عمر چه ویژگی های اخلاقی داشت؟
خشونت ذاتی و اخلاق تند عمر : یکی از خصلت‌های معروف عمر بن الخطاب که تمامی مسلمین بر آن اتفاق و اجماع دارند ، اخلاق تند و رفتار بد او با مردم و به خصوص با خانواده‌اش است . موارد بسیاری در باره ترش رویی و اخلاق ناسازگار عمر با مردم نقل شده است که ما فقط به چند مورد اشاره خواهیم کرد . ابن تیمیه حرانی می‌نویسد : وقد تکلموا مع الصدیق فی ولایة عمر وقالوا ماذا تقول لربک وقد ولیت علینا فظا غلیظا . صحابه با ابوبکر در باره جانشینی عمر با او صحبت کردند و گفتند : چرا یک فرد خشن و غیر صالح را بر خلافت گزیده ای و بر مردم تحمیل کردی ؟ فردا جواب خدا را چه خواهی داد ؟ منهاج السنة ، ج6 ، ص155 ، الناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة الأولی ، 1406، تحقیق : د. محمد رشاد سالم عدد الأجزاء : 8 . و در جای دیگر می‌نویسد : لما استخلفه أبو بکر کره خلافته طائفة حتی قال طلحة ماذا تقول لربک إذا ولیت علینا فظا غلیظا . همان ، ج7 ، ص 461 . زمانی که ابوبکر عمر را به جانشینی انتخاب کرد ، برخی از این انتخاب ناراحت شدند ، طلحه گفت : جواب خدا را چه خواهی داد هنگامی که به ملاقات او بروی از بابت این‌که فردی خشن و بد اخلاق را بر ما مسلط کردی ؟ و نیز شاه ولی الله دهلوی ناصبی در مقصد أول از فصل چهارم کتاب ازالة الخفاء می‌نویسد : وأخرج أبو بکر بن أبی شیبة عن زید بن الحارث ، أن أبا بکر حین حضره الموت أرسل إلی عمر یستخلفه فقال الناس : تستخلف علینا فظا غلیظا ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ فما تقول لربک إذا لقیته . ابن أبی شیبه از زید بن حارث نقل کرده است که : وقتی در حال احتضار قرار گرفت ، کسی را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشینی خود کند ، مردم گفتند : کسی را بر ما مسلط می‌کنی که خشن و بد اخلاق است ، جواب خدا را چه خواهی داد هنگامی که او را ملاقات کنی از بابت این که شخص بد اخلاق و خشنی مثل عمر را بر ما مسلط می‌کنی . تمامی اصحاب رسول خدا ؛ اعم از مهاجرین و انصار به انتخاب عمر اعتراض کردند و عمده دلیل آن‌ها نیز خشونت ذاتی و اخلاق تند عمر بوده است . روایت در این باب آن‌قدر زیاد است که از حد تواتر نیز گذشته است . ما این دو روایت از زبان ابن تیمیه و شاه ولی الله نقل کردیم به این خاطر بود که اهل سنت و به خصوص وهابیت ، سخن آن دو را از سخن پیامبر نیز بالاتر می‌دانند و لذا نمی‌توانند از این بابت ایرادی بگیرند . حتی در زمان خلافت عمر ، بسیاری از صحابه می‌آمدند و به از بابت اخلاق تند و آزار و اذیتی که نسبت به مردم روا می‌داشت اعتراض می‌کردند . مسلم نیشابوری در صحیحش می‌نویسد که أبی بن کعب خطاب به عمر گفت : یَا ابْنَ الْخَطَّابِ فَلَا تَکُونَنَّ عَذَابًا عَلَی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ . صحیح مسلم ، ج 6 ، ص179، کتاب الآداب، باب الاستیذان . ای پسر خطاب ! بر اصحاب رسول خدا عذاب نباش . این نشان می‌دهد که صحابه رسول خدا از اخلاق تند عمر و از بد اخلاقی‌های او در امان نبودند و این نوع رفتار عمر ، مردم را به ستوه آورده بوده که کسانی همچون أبی بن کعب می‌آیند و به عمر این مسأله را متذکر می‌شوند . از این‌ها که بگذریم ، مهم اخلاق و رفتار عمر با خانواده اش است که همین اخلاق ، او را در بسیاری از خواستگاری‌ها با شکست مواجه کرده است . ما به چند نمونه اشاره می‌کنیم . طبری و ابن أثیر ، دو تاریخ نویس معروف اهل سنت می‌نویسند : وخطب أم کلثوم ابنة أبی بکر الصدیق إلی عائشة فقالت أم کلثوم : لا حاجة لی فیه إنه خشن العیش شدید علی النساء . فأرسلت عائشة إلی عمرو ابن العاص فقال : أنا أکفیک . فأتی عمر فقال : بلغنی خبر أعیذک بالله منه . قال : ما هو ؟ قال : خطبت أم کلثوم بنت أبی بکر . قال : نعم ، أفرغبت بی عنها أم رغبت بها عنی ؟ قال : ولا واحدة ولکنها حدثة نشأت تحت کنف أمیر المؤمنین فی لینی ورفق ، وفیک غلظة ، ونحن نهابک وما نقدر أن نردک عن خلق من أخلاقک فکیف بها . الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج 3 ، ص 54 – 55 و تاریخ الطبری ، ج 3 ، ص 270 . عمر بن خطاب ابتدا به خواستگاری ام کلثوم دختر ابوبکر رفت ، عایشه این پیشنهاد را با خواهرش مطرح کرد . در پاسخ گفت : مرا با او کاری نیست . عایشه گفت : آیا امیرالمؤمنین را نمی خواهی ؟ گفت : آری نمی خواهم ، او در زندگی سخت و خشن و با زنان تندخو و بد رفتار است . عایشه کسی را نزد عمرو عاص فرستاد و ماجرا را برای او بازگو کرد . عمرو عاص گفت : من ماجرا را درست می کنم ، آن گاه نزد عمر رفت و گفت : ای امیر مؤمنان خبری شنیده ام که خدا کند درست نباشد ، عمر گفت : چیست ؟ گفت : ام کلثوم دختر ابوبکر را خواستگاری کرده‌ای ؟ گفت : بله ، مرا برای او نمی‌پسندی یا او را برای من نمی‌پسندی ؟ گفت : هیچکدام ، ولی او نوسال است و در سایه ام المؤمنین عایشه با ملایمت و مدارا بزرگ شده و تو تندخویی و ما از تو می ترسیم و نمی توانیم هیچیک از عادات تو را بگردانیم ... و من بهتر از او را به تو نشان می دهم : ام کلثوم دختر علی بن ابیطالب را...) اخلاق بد عمر آن قدر معروف بوده است که حتی دختران خردسال از آن آگاه بوده اند . و جالب این است که عمر سخن عمروعاص را می‌پذیرد تا مبادا با اخلاق بد خود روح ابوبکر را آزرده باشد ؛ اما به خود جرأت می‌دهد که به پیشنهاد عمروعاص ناصبی به خواستگاری دختر رسول خدا برود . آیا رعایت حق ابوبکر لازم ؛ اما رعایت حق رسول خدا لازم نیست ؟ این نشان می‌دهد که هدف عمروعاص نیز از این پشنهاد اذیت و‌ آزار ذریه رسول خدا بوده است و گرنه با توجه به علمی که از اخلاق عمر داشت ، نباید این پشنهاد را می‌کرد . عمرو عاص تندخویی و درشتی را بر دختر ابوبکر و آزار و اذیت او را روا نمی داند ، امّا تندخویی و اذیت و آزار را بر ذریه رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلم ) روا می داند و عمر نیز این پشنهاد را می‌پذیرد ! همچنین مقریزی از علمای اهل سنت داستان خواستگاری از دختر ابوبکر را این‌گونه نقل می‌کند که بعد از خواستگاری ، مغیرة بن شعبه به دیدار عایشه رفت ، او را غمگین و ناراحت دید ، از او علت ناراحتی او را پرسید ، عایشه گفت : عمر از ام کلثوم خواستگاری کرده ، او دختر خردسالی است و من امید زندگی بهتر از زندگی با عمر برای او دارم . مغیره از خانه عایشه بیرون آمد و نزد عمر رفت و به او گفت : إلا إنک یا أمیر المؤمنین رجل شدید الخلق علی أهلک ، وهذه صبیة حدیثة السن، فلا تزال تنکر علیها الشئ فتضربها ، فتصیح ، فیغمک ذلک ، وتتألم له عائشة ... إمتاع الاسماع، المقریزی، جلد: 6، ص207. تو ای امیر المؤمنین ، مردی سخت‌گیر و بد اخلاق نسبت به خانواده‌ات هستی و ام کثوم دختر خردسالی است ، می‌ترسم به زور چیزی از او بخواهی و او اطاعت نکند و تو او را کتک بزنی و او داد و فریاد و تو را ناراحت کند و عایشه نیز از این عمل غمگین شود ... عمر با شنیدن سخنان مغیره ، سخن او را تأیید و دست از خواستگاری برداشت . این نشان می دهد که حتی کسانی همچون عمروعاص و مغیرة بن شعبه که از مشاورین و معاونین نزدیک عمر به حساب می‌آمدند ، از اخلاق بد و ناسازگار او با خانواده و اطرافیانش آگاه بوده‌اند و عمروعاص با هدف آزار و اذیت خاندان رسول خدا و دشمنی دیرینه‌ای که با آن حضرت داشتند ، این پشنهاد را مطرح کرده‌ است . ابن عبد البر نیز می‌نویسد : خطب عمر بن الخطاب أم کلثوم بنت أبی بکر إلی عائشة فأطمعته وقالت أین المذهب بها عنک فلما ذهبت قالت الجاریة تزوجینی عمر وقد عرفت غیرته وخشونة عیشه والله لئن فعلت لأخرجن إلی قبر رسول الله صلی الله علیه وسلم ولأصیحن به . الاستیعاب ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 1807 . عمر ، ام کلثوم دختر ابوبکر را از عایشه خواستگاری کرد ، عایشه او را امیدوار کرد و به ام کلثوم گفت ، رأی تو در این باره چیست ؟ ام کلثوم گفت : تو را مرا به ازدواج عمر در می‌آوری ؛ در حالی که می‌دانی که او در زندگی چه قدر سخت‌گیر و خشن است ؛ به خدا اگر این کار را انجام دهی ، من به سوی قبر رسول خدا می روم و در نزد آن حضرت فریاد خواهم زد . همچنین طبری و ابن أثیر می‌نویسند : وخطب أم أبان بنت عتبة بن ربیعة فکرهته وقالت یغلق بابه ویمنع خیره ویدخل عابسا ویخرج عابسا . تاریخ الطبری ، ج 3 ، ص 270 و الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج 3 ، ص 55 . عمربن خطاب از (ام ابان بنت عتبه) خواستگاری کرد آن دختر نمی پذیرفت و می گفت : درش را می بندد ، خیرش به کسی نمی رسد ، عبوس می آید و عبوس می رود .
عنوان سوال:

عمر چه ویژگی های اخلاقی داشت؟


پاسخ:

خشونت ذاتی و اخلاق تند عمر :
یکی از خصلت‌های معروف عمر بن الخطاب که تمامی مسلمین بر آن اتفاق و اجماع دارند ، اخلاق تند و رفتار بد او با مردم و به خصوص با خانواده‌اش است . موارد بسیاری در باره ترش رویی و اخلاق ناسازگار عمر با مردم نقل شده است که ما فقط به چند مورد اشاره خواهیم کرد .
ابن تیمیه حرانی می‌نویسد :
وقد تکلموا مع الصدیق فی ولایة عمر وقالوا ماذا تقول لربک وقد ولیت علینا فظا غلیظا .
صحابه با ابوبکر در باره جانشینی عمر با او صحبت کردند و گفتند : چرا یک فرد خشن و غیر صالح را بر خلافت گزیده ای و بر مردم تحمیل کردی ؟ فردا جواب خدا را چه خواهی داد ؟
منهاج السنة ، ج6 ، ص155 ، الناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة الأولی ، 1406، تحقیق : د. محمد رشاد سالم عدد الأجزاء : 8 .
و در جای دیگر می‌نویسد :
لما استخلفه أبو بکر کره خلافته طائفة حتی قال طلحة ماذا تقول لربک إذا ولیت علینا فظا غلیظا .
همان ، ج7 ، ص 461 .
زمانی که ابوبکر عمر را به جانشینی انتخاب کرد ، برخی از این انتخاب ناراحت شدند ، طلحه گفت : جواب خدا را چه خواهی داد هنگامی که به ملاقات او بروی از بابت این‌که فردی خشن و بد اخلاق را بر ما مسلط کردی ؟
و نیز شاه ولی الله دهلوی ناصبی در مقصد أول از فصل چهارم کتاب ازالة الخفاء می‌نویسد :
وأخرج أبو بکر بن أبی شیبة عن زید بن الحارث ، أن أبا بکر حین حضره الموت أرسل إلی عمر یستخلفه فقال الناس : تستخلف علینا فظا غلیظا ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ فما تقول لربک إذا لقیته .
ابن أبی شیبه از زید بن حارث نقل کرده است که : وقتی در حال احتضار قرار گرفت ، کسی را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشینی خود کند ، مردم گفتند : کسی را بر ما مسلط می‌کنی که خشن و بد اخلاق است ، جواب خدا را چه خواهی داد هنگامی که او را ملاقات کنی از بابت این که شخص بد اخلاق و خشنی مثل عمر را بر ما مسلط می‌کنی .
تمامی اصحاب رسول خدا ؛ اعم از مهاجرین و انصار به انتخاب عمر اعتراض کردند و عمده دلیل آن‌ها نیز خشونت ذاتی و اخلاق تند عمر بوده است . روایت در این باب آن‌قدر زیاد است که از حد تواتر نیز گذشته است . ما این دو روایت از زبان ابن تیمیه و شاه ولی الله نقل کردیم به این خاطر بود که اهل سنت و به خصوص وهابیت ، سخن آن دو را از سخن پیامبر نیز بالاتر می‌دانند و لذا نمی‌توانند از این بابت ایرادی بگیرند .
حتی در زمان خلافت عمر ، بسیاری از صحابه می‌آمدند و به از بابت اخلاق تند و آزار و اذیتی که نسبت به مردم روا می‌داشت اعتراض می‌کردند . مسلم نیشابوری در صحیحش می‌نویسد که أبی بن کعب خطاب به عمر گفت :
یَا ابْنَ الْخَطَّابِ فَلَا تَکُونَنَّ عَذَابًا عَلَی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ .
صحیح مسلم ، ج 6 ، ص179، کتاب الآداب، باب الاستیذان .
ای پسر خطاب ! بر اصحاب رسول خدا عذاب نباش .
این نشان می‌دهد که صحابه رسول خدا از اخلاق تند عمر و از بد اخلاقی‌های او در امان نبودند و این نوع رفتار عمر ، مردم را به ستوه آورده بوده که کسانی همچون أبی بن کعب می‌آیند و به عمر این مسأله را متذکر می‌شوند .
از این‌ها که بگذریم ، مهم اخلاق و رفتار عمر با خانواده اش است که همین اخلاق ، او را در بسیاری از خواستگاری‌ها با شکست مواجه کرده است . ما به چند نمونه اشاره می‌کنیم .
طبری و ابن أثیر ، دو تاریخ نویس معروف اهل سنت می‌نویسند :
وخطب أم کلثوم ابنة أبی بکر الصدیق إلی عائشة فقالت أم کلثوم : لا حاجة لی فیه إنه خشن العیش شدید علی النساء . فأرسلت عائشة إلی عمرو ابن العاص فقال : أنا أکفیک . فأتی عمر فقال : بلغنی خبر أعیذک بالله منه . قال : ما هو ؟ قال : خطبت أم کلثوم بنت أبی بکر . قال : نعم ، أفرغبت بی عنها أم رغبت بها عنی ؟ قال : ولا واحدة ولکنها حدثة نشأت تحت کنف أمیر المؤمنین فی لینی ورفق ، وفیک غلظة ، ونحن نهابک وما نقدر أن نردک عن خلق من أخلاقک فکیف بها .
الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج 3 ، ص 54 – 55 و تاریخ الطبری ، ج 3 ، ص 270 .
عمر بن خطاب ابتدا به خواستگاری ام کلثوم دختر ابوبکر رفت ، عایشه این پیشنهاد را با خواهرش مطرح کرد . در پاسخ گفت : مرا با او کاری نیست . عایشه گفت : آیا امیرالمؤمنین را نمی خواهی ؟ گفت : آری نمی خواهم ، او در زندگی سخت و خشن و با زنان تندخو و بد رفتار است .
عایشه کسی را نزد عمرو عاص فرستاد و ماجرا را برای او بازگو کرد . عمرو عاص گفت : من ماجرا را درست می کنم ، آن گاه نزد عمر رفت و گفت : ای امیر مؤمنان خبری شنیده ام که خدا کند درست نباشد ، عمر گفت : چیست ؟ گفت : ام کلثوم دختر ابوبکر را خواستگاری کرده‌ای ؟ گفت : بله ، مرا برای او نمی‌پسندی یا او را برای من نمی‌پسندی ؟ گفت : هیچکدام ، ولی او نوسال است و در سایه ام المؤمنین عایشه با ملایمت و مدارا بزرگ شده و تو تندخویی و ما از تو می ترسیم و نمی توانیم هیچیک از عادات تو را بگردانیم ... و من بهتر از او را به تو نشان می دهم : ام کلثوم دختر علی بن ابیطالب را...)
اخلاق بد عمر آن قدر معروف بوده است که حتی دختران خردسال از آن آگاه بوده اند .
و جالب این است که عمر سخن عمروعاص را می‌پذیرد تا مبادا با اخلاق بد خود روح ابوبکر را آزرده باشد ؛ اما به خود جرأت می‌دهد که به پیشنهاد عمروعاص ناصبی به خواستگاری دختر رسول خدا برود . آیا رعایت حق ابوبکر لازم ؛ اما رعایت حق رسول خدا لازم نیست ؟
این نشان می‌دهد که هدف عمروعاص نیز از این پشنهاد اذیت و‌ آزار ذریه رسول خدا بوده است و گرنه با توجه به علمی که از اخلاق عمر داشت ، نباید این پشنهاد را می‌کرد .
عمرو عاص تندخویی و درشتی را بر دختر ابوبکر و آزار و اذیت او را روا نمی داند ، امّا تندخویی و اذیت و آزار را بر ذریه رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلم ) روا می داند و عمر نیز این پشنهاد را می‌پذیرد !
همچنین مقریزی از علمای اهل سنت داستان خواستگاری از دختر ابوبکر را این‌گونه نقل می‌کند که بعد از خواستگاری ، مغیرة بن شعبه به دیدار عایشه رفت ، او را غمگین و ناراحت دید ، از او علت ناراحتی او را پرسید ، عایشه گفت : عمر از ام کلثوم خواستگاری کرده ، او دختر خردسالی است و من امید زندگی بهتر از زندگی با عمر برای او دارم . مغیره از خانه عایشه بیرون آمد و نزد عمر رفت و به او گفت :
إلا إنک یا أمیر المؤمنین رجل شدید الخلق علی أهلک ، وهذه صبیة حدیثة السن، فلا تزال تنکر علیها الشئ فتضربها ، فتصیح ، فیغمک ذلک ، وتتألم له عائشة ...
إمتاع الاسماع، المقریزی، جلد: 6، ص207.
تو ای امیر المؤمنین ، مردی سخت‌گیر و بد اخلاق نسبت به خانواده‌ات هستی و ام کثوم دختر خردسالی است ، می‌ترسم به زور چیزی از او بخواهی و او اطاعت نکند و تو او را کتک بزنی و او داد و فریاد و تو را ناراحت کند و عایشه نیز از این عمل غمگین شود ...
عمر با شنیدن سخنان مغیره ، سخن او را تأیید و دست از خواستگاری برداشت .
این نشان می دهد که حتی کسانی همچون عمروعاص و مغیرة بن شعبه که از مشاورین و معاونین نزدیک عمر به حساب می‌آمدند ، از اخلاق بد و ناسازگار او با خانواده و اطرافیانش آگاه بوده‌اند و عمروعاص با هدف آزار و اذیت خاندان رسول خدا و دشمنی دیرینه‌ای که با آن حضرت داشتند ، این پشنهاد را مطرح کرده‌ است .
ابن عبد البر نیز می‌نویسد :
خطب عمر بن الخطاب أم کلثوم بنت أبی بکر إلی عائشة فأطمعته وقالت أین المذهب بها عنک فلما ذهبت قالت الجاریة تزوجینی عمر وقد عرفت غیرته وخشونة عیشه والله لئن فعلت لأخرجن إلی قبر رسول الله صلی الله علیه وسلم ولأصیحن به .
الاستیعاب ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 1807 .
عمر ، ام کلثوم دختر ابوبکر را از عایشه خواستگاری کرد ، عایشه او را امیدوار کرد و به ام کلثوم گفت ، رأی تو در این باره چیست ؟ ام کلثوم گفت : تو را مرا به ازدواج عمر در می‌آوری ؛ در حالی که می‌دانی که او در زندگی چه قدر سخت‌گیر و خشن است ؛ به خدا اگر این کار را انجام دهی ، من به سوی قبر رسول خدا می روم و در نزد آن حضرت فریاد خواهم زد .
همچنین طبری و ابن أثیر می‌نویسند :
وخطب أم أبان بنت عتبة بن ربیعة فکرهته وقالت یغلق بابه ویمنع خیره ویدخل عابسا ویخرج عابسا .
تاریخ الطبری ، ج 3 ، ص 270 و الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج 3 ، ص 55 .
عمربن خطاب از (ام ابان بنت عتبه) خواستگاری کرد آن دختر نمی پذیرفت و می گفت : درش را می بندد ، خیرش به کسی نمی رسد ، عبوس می آید و عبوس می رود .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین