دین همه انبیا مانند دین خاتم انبیا اسلام بوده و اگر تفاوتی در ادیان گذشته وجود دارد در فروعات جزئی به نام شریعت و منهاج است چنان که قرآن می فرماید: (لکلِ جعلنا منکم شِرعةً و مِنهاجاً) مائده/48 و گرنه خطوط کلی دین که اسلام باشد، ثابت است: (إن الدین عند الله الإسلام) آل عمران/19 همه انبیا مردم را به اسلام دعوت کرده اند؛ زیرا (و من یبتغ غیر الإسلام دیناَ فلن یقبل منه) آل عمران/85 اگر کسی دینی غیر از دین اسلام را انتخاب کند هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و تنها دینی که خدا می پسندد ، اسلام است. چون اسلام (عندالله ) است وهر چه (عندالله) باشد، از دگرگونی و زوال مصون است: (ما عند کم ینفد و ما عند الله باق) نحل/96 پس اسلام امر باقی و ثابت است قهراَ خطوط کلی دین که مجموعه معارف اولیه و قوانین عامه الاهی باشد ، ثابت و لا یتغیر است، لذا عنوان دین الاهی تعدد پذیر نبوده و تثنیه و جمع در آن روا نیست . چون دین همه انبیا اسلام است ، هر پیامبری که به رسالت مبعوث شد ، ره آورد پیامبر پیشین را تصدیق کرد، وقتی نوبت به قرآن کریم رسید ، هم ره آورد انبیای پیشین را تصدیق کرد و هم هیمنه و سیطره خود را بر همه آنها اعلام داشت: (مصدقاَ لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه) مائده/48 البته این تصدیق و هیمنه مقتضای خاتمیت خاتم انبیا(ص) است. بنابراین، نه تنها اصل اعتقاد به خدای یکتا فطری انسان هاست، بلکه مجموعه معارف دین، به نام عقاید و اخلاق و احکام هم ، فطری انسان ها خواهد بود. آنچه عقل به روشنی می‌تواند در این مورد داوری کند این است که پیامبران باید از عیوب جسمانی که مانع از تحقق آرمانهای الهی آنان و مایه نفرت و انزجار عمومی است، پیراسته باشند، زیرا در غیر این صورت مستلزم نقض غرض خواهد بود، و آفریدگار حکیم پیراسته و منزه از آن است. و متکلمان اسلامی (متکلمان امامیه) همه این ویژگی‌ها را بر پایه قاعده لطف مبتنی نموده‌اند. و حکیم طوسی (ره) صفات یاد شده در زیر را بر صفت عصمت عطف نموده می‌گوید: (وَکَمالُ العَقْلِ، وَالذَّکاء وَالفِطْنَة وَقُوَّة الرَأی وَعَدَم السَّهْوِ وَکُلَّما یُنفرُ عَنْهُ مِنْ دَناءَةِ الآباءِ وَعَهْرِ الامَّهاتِ وَالفَظاظَةِ و... وشِبهِها وَالأکْلِ عَلی الطَّریقِ وَشِبْهِهِ) (کشف المراد، ط صیدا/218). [و برای پیامبر لازم است که دارای کمال عقل، و ذکاوت و هوشیاری، و قوت رای و نظر باشد باید از سهو و نسیان و آنچه مایه تنفر انسانها است، مانند پستی پدران، و بدکاری مادران، درشتخویی، و بیماریهای جنسی و مانند آن پیراسته باشد و همچنین کارهائی مانند غذا خوردن در میان راه و نظایر آن را (که نفرت‌آور است) انجام ندهد.] و به عبارت دیگر: صفات بر دو دسته‌اند، ثبوتی و سلبی. و صفات سلبی نیز دو نوعند: صفات روحی و صفات بدنی. مقتضای قاعده لطف و حکمت الهی این است که پیامبران از صفات ثبوتی برخوردار و از صفات سلبی و نواقص روحی و جسمی پیراسته باشند. بنابراین پیامبران واجد همه کمالات روحی هستند، و از همه صفات نقص و عیب اعم از روحی و جسمی منزه و پیراسته‌اند. (اللوامع الالهیه/211) ولی آیا در زمینه صفات بدنی علاوه بر پیراستگی از نواقص و عیوب، باید برترین کمالات جسمی را دارا باشند، مثلا زیباترین، خوش صداترین، و از نظر اندام بدنی اکمل همگان باشند؟ نه از نظر عقل و نه از نظر قرآن و روایات دلیلی بر آن نیست و ما در این جا به نقل چند روایت در این باره اکتفا می‌ورزیم: 1 امام هشتم(ع) فرمودند: پاکیزگی، خوشبوئی، زدودن موهای زائد بدن از اخلاق پیامبران است. (بحارالأنوار 11/66) صفات یاد شده در این ورایت اگر چه مربوط به اخلاق و آداب فردی و اجتماعی آنان است، ولی از آنجا که مربوط به جسم و بدن است آنها را در این بخش قرار دادیم. 2 امام صادق (ع) فرمودند: مسواک نمودن از آداب پیامبران است. (بحارالأنوار 11/67) 3 و از آن حضرت روایت شده است که فرمودند: خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر آنکه صورت نیکو داشت. (بحارالأنوار 11/66) شکی نیست که بد صدائی و درشت و خشن بودن آن، تنفرآور است و انسانها رغبتی به شنیدن چنین صدائی ندارند، و از طرفی مهمترین ابزار تبلیغ پیامبران، زبان و سخن گفتن آنان بود، به همین جهت لازم است که پیامبران از صدای نیکو برخوردار باشند، به همین جهت حضرت موسی از خدا می‌خواهد که در مقام سخن گفتن، عقده و گرفتگی زبان عارض وی نگردد. چنان که می‌فرماید: (رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَیَسّرْلِی اَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی) طه/25 28[پروردگارا سینه‌ام را گشاده نما، کارم را آسان کن، و گره از زبانم بگشای، تا اینکه سخنم را بفهمند.] eporsesh.com
از دیدگاه قرآن، دین انبیاء قبل از اسلام چه دینی بوده و چه تفاوتی با هم دارند؟ آیا لزومی در پیراستگی جسمی پیامبران از عیب و نقص وجود دارد؟
دین همه انبیا مانند دین خاتم انبیا اسلام بوده و اگر تفاوتی در ادیان گذشته وجود دارد در فروعات جزئی به نام شریعت و منهاج است چنان که قرآن می فرماید: (لکلِ جعلنا منکم شِرعةً و مِنهاجاً) مائده/48 و گرنه خطوط کلی دین که اسلام باشد، ثابت است: (إن الدین عند الله الإسلام) آل عمران/19 همه انبیا مردم را به اسلام دعوت کرده اند؛ زیرا (و من یبتغ غیر الإسلام دیناَ فلن یقبل منه) آل عمران/85 اگر کسی دینی غیر از دین اسلام را انتخاب کند هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و تنها دینی که خدا می پسندد ، اسلام است. چون اسلام (عندالله ) است وهر چه (عندالله) باشد، از دگرگونی و زوال مصون است: (ما عند کم ینفد و ما عند الله باق) نحل/96 پس اسلام امر باقی و ثابت است قهراَ خطوط کلی دین که مجموعه معارف اولیه و قوانین عامه الاهی باشد ، ثابت و لا یتغیر است، لذا عنوان دین الاهی تعدد پذیر نبوده و تثنیه و جمع در آن روا نیست .
چون دین همه انبیا اسلام است ، هر پیامبری که به رسالت مبعوث شد ، ره آورد پیامبر پیشین را تصدیق کرد، وقتی نوبت به قرآن کریم رسید ، هم ره آورد انبیای پیشین را تصدیق کرد و هم هیمنه و سیطره خود را بر همه آنها اعلام داشت: (مصدقاَ لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه) مائده/48 البته این تصدیق و هیمنه مقتضای خاتمیت خاتم انبیا(ص) است. بنابراین، نه تنها اصل اعتقاد به خدای یکتا فطری انسان هاست، بلکه مجموعه معارف دین، به نام عقاید و اخلاق و احکام هم ، فطری انسان ها خواهد بود.
آنچه عقل به روشنی میتواند در این مورد داوری کند این است که پیامبران باید از عیوب جسمانی که مانع از تحقق آرمانهای الهی آنان و مایه نفرت و انزجار عمومی است، پیراسته باشند، زیرا در غیر این صورت مستلزم نقض غرض خواهد بود، و آفریدگار حکیم پیراسته و منزه از آن است.
و متکلمان اسلامی (متکلمان امامیه) همه این ویژگیها را بر پایه قاعده لطف مبتنی نمودهاند. و حکیم طوسی (ره) صفات یاد شده در زیر را بر صفت عصمت عطف نموده میگوید:
(وَکَمالُ العَقْلِ، وَالذَّکاء وَالفِطْنَة وَقُوَّة الرَأی وَعَدَم السَّهْوِ وَکُلَّما یُنفرُ عَنْهُ مِنْ دَناءَةِ الآباءِ وَعَهْرِ الامَّهاتِ وَالفَظاظَةِ و... وشِبهِها وَالأکْلِ عَلی الطَّریقِ وَشِبْهِهِ) (کشف المراد، ط صیدا/218).
[و برای پیامبر لازم است که دارای کمال عقل، و ذکاوت و هوشیاری، و قوت رای و نظر باشد باید از سهو و نسیان و آنچه مایه تنفر انسانها است، مانند پستی پدران، و بدکاری مادران، درشتخویی، و بیماریهای جنسی و مانند آن پیراسته باشد و همچنین کارهائی مانند غذا خوردن در میان راه و نظایر آن را (که نفرتآور است) انجام ندهد.]
و به عبارت دیگر: صفات بر دو دستهاند، ثبوتی و سلبی. و صفات سلبی نیز دو نوعند: صفات روحی و صفات بدنی. مقتضای قاعده لطف و حکمت الهی این است که پیامبران از صفات ثبوتی برخوردار و از صفات سلبی و نواقص روحی و جسمی پیراسته باشند.
بنابراین پیامبران واجد همه کمالات روحی هستند، و از همه صفات نقص و عیب اعم از روحی و جسمی منزه و پیراستهاند. (اللوامع الالهیه/211)
ولی آیا در زمینه صفات بدنی علاوه بر پیراستگی از نواقص و عیوب، باید برترین کمالات جسمی را دارا باشند، مثلا زیباترین، خوش صداترین، و از نظر اندام بدنی اکمل همگان باشند؟ نه از نظر عقل و نه از نظر قرآن و روایات دلیلی بر آن نیست و ما در این جا به نقل چند روایت در این باره اکتفا میورزیم:
1 امام هشتم(ع) فرمودند: پاکیزگی، خوشبوئی، زدودن موهای زائد بدن از اخلاق پیامبران است. (بحارالأنوار 11/66)
صفات یاد شده در این ورایت اگر چه مربوط به اخلاق و آداب فردی و اجتماعی آنان است، ولی از آنجا که مربوط به جسم و بدن است آنها را در این بخش قرار دادیم.
2 امام صادق (ع) فرمودند: مسواک نمودن از آداب پیامبران است. (بحارالأنوار 11/67)
3 و از آن حضرت روایت شده است که فرمودند: خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر آنکه صورت نیکو داشت. (بحارالأنوار 11/66)
شکی نیست که بد صدائی و درشت و خشن بودن آن، تنفرآور است و انسانها رغبتی به شنیدن چنین صدائی ندارند، و از طرفی مهمترین ابزار تبلیغ پیامبران، زبان و سخن گفتن آنان بود، به همین جهت لازم است که پیامبران از صدای نیکو برخوردار باشند، به همین جهت حضرت موسی از خدا میخواهد که در مقام سخن گفتن، عقده و گرفتگی زبان عارض وی نگردد. چنان که میفرماید: (رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَیَسّرْلِی اَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی) طه/25 28[پروردگارا سینهام را گشاده نما، کارم را آسان کن، و گره از زبانم بگشای، تا اینکه سخنم را بفهمند.]
eporsesh.com
- [سایر] قرآن کریم مهمترین وظیفة یک مسلمان در برابر عیب برادر دینی را چه میداند؟
- [سایر] دیدگاه اسلام و قرآن درباره حقانیت ادیان و پلورالیسم دینی چیست؟ آیا اسلام پیروان دیگر ادیان را اهل دوزخ میداند؟
- [سایر] ویژگیهای روش تبلیغ پیامبران از دیدگاه قرآن چیست؟
- [سایر] از دیدگاه قرآن، مخالفان پیامبران چه اتهامهایی را به پیامبران(علیهم السلام) وارد میکردند؟
- [سایر] ویژگیهای روش تبلیغ پیامبران از دیدگاه قرآن چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] نظر شما با استناد به متون دینی اسلام (قرآن و احادیث) در مورد ساخت نیم تنه و یا پیکره کامل پیامبران و امامان چیست؟
- [سایر] دیدگاه قرآن در مورد دین یهود چیست؟
- [سایر] دیدگاه قرآن در مورد دین یهود چیست؟
- [سایر] دیدگاه قرآن کریم در باره عصمت پیامبران در امور مربوط به وحی (تلقی، حفظ، ابلاغ) چیست؟
- [سایر] از دیدگاه قرآن کریم مختصات و مشترکات پیامبران با دیگر انسانها چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] بیمه انواع واقسام متعددی دارد: بیمه حیات وسلامتی بدن بیمه اموال، چه اموالی که از خارج خریداری شده باشد و یا موجود در انبارهای کالا، شخصی و یا عمومی و یا اثاث البیت بیمه خطر آتش سوزی وغرق در آب و نقص حاصل در کالا و حصول عیب و خرابی در آن بیمه ماشین و شخص ثالث یا تمام بدنه بیمه کشتیهای تجارتی و آنچه از این قبیل است و بیمه اقسام دیگری نیز دارد و چون حکم آنها یکی است لزومی ندارد که تمام آنها ذکر شود.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام، تعرّب پس از هجرت است، و معنای آن این است که انسان جایی رود که نتواند دین خود را حفظ کند؛ نظیر اینکه جایی رود که از معنویات و مسائل اسلامی دور بماند و نتواند او و وابستگان به او برخوردار از آشنائی با اسلام و مسائل دینی و معنویات انسانی شوند، و نظیر اینکه جایی رود که میداند خود او یا وابستگان به او فاسد میشوند، و اگر در چنین جاهایی باشد، خروج از آنجا را قرآن شریف واجب مؤکّد میداند.
- [آیت الله اردبیلی] جهاد از واجبات دین و دری از درهای بهشت است که خداوند آن را برای اولیای خود گشوده است(1) و در جهت حفظ کیان اسلام و امنیت مسلمانان و دفاع در مقابل هجوم کافران و ناپاکان و یاری مستضعفان، مورد تأکید قرآن و معصومان علیهمالسلام قرار گرفته است. امّتی که از جهاد روی گردانند، جامه ذلّت و خواری و ردای بلا و گرفتاری بپوشند و با حقارت و پستی از انصاف و عدالت محروم شوند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر احتمال صحیح داده شود که سکوت موجب میگردد که منکری معروف یا معروفی منکر شود و یا ستمگری تقویت گردد و یا ستمی بر مسلمانان تحمیل گردد یا چهره دین و عالمان دینی نزد مردم مخدوش گردد، اظهار حق و اعلام آن خصوصا بر عالمان و اجب است و سکوت جایز نیست.
- [آیت الله اردبیلی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدّس به آن اهمیّت زیاد میدهد، مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروری اسلام، باید ملاحظه این اهمیّت بشود و مجرّدِ خوف ضرر، موجب سقوط وجوب آن نمیشود؛ پس اگر حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروری اسلام بر بذل جان و مال توقّف داشته باشد، بذل آن واجب است.
- [آیت الله سبحانی] انسان می تواند از سهم (سبیل الله)، به اندازه نیاز مسلمانان قرآن یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید، اگرچه بر اولاد خود و بر کسانی وقف کند که خرج آنان بر او واجب است. و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان کبیره در اسلام تهمت است، و معنای آن این است که عیبی را به کسی نسبت دهد که آن عیب را نداشته باشد، بلکه اگر عیب هم نباشد ولی او راضی به آن نسبت نباشد، باز تهمت و حرام است، و اگر راضی باشد، گرچه تهمت نیست، ولی دروغ و حرام است، نظیر تملّقها و تعریفهای بیجا، و قرآن شریف تهمت را در حدّ کفر میداند: (انَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُون بایاتِ اللَّه)[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.)
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.