آیا آیه ثانی الاثنین دلالت بر تکریم ابوبکر دارد؟
آیا آیه ثانی الاثنین دلالت بر تکریم ابوبکر دارد؟ اهل تسنن می‌گویند: این آیه دلالت بر مدح ابوبکر دارد. پاسخ این است که چنین دلالتی ندارد، چون: اولاً، این آیه صرف اِخبار از واقعه هجرت پیامبرصلی الله علیه وآله است و شامل هیچ مدحی نیست؛ زیرا جمله، یا انشاست، مثل امر و نهی و یا اِخبار و خبر دادن است و جمله خبریه، یا متضمن مدح است یا ذم و یا صرف خبر و نقل واقعه‌ای خاص است و این آیه، به وضوح و وجدان، از قسم آخر است. در قرآن خبرهای فراوانی نقل شده و حتی گاهی اسم صاحب خبر نیز ذکر شده، مانند واقعه ازدواج و طلاق زید، پسرخوانده پیامبر؛ ولی مقصود مدح یا ذم زید نیست؛ بلکه هدف، مسئله دیگری است. ثانیاً، طبق تاریخ، مسلمانان در آن شب مأمور بودند در خانه‌های خود بمانند و کسی بیرون نیاید؛ ولی ابوبکر به جهت حس کنجکاوی یا... بیرون آمد و هنگامی که پیامبرصلی الله علیه وآله به او برخورد کرد، برای این که نقشه هجرت مخفیانه او برای دشمن آشکار نشود، ابوبکر را همراه خود بُرد؛ زیرا امکان داشت مشرکان با اذیت و آزار، او را وادار به افشای این سرّ نمایند. پس هیچ دلیلی در تاریخ وجود ندارد که پیامبرصلی الله علیه وآله قبل از آن برخورد اتفاقی در شب، مسئله هجرت را با ابوبکر هماهنگ کرده باشد؛ بلکه برخی معتقدند که بیرون آمدن از خانه در آن شب، نوعی تخطی از دستور رسول خداصلی الله علیه وآله بوده است. ثالثاً، ابوبکر محزون شد و پیامبرصلی الله علیه وآله به او دل‌داری داد و این با مدح و منزلت منافات دارد. اگر گفته شود: ضمیر (یقول) به ابوبکر برمی‌گردد و ابوبکر به صاحبش گفت (لاتحزن ان اللَّه معنا)، می‌گوییم: اولاً، این تفسیر با شأن پیامبرصلی الله علیه وآله سازگار نیست؛ زیرا طبق این معنا باید ایمان ابوبکر بیشتر از رسول خدا باشد. ثانیاً، قاعده بر این است که همیشه ابتدا اصل را ذکر کنند؛ سپس فرع را به عنوان همراه بیاورند (می‌گویند رئیس جمهور و هیئت همراه؛ نه این که هیئتی رفت و رئیس جمهور همراهش بود). اگر گفته شود: (فانزل اللَّه سکینة علیه) به ابوبکر برمی‌گردد؛ زیرا رسول خداصلی الله علیه وآله نیازی به سکینه نداشت و این مدح است، در پاسخ می‌گوییم: اولاً، خداوند در آیه 26 همین سوره می‌فرماید: (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی‌ رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ)پس معقول است که بر پیامبرصلی الله علیه وآله سکینه نازل شود و اثر آن، زیاد کردن ایمان است؛ (هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ) فتح (48)، آیه 4. ؛ (اوست آن کس که در دل‌های مؤمنان، آرامش را فرو فرستاد؛ تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند). در نتیجه، شخص پیامبرصلی الله علیه وآله نیز لحظه به لحظه در دنیا و حتی در برزخ و آخرت و بهشت جاویدان، دارای ترفیع مقام می‌باشند. از این رو، در پایان تشهد نماز مستحب است گفته شود: (و تقبّل شفاعته وارفع درجته) ؛ (شفاعت رسول خداصلی الله علیه وآله در حق دیگران را قبول فرما و درجه و مقامش را بلندتر گردان) به هر حال در این رابطه مطالب زیاد است که به جهت رعایت اختصار و دوری از طولانی شدن مطلب به این مقدار اکتفا می شود .
عنوان سوال:

آیا آیه ثانی الاثنین دلالت بر تکریم ابوبکر دارد؟


پاسخ:

آیا آیه ثانی الاثنین دلالت بر تکریم ابوبکر دارد؟

اهل تسنن می‌گویند: این آیه دلالت بر مدح ابوبکر دارد.
پاسخ این است که چنین دلالتی ندارد، چون:
اولاً، این آیه صرف اِخبار از واقعه هجرت پیامبرصلی الله علیه وآله است و شامل هیچ مدحی نیست؛ زیرا جمله، یا انشاست، مثل امر و نهی و یا اِخبار و خبر دادن است و جمله خبریه، یا متضمن مدح است یا ذم و یا صرف خبر و نقل واقعه‌ای خاص است و این آیه، به وضوح و وجدان، از قسم آخر است.
در قرآن خبرهای فراوانی نقل شده و حتی گاهی اسم صاحب خبر نیز ذکر شده، مانند واقعه ازدواج و طلاق زید، پسرخوانده پیامبر؛ ولی مقصود مدح یا ذم زید نیست؛ بلکه هدف، مسئله دیگری است.
ثانیاً، طبق تاریخ، مسلمانان در آن شب مأمور بودند در خانه‌های خود بمانند و کسی بیرون نیاید؛ ولی ابوبکر به جهت حس کنجکاوی یا... بیرون آمد و هنگامی که پیامبرصلی الله علیه وآله به او برخورد کرد، برای این که نقشه هجرت مخفیانه او برای دشمن آشکار نشود، ابوبکر را همراه خود بُرد؛ زیرا امکان داشت مشرکان با اذیت و آزار، او را وادار به افشای این سرّ نمایند. پس هیچ دلیلی در تاریخ وجود ندارد که پیامبرصلی الله علیه وآله قبل از آن برخورد اتفاقی در شب، مسئله هجرت را با ابوبکر هماهنگ کرده باشد؛ بلکه برخی معتقدند که بیرون آمدن از خانه در آن شب، نوعی تخطی از دستور رسول خداصلی الله علیه وآله بوده است.
ثالثاً، ابوبکر محزون شد و پیامبرصلی الله علیه وآله به او دل‌داری داد و این با مدح و منزلت منافات دارد.
اگر گفته شود: ضمیر (یقول) به ابوبکر برمی‌گردد و ابوبکر به صاحبش گفت (لاتحزن ان اللَّه معنا)، می‌گوییم:
اولاً، این تفسیر با شأن پیامبرصلی الله علیه وآله سازگار نیست؛ زیرا طبق این معنا باید ایمان ابوبکر بیشتر از رسول خدا باشد.
ثانیاً، قاعده بر این است که همیشه ابتدا اصل را ذکر کنند؛ سپس فرع را به عنوان همراه بیاورند (می‌گویند رئیس جمهور و هیئت همراه؛ نه این که هیئتی رفت و رئیس جمهور همراهش بود).
اگر گفته شود: (فانزل اللَّه سکینة علیه) به ابوبکر برمی‌گردد؛ زیرا رسول خداصلی الله علیه وآله نیازی به سکینه نداشت و این مدح است، در پاسخ می‌گوییم:
اولاً، خداوند در آیه 26 همین سوره می‌فرماید: (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی‌ رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ)پس معقول است که بر پیامبرصلی الله علیه وآله سکینه نازل شود و اثر آن، زیاد کردن ایمان است؛ (هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ) فتح (48)، آیه 4. ؛ (اوست آن کس که در دل‌های مؤمنان، آرامش را فرو فرستاد؛ تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند).
در نتیجه، شخص پیامبرصلی الله علیه وآله نیز لحظه به لحظه در دنیا و حتی در برزخ و آخرت و بهشت جاویدان، دارای ترفیع مقام می‌باشند. از این رو، در پایان تشهد نماز مستحب است گفته شود: (و تقبّل شفاعته وارفع درجته) ؛ (شفاعت رسول خداصلی الله علیه وآله در حق دیگران را قبول فرما و درجه و مقامش را بلندتر گردان)
به هر حال در این رابطه مطالب زیاد است که به جهت رعایت اختصار و دوری از طولانی شدن مطلب به این مقدار اکتفا می شود .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین