نظر علمای اهل سنت در مورد یزید چیست؟
نظر علمای اهل سنت در مورد یزید چیست؟ در یک تقسیم بندی جامع نظر اندیشمندان اهل سنت را به چهار گروه می توان تقسیم کرد : گروه اول : یزید کافر است (به دلیل اعمال ورفتارش)این نظر اسکافی و آلوسی و ابن جوزی. گروه دوم : کافر نیست ولی مذموم و ملعون است البته بعضی گفته اند بصورت کلی لعن شود و ذکر وعنوانی از او برده نشود. گروه سوم : یزیذ نباید لعن شود و وی در مواجهه با سیدالشهداء خطا کرده(ابو حامد غزالی) ولی عده ای میگویند که وی در مواجهه با سید الشهداء خطا نکرده است (ابن عربی مالکی و ابن خلدون) گروه چهارم: توقف. ابن حجر یکی از نویسندگان اهل سنت می گوید اهل سنت درباره کفر یزید اختلاف نظر دارند; الف) گروهی براین باورند که یزید کافر است; به دلیل همان سخن یزید که ابن جوزی نقل کرده که پس از آنکه سر امام حسین را به شام بردند یزید مردم را جمع کرد و در حالی که با چوب بر سر و دندان امام می زد، شعر زیر را می خواند: لیت اشیاخی ببدر شهدوا *** جزع الخزرج من وقع الأسل لأهلوا و استهلوا فرحاً *** ثم قالوا یا یزید لا تشل... لعبت هاشم بالملک فلا *** خبر جاء ولا وحی نزل بنابراین ابن جوزی می گوید: (لیس العجب من قتال ابن زیاد للحسین و انما العجب من خذلان یزید و ضربه بالقضیب ثنایا الحسین و حمله آل رسول الله سبایا علی اقتاب الجمال و لو لم یکن فی قلبه احقاد جاهلیة اضغان بدریة لاحترم الرأس لما وصل الیه و کفنه و دفنه وأحسن الی آل رسول الله(صلی الله علیه وآله));(1) جنگ ابن زیاد با حسین بن علی(علیه السلام) تعجب آور نیست بلکه تعجب از خواری یزید در زدن چوب بر دندانهای امام حسین و اسیر کردن خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و سوار کردن آنان بر شتران، و در معرض عموم قرار دادن آنهاست. اگر در دل یزید کینه های جاهلیت و جنگ بدر نبود به امام حسین احترام می گذاشت و آن حضرت را کفن و دفن می نمود و با آل رسول به خوبی برخورد می کرد. ب) گروه دوم می گویند یزید کافر نیست چرا که یزید در هنگام مشاهده سر امام حسین چنین گفت: (رحمک الله یا حسین لقد قتلک رجل لم یعرف حق الارحام و قال قد زرع لی العداوة فی قلب البر و الفاجر); خداوند تو را رحمت کند ای حسین، تو را مردی کشت که حق قومیت را نشناخت و با کشتن تو کینه و بغض مرا در دل هر انسان خوب و بدی کاشت.(2) ج) گروه سوم بر این عقیده اند که راه درست آن است که توقف کرده و یزید را تکفیر نکنیم.محمد غزالی این دیدگاه را دارد. ابن جوزی در کتاب الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم الیزید می نویسد: (گوینده ای از من پرسید، آیا لعن یزید بن معاویه به خاطر جنایتی که مرتکب شده جایز است یا خیر؟ گفتم: علمای پرهیزگار نظیر امام احمد، لعن او را روا دانسته اند). در پاورقی این مطلب شیخ محمد محمودی می گوید: (یکی از علمای بزرگ به نام شیخ عبدالکریم والدین نویسنده مجمع الفوائد و معدن الفرائد می گوید: این کتاب را در کتابخانه حرم نبوی(صلی الله علیه وآله) در مدینه منوره به سال 1384 ه . ق. مشاهده کردم. در آنجا نوشته بود مسلمانان اجماع دارند که اولاد فاطمه(علیها السلام)از ذریه پیامبر(صلی الله علیه وآله) می باشند و باید بر آنان صلوات و درود فرستاد. آنگاه احادیثی را در فضل علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام)می آورد و می نویسد یزید لعین و پیروانش از کسانی بودند که به اهل بیت رسول(صلی الله علیه وآله)اهانت کردند; از این رو استحقاق غضب و دشمنی و لعن را دارند. هر کس می خواهد از جواز لعن بر یزید آگاه شود به آن کتاب مراجعه کند). وی می نویسد: (افرادی که لعن یزید را جایز نمی دانند از آن ترس دارند که لعن او به پدرش معاویه سرایت کند).(3) چنان که این مطلب در شرح مقاصد تفتازانی نیزآمده است. ابن حجر می نویسد: (قاضی ابویعلی کتابی دارد به نام چه کسانی استحقاق لعن دارند، در آن کتاب یزید را جزو کسانی به شمار آورده که استحقاق لعن دارند و دلیلش روایتی است از پیامبر(صلی الله علیه وآله) که فرمود: من اخاف اهل المدینة ظلماً أخافه الله و علیه لعنة الله و الملائکة والناس اجمعین; آن کس که مردم مدینه را بترساند، خداوند او را خواهد ترساند و مورد لعن خدا و فرشتگان و تمام مردم قرار می گیرد). آنگاه می نویسد: (شکی نیست که یزید با لشکر و نیروهای مسلح خویش به جنگ مردم مدینه رفت و اهل مدینه را با جنایاتی که انجام داد به شدت مضطرب و نگران کرد و در دل آنها ترس ایجاد نمود; چرا که او مدینه را برای خود مباح کرد). نقل شده است که حدود 300 دختر مورد تجاوز قرار گرفته و گروهی از صحابه را به قتل رساندند و نماز جماعت را در مسجد النبی تعطیل کردند. پس از آن برای جنگ با عبدالله زبیر آماده شدند و کعبه را با منجنیق مورد حمله قرار داده و آتش زدند.(4) در اینجا ذکر این نکته شایسته است که از شاه عبدالحق محدث دهلوی در ما ثبت من السنة، ص 63 می نویسد: (امام حسین(ع) را شهید کردند و سر مبارک ایشان را در طشت گذاشتند و نزد ابن زیاد بردند. لعنت خدا بر قاتلان وی و بر ابن زیاد و یزید بن معاویه باد). مولوی رشید احمد کنگوهی مؤسس دارالعلوم دیوبند در مورد یزید می نویسد: (پیامبر(ص) فرمودند: کسی که اهل مدینه را بترساند خداوند او را خواهد ترساند و لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر او باد). در صحیح مسلم روایت شده که یزید باعث ترس و هراس مردم گردید; لعنت خدا بر قاتل حسین و بر یزیدیان باد. دید اهل سنت جواز لعن قاتلان امام حسین به صورت کلی یعنی بدون اینکه نام شخصی برده شود اشکالی ندارد و مورد اتفاق است. به طور مثال اگر گفته شود خداوند قاتلان امام حسین یا کسی که دستور قتل و شهادت آن حضرت را صادر کرده است لعنت کند رواست; از این رو برخی به صورت کلی او را لعن کرده اند. سعدالدین تفتازانی می گوید: (واما ما جری بعدهم من الظلم علی اهل بیت النبی(صلی الله علیه وآله)فمن الظهور بحیث لا مجال للاخفاء و من الشناعة بحیث لا اشتباه علی الآراء اذ تکادُ تشهد به الجماد و العجماء و یبکی له من فی الارض والسماء وتنهد منه الجبال و تنشق الصخور ویبقی سوء عمله علی کرّ الشهور و مر الدهور و لعنة الله علی من باشر او رضی او سعی و لعذاب الآخرة أشد و أبقی);(5) ظلم و ستمی را که بر اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد کردند، به اندازه ای روشن و آشکار است که جای هیچ گونه نکته ابهامی برای کسی نمی گذارد; بلکه تمام جمادات و حیوانات بر آن گواهی می دهند و هر کسی که در زمین و آسمان است بر آنها اشک می ریزد، کوهها متزلزل و صخره ها متلاشی می شود و آثار زشت این اعمال همواره بر تارک تاریخ باقی خواهد ماند. خداوند کسانی را که این اعمال را به وجود آورده و یا به آن خشنود و در مقدمات آن همکاری داشته اند لعنت کند. به یقین عذاب آخرت شدیدتر است. مسعودی درباره یزید می نویسد: (مردی خوشگذران و عیاش بود. مردی بود که حیوانات شکاری داشت، سگها و میمونها داشت و پیوسته مجالس میگساری برگزار می کرد. روزی در مجلس میگساری خود نشست و ابن زیاد هم در طرف راست او بود و این واقعه بعد از آن بود که حسین بن علی را کشته بود، پس به ساقی مجلس خود رو کرد و گفت: اسقنی شربة تروی مشاشی *** ثمّ صل فاسق مثلها ابن زیاد صاحب السر و الامانة عندی *** و لتسدید مغنمی و جهادی جامی از شراب به من بنوشان که استخوانهای نرم را سیراب کند، سپس برگرد و ابن زیاد را چنان جامی بنوشان. همان کس که رازدار من است، همان کسی که امین کار من است، همان کسی که اساس خلافت من به دست او محکم و استوار شد یعنی حسین بن علی را کشت ...). سپس مسعودی می نویسد: (در دستگاه خلافت اسلامی و جانشینی پیغمبر، مردی که مقام خلافت را اشغال کرده بود، میمونی داشت که به او بوقیس می گفتند. این میمون را در مجلس میگساری خود حاضر می کرد و برای او تشکی می انداخت و او را می نشانید و او را بر گُرده خر ماده ای که برای مسابقه و اسب دوانی تربیت شده بود سوار می کرد، زین و لجام بر گرده آن ماده خر می بستند و این میمون را بر او سوار می کردند و با اسبها به اسب دوانی و مسابقه می بردند. در یکی از روزها ابوقیس مسابقه را برد. بر تن این میمون جامه و قبایی از حریر سرخ و زرد پوشانده و دامنها را به کمرش زده بودند و بر سر او کلاهی نهاده بودند که نقشهای درشت داشت و به رنگهای مختلف آراسته گشته بود).(6) پی نوشت ها : 1 صواعق المحرقه، ص 218. 2 همان. 3 الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم الیزید، ابن جوزی، ص 13. 4 صواعق المحرقه، ص 222. 5 شرح مقاصد، سعدالدین تفتازانی، ج 5، ص 311. 6 بررسی تاریخ عاشورا، مرحوم آیتی، ص 77.
عنوان سوال:

نظر علمای اهل سنت در مورد یزید چیست؟


پاسخ:

نظر علمای اهل سنت در مورد یزید چیست؟

در یک تقسیم بندی جامع نظر اندیشمندان اهل سنت را به چهار گروه می توان تقسیم کرد :
گروه اول : یزید کافر است (به دلیل اعمال ورفتارش)این نظر اسکافی و آلوسی و ابن جوزی.
گروه دوم : کافر نیست ولی مذموم و ملعون است البته بعضی گفته اند بصورت کلی لعن شود و ذکر وعنوانی از او برده نشود.
گروه سوم : یزیذ نباید لعن شود و وی در مواجهه با سیدالشهداء خطا کرده(ابو حامد غزالی) ولی عده ای میگویند که وی در مواجهه با سید الشهداء خطا نکرده است (ابن عربی مالکی و ابن خلدون)
گروه چهارم: توقف.
ابن حجر یکی از نویسندگان اهل سنت می گوید اهل سنت درباره کفر یزید اختلاف نظر دارند;
الف) گروهی براین باورند که یزید کافر است; به دلیل همان سخن یزید که ابن جوزی نقل کرده که پس از آنکه سر امام حسین را به شام بردند یزید مردم را جمع کرد و در حالی که با چوب بر سر و دندان امام می زد، شعر زیر را می خواند:
لیت اشیاخی ببدر شهدوا *** جزع الخزرج من وقع الأسل
لأهلوا و استهلوا فرحاً *** ثم قالوا یا یزید لا تشل...
لعبت هاشم بالملک فلا *** خبر جاء ولا وحی نزل
بنابراین ابن جوزی می گوید: (لیس العجب من قتال ابن زیاد للحسین و انما العجب من خذلان یزید و ضربه بالقضیب ثنایا الحسین و حمله آل رسول الله سبایا علی اقتاب الجمال و لو لم یکن فی قلبه احقاد جاهلیة اضغان بدریة لاحترم الرأس لما وصل الیه و کفنه و دفنه وأحسن الی آل رسول الله(صلی الله علیه وآله));(1) جنگ ابن زیاد با حسین بن علی(علیه السلام) تعجب آور نیست بلکه تعجب از خواری یزید در زدن چوب بر دندانهای امام حسین و اسیر کردن خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و سوار کردن آنان بر شتران، و در معرض عموم قرار دادن آنهاست. اگر در دل یزید کینه های جاهلیت و جنگ بدر نبود به امام حسین احترام می گذاشت و آن حضرت را کفن و دفن می نمود و با آل رسول به خوبی برخورد می کرد.
ب) گروه دوم می گویند یزید کافر نیست چرا که یزید در هنگام مشاهده سر امام حسین چنین گفت: (رحمک الله یا حسین لقد قتلک رجل لم یعرف حق الارحام و قال قد زرع لی العداوة فی قلب البر و الفاجر); خداوند تو را رحمت کند ای حسین، تو را مردی کشت که حق قومیت را نشناخت و با کشتن تو کینه و بغض مرا در دل هر انسان خوب و بدی کاشت.(2)
ج) گروه سوم بر این عقیده اند که راه درست آن است که توقف کرده و یزید را تکفیر نکنیم.محمد غزالی این دیدگاه را دارد.
ابن جوزی در کتاب الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم الیزید می نویسد: (گوینده ای از من پرسید، آیا لعن یزید بن معاویه به خاطر جنایتی که مرتکب شده جایز است یا خیر؟ گفتم: علمای پرهیزگار نظیر امام احمد، لعن او را روا دانسته اند). در پاورقی این مطلب شیخ محمد محمودی می گوید: (یکی از علمای بزرگ به نام شیخ عبدالکریم والدین نویسنده مجمع الفوائد و معدن الفرائد می گوید: این کتاب را در کتابخانه حرم نبوی(صلی الله علیه وآله) در مدینه منوره به سال 1384 ه . ق. مشاهده کردم. در آنجا نوشته بود مسلمانان اجماع دارند که اولاد فاطمه(علیها السلام)از ذریه پیامبر(صلی الله علیه وآله) می باشند و باید بر آنان صلوات و درود فرستاد. آنگاه احادیثی را در فضل علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام)می آورد و می نویسد یزید لعین و پیروانش از کسانی بودند که به اهل بیت رسول(صلی الله علیه وآله)اهانت کردند; از این رو استحقاق غضب و دشمنی و لعن را دارند. هر کس می خواهد از جواز لعن بر یزید آگاه شود به آن کتاب مراجعه کند). وی می نویسد: (افرادی که لعن یزید را جایز نمی دانند از آن ترس دارند که لعن او به پدرش معاویه سرایت کند).(3) چنان که این مطلب در شرح مقاصد تفتازانی نیزآمده است.
ابن حجر می نویسد: (قاضی ابویعلی کتابی دارد به نام چه کسانی استحقاق لعن دارند، در آن کتاب یزید را جزو کسانی به شمار آورده که استحقاق لعن دارند و دلیلش روایتی است از پیامبر(صلی الله علیه وآله) که فرمود: من اخاف اهل المدینة ظلماً أخافه الله و علیه لعنة الله و الملائکة والناس اجمعین; آن کس که مردم مدینه را بترساند، خداوند او را خواهد ترساند و مورد لعن خدا و فرشتگان و تمام مردم قرار می گیرد). آنگاه می نویسد: (شکی نیست که یزید با لشکر و نیروهای مسلح خویش به جنگ مردم مدینه رفت و اهل مدینه را با جنایاتی که انجام داد به شدت مضطرب و نگران کرد و در دل آنها ترس ایجاد نمود; چرا که او مدینه را برای خود مباح کرد). نقل شده است که حدود 300 دختر مورد تجاوز قرار گرفته و گروهی از صحابه را به قتل رساندند و نماز جماعت را در مسجد النبی تعطیل کردند. پس از آن برای جنگ با عبدالله زبیر آماده شدند و کعبه را با منجنیق مورد حمله قرار داده و آتش زدند.(4) در اینجا ذکر این نکته شایسته است که از شاه عبدالحق محدث دهلوی در ما ثبت من السنة، ص 63 می نویسد: (امام حسین(ع) را شهید کردند و سر مبارک ایشان را در طشت گذاشتند و نزد ابن زیاد بردند. لعنت خدا بر قاتلان وی و بر ابن زیاد و یزید بن معاویه باد). مولوی رشید احمد کنگوهی مؤسس دارالعلوم دیوبند در مورد یزید می نویسد: (پیامبر(ص) فرمودند: کسی که اهل مدینه را بترساند خداوند او را خواهد ترساند و لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر او باد). در صحیح مسلم روایت شده که یزید باعث ترس و هراس مردم گردید; لعنت خدا بر قاتل حسین و بر یزیدیان باد.
دید اهل سنت جواز لعن قاتلان امام حسین به صورت کلی یعنی بدون اینکه نام شخصی برده شود اشکالی ندارد و مورد اتفاق است. به طور مثال اگر گفته شود خداوند قاتلان امام حسین یا کسی که دستور قتل و شهادت آن حضرت را صادر کرده است لعنت کند رواست; از این رو برخی به صورت کلی او را لعن کرده اند.
سعدالدین تفتازانی می گوید: (واما ما جری بعدهم من الظلم علی اهل بیت النبی(صلی الله علیه وآله)فمن الظهور بحیث لا مجال للاخفاء و من الشناعة بحیث لا اشتباه علی الآراء اذ تکادُ تشهد به الجماد و العجماء و یبکی له من فی الارض والسماء وتنهد منه الجبال و تنشق الصخور ویبقی سوء عمله علی کرّ الشهور و مر الدهور و لعنة الله علی من باشر او رضی او سعی و لعذاب الآخرة أشد و أبقی);(5) ظلم و ستمی را که بر اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد کردند، به اندازه ای روشن و آشکار است که جای هیچ گونه نکته ابهامی برای کسی نمی گذارد; بلکه تمام جمادات و حیوانات بر آن گواهی می دهند و هر کسی که در زمین و آسمان است بر آنها اشک می ریزد، کوهها متزلزل و صخره ها متلاشی می شود و آثار زشت این اعمال همواره بر تارک تاریخ باقی خواهد ماند. خداوند کسانی را که این اعمال را به وجود آورده و یا به آن خشنود و در مقدمات آن همکاری داشته اند لعنت کند. به یقین عذاب آخرت شدیدتر است.
مسعودی درباره یزید می نویسد: (مردی خوشگذران و عیاش بود. مردی بود که حیوانات شکاری داشت، سگها و میمونها داشت و پیوسته مجالس میگساری برگزار می کرد. روزی در مجلس میگساری خود نشست و ابن زیاد هم در طرف راست او بود و این واقعه بعد از آن بود که حسین بن علی را کشته بود، پس به ساقی مجلس خود رو کرد و گفت:
اسقنی شربة تروی مشاشی *** ثمّ صل فاسق مثلها ابن زیاد
صاحب السر و الامانة عندی *** و لتسدید مغنمی و جهادی
جامی از شراب به من بنوشان که استخوانهای نرم را سیراب کند، سپس برگرد و ابن زیاد را چنان جامی بنوشان. همان کس که رازدار من است، همان کسی که امین کار من است، همان کسی که اساس خلافت من به دست او محکم و استوار شد یعنی حسین بن علی را کشت ...). سپس مسعودی می نویسد: (در دستگاه خلافت اسلامی و جانشینی پیغمبر، مردی که مقام خلافت را اشغال کرده بود، میمونی داشت که به او بوقیس می گفتند. این میمون را در مجلس میگساری خود حاضر می کرد و برای او تشکی می انداخت و او را می نشانید و او را بر گُرده خر ماده ای که برای مسابقه و اسب دوانی تربیت شده بود سوار می کرد، زین و لجام بر گرده آن ماده خر می بستند و این میمون را بر او سوار می کردند و با اسبها به اسب دوانی و مسابقه می بردند. در یکی از روزها ابوقیس مسابقه را برد. بر تن این میمون جامه و قبایی از حریر سرخ و زرد پوشانده و دامنها را به کمرش زده بودند و بر سر او کلاهی نهاده بودند که نقشهای درشت داشت و به رنگهای مختلف آراسته گشته بود).(6)

پی نوشت ها :
1 صواعق المحرقه، ص 218.
2 همان.
3 الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم الیزید، ابن جوزی، ص 13.
4 صواعق المحرقه، ص 222.
5 شرح مقاصد، سعدالدین تفتازانی، ج 5، ص 311.
6 بررسی تاریخ عاشورا، مرحوم آیتی، ص 77.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین