در یوم الدار اگر به جای امیر علیه السلام ابولهب بر میخاست,وصی رسول الله بود؟اصلا مگر آنها پیامبر را قبول داشتند که بخواهند از وصی او سوال کنند؟ نکته مغالطه در چنین سوالاتی کجاست؟ شبهه ی شما وبسیاری از شبهاتی که به این حدیث وارد شده به خاطر عدم دقت در حدیث و بی توجّهی به صراحت پیامبر(صلی الله علیه و اله) در اثبات ولایت مولاست. لذا خوب است متن آن را مورد مطالعه ی دقیق قرار دهید چون جواب بسیاری از شبهات وارده، در خود حدیث موجود است. شما که گفته اید چطور ممکن است پیامبر (ص) از میان کسانی که مشرک هستند وخدا وپیامبررا قبول ندارند وصی و جانشینی بر گزیند این اشکال از اینجا ناشی شده است که شما خوب به متن روایت دقت نکرده اید چرا که در روایت آمده است پیامبر (ص) فرمود : چه کسی مرا در این امر یاری می کند ؟ وقبل از آن هم فرموده که خداوند فرمانم داده تا شمارا به سوی او بخوانم . پس واضح است که کسی که این یاری کردن را به عهده می گرفت باید مسلمان می شد واصلا مگر می شود یک نفر به عنوان وصی وجانشین ، دین کسی را تبلیغ کند ولی خود به آن دین معتقد نباشد؟!!! (افلا تعقلون ) با توجه به آیات ذیل: وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ. (بقره/124) وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَکانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ. (سجده/24 رسیدن به مقام امامت، لیاقت و شایستگی میخواهد به همین جهت کسانی را که خداوند به این مقام برگزید، در ابتدا آنها را مورد امتحان سخت و آزمایشهای گوناگون قرارداد که نمونه آنان حضرت ابراهیم میباشد. آن حضرت پس از موفقیت در آزمون الهی، به مقام امامت نایل شد. در مورد جریان یوم الدار نیز قضیه همین است. رسول خدا طبق دستور خداوند، همه بزرگان بنی هاشم و فرزندان عبد المطلب را به سوی خداوند دعوت نمود و خداوند میخواست آنها را امتحان کند و قرار بر این بود که هرکه دعوت رسول خدا را اجابت کند از امتحان الهی سرافراز بیرون آمده و لیاقت و شایستگی مقام امامت و رهبری پس از پیامبر را دارد. طبق تصریح منابع خود اهل سنت در نوبت دوم مهمانی که از رسول خدا انجام گرفت، حضرت آنها را به پذیرش اسلام فراخواند، تنها کسی که در آن مجلس به دعوت آن حضرت پاسخ گفت امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام بود. طبری از علمای سرشناس و تاریخ نگار اهل سنت، قضیه را اینگونه نقل کرده است: حدثنا ابن حمید قال حدثنا سلمة قال حدثنی محمد بن إسحاق عن عبد الغفار بن القاسم عن المنهال بن عمرو عن عبدالله بن الحارث بن نوفل بن الحارث بن عبدالمطلب عن عبدالله بن عباس عن علی بن أبی طالب قال: لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله (وأنذر عشیرتک الأقربین) دعانی رسول الله فقال لی: یا علی إن الله أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین فَضِقْتُ بذَلک ذَرْعاً وَعَرَفْتُ أَنِّی مَتَی أُنادیْهِم بِهَذا أَرَی مِنْهُم مَا أَکْرَهُ. فَصَمَتُّ حَتَّی جَاءَنِی جِبْریِلَ فَقَال: یَا مُحَمَّدُ، إنَّکَ إنْ لاَ تَفْعَلْ مَا تُؤْمَرُ بِه یُعَذِّبُکَ رَبُّکَ. فاصنع لنا صاعا من طعام... ثم تکلم رسول الله فقال: یَا بَنِی عَبْدِ المُطَّلِبِ، إنی واللَّهُ مَا أعْلَمُ شَابًّا منَ العَرَبِ جَاءَ قَوْمَه بأفْضَلَ مِمَّا قَدْ جِئْتُکُم بِه، إنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیْرِ الدُّنْیَا والآخِرَةِ، وقَدْ أَمَرَنِی رَبِّی أنْ أُدْعُوکُم إلیْهِ، فأیُّکُم یُؤَازِرُنِی عَلَی هَذا الأَمْرِ عَلَی أن یَکُونَ أَخِی ووصیی وخلیفتی فیکم؟ قال: فأحجم القوم عنها جمیعا. فَقُلْتُ وَأَنَا أَحْدَثُهُمْ سِنًّا، وَأَرْمَصُهُمْ عَیْنَاً، وَأَعْظَمُهُمْ بَطْنَاً، وَأَحْمَشُهُمْ سَاقَاً: أَنَا یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَکُونُ وَزِیرَکَ عَلَیْهِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِی فَقَالَ: إِنَّ هاذَا أَخِی وَوَصِیی وَخَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا، فَقَامَ الْقَوْمُ یَضْحَکُونَ وَیَقُولُونَ لأبِی طَالِبٍ: قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تَسْمَعَ وَتُطِیعَ لِعَلِیَ. به نقل ابن عباس، امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: چون آیه (وانذر عشیرتک الاقربین ) (یعنی فامیلهای نزدیک خود را بیم ده)بر رسول خدا صلی لله علیه وسلم نازل گردید آنحضرت مرا طلبید و فرمود: ای علی، خدای بزرگ به من دستور داده که فامیلهای نزدیکت را بیم ده، و این مأموریت مرا سخت تحت فشار قرار داده و میدانم که هر گاه این ماموریت را با آنها در میان بگذارم پاسخ ناراحت کننده ای از ایشان دریافت خواهم کرد و به همین خاطر دم فرو بستم (تا فرصتی پیش آید و آنرا انجام دهم) تا اینکه جبرئیل آمد و گفت: ای محمد اگر مأموریت خود را انجام ندهی پروردگارت تو را عذاب خواهد کرد. رسول خدا مرا طلبید و بمن فرمود برای ما یک (صاع) غذا تهیه کن.... سپس رسول خدا(ص) آغاز سخن کرده فرمود: ای فرزندان عبد المطلب! من به خدا سوگند در میان عرب جوانی را سراغ ندارم که برای قوم خود چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام آورده باشد، من برای شما خوبی دنیا و آخرت آوردهام و خدا به من دستور داده تا شما را بدان دعوت کنم، اینک کدامیک از شما است که مرا در این مأموریت کمک کند تا به پاداش آن، برادر من و وصی و جانشین من در میان شما باشد؟ علی علیه السلام میفرماید: همه از پاسخ به دعوت رسول خدا خودداری کردند و من که از همه آنها کم سن و سال تر و کم دیدتر و (در اثر کودکی) شکم بزرگتر، و ساق پایم نازکتر از همه بود گفتم: ای پیامبر خدا! من کمک کار تو در این مأموریت خواهم بود! رسول خدا صلی الله علیه وآله، گردنم را گرفت و فرمود: به راستی که این است برادر و وصی و جانشین من در میان شما و شما از او شنوائی داشته و پیرویش کنید! و آن گروه برخاسته در حالی که میخندیدند به ابو طالب گفتند: تو را مأمور کرد تا از پسرت شنوائی داشته و از او اطاعت کنی! الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج1، ص542، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت. با توجه به متن روایت، دو نکته مهم به دست میآید: 1- این دعوت از بزرگان بنی هاشم و فرزندان عبد المطلب، به دستور خداوند انجام شده است. (إن الله أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین، وقَدْ أَمَرَنِی رَبِّی أنْ أُدْعُوکُم إلیْهِ). 2 - هدف از این تجمع، تنها دعوت به دین اسلام نیست؛ بلکه اعلام جانشینی رسول خدا نیز منظور خداوند است: (یَا مُحَمَّدُ، إنَّکَ إنْ لاَ تَفْعَلْ مَا تُؤْمَرُ بِه یُعَذِّبُکَ رَبُّکَ). اگر مقصود تنها دعوت به دین الهی باشد، تهدید از جانب خدا معنی ندارد، این عبارت فوق که از جانب خداوند به رسول خدا توسط جبرئیل گفته شده، شبیه آیه تبلیغ است که در حجة الوداع بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ. (مائده/ 67) از طرفی دیگر، رسول خدا هیچ وقت از نزد خود سخنی نگفته و برنامهای را برای مردم اعلام نکردهاست. آن حضرت هر سخن و برنامهاش، طبق دستور الهی بود همانگونه که قرآن در باره او میفرماید: وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یُوحی. (نجم/3-4)؛ همچنانکه در بخش روایات بیان کردیم، عامر بن الطفیل یکی از سران قبیله بنی عامر، شرط اسلام اختیار کردنش را واگذاری مقام خلافت و جانشینی رسول خدا بود، که حضرت صریحاً در پاسخ او بیان فرمود: لیس ذلک إلی إنما ذلک إلی الله عز وجل یجعله حیث یشاء؛ واگذاری امر خلافت در اختیار من نیست؛ بلکه به دست خداوند است، به هر که بخواهد قرار میدهد. از اینجا روشن میشود که فرد جانشین رسول خدا از جانب خدا معین بوده و آن حضرت علاوه بر دعوت آنها، مأمور بوده تا جانشینش را برای مردم معرفی کند. اما مغالطه : اول: در این سؤال مطلب را طوری القا کرده اید که هدف ازآن جلسه فقط تعیین وصی وخلیفه بوده است درحالی که هدف از تشکیل ان جلسه دو چیز بوده است : 1: دعوت عشیره و فامیل به اسلام و.. 2: تعیین خلیفه و جانشین دوم: در این سوال مطلب را طوری مطرح نموده اید که طرف فکر کند تشکیل جلسه به دستور شخص پیامبراسلام (ص ) بوده است درحا لی که تشکیل اصل آن جلسه هم به امرخداوند متعال بوده است . سوم : دراین سوال مطلب را طوری مطرح نموده اید که طرف فکر کند تعیین خلیفه وجانشین یک امرعرفی وعادی وبه دست پیامبر{ص} است در حالی که چنین نیست بلکه منصب خلیفه و وصی پیامبر{ص}همانند خود منصب پیامبری یک امر الهی است نه یک امرعرفی و.. . چهارم: دراین سوال مطلب را طوری مطرح نموده اید که طرف فکر کند که ابولهب درعین مشرک بودن و صفت کفر داشتن اگر بر می خواست می توانست وصی پیامبر(ص) شود درحالیکه رسیدن به مقام امامت، (همانند مقام رسالت ونبوت) لیاقت و شایستگی میخواهد به همین جهت کسانی را که خداوند به این مقام برگزید، در ابتدا آنها را مورد امتحان سخت و آزمایشهای گوناگون قرارداد که نمونه آنان حضرت ابراهیم میباشد. آن حضرت پس از موفقیت در آزمون الهی، به مقام امامت نایل شد. و مطالب دیگر که جهت رعایت اختصاربه این مقدار اکتفا میشود .
در یوم الدار اگر به جای امیر علیه السلام ابولهب بر میخاست,وصی رسول الله بود؟اصلا مگر آنها پیامبر را قبول داشتند که بخواهند از وصی او سوال کنند؟ نکته مغالطه در چنین سوالاتی کجاست؟
در یوم الدار اگر به جای امیر علیه السلام ابولهب بر میخاست,وصی رسول الله بود؟اصلا مگر آنها پیامبر را قبول داشتند که بخواهند از وصی او سوال کنند؟ نکته مغالطه در چنین سوالاتی کجاست؟
شبهه ی شما وبسیاری از شبهاتی که به این حدیث وارد شده به خاطر عدم دقت در حدیث و بی توجّهی به صراحت پیامبر(صلی الله علیه و اله) در اثبات ولایت مولاست. لذا خوب است متن آن را مورد مطالعه ی دقیق قرار دهید چون جواب بسیاری از شبهات وارده، در خود حدیث موجود است.
شما که گفته اید چطور ممکن است پیامبر (ص) از میان کسانی که مشرک هستند وخدا وپیامبررا قبول ندارند وصی و جانشینی بر گزیند این اشکال از اینجا ناشی شده است که شما خوب به متن روایت دقت نکرده اید چرا که در روایت آمده است پیامبر (ص) فرمود : چه کسی مرا در این امر یاری می کند ؟ وقبل از آن هم فرموده که خداوند فرمانم داده تا شمارا به سوی او بخوانم . پس واضح است که کسی که این یاری کردن را به عهده می گرفت باید مسلمان می شد واصلا مگر می شود یک نفر به عنوان وصی وجانشین ، دین کسی را تبلیغ کند ولی خود به آن دین معتقد نباشد؟!!! (افلا تعقلون )
با توجه به آیات ذیل:
وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ. (بقره/124)
وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَکانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ. (سجده/24
رسیدن به مقام امامت، لیاقت و شایستگی میخواهد به همین جهت کسانی را که خداوند به این مقام برگزید، در ابتدا آنها را مورد امتحان سخت و آزمایشهای گوناگون قرارداد که نمونه آنان حضرت ابراهیم میباشد. آن حضرت پس از موفقیت در آزمون الهی، به مقام امامت نایل شد.
در مورد جریان یوم الدار نیز قضیه همین است. رسول خدا طبق دستور خداوند، همه بزرگان بنی هاشم و فرزندان عبد المطلب را به سوی خداوند دعوت نمود و خداوند میخواست آنها را امتحان کند و قرار بر این بود که هرکه دعوت رسول خدا را اجابت کند از امتحان الهی سرافراز بیرون آمده و لیاقت و شایستگی مقام امامت و رهبری پس از پیامبر را دارد.
طبق تصریح منابع خود اهل سنت در نوبت دوم مهمانی که از رسول خدا انجام گرفت، حضرت آنها را به پذیرش اسلام فراخواند، تنها کسی که در آن مجلس به دعوت آن حضرت پاسخ گفت امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام بود.
طبری از علمای سرشناس و تاریخ نگار اهل سنت، قضیه را اینگونه نقل کرده است:
حدثنا ابن حمید قال حدثنا سلمة قال حدثنی محمد بن إسحاق عن عبد الغفار بن القاسم عن المنهال بن عمرو عن عبدالله بن الحارث بن نوفل بن الحارث بن عبدالمطلب عن عبدالله بن عباس عن علی بن أبی طالب قال: لما نزلت هذه الآیة علی رسول الله (وأنذر عشیرتک الأقربین) دعانی رسول الله فقال لی: یا علی إن الله أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین فَضِقْتُ بذَلک ذَرْعاً وَعَرَفْتُ أَنِّی مَتَی أُنادیْهِم بِهَذا أَرَی مِنْهُم مَا أَکْرَهُ. فَصَمَتُّ حَتَّی جَاءَنِی جِبْریِلَ فَقَال: یَا مُحَمَّدُ، إنَّکَ إنْ لاَ تَفْعَلْ مَا تُؤْمَرُ بِه یُعَذِّبُکَ رَبُّکَ. فاصنع لنا صاعا من طعام...
ثم تکلم رسول الله فقال: یَا بَنِی عَبْدِ المُطَّلِبِ، إنی واللَّهُ مَا أعْلَمُ شَابًّا منَ العَرَبِ جَاءَ قَوْمَه بأفْضَلَ مِمَّا قَدْ جِئْتُکُم بِه، إنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیْرِ الدُّنْیَا والآخِرَةِ، وقَدْ أَمَرَنِی رَبِّی أنْ أُدْعُوکُم إلیْهِ، فأیُّکُم یُؤَازِرُنِی عَلَی هَذا الأَمْرِ عَلَی أن یَکُونَ أَخِی ووصیی وخلیفتی فیکم؟ قال: فأحجم القوم عنها جمیعا. فَقُلْتُ وَأَنَا أَحْدَثُهُمْ سِنًّا، وَأَرْمَصُهُمْ عَیْنَاً، وَأَعْظَمُهُمْ بَطْنَاً، وَأَحْمَشُهُمْ سَاقَاً: أَنَا یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَکُونُ وَزِیرَکَ عَلَیْهِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِی فَقَالَ: إِنَّ هاذَا أَخِی وَوَصِیی وَخَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا، فَقَامَ الْقَوْمُ یَضْحَکُونَ وَیَقُولُونَ لأبِی طَالِبٍ: قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تَسْمَعَ وَتُطِیعَ لِعَلِیَ.
به نقل ابن عباس، امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: چون آیه (وانذر عشیرتک الاقربین ) (یعنی فامیلهای نزدیک خود را بیم ده)بر رسول خدا صلی لله علیه وسلم نازل گردید آنحضرت مرا طلبید و فرمود:
ای علی، خدای بزرگ به من دستور داده که فامیلهای نزدیکت را بیم ده، و این مأموریت مرا سخت تحت فشار قرار داده و میدانم که هر گاه این ماموریت را با آنها در میان بگذارم پاسخ ناراحت کننده ای از ایشان دریافت خواهم کرد و به همین خاطر دم فرو بستم (تا فرصتی پیش آید و آنرا انجام دهم) تا اینکه جبرئیل آمد و گفت: ای محمد اگر مأموریت خود را انجام ندهی پروردگارت تو را عذاب خواهد کرد.
رسول خدا مرا طلبید و بمن فرمود برای ما یک (صاع) غذا تهیه کن....
سپس رسول خدا(ص) آغاز سخن کرده فرمود: ای فرزندان عبد المطلب! من به خدا سوگند در میان عرب جوانی را سراغ ندارم که برای قوم خود چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام آورده باشد، من برای شما خوبی دنیا و آخرت آوردهام و خدا به من دستور داده تا شما را بدان دعوت کنم، اینک کدامیک از شما است که مرا در این مأموریت کمک کند تا به پاداش آن، برادر من و وصی و جانشین من در میان شما باشد؟
علی علیه السلام میفرماید: همه از پاسخ به دعوت رسول خدا خودداری کردند و من که از همه آنها کم سن و سال تر و کم دیدتر و (در اثر کودکی) شکم بزرگتر، و ساق پایم نازکتر از همه بود گفتم: ای پیامبر خدا! من کمک کار تو در این مأموریت خواهم بود! رسول خدا صلی الله علیه وآله، گردنم را گرفت و فرمود: به راستی که این است برادر و وصی و جانشین من در میان شما و شما از او شنوائی داشته و پیرویش کنید! و آن گروه برخاسته در حالی که میخندیدند به ابو طالب گفتند: تو را مأمور کرد تا از پسرت شنوائی داشته و از او اطاعت کنی!
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج1، ص542، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
با توجه به متن روایت، دو نکته مهم به دست میآید:
1- این دعوت از بزرگان بنی هاشم و فرزندان عبد المطلب، به دستور خداوند انجام شده است. (إن الله أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین، وقَدْ أَمَرَنِی رَبِّی أنْ أُدْعُوکُم إلیْهِ).
2 - هدف از این تجمع، تنها دعوت به دین اسلام نیست؛ بلکه اعلام جانشینی رسول خدا نیز منظور خداوند است: (یَا مُحَمَّدُ، إنَّکَ إنْ لاَ تَفْعَلْ مَا تُؤْمَرُ بِه یُعَذِّبُکَ رَبُّکَ).
اگر مقصود تنها دعوت به دین الهی باشد، تهدید از جانب خدا معنی ندارد، این عبارت فوق که از جانب خداوند به رسول خدا توسط جبرئیل گفته شده، شبیه آیه تبلیغ است که در حجة الوداع بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ. (مائده/ 67)
از طرفی دیگر، رسول خدا هیچ وقت از نزد خود سخنی نگفته و برنامهای را برای مردم اعلام نکردهاست. آن حضرت هر سخن و برنامهاش، طبق دستور الهی بود همانگونه که قرآن در باره او میفرماید: وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یُوحی. (نجم/3-4)؛ همچنانکه در بخش روایات بیان کردیم، عامر بن الطفیل یکی از سران قبیله بنی عامر، شرط اسلام اختیار کردنش را واگذاری مقام خلافت و جانشینی رسول خدا بود، که حضرت صریحاً در پاسخ او بیان فرمود: لیس ذلک إلی إنما ذلک إلی الله عز وجل یجعله حیث یشاء؛ واگذاری امر خلافت در اختیار من نیست؛ بلکه به دست خداوند است، به هر که بخواهد قرار میدهد.
از اینجا روشن میشود که فرد جانشین رسول خدا از جانب خدا معین بوده و آن حضرت علاوه بر دعوت آنها، مأمور بوده تا جانشینش را برای مردم معرفی کند.
اما مغالطه :
اول: در این سؤال مطلب را طوری القا کرده اید که هدف ازآن جلسه فقط تعیین وصی وخلیفه بوده است درحالی که هدف از تشکیل ان جلسه دو چیز بوده است :
1: دعوت عشیره و فامیل به اسلام و..
2: تعیین خلیفه و جانشین
دوم: در این سوال مطلب را طوری مطرح نموده اید که طرف فکر کند تشکیل جلسه به دستور شخص پیامبراسلام (ص ) بوده است درحا لی که تشکیل اصل آن جلسه هم به امرخداوند متعال بوده است .
سوم : دراین سوال مطلب را طوری مطرح نموده اید که طرف فکر کند تعیین خلیفه وجانشین یک امرعرفی وعادی وبه دست پیامبر{ص} است در حالی که چنین نیست بلکه منصب خلیفه و وصی پیامبر{ص}همانند خود منصب پیامبری یک امر الهی است نه یک امرعرفی و.. .
چهارم: دراین سوال مطلب را طوری مطرح نموده اید که طرف فکر کند که ابولهب درعین مشرک بودن و صفت کفر داشتن اگر بر می خواست می توانست وصی پیامبر(ص) شود درحالیکه رسیدن به مقام امامت، (همانند مقام رسالت ونبوت) لیاقت و شایستگی میخواهد به همین جهت کسانی را که خداوند به این مقام برگزید، در ابتدا آنها را مورد امتحان سخت و آزمایشهای گوناگون قرارداد که نمونه آنان حضرت ابراهیم میباشد. آن حضرت پس از موفقیت در آزمون الهی، به مقام امامت نایل شد.
و مطالب دیگر که جهت رعایت اختصاربه این مقدار اکتفا میشود .
- [سایر] پاسخهای ممکن به این شبهه چیست: پیامبر اسلام(ص) در یوم الدار سال سوم بعثت وزارت و وصایت علی(ع) را اعلام نمود؛ پس چرا در معراج سال دهم بعثت از جبرئیل سؤال میکند که وزیر من کیست؟
- [سایر] معنای این صلوات شریفه چیست؟ اللهم صل علی محمد و آل محمد فی الاولین و صل علی محمد و آل محمد فی الآخرین و صل علی محمد و آل محمد فی الملأ الاعلی و صل علی محمد و آل محمد فی المرسلین؟
- [سایر] به روایت ابن هشام: به هنگام مرگ حضرت محمد(ص)، عباس (عموی پیامبر) از حضرت علی(ع) خواست که نزد پیامبر(ص) برود و درباره جانشین آینده وی، نظر خواهی کند، اما حضرت علی از اینکار پرهیز کرد و گفت: (مرا با این سؤال کاری نیست و اگر سید(حضرت محمد) ما را منع کند یقین میباید دانست که هیچکس بعد از وی چیزی به ما ندهد). (سیرت رسول الله، ج 2، ص 1112). سؤال این است که؛ اگر حضرت محمد(ص)، حضرت علی(ع) را به جانشینی خود در غدیر خم انتخاب کرده بود، دلیل این سؤال چه بوده است؟ چرا حضرت علی در پاسخ اشارهای به ماجرای غدیر خم نکرد؟
- [سایر] گفته میشود که اگر کسی هنگام صلوات کلمه (آل محمد) را نگوید مرتکب گناه میشود. این را میدانم که سیوطی در تفسیر خود از بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی، نسائی و ابن ماجه نقل میکند که مردی به پیامبر عرضه داشت: سلام بر تو را میدانیم؛ اما صلوات بر تو چگونه است؟ پیامبر فرمود: (بگو اللهم صل علی محمد و آل محمد کما صلیت علی ابراهیم انک حمید مجید اللهم بارک علی محمد و آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید). سیوطی افزون بر این حدیث، هیجده حدیث دیگر را نقل کرده که همه آنها دلالت میکند هنگام صلوات، آل محمد نیز باید افزوده شود. به نقل ابن حجر در صواعق، پیغمبر اکرم(ص) از اینکه مؤمنان بر او صلوات ناقص بفرستند و فقط بگویند: (اللهم صل علی محمد)، نهی کرده و سفارش فرموده است که هنگام صلوات بگویید: (اللهم صل علی محمد و آل محمد). روایات شیعه هم در اینباره بسیار فراوان است. لطفاً جواب کلامی و فلسفی بدهید و از ذکر احادیث راجع به حتمی بودن صلوات بر آل محمد از روایات شیعه و سنی خودداری شود؛ چون تمام آنها را میدانم.
- [سایر] آیا پیامبر اسلام(ص) این حدیث را فرمودهاند: (هرکس علی را قبول دارد مرا قبول داشته و هرکس مرا قبول داشته باشد خدا را قبول داشته است)؟
- [سایر] «ابولهب» که بود و چگونه در آغاز دعوت پیامبراکرم(ص) با او مبارزه می کرد و از دعوت پیامبر، جلوگیری می کرد؟
- [سایر] چرا یهود قرآن و نبوت حضرت محمد(ص) را قبول ندارند؟!
- [سایر] معنای حدیث زیر چیست؟ و عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبیعمیر، عن إبراهیم بن عبد الحمید، عن مصعب بن عبد الله النوفلی، عمن رفعه قال: قَدِمَ أعرابی بِإبل له علی عهد رسول الله(ص) ... فقال: فَاسْتَهْدِنِی یا رسول الله، قال: لا، قال: بَلی یا رسول الله فَلَم یَزَل یُکَلّمُه حتّی قال: أَهْدِ لَنَا نَاقَةً وَ لَا تَجْعَلْهَا وَلْهَی.
- [سایر] محمد بن حنفیه در روایتی از امام علی (ع) نقل می کند که ایشان فرمودند: "إن رسول الله (ص) یوم القیامة أخذ بحجزة الله و نحن آخذون بحجزة نبینا و شیعتنا آخذون بحجزتنا". معنای الحجزه چیست؟
- [سایر] در کتاب وسایل الشیعه حدیثی از امیرالمومنین نقل شده که متن آن این است عن علی (علیهم السلام) قال: حرم رسول الله (صلی الله علیه وآله) یوم خیبر لحوم الحمر الاهلیة ونکاح المتعة در این روایت امده که پیامبر متعه یا همان صیغه را حرام کرده است صاحب کتاب این حدیث را قبول کرده و می گوید امیرالمومنین تقیه کرده است لطفا نظر خود را درباره این روایت بیان کنید؟
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن وا نا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی؛ بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد؛ تو نیکوکاری و من گناهکار؛ به حق محمد و آل محمد (ص) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)