راجع به (هدف وسیله را توجیه می کند) توضیح دهید؟ این، یکی از مهمترین سؤالهایی است که در فلسفه سیاسی مطرح است. پس برای مردم عادی مطرح نیست؟ چرا. این پرسش برای همگان مهم است و مردم کوچه و بازار نیز با زبان خاصّ خود در صدد یافتن جواب آن هستند. این سؤال را به تعبیر روانتر و روشنتر میتوان چنین بیان کرد: آیا برای رسیدن به مطلوب و مقصود خود، میتوانیم هر گونه ابزار و وسیلهای را به کار ببریم؟ به بیان دیگر: اگر هدفمان خوب باشد، آیا میتوان برای رسیدن به آن از وسایل بد و پلید هم استفاده کرد؟ مثلاً هدف شخصی آن است که مردم را شاد کند؛ آیا برای این کار میتواند از هر روشی مثل دروغ و... بهره بگیرد؟ یا آنکه کسی میخواهد به قدرت و حکومت برسد؛ آیا به این جهت میتواند از نیرنگ و فریب استفاده کند؟ و ... نظر واقعی و عملکرد بسیاری از سیاستمداران دیروز و امروز چنین بوده و هست که: آری، هدف وسیله را توجیه میکند و به کار بردن هر وسیلهای هر چند ضدّ اخلاق و دین و انسانیت باشد، برای تأمین هدف رواست و (اَلغایاتُ تُبَرِّرُ الْمَبادِیَ) و (خُذِ الْغایاتِ و اتْرُکِ الْمَبادِیَ) . این نظر بسیار عجیب و تأسفّ آور است؛ امّا وجود دارد. مثلاً ماکیاول در کتاب (شهریار) چنین نوشته است: (.... همگان بر این نکته واقفند که صفاتی مانند وفاداری، حفظ حرمت قول، درستی رفتار و نیالودگی به نیرنگ تا چه پایه در شهریار پسندیده است. امّا از آن طرف، در قبال حوادثی که در عصر ما اتفاق افتاده است، خود به چشم میبینیم که شهریارانی که زیاد پایبند حفظ قول خود نبودهاند ولی در مقابل، رموز غلبه بر دیگران را به کمک حیله و نیرنگ خوب میدانستهاند، کارهای بزرگ انجام دادهاند و وضعشان در آخر کار بهتر از آن کسانی بوده است که در معامله با دیگران صداقت و درستی به خرج دادهاند. پس بگذارید همه این را بدانند که برای رسیدن به هدف از دو راه میتوان رفت: یکی از راه قانون و دیگری از راه زور. از این دو راه، اولی شایسته انسانها و دومی شایسته حیوانهاست. ولی از آنجا که طریقه اول غالبا بی تأثیر است، تشبّث به طریقه دوم ضرورت پیدا میکند... . بر شهریار واجب است که حیلهگری روباه را برای دفع گزند با صولت شیر برای نشان دادن قدرت توأم سازد.... یک شهریار دور اندیش هرگز نمیتواند و نباید خود را پایبند حفظ قولی که داده است، بشمارد... در نتیجه هر آن شهریاری که در استقرار و حفظ قدرتش کامیاب گردد، میتواند مطمئن باشد که همگان، از کوچک و بزرگ، بی آنکه درباره خوبی یا بدیِ وسایلی که وی برای تحصیل هدفش به کار برده است، اندیشه کنند، از آنجا که خود هدف را تصویب کردهاند وسایلش را نیز هر قدر هم پست و ناروا باشد. تصویب خواهند کرد.)(1) مثال دیگر، سخن چرچیل است. او در کتابی که در تاریخ جنگ جهانی دوم نوشته است، درباره حمله متّفقین به ایران مینویسد: (اگر چه ما با ایرانیها پیمان بسته بودیم، قرارداد داشتیم و طبق قرارداد نباید چنین کاری میکردیم، ولی این معیارها پیمان و وفای به عهد در مقیاسهای کوچک درست است؛ دو نفر وقتی با یکدیگر قول و قرار میگذارند، درست است؛ امّا در سیاست وقتی که پای منافع یک ملّت در میان میآید، این حرفها دیگر موهوم است؛ من نمیتوانستم از منافع بریتانیای کبیر به عنوان اینکه این کار ضدّ اخلاق است، چشم بپوشم که ما با یک کشور دیگر پیمان بستهایم و نقض پیمان بر خلاف اصول انسانیّت است. این حرفها اساسا در مقیاسهای کلّی و در شعاعهای خیلی وسیع درست نیست.)(2) نمونه سوم عملکرد معاویه است. او صلح نامهای را با امام حسن مجتبی علیهالسلام امضاء کرد؛ امّا دیر زمانی نگذشت که همه مواد صلحنامه را نادیده گرفت و نقض کرد و به صراحت گفت که: (ای مردم! آگاه باشید آن پیمان و شروط در زیر دو پای من قرار دارد.)(3) و از این نمونهها؛ صفحات تاریخ، دهها و صدها و بلکه هزارها و میلیونها سراغ دارد و بسیارند انسانها و سیاستمدارانی که شعار و ادّعای اصول انسانی و حقوق بشر و دین و اخلاق داشته و دارند امّا اعمال و رفتار آنها طبق دستور شیطانی ماکیاول است و زشتترین افعال را برای اهداف مادّی و حیوانی خود مرتکب میگردند. چنان رفتار میکنند که گویی بویی از انسانیّت نبردهاند و حیوانی بیش نیستند و به تعبیر قرآن کریم:(... أولئک کالأنعام بل هم أضلّ) نمونه روشن آن در دوران معاصر ؛ عملکرد خائنانه صدام رئیس جمهور عراق است که در سال 1359 شمسی آشکارا در برابر چشمان حیرتزده جهانیان در پرده تلویزیون عراق ظاهر شد و قرارداد 1975 الجزایر را پاره کرد و عهد و پیمان و قراردادی را که تنها پنج، شش سال از امضای آن گذشته بود، نادیده گرفت و نقض کرد و بدین وسیله به دست خود، سندی بر رسوایی و پیمان شکنی خود پدید آورد! امّا در بین سیاستمداران تاریخ ؛ به ندرت کسانی یافت میشوند که با اعمال و رفتار خود اخلاق و اصول متعالی انسانی را پاس داشتهاند و عملکرد آنان گواهی میدهد که (هدف) هرگز (وسیله) را توجیه نمیکند و برای تأمین اهداف عالی و مقدّس نیز باید از ابزار و وسیلههای اخلاقی، انسانی و مشروع استفاده کرد. بی تردید یکی از مهمترین سیاستمداران جهان و اسوههای انسانیت؛ حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است، در مقاله حاضر در صدد آنیم که نظر و سیره آن بزرگوار را در این موضوع بررسی کنیم. روشن است که تاریخ هیچ موردی را سراغ ندارد که در آن، حضرت علی علیهالسلام از روش غیر انسانی و خلاف اخلاق و شرع استفاده کرده باشد. این سخنی است که جملگی بر آنند و دوست و دشمن به آن اعتراف دارند و حتّی غیر مسلمانانی چون جرج جرداق مسیحی نیز امیرالمؤمنین علیهالسلام را اسوه انسانیت میشمارند و او را (صدای عدالت انسانی) مینامند. این در حالی است که امام علی علیهالسلام دشمنان بسیاری داشت و دارد و بلکه از پر دشمنترین انسانهای روی زمین است و دشمنان از راههای گوناگون سعی در تخریب شخصیت ایشان داشته و دارند؛ امّا با این همه، آن قدر گفتار و رفتار و سیره امیرالمؤمنین علی علیهالسلام پاک و پیراسته و خدایی و اخلاقی بود که تاکنون و بعد از گذشت حدود 14 قرن از عصر ایشان احدی نتوانسته است حتی یک مورد را نشان دهد که در آن امیرالمؤمنین علیهالسلام برای رسیدن به هدف، از روش و شیوه غیر انسانی و اخلاقی و شرعی استفاده کرده باشد و بلکه در تاریخ موارد فراوانی ذکر شده است که در آن امیرالمؤمنین علیهالسلام به خاطر مراعات اصول اخلاقی و انسانی و شرعی، دچار محرومیّت و مشکلات اجتماعی و.... شده است و هرگز به هیچ زشتی و بدی و شیطنتی آلوده نشده است. همه آنچه گذشت، در حالی است که امیرالمؤمنین علیهالسلام روشهای شیطانی را بهتر از هر انسانی میدانست و به همه چیز آگاهی داشت و به تعبیر خودش: (وَ اللّهِ ما معاویةُ بِأَدهی مِنّی و لکنَّهُ یَغدِرُ وَ یَفجُرُ وَ لَو لا کَراهِیَةُ الغَدرِ لکنت من أدهی الناسِ و لکن کُلُّ غدرةٍ فجرةٌ و کُلُّ فجرةٍ کفرةٌ و لکُلّ غادر لِواءٌ یُعرَفُ بِهِ یَومَ القِیامَةِ و اللّهِ مااُستَغفَلُ بالمکیدة و لا اُستغمز بالشّدیدة.)(4) به خدا قسم! معاویه از من زیرکتر نیست؛ امّا فریبکاری و خیانت و معصیت میکند. و اگر مکر و فریب ناپسند نبود، من از زیرکترین مردمان بودم؛ ولی هر بی وفایی، گناه است و هر گناه، ناسپاسی. و برای هر فریبکاری پرچمی است که با آن در روز قیامت شناخته میشود. به خدا قسم! من به وسیله مکر غافلگیر نمیشوم و در سختیها ناتوان و عاجز نمیگردم. و این گونه است که پس از بیعت مردم مدینه در سال 35 هجری، امام امیرالمؤمین علیهالسلام در اولین سخنرانی، با کمال صداقت و صراحت و قاطعیت میفرماید: (ذمّتی بما اقول رهینةٌ و أنابه زعیمٌ انّ من صرّحت له العبرُ عمّا بین یدیه من المثلات حجزته التقوی عن تقحّم الشّبهات. اَلا و انّ بلیّتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث الله نبیّه صلیاللهعلیهوآله و الذی بعثه بالحقّ لَتُبَلبَلُنَّ بَلبَلَةً و لَتُغَربَلُنَّ غَربَلَةً و لَتُساطُنَّ سوطَ القِدرِ حتّی یعودَ اَسفلکم اَعلاکم و أعلاکم أسفلکم و لیسبقَنَّ سابقون کانوا قصّروا و لیقصرنّ سبّاقون کانوا سبقوا. واللّهِ ما کتمت وَشمَةً و لا کذبتُ کِذبَةً و....)(5) ذمّه من گرو سخنانی است که میگویم و تمام آن را ضامنم، کسی که عبرتهای روزگار، مسائل و پیشآمدهای آینده را برایش آشکار سازد، تقوا او را از فرورفتن در گرداب شبههها باز میدارد. بدانید که بلای شما بازگشته است؛ مانند آن امتحانی که در روز بعثت رسول الله صلیاللهعلیهوآله بود. قسم به آن کسی که او را به حق مبعوث کرد، به هم خواهید خورد و غربال خواهید گردید و جدا خواهید شد تا پایینترین؛ بالاترین و بالاترین؛ پایینترین شود و جلو خواهند افتاد، مقدّماتی که عقب ماندهاند و عقب خواهند ماند، مؤخّراتی که جلو افتادهاند. به خدا قسم! هرگز حقیقتی را پنهان نکردم و هیچگاه دروغی نگفتم.... چنانچه ملاحظه میفرمایید، امام امیرالمؤمنین علیهالسلام از همان آغاز زمامداری، صادقانه و آشکارا، برنامه آینده خود را بیان میدارد و به هیچ وجه حاضر نیست که مانند مدّعیان سیاست و کیاست و ذکاوت، مردم را فریب دهد و با وعدههای دروغین، آنان را جذب کند و بلکه حقّ را آن گونه که هست، باز میگوید و انتخاب را به مردم وا میگذارد؛ با آنکه بهتر از هر کسی میداند که مردم چه برخوردی خواهند کرد و (ناکثین) و (قاسطین) و (مارقین) چه نقشه و عملکردی خواهند داشت. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به نیکی میداند که سرانجام و فرجام کار چیست؛ اما چون عبد خداست، همان راهی را میپیماید که خدا میپسندد و خود را مأمور به تکلیف شرعی میداند و نگران آن نیست که نتیجه چه میشود و این و آن میپسندند یا نه؟ آری؛ این تقوای الهی و رعایت اخلاق و انسانیّت بود که او را از به کارگیری شیطنتها و حیلهها و نیرنگها و ارتکاب زشتیها و بدیها باز داشت و این یاد خدا و روز قیامت بود که او را پاک و پیراسته ساخت. و به دلیل همین خدا پرستی و تقوای الهی است که با شگفتی میپرسد: (أتأمرونی أن أطلب النصر بالجور فیمن وُلّیتُ علیه؟! و اللّهِ لااطُورُ به ما سَمَرَ سمیرٌ و ما اَمَّ نجمٌ فیالسماء نجماً...)(6)؛ آیا میخواهید پیروزی را به وسیله ستم بر رعیّت تأمین کنم؟! هرگز نمیشود. به خدا قسم! تا روز و شب باقی است و ستارهای در آسمان میدرخشد، چنین روشی پیشه نخواهم کرد... هرگز از ابزار نامشروع استفاده نخواهم کرد. یعنی چنین نیست که برای رسیدن به پیروزی، استفاده از هر وسیله و و روشی روا باشد؛ بلکه تنها و تنها باید از روش خدا پسندانه و ابزار مشروع بهره گرفت. بنابراین برخلاف نظر ماکیاول؛ از دیدگاه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام هدف هرگز وسیله را توجیه نمیکند. عملکرد امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در طول زندگی، شاهدی صادق برادّعای مذکور است که آن را به بهترین صورت ثابت میکند. از جمله دقّت و تأمّل در شورای شش نفره خلافت و نظر خاصّ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در این زمینه، درسی آموزنده است. در حسّاسترین لحظه نیز حضرت علی علیهالسلام بر راستگویی و صداقت پایدار و استوار است و هرگز در فکر دروغ و حیلهگری نیست. عبدالرحمن بن عوف به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرض میکند: اگر قول میدهی که به سیره شیخین ابوبکر و عمر عمل کنی، من به شما رأی میدهم. امام علی علیهالسلام میداند که با رأی عبدالرحمن بن عوف میتواند به خلافت برسد، اما برای به دست آوردن رأی عبدالرحمن هرگز راه دروغ و ناجوانمردی را پیش نمیگیرد و به هیچ وجه حاضر نیست برای رسیدن به قدرت و حکومت، به فریب و خدعه آلوده شود و به این جهت بیهیچ تردید و شبههای تصریح میکند که تنها به کتاب خدا و سنت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و اجتهاد خودش عمل میکند و شرط عبدالرحمن بن عوف را با قاطعیت مردود میداند.(7) چنین رفتاری در نزد سیاستمداران عادّی، نوعی ساده لوحی و ضعف سیاسی شمرده میشود اما در نظر سیاستمداران الهی که هدفی عالی و برتر از لذّت و شهوت و معیشت و شهرت دارند. امری شایسته و ستودنی و بلکه ضروری و لازم و مطابق با اهداف متعالی و اصول انسانی است و نهایت فطانت و بصیرت را نشان میدهد. مغیرة بن شعبه از سیاستمداران معروف عرب است؛ اما سیاستمداری شیطانی است و نه سیاستمدار الهی؛ به این جهت، مثل ماکیاول اعتقاد دارد که هدف وسیله را توجیه میکند و برآن اساس عمل میکند و به دیگران نیز توصیه مینماید. وی در آغاز خلافت و امامت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به نزد ایشان آمد و گفت: من اعتقاد دارم که بهتر است اکنون درباره معاویه هیچ سخنی نگویی و هیچ اقدامی ننمایی؛ بگذار فعلاً باقی باشد، وقتی که حکومتت خوب استقرار یافت، آن وقت میتوانی او را عزل کنی. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام با قاطعیّت این نظر را ردّ کرد و فرمود: معنای این کار سکوت آن است که در این مدت محدود، معاویه را صالح و شایسته میدانم؛ در حالی که چنین نیست و من هرگز او را صالح نمیدانم و نمیتوانم دروغ بگویم.(8) استفاده از روش نامشروع به هیچ قیمتی درست نیست و به بیان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام : (... واللّهِ لو اعطیت الأقالیم السبعة بما تحت افلاکها علی أن اعصی اللّه فی نملةٍ اسلبها جلب شعیرةٍ ما فعلته...)(9)؛ به خدا قسم! اگر اقلیمهای هفت گانه با هر آنچه در زیر آسمانهایش دارد، به من داده شود تا خدا را معصیت کنم و پوست جوی را از مورچهای بگیرم؛ هرگز نمیپذیرم و چنین کاری را نمیکنم... محدّث عالیقدر، مرحوم حاج میرزا حسین نوری رضوان اللّه علیه به خوبی توضیح داده است که قول به (جواز استفاده از دروغ در مقام عزاداری) خلاف ضرورت دین و مذهب است و اگر چنین امری درست باشد، سبب آن میگردد که بسیاری از محرّمات الهی تبدیل به مباح و بلکه مستحبّ شود! در حالی که حرمت افعالی چون غیبت و... ابدی است و تا قیامت باقی است. و از سویی دیگر طاعت و عبادت الهی را هرگز نمیتوان با چیزی که سبب غضب و سخط خداست، به دست آورد و استحباب در جایی میآید که اصل عمل جایز و مباح باشد. و بنابر آنچه گذشت، برای سوگواری و عزاداری بر شهادت حضرت سیدالشهداء علیهالسلام نیز نمیتوان از روش نامشروع مثل دروغ و... استفاده کرد.(10) در حماسه حسینی؛ گریه و گریاندنی ارزش دارد و سبب قرب الهی است که از راه درست و شرعی و مباح صورت پذیرد و هرگز با گناه نمیتوان به خدای تعالی تقرّب جست و بامعصیت نمیتوان به فضیلتی دست یافت. ولی در عین حال توجیه شدن وسیله به خاطر هدف و یا نشدن آن قضیهای کلی نیست که بتوان حکم قاطعی برای همه موارد آن نفیا و اثباتا ارائه نمود، بلی میتوان گفت از دیدگاه اسلام در اغلب موارد وسیله نیز باید مشروع باشد چرا که تفکیک هدف و وسیله از یکدیگر دشوار است، در عالم ابتلا و امتحان انتخاب وسیلهها هم خود نوعی هدف به شمار میروند و نمیتوان مثلا برای انفاق کردن دزدی کرد و یا برای اصلاح وضعیت معیشتی به هر وسیلهای روی آورد. دلیل این مسأله هم روشن است، زیرا روح و حقیقت شریعت به گونه ای است که در صورت توجیهپذیر شدن آن به وسیله و هدف چیزی از آن باقی نخواهد ماند, ولی نباید پنداشت این قاعده کلی و ساری و جاری در همه موارد است. البته قانون کلی و اولی همان است, ولی ما در استنباط فقهی قانونی داریم که می گوید: ما من عام الا و قد خص. یعنی هیچ قانون عامی نیست مگر اینکه تخصصی خورده است. جواز غصب به خاطر نجات جان مومن از این موارد است. قانون اهم و مهم نیز از اصولی است که در برخی موارد به میدان میآید. مثلاً دروغ مصلحتی در برخی موارد (مانند حفظ جان یا آبروی مؤمن) مجاز شمرده شده است, در اینجا چون مسأله مهمتری در کار است که عقل و شرع بر اهم بودن آن گواهی میدهند دروغ مجاز شمرده شده است. البته تشخیص اهم و مهم کاری ساده نیست بلکه نیازمند آگاهی و وفوف بر معیارها و موازین و روح شریعت است و در حقیقت مسألهای اجتهادی است که باید منطق ویژه اجتهاد در آن منظور گردد. پاسخ به سؤالی که در آغاز مطرح شد و جمع بندی و نتیجهگیری از فرمایشات و سیره حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین میشود که: هدف، وسیله را توجیه نمیکند و باید برای رسیدن به اهداف، از ابزار و روشهای مباح و مشروع و مجاز استفاده کرد و طاعت و قرب و رضای الهی را هرگز نمیتوان با معصیت و گناه تحصیل نمود, مگر در برخی موارد که به دلیل اهمیت و اولویت توسط خود شارع استثنا و مشروع شمرده شده است و عمل بدان موجب اطاعت و قرب الهی است. پینوشتها: 1 خداوندان اندیشه سیاسی؛ مایکل ب. فاستر، ترجمه دکترجواد شیخ الاسلامی؛ شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ویراسته دوم، چاپ اول، تهران، 1373 ش، ج 1، ص 527531. 2 بنابرنقل استاد شهید مرتضی مطهری در سیری در سیره نبوی، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1366 ش، ص 92. 3 الفتوح لابن اعثم الکوفی، ج 4، ص 163 و صلح امام حسن(ع)، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه حضرت آیت اللّه سیدعلی خامنهای؛ انتشارات آسیا، چاپ اول، 1348 ش، ص 407. 4 نهج البلاغه صبحی صالح و دشتی، خطبه 200 و فیض الاسلام، خطبه 191. 5 همان، خطبه 16. 6 همان، خطبه 126. 7 حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، انتشارات انصاریان، چاپ اول، 1376 ش، ص 59. 8 مروج الذهب، ج 2، ص 354356 و نیز سیری در سیره نبوی، ص 132. 9 نهج البلاغه، خطبه 224. 10 لؤلؤ و مرجان، ص 183187 و نیز ر.ک: حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 1، ص 1952. منبع:ماهنامه کوثر، شماره 48 نوشته محمد خردمند با اصلاح و اضافات محققین نهاد رهبری در دانشگاه ها. در اسلام هیچ گاه به ارتکاب کار حرام جهت رسدن به هدف مهم تر اجازه داده نشده است اما اسلام چون دین زندگی است در صورتی که انسان دچار اضطرار و یا مواجه با دو مشکل بشود که یکی حرام و دیگری واجب است در اینجا مکانیزم حل مشکل اسلام اولویت بندی و طبقه بندی به کارها از نظر اهمیت است. مثلا حفظ جان مسلمان یا نفس محترمه واجب است و برای آن بسیار اهمیت قائل است در صورتی که این مسئولیت جزاز طریق تصرف در مال غیر بدون اذن مالک ممکن نباشد، شرع دستور داده است که باید اهم را انجام و مهم را ترک کنیم و این قانون اسلام کاملا منطقی و عقلانی است. بر اساس این قاعده زشتی و نادرستی تصرف در مال غیر از بین نمی رود ولی به دلیل اهمیت حفظ نفس محترمه لازم است . چیزی با اهمیت کمتری را ترک کنیم و آن چه را که اهمیت زیادتری دارد انجام بدهیم. این کار در عین این که مورد تأیید عقل است اخلاقی و عین مسئولیت شناسی هم می باشد. در خصوص مثال غرق شدن دو نفر که یکی عالم و دیگری مؤمن اما غیر عالم یا غیر متقی است نیز قانون اهم و مهم حاکم است زیرا نجات دهنده فقط یک نفر را می تواند نجات بدهد وظیفه او این است که همان یک نفر را انسان دانا و پرهیزگار انتخاب کند. ولی در مثال دیگر حکم فقهی چیزی دیگر است اگر انسان مسلمان در کشتی قرار دارد وی یک نفر مسلمان متدین، عالم و دانا در حال غرق شدن باشد نجات او در صورتی ممکن است که انسان مسلمان دیگر را به هلاکت بیاندازیم. در آنجا حق نداریم آدم معمولی مسلمان را بخاطر نجات انسان قوی و متدین و دانا وعالم به هلاکت افکنیم زیرا از نظر ارزش حقوقی میان یک انسان عامی با یک انسان برجسته متخصص و صاحب نظر تفاوتی نیست حتی اگر او علامه دهر و فقیه بی نظیر باشد هر دو به یک اندازه کشتن شان حرام است. در این جا مسئله قتل نفس در میان است که به هیچ وجه نباید آدم عاصی برای نجات انسان عالم به قتل برسد. در خصوص نجات دو نفر لاغر و به جای آن غرق کردن یک نفر چاق نیز باید بگوییم که هرگز در شرع اجازه داده نشده است که آدم لاغر بهتر از چاق است پس باید چاق را غرق کرد و لاغر را نجات داد. بحث روی این است که اگر ما میان نجات دو نفر مخیر باشیم وظیفه ما نجات کدام یک است شرع می گوید اگر توان نجات یک نفر را از میان چند نفر داری سعی کن کسی را برای نجات انتخاب کنی که اهمیت بیشتر دارد نه این که برای نجات انسان مهم و مفید، انسان دیگر را ولو مهم نباشد حتی مریض و سرباری باشد قربانی کنی. درخصوص مثال پزشکی نیز قضیه فرق دارد زیرا حق نداریم برای سلامتی و بهبودی دیگران یک نفر دیگر را قربانی کنیم کشتن انسان بی گناه به خاطر سلامت یافتن چند نفر جنایت است و موجب قصاص. کسانی که معتقدند؛ هدف وسیله را توجیه می کند، صرف نظر از این که اهداف مادی و دنیوی خود را دنبال می کنند، این را به صورت یک قاعده کلی تلقی می کنند و معتقدند که برای تحقق اهداف فردی یا گروهی و یا سیاسی، می توان هر نوع کار ضد اخلاقی را مرتکب شد؛ اما در اسلام چنین قاعده کلی ای نداریم. در اسلام هیچ فعلی و هیچ حرکت یا سکونی نیست که بر اساس مصلحت و مفسده واقعی موجود در آن، حکمی نداشته باشد. اولین شرط رساندن یک پیام الهی این است که از هرگونه وسیلهای نمیتوان استفاده کرد؛ یعنی برای اینکه پیام الهی رسانده بشود و برای اینکه هدف مقدس است، نباید انسان این جور خیال کند که از هر وسیله که شد برای رسیدن به این هدف باید استفاده کنیم، میخواهد این وسیله مشروع باشد و یا نامشروع. میگویند: (اَلْغایاتُ تُبَرِرُ الْمَبادی) یعنی نتیجهها مقدمات را تجویز میکنند؛ همینقدر که هدف، هدف درستی بود، دیگر به مقدمه نگاه نکن. چنین اصلی مطرود است. ما اگر بخواهیم برای یک هدف مقدس قدم برداریم، از یک وسیلة مقدس و حداقل از یک وسیلة مشروع میتوانیم استفاده کنیم. اگر وسیله نامشروع بود، نباید به طرف آن برویم. البته، گاهی بین مصلحت یک حکم با مصلحت حکمی دیگر، تزاحم به وجود می آید که انجام دادن یکی مستلزم باز ماندن از انجام دیگری است و یا ترک یکی از آن دو، مقدمه انجام دیگری خواهد بود. در این صورت، اگر یکی از آن دو، مهم تر از دیگری باشد و تزاحم بین اهم و مهم باشد، نباید اهم را فدای مهم کنیم، بلکه به حکم عقل و شرع باید مهم فدای اهم شود؛ زیرا حکم اهم، مصالح بیشتری در بر دارد و تقدیم اهم بر مهم، یک حکم بدیهی عقلی است؛ مثلاً کسی در خطر غرق شدن در دریا است و تنها قایقی که در دسترس است، مال کسی است که اجازه استفاده از آن را نمی دهد؛ در این جا ما حق نداریم برای احترام به مالکیت، بگذاریم او غرق شود و در قایق تصرف نکنیم؛ زیرا حفظ جان مسلمان مهم تر از احترام به مالکیت دیگران است. در این صورت، تصرف غاصبانه قایق جایز خواهد بود و ارزش اخلاقی منفی ندارد؛ زیرا مقدمه منحصر به فرد برای تأمین یک مصلحت مهم تر، که حفظ جان مسلمان است، خواهد بود. این در صورتی است که یا به حکم قطعی عقل و یا به وسیله نص و حکم شرع، پی به اهمیت بیش تر یکی از دو حکم برده باشیم؛ اما اگر در این که کدام یک از این دو مصلحت، اهمیت بیش تری دارد، شک داشته باشیم یا راه دیگری برای تحقق هدف مهم تر وجود داشته باشد، در این صورت نمی توانیم بگوییم که هدف، وسیله را توجیه می کند و به بهانه آن، مرتکب یک عمل غیر اخلاقی شویم. بنا بر این، دو تفاوت عمده هست بین قاعده (اهم و مهم) که بر مبنای آن، مهم را فدای اهم می کنیم و آن چه به عنوان )هدف، وسیله را توجیه می کند( از آن یاد می شود: نخست، این که دایره قاعده اهم و مهم، بسیار محدودتر است و حکم به توجیه هر وسیله، برای رسیدن به هر هدفی نمی کند که از کلیت )هدف، وسیله را توجیه می کند( بر می آید. دوم آن که اهدافی که ما در این جا در نظر داریم، منحصر در اهداف مادی نیستند و نوعاً اهدافی الهی و معنوی هستند. بنابراین توجیه شدن وسیله به خاطر هدف و یا نشدن آن قضیهای کلی نیست که بتوان حکم قاطعی برای همه موارد آن نفیا و اثباتا ارائه نمود، بلی میتوان گفت از دیدگاه اسلام در اغلب موارد وسیله نیز باید مشروع باشد چرا که تفکیک هدف و وسیله از یکدیگر دشوار است، در عالم ابتلا و امتحان انتخاب وسیلهها هم خود نوعی هدف به شمار میروند در هرصورت نمیتوان برای انفاق کردن دزدی کرد و یا برای اصلاح وضعیت معیشتی به هر وسیلهای روی آورد. دلیل این مسأله هم روشن است، زیرا روح و حقیقت شریعت به گونه ای است که در صورت توجیهپذیر شدن آن به وسیله و هدف چیزی از آن باقی نخواهد ماند ولی نباید پنداشت این قاعده کلی و ساری و جاری در همه موارد است. قانون اهم و مهم نیز از اصولی است که در برخی موارد به میدان میآید. مثلاً دروغ مصلحتی در برخی موارد (مانند حفظ جان یا آبروی مؤمن) مجاز شمرده شده است، در اینجا چون مسأله مهمتری در کار است که عقل و شرع بر اهم بودن آن گواهی میدهند دروغ مجاز شمرده شده است. البته تشخیص اهم و مهم کاری ساده نیست بلکه نیازمند آگاهی و وقوف بر معیارها و موازین و روح شریعت است و در حقیقت مسألهای اجتهادی است که باید منطق ویژه اجتهاد در آن منظور گردد. خلاصه این که: برای هدف مقدس باید از وسیله مقدس استفاده کرد. هیچ گاه هدف مقدس و متعالی, توجیه گر وسیله نامقدس و نا مشروع نیست. البته مساله (اهم و مهم) را نیز باید در نظر گرفت. برای آشنایی بیشتر با این بحث می توانید به کتاب (سیری در سیره نبوی) از استاد شهید مرتضی مطهری, جلسه چهارم, ص 117, مراجعه فرمائید.
راجع به (هدف وسیله را توجیه می کند) توضیح دهید؟
راجع به (هدف وسیله را توجیه می کند) توضیح دهید؟
این، یکی از مهمترین سؤالهایی است که در فلسفه سیاسی مطرح است. پس برای مردم عادی مطرح نیست؟ چرا. این پرسش برای همگان مهم است و مردم کوچه و بازار نیز با زبان خاصّ خود در صدد یافتن جواب آن هستند. این سؤال را به تعبیر روانتر و روشنتر میتوان چنین بیان کرد: آیا برای رسیدن به مطلوب و مقصود خود، میتوانیم هر گونه ابزار و وسیلهای را به کار ببریم؟ به بیان دیگر: اگر هدفمان خوب باشد، آیا میتوان برای رسیدن به آن از وسایل بد و پلید هم استفاده کرد؟ مثلاً هدف شخصی آن است که مردم را شاد کند؛ آیا برای این کار میتواند از هر روشی مثل دروغ و... بهره بگیرد؟ یا آنکه کسی میخواهد به قدرت و حکومت برسد؛ آیا به این جهت میتواند از نیرنگ و فریب استفاده کند؟ و ...
نظر واقعی و عملکرد بسیاری از سیاستمداران دیروز و امروز چنین بوده و هست که: آری، هدف وسیله را توجیه میکند و به کار بردن هر وسیلهای هر چند ضدّ اخلاق و دین و انسانیت باشد، برای تأمین هدف رواست و (اَلغایاتُ تُبَرِّرُ الْمَبادِیَ) و (خُذِ الْغایاتِ و اتْرُکِ الْمَبادِیَ) .
این نظر بسیار عجیب و تأسفّ آور است؛ امّا وجود دارد. مثلاً ماکیاول در کتاب (شهریار) چنین نوشته است: (.... همگان بر این نکته واقفند که صفاتی مانند وفاداری، حفظ حرمت قول، درستی رفتار و نیالودگی به نیرنگ تا چه پایه در شهریار پسندیده است. امّا از آن طرف، در قبال حوادثی که در عصر ما اتفاق افتاده است، خود به چشم میبینیم که شهریارانی که زیاد پایبند حفظ قول خود نبودهاند ولی در مقابل، رموز غلبه بر دیگران را به کمک حیله و نیرنگ خوب میدانستهاند، کارهای بزرگ انجام دادهاند و وضعشان در آخر کار بهتر از آن کسانی بوده است که در معامله با دیگران صداقت و درستی به خرج دادهاند. پس بگذارید همه این را بدانند که برای رسیدن به هدف از دو راه میتوان رفت: یکی از راه قانون و دیگری از راه زور. از این دو راه، اولی شایسته انسانها و دومی شایسته حیوانهاست. ولی از آنجا که طریقه اول غالبا بی تأثیر است، تشبّث به طریقه دوم ضرورت پیدا میکند... . بر شهریار واجب است که حیلهگری روباه را برای دفع گزند با صولت شیر برای نشان دادن قدرت توأم سازد.... یک شهریار دور اندیش هرگز نمیتواند و نباید خود را پایبند حفظ قولی که داده است، بشمارد... در نتیجه هر آن شهریاری که در استقرار و حفظ قدرتش کامیاب گردد، میتواند مطمئن باشد که همگان، از کوچک و بزرگ، بی آنکه درباره خوبی یا بدیِ وسایلی که وی برای تحصیل هدفش به کار برده است، اندیشه کنند، از آنجا که خود هدف را تصویب کردهاند وسایلش را نیز هر قدر هم پست و ناروا باشد. تصویب خواهند کرد.)(1)
مثال دیگر، سخن چرچیل است. او در کتابی که در تاریخ جنگ جهانی دوم نوشته است، درباره حمله متّفقین به ایران مینویسد: (اگر چه ما با ایرانیها پیمان بسته بودیم، قرارداد داشتیم و طبق قرارداد نباید چنین کاری میکردیم، ولی این معیارها پیمان و وفای به عهد در مقیاسهای کوچک درست است؛ دو نفر وقتی با یکدیگر قول و قرار میگذارند، درست است؛ امّا در سیاست وقتی که پای منافع یک ملّت در میان میآید، این حرفها دیگر موهوم است؛ من نمیتوانستم از منافع بریتانیای کبیر به عنوان اینکه این کار ضدّ اخلاق است، چشم بپوشم که ما با یک کشور دیگر پیمان بستهایم و نقض پیمان بر خلاف اصول انسانیّت است. این حرفها اساسا در مقیاسهای کلّی و در شعاعهای خیلی وسیع درست نیست.)(2)
نمونه سوم عملکرد معاویه است. او صلح نامهای را با امام حسن مجتبی علیهالسلام امضاء کرد؛ امّا دیر زمانی نگذشت که همه مواد صلحنامه را نادیده گرفت و نقض کرد و به صراحت گفت که: (ای مردم! آگاه باشید آن پیمان و شروط در زیر دو پای من قرار دارد.)(3)
و از این نمونهها؛ صفحات تاریخ، دهها و صدها و بلکه هزارها و میلیونها سراغ دارد و بسیارند انسانها و سیاستمدارانی که شعار و ادّعای اصول انسانی و حقوق بشر و دین و اخلاق داشته و دارند امّا اعمال و رفتار آنها طبق دستور شیطانی ماکیاول است و زشتترین افعال را برای اهداف مادّی و حیوانی خود مرتکب میگردند. چنان رفتار میکنند که گویی بویی از انسانیّت نبردهاند و حیوانی بیش نیستند و به تعبیر قرآن کریم:(... أولئک کالأنعام بل هم أضلّ)
نمونه روشن آن در دوران معاصر ؛ عملکرد خائنانه صدام رئیس جمهور عراق است که در سال 1359 شمسی آشکارا در برابر چشمان حیرتزده جهانیان در پرده تلویزیون عراق ظاهر شد و قرارداد 1975 الجزایر را پاره کرد و عهد و پیمان و قراردادی را که تنها پنج، شش سال از امضای آن گذشته بود، نادیده گرفت و نقض کرد و بدین وسیله به دست خود، سندی بر رسوایی و پیمان شکنی خود پدید آورد!
امّا در بین سیاستمداران تاریخ ؛ به ندرت کسانی یافت میشوند که با اعمال و رفتار خود اخلاق و اصول متعالی انسانی را پاس داشتهاند و عملکرد آنان گواهی میدهد که (هدف) هرگز (وسیله) را توجیه نمیکند و برای تأمین اهداف عالی و مقدّس نیز باید از ابزار و وسیلههای اخلاقی، انسانی و مشروع استفاده کرد. بی تردید یکی از مهمترین سیاستمداران جهان و اسوههای انسانیت؛ حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است، در مقاله حاضر در صدد آنیم که نظر و سیره آن بزرگوار را در این موضوع بررسی کنیم. روشن است که تاریخ هیچ موردی را سراغ ندارد که در آن، حضرت علی علیهالسلام از روش غیر انسانی و خلاف اخلاق و شرع استفاده کرده باشد. این سخنی است که جملگی بر آنند و دوست و دشمن به آن اعتراف دارند و حتّی غیر مسلمانانی چون جرج جرداق مسیحی نیز امیرالمؤمنین علیهالسلام را اسوه انسانیت میشمارند و او را (صدای عدالت انسانی) مینامند. این در حالی است که امام علی علیهالسلام دشمنان بسیاری داشت و دارد و بلکه از پر دشمنترین انسانهای روی زمین است و دشمنان از راههای گوناگون سعی در تخریب شخصیت ایشان داشته و دارند؛ امّا با این همه، آن قدر گفتار و رفتار و سیره امیرالمؤمنین علی علیهالسلام پاک و پیراسته و خدایی و اخلاقی بود که تاکنون و بعد از گذشت حدود 14 قرن از عصر ایشان احدی نتوانسته است حتی یک مورد را نشان دهد که در آن امیرالمؤمنین علیهالسلام برای رسیدن به هدف، از روش و شیوه غیر انسانی و اخلاقی و شرعی استفاده کرده باشد و بلکه در تاریخ موارد فراوانی ذکر شده است که در آن امیرالمؤمنین علیهالسلام به خاطر مراعات اصول اخلاقی و انسانی و شرعی، دچار محرومیّت و مشکلات اجتماعی و.... شده است و هرگز به هیچ زشتی و بدی و شیطنتی آلوده نشده است. همه آنچه گذشت، در حالی است که امیرالمؤمنین علیهالسلام روشهای شیطانی را بهتر از هر انسانی میدانست و به همه چیز آگاهی داشت و به تعبیر خودش:
(وَ اللّهِ ما معاویةُ بِأَدهی مِنّی و لکنَّهُ یَغدِرُ وَ یَفجُرُ وَ لَو لا کَراهِیَةُ الغَدرِ لکنت من أدهی الناسِ و لکن کُلُّ غدرةٍ فجرةٌ و کُلُّ فجرةٍ کفرةٌ و لکُلّ غادر لِواءٌ یُعرَفُ بِهِ یَومَ القِیامَةِ و اللّهِ مااُستَغفَلُ بالمکیدة و لا اُستغمز بالشّدیدة.)(4)
به خدا قسم! معاویه از من زیرکتر نیست؛ امّا فریبکاری و خیانت و معصیت میکند. و اگر مکر و فریب ناپسند نبود، من از زیرکترین مردمان بودم؛ ولی هر بی وفایی، گناه است و هر گناه، ناسپاسی. و برای هر فریبکاری پرچمی است که با آن در روز قیامت شناخته میشود. به خدا قسم! من به وسیله مکر غافلگیر نمیشوم و در سختیها ناتوان و عاجز نمیگردم.
و این گونه است که پس از بیعت مردم مدینه در سال 35 هجری، امام امیرالمؤمین علیهالسلام در اولین سخنرانی، با کمال صداقت و صراحت و قاطعیت میفرماید: (ذمّتی بما اقول رهینةٌ و أنابه زعیمٌ انّ من صرّحت له العبرُ عمّا بین یدیه من المثلات حجزته التقوی عن تقحّم الشّبهات. اَلا و انّ بلیّتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث الله نبیّه صلیاللهعلیهوآله و الذی بعثه بالحقّ لَتُبَلبَلُنَّ بَلبَلَةً و لَتُغَربَلُنَّ غَربَلَةً و لَتُساطُنَّ سوطَ القِدرِ حتّی یعودَ اَسفلکم اَعلاکم و أعلاکم أسفلکم و لیسبقَنَّ سابقون کانوا قصّروا و لیقصرنّ سبّاقون کانوا سبقوا. واللّهِ ما کتمت وَشمَةً و لا کذبتُ کِذبَةً و....)(5)
ذمّه من گرو سخنانی است که میگویم و تمام آن را ضامنم، کسی که عبرتهای روزگار، مسائل و پیشآمدهای آینده را برایش آشکار سازد، تقوا او را از فرورفتن در گرداب شبههها باز میدارد. بدانید که بلای شما بازگشته است؛ مانند آن امتحانی که در روز بعثت رسول الله صلیاللهعلیهوآله بود. قسم به آن کسی که او را به حق مبعوث کرد، به هم خواهید خورد و غربال خواهید گردید و جدا خواهید شد تا پایینترین؛ بالاترین و بالاترین؛ پایینترین شود و جلو خواهند افتاد، مقدّماتی که عقب ماندهاند و عقب خواهند ماند، مؤخّراتی که جلو افتادهاند. به خدا قسم! هرگز حقیقتی را پنهان نکردم و هیچگاه دروغی نگفتم....
چنانچه ملاحظه میفرمایید، امام امیرالمؤمنین علیهالسلام از همان آغاز زمامداری، صادقانه و آشکارا، برنامه آینده خود را بیان میدارد و به هیچ وجه حاضر نیست که مانند مدّعیان سیاست و کیاست و ذکاوت، مردم را فریب دهد و با وعدههای دروغین، آنان را جذب کند و بلکه حقّ را آن گونه که هست، باز میگوید و انتخاب را به مردم وا میگذارد؛ با آنکه بهتر از هر کسی میداند که مردم چه برخوردی خواهند کرد و (ناکثین) و (قاسطین) و (مارقین) چه نقشه و عملکردی خواهند داشت. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به نیکی میداند که سرانجام و فرجام کار چیست؛ اما چون عبد خداست، همان راهی را میپیماید که خدا میپسندد و خود را مأمور به تکلیف شرعی میداند و نگران آن نیست که نتیجه چه میشود و این و آن میپسندند یا نه؟
آری؛ این تقوای الهی و رعایت اخلاق و انسانیّت بود که او را از به کارگیری شیطنتها و حیلهها و نیرنگها و ارتکاب زشتیها و بدیها باز داشت و این یاد خدا و روز قیامت بود که او را پاک و پیراسته ساخت.
و به دلیل همین خدا پرستی و تقوای الهی است که با شگفتی میپرسد: (أتأمرونی أن أطلب النصر بالجور فیمن وُلّیتُ علیه؟! و اللّهِ لااطُورُ به ما سَمَرَ سمیرٌ و ما اَمَّ نجمٌ فیالسماء نجماً...)(6)؛ آیا میخواهید پیروزی را به وسیله ستم بر رعیّت تأمین کنم؟! هرگز نمیشود. به خدا قسم! تا روز و شب باقی است و ستارهای در آسمان میدرخشد، چنین روشی پیشه نخواهم کرد... هرگز از ابزار نامشروع استفاده نخواهم کرد.
یعنی چنین نیست که برای رسیدن به پیروزی، استفاده از هر وسیله و و روشی روا باشد؛ بلکه تنها و تنها باید از روش خدا پسندانه و ابزار مشروع بهره گرفت.
بنابراین برخلاف نظر ماکیاول؛ از دیدگاه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام هدف هرگز وسیله را توجیه نمیکند. عملکرد امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در طول زندگی، شاهدی صادق برادّعای مذکور است که آن را به بهترین صورت ثابت میکند. از جمله دقّت و تأمّل در شورای شش نفره خلافت و نظر خاصّ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در این زمینه، درسی آموزنده است. در حسّاسترین لحظه نیز حضرت علی علیهالسلام بر راستگویی و صداقت پایدار و استوار است و هرگز در فکر دروغ و حیلهگری نیست. عبدالرحمن بن عوف به امیرالمؤمنین علیهالسلام عرض میکند: اگر قول میدهی که به سیره شیخین ابوبکر و عمر عمل کنی، من به شما رأی میدهم.
امام علی علیهالسلام میداند که با رأی عبدالرحمن بن عوف میتواند به خلافت برسد، اما برای به دست آوردن رأی عبدالرحمن هرگز راه دروغ و ناجوانمردی را پیش نمیگیرد و به هیچ وجه حاضر نیست برای رسیدن به قدرت و حکومت، به فریب و خدعه آلوده شود و به این جهت بیهیچ تردید و شبههای تصریح میکند که تنها به کتاب خدا و سنت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و اجتهاد خودش عمل میکند و شرط عبدالرحمن بن عوف را با قاطعیت مردود میداند.(7)
چنین رفتاری در نزد سیاستمداران عادّی، نوعی ساده لوحی و ضعف سیاسی شمرده میشود اما در نظر سیاستمداران الهی که هدفی عالی و برتر از لذّت و شهوت و معیشت و شهرت دارند. امری شایسته و ستودنی و بلکه ضروری و لازم و مطابق با اهداف متعالی و اصول انسانی است و نهایت فطانت و بصیرت را نشان میدهد.
مغیرة بن شعبه از سیاستمداران معروف عرب است؛ اما سیاستمداری شیطانی است و نه سیاستمدار الهی؛ به این جهت، مثل ماکیاول اعتقاد دارد که هدف وسیله را توجیه میکند و برآن اساس عمل میکند و به دیگران نیز توصیه مینماید. وی در آغاز خلافت و امامت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به نزد ایشان آمد و گفت: من اعتقاد دارم که بهتر است اکنون درباره معاویه هیچ سخنی نگویی و هیچ اقدامی ننمایی؛ بگذار فعلاً باقی باشد، وقتی که حکومتت خوب استقرار یافت، آن وقت میتوانی او را عزل کنی.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام با قاطعیّت این نظر را ردّ کرد و فرمود: معنای این کار سکوت آن است که در این مدت محدود، معاویه را صالح و شایسته میدانم؛ در حالی که چنین نیست و من هرگز او را صالح نمیدانم و نمیتوانم دروغ بگویم.(8)
استفاده از روش نامشروع به هیچ قیمتی درست نیست و به بیان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام : (... واللّهِ لو اعطیت الأقالیم السبعة بما تحت افلاکها علی أن اعصی اللّه فی نملةٍ اسلبها جلب شعیرةٍ ما فعلته...)(9)؛ به خدا قسم! اگر اقلیمهای هفت گانه با هر آنچه در زیر آسمانهایش دارد، به من داده شود تا خدا را معصیت کنم و پوست جوی را از مورچهای بگیرم؛ هرگز نمیپذیرم و چنین کاری را نمیکنم...
محدّث عالیقدر، مرحوم حاج میرزا حسین نوری رضوان اللّه علیه به خوبی توضیح داده است که قول به (جواز استفاده از دروغ در مقام عزاداری) خلاف ضرورت دین و مذهب است و اگر چنین امری درست باشد، سبب آن میگردد که بسیاری از محرّمات الهی تبدیل به مباح و بلکه مستحبّ شود! در حالی که حرمت افعالی چون غیبت و... ابدی است و تا قیامت باقی است. و از سویی دیگر طاعت و عبادت الهی را هرگز نمیتوان با چیزی که سبب غضب و سخط خداست، به دست آورد و استحباب در جایی میآید که اصل عمل جایز و مباح باشد. و بنابر آنچه گذشت، برای سوگواری و عزاداری بر شهادت حضرت سیدالشهداء علیهالسلام نیز نمیتوان از روش نامشروع مثل دروغ و... استفاده کرد.(10) در حماسه حسینی؛ گریه و گریاندنی ارزش دارد و سبب قرب الهی است که از راه درست و شرعی و مباح صورت پذیرد و هرگز با گناه نمیتوان به خدای تعالی تقرّب جست و بامعصیت نمیتوان به فضیلتی دست یافت.
ولی در عین حال توجیه شدن وسیله به خاطر هدف و یا نشدن آن قضیهای کلی نیست که بتوان حکم قاطعی برای همه موارد آن نفیا و اثباتا ارائه نمود، بلی میتوان گفت از دیدگاه اسلام در اغلب موارد وسیله نیز باید مشروع باشد چرا که تفکیک هدف و وسیله از یکدیگر دشوار است، در عالم ابتلا و امتحان انتخاب وسیلهها هم خود نوعی هدف به شمار میروند و نمیتوان مثلا برای انفاق کردن دزدی کرد و یا برای اصلاح وضعیت معیشتی به هر وسیلهای روی آورد.
دلیل این مسأله هم روشن است، زیرا روح و حقیقت شریعت به گونه ای است که در صورت توجیهپذیر شدن آن به وسیله و هدف چیزی از آن باقی نخواهد ماند, ولی نباید پنداشت این قاعده کلی و ساری و جاری در همه موارد است. البته قانون کلی و اولی همان است, ولی ما در استنباط فقهی قانونی داریم که می گوید: ما من عام الا و قد خص. یعنی هیچ قانون عامی نیست مگر اینکه تخصصی خورده است. جواز غصب به خاطر نجات جان مومن از این موارد است. قانون اهم و مهم نیز از اصولی است که در برخی موارد به میدان میآید. مثلاً دروغ مصلحتی در برخی موارد (مانند حفظ جان یا آبروی مؤمن) مجاز شمرده شده است, در اینجا چون مسأله مهمتری در کار است که عقل و شرع بر اهم بودن آن گواهی میدهند دروغ مجاز شمرده شده است. البته تشخیص اهم و مهم کاری ساده نیست بلکه نیازمند آگاهی و وفوف بر معیارها و موازین و روح شریعت است و در حقیقت مسألهای اجتهادی است که باید منطق ویژه اجتهاد در آن منظور گردد.
پاسخ به سؤالی که در آغاز مطرح شد و جمع بندی و نتیجهگیری از فرمایشات و سیره حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین میشود که: هدف، وسیله را توجیه نمیکند و باید برای رسیدن به اهداف، از ابزار و روشهای مباح و مشروع و مجاز استفاده کرد و طاعت و قرب و رضای الهی را هرگز نمیتوان با معصیت و گناه تحصیل نمود, مگر در برخی موارد که به دلیل اهمیت و اولویت توسط خود شارع استثنا و مشروع شمرده شده است و عمل بدان موجب اطاعت و قرب الهی است.
پینوشتها:
1 خداوندان اندیشه سیاسی؛ مایکل ب. فاستر، ترجمه دکترجواد شیخ الاسلامی؛ شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ویراسته دوم، چاپ اول، تهران، 1373 ش، ج 1، ص 527531.
2 بنابرنقل استاد شهید مرتضی مطهری در سیری در سیره نبوی، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1366 ش، ص 92.
3 الفتوح لابن اعثم الکوفی، ج 4، ص 163 و صلح امام حسن(ع)، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه حضرت آیت اللّه سیدعلی خامنهای؛ انتشارات آسیا، چاپ اول، 1348 ش، ص 407.
4 نهج البلاغه صبحی صالح و دشتی، خطبه 200 و فیض الاسلام، خطبه 191.
5 همان، خطبه 16.
6 همان، خطبه 126.
7 حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، انتشارات انصاریان، چاپ اول، 1376 ش، ص 59.
8 مروج الذهب، ج 2، ص 354356 و نیز سیری در سیره نبوی، ص 132.
9 نهج البلاغه، خطبه 224.
10 لؤلؤ و مرجان، ص 183187 و نیز ر.ک: حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 1، ص 1952.
منبع:ماهنامه کوثر، شماره 48 نوشته محمد خردمند با اصلاح و اضافات محققین نهاد رهبری در دانشگاه ها.
در اسلام هیچ گاه به ارتکاب کار حرام جهت رسدن به هدف مهم تر اجازه داده نشده است اما اسلام چون دین زندگی است در صورتی که انسان دچار اضطرار و یا مواجه با دو مشکل بشود که یکی حرام و دیگری واجب است در اینجا مکانیزم حل مشکل اسلام اولویت بندی و طبقه بندی به کارها از نظر اهمیت است. مثلا حفظ جان مسلمان یا نفس محترمه واجب است و برای آن بسیار اهمیت قائل است در صورتی که این مسئولیت جزاز طریق تصرف در مال غیر بدون اذن مالک ممکن نباشد، شرع دستور داده است که باید اهم را انجام و مهم را ترک کنیم و این قانون اسلام کاملا منطقی و عقلانی است. بر اساس این قاعده زشتی و نادرستی تصرف در مال غیر از بین نمی رود ولی به دلیل اهمیت حفظ نفس محترمه لازم است . چیزی با اهمیت کمتری را ترک کنیم و آن چه را که اهمیت زیادتری دارد انجام بدهیم. این کار در عین این که مورد تأیید عقل است اخلاقی و عین مسئولیت شناسی هم می باشد.
در خصوص مثال غرق شدن دو نفر که یکی عالم و دیگری مؤمن اما غیر عالم یا غیر متقی است نیز قانون اهم و مهم حاکم است زیرا نجات دهنده فقط یک نفر را می تواند نجات بدهد وظیفه او این است که همان یک نفر را انسان دانا و پرهیزگار انتخاب کند. ولی در مثال دیگر حکم فقهی چیزی دیگر است اگر انسان مسلمان در کشتی قرار دارد وی یک نفر مسلمان متدین، عالم و دانا در حال غرق شدن باشد نجات او در صورتی ممکن است که انسان مسلمان دیگر را به هلاکت بیاندازیم. در آنجا حق نداریم آدم معمولی مسلمان را بخاطر نجات انسان قوی و متدین و دانا وعالم به هلاکت افکنیم زیرا از نظر ارزش حقوقی میان یک انسان عامی با یک انسان برجسته متخصص و صاحب نظر تفاوتی نیست حتی اگر او علامه دهر و فقیه بی نظیر باشد هر دو به یک اندازه کشتن شان حرام است. در این جا مسئله قتل نفس در میان است که به هیچ وجه نباید آدم عاصی برای نجات انسان عالم به قتل برسد.
در خصوص نجات دو نفر لاغر و به جای آن غرق کردن یک نفر چاق نیز باید بگوییم که هرگز در شرع اجازه داده نشده است که آدم لاغر بهتر از چاق است پس باید چاق را غرق کرد و لاغر را نجات داد.
بحث روی این است که اگر ما میان نجات دو نفر مخیر باشیم وظیفه ما نجات کدام یک است شرع می گوید اگر توان نجات یک نفر را از میان چند نفر داری سعی کن کسی را برای نجات انتخاب کنی که اهمیت بیشتر دارد نه این که برای نجات انسان مهم و مفید، انسان دیگر را ولو مهم نباشد حتی مریض و سرباری باشد قربانی کنی.
درخصوص مثال پزشکی نیز قضیه فرق دارد زیرا حق نداریم برای سلامتی و بهبودی دیگران یک نفر دیگر را قربانی کنیم کشتن انسان بی گناه به خاطر سلامت یافتن چند نفر جنایت است و موجب قصاص.
کسانی که معتقدند؛ هدف وسیله را توجیه می کند، صرف نظر از این که اهداف مادی و دنیوی خود را دنبال می کنند، این را به صورت یک قاعده کلی تلقی می کنند و معتقدند که برای تحقق اهداف فردی یا گروهی و یا سیاسی، می توان هر نوع کار ضد اخلاقی را مرتکب شد؛ اما در اسلام چنین قاعده کلی ای نداریم. در اسلام هیچ فعلی و هیچ حرکت یا سکونی نیست که بر اساس مصلحت و مفسده واقعی موجود در آن، حکمی نداشته باشد.
اولین شرط رساندن یک پیام الهی این است که از هرگونه وسیلهای نمیتوان استفاده کرد؛ یعنی برای اینکه پیام الهی رسانده بشود و برای اینکه هدف مقدس است، نباید انسان این جور خیال کند که از هر وسیله که شد برای رسیدن به این هدف باید استفاده کنیم، میخواهد این وسیله مشروع باشد و یا نامشروع. میگویند: (اَلْغایاتُ تُبَرِرُ الْمَبادی) یعنی نتیجهها مقدمات را تجویز میکنند؛ همینقدر که هدف، هدف درستی بود، دیگر به مقدمه نگاه نکن. چنین اصلی مطرود است. ما اگر بخواهیم برای یک هدف مقدس قدم برداریم، از یک وسیلة مقدس و حداقل از یک وسیلة مشروع میتوانیم استفاده کنیم. اگر وسیله نامشروع بود، نباید به طرف آن برویم.
البته، گاهی بین مصلحت یک حکم با مصلحت حکمی دیگر، تزاحم به وجود می آید که انجام دادن یکی مستلزم باز ماندن از انجام دیگری است و یا ترک یکی از آن دو، مقدمه انجام دیگری خواهد بود. در این صورت، اگر یکی از آن دو، مهم تر از دیگری باشد و تزاحم بین اهم و مهم باشد، نباید اهم را فدای مهم کنیم، بلکه به حکم عقل و شرع باید مهم فدای اهم شود؛ زیرا حکم اهم، مصالح بیشتری در بر دارد و تقدیم اهم بر مهم، یک حکم بدیهی عقلی است؛ مثلاً کسی در خطر غرق شدن در دریا است و تنها قایقی که در دسترس است، مال کسی است که اجازه استفاده از آن را نمی دهد؛ در این جا ما حق نداریم برای احترام به مالکیت، بگذاریم او غرق شود و در قایق تصرف نکنیم؛ زیرا حفظ جان مسلمان مهم تر از احترام به مالکیت دیگران است. در این صورت، تصرف غاصبانه قایق جایز خواهد بود و ارزش اخلاقی منفی ندارد؛ زیرا مقدمه منحصر به فرد برای تأمین یک مصلحت مهم تر، که حفظ جان مسلمان است، خواهد بود.
این در صورتی است که یا به حکم قطعی عقل و یا به وسیله نص و حکم شرع، پی به اهمیت بیش تر یکی از دو حکم برده باشیم؛ اما اگر در این که کدام یک از این دو مصلحت، اهمیت بیش تری دارد، شک داشته باشیم یا راه دیگری برای تحقق هدف مهم تر وجود داشته باشد، در این صورت نمی توانیم بگوییم که هدف، وسیله را توجیه می کند و به بهانه آن، مرتکب یک عمل غیر اخلاقی شویم.
بنا بر این، دو تفاوت عمده هست بین قاعده (اهم و مهم) که بر مبنای آن، مهم را فدای اهم می کنیم و آن چه به عنوان )هدف، وسیله را توجیه می کند( از آن یاد می شود:
نخست، این که دایره قاعده اهم و مهم، بسیار محدودتر است و حکم به توجیه هر وسیله، برای رسیدن به هر هدفی نمی کند که از کلیت )هدف، وسیله را توجیه می کند( بر می آید. دوم آن که اهدافی که ما در این جا در نظر داریم، منحصر در اهداف مادی نیستند و نوعاً اهدافی الهی و معنوی هستند.
بنابراین توجیه شدن وسیله به خاطر هدف و یا نشدن آن قضیهای کلی نیست که بتوان حکم قاطعی برای همه موارد آن نفیا و اثباتا ارائه نمود، بلی میتوان گفت از دیدگاه اسلام در اغلب موارد وسیله نیز باید مشروع باشد چرا که تفکیک هدف و وسیله از یکدیگر دشوار است، در عالم ابتلا و امتحان انتخاب وسیلهها هم خود نوعی هدف به شمار میروند در هرصورت نمیتوان برای انفاق کردن دزدی کرد و یا برای اصلاح وضعیت معیشتی به هر وسیلهای روی آورد.
دلیل این مسأله هم روشن است، زیرا روح و حقیقت شریعت به گونه ای است که در صورت توجیهپذیر شدن آن به وسیله و هدف چیزی از آن باقی نخواهد ماند ولی نباید پنداشت این قاعده کلی و ساری و جاری در همه موارد است. قانون اهم و مهم نیز از اصولی است که در برخی موارد به میدان میآید. مثلاً دروغ مصلحتی در برخی موارد (مانند حفظ جان یا آبروی مؤمن) مجاز شمرده شده است، در اینجا چون مسأله مهمتری در کار است که عقل و شرع بر اهم بودن آن گواهی میدهند دروغ مجاز شمرده شده است. البته تشخیص اهم و مهم کاری ساده نیست بلکه نیازمند آگاهی و وقوف بر معیارها و موازین و روح شریعت است و در حقیقت مسألهای اجتهادی است که باید منطق ویژه اجتهاد در آن منظور گردد. خلاصه این که: برای هدف مقدس باید از وسیله مقدس استفاده کرد. هیچ گاه هدف مقدس و متعالی, توجیه گر وسیله نامقدس و نا مشروع نیست. البته مساله (اهم و مهم) را نیز باید در نظر گرفت.
برای آشنایی بیشتر با این بحث می توانید به کتاب (سیری در سیره نبوی) از استاد شهید مرتضی مطهری, جلسه چهارم, ص 117, مراجعه فرمائید.
- [سایر] بنا بر نظر معظم له آیا هدف وسیله رو توجیه میکند یا نه؟
- [سایر] آیا بین توجیه هدف با وسیله و نظریه نسبیت اخلاق رابطه ای وجود دارد؟ لطفا به طور کامل و جامع توضیح دهید.
- [سایر] توسعه یک وسیله است یا هدف؟
- [سایر] توسعه اقتصادی در اسلام، یک هدف است یا وسیله؟
- [سایر] توسعهی اقتصادی در اسلام، یک هدف است یا وسیله؟
- [سایر] کدام آیه تأییدی است بر وسیله قرار دادن و چگونه آن را توجیه می کند؟ آیاتی را که دلالت بر وسیله قرار دادن در دعا را توجیه و تصدیق می کند؟ بیان فرمایید.
- [سایر] راجع به کتاب تنزیه الانبیاء و هدف از تألیف آن توضیح دهید.
- [سایر] آیا برای رسیدن به یک هدف مقدس الهی می توان از هر وسیله ای استفاده کرد؟
- [سایر] آیا به هر وسیلهای جایز است به هدف رسید؟ یا هدف مقدّس، وسیلهاش نیز باید مقدّس باشد؟ آیا قداست هدف، موجب قداست وسیله میشود، هر چند گناه باشد یا خیر؟
- [سایر] آیا هدف وسیله را توجیه می کند؟ اگر آری چرا حضرت علی(ع) در جنگ صفین آب را بر روی یاران معاویه نبستند در حالی که هدف مقدسی داشتند و مثالهای دیگر ... اگر خیر هنگامی که مثلا شخص کافری به دنبال فرد بی گناهی باشد آیا باید محل آن را گفت یا دروغ گفت و مثال هایی دیگر ... اگر قاعده فوق کلی نیست شرایط آن چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر وسیله باربری یا حیوانی را اجاره کند و معیّن نمایند که چقدر بار بر آن حمل نماید، چنانچه بیشتر از آن مقدار حمل کند و آن وسیله یا حیوان تلف یا معیوب شود، ضامن است و نیز اگر مقدار بار را معیّن نکرده باشند و بیشتر از مقدار معمول حمل کند، چنانچه وسیله یا حیوان تلف یا معیوب گردد، ضامن میباشد و اگر وسیله از بین نرود و معیوب هم نشود، اجاره مقدار زاید را اگر قابل توجّه باشد، باید بدهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .کسی که ناچار است روی وسیله نقلیه, اعم از حیوان، اتومبیل، چرخ و مانند آن , نماز را اقامه کند، نیز نماز مستحبّی را در حال سوار بودن بخواند, باید آن وسیله غصبی نباشد; وگرنه نماز او باطل است.
- [آیت الله مظاهری] کسی که اسباب قتل خود را فراهم کرده است مثلاً عمداً سمّی خورده است اگر بعد از آن راجع به اموالش وصیّت کند صحیح نیست ولی اگر قبل از خودکشی وصیّت کرده صحیح است چنانکه راجع به غیر اموالش چه قبل از آن عمل و چه بعد از آن اگر وصیّت کند صحیح است.
- [آیت الله علوی گرگانی] هدف امر به معروف برپایی واجب، وهدف نهی از منکر جلوگیری از حرام است; بنابراین در امر به معروف ونهی از منکر قصد قربت معتبر نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] ح: باید قبل از نماز جمعه دو خطبه به وسیله امام جمعه خوانده شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] جایز نیست نطفه مرد اجنبی را به زنی تلقیح نمایند چه عمل تلقیح به وسیله اجنبی انجام شود و یا به وسیله شوهر زن و عمل تلقیح در فرض مذکور هر چند حرام است ولی زنا نیست و اگر زن تلقیح شده بچه دار گردد ان بچه فرزند صاحب نطفه است و تمام احکام اولاد بر او جاری است و زنی هم که به وسیله تلقیح بچه دار شده مادر ان بچه است و احکام اولاد بر او جاری است
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر حیوان یا وسیله نقلیّهای را جهت حمل بار شکستنی یا فاسدشدنی اجاره کند, در صورتی که حیوان یا آن وسیله نقلیّه بدون هیچگونه کوتاهی در هدایت آن بلغزد و بار آن بشکند یا فاسد شود, صاحب حیوان یا وسیله نقلیّه, ضامن نیست; ولی اگر بر اثر کوتاهی در هدایت آن یا زدن حیوان بیش از مقدار معمول شکستن یا فاسد شدن پدید آید, ضامن است.
- [آیت الله مظاهری] کفالت به وسیله یکی از هفت مورد زیر، فسخ میشود: اوّل: کفیل، بدهکار را به دست طلبکار بدهد. دوّم: طلب طلبکار داده شود. سوّم: طلبکار از طلب خود بگذرد. چهارم: بدهکار بمیرد. پنجم: طلبکار، کفیل را از کفالت آزاد کند. ششم: کفیل بمیرد. هفتم: کسی که صاحب حقّ است به وسیله حواله یا طور دیگری حقّ خود را به دیگری واگذار نماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر حیوان یا وسیله نقلیّه ای را اجاره کند و معیّن نماید یا به صورت رایج معلوم باشد که چه مقدار بار باید بر آن حمل شود و در صورت زیاد نمودن بار، حیوان یا وسیله دیگر از بین برود یا آسیب ببیند, خسارت وارد را ضامن است و باید برای بار زائد, اجارهبهای متعارف (اجرت مثل) بپردازد.
- [آیت الله اردبیلی] جلوگیریهای موقّت به وسیله قرص یا آمپول با تجویز پزشک متخصّص اشکال ندارد؛ همچنین بستن لولههای مرد یا زن و عقیم کردن آنان، اگر عمل جرّاحی به وسیله جنس مخالف صورت نگیرد و مستلزم نگاه کردن به عورت یا لمس آن توسّط کسی که نگاه و لمس او حرام است نباشد، بدون اشکال است.