نقش ژنتیک ، جغرافیا ، غذا و اراده در تقلید آگاهانه و تقلید کورکورانه چیست؟
نقش ژنتیک ، جغرافیا ، غذا و اراده در تقلید آگاهانه و تقلید کورکورانه چیست؟ قبل از ورود به موارد ذکر شده عرض می شود که تقلید بر دو گونه است: تقلید محقّقانه و عاقلانه و تقلید جاهلانه یا کورکورانه. تقلید محقّقانه و عاقلانه تقلیدی است که به حکم عقل باشد و آن ، تقلید غیر متخصّص است از متخصّص. عقل حکم می کند که احتمال اشتباه یک متخصّص فنّ در موضوع تخصّصش کمتر از احتمال خطای یک فرد غیر متخصّص می باشد ؛ لذا عقل فتوا می دهد که انسان در اموری که متخصّص نیست از افراد متخصّص در آن امور بهره ببرد و البته اگر انسان بتواند از اعلم متخصّصین آن فنّ تقلید نماید ، یقیناً احتمال خطا باز هم کمتر خواهد بود. امّا تقلید جاهلانه آن است که شخص ، از کسی همردیف خود یا کمتر از خود در میزان تخصّص ، تقلید نماید و ملاک تقلید او ، برتری علمی و تخصّص نباشد. همچنین شکّی نیست که هر انسانی تنها در امور خاصّی متخصّص است و کمتر پیدا می شوند کسانی که در تمام رشته های مورد نیازشان متخصّص باشند ؛ لذا هر انسانی در اموری که متخصّص نیست چاره ای جز تقلید از متخصّصین آن امور ندارد. لذا اصل تقلید نه تنها بد نیست بلکه امری ضروری و اجتناب ناپذیر می باشد. لکن تقلید نیز مثل بسیاری از امور دیگر ، نوع خوب و بد دارد یا به تعبیر دیگر تقلید نیز مثل بسیاری از امور دیگر ، آفاتی دارد که باید از آنها برحذر بود. حال با این مقدّمه می پردازیم به موارد ذکر شده تا ببینیم کدام مورد در تقلید عاقلانه می توانند مؤثّر باشند و تأثیزشان تا چه حدّ است. 1 شکّی نیست که ژنتیک در ضریب هوشی افراد و به تبع آن در حسّ پ‌ژوهش گری آنها تا حدودی نقش ایفا می کند. لذا از این جهت ممکن است تا حدودی در تقلید عاقلانه نیز مؤثّر باشد. لکن باید متوجّه بود که تأثیر ژنتیک صرفاً یک تأثیر اقتضائی و زمینه ای است و چنین نیست که افراد باهوشتر لزوماً به دور از تقلیدهای جاهلانه باشند ، یا بر عکس ، افراد با هوش متوسّط لزوماً تقلید جاهلانه کنند. تجربه ی روزانه هر کدام از ماها نیز نشان می دهد که برخی افراد باهوش مقلّدینی به شدّت خودباخته هستند و بر خلاف آنها برخی افراد عادی در امر تقلید ، بسیار عاقلانه عمل می کنند. 2 امّا جغرافیا به معنی محلّ سکونت شخص ظاهراً به خودی خود نقشی در کیفیّت تقلید ندارد ، امّا جغرافیای فکری و فرهنگی به معنی محیط اجتماعی و فکری و فرهنگی که انسان در آن زیست می کند یقیناً می تواند در این مساله تأثیر گذار باشد. چون افراد یک جامعه ، خواه ناخواه از دیگر افراد جامعه تأثیرات فکری و فرهنگی می پذیرند. لذا اگر افراد شاخص یک جامعه یا تعداد قابل توجّهی از افراد آن جامعه اهل تقلید عاقلانه یا جاهلانه باشند ، ناخودآگاه در دیگران نیز همان نوع تقلید القاء خواهد شد. از اینروست که می بینیم در دوره ای از تاریخ ، مردم یک جامعه گرفتار تقلیدهای جاهلانه می باشند ولی در دوره ای دیگر ، به خاطر تحوّلات اجتماعی که حاصل شده ، مردم آن جامعه گرایش به تقلید عالمانه پیدا کرده اند. نمونه ی بارز این حقیقت را در تاریخ کشور عزیزمان ، به وضوح می توان مشاهده نمود. در دوره ای از تاریخ این کشور ، به خاطر تقلید کورکورانه سران و اهل علم مملکت از کشورهای غربی ، اکثر مردم نیز چنان روحیّه ای پیدا کرده بودند ولی در پرتو انقلاب اسلامی و وجود رهبران آزاد اندیش و مستقلّ و مجتهد ، آن روحیّه بر افتاد و مردم هوشمند ایران زمین ، به جای تقلید از غربی ها ، خود الگوی تقلید دیگران شدند و مردم دیگر کشورها در ترک تقلید کورکورانه مقلّد ایرانیان گشتند. 3 در مورد غذا نیز در برخی روایات بیان شده که بعضی غذاها می توانند در ضریب هوشی نوزادن و حتّی بزرگسالان تأثیر داشته باشند. علم روز نیز در مواردی اثبات نموده که نوع غذا در میزان هوش افراد مؤثر است. لذا نقش غذا نیز از این جهت شبیه نقش ژنتیک می باشد؛ یعنی می تواند نقشی زمینه ای داشته باشد. امّا در مورد غذا ، بُعد دیگری نیز مطرح می باشد که عبارت است از حلال و حرام بودن غذا . روایات اهل بیت(ع) حاکی از این حقیقت است که غذای حرام در روح و قوای قدسی انسان که عقل نیز یکی از آنها می باشد ، اثر سوء دارد ؛ و بر عکس ، تقوا در هر زمینه ای و از جمله در رعایت حلال و حرام غذا ، اثر مثبت بر درک خوب و بد انسان دارد. لذا خداوند متعال فرمود: ( إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا اگر تقوای الهی پیشه کنید برای شما فرقان ( قوّه تشخیص حق از باطل) قرار می‌دهد ) ( الأنفال:29) و فرمود: ( فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی‌ طَعامِهِ انسان باید به غذای خویش بنگرد. ) ( عبس:24) پس شکّی نیست که انسان حرامخوار کمتر توفیق تقلید عاقلانه را پیدا می کند. 4 امّا در مورد اراده گفتنی است ، که اراده در هر کاری و از جمله در تقلید چه تقلید عاقلانه و چه جاهلانه به یک نحوه نقش ایفا می کند. چرا که تا اراده نباشد هیچ کاری انجام نمی شود ؛ چه کار آگاهانه و چه ناآگاهانه و چه کار تقلیدی و چه غیر تقلیدی. پس در هر دو گونه ی تقلید تا شخص ، خود اراده نکند ، تقلید نمی کند ؛ چه خود متوجّه تقلید خویش یا جاهلانه و عاقلانه بودن آن باشد یا نباشد. امّا باید توجّه داشت که اراده دارای یک سری مبادی نیز می باشد که آنها در نوع تقلید مؤثّرند. برای اینکه انسان برای انجام امری اراده نماید ابتدا باید میل آشکار یا پنهان آن کار در وجود شخص ایجاد گردد. پس تا یک نحوه میل و اشتیاق به کاری در وجود انسان ایجاد نگردد ، انسان انجام آن کار را اراده نمی کند. میل و اشتیاق نیز معلول علّت دیگری است که عبارت است از آگاهی و علم ؛ یعنی میل و رغبت آشکار و پنهان انسان نسبت به امور بستگی فراوانی به نوع آگاهی او از آن امر دارد. برای مثال وقتی مسلمانی به غلط چنین می پندارد که علّت پیشرفت علمی غربی ها دین گریزی آنهاست ، او نیز به قصد هموار نمودن راه پیشرفت خود و کشورش دست به تخریب دین می زند ؛ غافل از این که علّت پیشرفت غرب ، نه گریز از دین اسلام بلکه کنار زدن مسیحیّت تحریف شده و البته در کنار آن تلاش در مسیر تحقیق بوده است. لذا در طیّ تاریخ اخیر کشورهای اسلامی مشاهده شد که با کنار نهادن اسلام نه تنها پیشرفتی حاصل نشد بلکه پسرفت نیز ایجاد شد. نتیجه ی نهایی بحث اینکه عوامل تأثیر گذار بر تقلید عاقلانه و جاهلانه بسیار زیادند ولی اصلی ترین و عمده ترین آنها ، نوع آگاهی انسان از امور می باشد. اگر آگاهی های انسان ، درست و منطقی باشند تقلیدهای او نیز به تبع آنها منطقی خواهند بود و الّا تقلیدهای او نیز جاهلانه و کورکورانه خواهند می شوند. از اینروست که در دین اسلام به کسب علم و آگاهی و تفقّه و ژرف اندیشی تا این اندازه بها داده شده است ؛ تا آنجا که معصوم(ع) فرمود: ( در دین خدا ژرف اندیشی کنید که همانا ژرف اندیشی کلید بینایی و تمام عبادت و علّت برای رسیدن به مقامات بالا و مراتب شکوهمند در دین و دنیا است ؛ و برتری انسان ژرف اندیش بر عابد مانند برتری خورشید است بر ستاره ؛ و هر که در دینش ژرف اندیشی نکند خدا از عمل او راضی نمی شود. ) (بحارالانوار ، ج75 ، ص321)
عنوان سوال:

نقش ژنتیک ، جغرافیا ، غذا و اراده در تقلید آگاهانه و تقلید کورکورانه چیست؟


پاسخ:

نقش ژنتیک ، جغرافیا ، غذا و اراده در تقلید آگاهانه و تقلید کورکورانه چیست؟

قبل از ورود به موارد ذکر شده عرض می شود که تقلید بر دو گونه است: تقلید محقّقانه و عاقلانه و تقلید جاهلانه یا کورکورانه. تقلید محقّقانه و عاقلانه تقلیدی است که به حکم عقل باشد و آن ، تقلید غیر متخصّص است از متخصّص. عقل حکم می کند که احتمال اشتباه یک متخصّص فنّ در موضوع تخصّصش کمتر از احتمال خطای یک فرد غیر متخصّص می باشد ؛ لذا عقل فتوا می دهد که انسان در اموری که متخصّص نیست از افراد متخصّص در آن امور بهره ببرد و البته اگر انسان بتواند از اعلم متخصّصین آن فنّ تقلید نماید ، یقیناً احتمال خطا باز هم کمتر خواهد بود. امّا تقلید جاهلانه آن است که شخص ، از کسی همردیف خود یا کمتر از خود در میزان تخصّص ، تقلید نماید و ملاک تقلید او ، برتری علمی و تخصّص نباشد.
همچنین شکّی نیست که هر انسانی تنها در امور خاصّی متخصّص است و کمتر پیدا می شوند کسانی که در تمام رشته های مورد نیازشان متخصّص باشند ؛ لذا هر انسانی در اموری که متخصّص نیست چاره ای جز تقلید از متخصّصین آن امور ندارد. لذا اصل تقلید نه تنها بد نیست بلکه امری ضروری و اجتناب ناپذیر می باشد. لکن تقلید نیز مثل بسیاری از امور دیگر ، نوع خوب و بد دارد یا به تعبیر دیگر تقلید نیز مثل بسیاری از امور دیگر ، آفاتی دارد که باید از آنها برحذر بود.
حال با این مقدّمه می پردازیم به موارد ذکر شده تا ببینیم کدام مورد در تقلید عاقلانه می توانند مؤثّر باشند و تأثیزشان تا چه حدّ است.
1 شکّی نیست که ژنتیک در ضریب هوشی افراد و به تبع آن در حسّ پ‌ژوهش گری آنها تا حدودی نقش ایفا می کند. لذا از این جهت ممکن است تا حدودی در تقلید عاقلانه نیز مؤثّر باشد. لکن باید متوجّه بود که تأثیر ژنتیک صرفاً یک تأثیر اقتضائی و زمینه ای است و چنین نیست که افراد باهوشتر لزوماً به دور از تقلیدهای جاهلانه باشند ، یا بر عکس ، افراد با هوش متوسّط لزوماً تقلید جاهلانه کنند. تجربه ی روزانه هر کدام از ماها نیز نشان می دهد که برخی افراد باهوش مقلّدینی به شدّت خودباخته هستند و بر خلاف آنها برخی افراد عادی در امر تقلید ، بسیار عاقلانه عمل می کنند.
2 امّا جغرافیا به معنی محلّ سکونت شخص ظاهراً به خودی خود نقشی در کیفیّت تقلید ندارد ، امّا جغرافیای فکری و فرهنگی به معنی محیط اجتماعی و فکری و فرهنگی که انسان در آن زیست می کند یقیناً می تواند در این مساله تأثیر گذار باشد. چون افراد یک جامعه ، خواه ناخواه از دیگر افراد جامعه تأثیرات فکری و فرهنگی می پذیرند. لذا اگر افراد شاخص یک جامعه یا تعداد قابل توجّهی از افراد آن جامعه اهل تقلید عاقلانه یا جاهلانه باشند ، ناخودآگاه در دیگران نیز همان نوع تقلید القاء خواهد شد. از اینروست که می بینیم در دوره ای از تاریخ ، مردم یک جامعه گرفتار تقلیدهای جاهلانه می باشند ولی در دوره ای دیگر ، به خاطر تحوّلات اجتماعی که حاصل شده ، مردم آن جامعه گرایش به تقلید عالمانه پیدا کرده اند. نمونه ی بارز این حقیقت را در تاریخ کشور عزیزمان ، به وضوح می توان مشاهده نمود. در دوره ای از تاریخ این کشور ، به خاطر تقلید کورکورانه سران و اهل علم مملکت از کشورهای غربی ، اکثر مردم نیز چنان روحیّه ای پیدا کرده بودند ولی در پرتو انقلاب اسلامی و وجود رهبران آزاد اندیش و مستقلّ و مجتهد ، آن روحیّه بر افتاد و مردم هوشمند ایران زمین ، به جای تقلید از غربی ها ، خود الگوی تقلید دیگران شدند و مردم دیگر کشورها در ترک تقلید کورکورانه مقلّد ایرانیان گشتند.
3 در مورد غذا نیز در برخی روایات بیان شده که بعضی غذاها می توانند در ضریب هوشی نوزادن و حتّی بزرگسالان تأثیر داشته باشند. علم روز نیز در مواردی اثبات نموده که نوع غذا در میزان هوش افراد مؤثر است. لذا نقش غذا نیز از این جهت شبیه نقش ژنتیک می باشد؛ یعنی می تواند نقشی زمینه ای داشته باشد.
امّا در مورد غذا ، بُعد دیگری نیز مطرح می باشد که عبارت است از حلال و حرام بودن غذا . روایات اهل بیت(ع) حاکی از این حقیقت است که غذای حرام در روح و قوای قدسی انسان که عقل نیز یکی از آنها می باشد ، اثر سوء دارد ؛ و بر عکس ، تقوا در هر زمینه ای و از جمله در رعایت حلال و حرام غذا ، اثر مثبت بر درک خوب و بد انسان دارد. لذا خداوند متعال فرمود: ( إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا اگر تقوای الهی پیشه کنید برای شما فرقان ( قوّه تشخیص حق از باطل) قرار می‌دهد ) ( الأنفال:29) و فرمود: ( فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی‌ طَعامِهِ انسان باید به غذای خویش بنگرد. ) ( عبس:24)
پس شکّی نیست که انسان حرامخوار کمتر توفیق تقلید عاقلانه را پیدا می کند.
4 امّا در مورد اراده گفتنی است ، که اراده در هر کاری و از جمله در تقلید چه تقلید عاقلانه و چه جاهلانه به یک نحوه نقش ایفا می کند. چرا که تا اراده نباشد هیچ کاری انجام نمی شود ؛ چه کار آگاهانه و چه ناآگاهانه و چه کار تقلیدی و چه غیر تقلیدی. پس در هر دو گونه ی تقلید تا شخص ، خود اراده نکند ، تقلید نمی کند ؛ چه خود متوجّه تقلید خویش یا جاهلانه و عاقلانه بودن آن باشد یا نباشد.
امّا باید توجّه داشت که اراده دارای یک سری مبادی نیز می باشد که آنها در نوع تقلید مؤثّرند. برای اینکه انسان برای انجام امری اراده نماید ابتدا باید میل آشکار یا پنهان آن کار در وجود شخص ایجاد گردد. پس تا یک نحوه میل و اشتیاق به کاری در وجود انسان ایجاد نگردد ، انسان انجام آن کار را اراده نمی کند. میل و اشتیاق نیز معلول علّت دیگری است که عبارت است از آگاهی و علم ؛ یعنی میل و رغبت آشکار و پنهان انسان نسبت به امور بستگی فراوانی به نوع آگاهی او از آن امر دارد. برای مثال وقتی مسلمانی به غلط چنین می پندارد که علّت پیشرفت علمی غربی ها دین گریزی آنهاست ، او نیز به قصد هموار نمودن راه پیشرفت خود و کشورش دست به تخریب دین می زند ؛ غافل از این که علّت پیشرفت غرب ، نه گریز از دین اسلام بلکه کنار زدن مسیحیّت تحریف شده و البته در کنار آن تلاش در مسیر تحقیق بوده است. لذا در طیّ تاریخ اخیر کشورهای اسلامی مشاهده شد که با کنار نهادن اسلام نه تنها پیشرفتی حاصل نشد بلکه پسرفت نیز ایجاد شد.
نتیجه ی نهایی بحث اینکه عوامل تأثیر گذار بر تقلید عاقلانه و جاهلانه بسیار زیادند ولی اصلی ترین و عمده ترین آنها ، نوع آگاهی انسان از امور می باشد. اگر آگاهی های انسان ، درست و منطقی باشند تقلیدهای او نیز به تبع آنها منطقی خواهند بود و الّا تقلیدهای او نیز جاهلانه و کورکورانه خواهند می شوند. از اینروست که در دین اسلام به کسب علم و آگاهی و تفقّه و ژرف اندیشی تا این اندازه بها داده شده است ؛ تا آنجا که معصوم(ع) فرمود: ( در دین خدا ژرف اندیشی کنید که همانا ژرف اندیشی کلید بینایی و تمام عبادت و علّت برای رسیدن به مقامات بالا و مراتب شکوهمند در دین و دنیا است ؛ و برتری انسان ژرف اندیش بر عابد مانند برتری خورشید است بر ستاره ؛ و هر که در دینش ژرف اندیشی نکند خدا از عمل او راضی نمی شود. ) (بحارالانوار ، ج75 ، ص321)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین