ابن تیمیه در مورد یزید چه دیدگاهی دارد؟
ابن تیمیه در آثار خودش اصرار دارد که یزید را از قتل امام حسین (علیه السلام) مبرا و جدا کند. تفتازانی از بزرگان اهل سنت درباره دلیل خود را بر دفاع از یزید میگوید: فإن قیل: من علماء المذهب من لا یجوز اللعن علی یزید مع علمهم بأنه یستحق ما یربو علی ذلک و یزید.قلنا : تحامیا عن أن یرتقی إلی الأعلی فالأعلی. اگر کسی به ما این را اشکال کند: از علمای مذهب أهل سنت کسانی هستند نه تنها لعن بر یزید را جایز می دانند، بلکه چندین برابر لعنت بر یزید را هم جائز می دانند. در جواب می گوئیم: چون ما أهل سنت می ترسیم که این لعن به مراتب بالاتر هم برسد. یعنی اگر ما لعن یزید را جائز شمردیم، به تبع آن سرایت می کند به لعن معاویه و دیگران، و لذا در همان لعن یزید مقاومت می کنیم و لعن او را جایز نمی دانیم. شرح مقاصد- تفتازانی،‌ج5، ص312-311 ابن عساکر از فقهای أهل سنت می گوید: معاویة بمنزلة حلقة الباب، من حرکه إتهمناه علی من فوقه. معاویه به منزله حلقه در است هر کس این حلقه را بکوبد و به حرکت در بیاورد، ما او را متهم می کنیم که می خواهد به مراتب بالاتر برسد و کسانی که به معاویه میدان دادند و موقعیت معاویه را تثبیت کردند و دست او را باز گذاشت و امثال او. تاریخ مدینه دمشق، ج59، ص210 در مورد حمایت ابن تیمیه از یزید و مبرا کردن او از قتل امام حسین (علیه السلام)؛ در کتاب منهاج السنه،‌ج4، ص472 (چاپ جدید 8جلدی عربستان)، صراحت دارد که: إن یزید لم یأمر بقتل الحسین بإتفاق اهل النقل. یزید دستور قتل امام حسین (علیه السلام) را نداده و تمام مورخین در این زمینه اتفاق نظر دارند. اما ببینیم در تاریخ از جمله تاریخ یعقوبی، ج2، ص241 چه نقل شده: کتب إلی الولید بن عتبة بن أبی سفیان، و هو عامل المدینة: إذا أتاک کتابی هذا، فأحضر الحسین بن علی، وعبدالله بن الزبیر، فخذهما بالبیعة لی، فإن امتنعا فاضرب أعناقهما، وابعث لی برؤوسهما، و خذ الناس بالبیعة، فمن امتنع فأنفذ فیه الحکم، وفی الحسین بن علی و عبدالله بن الزبیر، و السلام. یزید بن معاویه به والی مدینه به نام ولید بن عتبه نامه می نویسد که می گوید: حسین بن علی و عبدالله زبیر را بگیر و وادار کن به بیعت و اگر امتناع کردند، گردنشان را بزن و سرشان را برای من بفرست. ابن اعثم کوفی که از مورخان بنام أهل سنت، در کتاب الفتوح، ج5، ص10-9 همین تعبیر را دارد و می گوید: من عبدالله یزید بن معاویة أمیرالمؤمنین إلی الولید بن عتبة: ... فخذ الحسین بن علی و عبدالرحمن بن أبی بکر و عبدالله بن الزبیر و عبدالله بن عمر بن الخطاب أخذا عنیفا لیست فیه رخصة، فمن أبی علیک منهم فاضرب عنقه و إبعث إلی برأسه. هر کدام از اینها که از بیعت امتناع کردند، گردنش را بزن و سر او را برای من بفرست. مشابه این تعبیر: تاریخ طبری، ج5، ص338 - الرد علی المتعصب العنید ابن جوزی، ص34 - مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص180 ذهبی هم در سیر اعلام النبلاء، ج3، ص305 دارد: فکتب یزید إلی بن زیاد نائبه: إن حسینا صائر إلی الکوفة، و قد ابتلی به زمانک من بین الأزمان، و بلدک من بین البلدان، و أنت من بین العمال، و عندها تعتق، أو تعود عبدا. فقتله ابن زیاد، و بعث برأسه إلیه. یزید بن معاویه به عبیدالله بن زیاد یزید به حاکم کوفه نوشت: شنیده ام که حسین (علیه السلام) به طرف کوفه می آید ... به وظیفه ات عمل کن و در غیر این صورت تو در نزد من همانند یک عبد خوار خواهی بود. پس ابن زیاد حسین (علیه السلام) را کشت و سرش را به سوی یزید فرستاد. سیر اعلام النبلاء، ج3، ص305 - تاریخ خلفاء سیوطی، ص207 جالب اینکه ابن اثیر از مورخین بنام أهل سنت در کتاب الکامل، ج4، ص127 و 128 نامه ای را که یزید به ابن عباس نوشته و پاسخ ابن عباس به یزید را آورده ، در پاسخ ابن عباس به یزید آمده بر اینکه: ای یزید، تو به من گفتی که بیعت عبدالله بن زبیر را من قبول کنم، ولی قبول نکردم؛ مرا مدح کردی و می خواهی برای من جایزه بفرستی و مورد رضایت تو بود و به من دستور دادی که از فضائل تو برای مردم بگویم و بغض و کینه تو را از قلب مردم بردارم ... این چگونه امکان پذیر است که من از تو دفاع کنم؟ تو حسین را کشتی و جوانان عبدالمطلب را به خاک و خون کشیدی، اینها ستارگان هدایت بودند. لشکریان تو بدستور تو، در یک روز همه را به خاک و خون کشاندند و با بدن عریان رها کردند و با لب تشنه اینها را کشتند و نه اینها را کفن کردند و نه دفن کردند. در آن سرزمین بیابان، بادها بر بدن پاره پاره آنها وزیدن گرفت و ریگ ها روی بدن ها نشست... قبیله بنی امیه اسد آمدند و آنها را کفن پوشاندند و دفن کردند ... تو آدم نیستی ... بدستور تو لشکریانت این جنایت را در حق امام حسین (علیه السلام) کردند و بخاطر عداوتی که تو با خدا داشتی، و با پیامبر و اهل بیتی که آیه تطهیر در حق آنها نازل شده ... گویا در کربلاء آنچنان جنات کردید که اهل بیت کفر و شرک را اینگونه از بین می برید... الکامل، ج4، ص127 و 128 - تاریخ یعقوبی، ج2، ص247 - انساب الاشراف بلاذری، ج2، ص85 - سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج3، ص319 - البدایة و النهایة ابن کثیر، ج8، ص109 - تاریخ طبری، ج5 ، ص463 - المنتظم ابن جوزی، ج5، ص341 ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه، ج4، ‌ص472 و 473 (چاپ جدید 8جلدی در عربستان): و لما بلغ ذلک یزید اظهر التوجع علی ذلک و ظهر البکاء فی داره و لم یسب له حریما أصلا، بل أکرم أهل بیته و أجازهم حتی ردهم إلی بلدهم. وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به یزید رسید، قلب او به درد آمد و اظهار ناراحتی کرد و مراسم گریه در خانه اش به پا کرد، حرم اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را اصلا اسیر نکردند، بلکه آنها را اکرام و احترام کرد و به آنها اجازه داد که به شهر خود برگردند. در مجموع فتاوا، ج4، ص486 هم می گوید: و أما قتل الحسین فلم یأمر به و لم یرضی به، بل ظهر منه التألم لقلته. یزید دستور قتل امام حسین (علیه السلام) را نداد و راضی به قتل او نبود، و وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را شنید، قلبش به درد آمد و اظهار تألم کرد. در بعضی از آثار آمده که شروع کرد به لعنت کردن عبیدالله بن زیاد و پشت سر او حرف زدن که چرا ابن زیاد، امام حسین (علیه السلام) را مظلومانه کشته و شهید کرده.حتی این عبارت در منهاج السنه آمده که: فقاتلوه حتی قتل شهیدا مظلوما رضی الله عنه. امام حسین (علیه السلام) را مظلومانه شهید کردند. منهاج السنه، ج4، ‌ص472 بلازری می نویسد:و لما کتب ابن زیاد، إلی یزید بقتل مسلم و بعثته إلیه برأسه و رأس هانئ بن عروة و رأس ابن صلحب و ما فعل بهم: کتب إلیه [یزید]: إنک لم تعد ان کنت کما أحب، عملت عمل الحازم، وصلت صولة الشجاع، و حققت ظنی بک، و قد بلغنی أن حسینا توجه إلی العراق، فضع المناظر و المسالخ و أذک العیون و احترس کل الاحتراس، فاحبس علی الظنة، و خذ بالتهمة، غیر أن لا تقاتل إلا من قاتلک، و اکتب إلی فی کل یوم بما یحدث من خبر إن شاء الله. ... وقتی ابن زیاد، سر بریده مسلم و هانی و ... را به یزید فرستاد، یزید نوشت: به من خبر رسیده که حسین (علیه السلام) به سوی عراق می آید، عرصه را بر او تنگ کن و جاسوسان را از هر جهت بگمار و هر کس را که کوچکترین ارتباطی که با حسین (علیه السلام) دارد، او را بگیر و زندانی کن ... و هر روز تمام وقایعی را که در کربلاء می گذرد برای من بنویس. أنساب الأشراف بلاذری، ج2، ص85 (چاپ جدید 12 جلدی) برخی از مورخین هم صراحت دارند مثل طبری در تاریخش، ج5، ص506 می گوید: لما قتل عبید الله بن زیاد الحسین بن علی علیه السلام و بنی أبیه بعث برؤوسهم إلی یزید بن معاویة فسر بقتلهم أولا و حسنت بذلک منزلة عبید الله عنده ثم لم یلبث إلا قلیلا حتی ندم علی قتل الحسین. عبیدالله بن زیاد وقتی امام حسین (علیه السلام) را کشت و سر شهداء را به یزید فرستاد، یزید ابتداء خیلی خوشحال شد و نسبت به عبیدالله بن زیاد خیلی خوشحال شد و خیلی نگذشت که از کشتن امام حسین (علیه السلام) پشیمان شد. سیر اعلام النبلاء ذهبی ، ج3، ص317 - تاریخ اسلام، ج5، ص20 - الکامل ابن اثیر جزری، ج4، ص87 ابن اثیر جزری الکامل ، ج4، ص87 تعبیر کامل تری دارد و می گوید: و لما وصل رأس الحسین إلی یزید حسنت حال ابن زیاد عنده و زاده و وصله و سره ما فعل، ثم لم یلبث إلا یسیرا حتی بلغه بغض الناس له و لعنهم و سبهم، فندم علی قتل الحسین. وقتی سر امام حسین (علیه السلام) به یزید رسید، نسبت به ابن زیاد خیلی محبت کرد و جوایزی به او داد و از این کار خوشحال شد. بعد از کمی دید هستند مردم بخاطر این قضیه مردم او را دشمن می دارند و او را سب ناسزا می کنند، سپس یزید پشیمان شد از کشتن امام حسین (علیه السلام). این مردم چه کسانی بودند که بغض یزید را در قلب خود نشاندند؟ شیعیان؟ مردم مدینه؟ نه، خود مردم شام. بخاطر خطبه هایی که امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) خواندند و جنایات یزید را در منطقه شامات برملاء کردند و مردم فهمیدند که یزید یک جنایتکار است و لذا بغض و کینه یزید را در دل خود کاشتند و شروع کردند به لعنت کردن و ناسزا گفتن به یزید. آلوسی هم بعد از نقل نظریه های افراطیون در مورد یزید می گوید: و أنا أقول: الذی یغلب علی ظنی أن الخبیث لم یکن مصدقا برسالة النبی صلی الله علیه و سلم و أن مجموع ما فعل مع أهل حرم الله تعالی و أهل حرم نبیه علیه الصلاة و السلام و عترته الطیبین الطاهرین فی الحیاة و بعد الممات و ما صدر منه من المخازی لیس بأضعف دلالة علی عدم تصدیقه من إلقاء ورقة من المصحف الشریف فی قذر؛ و لا أظن أن أمره کان خافیا علی أجلة المسلمین إذ ذاک و لکن کانوا مغلوبین مقهورین لم یسعهم إلا الصبر لیقضی الله أمرا کان مفعولا، ولو سلم أن الخبیث کان مسلما فهو مسلم جمع من الکبائر ما لا یحیط به نطاق البیان، و أنا أذهب إلی جواز لعن مثله علی التعیین ولو لم یتصور أن یکون له مثل من الفاسقین، و الظاهر أنه لم یتب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد. لعنة الله عزوجل علیهم أجمعین، و علی أنصارهم و أعوانهم و شیعتهم و من مال إلیهم إلی یوم الدین ما دمعت عین علی أبی عبد الله الحسین. می گویم: ... آنچه که برای من محرز است این است که یزید رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول نداشته و مجموع آنچه که انجام داد با أهل بیت (علیهم السلام)، کمتر از این نیست که یک ورق قرآن را اهانت کرده باشد ... اگر هم یزید خبیث، مسلمان باشد، جنایات و معاصی و کبائری که در پرونده او هست، نطق از بیان آن عاجز است. من عقیده ام این است که جایز است لعن کردن مانند یزید به اسم، ... و آنچه که برای من ثابت است اینکه او توبه نکرده و احتمال توبه اش ضعیف تر از ایمان اوست ... لعنت خداوند بر تمامی آنها و یاران و یاوران و پیروان آنها و لعنت بر کسانی که به یزید تمایل پیدا می کنند تا روز قیامت ... روح المعانی آلوسی، ج26، ص74-72
عنوان سوال:

ابن تیمیه در مورد یزید چه دیدگاهی دارد؟


پاسخ:

ابن تیمیه در آثار خودش اصرار دارد که یزید را از قتل امام حسین (علیه السلام) مبرا و جدا کند.

تفتازانی از بزرگان اهل سنت درباره دلیل خود را بر دفاع از یزید میگوید:

فإن قیل: من علماء المذهب من لا یجوز اللعن علی یزید مع علمهم بأنه یستحق ما یربو علی ذلک و یزید.قلنا : تحامیا عن أن یرتقی إلی الأعلی فالأعلی.

اگر کسی به ما این را اشکال کند: از علمای مذهب أهل سنت کسانی هستند نه تنها لعن بر یزید را جایز می دانند، بلکه چندین برابر لعنت بر یزید را هم جائز می دانند. در جواب می گوئیم: چون ما أهل سنت می ترسیم که این لعن به مراتب بالاتر هم برسد. یعنی اگر ما لعن یزید را جائز شمردیم، به تبع آن سرایت می کند به لعن معاویه و دیگران، و لذا در همان لعن یزید مقاومت می کنیم و لعن او را جایز نمی دانیم.

شرح مقاصد- تفتازانی،‌ج5، ص312-311

ابن عساکر از فقهای أهل سنت می گوید:

معاویة بمنزلة حلقة الباب، من حرکه إتهمناه علی من فوقه.

معاویه به منزله حلقه در است هر کس این حلقه را بکوبد و به حرکت در بیاورد، ما او را متهم می کنیم که می خواهد به مراتب بالاتر برسد و کسانی که به معاویه میدان دادند و موقعیت معاویه را تثبیت کردند و دست او را باز گذاشت و امثال او. تاریخ مدینه دمشق، ج59، ص210

در مورد حمایت ابن تیمیه از یزید و مبرا کردن او از قتل امام حسین (علیه السلام)؛ در کتاب منهاج السنه،‌ج4، ص472 (چاپ جدید 8جلدی عربستان)، صراحت دارد که: إن یزید لم یأمر بقتل الحسین بإتفاق اهل النقل.

یزید دستور قتل امام حسین (علیه السلام) را نداده و تمام مورخین در این زمینه اتفاق نظر دارند.

اما ببینیم در تاریخ از جمله تاریخ یعقوبی، ج2، ص241 چه نقل شده:

کتب إلی الولید بن عتبة بن أبی سفیان، و هو عامل المدینة: إذا أتاک کتابی هذا، فأحضر الحسین بن علی، وعبدالله بن الزبیر، فخذهما بالبیعة لی، فإن امتنعا فاضرب أعناقهما، وابعث لی برؤوسهما، و خذ الناس بالبیعة، فمن امتنع فأنفذ فیه الحکم، وفی الحسین بن علی و عبدالله بن الزبیر، و السلام.

یزید بن معاویه به والی مدینه به نام ولید بن عتبه نامه می نویسد که می گوید: حسین بن علی و عبدالله زبیر را بگیر و وادار کن به بیعت و اگر امتناع کردند، گردنشان را بزن و سرشان را برای من بفرست.

ابن اعثم کوفی که از مورخان بنام أهل سنت، در کتاب الفتوح، ج5، ص10-9 همین تعبیر را دارد و می گوید: من عبدالله یزید بن معاویة أمیرالمؤمنین إلی الولید بن عتبة: ... فخذ الحسین بن علی و عبدالرحمن بن أبی بکر و عبدالله بن الزبیر و عبدالله بن عمر بن الخطاب أخذا عنیفا لیست فیه رخصة، فمن أبی علیک منهم فاضرب عنقه و إبعث إلی برأسه.

هر کدام از اینها که از بیعت امتناع کردند، گردنش را بزن و سر او را برای من بفرست.

مشابه این تعبیر: تاریخ طبری، ج5، ص338 - الرد علی المتعصب العنید ابن جوزی، ص34 - مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص180

ذهبی هم در سیر اعلام النبلاء، ج3، ص305 دارد:

فکتب یزید إلی بن زیاد نائبه: إن حسینا صائر إلی الکوفة، و قد ابتلی به زمانک من بین الأزمان، و بلدک من بین البلدان، و أنت من بین العمال، و عندها تعتق، أو تعود عبدا. فقتله ابن زیاد، و بعث برأسه إلیه.

یزید بن معاویه به عبیدالله بن زیاد یزید به حاکم کوفه نوشت: شنیده ام که حسین (علیه السلام) به طرف کوفه می آید ... به وظیفه ات عمل کن و در غیر این صورت تو در نزد من همانند یک عبد خوار خواهی بود. پس ابن زیاد حسین (علیه السلام) را کشت و سرش را به سوی یزید فرستاد.

سیر اعلام النبلاء، ج3، ص305 - تاریخ خلفاء سیوطی، ص207

جالب اینکه ابن اثیر از مورخین بنام أهل سنت در کتاب الکامل، ج4، ص127 و 128 نامه ای را که یزید به ابن عباس نوشته و پاسخ ابن عباس به یزید را آورده ، در پاسخ ابن عباس به یزید آمده بر اینکه:

ای یزید، تو به من گفتی که بیعت عبدالله بن زبیر را من قبول کنم، ولی قبول نکردم؛ مرا مدح کردی و می خواهی برای من جایزه بفرستی و مورد رضایت تو بود و به من دستور دادی که از فضائل تو برای مردم بگویم و بغض و کینه تو را از قلب مردم بردارم ... این چگونه امکان پذیر است که من از تو دفاع کنم؟ تو حسین را کشتی و جوانان عبدالمطلب را به خاک و خون کشیدی، اینها ستارگان هدایت بودند. لشکریان تو بدستور تو، در یک روز همه را به خاک و خون کشاندند و با بدن عریان رها کردند و با لب تشنه اینها را کشتند و نه اینها را کفن کردند و نه دفن کردند. در آن سرزمین بیابان، بادها بر بدن پاره پاره آنها وزیدن گرفت و ریگ ها روی بدن ها نشست... قبیله بنی امیه اسد آمدند و آنها را کفن پوشاندند و دفن کردند ... تو آدم نیستی ... بدستور تو لشکریانت این جنایت را در حق امام حسین (علیه السلام) کردند و بخاطر عداوتی که تو با خدا داشتی، و با پیامبر و اهل بیتی که آیه تطهیر در حق آنها نازل شده ... گویا در کربلاء آنچنان جنات کردید که اهل بیت کفر و شرک را اینگونه از بین می برید...

الکامل، ج4، ص127 و 128 - تاریخ یعقوبی، ج2، ص247 - انساب الاشراف بلاذری، ج2، ص85 - سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج3، ص319 - البدایة و النهایة ابن کثیر، ج8، ص109 - تاریخ طبری، ج5 ، ص463 - المنتظم ابن جوزی، ج5، ص341

ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه، ج4، ‌ص472 و 473 (چاپ جدید 8جلدی در عربستان):

و لما بلغ ذلک یزید اظهر التوجع علی ذلک و ظهر البکاء فی داره و لم یسب له حریما أصلا، بل أکرم أهل بیته و أجازهم حتی ردهم إلی بلدهم.

وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به یزید رسید، قلب او به درد آمد و اظهار ناراحتی کرد و مراسم گریه در خانه اش به پا کرد، حرم اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را اصلا اسیر نکردند، بلکه آنها را اکرام و احترام کرد و به آنها اجازه داد که به شهر خود برگردند.

در مجموع فتاوا، ج4، ص486 هم می گوید:

و أما قتل الحسین فلم یأمر به و لم یرضی به، بل ظهر منه التألم لقلته.

یزید دستور قتل امام حسین (علیه السلام) را نداد و راضی به قتل او نبود، و وقتی خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را شنید، قلبش به درد آمد و اظهار تألم کرد. در بعضی از آثار آمده که شروع کرد به لعنت کردن عبیدالله بن زیاد و پشت سر او حرف زدن که چرا ابن زیاد، امام حسین (علیه السلام) را مظلومانه کشته و شهید کرده.حتی این عبارت در منهاج السنه آمده که:

فقاتلوه حتی قتل شهیدا مظلوما رضی الله عنه.

امام حسین (علیه السلام) را مظلومانه شهید کردند. منهاج السنه، ج4، ‌ص472

بلازری می نویسد:و لما کتب ابن زیاد، إلی یزید بقتل مسلم و بعثته إلیه برأسه و رأس هانئ بن عروة و رأس ابن صلحب و ما فعل بهم: کتب إلیه [یزید]: إنک لم تعد ان کنت کما أحب، عملت عمل الحازم، وصلت صولة الشجاع، و حققت ظنی بک، و قد بلغنی أن حسینا توجه إلی العراق، فضع المناظر و المسالخ و أذک العیون و احترس کل الاحتراس، فاحبس علی الظنة، و خذ بالتهمة، غیر أن لا تقاتل إلا من قاتلک، و اکتب إلی فی کل یوم بما یحدث من خبر إن شاء الله.

... وقتی ابن زیاد، سر بریده مسلم و هانی و ... را به یزید فرستاد، یزید نوشت: به من خبر رسیده که حسین (علیه السلام) به سوی عراق می آید، عرصه را بر او تنگ کن و جاسوسان را از هر جهت بگمار و هر کس را که کوچکترین ارتباطی که با حسین (علیه السلام) دارد، او را بگیر و زندانی کن ... و هر روز تمام وقایعی را که در کربلاء می گذرد برای من بنویس.

أنساب الأشراف بلاذری، ج2، ص85 (چاپ جدید 12 جلدی)

برخی از مورخین هم صراحت دارند مثل طبری در تاریخش، ج5، ص506 می گوید: لما قتل عبید الله بن زیاد الحسین بن علی علیه السلام و بنی أبیه بعث برؤوسهم إلی یزید بن معاویة فسر بقتلهم أولا و حسنت بذلک منزلة عبید الله عنده ثم لم یلبث إلا قلیلا حتی ندم علی قتل الحسین.

عبیدالله بن زیاد وقتی امام حسین (علیه السلام) را کشت و سر شهداء را به یزید فرستاد، یزید ابتداء خیلی خوشحال شد و نسبت به عبیدالله بن زیاد خیلی خوشحال شد و خیلی نگذشت که از کشتن امام حسین (علیه السلام) پشیمان شد.

سیر اعلام النبلاء ذهبی ، ج3، ص317 - تاریخ اسلام، ج5، ص20 - الکامل ابن اثیر جزری، ج4، ص87

ابن اثیر جزری الکامل ، ج4، ص87 تعبیر کامل تری دارد و می گوید:

و لما وصل رأس الحسین إلی یزید حسنت حال ابن زیاد عنده و زاده و وصله و سره ما فعل، ثم لم یلبث إلا یسیرا حتی بلغه بغض الناس له و لعنهم و سبهم، فندم علی قتل الحسین.

وقتی سر امام حسین (علیه السلام) به یزید رسید، نسبت به ابن زیاد خیلی محبت کرد و جوایزی به او داد و از این کار خوشحال شد. بعد از کمی دید هستند مردم بخاطر این قضیه مردم او را دشمن می دارند و او را سب ناسزا می کنند، سپس یزید پشیمان شد از کشتن امام حسین (علیه السلام).

این مردم چه کسانی بودند که بغض یزید را در قلب خود نشاندند؟

شیعیان؟

مردم مدینه؟ نه، خود مردم شام.

بخاطر خطبه هایی که امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) خواندند و جنایات یزید را در منطقه شامات برملاء کردند و مردم فهمیدند که یزید یک جنایتکار است و لذا بغض و کینه یزید را در دل خود کاشتند و شروع کردند به لعنت کردن و ناسزا گفتن به یزید.

آلوسی هم بعد از نقل نظریه های افراطیون در مورد یزید می گوید:

و أنا أقول: الذی یغلب علی ظنی أن الخبیث لم یکن مصدقا برسالة النبی صلی الله علیه و سلم و أن مجموع ما فعل مع أهل حرم الله تعالی و أهل حرم نبیه علیه الصلاة و السلام و عترته الطیبین الطاهرین فی الحیاة و بعد الممات و ما صدر منه من المخازی لیس بأضعف دلالة علی عدم تصدیقه من إلقاء ورقة من المصحف الشریف فی قذر؛ و لا أظن أن أمره کان خافیا علی أجلة المسلمین إذ ذاک و لکن کانوا مغلوبین مقهورین لم یسعهم إلا الصبر لیقضی الله أمرا کان مفعولا، ولو سلم أن الخبیث کان مسلما فهو مسلم جمع من الکبائر ما لا یحیط به نطاق البیان، و أنا أذهب إلی جواز لعن مثله علی التعیین ولو لم یتصور أن یکون له مثل من الفاسقین، و الظاهر أنه لم یتب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد. لعنة الله عزوجل علیهم أجمعین، و علی أنصارهم و أعوانهم و شیعتهم و من مال إلیهم إلی یوم الدین ما دمعت عین علی أبی عبد الله الحسین.

می گویم: ... آنچه که برای من محرز است این است که یزید رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول نداشته و مجموع آنچه که انجام داد با أهل بیت (علیهم السلام)، کمتر از این نیست که یک ورق قرآن را اهانت کرده باشد ... اگر هم یزید خبیث، مسلمان باشد، جنایات و معاصی و کبائری که در پرونده او هست، نطق از بیان آن عاجز است. من عقیده ام این است که جایز است لعن کردن مانند یزید به اسم، ... و آنچه که برای من ثابت است اینکه او توبه نکرده و احتمال توبه اش ضعیف تر از ایمان اوست ... لعنت خداوند بر تمامی آنها و یاران و یاوران و پیروان آنها و لعنت بر کسانی که به یزید تمایل پیدا می کنند تا روز قیامت ...
روح المعانی آلوسی، ج26، ص74-72





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین