تکیه بر شوری در تعیین خلافت چگونه رد می شود؟
مغلطه !!! سلام بر دوستان.امروز می خواهم در مورد مغلطه ای که به نظرم می رسد برادران اهل سنت و یا بهتر است بگویم علمای آنها مرتکب شده اند،چند کلمه ای عرض کنم: می فرمایند که تعیین خلفا از طریق شوری و مشورت و در حقیقت با تاسی به آیهء شریفهء شوری:‹ و امرهم شوری بینهم...›انجام می پذیرد:آیا مسئلهء ادارهء امور جامعهء مسلمین و هدایت انسانها و تفسیر و تاویل آیات الهی هم جزو همین ‹امر›می باشد؟ با فرض اینکه جواب این سوال مثبت باشد،ما متوجه وجود یک مغلطه می شویم: این سوال مطرح می شود که آیا از طریق مشورت و شوری می توان خود همین آیهء شوری را تعطیل کرد و آن را نقض نمود؟یعنی اگر عده ای از مسلمانان با هم مشورت کنند و به این نتیجه برسند که باید بر خلاف این آیه عمل کرد،آیا می توان مشورت و تصمیم آنها را درست دانست؟ مگر نه اینکه بر طبق ادعای اهل سنت،باید امور جامعهء مسلمین از طریق شوری حل و فصل شود؟ آیا انتخاب یک نفر به عنوان خلیفه و سپردن تصمیم گیری ها به وی،نمی تواند مصداق نقض مسئلهء شوری در حل مسائل جامعهء مسلمین باشد؟و آیا این مصداق دیکتاتوری و خودرائی نمی باشد؟اصلا در کجای قرآن گفته شده است که مردم باید برای خود خلیفه انتخاب کنند و کجا این مسئله جزو ‹امر›به حساب آمده است؟قرآن گفته است که در امورتان مشورت کنید؛نه اینکه فرد بخصوصی را انتخاب کنید و تصمیمات را به وی واگذار نمائید؛ پس چرا به جای حل و فصل مسائل جامعه بوسیلهء شوری،به انتخاب خلیفه پرداخته اند؟و چه کسی تشخیص داده است که انتخاب خلیفه لازم است و بهترین راه حل می باشد؟
عنوان سوال:

تکیه بر شوری در تعیین خلافت چگونه رد می شود؟


پاسخ:

مغلطه !!!

سلام بر دوستان.امروز می خواهم در مورد مغلطه ای که به نظرم می رسد برادران اهل سنت و یا بهتر است بگویم علمای آنها مرتکب شده اند،چند کلمه ای عرض کنم:
می فرمایند که تعیین خلفا از طریق شوری و مشورت و در حقیقت با تاسی به آیهء شریفهء شوری:‹ و امرهم شوری بینهم...›انجام می پذیرد:آیا مسئلهء ادارهء امور جامعهء مسلمین و هدایت انسانها و تفسیر و تاویل آیات الهی هم جزو همین ‹امر›می باشد؟
با فرض اینکه جواب این سوال مثبت باشد،ما متوجه وجود یک مغلطه می شویم:
این سوال مطرح می شود که آیا از طریق مشورت و شوری می توان خود همین آیهء شوری را تعطیل کرد و آن را نقض نمود؟یعنی اگر عده ای از مسلمانان با هم مشورت کنند و به این نتیجه برسند که باید بر خلاف این آیه عمل کرد،آیا می توان مشورت و تصمیم آنها را درست دانست؟
مگر نه اینکه بر طبق ادعای اهل سنت،باید امور جامعهء مسلمین از طریق شوری حل و فصل شود؟ آیا انتخاب یک نفر به عنوان خلیفه و سپردن تصمیم گیری ها به وی،نمی تواند مصداق نقض مسئلهء شوری در حل مسائل جامعهء مسلمین باشد؟و آیا این مصداق دیکتاتوری و خودرائی نمی باشد؟اصلا در کجای قرآن گفته شده است که مردم باید برای خود خلیفه انتخاب کنند و کجا این مسئله جزو ‹امر›به حساب آمده است؟قرآن گفته است که در امورتان مشورت کنید؛نه اینکه فرد بخصوصی را انتخاب کنید و تصمیمات را به وی واگذار نمائید؛ پس چرا به جای حل و فصل مسائل جامعه بوسیلهء شوری،به انتخاب خلیفه پرداخته اند؟و چه کسی تشخیص داده است که انتخاب خلیفه لازم است و بهترین راه حل می باشد؟





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین