چگونه در اصول دین به یقین برسیم؟
لطفا راه های رسیدن به یقین در اصول دین و تقویت آن را توضیح دهید. در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می شود: 1. یقین از ماده (یقن) به معنی (وضوح و ثبوت چیزی است) مثلا عرب می گوید: (یقن الماء فی الحوض) یعنی آب در حوض آرام و قرار گرفت. راغب اصفهانی می گوید: (یقین، صفت علم است و فوق معرفت، درایت و نظایر آن. پس یقین ملازم است با آرامش و طمأنینه نفس همراه با ثبات حکم)(1) بنابراین یقین علم ثابت و جزمی است که شک پذیر نباشد و مایه آرامش و قرار نفس آدمی گردد. نکته: یقین به مبدأ و معاد گاهی بر اثر استدلال عقلی حاصل می شود و گاهی بر اثر مشاهده ملکوت جهان - یعنی از طریق علم حضوری که محصول تهذیب نفس و پالایش آن از گناه است - چنان که خداوند می فرماید: (وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ)؛(انعام، آیه 75).(و اینگونه، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین کنندگان باشد). بنابراین انسان پرهیزکار بر اثر ارتباط با ملکوت، به قیامت یقین پیدا می کند. از طرف دیگر حقیقت یقین، نوری است تشکیکی (دارای درجات و مراتب گوناگون) که هم کاستی پذیر و فزونی پذیر است و هم حد خاص ندارد).(2) 2. یقین در اصول دین گستره وسیعی دارد. از مراحل شناخت حضوری و مطالعه در آیات انفسی گرفته تا شناخت حصولی و براهین متعدد عقلی، می تواند به اثبات علت العلل و مبدأ هستی بیانجامد. مراد از (تقلیدی نبودن اصول‌دین)نیز این است که هر کس، باید عقاید دینی را با یقین و حجّت بپذیرد. رسیدن به این مرحله در افراد، بسیار متفاوت است. بیشتر انسان‌ها براساس‌همان فطرت اولیه، ایمان یقینی به وجود خداوند دارند و یا براساس عقل‌فطری خویش، براهینی بسیار ساده و در عین حال محکم، بر وجود خدا اقامه می‌کنند (مانند پیرزنی که از طریق چرخ نخ‌ریسی بر وجود خداوند دلیل آورد و پیامبر اکرم(ص) آن را مورد تأیید قرار داد). بنابراین تحقیقی بودن معارف دینی، لزوماً به معنای جست‌وجوی وسیع و بررسی همه ادله و شبهات درباره آنها و پاسخ‌هایشان نیست. البته برای برخی از افراد، چنین تحقیقاتی لازم است؛ زیرا دفاع عقلانی از دین و معارف دینی، متخصصان برجسته‌ای‌را می‌طلبد. این مسأله همگانی نیست و هر کس در حد توانایی خود و مسائلی که با آن روبه‌رو می‌شود، نیازمند تحقیق است. از دیدگاه قرآن (ایمان) عبارت است از علم و معرفت یقینی توأم با تسلیم و خضوع در برابر حق. در (یقین) چهار شرط هست و با آنها، ظن، شک و جهل، از قلمرو یقین خارج می‌شود؛ چرا که در ظن و شک، جزم به ثبوت وجود ندارد، ولی یقین غیر قابل زوال است. قرآن کریم از ضرورتی که حاصل شرایط چهارگانه (یقین) است، با عباراتی از قبیل (لا رَیْبَ فِیهِ) و مانند آن یاد کرده است.مانند: بقره (2)، آیه 2؛ آل عمران (3)، آیه 9. در این خصوص نگا: معرفت‌شناسی در قرآن، ج‌3 ص 255 و 256. از دیدگاه قرآن (یقین) دارای مراتبی است که به حسب آن (ایمان) نیز دارای مراتب می‌گردد: علم‌الیقین، عین الیقین و حق الیقین. (علم الیقین) در مرحله معرفت مفهومی و ذهنی است: مانند آنکه آدمی به جهنم و بهشت، در حد ادراک عقلی واقف گردد و خصایص آنها را در حد فهم مفهوم دریابد. (عین الیقین) یافتن حقایق خارجی و مشاهده همان معرفت مفهومی و ذهنی است؛ مثل آنکه وقتی ملحد را در قیامت به جهنم بردند، وی دیگر خود جهنم را می‌بیند یا هنگامی که مؤمن را به بهشت بردند، او خود بهشت را مشاهده می‌کند. (حق الیقین) آن است که انسان نه تنها شاهد حق باشد، بلکه عین شهود قرار گیرد و فانی از غیر و باقی بالله شود. از خود چیزی نداشته باشد و در معرفت الهی غرق شود.نگا: تکاثر (102)، آیه 5 و 6؛ حاقه (69)، آیه 51 و نیز: مراحل اخلاق در قرآن، ج‌11 (تفسیر موضوعی)، ص‌351 - 356. در قرآن کریم به بعضی از مقامات یا درجات مؤمنان، اشاره شده است: 1. مقام تسلیم‌؛ یعنی، واگذاری تمام ساحت‌های وجودی خود، به اختیار خداوند.مانند: بقره (2)، آیه 128 و نگا: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج‌1، ص‌383 و 384. 2. مقام ابرار؛ یعنی، گذشتن از آن چیزی که به آن نیازمندیم و بخشیدن آن به دیگران.مطففین (83)، آیه 18 - 22 و نگا: المیزان، ج‌1، 430. 3. مقام تقوا؛ یعنی، خوف از خدا و کناره‌گیری از گناه، [ البته به شرط اینکه ]مقصود از آن ترس و این کناره‌گیری خداوند باشد.تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج‌1، ص‌205 - 219. 4. مقام اخلاص‌؛ یعنی، انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدی جز مقلب القلوب در حرم دل او راه نیابد.لقمان (31)، آیه 32، بینه (98)، آیه 5؛ کهف (18)، آیه 110 و نگا: اوصاف الاشراف، ص‌65؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج‌11، ص‌253 - 258. امّا نشانه‌ها و آثار این یقین و ایمان واقعی را باید در اعمال و کردار خویش جست و جو کنیم؛ چنان که حضرت علی(علیه السلام) می‌فرماید: (عقیده مؤمن در کردارش دیده می‌شود). ما این آثار و نشانه‌ها را در دو قلمرو فردی و اجتماعی شمارش می‌کنیم: یک. آثار فردی‌: 1. لذت معنوی و انبساط روحی، 2. تغییر نگرش به امور معنوی و مادی، 3. آرامش روحی، 4. رضامندی از حق و خود مقصرانگاری، 5. احساس عزّت و غلبه،در خصوص این پنج مورد نگا: کیش پارسایان، ص‌37 - 45. 6. توکل بر خدا،انفال (8)، آیه 2. 7. محافظت بر ادای فرایض، به خصوص نماز،مومنون (23)، آیه 9. 8. عفت و پاک‌دامنی،همان، آیه 5. 9. خشوع در نماز،همان، آیه‌2. 10. روی گردانی از امور لغو و بیهوده،همان، آیه 3. 11. افزایش ایمان، هنگام شنیدن آیات الهی.انفال (8)، آیه 2. دو. آثار اجتماعی: 1. تحکیم وحدت، 2. استقرار عدالت اجتماعی، 3. حسن مقابله با فساد و انحراف،در خصوص این سه مورد نگا: کیش پارسایان، ص‌45 - 49. 4. تأمین نیازهای مادی دیگران،توبه (9)، آیه 71؛ انفال (8)، آیه 3. 5. تواضع در برابر مردم،فرقان (25)، آیه 63. 6. پیشی گرفتن در امور خیر،مؤمنون (23)،آیه 59. 7. عدم طمع دوستی با کافران،مجادله (58)، آیه 22. 8. کوشش در امانت‌داری،مؤمنون (23)، آیه 8. 9. وفای به تعهدها و قرار دادها.همان. چنان که در تبیین ماهیت ایمان از دیدگاه قرآن گفته شد، ایمان هم به حوزه عقل مربوط است و هم به حوزه قلب؛ چرا که ایمان بر دو عنصر استوار است: عنصر معرفت و یقین که مرتبط با ساحت عقل آدمی است و عنصر انقیاد و تسلیم که مربوط به ساحت قلب بشر است. ایمان معرفت و یقین توأم با تسلیم درونی است؛ یعنی، در ایمان، آدمی به آموزه‌هایی معرفت و یقین داشته و قلب و دل او نسبت به آنها تسلیم و در برابر آنها منقاد است. یقین در قرآن: یقین عبارت است از جزم به ثبوت محمول برای موضوع و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع و قابل زوال نبودن جزم اول و دوم. بنابراین، در یقین چهار شرط است و با این شرطها، ظن و شک و حتی جهل از قلمرو یقین خارج می‌شوند. چرا که در ظن و شک جزم به نبوت محمول و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع وجود ندارد و در جهل نیز هر چند جزم به ثبوت موضوع برای محمول و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع وجود دارد لیکن این هر دو جزم با شبهه یا با برهانی که برخلاف آن اقامه شود زائل می‌گردد ولی یقین غیرقابل زوال است. قرآن کریم از ضرورتی که حاصل شرایط چهارگانه یقین است با عباراتی از قبیل {/B(لا رَیْبَ فِیهِ){w3-5w}{I2:2I}*/} و مانند آن یاد می‌نماید مثلاً می‌فرماید: {/Bذلِکَ اَلْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ‌{w1-7w}{I2:2I}/}؛ در آن کتاب (قرآن) تردیدی در آن راه ندارد و هدایت برای متقین است‌، (بقره/ 2). مفاد لاریب این است که قرآن ضرورتاً حق است و چون در آن کتاب دعوت به مبدء و معاد دعوی وحی و رسالت است، دعوی آن نیز ضرورتاً حق می‌باشد. در جای دیگر می‌فرماید: {/Bرَبَّنا إِنَّکَ جامِعُ اَلنَّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ‌{w1-8w}{I3:9I}/}؛ پروردگارا تحقیقاً تو مردم را برای پاداشی در روزی که وقوع آن تردیدناپذیر است جمع می‌نمایی‌، (آل عمران/ 9) مفاد آن این است که فرا رسیدن روزی که پروردگار در آن بندگان را جمع می‌نماید ضرورتاً حق است. نگا: معرفت‌شناسی در قرآن، آیت‌الله‌عبدالله جوادی آملی، اسراء قم، چاپ اول 1378ش، ج 13، تفسیر موضوعی، صص 255 - 256. واژه یقین به معنای پیش‌گفته با مشتقات گوناگون در قرآن چندین نوبت تکرار شده است
عنوان سوال:

چگونه در اصول دین به یقین برسیم؟


پاسخ:

لطفا راه های رسیدن به یقین در اصول دین و تقویت آن را توضیح دهید.

در پاسخ به این پرسش به چند نکته اشاره می شود:
1. یقین از ماده (یقن) به معنی (وضوح و ثبوت چیزی است) مثلا عرب می گوید: (یقن الماء فی الحوض) یعنی آب در حوض آرام و قرار گرفت.
راغب اصفهانی می گوید: (یقین، صفت علم است و فوق معرفت، درایت و نظایر آن. پس یقین ملازم است با آرامش و طمأنینه نفس همراه با ثبات حکم)(1)
بنابراین یقین علم ثابت و جزمی است که شک پذیر نباشد و مایه آرامش و قرار نفس آدمی گردد.
نکته: یقین به مبدأ و معاد گاهی بر اثر استدلال عقلی حاصل می شود و گاهی بر اثر مشاهده ملکوت جهان - یعنی از طریق علم حضوری که محصول تهذیب نفس و پالایش آن از گناه است - چنان که خداوند می فرماید: (وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ)؛(انعام، آیه 75).(و اینگونه، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین کنندگان باشد). بنابراین انسان پرهیزکار بر اثر ارتباط با ملکوت، به قیامت یقین پیدا می کند.
از طرف دیگر حقیقت یقین، نوری است تشکیکی (دارای درجات و مراتب گوناگون) که هم کاستی پذیر و فزونی پذیر است و هم حد خاص ندارد).(2)
2. یقین در اصول دین گستره وسیعی دارد. از مراحل شناخت حضوری و مطالعه در آیات انفسی گرفته تا شناخت حصولی و براهین متعدد عقلی، می تواند به اثبات علت العلل و مبدأ هستی بیانجامد.
مراد از (تقلیدی نبودن اصول‌دین)نیز این است که هر کس، باید عقاید دینی را با یقین و حجّت بپذیرد. رسیدن به این مرحله در افراد، بسیار متفاوت است. بیشتر انسان‌ها براساس‌همان فطرت اولیه، ایمان یقینی به وجود خداوند دارند و یا براساس عقل‌فطری خویش، براهینی بسیار ساده و در عین حال محکم، بر وجود خدا اقامه می‌کنند (مانند پیرزنی که از طریق چرخ نخ‌ریسی بر وجود خداوند دلیل آورد و پیامبر اکرم(ص) آن را مورد تأیید قرار داد). بنابراین تحقیقی بودن معارف دینی، لزوماً به معنای جست‌وجوی وسیع و بررسی همه ادله و شبهات درباره آنها و پاسخ‌هایشان نیست. البته برای برخی از افراد، چنین تحقیقاتی لازم است؛ زیرا دفاع عقلانی از دین و معارف دینی، متخصصان برجسته‌ای‌را می‌طلبد. این مسأله همگانی نیست و هر کس در حد توانایی خود و مسائلی که با آن روبه‌رو می‌شود، نیازمند تحقیق است.


از دیدگاه قرآن (ایمان) عبارت است از علم و معرفت یقینی توأم با تسلیم و خضوع در برابر حق. در (یقین) چهار شرط هست و با آنها، ظن، شک و جهل، از قلمرو یقین خارج می‌شود؛ چرا که در ظن و شک، جزم به ثبوت وجود ندارد، ولی یقین غیر قابل زوال است. قرآن کریم از ضرورتی که حاصل شرایط چهارگانه (یقین) است، با عباراتی از قبیل (لا رَیْبَ فِیهِ) و مانند آن یاد کرده است.مانند: بقره (2)، آیه 2؛ آل عمران (3)، آیه 9. در این خصوص نگا: معرفت‌شناسی در قرآن، ج‌3 ص 255 و 256.
از دیدگاه قرآن (یقین) دارای مراتبی است که به حسب آن (ایمان) نیز دارای مراتب می‌گردد: علم‌الیقین، عین الیقین و حق الیقین.
(علم الیقین) در مرحله معرفت مفهومی و ذهنی است: مانند آنکه آدمی به جهنم و بهشت، در حد ادراک عقلی واقف گردد و خصایص آنها را در حد فهم مفهوم دریابد. (عین الیقین) یافتن حقایق خارجی و مشاهده همان معرفت مفهومی و ذهنی است؛ مثل آنکه وقتی ملحد را در قیامت به جهنم بردند، وی دیگر خود جهنم را می‌بیند یا هنگامی که مؤمن را به بهشت بردند، او خود بهشت را مشاهده می‌کند. (حق الیقین) آن است که انسان نه تنها شاهد حق باشد، بلکه عین شهود قرار گیرد و فانی از غیر و باقی بالله شود. از خود چیزی نداشته باشد و در معرفت الهی غرق شود.نگا: تکاثر (102)، آیه 5 و 6؛ حاقه (69)، آیه 51 و نیز: مراحل اخلاق در قرآن، ج‌11 (تفسیر موضوعی)، ص‌351 - 356.
در قرآن کریم به بعضی از مقامات یا درجات مؤمنان، اشاره شده است:
1. مقام تسلیم‌؛ یعنی، واگذاری تمام ساحت‌های وجودی خود، به اختیار خداوند.مانند: بقره (2)، آیه 128 و نگا: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج‌1، ص‌383 و 384.
2. مقام ابرار؛ یعنی، گذشتن از آن چیزی که به آن نیازمندیم و بخشیدن آن به دیگران.مطففین (83)، آیه 18 - 22 و نگا: المیزان، ج‌1، 430.
3. مقام تقوا؛ یعنی، خوف از خدا و کناره‌گیری از گناه، [ البته به شرط اینکه ]مقصود از آن ترس و این کناره‌گیری خداوند باشد.تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج‌1، ص‌205 - 219.
4. مقام اخلاص‌؛ یعنی، انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدی جز مقلب القلوب در حرم دل او راه نیابد.لقمان (31)، آیه 32، بینه (98)، آیه 5؛ کهف (18)، آیه 110 و نگا: اوصاف الاشراف، ص‌65؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج‌11، ص‌253 - 258.
امّا نشانه‌ها و آثار این یقین و ایمان واقعی را باید در اعمال و کردار خویش جست و جو کنیم؛ چنان که حضرت علی(علیه السلام) می‌فرماید: (عقیده مؤمن در کردارش دیده می‌شود). ما این آثار و نشانه‌ها را در دو قلمرو فردی و اجتماعی شمارش می‌کنیم:

یک. آثار فردی‌:
1. لذت معنوی و انبساط روحی،
2. تغییر نگرش به امور معنوی و مادی،
3. آرامش روحی،
4. رضامندی از حق و خود مقصرانگاری،
5. احساس عزّت و غلبه،در خصوص این پنج مورد نگا: کیش پارسایان، ص‌37 - 45.
6. توکل بر خدا،انفال (8)، آیه 2.
7. محافظت بر ادای فرایض، به خصوص نماز،مومنون (23)، آیه 9.
8. عفت و پاک‌دامنی،همان، آیه 5.
9. خشوع در نماز،همان، آیه‌2.
10. روی گردانی از امور لغو و بیهوده،همان، آیه 3.
11. افزایش ایمان، هنگام شنیدن آیات الهی.انفال (8)، آیه 2.

دو. آثار اجتماعی:
1. تحکیم وحدت،
2. استقرار عدالت اجتماعی،
3. حسن مقابله با فساد و انحراف،در خصوص این سه مورد نگا: کیش پارسایان، ص‌45 - 49.
4. تأمین نیازهای مادی دیگران،توبه (9)، آیه 71؛ انفال (8)، آیه 3.
5. تواضع در برابر مردم،فرقان (25)، آیه 63.
6. پیشی گرفتن در امور خیر،مؤمنون (23)،آیه 59.
7. عدم طمع دوستی با کافران،مجادله (58)، آیه 22.
8. کوشش در امانت‌داری،مؤمنون (23)، آیه 8.
9. وفای به تعهدها و قرار دادها.همان.

چنان که در تبیین ماهیت ایمان از دیدگاه قرآن گفته شد، ایمان هم به حوزه عقل مربوط است و هم به حوزه قلب؛ چرا که ایمان بر دو عنصر استوار است: عنصر معرفت و یقین که مرتبط با ساحت عقل آدمی است و عنصر انقیاد و تسلیم که مربوط به ساحت قلب بشر است. ایمان معرفت و یقین توأم با تسلیم درونی است؛ یعنی، در ایمان، آدمی به آموزه‌هایی معرفت و یقین داشته و قلب و دل او نسبت به آنها تسلیم و در برابر آنها منقاد است.

یقین در قرآن: یقین عبارت است از جزم به ثبوت محمول برای موضوع و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع و قابل زوال نبودن جزم اول و دوم. بنابراین، در یقین چهار شرط است و با این شرطها، ظن و شک و حتی جهل از قلمرو یقین خارج می‌شوند. چرا که در ظن و شک جزم به نبوت محمول و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع وجود ندارد و در جهل نیز هر چند جزم به ثبوت موضوع برای محمول و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع وجود دارد لیکن این هر دو جزم با شبهه یا با برهانی که برخلاف آن اقامه شود زائل می‌گردد ولی یقین غیرقابل زوال است. قرآن کریم از ضرورتی که حاصل شرایط چهارگانه یقین است با عباراتی از قبیل {/B(لا رَیْبَ فِیهِ){w3-5w}{I2:2I}*/} و مانند آن یاد می‌نماید مثلاً می‌فرماید: {/Bذلِکَ اَلْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ‌{w1-7w}{I2:2I}/}؛ در آن کتاب (قرآن) تردیدی در آن راه ندارد و هدایت برای متقین است‌، (بقره/ 2). مفاد لاریب این است که قرآن ضرورتاً حق است و چون در آن کتاب دعوت به مبدء و معاد دعوی وحی و رسالت است، دعوی آن نیز ضرورتاً حق می‌باشد. در جای دیگر می‌فرماید: {/Bرَبَّنا إِنَّکَ جامِعُ اَلنَّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ‌{w1-8w}{I3:9I}/}؛ پروردگارا تحقیقاً تو مردم را برای پاداشی در روزی که وقوع آن تردیدناپذیر است جمع می‌نمایی‌، (آل عمران/ 9) مفاد آن این است که فرا رسیدن روزی که پروردگار در آن بندگان را جمع می‌نماید ضرورتاً حق است. نگا: معرفت‌شناسی در قرآن، آیت‌الله‌عبدالله جوادی آملی، اسراء قم، چاپ اول 1378ش، ج 13، تفسیر موضوعی، صص 255 - 256. واژه یقین به معنای پیش‌گفته با مشتقات گوناگون در قرآن چندین نوبت تکرار شده است





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین