نظر علمای اهل سنت در مورد یزید چیست؟ در یک تقسیم بندی جامع نظر اندیشمندان اهل سنت را به چهار گروه می توان تقسیم کرد : گروه اول : یزید کافر است (به دلیل اعمال ورفتارش)این نظر اسکافی و آلوسی و ابن جوزی. گروه دوم : کافر نیست ولی مذموم و ملعون است البته بعضی گفته اند بصورت کلی لعن شود و ذکر وعنوانی از او برده نشود. گروه سوم : یزیذ نباید لعن شود و وی در مواجهه با سیدالشهداء خطا کرده(ابو حامد غزالی) ولی عده ای میگویند که وی در مواجهه با سید الشهداء خطا نکرده است (ابن عربی مالکی و ابن خلدون) گروه چهارم: توقف. ابن حجر یکی از نویسندگان اهل سنت می گوید اهل سنت درباره کفر یزید اختلاف نظر دارند; الف) گروهی براین باورند که یزید کافر است; به دلیل همان سخن یزید که ابن جوزی نقل کرده که پس از آنکه سر امام حسین را به شام بردند یزید مردم را جمع کرد و در حالی که با چوب بر سر و دندان امام می زد، شعر زیر را می خواند: لیت اشیاخی ببدر شهدوا *** جزع الخزرج من وقع الأسل لأهلوا و استهلوا فرحاً *** ثم قالوا یا یزید لا تشل... لعبت هاشم بالملک فلا *** خبر جاء ولا وحی نزل بنابراین ابن جوزی می گوید: (لیس العجب من قتال ابن زیاد للحسین و انما العجب من خذلان یزید و ضربه بالقضیب ثنایا الحسین و حمله آل رسول الله سبایا علی اقتاب الجمال و لو لم یکن فی قلبه احقاد جاهلیة اضغان بدریة لاحترم الرأس لما وصل الیه و کفنه و دفنه وأحسن الی آل رسول الله(صلی الله علیه وآله));(1) جنگ ابن زیاد با حسین بن علی(علیه السلام) تعجب آور نیست بلکه تعجب از خواری یزید در زدن چوب بر دندانهای امام حسین و اسیر کردن خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و سوار کردن آنان بر شتران، و در معرض عموم قرار دادن آنهاست. اگر در دل یزید کینه های جاهلیت و جنگ بدر نبود به امام حسین احترام می گذاشت و آن حضرت را کفن و دفن می نمود و با آل رسول به خوبی برخورد می کرد. ب) گروه دوم می گویند یزید کافر نیست چرا که یزید در هنگام مشاهده سر امام حسین چنین گفت: (رحمک الله یا حسین لقد قتلک رجل لم یعرف حق الارحام و قال قد زرع لی العداوة فی قلب البر و الفاجر); خداوند تو را رحمت کند ای حسین، تو را مردی کشت که حق قومیت را نشناخت و با کشتن تو کینه و بغض مرا در دل هر انسان خوب و بدی کاشت.(2) ج) گروه سوم بر این عقیده اند که راه درست آن است که توقف کرده و یزید را تکفیر نکنیم.محمد غزالی این دیدگاه را دارد. ابن جوزی در کتاب الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم الیزید می نویسد: (گوینده ای از من پرسید، آیا لعن یزید بن معاویه به خاطر جنایتی که مرتکب شده جایز است یا خیر؟ گفتم: علمای پرهیزگار نظیر امام احمد، لعن او را روا دانسته اند). در پاورقی این مطلب شیخ محمد محمودی می گوید: (یکی از علمای بزرگ به نام شیخ عبدالکریم والدین نویسنده مجمع الفوائد و معدن الفرائد می گوید: این کتاب را در کتابخانه حرم نبوی(صلی الله علیه وآله) در مدینه منوره به سال 1384 ه . ق. مشاهده کردم. در آنجا نوشته بود مسلمانان اجماع دارند که اولاد فاطمه(علیها السلام)از ذریه پیامبر(صلی الله علیه وآله) می باشند و باید بر آنان صلوات و درود فرستاد. آنگاه احادیثی را در فضل علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام)می آورد و می نویسد یزید لعین و پیروانش از کسانی بودند که به اهل بیت رسول(صلی الله علیه وآله)اهانت کردند; از این رو استحقاق غضب و دشمنی و لعن را دارند. هر کس می خواهد از جواز لعن بر یزید آگاه شود به آن کتاب مراجعه کند). وی می نویسد: (افرادی که لعن یزید را جایز نمی دانند از آن ترس دارند که لعن او به پدرش معاویه سرایت کند).(3) چنان که این مطلب در شرح مقاصد تفتازانی نیزآمده است. ابن حجر می نویسد: (قاضی ابویعلی کتابی دارد به نام چه کسانی استحقاق لعن دارند، در آن کتاب یزید را جزو کسانی به شمار آورده که استحقاق لعن دارند و دلیلش روایتی است از پیامبر(صلی الله علیه وآله) که فرمود: من اخاف اهل المدینة ظلماً أخافه الله و علیه لعنة الله و الملائکة والناس اجمعین; آن کس که مردم مدینه را بترساند، خداوند او را خواهد ترساند و مورد لعن خدا و فرشتگان و تمام مردم قرار می گیرد). آنگاه می نویسد: (شکی نیست که یزید با لشکر و نیروهای مسلح خویش به جنگ مردم مدینه رفت و اهل مدینه را با جنایاتی که انجام داد به شدت مضطرب و نگران کرد و در دل آنها ترس ایجاد نمود; چرا که او مدینه را برای خود مباح کرد). نقل شده است که حدود 300 دختر مورد تجاوز قرار گرفته و گروهی از صحابه را به قتل رساندند و نماز جماعت را در مسجد النبی تعطیل کردند. پس از آن برای جنگ با عبدالله زبیر آماده شدند و کعبه را با منجنیق مورد حمله قرار داده و آتش زدند.(4) در اینجا ذکر این نکته شایسته است که از شاه عبدالحق محدث دهلوی در ما ثبت من السنة، ص 63 می نویسد: (امام حسین(ع) را شهید کردند و سر مبارک ایشان را در طشت گذاشتند و نزد ابن زیاد بردند. لعنت خدا بر قاتلان وی و بر ابن زیاد و یزید بن معاویه باد). مولوی رشید احمد کنگوهی مؤسس دارالعلوم دیوبند در مورد یزید می نویسد: (پیامبر(ص) فرمودند: کسی که اهل مدینه را بترساند خداوند او را خواهد ترساند و لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر او باد). در صحیح مسلم روایت شده که یزید باعث ترس و هراس مردم گردید; لعنت خدا بر قاتل حسین و بر یزیدیان باد. دید اهل سنت جواز لعن قاتلان امام حسین به صورت کلی یعنی بدون اینکه نام شخصی برده شود اشکالی ندارد و مورد اتفاق است. به طور مثال اگر گفته شود خداوند قاتلان امام حسین یا کسی که دستور قتل و شهادت آن حضرت را صادر کرده است لعنت کند رواست; از این رو برخی به صورت کلی او را لعن کرده اند. سعدالدین تفتازانی می گوید: (واما ما جری بعدهم من الظلم علی اهل بیت النبی(صلی الله علیه وآله)فمن الظهور بحیث لا مجال للاخفاء و من الشناعة بحیث لا اشتباه علی الآراء اذ تکادُ تشهد به الجماد و العجماء و یبکی له من فی الارض والسماء وتنهد منه الجبال و تنشق الصخور ویبقی سوء عمله علی کرّ الشهور و مر الدهور و لعنة الله علی من باشر او رضی او سعی و لعذاب الآخرة أشد و أبقی);(5) ظلم و ستمی را که بر اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد کردند، به اندازه ای روشن و آشکار است که جای هیچ گونه نکته ابهامی برای کسی نمی گذارد; بلکه تمام جمادات و حیوانات بر آن گواهی می دهند و هر کسی که در زمین و آسمان است بر آنها اشک می ریزد، کوهها متزلزل و صخره ها متلاشی می شود و آثار زشت این اعمال همواره بر تارک تاریخ باقی خواهد ماند. خداوند کسانی را که این اعمال را به وجود آورده و یا به آن خشنود و در مقدمات آن همکاری داشته اند لعنت کند. به یقین عذاب آخرت شدیدتر است. مسعودی درباره یزید می نویسد: (مردی خوشگذران و عیاش بود. مردی بود که حیوانات شکاری داشت، سگها و میمونها داشت و پیوسته مجالس میگساری برگزار می کرد. روزی در مجلس میگساری خود نشست و ابن زیاد هم در طرف راست او بود و این واقعه بعد از آن بود که حسین بن علی را کشته بود، پس به ساقی مجلس خود رو کرد و گفت: اسقنی شربة تروی مشاشی *** ثمّ صل فاسق مثلها ابن زیاد صاحب السر و الامانة عندی *** و لتسدید مغنمی و جهادی جامی از شراب به من بنوشان که استخوانهای نرم را سیراب کند، سپس برگرد و ابن زیاد را چنان جامی بنوشان. همان کس که رازدار من است، همان کسی که امین کار من است، همان کسی که اساس خلافت من به دست او محکم و استوار شد یعنی حسین بن علی را کشت ...). سپس مسعودی می نویسد: (در دستگاه خلافت اسلامی و جانشینی پیغمبر، مردی که مقام خلافت را اشغال کرده بود، میمونی داشت که به او بوقیس می گفتند. این میمون را در مجلس میگساری خود حاضر می کرد و برای او تشکی می انداخت و او را می نشانید و او را بر گُرده خر ماده ای که برای مسابقه و اسب دوانی تربیت شده بود سوار می کرد، زین و لجام بر گرده آن ماده خر می بستند و این میمون را بر او سوار می کردند و با اسبها به اسب دوانی و مسابقه می بردند. در یکی از روزها ابوقیس مسابقه را برد. بر تن این میمون جامه و قبایی از حریر سرخ و زرد پوشانده و دامنها را به کمرش زده بودند و بر سر او کلاهی نهاده بودند که نقشهای درشت داشت و به رنگهای مختلف آراسته گشته بود).(6) پی نوشت ها : 1 صواعق المحرقه، ص 218. 2 همان. 3 الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم الیزید، ابن جوزی، ص 13. 4 صواعق المحرقه، ص 222. 5 شرح مقاصد، سعدالدین تفتازانی، ج 5، ص 311. 6 بررسی تاریخ عاشورا، مرحوم آیتی، ص 77.
نظر علمای اهل سنت در مورد یزید چیست؟
در یک تقسیم بندی جامع نظر اندیشمندان اهل سنت را به چهار گروه می توان تقسیم کرد :
گروه اول : یزید کافر است (به دلیل اعمال ورفتارش)این نظر اسکافی و آلوسی و ابن جوزی.
گروه دوم : کافر نیست ولی مذموم و ملعون است البته بعضی گفته اند بصورت کلی لعن شود و ذکر وعنوانی از او برده نشود.
گروه سوم : یزیذ نباید لعن شود و وی در مواجهه با سیدالشهداء خطا کرده(ابو حامد غزالی) ولی عده ای میگویند که وی در مواجهه با سید الشهداء خطا نکرده است (ابن عربی مالکی و ابن خلدون)
گروه چهارم: توقف.
ابن حجر یکی از نویسندگان اهل سنت می گوید اهل سنت درباره کفر یزید اختلاف نظر دارند;
الف) گروهی براین باورند که یزید کافر است; به دلیل همان سخن یزید که ابن جوزی نقل کرده که پس از آنکه سر امام حسین را به شام بردند یزید مردم را جمع کرد و در حالی که با چوب بر سر و دندان امام می زد، شعر زیر را می خواند:
لیت اشیاخی ببدر شهدوا *** جزع الخزرج من وقع الأسل
لأهلوا و استهلوا فرحاً *** ثم قالوا یا یزید لا تشل...
لعبت هاشم بالملک فلا *** خبر جاء ولا وحی نزل
بنابراین ابن جوزی می گوید: (لیس العجب من قتال ابن زیاد للحسین و انما العجب من خذلان یزید و ضربه بالقضیب ثنایا الحسین و حمله آل رسول الله سبایا علی اقتاب الجمال و لو لم یکن فی قلبه احقاد جاهلیة اضغان بدریة لاحترم الرأس لما وصل الیه و کفنه و دفنه وأحسن الی آل رسول الله(صلی الله علیه وآله));(1) جنگ ابن زیاد با حسین بن علی(علیه السلام) تعجب آور نیست بلکه تعجب از خواری یزید در زدن چوب بر دندانهای امام حسین و اسیر کردن خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و سوار کردن آنان بر شتران، و در معرض عموم قرار دادن آنهاست. اگر در دل یزید کینه های جاهلیت و جنگ بدر نبود به امام حسین احترام می گذاشت و آن حضرت را کفن و دفن می نمود و با آل رسول به خوبی برخورد می کرد.
ب) گروه دوم می گویند یزید کافر نیست چرا که یزید در هنگام مشاهده سر امام حسین چنین گفت: (رحمک الله یا حسین لقد قتلک رجل لم یعرف حق الارحام و قال قد زرع لی العداوة فی قلب البر و الفاجر); خداوند تو را رحمت کند ای حسین، تو را مردی کشت که حق قومیت را نشناخت و با کشتن تو کینه و بغض مرا در دل هر انسان خوب و بدی کاشت.(2)
ج) گروه سوم بر این عقیده اند که راه درست آن است که توقف کرده و یزید را تکفیر نکنیم.محمد غزالی این دیدگاه را دارد.
ابن جوزی در کتاب الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم الیزید می نویسد: (گوینده ای از من پرسید، آیا لعن یزید بن معاویه به خاطر جنایتی که مرتکب شده جایز است یا خیر؟ گفتم: علمای پرهیزگار نظیر امام احمد، لعن او را روا دانسته اند). در پاورقی این مطلب شیخ محمد محمودی می گوید: (یکی از علمای بزرگ به نام شیخ عبدالکریم والدین نویسنده مجمع الفوائد و معدن الفرائد می گوید: این کتاب را در کتابخانه حرم نبوی(صلی الله علیه وآله) در مدینه منوره به سال 1384 ه . ق. مشاهده کردم. در آنجا نوشته بود مسلمانان اجماع دارند که اولاد فاطمه(علیها السلام)از ذریه پیامبر(صلی الله علیه وآله) می باشند و باید بر آنان صلوات و درود فرستاد. آنگاه احادیثی را در فضل علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام)می آورد و می نویسد یزید لعین و پیروانش از کسانی بودند که به اهل بیت رسول(صلی الله علیه وآله)اهانت کردند; از این رو استحقاق غضب و دشمنی و لعن را دارند. هر کس می خواهد از جواز لعن بر یزید آگاه شود به آن کتاب مراجعه کند). وی می نویسد: (افرادی که لعن یزید را جایز نمی دانند از آن ترس دارند که لعن او به پدرش معاویه سرایت کند).(3) چنان که این مطلب در شرح مقاصد تفتازانی نیزآمده است.
ابن حجر می نویسد: (قاضی ابویعلی کتابی دارد به نام چه کسانی استحقاق لعن دارند، در آن کتاب یزید را جزو کسانی به شمار آورده که استحقاق لعن دارند و دلیلش روایتی است از پیامبر(صلی الله علیه وآله) که فرمود: من اخاف اهل المدینة ظلماً أخافه الله و علیه لعنة الله و الملائکة والناس اجمعین; آن کس که مردم مدینه را بترساند، خداوند او را خواهد ترساند و مورد لعن خدا و فرشتگان و تمام مردم قرار می گیرد). آنگاه می نویسد: (شکی نیست که یزید با لشکر و نیروهای مسلح خویش به جنگ مردم مدینه رفت و اهل مدینه را با جنایاتی که انجام داد به شدت مضطرب و نگران کرد و در دل آنها ترس ایجاد نمود; چرا که او مدینه را برای خود مباح کرد). نقل شده است که حدود 300 دختر مورد تجاوز قرار گرفته و گروهی از صحابه را به قتل رساندند و نماز جماعت را در مسجد النبی تعطیل کردند. پس از آن برای جنگ با عبدالله زبیر آماده شدند و کعبه را با منجنیق مورد حمله قرار داده و آتش زدند.(4) در اینجا ذکر این نکته شایسته است که از شاه عبدالحق محدث دهلوی در ما ثبت من السنة، ص 63 می نویسد: (امام حسین(ع) را شهید کردند و سر مبارک ایشان را در طشت گذاشتند و نزد ابن زیاد بردند. لعنت خدا بر قاتلان وی و بر ابن زیاد و یزید بن معاویه باد). مولوی رشید احمد کنگوهی مؤسس دارالعلوم دیوبند در مورد یزید می نویسد: (پیامبر(ص) فرمودند: کسی که اهل مدینه را بترساند خداوند او را خواهد ترساند و لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر او باد). در صحیح مسلم روایت شده که یزید باعث ترس و هراس مردم گردید; لعنت خدا بر قاتل حسین و بر یزیدیان باد.
دید اهل سنت جواز لعن قاتلان امام حسین به صورت کلی یعنی بدون اینکه نام شخصی برده شود اشکالی ندارد و مورد اتفاق است. به طور مثال اگر گفته شود خداوند قاتلان امام حسین یا کسی که دستور قتل و شهادت آن حضرت را صادر کرده است لعنت کند رواست; از این رو برخی به صورت کلی او را لعن کرده اند.
سعدالدین تفتازانی می گوید: (واما ما جری بعدهم من الظلم علی اهل بیت النبی(صلی الله علیه وآله)فمن الظهور بحیث لا مجال للاخفاء و من الشناعة بحیث لا اشتباه علی الآراء اذ تکادُ تشهد به الجماد و العجماء و یبکی له من فی الارض والسماء وتنهد منه الجبال و تنشق الصخور ویبقی سوء عمله علی کرّ الشهور و مر الدهور و لعنة الله علی من باشر او رضی او سعی و لعذاب الآخرة أشد و أبقی);(5) ظلم و ستمی را که بر اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد کردند، به اندازه ای روشن و آشکار است که جای هیچ گونه نکته ابهامی برای کسی نمی گذارد; بلکه تمام جمادات و حیوانات بر آن گواهی می دهند و هر کسی که در زمین و آسمان است بر آنها اشک می ریزد، کوهها متزلزل و صخره ها متلاشی می شود و آثار زشت این اعمال همواره بر تارک تاریخ باقی خواهد ماند. خداوند کسانی را که این اعمال را به وجود آورده و یا به آن خشنود و در مقدمات آن همکاری داشته اند لعنت کند. به یقین عذاب آخرت شدیدتر است.
مسعودی درباره یزید می نویسد: (مردی خوشگذران و عیاش بود. مردی بود که حیوانات شکاری داشت، سگها و میمونها داشت و پیوسته مجالس میگساری برگزار می کرد. روزی در مجلس میگساری خود نشست و ابن زیاد هم در طرف راست او بود و این واقعه بعد از آن بود که حسین بن علی را کشته بود، پس به ساقی مجلس خود رو کرد و گفت:
اسقنی شربة تروی مشاشی *** ثمّ صل فاسق مثلها ابن زیاد
صاحب السر و الامانة عندی *** و لتسدید مغنمی و جهادی
جامی از شراب به من بنوشان که استخوانهای نرم را سیراب کند، سپس برگرد و ابن زیاد را چنان جامی بنوشان. همان کس که رازدار من است، همان کسی که امین کار من است، همان کسی که اساس خلافت من به دست او محکم و استوار شد یعنی حسین بن علی را کشت ...). سپس مسعودی می نویسد: (در دستگاه خلافت اسلامی و جانشینی پیغمبر، مردی که مقام خلافت را اشغال کرده بود، میمونی داشت که به او بوقیس می گفتند. این میمون را در مجلس میگساری خود حاضر می کرد و برای او تشکی می انداخت و او را می نشانید و او را بر گُرده خر ماده ای که برای مسابقه و اسب دوانی تربیت شده بود سوار می کرد، زین و لجام بر گرده آن ماده خر می بستند و این میمون را بر او سوار می کردند و با اسبها به اسب دوانی و مسابقه می بردند. در یکی از روزها ابوقیس مسابقه را برد. بر تن این میمون جامه و قبایی از حریر سرخ و زرد پوشانده و دامنها را به کمرش زده بودند و بر سر او کلاهی نهاده بودند که نقشهای درشت داشت و به رنگهای مختلف آراسته گشته بود).(6)
پی نوشت ها :
1 صواعق المحرقه، ص 218.
2 همان.
3 الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم الیزید، ابن جوزی، ص 13.
4 صواعق المحرقه، ص 222.
5 شرح مقاصد، سعدالدین تفتازانی، ج 5، ص 311.
6 بررسی تاریخ عاشورا، مرحوم آیتی، ص 77.
- [سایر] چرا علمای اهل سنت لعن یزید را جایز نمی دانند؟
- [سایر] اهل سنت به استناد از احترام یزید به اسیران به تجلیل از یزید برآمده و در مقام تبرئه ی اوهستند آیا یزید درقتل امام حسین مبراست ؟
- [سایر] علت تلاش اهل سنت برای دفاع از یزید چیست؟
- [سایر] دیدگاه اهل سنت در مورد یزید چیست؟
- [سایر] نظر مفتی های سعودی در مورد لعن یزید چیست؟
- [سایر] نظر علمای اهل سنت پیرامون مصلح جهانی چیست؟
- [سایر] یزید پسر ابو سفیان چه کسی بود؟ آیا شخصی به نام یزید بوده است که برادر معاویه باشد؟
- [سایر] آیا علمای اهل سنت، طول عمر امام زمان (عج) را بعید میدانند؟!
- [سایر] معاویه از دیدگاه علمای اهل سنت چه دین و ایینی داشت؟
- [سایر] اگر سرنوشت ما قبلاً تعیین شده، پس باید یزید، یزید باشد؟ آیا انسان میتواند قضا و قدر را تغییر دهد؟
- [آیت الله مظاهری] مرد شیعه میتواند با زن سنّی ازدواج کند و همچنین زن شیعه میتواند به عقد سنّی درآید ولی سزاوار نیست که این کار عملی شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله وحید خراسانی] به فتوای علمای عامه جز معدودی از انها در صحت عقد نکاح حضور شهود شرط است و حنفیه و حنبلیه و شافعیه وقت ان را هنگام اجرای صیغه نکاح می دانند و مالکیه وقت ان را تا قبل از دخول توسعه داده اند و این شرط نزد علمای امامیه معتبر نیست بنابراین اگر مردی از عامه که تابع نظر مشهور علمای انهاست بدون حضور شهود عقد کند بر مذهب خود او این عقد باطل است و ان زن همسر او نشده است در این صورت مرد شیعی مذهب می تواند بر طبق قاعده الزام ان زن را به عقد خود دراورد