ابن تیمیه در آثار خودش اصرار دارد که یزید را از قتل امام حسین (علیه السلام) مبرا و جدا کند. تفتازانی از بزرگان اهل سنت درباره دلیل خود را بر دفاع از یزید میگوید: فإن قیل: من علماء المذهب من لا یجوز اللعن علی یزید مع علمهم بأنه یستحق ما یربو علی ذلک و یزید.قلنا : تحامیا عن أن یرتقی إلی الأعلی فالأعلی. اگر کسی به ما این را اشکال کند: از علمای مذهب أهل سنت کسانی هستند نه تنها لعن بر یزید را جایز می دانند، بلکه چندین برابر لعنت بر یزید را هم جائز می دانند. در جواب می گوئیم: چون ما أهل سنت می ترسیم که این لعن به مراتب بالاتر هم برسد. یعنی اگر ما لعن یزید را جائز شمردیم، به تبع آن سرایت می کند به لعن معاویه و دیگران، و لذا در همان لعن یزید مقاومت می کنیم و لعن او را جایز نمی دانیم. شرح مقاصد- تفتازانی،ج5، ص312-311 ابن عساکر از فقهای أهل سنت می گوید: معاویة بمنزلة حلقة الباب، من حرکه إتهمناه علی من فوقه. معاویه به منزله حلقه در است هر کس این حلقه را بکوبد و به حرکت در بیاورد، ما او را متهم می کنیم که می خواهد به مراتب بالاتر برسد و کسانی که به معاویه میدان دادند و موقعیت معاویه را تثبیت کردند و دست او را باز گذاشت و امثال او. تاریخ مدینه دمشق، ج59، ص210 در مورد حمایت ابن تیمیه از یزید و مبرا کردن او از قتل امام حسین (علیه السلام)؛ در کتاب منهاج السنه،ج4، ص472 (چاپ جدید 8جلدی عربستان)، صراحت دارد که: إن یزید لم یأمر بقتل الحسین بإتفاق اهل النقل. یزید دستور قتل امام حسین (علیه السلام) را نداده و تمام مورخین در این زمینه اتفاق نظر دارند. اما ببینیم در تاریخ از جمله تاریخ یعقوبی، ج2، ص241 چه نقل شده: کتب إلی الولید بن عتبة بن أبی سفیان، و هو عامل المدینة: إذا أتاک کتابی هذا، فأحضر الحسین بن علی، وعبدالله بن الزبیر، فخذهما بالبیعة لی، فإن امتنعا فاضرب أعناقهما، وابعث لی برؤوسهما، و خذ الناس بالبیعة، فمن امتنع فأنفذ فیه الحکم، وفی الحسین بن علی و عبدالله بن الزبیر، و السلام. یزید بن معاویه به والی مدینه به نام ولید بن عتبه نامه می نویسد که می گوید: حسین بن علی و عبدالله زبیر را بگیر و وادار کن به بیعت و اگر امتناع کردند، گردنشان را بزن و سرشان را برای من بفرست. ابن اعثم کوفی که از مورخان بنام أهل سنت، در کتاب الفتوح، ج5، ص10-9 همین تعبیر را دارد و می گوید: من عبدالله یزید بن معاویة أمیرالمؤمنین إلی الولید بن عتبة: ... فخذ الحسین بن علی و عبدالرحمن بن أبی بکر و عبدالله بن الزبیر و عبدالله بن عمر بن الخطاب أخذا عنیفا لیست فیه رخصة، فمن أبی علیک منهم فاضرب عنقه و إبعث إلی برأسه. هر کدام از اینها که از بیعت امتناع کردند، گردنش را بزن و سر او را برای من بفرست. مشابه این تعبیر: تاریخ طبری، ج5، ص338 - الرد علی المتعصب العنید ابن جوزی، ص34 - مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص180 ذهبی هم در سیر اعلام النبلاء، ج3، ص305 دارد: فکتب یزید إلی بن زیاد نائبه: إن حسینا صائر إلی الکوفة، و قد ابتلی به زمانک من بین الأزمان، و بلدک من بین البلدان، و أنت من بین العمال، و عندها تعتق، أو تعود عبدا. فقتله ابن زیاد، و بعث برأسه إلیه. یزید بن معاویه به عبیدالله بن زیاد یزید به حاکم کوفه نوشت: شنیده ام که حسین (علیه السلام) به طرف کوفه می آید ... به وظیفه ات عمل کن و در غیر این صورت تو در نزد من همانند یک عبد خوار خواهی بود. پس ابن زیاد حسین (علیه السلام) را کشت و سرش را به سوی یزید فرستاد. سیر اعلام النبلاء، ج3، ص305 - تاریخ خلفاء سیوطی، ص207 جالب اینکه ابن اثیر از مورخین بنام أهل سنت در کتاب الکامل، ج4، ص127 و 128 نامه ای را که یزید به ابن عباس نوشته و پاسخ ابن عباس به یزید را آورده ، در پاسخ ابن عباس به یزید آمده بر اینکه: ای یزید، تو به من گفتی که بیعت عبدالله بن زبیر را من قبول کنم، ولی قبول نکردم؛ مرا مدح کردی و می خواهی برای من جایزه بفرستی و مورد رضایت تو بود و به من دستور دادی که از فضائل تو برای مردم بگویم و بغض و کینه تو را از قلب مردم بردارم ... این چگونه امکان پذیر است که من از تو دفاع کنم؟ تو حسین را کشتی و جوانان عبدالمطلب را به خاک و خون کشیدی، اینها ستارگان هدایت بودند. لشکریان تو بدستور تو، در یک روز همه را به خاک و خون کشاندند و با بدن عریان رها کردند و با لب تشنه اینها را کشتند و نه اینها را کفن کردند و نه دفن کردند. در آن سرزمین بیابان، بادها بر بدن پاره پاره آنها وزیدن گرفت و ریگ ها روی بدن ها نشست... قبیله بنی امیه اسد آمدند و آنها را کفن پوشاندند و دفن کردند ... تو آدم نیستی ... بدستور تو لشکریانت این جنایت را در حق امام حسین (علیه السلام) کردند و بخاطر عداوتی که تو با خدا داشتی، و با پیامبر و اهل بیتی که آیه تطهیر در حق آنها نازل شده ... گویا در کربلاء آنچنان جنات کردید که اهل بیت کفر و شرک را اینگونه از بین می برید... الکامل، ج4، ص127 و 128 - تاریخ یعقوبی، ج2، ص247 - انساب الاشراف بلاذری، ج2، ص85 - سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج3، ص319 - البدایة و النهایة ابن کثیر، ج8، ص109 - تاریخ طبری، ج5 ، ص463 - المنتظم ابن جوزی، ج5، ص341 ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه، ج4، ص472 و 473 (چاپ جدید 8جلدی در عربستان): و لما بلغ ذلک یزید اظهر التوجع علی ذلک و ظهر البکاء فی داره و لم یسب له حریما أصلا، بل أکرم أهل بیته و أجازهم حتی ردهم إلی بلدهم. وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به یزید رسید، قلب او به درد آمد و اظهار ناراحتی کرد و مراسم گریه در خانه اش به پا کرد، حرم اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را اصلا اسیر نکردند، بلکه آنها را اکرام و احترام کرد و به آنها اجازه داد که به شهر خود برگردند. در مجموع فتاوا، ج4، ص486 هم می گوید: و أما قتل الحسین فلم یأمر به و لم یرضی به، بل ظهر منه التألم لقلته. یزید دستور قتل امام حسین (علیه السلام) را نداد و راضی به قتل او نبود، و وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را شنید، قلبش به درد آمد و اظهار تألم کرد. در بعضی از آثار آمده که شروع کرد به لعنت کردن عبیدالله بن زیاد و پشت سر او حرف زدن که چرا ابن زیاد، امام حسین (علیه السلام) را مظلومانه کشته و شهید کرده.حتی این عبارت در منهاج السنه آمده که: فقاتلوه حتی قتل شهیدا مظلوما رضی الله عنه. امام حسین (علیه السلام) را مظلومانه شهید کردند. منهاج السنه، ج4، ص472 بلازری می نویسد:و لما کتب ابن زیاد، إلی یزید بقتل مسلم و بعثته إلیه برأسه و رأس هانئ بن عروة و رأس ابن صلحب و ما فعل بهم: کتب إلیه [یزید]: إنک لم تعد ان کنت کما أحب، عملت عمل الحازم، وصلت صولة الشجاع، و حققت ظنی بک، و قد بلغنی أن حسینا توجه إلی العراق، فضع المناظر و المسالخ و أذک العیون و احترس کل الاحتراس، فاحبس علی الظنة، و خذ بالتهمة، غیر أن لا تقاتل إلا من قاتلک، و اکتب إلی فی کل یوم بما یحدث من خبر إن شاء الله. ... وقتی ابن زیاد، سر بریده مسلم و هانی و ... را به یزید فرستاد، یزید نوشت: به من خبر رسیده که حسین (علیه السلام) به سوی عراق می آید، عرصه را بر او تنگ کن و جاسوسان را از هر جهت بگمار و هر کس را که کوچکترین ارتباطی که با حسین (علیه السلام) دارد، او را بگیر و زندانی کن ... و هر روز تمام وقایعی را که در کربلاء می گذرد برای من بنویس. أنساب الأشراف بلاذری، ج2، ص85 (چاپ جدید 12 جلدی) برخی از مورخین هم صراحت دارند مثل طبری در تاریخش، ج5، ص506 می گوید: لما قتل عبید الله بن زیاد الحسین بن علی علیه السلام و بنی أبیه بعث برؤوسهم إلی یزید بن معاویة فسر بقتلهم أولا و حسنت بذلک منزلة عبید الله عنده ثم لم یلبث إلا قلیلا حتی ندم علی قتل الحسین. عبیدالله بن زیاد وقتی امام حسین (علیه السلام) را کشت و سر شهداء را به یزید فرستاد، یزید ابتداء خیلی خوشحال شد و نسبت به عبیدالله بن زیاد خیلی خوشحال شد و خیلی نگذشت که از کشتن امام حسین (علیه السلام) پشیمان شد. سیر اعلام النبلاء ذهبی ، ج3، ص317 - تاریخ اسلام، ج5، ص20 - الکامل ابن اثیر جزری، ج4، ص87 ابن اثیر جزری الکامل ، ج4، ص87 تعبیر کامل تری دارد و می گوید: و لما وصل رأس الحسین إلی یزید حسنت حال ابن زیاد عنده و زاده و وصله و سره ما فعل، ثم لم یلبث إلا یسیرا حتی بلغه بغض الناس له و لعنهم و سبهم، فندم علی قتل الحسین. وقتی سر امام حسین (علیه السلام) به یزید رسید، نسبت به ابن زیاد خیلی محبت کرد و جوایزی به او داد و از این کار خوشحال شد. بعد از کمی دید هستند مردم بخاطر این قضیه مردم او را دشمن می دارند و او را سب ناسزا می کنند، سپس یزید پشیمان شد از کشتن امام حسین (علیه السلام). این مردم چه کسانی بودند که بغض یزید را در قلب خود نشاندند؟ شیعیان؟ مردم مدینه؟ نه، خود مردم شام. بخاطر خطبه هایی که امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) خواندند و جنایات یزید را در منطقه شامات برملاء کردند و مردم فهمیدند که یزید یک جنایتکار است و لذا بغض و کینه یزید را در دل خود کاشتند و شروع کردند به لعنت کردن و ناسزا گفتن به یزید. آلوسی هم بعد از نقل نظریه های افراطیون در مورد یزید می گوید: و أنا أقول: الذی یغلب علی ظنی أن الخبیث لم یکن مصدقا برسالة النبی صلی الله علیه و سلم و أن مجموع ما فعل مع أهل حرم الله تعالی و أهل حرم نبیه علیه الصلاة و السلام و عترته الطیبین الطاهرین فی الحیاة و بعد الممات و ما صدر منه من المخازی لیس بأضعف دلالة علی عدم تصدیقه من إلقاء ورقة من المصحف الشریف فی قذر؛ و لا أظن أن أمره کان خافیا علی أجلة المسلمین إذ ذاک و لکن کانوا مغلوبین مقهورین لم یسعهم إلا الصبر لیقضی الله أمرا کان مفعولا، ولو سلم أن الخبیث کان مسلما فهو مسلم جمع من الکبائر ما لا یحیط به نطاق البیان، و أنا أذهب إلی جواز لعن مثله علی التعیین ولو لم یتصور أن یکون له مثل من الفاسقین، و الظاهر أنه لم یتب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد. لعنة الله عزوجل علیهم أجمعین، و علی أنصارهم و أعوانهم و شیعتهم و من مال إلیهم إلی یوم الدین ما دمعت عین علی أبی عبد الله الحسین. می گویم: ... آنچه که برای من محرز است این است که یزید رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول نداشته و مجموع آنچه که انجام داد با أهل بیت (علیهم السلام)، کمتر از این نیست که یک ورق قرآن را اهانت کرده باشد ... اگر هم یزید خبیث، مسلمان باشد، جنایات و معاصی و کبائری که در پرونده او هست، نطق از بیان آن عاجز است. من عقیده ام این است که جایز است لعن کردن مانند یزید به اسم، ... و آنچه که برای من ثابت است اینکه او توبه نکرده و احتمال توبه اش ضعیف تر از ایمان اوست ... لعنت خداوند بر تمامی آنها و یاران و یاوران و پیروان آنها و لعنت بر کسانی که به یزید تمایل پیدا می کنند تا روز قیامت ... روح المعانی آلوسی، ج26، ص74-72
ابن تیمیه در آثار خودش اصرار دارد که یزید را از قتل امام حسین (علیه السلام) مبرا و جدا کند.
تفتازانی از بزرگان اهل سنت درباره دلیل خود را بر دفاع از یزید میگوید:
فإن قیل: من علماء المذهب من لا یجوز اللعن علی یزید مع علمهم بأنه یستحق ما یربو علی ذلک و یزید.قلنا : تحامیا عن أن یرتقی إلی الأعلی فالأعلی.
اگر کسی به ما این را اشکال کند: از علمای مذهب أهل سنت کسانی هستند نه تنها لعن بر یزید را جایز می دانند، بلکه چندین برابر لعنت بر یزید را هم جائز می دانند. در جواب می گوئیم: چون ما أهل سنت می ترسیم که این لعن به مراتب بالاتر هم برسد. یعنی اگر ما لعن یزید را جائز شمردیم، به تبع آن سرایت می کند به لعن معاویه و دیگران، و لذا در همان لعن یزید مقاومت می کنیم و لعن او را جایز نمی دانیم.
شرح مقاصد- تفتازانی،ج5، ص312-311
ابن عساکر از فقهای أهل سنت می گوید:
معاویة بمنزلة حلقة الباب، من حرکه إتهمناه علی من فوقه.
معاویه به منزله حلقه در است هر کس این حلقه را بکوبد و به حرکت در بیاورد، ما او را متهم می کنیم که می خواهد به مراتب بالاتر برسد و کسانی که به معاویه میدان دادند و موقعیت معاویه را تثبیت کردند و دست او را باز گذاشت و امثال او. تاریخ مدینه دمشق، ج59، ص210
در مورد حمایت ابن تیمیه از یزید و مبرا کردن او از قتل امام حسین (علیه السلام)؛ در کتاب منهاج السنه،ج4، ص472 (چاپ جدید 8جلدی عربستان)، صراحت دارد که: إن یزید لم یأمر بقتل الحسین بإتفاق اهل النقل.
یزید دستور قتل امام حسین (علیه السلام) را نداده و تمام مورخین در این زمینه اتفاق نظر دارند.
اما ببینیم در تاریخ از جمله تاریخ یعقوبی، ج2، ص241 چه نقل شده:
کتب إلی الولید بن عتبة بن أبی سفیان، و هو عامل المدینة: إذا أتاک کتابی هذا، فأحضر الحسین بن علی، وعبدالله بن الزبیر، فخذهما بالبیعة لی، فإن امتنعا فاضرب أعناقهما، وابعث لی برؤوسهما، و خذ الناس بالبیعة، فمن امتنع فأنفذ فیه الحکم، وفی الحسین بن علی و عبدالله بن الزبیر، و السلام.
یزید بن معاویه به والی مدینه به نام ولید بن عتبه نامه می نویسد که می گوید: حسین بن علی و عبدالله زبیر را بگیر و وادار کن به بیعت و اگر امتناع کردند، گردنشان را بزن و سرشان را برای من بفرست.
ابن اعثم کوفی که از مورخان بنام أهل سنت، در کتاب الفتوح، ج5، ص10-9 همین تعبیر را دارد و می گوید: من عبدالله یزید بن معاویة أمیرالمؤمنین إلی الولید بن عتبة: ... فخذ الحسین بن علی و عبدالرحمن بن أبی بکر و عبدالله بن الزبیر و عبدالله بن عمر بن الخطاب أخذا عنیفا لیست فیه رخصة، فمن أبی علیک منهم فاضرب عنقه و إبعث إلی برأسه.
هر کدام از اینها که از بیعت امتناع کردند، گردنش را بزن و سر او را برای من بفرست.
مشابه این تعبیر: تاریخ طبری، ج5، ص338 - الرد علی المتعصب العنید ابن جوزی، ص34 - مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص180
ذهبی هم در سیر اعلام النبلاء، ج3، ص305 دارد:
فکتب یزید إلی بن زیاد نائبه: إن حسینا صائر إلی الکوفة، و قد ابتلی به زمانک من بین الأزمان، و بلدک من بین البلدان، و أنت من بین العمال، و عندها تعتق، أو تعود عبدا. فقتله ابن زیاد، و بعث برأسه إلیه.
یزید بن معاویه به عبیدالله بن زیاد یزید به حاکم کوفه نوشت: شنیده ام که حسین (علیه السلام) به طرف کوفه می آید ... به وظیفه ات عمل کن و در غیر این صورت تو در نزد من همانند یک عبد خوار خواهی بود. پس ابن زیاد حسین (علیه السلام) را کشت و سرش را به سوی یزید فرستاد.
سیر اعلام النبلاء، ج3، ص305 - تاریخ خلفاء سیوطی، ص207
جالب اینکه ابن اثیر از مورخین بنام أهل سنت در کتاب الکامل، ج4، ص127 و 128 نامه ای را که یزید به ابن عباس نوشته و پاسخ ابن عباس به یزید را آورده ، در پاسخ ابن عباس به یزید آمده بر اینکه:
ای یزید، تو به من گفتی که بیعت عبدالله بن زبیر را من قبول کنم، ولی قبول نکردم؛ مرا مدح کردی و می خواهی برای من جایزه بفرستی و مورد رضایت تو بود و به من دستور دادی که از فضائل تو برای مردم بگویم و بغض و کینه تو را از قلب مردم بردارم ... این چگونه امکان پذیر است که من از تو دفاع کنم؟ تو حسین را کشتی و جوانان عبدالمطلب را به خاک و خون کشیدی، اینها ستارگان هدایت بودند. لشکریان تو بدستور تو، در یک روز همه را به خاک و خون کشاندند و با بدن عریان رها کردند و با لب تشنه اینها را کشتند و نه اینها را کفن کردند و نه دفن کردند. در آن سرزمین بیابان، بادها بر بدن پاره پاره آنها وزیدن گرفت و ریگ ها روی بدن ها نشست... قبیله بنی امیه اسد آمدند و آنها را کفن پوشاندند و دفن کردند ... تو آدم نیستی ... بدستور تو لشکریانت این جنایت را در حق امام حسین (علیه السلام) کردند و بخاطر عداوتی که تو با خدا داشتی، و با پیامبر و اهل بیتی که آیه تطهیر در حق آنها نازل شده ... گویا در کربلاء آنچنان جنات کردید که اهل بیت کفر و شرک را اینگونه از بین می برید...
الکامل، ج4، ص127 و 128 - تاریخ یعقوبی، ج2، ص247 - انساب الاشراف بلاذری، ج2، ص85 - سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج3، ص319 - البدایة و النهایة ابن کثیر، ج8، ص109 - تاریخ طبری، ج5 ، ص463 - المنتظم ابن جوزی، ج5، ص341
ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه، ج4، ص472 و 473 (چاپ جدید 8جلدی در عربستان):
و لما بلغ ذلک یزید اظهر التوجع علی ذلک و ظهر البکاء فی داره و لم یسب له حریما أصلا، بل أکرم أهل بیته و أجازهم حتی ردهم إلی بلدهم.
وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به یزید رسید، قلب او به درد آمد و اظهار ناراحتی کرد و مراسم گریه در خانه اش به پا کرد، حرم اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را اصلا اسیر نکردند، بلکه آنها را اکرام و احترام کرد و به آنها اجازه داد که به شهر خود برگردند.
در مجموع فتاوا، ج4، ص486 هم می گوید:
و أما قتل الحسین فلم یأمر به و لم یرضی به، بل ظهر منه التألم لقلته.
یزید دستور قتل امام حسین (علیه السلام) را نداد و راضی به قتل او نبود، و وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را شنید، قلبش به درد آمد و اظهار تألم کرد. در بعضی از آثار آمده که شروع کرد به لعنت کردن عبیدالله بن زیاد و پشت سر او حرف زدن که چرا ابن زیاد، امام حسین (علیه السلام) را مظلومانه کشته و شهید کرده.حتی این عبارت در منهاج السنه آمده که:
فقاتلوه حتی قتل شهیدا مظلوما رضی الله عنه.
امام حسین (علیه السلام) را مظلومانه شهید کردند. منهاج السنه، ج4، ص472
بلازری می نویسد:و لما کتب ابن زیاد، إلی یزید بقتل مسلم و بعثته إلیه برأسه و رأس هانئ بن عروة و رأس ابن صلحب و ما فعل بهم: کتب إلیه [یزید]: إنک لم تعد ان کنت کما أحب، عملت عمل الحازم، وصلت صولة الشجاع، و حققت ظنی بک، و قد بلغنی أن حسینا توجه إلی العراق، فضع المناظر و المسالخ و أذک العیون و احترس کل الاحتراس، فاحبس علی الظنة، و خذ بالتهمة، غیر أن لا تقاتل إلا من قاتلک، و اکتب إلی فی کل یوم بما یحدث من خبر إن شاء الله.
... وقتی ابن زیاد، سر بریده مسلم و هانی و ... را به یزید فرستاد، یزید نوشت: به من خبر رسیده که حسین (علیه السلام) به سوی عراق می آید، عرصه را بر او تنگ کن و جاسوسان را از هر جهت بگمار و هر کس را که کوچکترین ارتباطی که با حسین (علیه السلام) دارد، او را بگیر و زندانی کن ... و هر روز تمام وقایعی را که در کربلاء می گذرد برای من بنویس.
أنساب الأشراف بلاذری، ج2، ص85 (چاپ جدید 12 جلدی)
برخی از مورخین هم صراحت دارند مثل طبری در تاریخش، ج5، ص506 می گوید: لما قتل عبید الله بن زیاد الحسین بن علی علیه السلام و بنی أبیه بعث برؤوسهم إلی یزید بن معاویة فسر بقتلهم أولا و حسنت بذلک منزلة عبید الله عنده ثم لم یلبث إلا قلیلا حتی ندم علی قتل الحسین.
عبیدالله بن زیاد وقتی امام حسین (علیه السلام) را کشت و سر شهداء را به یزید فرستاد، یزید ابتداء خیلی خوشحال شد و نسبت به عبیدالله بن زیاد خیلی خوشحال شد و خیلی نگذشت که از کشتن امام حسین (علیه السلام) پشیمان شد.
سیر اعلام النبلاء ذهبی ، ج3، ص317 - تاریخ اسلام، ج5، ص20 - الکامل ابن اثیر جزری، ج4، ص87
ابن اثیر جزری الکامل ، ج4، ص87 تعبیر کامل تری دارد و می گوید:
و لما وصل رأس الحسین إلی یزید حسنت حال ابن زیاد عنده و زاده و وصله و سره ما فعل، ثم لم یلبث إلا یسیرا حتی بلغه بغض الناس له و لعنهم و سبهم، فندم علی قتل الحسین.
وقتی سر امام حسین (علیه السلام) به یزید رسید، نسبت به ابن زیاد خیلی محبت کرد و جوایزی به او داد و از این کار خوشحال شد. بعد از کمی دید هستند مردم بخاطر این قضیه مردم او را دشمن می دارند و او را سب ناسزا می کنند، سپس یزید پشیمان شد از کشتن امام حسین (علیه السلام).
این مردم چه کسانی بودند که بغض یزید را در قلب خود نشاندند؟
شیعیان؟
مردم مدینه؟ نه، خود مردم شام.
بخاطر خطبه هایی که امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) خواندند و جنایات یزید را در منطقه شامات برملاء کردند و مردم فهمیدند که یزید یک جنایتکار است و لذا بغض و کینه یزید را در دل خود کاشتند و شروع کردند به لعنت کردن و ناسزا گفتن به یزید.
آلوسی هم بعد از نقل نظریه های افراطیون در مورد یزید می گوید:
و أنا أقول: الذی یغلب علی ظنی أن الخبیث لم یکن مصدقا برسالة النبی صلی الله علیه و سلم و أن مجموع ما فعل مع أهل حرم الله تعالی و أهل حرم نبیه علیه الصلاة و السلام و عترته الطیبین الطاهرین فی الحیاة و بعد الممات و ما صدر منه من المخازی لیس بأضعف دلالة علی عدم تصدیقه من إلقاء ورقة من المصحف الشریف فی قذر؛ و لا أظن أن أمره کان خافیا علی أجلة المسلمین إذ ذاک و لکن کانوا مغلوبین مقهورین لم یسعهم إلا الصبر لیقضی الله أمرا کان مفعولا، ولو سلم أن الخبیث کان مسلما فهو مسلم جمع من الکبائر ما لا یحیط به نطاق البیان، و أنا أذهب إلی جواز لعن مثله علی التعیین ولو لم یتصور أن یکون له مثل من الفاسقین، و الظاهر أنه لم یتب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد. لعنة الله عزوجل علیهم أجمعین، و علی أنصارهم و أعوانهم و شیعتهم و من مال إلیهم إلی یوم الدین ما دمعت عین علی أبی عبد الله الحسین.
می گویم: ... آنچه که برای من محرز است این است که یزید رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول نداشته و مجموع آنچه که انجام داد با أهل بیت (علیهم السلام)، کمتر از این نیست که یک ورق قرآن را اهانت کرده باشد ... اگر هم یزید خبیث، مسلمان باشد، جنایات و معاصی و کبائری که در پرونده او هست، نطق از بیان آن عاجز است. من عقیده ام این است که جایز است لعن کردن مانند یزید به اسم، ... و آنچه که برای من ثابت است اینکه او توبه نکرده و احتمال توبه اش ضعیف تر از ایمان اوست ... لعنت خداوند بر تمامی آنها و یاران و یاوران و پیروان آنها و لعنت بر کسانی که به یزید تمایل پیدا می کنند تا روز قیامت ...
روح المعانی آلوسی، ج26، ص74-72
- [سایر] ابن تیمیه در مورد یزید و معاویه چه نظری داشت؟
- [سایر] ابن تیمیه در مورد اهل سنت چه دیدگاهی دارد؟
- [سایر] ابن تیمیه در مورد ابن ملجم- قاتل حضرت علی ع- چه دیدگاهی دارد؟
- [سایر] ابن تیمیه در مورد آیه زکات در رکوع، چه دیدگاهی دارد؟
- [سایر] ابن تیمیه چه عقایدی داشت؟
- [سایر] ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب در پیدایش وهابیت چه نقشی داشتند؟
- [سایر] آیا ابن تیمیه ناصبی است؟
- [سایر] ابنتیمیه کیست و مبانی فکری او چیست؟
- [سایر] پدر ابن تیمیه چه کاره بوده است؟
- [سایر] العزامی درباره ابن تیمیه چه نظری دارد؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط؛ گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند؛ مگر آنکه قبرستان دورتر؛ از جهتی بهتر باشد؛ مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند؛ یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر؛ زمین بگذارند و سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند. و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهائی که دستور داده شده؛ پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت نگردد و پیش از آنکه لحد را پوشانند؛ دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگویند؛ مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا محمد بن علی؛ پس از آن بگویند: هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا اللّه وحده لا شریک له و ان محمدا صلی اللّه علیه و آله عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المؤمنین و سید الوصیین و امام افترض اللّه طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القائم الحجه المهدی صلوات اللّه علیهم ائمه المؤمنین و حجج اللّه علی الخلق اجمعین و أئمتک أئمه هدی بک ابرار؛ یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: اذا أتاک الملکان المقربان رسولین من عند اللّه تبارک و تعالی و سألاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن أئمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما: اللّه ربی و محمد (ص) نبیی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی؛ هؤلاء صلوات اللّه علیهم أئمتی و سادتی و قادتی و شفعائی؛ به هم اتولی و من اعدائهم اتبرا فی الدنیا و الاخره. ثم اعلم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: ان اللّه تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا (ص) نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الائمه الاثنی عشر نعم الائمه و ان ما جاء به محمد (ص) حق و ان الموت حق و سؤال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه آتیه لا ریب فیها و ان اللّه یبعث من فی القبور پس بگوید: افهمت یا فلان و به جای فلان اسم میت را بگوید؛ پس از آن بگوید: ثبتک اللّه بالقول الثابت و هداک اللّه الی صراط مستقیم عرف اللّه بینک و بین اولیائک فی مستقر من رحمته پس بگوید: اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک. و اگر میت زن است تمام خطابها و ضمیرها و افعال؛ مؤنث ذکر شود.
- [آیت الله خوئی] مستحب است قبر را به انداز قد انسان متوسط، گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد. مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند، و اگر میت مرد است در دفع سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد، و در دفع چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند، و اگر زن است در دفع سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده، و پیش از دفن و موقع دفن بخوانند، و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند، و صورت میت را روی خاک بگذارند، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند، و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد، و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند، و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ". و بهجا ی فُلانَ ابْنَ فُلانٍ اسم میت و پدرش را بگویند. مثلًا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ یا مُحَمَّدْ آبْنِ عَلی". پس از آن بگویند: " هَلْ انْتَ عَلی اْلعَهْدِ ألِذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ انْ لا إلهَ الّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ انَّ مُحَمَّداً صَلَی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ وَ سَّیِّدُ النَّبِیِیِّنَ وَ خاتَمُ المُّرْسَلِیْنَ وَ أنَ عَلِیّاً امِیْرُ الُمُؤْمِّنْیِنَ وَ سَّیِّدُ اْلوَصِیّیْنَ وَ امامٌ اْفَتَرضَ اللهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالِمْینَ، وَ انَّ اْلحَسَنَ وَ اْلُحَسْینَ وَ عَلِیَّ بْنَ اْلُحُسْینَ وَ مُحَمَّد بْنِ عَلِّیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَ مُوْسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوْسَی وَ مُحَمَّد بْنَ عَلِیَّ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الُحَسَنَ بْنَ عَلِیَّ وَ الْقائمَ الْحُجَّةِ الْمَهْدِی صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائمّةُ الْمُؤمِنْیِنَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ اجْمَعِیْنَ وَ ائُمَّتُکَ ائمّةُ هُدیً ابْرارُ" یا" فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" و بهجا ی فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید:" اذا اتاکَ اْلمَلَکانِ اْلمُقَرَّبانِ رَسُوْلَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَالاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نِبِیِّکَ وَ عَنْ دِیْنِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ ائمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنٌ وَ قُلْ فِی جَوابِهما اللهُ رَبِیّ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّیْ والاسْلامُ دِیْنیٌ وَ اْلقُرآنُ کِتابِی وَ اْلکَعْبَةُ قِبَلتی وَ امِیْرُ الْمُؤْمِنْینَ عَلِیِّ بْنِ ابّیْ طالِبٍ امامِی وَ الْحَسَنٌ بْنُ عَلِیَ الْمُجْتَبی امامِیْ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا امامِی وَ عَلِیٌ زَیْنُ الْعابِدْینَ امامِی وَ مُحَمَّدُ الْباقِرُ امامِی وَ جَعْفَرُ الْصّادِقُ امِامِی وَ مُوْسیَ الْکاظِمُ امامِی وَ عَلِیُ الْرِضا امامِی وَ مُحَمَّدُ الْجَوادُ امامِی وَ عَلِیُ الْهادِی امامِی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَرِی امامِی وَ الْحُجَةُ الْمُنْتَظَرُ امامِی هؤُلآءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائِمَتِیْ وَ سادَتِیْ وَ قادَتِیْ وَ شُفَعائِی بَهَمْ أَتوَلّی وَ مِنْ اعْدائهِمْ اتَبَرَّا فِی الْدُنْیا والاخِرَةِ، ثُمَّ اعْلَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" بهجای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. بعد بگوید:" ان الله تَبَارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الْرَبَّ، وَ انَّ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ نِعْمَ الْرَسُوْلٌ وَ انَّ عَلِیُ بْنَ ابِی طالِبٍ وَ اولادُهُ الْمَعْصُومِیْنةَ الائمة الاثنی عشر نعم اْلَائِمَّةُ، وَ انَّ ما جآءِ بِهِ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ حَقُّ وَ انَّ الْمُوْتَ حَقُّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیْرٍ فِی الْقَبْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقُّ وَ الْنُّشُوْرَ حَقُّ وَ الْصِّراطَ حَقُّ وَ الْمِیْزانَ حَقُّ وَ تَطایِرَ الْکُتُبِ حَقُّ وَ انَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ الْنّارَ حَقُّ وَ انَّ الْسّاعَةَ آتَیةُ لا رَیْبَ فِیْها وَ انَّ الله یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُوْرِ" پس بگوید:" افَهِمْتَ یا فُلانُ" و بهجا ی فلان اسم میت را بگوید. پس از آن بگوید:" ثَبَتَّکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ هداکَ اللهَ الی صِراطٍ مُسْتَقِیْمٍ، عَرَّفَ الله بَیْنَکَ وَ بَیْنَ أوْلیآئک فِیْ مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمِتَهِ" پس بگوید:" الّلهُمَّ جافِ اْلَارْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوْحِهِ الَیْکَ وَ لَقّهِ مُنْکَ بُرْهاناً الّلهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ".
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آن جا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آن جا بروند و نیز جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند. و اگر میت مرد است در دفعه سوّم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند. و اگر زن است در دفعه سوّم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آنکه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ ابنَ فُلانْ و به جای فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمّدبن عَلِیّ پس از آن بگویند: هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لااِلهَ اِلاّالله وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلّی الله عَلَیْهِ وَآلِه عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النّبیّینَ وَخْاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَاَنَّ عَلیّاًاَمِیرُالْمُؤمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِییّنَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهَ عَلَی الْعالَمیِنَ وَاَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْن وَعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْن وَمُحَمَّدَبْن عَلِیٍّ وَجَعْفَرَبْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَر وَعلیَّ بْنَ موُسی وَمُحَمَّدَبْنَ عَلِیٍّ وَعلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدِیّ صَلَواتُ الله عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنیِنَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعینَ وَاَئِمَّتکَ اَئِمَّةٌ هُدِیَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید: و بعد بگوید: اذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِاللهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلاْ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نَبِیّی وَالاِْسْلامُ دینی وَالْقُرآنُ کِتابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُالْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ اَبِی طالب اِمامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلیٍّ الْمُجْتَبی اِمامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهیدُ بِکَرْبَلا اِمامی وَعلِیُّ زَیْنُ الْعابِدینَ اِمامی وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامی وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامی، وَ مُوسَی الْکاظِمُ اِمامی، وَعَلیُّ الرِّضا اِمامِی، وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامِی، وَعَلِیٌّ الْهادِی اِمامِی وَالْحَسنُ الْعَسْکَری اِمامی وَالْحُجَّةَ الْمُنْتَظَرُ اِمامِی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ اَئِمَّتی وَسادَتی وَقادَتی وَشُفَعْائی بِهِمْ اَتَوَلَّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَالاخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید بعد بگوید: اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَّسوُلُ وَاَنَّ عَلِیِّ بْنَ اَبیِ طالِب وَاوْلادَهُ الْمَعْصوُمینَ الاَْئِمَّةَ الاِْثْنی عَشَرَ نِعْمَ الائَمَّةُ وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ حَقُّ وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکِیر فیِ القَبْرِ حَقُّ وَالْبَعْثَ حَقٌ والنُشُورَ حَقٌ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمِیزانَ حَقٌّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَالنّارَ حَقُّ وَاَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَاَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبوُرِ پس بگوید: اَفَهِمْتَ یا فُلانُ و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقوُلِ الثّابِتِ وَهَدیکَ اللهُ اِلی صِراط مُسْتَقیم عَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگوید: اللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ بِروُحِه اِلَیْکَ وَلَقّنهُ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَک.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مساله 588 _مستحب است به امید این که مطلوب پروردگار باشد امور زیر را در دفن میت رعایت کنند: 1: قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند. 2: میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل این که افراد خوب در آنجا دفن شده اند، یا مردم برای فاتحه بیشتر به آنجا می روند. 3: هنگام دفن، جنازه را در چند قدمی قبر بر زمین بگذارند و تا سه مرتبه، کم کم نزدیک ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر کنند. 4: اگر میت مرد است او را از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد کردن او پارچه ای روی قبر بگیرند. 5: جنازه را با آرامی از تابوت بردارند و با آرامی وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند. 6: قبر لحد داشته باشد، یعنی آن راطوری بسازند که خاک روی بدن میت نریزد،به این ترتیب که قسمت پایین قبررا باریکتر کنند و بعد از گذاشتن میت در قبر، بالای آن خشت یا آجر بچینند و یا طرف قبله قبر را کمی از پایین توسعه دهند به اندازه ای که میت در آن قرار بگیرد. 7: پشت سر میت مقداری خاک یا خشت بگذارند که وقتی او را به طرف راست می خوابانند به عقب برنگردد. 8: بعد از گذاشتن در قبر، گره کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او قرار دهند. 9: کسی که میت را در قبر می گذارد با طهارت و سربرهنه و پا برهنه باشد و غیر از خویشان میت، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: (انا لله و انا الیْه راجعون) و اگر میت زن است کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند. 10: پیش از آن که (لحد) را بپوشانند دست راست به شانه میت بزنند و او را حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:اسْمعْ افْهمْ یا فلان ابْن فلان (و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را ببرند) مثلاً سه مرتبه بگویند: (اسْمعْ افْهمْ یا محمد بْن علی) سپس به ترتیب زیر او را به عقاید حقه اسلامی تلقین دهند و بگویند:(هلْ انْت علی الْعهْد الذی فارقْتنا علیْه منْ شهادة انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیْه و آله عبْده و رسوله و سید النبیین و خاتم الْمرْسلین و ان علیاً امیر الْمؤمنین و سید الْوصیین و امامٌ افْترض الله طاعته علی الْعالمین، و ان الْحسن والْحسیْن و علی بْن الْحسیْن و محمد بْن علیٍ و جعْفر بْن محمد و موسی بْن جعْفر و علی بْن موسی و محمد بْن علیٍ و علی بْن محمد و الْحسن بْن علیٍ و الْقائم الحجة الْمهْدی صلوات الله علیْهمْ ائمة الْمؤمنین و حجج الله علی الْخلْق اجْمعین، و ائمتک ائمة هدیً ابْرارٌ یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) و بعد بگویند: اذا اتاک الْملکان الْمقربان رسولیْن منْ عنْد الله تبارک و تعالی و سئلاک عنْ ربک و عنْ نبیک و عنْ دینک و عنْ کتابک و عنْ قبْلتک و عنْ ائمتک فلاْ تخفْ و لا تحْزنْ و قلْ فی جوابهما: الله ربی و محمدٌ صلی الله علیْه و آله نبیی و الاْسْلام دینی و الْقرآن کتابی و الْکعْبة قبْلتی و امیرالْمؤمنین علی بْن ابی طالب امامی و الْحسن بْن علیٍ الْمجْتبی امامی و الْحسیْن بْن علیٍ الشهید بکرْبلاء امامی و علیٌ زیْن الْعابدین امامی و محمدٌ الْباقر امامی و جعْفرٌ الصادق امامی و موسی الْکاظم امامی و علیٌ الرضا امامی و محمدٌ الْجواد امامی و علیٌ الْهادی امامی و الْحسن الْعسْکری امامی و الْحجة الْمنْتظر امامی هؤلآء صلوات الله علیْهمْ اجْمعین ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی، بهمْ اتولی و منْ اعْدآئهمْ اتبرء فی الدنْیا و الاْخرة، ثم اعْلم یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) بعد بگویند: إن الله تبارک و تعالی نعْم الرب و ان محمداً صلی الله علیْه و آله نعْم الرسول و ان علی بْن ابیطالب و اوْلاده الْمعْصومین الاْئمة الإثْنی عشر نعْم الاْئمة و أن ما جاء به محمدٌ صلی الله علیْه و آله حقٌ و أن الْموْت حقٌ و سؤال منْکر و نکیر فی الْقبْر حقٌ و الْبعْث حقٌ و النشور حقٌ و الصراط حقٌ و الْمیزان حقٌ و تطایر الْکتب حقٌ و أن الْجنة حقٌ و النار حقٌ و أن الساعة آتیةٌ لا ریْب فیها و أن الله یبْعث منْ فی الْقبور. پس بگویند: افهمْت یا فلان (و به جای فلان اسم میت را بگوید) پس از آن بگویند: ثبتک الله بالْقوْل الثابت و هداک الله الی صراط مسْتقیم عرف الله بیْنک و بیْن اولیائک فی مسْتقرٍ منْ رحْمته. پس بگویند: اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیْه و اصْعدْ بروحه الیْک و لقه منْک برْهاناً اللهم عفْوک عفْوک). 11: قبر را به صورت مربع مستطیل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که شناخته شود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دستها را بر قبر گذارند انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره (إنا انزلناه) بخوانند وبرای میت طلب آمرزش کنند. 12: :این دعا را بعد از آن بخوانند: (اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیه و اصْعدْ الیْک روحه و لقه منْک رضْواناً و اسْکنْ قبْره منْ رحْمتک ما تغْنیه به عنْ رحْمة منْ سواک). و سزاوار است چنانچه میت زن باشد ضمیرها و اسماء را به صورت مؤنث ذکر کند.