من کتابی پیدا کردم با عنوان (گفتگو با خدا) که نویسنده آن غربی است آیا من این کتاب را مطالعه کنم و به درد من می خورد؟
من کتابی پیدا کردم با عنوان (گفتگو با خدا) که نویسنده آن غربی است آیا من این کتاب را مطالعه کنم و به درد من می خورد؟ ما هم این کتاب را که نوشته نیل دونالد والش است را دیدیم اگرآگاهی کافی در مورد اسلام و خدای این مکتب دارید مطالعه آن مانعی ندارد ولی اگر شناخت کافی از مبانی دین ندارید با احتیاط بر خورد کنید و از آشنایان فن کمک بگیرید.زیرا ممکن است سبب شبهاتی در ذهن شما شود وقادر به حل آن نباشید.به هر حال بهتر است برای آشنایی بیشتر با معارف اسلامی و اعتقادی به کتب مولفین بزگوار خودمان مراجعه کنید سودمند تر است. در ادامه توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم: در ابتدا گفتنی است؛ کتاب خوانی امر پسندیده است که سبب افزایش علم و آگاهی می شود. البته در زمینه کتب دینی و اعتقادی امر دیگری را باید ضمیمه نمود و آن توجه به این نکته است که: چون حیات دینی یک انسان معتقد به خداوند بستگی به اعتقادات و می داشته و عاقبت به خیری، متوقف به استحکام این اعتقادات است. پس هماره باید در صدد استحکام بیشتر اعتقادات برآمده و جلوی افکار منحرف را گرفته و اگر در اثر شنیدن یا خواندن شبهه ای به ذهن خطور کد یا به سخنی برخورد نماید که رگه هایی از انحراف در آن نمود دارد، با مراجعه به اندیشوران دینی و یا مطالعه کتب معتبر، درصدد رفع ابهام برآید، زیرا همان طور که کتاب خود غذای مناسبی  برای روح است، کتاب مضر نیز،‌ افیوت اندیشه توحیدی است که در صورت عدم توجه ممکن است فساد علمی و عملی را در پی داشته باشد. قبل از بررسی کتاب چند نکته را به عنوان مقدمه یادآور می شویم. مقمه1. مسیحیت کنونی، آئینی تحریف شده است و انجیل نیز از این تحریف مصون نمانده است. البته هنوز هم برخی تعالیم توحیدی در انجیل وجود دارد. مقدمه2. با توجه به تحریف انجیل و عدم دسترسی مسیحیت به تعالیم الهی باید گفت بین الهیات مسیحی و الهیات اسلامی-شیعی با وجود نکات اشتراک، اختلافات فراوانی وجود دارد. چه در بحث خداشناسی که قائل به تثلیث بوده و یا اختلافات در باب اسماء و صفات الهی و چه در بحث نبوت که دیدگاه خاص خویش را دارند. که این اختلافات،‌ اهمیت توجه هر چه بیشتر خوانندگان این گونه آثار مسیحیت را دو چندان می کند و کتاب گفتگو با خدا از این قاعده مستثنی نیست هر چند نویسنده کتاب، به جهت اعتقاد به پلورالیسم دینی و سایر مباحث در این اعتقاد خود نیز دچار تناقضاتی شده است که در فرازهای بعد بدانها اشاره می شود. مطالعه این سنخ کتابها، اطلاعات نسبی در مورد اسلام را می طلبد تا با نوعی مطالعه تطبیقی به قضاوت نشسته و ایرادات احتمالی سخنان بر ما آشکار گردد. مقدمه3. پدیده ای نه چندان نوظهور در تاریخ معاصره، زایش فرقه ها و نحله های جدید است که در دهه اخیر در قالب نوعرفانها قدم به میدان گذاشته است که وجه مشترک غالب آنها، نگاه تسامحی به ظواهر و آداب و احکام دینی، ساده انگاری در باورهائی مثل ایمان و اعتقادات و توجه تام به تکثرگرایی دینی، اباحی گری و انسان محوری و ... جنوبی گرفته یا عرفانهای شرقی و به جهت ذوقی بودن این نوعرفانها و بیان مطالبی هندی، ذوقی و ادبی مورد توجه قرار گیرد که بررسی و دقت و نقد سخنان آنان مخاطبین بسیار با اهمیت است که این کتاب نیز از این قاعده مستثنی نیست و نویسنده با این نگاه سعی در الغاء مطالب دارد. بخش روم: نقد فرازهایی از این اثر از آنجا که فرصت مطالعه تمامی کتاب وجود ندارد، با مطالعه تقریبا 150 صفحه اول کتاب نکاتی را بیان می داریم البته بدین معنا نیست که اشکالات موجود در این مقدار، صفحه منحصر به موارد یاد شده است بلکه شاید اشکالات دیگری نیز وجود داشته باشد که در دو قسم ایرادات کلی و موردی بیان می گردد. ایرادات کلی 1. کتاب از جهت محتوای علمی و بیان اندیشه های دینی در سطح بسیاری نازلی قرار دارد و بیشتر به متن غیرعلمی شبیه است تا بیان مباحث عقیدتی هر چند به زبان ساده و همه فهم. 2. شاید علت استقبال از کتاب تکیه بر عادات رایج مردم از قبیل غم، شادی، ناراحتی، ترس و ... است که خواننده در طی مطالعه کتاب از جهت روانی به همسان انگاری می رسد و لکن در بسیاری از موارد راه حل مناسبی برای توجیه مسئله، یا تبیین فرایند پیش رو، ارائه نمی دهد و فقط به کلی گویی می پردازد مثل تمرین های کتاب و همچنین وضعیت های گوناگون مطرح می نماید که حتی در ابتدای فصل هیچ راه حل شخصی ارائه ننموده است مثل کیسه های پیش رو که جواب را به فرد واگذار نموده است ص526 به بعد. 3. پرسش اساسی این است که این دیالوگ دو سویه به خدا واقعی است یا تخیلی و ساختگی؟ در ابتدای امر این چنین تصور می شود که وحی دارای شرایطی است و بر هر انسانی وحی نمی شود پس این گفتگوها حاصل دیالوگی تخیلی است ولی وقتی به متن کتاب رجوع می شود با کمال تعجب به ادعاهای مصنف برمی خوریم که اصرار در اثبات واقعی بودن این گفتگوها را دارد البته با بیان خاص که می گوید ( بر من حادث شده است) که با خواندن آن بر تو نیز حادث می شود(ص19) و در جای جای کتاب این ادعا را تکرار می کند (ص21) این کتاب آخرین تجلی و ظهور آیات خداوندی در عرصه پدیده ها است. 3. در بهار 1992 پدیده خارق العاده ای در زندگیم اتفاق افتاد و خداوند شروع به صحبت با شما(از طریق) من کرد.ص27، در اینجا نیز خداوند او را به رسالت برگزیده و حامل پیام الهی گردیده است؟! و جالب تر اینکه در پاسخ به این سؤال که از کجا بدانم که این ارتباط خدائی است و زاییده تصورات من نیست؟ چنین می گوید که چه تفاوتی می کند؟ تو نمی بینی که او در تصورات تو و هر چیز دیگر می تواند دخالت داشته باشد؟ ... ص35، و این خود تناقضی آشکار است و نشان می دهد بین وحی به معنای خاص که او حادث شدن می نامد و تصورات شخص هیچ تفاوتی قائل نیست به این دلیل که تصورات را نیز خدا ایجاد می نماید. حال سؤال این است شیطان نیز می تواند تصوراتی برای انسان ایجاد نماید حال چگونه بین تصورات و القاءات رحمانی و شیطانی می توان فرق گذاشت؟ پس علم رغم سخنان مؤلف بر واقعی بودن دیالوگ ها می توان گفت این ادعایی بیش نبوده و حداکثر تصوراتی است در ذهن وی، حال شاید هم این تصورات شیطانی باشد نه الهی که شیطانی بودن آن در بخش های بعد بیشتر ظاهر می گردد. اینک به چند مورد دیگر از اشکالات اشاره می شود: 1. تأکید بیش از حد تجربه مؤلف خداوند برای هدایت بشر پیامبرانی را به همراه کتبی آسمانی نازل نموده است که هدایت گر بشر به سوی خیرات باشند ولی ایشان قویترین حجت پروردگار را رسولان نمی داند و عالم خلقت و نظم موجود در آن نیز توجه وی را جلب ننموده بلکه قویترین حجت را تجربه می انگارد.(ص34) و تجربه درونی را مهمترین و منحصرترین راه شهود رحمانی می انگارد(ص42) و در همین صفحه در جهت و جایگاه تجربه مهمل بافی هایی، صورت می گیرد که قابل فهم نیست و در ص433 واقعیت انسانی را تجربه می نامد و اساسا با مطالعه کتاب نمی توان فهمید که معنا و حد و حدود تجربه از دیدگاه مصنف چیست؟ 2. انکار دعا و ندبه تغییر معنای ماهوی دعا در ص42 در پاسخ به پرسشی که آیا در واقع با دعا چیزی را طلب کردن به معنای دور ساختن آن است؟ می گوید (تو آنچه را بخواهی به دست نخواهی آورد و ضمنا نمی توانی هر چه بخواهی به دست بیاوری. چون همان درخواست کردن چیزی نشانه این است که تو چیزی کم داری و چنانچه تو درخواست چیزی را بکنی، این عمل دقیقا تجربه- خواستن- را در واقعیت تو بوجود می آورد بنابراین دعای صحیح، دعای درخواست کردن چیزی نیست بلکه دعای تشکر است.)(ص43) آری درخواست چیزی کردن واقعا نشانگر این است که فاقد آن هستیم ولی واقعا از خداوند که توانا بر هر کاری است، طلب برآورده شدن حاجات را داریم و فاقد روح دعا است و عجیب تر آنکه در پاورقی تأکید کرده که ( وقتی تو چیزی طلب می کنی یعنی نداری، یعنی نعمتهای بی کران حق را نمی بینی که چیزی می خواهی) اتفاقا وجه دعا و خواستن ما از حضرت رب الارباب همین است که خداوند را خالق همه چیز می انگاریم و به همه نعمت های او نیز اشراف داریم ولی مثلا به دلیل مریضی، از او می خواهیم ما را شفا دهد. این نادیده انگاشتن نعمتها است؟! یقینا این چنین نیست و اساسا دعا دارای مصلحت و فلسفه ای خاص است که رازگویی و نیازخواهی واقعی است. 3. ایشان در پاسخ به این سوال که خداوند با چه کسانی ارتباط برقرار می کند؟ آیا آنها افراد خاصی هستند و این کار در وقت خاصی صورت می گیرد؟ می گوید: همه افراد از نظر خداوند خاص هستند و همه لحظات مبارک و طلایی است و بسیاری از مردم بر این باورند که خداوند به روشهای خاص و با افراد خاص ارتباط برقرار می کند. این فکر نادرست،‌ این مسئولیت را از توده کثیری از مردم سلب می کند ...) و در صفحه بعد فرق مسیح و سایر مردم را در این می داند که مسیح واقعا مایل بود حرف الهی را گوش دهد ولی بقیه رغبتی نداشتند. نقد: وحی قرآن از مسلمات است و هیچ یک از ادیان الهی منکر وحی رسالی نیستند و از سوی دیگر وحی شدن بر کسی را متوقف بر شرایط و ضوابط خاصی می دانند که این قابلیت ها در وجود نوادری از مردم یافت می شود که رسول و نبی نامیده می شوند. علاوه بر اینکه هیچ انگاری وحی بر انبیاء و تأکید بر پلورالیسم دینی دارد ص477 و عدم فرق بین مسیحیت و تائو و ... و تأیید ضمنی آئین غیرالهی بودائیسم ص49 و قرار دادن بودا در کنار حضرت مسیح(ع) از سخنان او بدست می آید. سخن او به انکار جهنم و زندگی پس از مرگ می انجامد(ص86) نتیجه: بر شمردن یک یک اشکالات مهم و اساسی این سد جلد از حوصله این مقال خارج است و خواننده را به دقت بیشتر برای اشکالات کتاب فرا می خوانیم.
عنوان سوال:

من کتابی پیدا کردم با عنوان (گفتگو با خدا) که نویسنده آن غربی است آیا من این کتاب را مطالعه کنم و به درد من می خورد؟


پاسخ:

من کتابی پیدا کردم با عنوان (گفتگو با خدا) که نویسنده آن غربی است آیا من این کتاب را مطالعه کنم و به درد من می خورد؟

ما هم این کتاب را که نوشته نیل دونالد والش است را دیدیم اگرآگاهی کافی در مورد اسلام و خدای این مکتب دارید مطالعه آن مانعی ندارد ولی اگر شناخت کافی از مبانی دین ندارید با احتیاط بر خورد کنید و از آشنایان فن کمک بگیرید.زیرا ممکن است سبب شبهاتی در ذهن شما شود وقادر به حل آن نباشید.به هر حال بهتر است برای آشنایی بیشتر با معارف اسلامی و اعتقادی به کتب مولفین بزگوار خودمان مراجعه کنید سودمند تر است. در ادامه توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:


در ابتدا گفتنی است؛ کتاب خوانی امر پسندیده است که سبب افزایش علم و آگاهی می شود. البته در زمینه کتب دینی و اعتقادی امر دیگری را باید ضمیمه نمود و آن توجه به این نکته است که: چون حیات دینی یک انسان معتقد به خداوند بستگی به اعتقادات و می داشته و عاقبت به خیری، متوقف به استحکام این اعتقادات است. پس هماره باید در صدد استحکام بیشتر اعتقادات برآمده و جلوی افکار منحرف را گرفته و اگر در اثر شنیدن یا خواندن شبهه ای به ذهن خطور کد یا به سخنی برخورد نماید که رگه هایی از انحراف در آن نمود دارد، با مراجعه به اندیشوران دینی و یا مطالعه کتب معتبر، درصدد رفع ابهام برآید، زیرا همان طور که کتاب خود غذای مناسبی  برای روح است، کتاب مضر نیز،‌ افیوت اندیشه توحیدی است که در صورت عدم توجه ممکن است فساد علمی و عملی را در پی داشته باشد. قبل از بررسی کتاب چند نکته را به عنوان مقدمه یادآور می شویم.
مقمه1. مسیحیت کنونی، آئینی تحریف شده است و انجیل نیز از این تحریف مصون نمانده است. البته هنوز هم برخی تعالیم توحیدی در انجیل وجود دارد.
مقدمه2. با توجه به تحریف انجیل و عدم دسترسی مسیحیت به تعالیم الهی باید گفت بین الهیات مسیحی و الهیات اسلامی-شیعی با وجود نکات اشتراک، اختلافات فراوانی وجود دارد. چه در بحث خداشناسی که قائل به تثلیث بوده و یا اختلافات در باب اسماء و صفات الهی و چه در بحث نبوت که دیدگاه خاص خویش را دارند. که این اختلافات،‌ اهمیت توجه هر چه بیشتر خوانندگان این گونه آثار مسیحیت را دو چندان می کند و کتاب گفتگو با خدا از این قاعده مستثنی نیست هر چند نویسنده کتاب، به جهت اعتقاد به پلورالیسم دینی و سایر مباحث در این اعتقاد خود نیز دچار تناقضاتی شده است که در فرازهای بعد بدانها اشاره می شود. مطالعه این سنخ کتابها، اطلاعات نسبی در مورد اسلام را می طلبد تا با نوعی مطالعه تطبیقی به قضاوت نشسته و ایرادات احتمالی سخنان بر ما آشکار گردد.
مقدمه3. پدیده ای نه چندان نوظهور در تاریخ معاصره، زایش فرقه ها و نحله های جدید است که در دهه اخیر در قالب نوعرفانها قدم به میدان گذاشته است که وجه مشترک غالب آنها، نگاه تسامحی به ظواهر و آداب و احکام دینی، ساده انگاری در باورهائی مثل ایمان و اعتقادات و توجه تام به تکثرگرایی دینی، اباحی گری و انسان محوری و ... جنوبی گرفته یا عرفانهای شرقی و به جهت ذوقی بودن این نوعرفانها و بیان مطالبی هندی، ذوقی و ادبی مورد توجه قرار گیرد که بررسی و دقت و نقد سخنان آنان مخاطبین بسیار با اهمیت است که این کتاب نیز از این قاعده مستثنی نیست و نویسنده با این نگاه سعی در الغاء مطالب دارد.
بخش روم: نقد فرازهایی از این اثر
از آنجا که فرصت مطالعه تمامی کتاب وجود ندارد، با مطالعه تقریبا 150 صفحه اول کتاب نکاتی را بیان می داریم البته بدین معنا نیست که اشکالات موجود در این مقدار، صفحه منحصر به موارد یاد شده است بلکه شاید اشکالات دیگری نیز وجود داشته باشد که در دو قسم ایرادات کلی و موردی بیان می گردد.
ایرادات کلی
1. کتاب از جهت محتوای علمی و بیان اندیشه های دینی در سطح بسیاری نازلی قرار دارد و بیشتر به متن غیرعلمی شبیه است تا بیان مباحث عقیدتی هر چند به زبان ساده و همه فهم.
2. شاید علت استقبال از کتاب تکیه بر عادات رایج مردم از قبیل غم، شادی، ناراحتی، ترس و ... است که خواننده در طی مطالعه کتاب از جهت روانی به همسان انگاری می رسد و لکن در بسیاری از موارد راه حل مناسبی برای توجیه مسئله، یا تبیین فرایند پیش رو، ارائه نمی دهد و فقط به کلی گویی می پردازد مثل تمرین های کتاب و همچنین وضعیت های گوناگون مطرح می نماید که حتی در ابتدای فصل هیچ راه حل شخصی ارائه ننموده است مثل کیسه های پیش رو که جواب را به فرد واگذار نموده است ص526 به بعد.
3. پرسش اساسی این است که این دیالوگ دو سویه به خدا واقعی است یا تخیلی و ساختگی؟ در ابتدای امر این چنین تصور می شود که وحی دارای شرایطی است و بر هر انسانی وحی نمی شود پس این گفتگوها حاصل دیالوگی تخیلی است ولی وقتی به متن کتاب رجوع می شود با کمال تعجب به ادعاهای مصنف برمی خوریم که اصرار در اثبات واقعی بودن این گفتگوها را دارد البته با بیان خاص که می گوید ( بر من حادث شده است) که با خواندن آن بر تو نیز حادث می شود(ص19) و در جای جای کتاب این ادعا را تکرار می کند (ص21) این کتاب آخرین تجلی و ظهور آیات خداوندی در عرصه پدیده ها است.
3. در بهار 1992 پدیده خارق العاده ای در زندگیم اتفاق افتاد و خداوند شروع به صحبت با شما(از طریق) من کرد.ص27، در اینجا نیز خداوند او را به رسالت برگزیده و حامل پیام الهی گردیده است؟! و جالب تر اینکه در پاسخ به این سؤال که از کجا بدانم که این ارتباط خدائی است و زاییده تصورات من نیست؟ چنین می گوید که چه تفاوتی می کند؟ تو نمی بینی که او در تصورات تو و هر چیز دیگر می تواند دخالت داشته باشد؟ ... ص35، و این خود تناقضی آشکار است و نشان می دهد بین وحی به معنای خاص که او حادث شدن می نامد و تصورات شخص هیچ تفاوتی قائل نیست به این دلیل که تصورات را نیز خدا ایجاد می نماید. حال سؤال این است شیطان نیز می تواند تصوراتی برای انسان ایجاد نماید حال چگونه بین تصورات و القاءات رحمانی و شیطانی می توان فرق گذاشت؟ پس علم رغم سخنان مؤلف بر واقعی بودن دیالوگ ها می توان گفت این ادعایی بیش نبوده و حداکثر تصوراتی است در ذهن وی، حال شاید هم این تصورات شیطانی باشد نه الهی که شیطانی بودن آن در بخش های بعد بیشتر ظاهر می گردد.
اینک به چند مورد دیگر از اشکالات اشاره می شود:
1. تأکید بیش از حد تجربه
مؤلف خداوند برای هدایت بشر پیامبرانی را به همراه کتبی آسمانی نازل نموده است که هدایت گر بشر به سوی خیرات باشند ولی ایشان قویترین حجت پروردگار را رسولان نمی داند و عالم خلقت و نظم موجود در آن نیز توجه وی را جلب ننموده بلکه قویترین حجت را تجربه می انگارد.(ص34) و تجربه درونی را مهمترین و منحصرترین راه شهود رحمانی می انگارد(ص42) و در همین صفحه در جهت و جایگاه تجربه مهمل بافی هایی، صورت می گیرد که قابل فهم نیست و در ص433 واقعیت انسانی را تجربه می نامد و اساسا با مطالعه کتاب نمی توان فهمید که معنا و حد و حدود تجربه از دیدگاه مصنف چیست؟
2. انکار دعا و ندبه تغییر معنای ماهوی دعا
در ص42 در پاسخ به پرسشی که آیا در واقع با دعا چیزی را طلب کردن به معنای دور ساختن آن است؟ می گوید (تو آنچه را بخواهی به دست نخواهی آورد و ضمنا نمی توانی هر چه بخواهی به دست بیاوری. چون همان درخواست کردن چیزی نشانه این است که تو چیزی کم داری و چنانچه تو درخواست چیزی را بکنی، این عمل دقیقا تجربه- خواستن- را در واقعیت تو بوجود می آورد بنابراین دعای صحیح، دعای درخواست کردن چیزی نیست بلکه دعای تشکر است.)(ص43) آری درخواست چیزی کردن واقعا نشانگر این است که فاقد آن هستیم ولی واقعا از خداوند که توانا بر هر کاری است، طلب برآورده شدن حاجات را داریم و فاقد روح دعا است و عجیب تر آنکه در پاورقی تأکید کرده که ( وقتی تو چیزی طلب می کنی یعنی نداری، یعنی نعمتهای بی کران حق را نمی بینی که چیزی می خواهی) اتفاقا وجه دعا و خواستن ما از حضرت رب الارباب همین است که خداوند را خالق همه چیز می انگاریم و به همه نعمت های او نیز اشراف داریم ولی مثلا به دلیل مریضی، از او می خواهیم ما را شفا دهد. این نادیده انگاشتن نعمتها است؟! یقینا این چنین نیست و اساسا دعا دارای مصلحت و فلسفه ای خاص است که رازگویی و نیازخواهی واقعی است.
3. ایشان در پاسخ به این سوال که خداوند با چه کسانی ارتباط برقرار می کند؟ آیا آنها افراد خاصی هستند و این کار در وقت خاصی صورت می گیرد؟ می گوید: همه افراد از نظر خداوند خاص هستند و همه لحظات مبارک و طلایی است و بسیاری از مردم بر این باورند که خداوند به روشهای خاص و با افراد خاص ارتباط برقرار می کند. این فکر نادرست،‌ این مسئولیت را از توده کثیری از مردم سلب می کند ...) و در صفحه بعد فرق مسیح و سایر مردم را در این می داند که مسیح واقعا مایل بود حرف الهی را گوش دهد ولی بقیه رغبتی نداشتند.
نقد:
وحی قرآن از مسلمات است و هیچ یک از ادیان الهی منکر وحی رسالی نیستند و از سوی دیگر وحی شدن بر کسی را متوقف بر شرایط و ضوابط خاصی می دانند که این قابلیت ها در وجود نوادری از مردم یافت می شود که رسول و نبی نامیده می شوند. علاوه بر اینکه هیچ انگاری وحی بر انبیاء و تأکید بر پلورالیسم دینی دارد ص477 و عدم فرق بین مسیحیت و تائو و ... و تأیید ضمنی آئین غیرالهی بودائیسم ص49 و قرار دادن بودا در کنار حضرت مسیح(ع) از سخنان او بدست می آید.
سخن او به انکار جهنم و زندگی پس از مرگ می انجامد(ص86)
نتیجه:
بر شمردن یک یک اشکالات مهم و اساسی این سد جلد از حوصله این مقال خارج است و خواننده را به دقت بیشتر برای اشکالات کتاب فرا می خوانیم.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین