با توجه به آیه 124 سوره بقره، وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین؛ مقام امامت بالاتر است یا نبوت؟ به چه دلیل؟ خداوند در قرآن از جعل و تشریع الهی امامت برای حضرت ابراهیم خبر می دهد ، و این جعل را به خود نسبت میدهد ؛ به گونهای که در هیج جای قرآن دیده نشده است که امامت از مجرای انتخاب گزینش شود و این جای دقت و تأمل است که قرآن امامت را بعد انجام آزمایش و امتحان مهم الهی برای ابراهیم جعل و قرارداده است در صورتی که در قرآن از مسائل کلی طرح میگردد اما این نشان میدهد که امامت از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار بوده به موارد و مصداق تشریع و جعل هم تصریح کرده و میفرماید : وَ إِذِ ابْتَلیَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِکلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنیِّ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتیِ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ . بقره/124. و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود ، و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: (من تو را پیشوای مردم قرار دادم.) [ابراهیم] پرسید: (از دودمانم [چطور]؟) فرمود: (پیمان من به بیدادگران نمیرسد.) در مکتب تشیع ، امامت یکی از مناصب مهم الهی بوده که خداوند بعد از این که حضرت ابراهیم به مقام نبوت رسیده بود او را به مقام امامت برگزیده است ؛ لذا امامت یکی از اصول و ارکان دین تلقی شده و مشروعیت آن به جعل و تشریع الهی است به گونه ای که خداوند در این آیه شریفه با اسم فاعل استناد آن را به خودش تصریح میکند نظیر آنچه که خداوند در قرآن از جعل و نصب ، خلافت کلیه انسان و نبوت خبر داده و تصریح میکند که مقام خلافت و نبوت مربوط به نظام تشریع و جعل الهی است . در باره جعل وتشریع الهی نبوت می فرماید : وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلاًّ جَعَلْنا نَبِیًّا . مریم / 49 . ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم . خداوند در باره جعل و قراردادن خلافت الهی در ذیل برای نوع انسان می فرماید : إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَةِ إِنیِّ جَاعِلٌ فیِ الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنحَْنُ نُسَبِّحُ بحَِمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنیِّ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ . بقره/ 30 . و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: (من در زمین جانشینی خواهم گماشت)، [فرشتگان] گفتند: (آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد، و خونها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، [تو را] تنزیه میکنیم و به تقدیست میپردازیم.) فرمود: (من چیزی میدانم که شما نمیدانید . تلقی دوم ملائکه از این که خداوند فرمود : ( من در زمین خلیفه و جانیشین قرار میدهم) . این بوده که خلیفه خداوند باید از عصمت و عدم هرگونه لغزش بر خوردار باشد و لذا گفتند : ( أتجَْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ) . آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد، و خونها بریزد. و نیز در باره افرادی از بنی اسرائیل که از امتحانات سخت الهی سربلند بیرون آمده بودند ، تصریح میکند که من آنها را به امامت منصوب کردم : وَجَعَلْنَا مِنهُْمْ أَئمَّةً یهَْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرَُواْ وَکَانُواْ بَِایَاتِنَا یُوقِنُون . السجده / 24 . و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند ، برخی از آنان (بنی اسرائیل) را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند. لذا از نظر قرآن خلافت ، نبوت و امامت در این که تابع نظام جعل و تشریع الهی است هیچ تفاوتی نداشته جز این که امامت عالی ترین مقام و منصب الهی بوده که دارای شئون و مراتبی همچون رهبری سیاسی و مرجعیت دینی و ولائی می باشد که این شئونات در پیامبران الهی جز تعدادی محدودی از آن ها وجود ندارد ؛ لذا پیامبرانی که دارای مقام امامت نیز هستند با تشریع و جعل جداگانهای به این مقام الهی منصوب شدهاند . همانند حضرت ابراهیم که با حفظ مقام نبوت و بعد از آزمایش و امتحان سخت الهی با تشریع الهی به مقام امامت رسید و فرمود : َإِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین . البقره / 124 . (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: (من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!) ابراهیم عرض کرد: (از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)) خداوند فرمود: (پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)) البته این که نصب و جعل امام به دست خداوند است یا به انتخاب مردم ، بحث و بررسی مفصلی میطلبید که در مجال دیگر باید به آن پرداخته شود . حال ، پرسشی که برای بعضی از اهل سنت مطرح گردیده این است که : از کجای آیه استفاده می شود که مجعول امامت است ؟ مجعول در این آیه نبوت نیست ؛ بلکه مجعول امامت است . برای پاسخ این پرسش و تحلیل آن ، لازم است که محورهای کلیدی که در این آیه مطرح است مورد دقت و امعان نظر قرار گرفته و دیدگاهها و مبانی فریقین را در این جا متذکر شویم تا با بررسی آن دیده شود که مجعول در این آیه امامت است یا رسالت . عهد الهی : در این که منظور از (عهد) در آیه مورد بحث چیست ؟ تفاسیر و تعابیر متفاوتی در بین مفسرین اهل سنت وجود دارد ؛ اما در عین حال آن ها به یک نتیجه گیری و جمع بندی نهائی نسبت به این مسأله نرسیدهاند ؛ مثلاً ماوردی شافعی در مقام بیان دیدگاهای موجود در این باره میگوید : وفی هذا العهد ، سبعة تأویلات : أحدها : أنه النبوة ، وهو قول السدی . والثانی : أنه الإمامة ، وهو قول مجاهد . والثالث : أنه الإیمان ، وهو قول قتادة . والرابع : أنه الرحمة ، وهو قول عطاء . والخامس : أنه دین الله وهو قول الضحاک . والسادس : أنه الجزاء والثواب . والسابع : أنه لا عهد علیک لظالم أنه تطیعه فی ظلمة ، وهو قول ابن عباس . در این که منظور از (عهد) در آیه چیست ، هفت تأویل وجود دارد از نظر بعضی ، مراد نبوت است که این نظر سدی است . برخی مراد از آن را امامت دانستهاند که این نظر مجاهد است . و برخی گفتهاند که منظور از آن ایمان میباشد که این نظر قتادة است . وبرخی آن را رحمت الهی میدانند که نظر عطا است . و بعضی دین خدا میدانند و برخی ثواب و برخی دیگر مثل ابن عباس می گوید : منظور این است که بر شما از ناحیه ظالم عهدی نیست تا برای او چیزی داده شود . الماوردی البصری ، أبو الحسن علی بن محمد بن حبیب (متوفای450ه) ، النکت والعیون ، ج 1 ، ص 64 ، تحقیق : السید ابن عبد المقصود بن عبد الرحیم ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت لبنان و الزحیلی، وهبة ، تفسیر المنیر ، ، ج 1 ، ص 33 ، ناشر : دار الفکر ، ط . 8، 1426 ق . فخررازی در باره این که منظور از عهد الهی چیست می نویسد : والمراد بهذا العهد إما عهد النبوة أو عهد الإمامة ، فإن کان المراد عهد النبوة وجب أن لا تثبت النبوة للظالمین ، وإن کان المراد عهد الإمامة وجب أن لا نثبت الإمامة للظالمین وإذا لم تثبت الإمامة للظالمین وجب أن لا تثبت النبوة للظالمین ، لأن کل نبی لا بد وأن یکون إماماً یؤتم به ویقتدی به . والآیة علی جمیع التقدیرات تدل علی أن النبی لا یکون مذنباً . منظور از عهد در این آیه ممکن است که عهد نبوت باشد در این صورت معنایش این است که نبوت به ظالمین نمی رسد . ممکن است که مراد عهد امامت باشد که در این صورت امامت برای ظالمین ثابت نمیگردد ، وقتی امامت برای ظالمین ثابت نگردد نبوت نیز ثابت نمی گردد ؛ زیرا هر نبی امام نیز هست . در نتیجه آیه در هر دو تقدیر نفی گناه و معصیت از پیامبر می کند . فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی (متوفای604ه) ، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج 3 ، ص 279 ، ناشر : دار الکتب العلمیة ، بیروت ، 1421ه ، 2000م ، الطبعة الأولی . نقد وبررسی : تفسیری اهل سنت از (عهد الهی) از چند جهت قابل بررسی و نقد می باشد : الف : برای تفسیری که از (عهد الهی) کردهاند هیج دلیل و مستند معقول ارائه ندادهاند . گذشته از این هیچ ارتباطی بین آن چه حضرت ابراهیم برای ذرّیهاش می خواست و با آنچه خداوند از آن تعبیر به عهد خود نموده است ندارد . مثلاً چه ارتباطی بین امامت و بین ثواب وجود دارد و نیز چه تناسبی بین امامت و ایمان ذرّیه ابراهیم است ؟ ب : تفسیری دیگری که اهل سنت از عهد نموده اند ، نبوت است . اگر این تفسیر را بپذیریم با چند سؤال اساسی مواجه میشویم که اهل سنت باید پاسخگوی آن باشند : 1. این مطلب را خود حضرت ابراهیم هم میدانست که نبوت به ظالمین نمی رسد ؛ چرا خداوند حکیم مطلبی را که هیج ابهامی ندارد در جواب ابراهیم میفرماید ؛ در حالی که خداوند میداند که این مطلب برای ابراهیم پوشیده و مخفی نیست . 2 . اگرمراد از (عهد) در این آیه نبوت بوده ، طبعاً مجعول در آیه ( إِنِّی جاعِلُکَ) نبوت است ، حال سوال این است که جعل مجدد نبوت برای حضرت ابراهیم چه حکمت و فلسفهای دارد؟ عدم سازگاری با قواعد عربی : از نظر قواعد عربی ، اسم فاعل هیچ گاه به معنای گذشته عمل نمی کند ؛ بلکه به معنای حال یا آینده عمل می کند . رشید شرتونی در باره شرائط عمل اسم فاعل مینویسد : اما اذا کان متعدّیاً وهو بمعنی الحال او الاستقبال ، فانّه ینصب مفعوله ، نحو : (ان المجتهد محبُّ کتابة . معلم رشید الشرتونی، مبادی العربیّة ، مؤسسه انتشارات دار العلم، قم ، ط. 11/1428 ه . در حالی که (اماماً) مفعول دوم عامل خودش در آیه (انی جاعلک...) می باشد ؛ لذا (جاعل) در این آیه به معنای حال می باشد . این مطلب از طریق وحی به اطلاع ابراهیم رسیده است : نکته دیگر این که جمله (انّی جاعلک...) به ابراهیم وعده می دهد که او را به مقام امامت برمی گزیند ; و خود این وعده از طریق وحی به ابراهیم ابلاغ شده است . پس قبل از اینکه وعده امامت به ابراهیم برسد ، آن حضرت دارای عنوان پیامبری بوده و به او وحی می شده است . علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه در این باره مینویسد : قوله تعالی: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً، أی مقتدی یقتدی بک الناس، و یتبعونک فی أقوالک و أفعالک، فالإمام هو الذی یقتدی و یأتم به الناس، و لذلک ذکر عدة من المفسرین أن المراد به النبوة، لأن النبی یقتدی به أمته فی دینهم، قال تعالی: (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ، إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ): النساء- 63، لکنه فی غایة السقوط. أما أولا: فلأن قوله: إِماماً، مفعول ثان لعامله الذی هو قوله: جاعِلُکَ و اسم الفاعل لا یعمل إذا کان بمعنی الماضی، و إنما یعمل إذا کان بمعنی الحال أو الاستقبال فقوله، إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً، وعد له ع بالإمامة فی ما سیأتی، مع أنه وحی لا یکون إلا مع نبوة، فقد کان (ع) نبیا قبل تقلده الإمامة، فلیست الإمامة فی الآیة بمعنی النبوة (ذکره بعض المفسرین.) و أما ثانیا: فلأنا بینا فی صدر الکلام: أن قصة الإمامة، إنما کانت فی أواخر عهد إبراهیم ع بعد مجیء البشارة له بإسحق و إسماعیل، و إنما جاءت الملائکة بالبشارة فی مسیرهم إلی قوم لوط و إهلاکهم، و قد کان إبراهیم حینئذ نبیا مرسلا، فقد کان نبیا قبل أن یکون إماما فإمامته غیر نبوته. المیزان فی تفسیر القرآن ، ج1 ، ص 271 . (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً) امام یعنی مقتدا و پیشوایی که مردم به او اقتداء کرده و در گفتار و کردارش از او پیروی میکنند ، و به همین جهت عدهای از مفسرین گفتهاند : مراد از امامت همان نبوت است ؛ چون نبی نیز کسی است که امتش در دین خود به وی اقتداء میکنند ، هم چنان که خدای تعالی فرموده: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ؛ ما هیچ پیامبری نفرستادیم مگر برای این که باذن او پیروی شود) لذا تفسیری که از جعل در (انی جاعلک للناس اماماً) به نبوت شده ، به چند دلیل معقول نیست : 1 . کلمه ( اماما) مفعول دوم عامل خودش است و عاملش کلمه (جاعلک) است و اسم فاعل هیچگاه به معنای گذشته باشد عمل نمیکند و مفعول نمیگیرد، وقتی عمل میکند که یا به معنای حال باشد و یا آینده . بنا بر این قاعده ، جمله (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً) وعدهای است به ابراهیم علیه السلام که در آینده او را به مقام امامت میرساند و خود این جمله و وعده از طریق وحی به ابراهیم علیه السلام ابلاغ شده است ؛ پس معلوم میشود قبل از آن که این وعده به او برسد ، پیغمبر بوده که این وحی باو شده ؛ از این رو ، به طور قطع امامتی که بعدها به او میدهند، غیر نبوتی است که در آن حال داشته، (این جواب را بعضی دیگر از مفسرین نیز گفتهاند). 2 . جریان امامت ابراهیم در اواخر عمر او و بعد از بشارت به اسحاق و اسماعیل بوده ، ملائکه وقتی این بشارت را آوردند که آمده بودند قوم لوط را هلاک کنند ، در سر راه خود سری به ابراهیم علیه السلام زدهاند و ابراهیم در آن موقع پیغمبری بود مرسل ؛ پس معلوم میشود قبل از امامت دارای نبوت بوده. نتیجه : بنا بر آن چه بیان شد ، مجعول در این آیه امامت بوده نه نبوت . و حضرت ابراهیم علیه السلام در همان هنگام پیامبر بوده است ؛ زیرا اگر مراد از جعل در آیه ای ( انی جاعلک للناس اماماً) نبوت بوده باشد، این پرسش مطرح می شود که فلسفه جعل مجدد نبوت برای حضرت ابراهیم چیست ؟ آیا وجوب اطاعت مجدد ابراهیم علیه السلام را به مردم اعلان می کند ؟ در حالی که این وجوب اطاعت با جعل نبوت ابراهیم در مرحله اوّل ثابت شده بود ، وقتی نبوت برای ابراهیم جعل گردید از لازمه آن وجوب اطاعت و انقیاد کامل از او است که با جعل نبوت ثابت شده بود ، حال جعل دوم نبوت اگر باز هم به منظور اعلام وجوب اطاعت و پیروی باشد ، این جعل نه بدون حکمت و فلسفه است و این باحکمت خداوند متعال نمیسازد ؛ لذا مفسرین اهل سنت در این جا با یک پرسش جدی مواجه هستند که خداوند به ابراهیم بگوید : من تو را بعد از این که سال ها واجب الاطاعه بودی ، مطاع مردم خواهم کرد حکمت جعل مجدد نبوت هیج توجیه ندارد و دانشوران اهل سنت پاسخ این سوال را تا کنون ندادهاند . به نقل از سایت ولی عصر عج
با توجه به آیه 124 سوره بقره، وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین؛ مقام امامت بالاتر است یا نبوت؟ به چه دلیل؟
با توجه به آیه 124 سوره بقره، وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین؛ مقام امامت بالاتر است یا نبوت؟ به چه دلیل؟
خداوند در قرآن از جعل و تشریع الهی امامت برای حضرت ابراهیم خبر می دهد ، و این جعل را به خود نسبت میدهد ؛ به گونهای که در هیج جای قرآن دیده نشده است که امامت از مجرای انتخاب گزینش شود و این جای دقت و تأمل است که قرآن امامت را بعد انجام آزمایش و امتحان مهم الهی برای ابراهیم جعل و قرارداده است در صورتی که در قرآن از مسائل کلی طرح میگردد
اما این نشان میدهد که امامت از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار بوده به موارد و مصداق تشریع و جعل هم تصریح کرده و میفرماید :
وَ إِذِ ابْتَلیَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِکلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنیِّ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتیِ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ . بقره/124.
و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود ، و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: (من تو را پیشوای مردم قرار دادم.) [ابراهیم] پرسید: (از دودمانم [چطور]؟) فرمود: (پیمان من به بیدادگران نمیرسد.)
در مکتب تشیع ، امامت یکی از مناصب مهم الهی بوده که خداوند بعد از این که حضرت ابراهیم به مقام نبوت رسیده بود او را به مقام امامت برگزیده است ؛ لذا امامت یکی از اصول و ارکان دین تلقی شده و مشروعیت آن به جعل و تشریع الهی است به گونه ای که خداوند در این آیه شریفه با اسم فاعل استناد آن را به خودش تصریح میکند نظیر آنچه که خداوند در قرآن از جعل و نصب ، خلافت کلیه انسان و نبوت خبر داده و تصریح میکند که مقام خلافت و نبوت مربوط به نظام تشریع و جعل الهی است .
در باره جعل وتشریع الهی نبوت می فرماید :
وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلاًّ جَعَلْنا نَبِیًّا . مریم / 49 .
ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم .
خداوند در باره جعل و قراردادن خلافت الهی در ذیل برای نوع انسان می فرماید :
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَةِ إِنیِّ جَاعِلٌ فیِ الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنحَْنُ نُسَبِّحُ بحَِمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنیِّ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ . بقره/ 30 .
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: (من در زمین جانشینی خواهم گماشت)، [فرشتگان] گفتند: (آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد، و خونها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، [تو را] تنزیه میکنیم و به تقدیست میپردازیم.) فرمود: (من چیزی میدانم که شما نمیدانید .
تلقی دوم ملائکه از این که خداوند فرمود : ( من در زمین خلیفه و جانیشین قرار میدهم) . این بوده که خلیفه خداوند باید از عصمت و عدم هرگونه لغزش بر خوردار باشد و لذا گفتند : ( أتجَْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ) .
آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد، و خونها بریزد.
و نیز در باره افرادی از بنی اسرائیل که از امتحانات سخت الهی سربلند بیرون آمده بودند ، تصریح میکند که من آنها را به امامت منصوب کردم :
وَجَعَلْنَا مِنهُْمْ أَئمَّةً یهَْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرَُواْ وَکَانُواْ بَِایَاتِنَا یُوقِنُون . السجده / 24 .
و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند ، برخی از آنان (بنی اسرائیل) را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند.
لذا از نظر قرآن خلافت ، نبوت و امامت در این که تابع نظام جعل و تشریع الهی است هیچ تفاوتی نداشته جز این که امامت عالی ترین مقام و منصب الهی بوده که دارای شئون و مراتبی همچون رهبری سیاسی و مرجعیت دینی و ولائی می باشد که این شئونات در پیامبران الهی جز تعدادی محدودی از آن ها وجود ندارد ؛ لذا پیامبرانی که دارای مقام امامت نیز هستند با تشریع و جعل جداگانهای به این مقام الهی منصوب شدهاند . همانند حضرت ابراهیم که با حفظ مقام نبوت و بعد از آزمایش و امتحان سخت الهی با تشریع الهی به مقام امامت رسید و فرمود :
َإِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین . البقره / 124 .
(به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: (من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!) ابراهیم عرض کرد: (از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)) خداوند فرمود: (پیمان من، به ستمکاران نمیرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند))
البته این که نصب و جعل امام به دست خداوند است یا به انتخاب مردم ، بحث و بررسی مفصلی میطلبید که در مجال دیگر باید به آن پرداخته شود .
حال ، پرسشی که برای بعضی از اهل سنت مطرح گردیده این است که : از کجای آیه استفاده می شود که مجعول امامت است ؟ مجعول در این آیه نبوت نیست ؛ بلکه مجعول امامت است .
برای پاسخ این پرسش و تحلیل آن ، لازم است که محورهای کلیدی که در این آیه مطرح است مورد دقت و امعان نظر قرار گرفته و دیدگاهها و مبانی فریقین را در این جا متذکر شویم تا با بررسی آن دیده شود که مجعول در این آیه امامت است یا رسالت .
عهد الهی :
در این که منظور از (عهد) در آیه مورد بحث چیست ؟
تفاسیر و تعابیر متفاوتی در بین مفسرین اهل سنت وجود دارد ؛ اما در عین حال آن ها به یک نتیجه گیری و جمع بندی نهائی نسبت به این مسأله نرسیدهاند ؛ مثلاً ماوردی شافعی در مقام بیان دیدگاهای موجود در این باره میگوید :
وفی هذا العهد ، سبعة تأویلات : أحدها : أنه النبوة ، وهو قول السدی . والثانی : أنه الإمامة ، وهو قول مجاهد . والثالث : أنه الإیمان ، وهو قول قتادة . والرابع : أنه الرحمة ، وهو قول عطاء . والخامس : أنه دین الله وهو قول الضحاک . والسادس : أنه الجزاء والثواب . والسابع : أنه لا عهد علیک لظالم أنه تطیعه فی ظلمة ، وهو قول ابن عباس .
در این که منظور از (عهد) در آیه چیست ، هفت تأویل وجود دارد از نظر بعضی ، مراد نبوت است که این نظر سدی است . برخی مراد از آن را امامت دانستهاند که این نظر مجاهد است . و برخی گفتهاند که منظور از آن ایمان میباشد که این نظر قتادة است . وبرخی آن را رحمت الهی میدانند که نظر عطا است . و بعضی دین خدا میدانند و برخی ثواب و برخی دیگر مثل ابن عباس می گوید : منظور این است که بر شما از ناحیه ظالم عهدی نیست تا برای او چیزی داده شود .
الماوردی البصری ، أبو الحسن علی بن محمد بن حبیب (متوفای450ه) ، النکت والعیون ، ج 1 ، ص 64 ، تحقیق : السید ابن عبد المقصود بن عبد الرحیم ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت لبنان
و الزحیلی، وهبة ، تفسیر المنیر ، ، ج 1 ، ص 33 ، ناشر : دار الفکر ، ط . 8، 1426 ق .
فخررازی در باره این که منظور از عهد الهی چیست می نویسد :
والمراد بهذا العهد إما عهد النبوة أو عهد الإمامة ، فإن کان المراد عهد النبوة وجب أن لا تثبت النبوة للظالمین ، وإن کان المراد عهد الإمامة وجب أن لا نثبت الإمامة للظالمین وإذا لم تثبت الإمامة للظالمین وجب أن لا تثبت النبوة للظالمین ، لأن کل نبی لا بد وأن یکون إماماً یؤتم به ویقتدی به . والآیة علی جمیع التقدیرات تدل علی أن النبی لا یکون مذنباً .
منظور از عهد در این آیه ممکن است که عهد نبوت باشد در این صورت معنایش این است که نبوت به ظالمین نمی رسد . ممکن است که مراد عهد امامت باشد که در این صورت امامت برای ظالمین ثابت نمیگردد ، وقتی امامت برای ظالمین ثابت نگردد نبوت نیز ثابت نمی گردد ؛ زیرا هر نبی امام نیز هست . در نتیجه آیه در هر دو تقدیر نفی گناه و معصیت از پیامبر می کند .
فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی (متوفای604ه) ، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج 3 ، ص 279 ، ناشر : دار الکتب العلمیة ، بیروت ، 1421ه ، 2000م ، الطبعة الأولی .
نقد وبررسی :
تفسیری اهل سنت از (عهد الهی) از چند جهت قابل بررسی و نقد می باشد :
الف : برای تفسیری که از (عهد الهی) کردهاند هیج دلیل و مستند معقول ارائه ندادهاند . گذشته از این هیچ ارتباطی بین آن چه حضرت ابراهیم برای ذرّیهاش می خواست و با آنچه خداوند از آن تعبیر به عهد خود نموده است ندارد .
مثلاً چه ارتباطی بین امامت و بین ثواب وجود دارد و نیز چه تناسبی بین امامت و ایمان ذرّیه ابراهیم است ؟
ب : تفسیری دیگری که اهل سنت از عهد نموده اند ، نبوت است . اگر این تفسیر را بپذیریم با چند سؤال اساسی مواجه میشویم که اهل سنت باید پاسخگوی آن باشند :
1. این مطلب را خود حضرت ابراهیم هم میدانست که نبوت به ظالمین نمی رسد ؛ چرا خداوند حکیم مطلبی را که هیج ابهامی ندارد در جواب ابراهیم میفرماید ؛ در حالی که خداوند میداند که این مطلب برای ابراهیم پوشیده و مخفی نیست .
2 . اگرمراد از (عهد) در این آیه نبوت بوده ، طبعاً مجعول در آیه ( إِنِّی جاعِلُکَ) نبوت است ، حال سوال این است که جعل مجدد نبوت برای حضرت ابراهیم چه حکمت و فلسفهای دارد؟
عدم سازگاری با قواعد عربی :
از نظر قواعد عربی ، اسم فاعل هیچ گاه به معنای گذشته عمل نمی کند ؛ بلکه به معنای حال یا آینده عمل می کند .
رشید شرتونی در باره شرائط عمل اسم فاعل مینویسد :
اما اذا کان متعدّیاً وهو بمعنی الحال او الاستقبال ، فانّه ینصب مفعوله ، نحو : (ان المجتهد محبُّ کتابة .
معلم رشید الشرتونی، مبادی العربیّة ، مؤسسه انتشارات دار العلم، قم ، ط. 11/1428 ه .
در حالی که (اماماً) مفعول دوم عامل خودش در آیه (انی جاعلک...) می باشد ؛ لذا (جاعل) در این آیه به معنای حال می باشد .
این مطلب از طریق وحی به اطلاع ابراهیم رسیده است :
نکته دیگر این که جمله (انّی جاعلک...) به ابراهیم وعده می دهد که او را به مقام امامت برمی گزیند ; و خود این وعده از طریق وحی به ابراهیم ابلاغ شده است . پس قبل از اینکه وعده امامت به ابراهیم برسد ، آن حضرت دارای عنوان پیامبری بوده و به او وحی می شده است .
علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه در این باره مینویسد :
قوله تعالی: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً، أی مقتدی یقتدی بک الناس، و یتبعونک فی أقوالک و أفعالک، فالإمام هو الذی یقتدی و یأتم به الناس، و لذلک ذکر عدة من المفسرین أن المراد به النبوة، لأن النبی یقتدی به أمته فی دینهم، قال تعالی: (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ، إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ): النساء- 63، لکنه فی غایة السقوط.
أما أولا: فلأن قوله: إِماماً، مفعول ثان لعامله الذی هو قوله:
جاعِلُکَ و اسم الفاعل لا یعمل إذا کان بمعنی الماضی، و إنما یعمل إذا کان بمعنی الحال أو الاستقبال فقوله، إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً، وعد له ع بالإمامة فی ما سیأتی، مع أنه وحی لا یکون إلا مع نبوة، فقد کان (ع) نبیا قبل تقلده الإمامة، فلیست الإمامة فی الآیة بمعنی النبوة (ذکره بعض المفسرین.)
و أما ثانیا: فلأنا بینا فی صدر الکلام: أن قصة الإمامة، إنما کانت فی أواخر عهد إبراهیم ع بعد مجیء البشارة له بإسحق و إسماعیل، و إنما جاءت الملائکة بالبشارة فی مسیرهم إلی قوم لوط و إهلاکهم، و قد کان إبراهیم حینئذ نبیا مرسلا، فقد کان نبیا قبل أن یکون إماما فإمامته غیر نبوته.
المیزان فی تفسیر القرآن ، ج1 ، ص 271 .
(إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً) امام یعنی مقتدا و پیشوایی که مردم به او اقتداء کرده و در گفتار و کردارش از او پیروی میکنند ، و به همین جهت عدهای از مفسرین گفتهاند : مراد از امامت همان نبوت است ؛ چون نبی نیز کسی است که امتش در دین خود به وی اقتداء میکنند ، هم چنان که خدای تعالی فرموده:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ؛ ما هیچ پیامبری نفرستادیم مگر برای این که باذن او پیروی شود)
لذا تفسیری که از جعل در (انی جاعلک للناس اماماً) به نبوت شده ، به چند دلیل معقول نیست :
1 . کلمه ( اماما) مفعول دوم عامل خودش است و عاملش کلمه (جاعلک) است و اسم فاعل هیچگاه به معنای گذشته باشد عمل نمیکند و مفعول نمیگیرد، وقتی عمل میکند که یا به معنای حال باشد و یا آینده .
بنا بر این قاعده ، جمله (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً) وعدهای است به ابراهیم علیه السلام که در آینده او را به مقام امامت میرساند و خود این جمله و وعده از طریق وحی به ابراهیم علیه السلام ابلاغ شده است ؛ پس معلوم میشود قبل از آن که این وعده به او برسد ، پیغمبر بوده که این وحی باو شده ؛ از این رو ، به طور قطع امامتی که بعدها به او میدهند، غیر نبوتی است که در آن حال داشته، (این جواب را بعضی دیگر از مفسرین نیز گفتهاند).
2 . جریان امامت ابراهیم در اواخر عمر او و بعد از بشارت به اسحاق و اسماعیل بوده ، ملائکه وقتی این بشارت را آوردند که آمده بودند قوم لوط را هلاک کنند ، در سر راه خود سری به ابراهیم علیه السلام زدهاند و ابراهیم در آن موقع پیغمبری بود مرسل ؛ پس معلوم میشود قبل از امامت دارای نبوت بوده.
نتیجه :
بنا بر آن چه بیان شد ، مجعول در این آیه امامت بوده نه نبوت . و حضرت ابراهیم علیه السلام در همان هنگام پیامبر بوده است ؛ زیرا اگر مراد از جعل در آیه ای ( انی جاعلک للناس اماماً) نبوت بوده باشد، این پرسش مطرح می شود که فلسفه جعل مجدد نبوت برای حضرت ابراهیم چیست ؟ آیا وجوب اطاعت مجدد ابراهیم علیه السلام را به مردم اعلان می کند ؟ در حالی که این وجوب اطاعت با جعل نبوت ابراهیم در مرحله اوّل ثابت شده بود ، وقتی نبوت برای ابراهیم جعل گردید از لازمه آن وجوب اطاعت و انقیاد کامل از او است که با جعل نبوت ثابت شده بود ، حال جعل دوم نبوت اگر باز هم به منظور اعلام وجوب اطاعت و پیروی باشد ، این جعل نه بدون حکمت و فلسفه است و این باحکمت خداوند متعال نمیسازد ؛ لذا مفسرین اهل سنت در این جا با یک پرسش جدی مواجه هستند که خداوند به ابراهیم بگوید : من تو را بعد از این که سال ها واجب الاطاعه بودی ، مطاع مردم خواهم کرد حکمت جعل مجدد نبوت هیج توجیه ندارد و دانشوران اهل سنت پاسخ این سوال را تا کنون ندادهاند .
به نقل از سایت ولی عصر عج
- [سایر] در سوره بقره آیه 124 خداوند میفرمایند: (وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً....)، خدا ابراهیم را به امور و کلماتی امتحان کرد.... این کلمات و اموری چه چیزهایی بود؟
- [سایر] لطفاً تفسیر این آیه را بیان کنید: (وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود).
- [سایر] مگر مقام امامت بالاتر از رسالت است که خداوند بر ابراهیم (ع ) منت می گذارد ومی گوید تو را امام و رهبر مردم قرار دادم ؟
- [سایر] با توجه به آیه 30 سوره بقره: "و اذقالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون"، حضرت آدم (ع) خلیفه رب بود یا خلیفةالله؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا مقام پیامبر(ص) بالات از حضرت ابراهیم (ع) است؟ به چه دلایلی پیامبر(ص) مقام امامت هم داشت؟
- [سایر] با توجه به آیه 30 بقره منظور مقام امامت است یا نبوت ؟ و در مورد زمان قبل از رسول خدا چگونه می شود؟
- [سایر] آیا دلیل ما برای اینکه می گوییم مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است فقط آیه مربوط به عهد حضرت ابراهیم(ع) است یا دلایل دیگر هم دارد؟ لطفا در هر دو صورت به طور کامل توضیح و برای ائمه(ع) دوازدهگانه ما تبیین کنید که آیا مقامشان از پیامبران دیگر(غیر از پیامبر خودمان) بالاتر است یا نه؟
- [سایر] آیا مقام نبوت حضرت ابراهیم با ترسیدن از افراد منافات ندارد؟فلما رای ایدیهم لا تصل الیه نکرهم و او حبس منهم خیفه قالوا لا تخف ( هود / 70 ) .
- [سایر] پذیرفتن ولایت عهدی بوسیلة حضرت امام رضا - علیه السلام - از طرف مأمون با توجه به آیة شریفة 113 سورة مبارکة هود، چگونه تعبیر می شود؟
- [سایر] پذیرفتن ولایت عهدی بوسیلة حضرت امام رضا - علیه السلام - از طرف مأمون با توجه به آیة شریفة 113 سورة مبارکة هود، چگونه تعبیر می شود؟
- [آیت الله نوری همدانی] یکی از نماز های مستحبی نماز غفیله است که بین نماز مغرب و عشا خوانده می شود و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا وقتی که سرخی طرف مغرب از بین برود ودر رکعت اول آن ، بعد از حمد باید بجای سوره این آیه را بخوانند : و ذاالنون اذ ذهب مغاصباً ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المؤ منین . ودر رکعت دوم بعد از حمد بجای سوره این آیه را بخوانند : و عنده مفاتح الفیب لا یعلمه الا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقه الا یعلمها و لا حبه فی ظلمات الارض و لا رطب و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین و در قنوت آن بگوید : اللهم انی اسالک بمفاتح الغیب التی لا یعلمها الا انت ان تصلی علی محّمدٍ و آل محّمدٍ و ان تفعل بی کذا و کذا ، و بجای کلمه کذا و کذا حاجتهای خود را بگوید و بعد بگوید : اللهم انت ولی نعمتی و القادر علی طلبتی تعلم حاجتی فاسالک بحق محمّدٍ و آل محمّدٍ علیه و علیهم السلام لما قضیتها لی .
- [آیت الله وحید خراسانی] نماز غفیله از نمازهای مستحبی مشهور است که بین نماز مغرب و عشاء خوانده می شود و در رکعت اول ان بعد از حمد باید به جای سوره این ایه را بخوانند و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین و در رکعت دوم بعد از حمد به جای سوره این ایه را بخوانند و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقه الا یعلمها و لا حبه فی ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین و در قنوت ان بگویند اللهم انی اسالک بمفاتح الغیب التی لا یعلمها الا انت ان تصلی علی محمد و ال محمد و ان تفعل بی کذا و کذا و به جای کلمه کذا و کذا حاجتهای خود را بگویند و بعد بگویند اللهم انت ولی نعمتی و القادر علی طلبتی تعلم حاجتی فاسالک بحق محمد و ال محمد علیه و علیهم السلام لما قضیتها لی
- [آیت الله سبحانی] یکی از نمازهای مستحبی نماز غفیله است که بین نماز مغرب و عشاء خوانده می شود. و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا وقتی که سرخی طرف مغرب از بین برود و در رکعت اول آن، بعد از حمد باید به جای سوره این آیه را بخوانند: وَ ذَالنُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجِبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی المُؤمِنینَ. و در رکعت دوم بعد از حمد به جای سوره این آیه را بخوانند:وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیْبِ لا یَعْلَمُها اِلاّ هُوَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی البَرِّ وَ البَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة اِلاَّ یَعْلَمُهَا وَ لاَ حَبَّة فِی ظُلُماتِ الأرَضِ وَ لا رَطَب وَ لاَ یابِس اِلاَّ فِی کِتاب مُبِین و در قنوت آن بگویند: (اللّهُمَّ اِنّی أَسْألُکَ بِمَفاتِحِ الغَیْبِ الَّتِی لاَ یَعلَمُها اِلاّ أَنْتَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی کَذا و کَذا) و به جای کلمه کذا و کذا حاجت های خود را بگویند و بعد بگویند: (اللّهُمَّ أَنْتَ وَلِیُّ نِعْمَتِی وَ القادِرُ عَلی طَلِبَتِی تَعْلَمُ حاجَتِی فَأسألُکَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَیْتَهَالِی). احکام قبله
- [آیت الله مظاهری] یکی از نمازهای مستحبّی، نماز غفیله است که بین نماز مغرب و عشا خوانده میشود و وقت فضیلت آن بعد از نماز مغرب است تا وقتی که سرخی طرف مغرب از بین برود و تا طلوع فجر هر وقت بخوانند اداست. و در رکعت اوّل بعد از حمد باید به جای سوره این آیه را بخوانند: (وَ ذَاالنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ).(1) و در رکعت دوّم بعد از حمد به جای سوره این آیه را بخوانند: (وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلّا هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلّا یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلّا فی کِتابٍ مُبینٍ).(2) و در قنوت بگویند: (أَللَّهُمَّ إِنّی أَسْأَلُکَ بِمَفاتِحِ الْغَیْبِ الَّتی لا یَعْلَمُها إِلّا أَنْتَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بی کَذا وَ کَذا)(3)، و به جای کذا و کذا حاجتهای خود را بگویند، و بعد بگویند: (أَللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِیُّ نِعْمَتی وَ الْقادِرُ عَلی طَلِبَتی تَعْلَمُ حاجَتی فَأَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ لَمَّا قَضَیْتَها لی).(4)
- [امام خمینی] یکی از نمازهای مستحبی نماز غفیله است، که بین نماز مغرب و عشا خوانده می شود. و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا وقتی که سرخی طرف مغرب از بین برود. و در رکعت اول آن بعد از حمد، باید به جای سوره، این آیه را بخوانند: "و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات ان لا اله الا نت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المؤمنین". و در رکعت دوم بعد از حمد به جای سوره، این آیه را بخوانند: "و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقة الا یعلمها و لا حبة فی ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین". و در قنوت آن بگویند: "اللهم انی اسالک بمفاتح الغیب التی لا یعلمها الا انت ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تفعل بی کذا و کذا". و به جای کلمه کذا و کذا حاجتهای خود را بگویند. و بعد بگویند: "اللهم انت ولی نعمتی و القادر علی طلبتی تعلم حاجتی فاسالک بحق محمد و آل محمد علیه و علیهم السلام لما قضیتها لی".
- [آیت الله بهجت] یکی از نمازهای مستحبی نماز غفیله است که بین نماز مغرب و عشا خوانده میشود. و وقت آن بنابر احوط بعد از نماز مغرب است تا وقتی که سرخی طرف مغرب از بین برود، گرچه احتمال دارد بین نماز مغرب و عشا هر وقت که بود بشود خواند و بنابر اظهر میتوانند نماز غفیله را با نافله مغرب باهم در یک نماز نیت کرده بهجا آورند؛ و در رکعت اول آن، بعد از حمد باید یا بهتر است به جای سوره این آیه را بخوانند: (وَ ذَالنّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنادی فِی الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَک اِنِّی کنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذَلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ) و در رکعت دوم بعد از حمد به جای سوره این آیه را بخوانند: (وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها اِلاّ هُوَ وَ یعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ماتَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلاّ یعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الاْرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ اِلاّ فی کتابٍ مُبِین). و در قنوت آن بگویند: (اَللّهُمَّ اِنّی أَسْئلُک بِمَفاتِحِ الْغَیبِ الَّتی لا یعْلَمُها اِلاّ أنْتَ أنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بی...) سپس حاجتهای خود را ذکر کنند و بعد بگویند: (اَللّهُمَّ أَنْتَ وَلِیّ نِعْمَتی وَ الْقادِرُ عَلی طَلِبَتی تَعْلَمُ حاجَتی فَأَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلام لَمّا قَضَیتَها لی).
- [آیت الله مکارم شیرازی] از نمازهایی که به جا آوردن آن به امید ثواب پروردگار خوب است نماز غفیله است که بین نماز مغرب و عشا خوانده می شود و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا موقعی که سرخی طرف مغرب از بین برود، در رکعت اول بعد از حمد به جای سوره این آیه را می خواند: (و ذا النون اذْ ذهب مغاضباً فظن انْ لنْ نقْدر علیْه فنادی فی الظلمات انْ لا اله إلا انْت سبْحانک انی کنْت من الظالمین فاسْتجبْنا له و نجیْناه من الْغم و کذلک ننْجی الْمؤمنین) و در رکعت دوم بعد از حمد به جای سوره این آیه را بخوانند: (و عنْده مفاتح الْغیْب لا یعْلمها إلا هو و یعْلم ما فی الْبر و الْبحْر و ما تسْقط منْ ورقة إلا یعْلمها و لا حبة فی ظلمات الاْرْض و لا رطْب و لا یابس إلا فی کتاب مبین) و در قنوت آن بگویند: (اللهم انی اسْئلک بمفاتح الْغیْب التی لا یعْلمها إلا انْت انْ تصلی علی محمد و آل محمد و انْ تفْعلْ بی کذا و کذا) و به جای کلمه کذا و کذا حاجتهای خود را بگویند و بعد بگویند: (اللهم انْت ولی نعْمتی و الْقادر علی طلبتی تعْلم حاجتی فأسْئلک بحق محمد و آل محمد علیْه و علیْهم السلام لما قضیْتها لی).
- [آیت الله بروجردی] یکی از نمازهای مستحبی نماز غفیله است که بین نماز مغرب و عشا خوانده میشود و وقت آن بنا بر احتیاط پیش از آن است که سرخی طرف مغرب از بین برود و در رکعت اوّلِ آن بعد از حمد باید به جای سوره این آیه را بخوانند:وَ ذَا النّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أََنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنادی فِی الظّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ.و در رکعت دوم بعد از حمد به جای سوره این آیه را بخوانند:وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها إِلا هُوَ وَ یعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلا یعْلَمُها وَ لاحَبَّة فی ظُلُماتِ اْلأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلا فی کِتابٍ مُبینٍ.و در قنوت آن بگویند:(اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِمَفاتِحِ الغَیبِ الَّتی لا یعْلَمُها اِلا اَنْتَ اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بیکَذَا وَ کَذَا).و به جای کلمه کَذَا وَ کَذَا حاجتهای خود را بگویند، بعد بگویند:(اللّهُمَّ اَنْتَ وَلِی نِعْمَتی وَ الْقادِرُ عَلی طَلِبَتی تَعْلَمُ حاجَتِی فَأساَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلامُ لَمَّا قَضَیتَها لی).
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . یکی از نمازهای مستحب نماز غفیله است و وقت آن بین نماز مغرب و عشا است و در رکعت اول آن، بعد از حمد باید به جای سوره این آیه را بخوانند: وَذَا النّوُنِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادی فی الظُّلُمَاتِ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنین و در رکعت دوم بعد از حمد به جای سوره این آیه را بخوانند: وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُهَا إلاَّ هُو وَیَعْلَمُ مَا فِی البَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة إلا یَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّة فی ظُلُمَاتِ الأرْضِ وَلاَ رَطْب وَلاَ یَابِس إِلاَّ فی کِتَاب مُبِین و در قنوت آن بگویند: أَللّهُمَّ إنّی أَسْأَلُکَ بِمَفَاتِحِ الْغَیْبِ الَّتی لا یَعْلَمُهَا إِلاَّ أَنْتَ أنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَأنْ تَفْعَلَ بی کَذَا وکَذَا و به جای کلمه کذا و کذا حاجت های خود را بگویند و بعد بگویند: أَللّهُمَّ أنْتَ وَلِیُّ نِعْمَتی وَالْقَادِرُ عَلی طَلِبَتی تَعْلَمُ حَاجَتی فَأسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ السَّلاَمُ لَمَّا قَضَیْتَهَا لِی
- [آیت الله علوی گرگانی] یکی از نمازهای مستحبّی نماز غفیله است که بین نماز مغرب وعشا خوانده میشود، و وقت آن بنابر احتیاط پیش از آن است که سرخی طرف مغرب از بین برود، و در رکعت اوّل بعد از حمد باید به جای سوره این آیه را بخوانند: )وَذَالنُّونِ اًّذْ ذَهَبَ مُغاضِبَاً فَظَنَّ أنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّلُماتِ أنْ لا اًّلهَ اًّلا أنْتَ سُبْحانَکَ اًّنّی کُنْتُ مِنَ الظّالمِین فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجیّناهُ مِنَ الغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِیالمُؤمِنینَ( و در رکعت دوم بعد از حمد به جای سوره این آیه را بخوانند: )وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیْبِ لا یَعْلَمُها اًّلاّ هُو وَیَعْلَمُ مافی البَرِّ وَالبَحْرِ وَماتَسْقُطُ مِنْ وَرَقًَْ اًّلاّ یَعْلَمُها وَلا حَبًَّْ فی ظُلُماتِ الأرْضِ وَلا رَطْبً وَلا یابِسً اًّلاّ فِی کِتابً مُبینً(، و در قنوت آن بگویند: )اللّهُمَّ اًّنّی أسْئَلُکَ بِمَفاتِح الغَیْبِ التی لا یَعْلَمُها اًّلا أنْتَ أنْ تُصَلّیَ عَلی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَأنْ تَفْعَلَ بی کَذا وَکَذا(، و به جای کلمه کذا وکذا حاجتهای خود را بگویند و بعد بگویند: )اللّهُمَّ أنْتَ وَلِیُّْ نِعْمَتی وَالقادِرُ عَلی طَلَبَتی تَعْلَمُ حاجَتی فَاَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ السَّلام لَمّا قَضَیْتَها لِی(.