وهابیت در مورد خطبه غدیر چه نظری دارند؟
پاسخ به شبهات حدیث غدیر 01 استاد سید محمد حسینی قزوینی مطلع شدیم که وهابی‌ها جزوه‌ای به زبان فارسی منتشر و پخش کرده‌اند که در آن چند مسأله را مورد بحث قرار داده‌اند که یکی از آنها بحث و شبهات مربوط به غدیر است . بنده این مبحث را انتخاب کردم روی این جهت که عید غدیر نزدیک است و از الآن ما به پیشواز غدیر برویم و شبهاتی را پیرامون غدیر است یک مقداری مطرح کنیم و ببینیم که اینها در رابطه با چه بحثی تلاش‌های ناجوانمردانه و مذبوحانه دارند . عزیزان می‌دانند که بحث غدیر ، بحث عادی نیست . نبی مکرم در طول23 سال در مناسبت های مختلف از جانشینی ، خلافت و امامت امیرالمؤمنین سخن گفته است . از (حدیث دار) که در اولین جلسه نبوت خویش بود و در همان جلسه فرمود : هذا أخی و وصیّی و خلیفتی من بعدی تا برسد به جنگ خندق ، جنگ احزاب و در تمام مناسبتهای مختلف ؛ قضیه طایر مشویّ ، نزول آیه تطهیر ، نزول آیه مباهله و قضیه تصدق دادن به فقیر در حال رکوع ، یعنی یکی ، دو مورد نیست . ما با یکی از این وهابی‌ها بحث داشتیم ، اینها در مورد (من کنت مولاه) شک داشتند و می‌گفتند : اگر چنانچه رسول خدا منظورش این بود که علی را به عنوان خلیفه نصب کند ، این طور می‌گفت : (ایّها الناس من کنت نبیّه فعلی امامه) و دیگر ما این اشکال را نمی‌کردیم . گفتم : اگر ما10 تا روایت بیاوریم که پیغمبر فرموده : علی إمام المتقین یا علی امام البررة ، آیا شما قبول می‌کنید ؟ گفت : بله ، بیاورید . ما آوردیم . گفتند : نه ، این امام یعنی اینکه برای نماز جماعت پیش‌نماز شود ، دلیلی بیاورید که فرموده باشد : خلیفه من است . گفتم : ما10 دلیل می‌آوریم که فرموده : علی خلیفه من است . گفتند : نه ، خلیفه یعنی جانشین من در خانواده من است و یعنی اینکه بعد از من خانواده مرا سرپرستی بکند و دیون مرا اداء کند . گفتند که فرموده باشد : وصی من است . گفتم : من50 روایت می‌آورم که پیغمبر فرموده : علی وصی من است . عاقبت دید که ما هر دلیلی که می‌خواست می‌آوریم ، شروع کرد به فحّاشی کردن . ببینید اینها وقتی که به بن‌بست می‌رسند و جوابی ندارند ، تنها حربه‌شان اهانت و فحاشی است . شما هر عبارتی را که بخواهید پیغمبر در مورد امیرالمؤمنین نگفته باشد ، پیغمبر فرموده است . جالب این است که معمولاً واژه‌هائی وارد لغت می‌شود که فرهنگ برای مردم شده باشد؛ مادامی که یک لغت یا یک واژه ، جزو فرهنگ عمومی مردم نشده باشد وارد کتابهای لغت نمی‌شود . شما کلمه (وَصِیَ) را در کتابهای لغت اهل سنت ؛ کتاب تاج العروس ، صحاح اللغه جوهری ، لسان العرب و غیره را ببینید ، می‌گویند : یکی از القاب علی که درزمان پیغمبر به آن شهرت داشت لقب و کلمه (الوصیّ) بوده است . آیا از این روشن‌تر و واضح‌تر ؟ خب ، این لقب وصی از کجا آمده ؟ اجنّة گذاشتند ؟ ملائکه گذاشتند ؟ یهودی‌ها گذاشتند ؟ مسیحی‌ها گذاشتند ؟ یا نه ، این لقب وصی برخاسته از روایات متعددی بود که توسط نبی مکرم درباره علی استعمال شد ؟ ولی باز هم با تمام تلاشهائی که نبی مکرم در غدیر خم داشت ، روز18 ذی‌الحجة سال10 هجری یک دفعه آیه نازل می‌شود که : یا أیّها الرسول بلّغ ما أنزل الیک من ربک و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته آنچه که مأمور هستی در یک مجمع عمومی ، علی را به عنوان جانشین معرفی کنی ، معرفی کن و اگر معرفی نکنی رسالت ناتمام خواهد بود . و لذا ما می‌بینیم که یک مجمع بزرگ بی‌نظیر در آن روز که ابن‌حجر هیثمی در الصواعق المحرقه می‌گوید : حداقل نود هزارنفر و حداکثر یکصد و بیست و چهار هزار نفر تخمین زده شده است . در یک چنین مجمع بزرگی سه شبانه‌ روز نبی مکرم مردم را در گرمای سوزان نگه داشت ، خطبه غدیر خوانده ألست أولی بکم من أنفسکم خوانده ، تاج گذاری کرده و مردم یکی یکی آمده‌اند و با علی علیه السلام بیعت کرده‌اند که در پیشاپیش مردم ابوبکر و عمر گفتند : بخٍّ بخٍّ لک یا علی ، أصبحت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنةٍ مرحوم علامه امینی از 62 کتاب از کتاب های اهل سنت این مطلب را آورده است . بگوئیم50 تا از این کتاب ها غیر معتبر و ضعیف است ، باز هم12 کتاب معتبر دارید که این قضیه را آورده‌اند . حتی در روز سوم ، نبی مکرم زنان خودش را البته این مطلب را هم داشته باشید که اولین سفری که نبی مکرم همه زنان خود را به سفر برد ، همین سفر حجة الوداع بوده است ، در سایر سفرها حضرت قرعه می‌انداخت چنانکه این ‌قرعه انداختن در سفرها را عایشه هم نقل کرده است؛ ولی در حجة الوداع تمام زنان خودش را با خود برد در روز سوم حضرت در یک خیمه‌ای تشتی گذاشتند و در آن آب ریختند ، علی علیه السلام دست خود را در داخل آب قرارداد و زنان پیغمبر به عنوان بیعت دستشان را در داخل این آب قرار دادند . از این واضح‌تر و روشن‌تر نیست . و لذا دشمنان به دنبال این بودند که از همان روز اول ، تلاش کنند تا زحمات پیغمبر را به یک نوعی به هدر بدهند . فخر رازی می‌آید و می‌گوید : اصلاً علی در قضیه حجة الوداع نبوده است و اینها را شیعه‌ها ساخته‌اند؛ علی نه در حجة الوداع بود و نه در غدیر خم بود ، علی در یمن بود . این را ما در سال گذشته بحث کردیم که ابن‌حجر در الصواعق المحرقه می‌گوید : غلط می‌کند کسی که می‌گوید علی در حجة الوداع نبوده است حتی علی در حجة الوداع از یمن آمد و بخشی از قربانی‌هائی را که پیغمبر در منی ذبح فرمودند را از یمن با خود آورده بود . این در صحیح بخاری هست ، در صحیح مسلم هست ، در سنن ابن‌ماجه هست ، در سنن ابی‌داود هست ، همه صحاح سته آورده‌اند . گاهی می‌آیند و می‌گویند که روایت صحیح نیست . مُقبلی می‌گوید : اگر بنا باشد که حدیث غدیر صحیح نباشد ، پس ما در اسلام یک حدیث صحیح هم نداریم . اینها نهایت تلاششان را برای بی‌اثر کردن غدیر کرده‌اند و شبهه دیگری مطرح کرده‌اند تا در اختیار جوانهای ما قرار بدهند . می‌گویند : آیا می‌دانید واقعیت غدیر چه بوده است ؟ علی برای جمع‌آ؛وری بیت المال به یمن رفته بود . تعدادی از این لشکریان در بیت المال تصرف کردند ، علی علیه السلام عصبانی شد و فرمود : چرا شما در بیت المال تصرف کردید ؟ شتران بیت المال را سوار شدید و لباسهای بیت المال را به تن کردید ، اینها باید به مدینه برود و جزو بیت المال قرار بگیرد . اگر پیغمبر تقسیم کرد شما مجاز هستید در سهم خود تصرف کنید اما اینها مال عموم مسلمان‌ها است . این سخت‌گیری امیرالمؤمنین باعث شد که وقتی سپاه یمن خدمت نبی مکرم آمدند از علی شکایت کردند . برای اینکه پیغمبر این ناراحتی را از دل سپاه یمن و کدورتی را که از علی در صحابه بود بیرون کند ، آمد در قضیه غدیر خم فرمود : أیّها الناس من کنت مولاه فعلی مولاه علی آدم خوبی است ، هر کس مرا دوست دارد علی را هم دوست داشته باشد . اصلاً قضیه غدیر یک قضیه شخصیه بود که پیغمبر به خاطر اینکه کدورت علی را از دل صحابه بیرون کند این حرف را فرمودند . من قسمتی از این شبهه را می‌خوانم که البته جواب آن دو ، سه جلسه طول خواهد کشید که در این جلسه جواب مختصری داده جوابهای مفصل‌تر را در جلسات بعدی خواهیم داد : ماجرای غدیر خم و رابطه آن با اصل امامت : پیامبر خدا صلی الله علیه و سلّم سپاهی را به فرماندهی خالد بن ولید به یمن فرستاد غنائم زیادی را به دست آوردند . پامبر صلی الله علیه و سلّم علی بن ابی‌طالب را فرستاد تا خمس غنائم را اجرا کند و بقیه را تقسیم نماید . او از این کار فارغ شد در حالی که خسته به نظر می‌رسید . بریده می‌گوید : گفتیم : یا ابا الحسن! این چیست ؟ گفت : این جاریه‌ای به نام وصیفه ، جزء اسرا بود که در تقسیم به سهم اهل بیت پیامبر و سپس به خانواده علی رسید . خالد بن ولید در نامه‌ای ماجرا را برای پیامبر نوشت ، علی از یمن خارج شد . همراهان از او خواستند تا که شتران خود را استراحت بدهند و بر شتران به غنیمت گرفته شده شوار شوند . علی آنان را منع کرد سپس برای خود جانشینی تعیین کرد و خودش زودتر رفت تا که به مراسم حجة الوداع برسد . جانشین علی رضی الله عنه به هر یک از همراهانش یک لباسی از کتان داد و به آنان اجازه داد که بر شتران به غنیمت گرفته شده سوار شوند . علی رضی الله عنه بعد از فارغ شدن از مراسم حج نزد آنان بازگشت ، لباس و شتران را از افراد گرفت و بر نائبش خشمگین شد و او را بر کارش سرزنش کرد . گلایه و شکایت در میان سپاه ظاهر شد و با علی به مخالفت پرداختند و هنگام رسیدن به پیامبر شکایت خود را از رفتار علی اعلام کردند . بدین ترتیب در میان همراهان پیامبر بحث علی و شاکیانش منتشر شد و سخن علیه علی ببینید که اینها این ظرافت‌ها را هم در نوشتار فارسی رعایت کرده‌اند نگفته برعلیه بلکه گفته علیه نزد پیامبر افزایش یافت . بریده می‌گوید : وقتی نزد پیامبر رسیدم از کار علی انتقاد کردم و اشکالات او را گفتم تا دیدم چهره پیامبر صلی الله علیه و سلم تغییر کرد و فرمود : آیا من از خود مؤمنین ببینید می‌خواهند قضیه غدیر به این شکل لوث کنند نسبت به آنان اولی نیستم ألست اولی بالمؤمنین من أنفسهم ، گفتم : بله ، سپس فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه می‌خواهند بگویند که تمام جریان غدیر که شیعه این‌گونه سر و صدا می‌کند این بوده است پس پیامبر در میان ما بلند شد و فرمود : ای مردم از علی شکایت نکنید ، قسم به خدا او با تقواتر از آن است که از او شکایت شود . در حقیقت عصاره این جزوه وهابی‌ها روی این مسأله دور می‌زند ، بعد می‌گویند : امامت که شیعه معتقد است که جزو اصول دین است ، این عقیده شیعه اشتباه است و بر همین محور نظر داده‌اند که غیر شیعه همه نجس هستند ، اصول دین باید با قرآن ثابت شود اگر چنانچه امامت جزو اصول دین است چرا ما یک آیاه هم در قرآن درباره امامت نداریم ؟ با آنکه در رابطه با روزه ، نماز ، زنا و دروغ قرآن آیه دارد ولی در رابطه با امامت یک آیه هم نداریم ببینید چقدر شیطنت! پس اثبات اصول بدون آیات محکم امکان‌پذیر نیست و اثبات امامت نیازمند نصّ قرآن است . بعد در این جزوه می‌گویند که آیات بلاغ (بلّغ ما أنزل الیک من ربّک) ، اکمال دین (الیومَ اکملتُ لکم دینکم) ، آیه ولایت (إنّما ولیّکم الله . . .) نه صریحاً و نه اشارتاً ارتباطی با امامت ندارد ، چه رسد به امامت علی رضی الله عنه و سایر امامان دیگر که مردم جز شناخت آنها راه دیگری ندارند . بعد در پایان دوباره شروع کرده در رابطه با غدیر و دلالت روایت غدیر صحبت کردن . ببینید این نشان می‌دهد که اولاً نویسنده مقاله از الفبای تاریخ بی‌خبر بوده که عرض خواهیم کرد ، حتی اگر یک کتاب تاریخی مثل تاریخ طبری را می‌خواند این حرفهای گزاف و لاطائلات نمی‌زد . در ابتدای مقاله آمده قضیه بریده را با قضیه غنائم جنگی و خطبه پیغمبر (لا تشکوا علیاً فإنّه أخشن فی ذات الله) را به هم مخلوط کرده . قضیه بریده و وصیفه کنیزی که علی برای خود گرفت را با قضیه تقسیم غنائم با هم مخلوط کرده است . که عرض خواهیم کرد که هرکدام از اینها یک دنیای ویژه‌ای برای خودش دارد . جالب این است که دوباره در بخش پایانی مقاله می‌گوید : دلالت روایت غدیر : اگر به ابتدای روایت و قصه توجه کنیم معلوم می‌شود که بین علی و سپاهش به علت نکاح وصیفه و جلوگیری از سوار شدن بر شتران غنیمت و در آوردن لباس کتانی غنائم از تن آنها اختلاف ایجاد شد . بعد از بازگشت از حج که دوباره به پیامبر رسیدند ، شکایت و انتقاد از علی زیاد شد و در میان مردم بحث او انتشار یافت تا آنجا که پیامبر صلی الله علیه و سلم ضروری دانست که در این مکان یعنی در غدیر خم با وجود هوای گرم پیاده شود و با بیاناتش علی را تبرئه نماید . پس اصلاً صحبت از بیعت با کسی از دور و نزدیک برای خلافت مطرح نبود لذا چون شناخت سبب حقیقت امر را کشف می‌کند ، قائلین به امامت روایت را بریده و قطع می‌کنند و بدون ذکر مقدمه آن را نقل می‌نمایند برای اینکه سبب آن مجهول باشد و حجتشان ابطال نگردد . پس در حقیقت عصاره شبهه این است که حدیث غدیردو انگیزه داشته است : اول اینکه علی علیه السلام وقتی در یمن غنائم جنگی را تقسیم کرد یکی از کنیزان را به نام وصیفه خودش برداشت که در برخی مصادر آمده که کنیز خیلی زیبائی بود و می‌گویند که حضرت تصرف کرد و از خیمه‌اش بیرون آورد در حالی که قطرات بضع از سر مبارکش می‌ریخت و این بر خالد و سپاهیان گران آمد و پیش پیغمبر شکایت کردند و او فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه . انگیزه دوم آنکه سپاه در غیاب علی در بیت المال تصرف کردند و بر شتران بیت المال سوار شدند ، از لباسهای بیت المال استفاده کردند و وقتی علی علیه السلام رسید لباسها را از تنشان بیرون آورد ، شتران را از آنها گرفت و این بر سپاه یمن گران آمد . آمدند خدمت نبی مکرم و از علی شکایت کردند . پیغمبر هم در غدیر خم فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه ، هر کس که مرا دوست دارد باید علی را هم دوست داشته باشد ، از علی ناراحت نشوید . و می‌گویند : شیعه بدون اینکه سبب غدیر را بگوید روایت غدیر را مطرح می‌کند . چند مسأله است که باید در مورد آنها کار کرد : یکی سابقه این شبهه : این شبهه‌ای که مثلاً امسال آقایان وهابیون با یک تیراژ صد هزار تا به صورت بروشور چاپ می‌کنند و در اختیار جوانان ایرانی قرار می‌دهند ، آیا سابقه داشته یا اینکه این همین امسال ساخته‌اند ؟ بحث دوم سفرهای امیرالمؤمنین به یمن است و اینکه حضرت چند سفر به یمن داشته است ؟ نکته سوم شکایت بُرَیده که از ناحیه خالد بن ولید می‌آید و از علی شکایت می‌کند، این و همچنین شکایت سپاه صحابه باید روشن شود و در پایان ببینیم که این شکایت در کجا بوده است ، شکایت در مدینه بوده یا در مکه بوده و یا در غدیر خم ؟ اینها چیزهائی است که باید از آنها جواب بدهیم . شاکیان از علی چه کسانی بودند ، سپاه بود ، بُرَیده بود ، ابوسعید خدری بود یا دیگر صحابه بودند ؟ پیغمبر اکرم خطبه خواند و فرمود : از علی شکایت نکنید ، او باتقواتر از آن است که از او شکایت کنید یا لاتَشّکُواْ علیّاً فإنّه أخْشَنِ فی ذاتِ الله ، این خطبه پیغمبر مربوط به غدیر خم است یا مربوط به مکه مکرمه ؟ و این شکایت قبل از مراسم حج بوده یا بعد از مراسم حج ؟ این مسائل باید کاملاً روشن شود. امّا سابقه این شبهه : این شبهه را حدود سه سال قبل ، در روزنامه رسمی اهل سنت شرق کشور به نام (ندای اسلام) در سال84 یا83 ، قبل از غدیر، شماره17 یا 18 که با امکانات جمهوری اسلامی و با مجوّز وزارت ارشاد چاپ می‌شود مطرح کردند که انگیزه حدیث غدیر شکایت مردم یمن بوده است . شیعه در اشتباه است که می‌گوید : حدیث غدیر برای معرفی امامت امیرالمؤمنین بوده است . ما تاریخ را ورق می‌زنیم و به عقب بر ‌می‌گردیم ، باز می‌بینیم که قبل از اینها (دهلوی) که از شخصیتهای برجسته اهل سنت است در کتاب التحفة الاثناعشریّة این شبهه را مطرح کرده است ، دهلوی متوفای 1239 هجری است . باز ورق می‌زنیم و به عقب بر می‌گردیم ، می‌بینیم ابن‌حجر هیثمی متوفای974 هجری است در کتاب الصواعق المحرقة این شبهه را مطرح کرده . ورق می‌زنیم تاریخ را و به عقب بر می‌گردیم ، می‌بینیم ابن‌کثیر دمشقی متوفای 774هجری هم باز این شبهه را مطرح کرده . باز به عقب بر می‌گردیم ، می‌بینیم آقای بیهقی صاحب کتاب دلائل النبوة و کتابهای متعدد دیگر که متوفای 458هجری است باز این شبهه را مطرح کرده است . بنده آنچه که توانستم پیدا کنم اینها بوده است و البته جدیداً هم یکی از وهابیون عربستان به نام دکتر ناصر الغفاری در کتاب أصول مذهب الشیعة الإثناعشریّ از بیهقی نقل کرده است . قبل از بیهقی بنده ندیدم ، احتمال می‌دهم که شاید قاضی عبدالجبار معتزلی متوفای413 هجری در کتاب المغنی مطرح کرده باشد که عرض کردم بنده ندیدم ؛ چون وهابیّون هر چه دارند از شبهات ضدّ شیعی عیال کنار سفره قاضی عبدالجبارند یعنی ایشان مغز متفکر اقاء شبهه علیه شیعیان بوده است ، تمام شبهاتی را که وهابیون امروز مطرح می‌کنند اگر بخواهید سر نخشان را پیدا کنید و به عقب بر گردید شاید هفتاد یا هفتاد و پنج در صد آن باز گردد به قاضی عبدالجبار. از آن طرف پاسخ‌هائی که شیعه می‌دهد چه بزرگان معاصر، چه علامه امینی ، قبل ازاو مرحوم میر حامد حسین صاحب عبقات ، قبل از ایشان قاضی نور الله شوشتری صاحب احقاق الحق ، قبل از او علامه حلّی ، قبل از او شیخ طوسی همه بر می‌گردند به سید مرتضی علم الهدی . أسّ و أساس پاسخ‌گوئی به شبهات ، سید مرتضی علم الهدی که رضوان خدا بر او باد بوده است ، متوفای435 هجری . اگر بنده کارهای حوزوی در دستم می‌بود کتاب سید مرتضی الشافی فی الإمامة را جزو کتابهای درسی و نمره قبولی را هم از18 به بالا قرار می دادم . این قدر این کتاب محکم ، متقن و زیبا است و واقعاً می‌ارزد که یا خود الشافی و یا تلخیص آن را که مال شیخ طوسی متوفای460هجری است ، دوستان یک مطالعه‌ای کنند اگر چه عبارت سید مرتضی یک مقدار اغلاق دارد ولی شاید در حد رسائل و مکاسب باشد و چه بسا در بعضی قسمتهای کتاب نیاز به توضیح استاد است . من عرض کردم که سر نخ این شبهه را تا بیهقی رسانده‌ام و اگر دوستان بتوانند بفهمند که آیا به قاضی عبدالجبار هم می‌رسد و در اختیار ما قرار دهند ما تشکر می‌کنیم . امّا در رابطه با پاسخ : عزیزان خوب دقت کنند ، من یکی جواب سر انگشتی و خلاصه و مجمل عرض کنم . آنچه که در تاریخ ثبت است ، امیرالمومنین سلام الله علیه به امر رسول الله سه مرتبه به یمن مسافرت کرد این را که من عرض می کنم بیش از دویست ساعت روی این شبهه کار کرده‌ام و چون چند باردر بحث‌ها و مناظرات گرفتار شدم ، دیدم با مطالعه الغدیر و نفحات الاظهار و یا عبارت‌های دیگران نمی‌شود جواب داد . امروز دشمن آمده با یک آب و تابی این شبهه را مطرح می‌کند لذا ما هم باید با این شبهه جلو برویم . بعضی از محققین عراقی هم که با ما کار می‌کردند ، شاید بیش از دویست و پنجاه ساعت هم آنها کار کرده باشند . تقریباً از مجموع چهار صد و پنجاه ساعت مطالعه و تحقیق مقاله‌ای ده صفحه‌ای به دست آمده است . شما ببینید که چه کاری شده و چه نتیجه‌ای به دست آمده است ما در بررسی‌هایمان به این نتیجه رسیدیم که علی علیه السلام سه سفر به یمن داشته است : سفر اول به عنوان داعیاً الی الاسلام ، اهل یمن را دعوت کنند به اسلام یا رفته‌اند غازیاً یعنی برای جنگ و اعلام اینکه یا اسلام یا جزیه یا جنگ . در این باره روایات متعدد داریم از جمله محمد بن مسلم بخاری متوفای256 هجری در کتاب صحیح بخاری این جریان را مفصل آورده است که امیرالمومنین به دستور پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به یمن رفتند داعیاً الی الاسلام . سفر دومی که علی رفته به یمن برای قضاوت بود که البته اگر رسیدیم در این جلسه و الا در جلسه بعد روایات آن را بررسی خواهیم کرد علی عرض کرد : یا رسول الله من جوان هستم ، تجربه قضائی ندارم . حضرت دست خود را بر روی سینه من گذاشت و دعا کرد و بعد از دعای پیغمبر هیچ مسأله قضائی نبود که برایم لاینحلّ باشد . سفر سوم : برای جمع‌آوری بیت المال ، ذکوات و صدقات . ما توانستیم این سه سفر را در کتب تاریخ پیدا کنیم البته به طور مستند ؛ ما برای هر یک از این سفر‌ها بیست ، سی مصدر از کتب تاریخی اهل سنت یافتیم . فقط یک مطلبی را از کتاب شیخ مفید گرفته‌ایم که ان شاء الله در جای خود آن را مورد بحث و نقد قرار خواهیم داد و جسارت خود را به محضر مقدس شیخ نشان خواهیم داد . پس امیرالمؤمنین سه سفر به یمن داشته است . نکته بعد این است که در سفر اول و سفر سوم از علی شکایت به پیغمبر رسیده است ، اما در سفر وسط که برای قضاوت رفته حتی در یک روایت ضعیف هم شکایتی مطرح نشده است و البته که مدارک اینها را عرض خواهیم کرد . نکته دیگر اینکه در سفر اول ، محرک برای شکایت ، خالد بن ولید بوده است . در روایات دارد که : خالد بن ولید به امر پیغمبر برای دعوت به اسلام به یمن رفت ولی مردم به او جواب ندادند و او نتوانست کاری انجام دهد . سپس امیرالمومنین رفت و پیغمبر فرمود : فرماندهی لشکر به عهده علی علیه السلام است . علی رفت و در مدت کوتاهی جنگ مختصری صورت گرفت و حضرت به قول معروف ضربه شصتی به یمنی‌ها نشان داد و بعد مردم یمن طوعاً اسلام آوردند بویژه قبیله همدان از کسانی بودند که وقتی آمدن علی سفیر پیغمبر را شنیدند ، دخلوا فی دین الله أفواجاً . پیغمبر اکرم وقتی که خبر اسلام آوردن قبیله همدان را شنید ، یک یا سه بار فرمود : السلام علی همدان و مردم یمن از همان ابتدا جزو ارادتمندان امیرالمومنین بودند . آن شعر را هم که حفظ هستند که ؛ یا حارُ همدان من یَمُت یرنی من مؤمنٍ أو منافقِ قَبِلا ای که گفتی (فمن یَمُت یرنی) جان فدای کلام دلجویت کاش روزی هزار مرتبمی مردمت تا بدیدمت رویت همین حار همدان که حارث همدانی است ، جزو همان قبیله‌ای است که به دست امیرالمومنین سلام الله علیه مسلمان شدند . در این قضیه اول ، خالد بن ولید به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نامه‌ای نوشت و آن را به دست بُرَیده داد . بریده نیز از صحابه پیغمبر و جزو سپاهیان خالد بن ولید بود . بریده به مدینه آمد ببینید این آقایان که عرض کردم از الفبای تاریخ هم بی‌خبر هستند ، قضیه مسافرت اول علی مربوط به اوائل سال10 هجری است یعنی شاید هفت ، هشت ، ده ماه قبل از حرکت پیغمبر برای حجة الوداع بریده به مدینه آمد و صراحت دارد برای روشن شدن بی‌تقوائی اینهائی که جزوه می‌نویسند و یا شب‌نامه پخش می‌کنند و معلوم شدن دروغ اینهائی که از الفبای حتی تاریخ خود اهل سنت هم بی‌خبرند و می‌گویند : قضیه حدیث غدیر مربوط به شکایت بریده بود از سپاه یمن ببینید ، خود بریده می‌گوید : و أخذ علیّ جاریةً من الخمس علی علیه السلام جاریه‌ای از خمس غنائم جنگی گرفت. که عرض کردم داستانش به طور مفصل در تاریخ طبری ، تاریخ ابن‌اثیر، سیره ابن‌هشام آمده است که : امیرالمؤمنین غنائم را بین قبائل تقسیم کرد ، ده کنیز به قبیله آل ابی‌طالب رسید ، بعد آنها را تقسیم کرد و بالاخره یک کنیز خیلی زیبا در قرعه به نام علی علیه السلام افتاد البته این را اینها دارند نقل می‌کنند که ما زیر بار این چنین قضیه‌ای نمی‌رویم چون ما معتقد هستیم و روایات متعدد داریم بر این که إنّ الله حرّم نساء العالَم علی علیٍّ ما دامت فاطمة حیّةً مادامی که فاطمه زهرا در قید حیات بود تمام زنان عالم بر امیرالمؤمنین حرام بوده است. ولی اینها می‌گویند : این کنیز زیبا به علی افتاد و حضرت تصرف هم کرد ، غسل هم کرد و در حالی که قطرات آب هم از سر مبارکش می‌ریخت جلوی مردم آمد به قول معروف برای پُز دادن . این برای خالدی که سراپای وجودش بغض علی بن ابی‌طالب است گران آمد . خالد بریده را خواست و نامه‌ای به عنوان شکایت نوشت ، به بریده گفت : به نزد پیغمبر می‌روی و این قضایا را به او بگو . که علی این چنین کاری کرده است ، حالا اگر خلاف شرع نبوده خلاف عرف که بوده است ؛ چرا علی در غنائم تصرف کرده ، جلوی دیگران غسل هم کرده است ؟ بریده خود می‌گوید : ببینید اینها که شبهه کرده‌اند چقدر بی‌سواد بوده‌اند یا اگر سواد هم دارند معاند هستند . این شکایت ارتباطی به قضیه غدیر خم ندارد و حدود ده ماه قبل از حرکت پیغمبر به حجة الوداع بوده است یعنی بعد از فتح یمن پیغمبر عده‌ای را برای قضاوت فرستاده ، دوباره علی را چند ماه برای قضاوت فرستاده ، علی قضاوت کرده و برگشته ، دوباره او را برای جمع‌آوری زکات فرستاده و بعد از آن خود حضرت برای حجة الوداع حرکت کرده است یعنی این قضیه شکایت ده ماه قبل از حجة الوداع است بریده می‌گوید : دخلت المسجد و رسول الله صلی الله علیه و سلّم فی منزله و ناسٌ من أصحابه علی بابه فقالوا ما الخبر یا بریده ؟ فقلت : خیر فتح الله علی المسلمین فقالوا ما أقدم ؟ قال : جاریة أخذها علیّ من الخمس فجئت لأخبر النبی صلی الله علیه و سلّم قالوا : فأخبره فإنّه یسقطه من عین رسول الله . وارد مسجد شدم که رسول خدا در منزل خود بودند در حالی که عده‌ای از یاران آن حضرت هم در مقابل در مسجد بودند . گفتند : بریده از یمن چه خبر داری ؟ گفتم : خبر خوش دارم ، خداوند عالم پیروزی و فتح نصیب مسلمانان کرده است . گفتند : تو برای چه جلوتر از سپاه آمده‌ای ؟ علی کنیزی را از غنائم گرفته و تصرف کرده ، آمده‌ام که به پیغمبر خبر دهم . گفتند : بریده برو و حتماً این خبر را به پیغمبر بده که این کار باعث می‌شود که علی از چشم پیغمبر بیفتد . پس در اینکه شکایت از علی کرده‌اند ماه قبول داریم ولی این شکایت چه ربطی دارد به حدیث غدیر . حدیث غدیر مربوط است به ذی‌الحجه سال10هجری و این قضیه مربوط به تقریباً یک سال قبل از غدیر و حجة الوداع . آیا این بی‌وجدانی و بی‌انصافی نیست ؟ ما بیائیم آسمان و ریسمان را به هم بپیوندیم تا بتوانیم عقائد شیعه را زیر سؤال ببریم و ستون‌های امامت و ولایت علی را متزلزل کنیم ، ارتباطی ندارد . نکته اول این است که این قضیه مربوط به مدینه است نه در حجة الوداع ، خود بریده هم می‌گوید : وقتی من وارد مسجد شدم رسول خدا در منزل خود بود و برخی از اصحاب در مقابل در مسجد بودند ؛ اینها همه نشان می‌دهد که این قضیه ربطی به غدیر خم ندارد . اما سند این قضیه‌ای که نقل کردیم : معجم أوسط طبرانی ، ج6 ، ص163 و معجم کبیر طبرانی ، ج18 ، ص128 و مستدرک حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص110 که می‌گوید : هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ، این حدیث صحیح است و شرائط صحیح بودن مسلم را هم دارد ، یعنی روایت معتبر است و آقایان نمی‌توانند حرفی را در این زمینه به ما بزنند . نکته دوم آنکه این روایت دلالت دارد بر توطئه صحابه بر ضدّ علی . شما که می‌فرمائید : الصحابه کلّهم عدول و هر کس نسبت به صحابه بد بگوید فهو زندیق ، خود همین قضیه‌ای که شما نقل می‌کنید دلالت می‌کند بر توطئه و بر سعایت صحابه بر ضد علی ، آیا سعایت از دیدگاه شما مخل به عدالت نیست ؟ شما که خواستید غدیر را زیر سوال ببرید صحابه را زیر سؤال بردید ، شما که خواستید اهل بیت را رها کردید و صحابه را گرفتید و می‌گوئید که پیغمبر فرموده : اصحاب من مانند ستارگانند که به هر یک از آنها اگر تمسّک کنید هدایت می‌یابید ، آیا این روایت درست است ؟ آیا یک مسلمان می‌تواند با تمسک به این دسته از اصحاب رسول خدا که سعایت علی را کردند تا او را از چشم پیغمبر بیندازند ، سعایت مسلمانی را کند تا او را از چشم مسلمان دیگر بیندازد . آیا قبول می‌کنید که ما استناداً به عمل صحابه سعایت مسلمانان را کنیم ؟ کسی بیاید و سعایت داماد شما را بکند تا زندگی او را بر هم بزند استناداً به عمل صحابه ، آیا شما می‌پذیرید ؟ یا نه ، به این نتیجه می‌رسید که یک شعری انشاء کرده‌اید که در قافیه‌اش مانده‌اید ؟ اما نکته سوم این است که این قضیه شکایت بریده و همچنین شکایت برخی از افراد باعث غضب پیغمبر شد . احمد بن حنبل که در مسندش می‌گوید هر حدیث صحیحی را من توانسته‌ام در این کتاب آورده‌ام ، اگر روایتی را در صحیح من ندیدید بدانید که آن روایت صحیح نیست از قول بریده می‌گوید : آمدم نزد پیغمبر و نامه خالد را به او دادم فرأیت الغضب فی وجه رسول الله . مسند احمد (چاپ قاهره ، شرح حمزة احمد زین) ، ج16 ، ص486 آثار غضب و خشم در سیمای پیغمبر مشاهده کردم. که محقق این چاپ نیز به آن افزوده که : اسناده صحیحٌ . آقای نسائی هم در سنن کبری ، ج5 ، ص133 این حدیث را نقل کرده است . در بعضی از روایات است که وقتی بریده با اصحاب مشغول گفتگو بود که لشکر پیروز شد اما علی فلان کار و فلان کار را کرد ، رسول خدا کلام ما را می‌شنید فخرج رسول الله مغضباً و قال : ما بال أقوال ینتقصون علیّاً ؟ من ینتقص علیّاً فقد تنقّصنی و من فارق علیا فقد فارقنی پیغمبر در حالی که غضبناک بود از حجره بیرون آمد و فرمود : چه فکرهائی می‌کنند کسانی که این همه از علی بدگوئی می‌کنند ؟ هر کس از علی بدگوئی کند از من بدگوئی کرده است و هر کس از علی جدا شود از من جدا شده است. این را معجم أوسط طبرانی ، ج6 ، ص163 آورده است . حاکم نیشابوری در مستدرک ، ج3 ، ص110 دارد که : فأقبل علیه رسول الله و الغضب یعرف فی وجهه و قال : ما تریدون من علی ؟ علیً منّی و أنا منه . پیغمبر از حجره‌اش بیرون آمد به طرف بُرَیده در حالی که غضب در چهره حضرت نمایان بود ، فرمود : از جان علی چه می‌خواهید ؟ علی از من و من از علی هستم . این کار آقایان باعث شد که پیغمبر غضبناک و اذیت شد ؛ آیه قرآن می‌فرماید : إنّ الذین یُؤذونَ الله و رسولَه لعنَهُم الله فی الدنیا و الآخرةِ و لهم عذاب ألیمٌ شما آمدید که ابرو را درست کنید اما چشم شخص را هم کور کردید . این صحابه‌ای را که این همه نقل می‌کنید که چنین‌ هستند و چنان هستند یا به قول آن آقا که در کتابش کم‌تقوائی یا بی‌تقواوی نشان می‌دهد و می‌گوید : إنّ الصحابه مراجع الأمّة بعد النبیّ و لیس یعدل عنهم الی الأبد یا اینکه می‌گوید: إنّ الصحابه لایصدرون إلا عن مصدر الوحی و لاینطقون إلا بلسانه الناطق که متأسفانه برخی از حوزه‌ای‌های ما هم بی‌خبر این مطالب ضد قرآنی و ضر ضروریات دینی را تجلیل می‌کنند ، اگر اینها واقعاً (لایصدرون إلّا عن مصدر الوحی) هستند ، باعث شدند که پیغمبر از کارشان غضبناک و متأذی شد ، ایذاء پیغمبر هم که کار کوچکی نیست لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة هر کس زمینه ایذاء پیغمبر را فراهم کند گرفتار لعنت خدا خواهد شود هم در دنیا و هم در آخرت . شما باید به ما جواب بدهید ؛ می‌فرمائید : حدیث غدیر شکایت بریده و برخی از صحابه بوده است ، خب شکایت صحابه که تمام تار و پود مبانی شما اهل سنت را بر هم می‌زند . صحابه در همین قضیه زمینه غضب و ایذاء پیغمبر را فراهم کردند . سلّمنا که قضیه شکایت بریده باعث شد که رسول اکرم بفرماید : من کنت مولاه فعلی مولاه ، ثمّ ماذا ؟ آیا در این گونه موارد أخذ به سبب می‌شود یا أخذ به مسبب ؟ از نظر مبانی فقهی به هیچ وجهی در قضایای خارجیه به سبب و علل نگاه نمی‌شود ؛ اگر کسی در مسجد، بچه‌ای را گذاشت و آن بچه مسجد را نجس کرد و از آن طرف پیغمبر می‌فرماید : مسجد را سریعاً بشوئید و مسجد نباید نجس باشد ، کاری به کسی که آن بچه را آورده نداریم که آیا کارش چنین است یا چنان است ؟ بلکه حکمی استنباط می‌کنیم که کل آن قسمت مسجد باید در همان لحظه طاهر شود ، فقهاء أخذ به سبب نمی‌کنند ، ملاک مسبب است . اینجا هم مردم آمده‌اند نزد پیغمبر و شکایت کرده‌اند ، حضرت هم فرموده : ایها الناس من کنت مولاه فعلی مولاه . از این هم بالاتر ، پیغمبر فرمود: علی منّی و أنا من علی ، علی از من و من از علی هستم . از این بهتر، از این روشن‌تر ، از این واضحتر ، عدوّ شود سبب خیر اگر خدا خواهد . اینها از علی شکایت کردند و پیغمبر این گونه فرمود. آقای حاکم نیشابوری در مستدرک ، ج3 ، ص110 می‌گوید : هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ، این حدیث شرائط صحت مسلم را دارد . در روایات صحیح اهل سنت از جمله احمد بن حنبل در مسند خود ، ج5 ، ص350 دارد که : و هو ولی کلّ مؤمن بعدی ، علی بعد از من ولی و سر پرست تمام مسلمین است . جالب اینجاست که آقای ذهبی که متهم به نصب است و تلاش می‌کند که روایات فضائل علی را به یک نوع قلع و قمع کند ، در کتاب تاریخ اسلام ، ج3 ، ص603 به این روایت (و هو ولی کل مؤمن بعدی) که می‌رسد می‌گوید : أخرجه احمد فی المسند و الترمذی حسّنه و النسائی . پس ثبت ولایة علی بن ابی‌طالب . این همه آقایان تلاش کردند که غدیر را زیر سؤال ببرند و گفتند که انگیزه این حدیث شکایت مردم یمن یا بریده بوده است ، ما چهار جواب از اشکالشان دادیم : 1 شکایت بریده یک سال قبل از غدیر و همچنین در مدینه بوده نه در مکّه و یا منطقه غدیر خم. 2 این قضیه نشان می‌دهد که صحابه علیه علی توطئه و سعایت کردند که با عدالت صحابه سازگاری ندارد . 3 این کار موجب ایذاء پیغمبر شد و ایذاء پیغمبر همان است که آیه شریفه می‌فرماید : الذین یُؤذون رسول الله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و لهم عذاب الیمٌ . 4 این قضیه باعث شد که پیغمبر بفرماید : علی ولی همه مؤمنین بعد از من است. من ینتقص علیّاً فقد تنقّصنی و من فارقنی فقد فارقنی ، هر کس از علی بدگوئی کند از من بدگوئی کرده است و هر کس از علی جدا شود از من جدا شده است. و این یعنی خط بطلان بر عمل صحابه بعد از پیغمبر و یعنی خط بطلان بر تمام کسانی که جنگ خانمان‌سوز جمل را به راه انداختند و بیش از سی هزار نفر را به خاک و خون کشاندند و یعنی خط بطلان بر کسانی که18 ماه جنگ صفین به راه انداختند که نتیجه آن یکصد و ده هزار کشته از طرفین شد و یعنی خط بطلان بر کسانی که آتش جنگ نهروان را برافروخته کردند و چهار هزار نفر انسان در این میان کشته شد ؛ من فارق علیاً فقد فارقنی . در آخر از شما سؤال می‌کنیم : شما که امروز در کتابهای فقهی‌ ، اصولی ، تاریخی و تفسیریتان از ابوهریره ، کعب الاحبار یهودی ، تمیم الداری هزاران روایت دارید ولی از علی هیچ روایتی ندارید . موطأ مالک یکی از صحاح سته شماست ، منصور دوانیقی به مالک رئیس مالکی‌ها می‌گوید : ای مالک ! کتابی بنویس به شرط آنکه در آن یک روایت از علی نیاورده باشی . شما کتاب موطأ مالک را ببینید ، اگر یک روایت از علی علیه السلام پیدا کردید ! آیا این مصداق من فارق علیاً فقد فارقنی نیست ؟ ان شاء الله قضیه سفر دوم و سوم امیرالمؤمنین را مورد بررسی قرار خواهیم داد . دکتر سید محمد حسینی قزوینی
عنوان سوال:

وهابیت در مورد خطبه غدیر چه نظری دارند؟


پاسخ:

پاسخ به شبهات حدیث غدیر 01

استاد سید محمد حسینی قزوینی

مطلع شدیم که وهابی‌ها جزوه‌ای به زبان فارسی منتشر و پخش کرده‌اند که در آن چند مسأله را مورد بحث قرار داده‌اند که یکی از آنها بحث و شبهات مربوط به غدیر است . بنده این مبحث را انتخاب کردم روی این جهت که عید غدیر نزدیک است و از الآن ما به پیشواز غدیر برویم و شبهاتی را پیرامون غدیر است یک مقداری مطرح کنیم و ببینیم که اینها در رابطه با چه بحثی تلاش‌های ناجوانمردانه و مذبوحانه دارند .
عزیزان می‌دانند که بحث غدیر ، بحث عادی نیست . نبی مکرم در طول23 سال در مناسبت های مختلف از جانشینی ، خلافت و امامت امیرالمؤمنین سخن گفته است . از (حدیث دار) که در اولین جلسه نبوت خویش بود و در همان جلسه فرمود :
هذا أخی و وصیّی و خلیفتی من بعدی
تا برسد به جنگ خندق ، جنگ احزاب و در تمام مناسبتهای مختلف ؛ قضیه طایر مشویّ ، نزول آیه تطهیر ، نزول آیه مباهله و قضیه تصدق دادن به فقیر در حال رکوع ، یعنی یکی ، دو مورد نیست .
ما با یکی از این وهابی‌ها بحث داشتیم ، اینها در مورد (من کنت مولاه) شک داشتند و می‌گفتند : اگر چنانچه رسول خدا منظورش این بود که علی را به عنوان خلیفه نصب کند ، این طور می‌گفت : (ایّها الناس من کنت نبیّه فعلی امامه) و دیگر ما این اشکال را نمی‌کردیم . گفتم : اگر ما10 تا روایت بیاوریم که پیغمبر فرموده : علی إمام المتقین یا علی امام البررة ، آیا شما قبول می‌کنید ؟ گفت : بله ، بیاورید . ما آوردیم . گفتند : نه ، این امام یعنی اینکه برای نماز جماعت پیش‌نماز شود ، دلیلی بیاورید که فرموده باشد : خلیفه من است . گفتم : ما10 دلیل می‌آوریم که فرموده : علی خلیفه من است . گفتند : نه ، خلیفه یعنی جانشین من در خانواده من است و یعنی اینکه بعد از من خانواده مرا سرپرستی بکند و دیون مرا اداء کند . گفتند که فرموده باشد : وصی من است . گفتم : من50 روایت می‌آورم که پیغمبر فرموده : علی وصی من است . عاقبت دید که ما هر دلیلی که می‌خواست می‌آوریم ، شروع کرد به فحّاشی کردن . ببینید اینها وقتی که به بن‌بست می‌رسند و جوابی ندارند ، تنها حربه‌شان اهانت و فحاشی است .
شما هر عبارتی را که بخواهید پیغمبر در مورد امیرالمؤمنین نگفته باشد ، پیغمبر فرموده است . جالب این است که معمولاً واژه‌هائی وارد لغت می‌شود که فرهنگ برای مردم شده باشد؛ مادامی که یک لغت یا یک واژه ، جزو فرهنگ عمومی مردم نشده باشد وارد کتابهای لغت نمی‌شود . شما کلمه (وَصِیَ) را در کتابهای لغت اهل سنت ؛ کتاب تاج العروس ، صحاح اللغه جوهری ، لسان العرب و غیره را ببینید ، می‌گویند : یکی از القاب علی که درزمان پیغمبر به آن شهرت داشت لقب و کلمه (الوصیّ) بوده است . آیا از این روشن‌تر و واضح‌تر ؟ خب ، این لقب وصی از کجا آمده ؟ اجنّة گذاشتند ؟ ملائکه گذاشتند ؟ یهودی‌ها گذاشتند ؟ مسیحی‌ها گذاشتند ؟ یا نه ، این لقب وصی برخاسته از روایات متعددی بود که توسط نبی مکرم درباره علی استعمال شد ؟ ولی باز هم با تمام تلاشهائی که نبی مکرم در غدیر خم داشت ، روز18 ذی‌الحجة سال10 هجری یک دفعه آیه نازل می‌شود که :
یا أیّها الرسول بلّغ ما أنزل الیک من ربک و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته
آنچه که مأمور هستی در یک مجمع عمومی ، علی را به عنوان جانشین معرفی کنی ، معرفی کن و اگر معرفی نکنی رسالت ناتمام خواهد بود .
و لذا ما می‌بینیم که یک مجمع بزرگ بی‌نظیر در آن روز که ابن‌حجر هیثمی در الصواعق المحرقه می‌گوید : حداقل نود هزارنفر و حداکثر یکصد و بیست و چهار هزار نفر تخمین زده شده است . در یک چنین مجمع بزرگی سه شبانه‌ روز نبی مکرم مردم را در گرمای سوزان نگه داشت ، خطبه غدیر خوانده ألست أولی بکم من أنفسکم خوانده ، تاج گذاری کرده و مردم یکی یکی آمده‌اند و با علی علیه السلام بیعت کرده‌اند که در پیشاپیش مردم ابوبکر و عمر گفتند :
بخٍّ بخٍّ لک یا علی ، أصبحت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنةٍ
مرحوم علامه امینی از 62 کتاب از کتاب های اهل سنت این مطلب را آورده است . بگوئیم50 تا از این کتاب ها غیر معتبر و ضعیف است ، باز هم12 کتاب معتبر دارید که این قضیه را آورده‌اند . حتی در روز سوم ، نبی مکرم زنان خودش را البته این مطلب را هم داشته باشید که اولین سفری که نبی مکرم همه زنان خود را به سفر برد ، همین سفر حجة الوداع بوده است ، در سایر سفرها حضرت قرعه می‌انداخت چنانکه این ‌قرعه انداختن در سفرها را عایشه هم نقل کرده است؛ ولی در حجة الوداع تمام زنان خودش را با خود برد در روز سوم حضرت در یک خیمه‌ای تشتی گذاشتند و در آن آب ریختند ، علی علیه السلام دست خود را در داخل آب قرارداد و زنان پیغمبر به عنوان بیعت دستشان را در داخل این آب قرار دادند . از این واضح‌تر و روشن‌تر نیست .
و لذا دشمنان به دنبال این بودند که از همان روز اول ، تلاش کنند تا زحمات پیغمبر را به یک نوعی به هدر بدهند . فخر رازی می‌آید و می‌گوید : اصلاً علی در قضیه حجة الوداع نبوده است و اینها را شیعه‌ها ساخته‌اند؛ علی نه در حجة الوداع بود و نه در غدیر خم بود ، علی در یمن بود . این را ما در سال گذشته بحث کردیم که ابن‌حجر در الصواعق المحرقه می‌گوید : غلط می‌کند کسی که می‌گوید علی در حجة الوداع نبوده است حتی علی در حجة الوداع از یمن آمد و بخشی از قربانی‌هائی را که پیغمبر در منی ذبح فرمودند را از یمن با خود آورده بود . این در صحیح بخاری هست ، در صحیح مسلم هست ، در سنن ابن‌ماجه هست ، در سنن ابی‌داود هست ، همه صحاح سته آورده‌اند . گاهی می‌آیند و می‌گویند که روایت صحیح نیست . مُقبلی می‌گوید : اگر بنا باشد که حدیث غدیر صحیح نباشد ، پس ما در اسلام یک حدیث صحیح هم نداریم .
اینها نهایت تلاششان را برای بی‌اثر کردن غدیر کرده‌اند و شبهه دیگری مطرح کرده‌اند تا در اختیار جوانهای ما قرار بدهند . می‌گویند : آیا می‌دانید واقعیت غدیر چه بوده است ؟ علی برای جمع‌آ؛وری بیت المال به یمن رفته بود . تعدادی از این لشکریان در بیت المال تصرف کردند ، علی علیه السلام عصبانی شد و فرمود : چرا شما در بیت المال تصرف کردید ؟ شتران بیت المال را سوار شدید و لباسهای بیت المال را به تن کردید ، اینها باید به مدینه برود و جزو بیت المال قرار بگیرد . اگر پیغمبر تقسیم کرد شما مجاز هستید در سهم خود تصرف کنید اما اینها مال عموم مسلمان‌ها است . این سخت‌گیری امیرالمؤمنین باعث شد که وقتی سپاه یمن خدمت نبی مکرم آمدند از علی شکایت کردند . برای اینکه پیغمبر این ناراحتی را از دل سپاه یمن و کدورتی را که از علی در صحابه بود بیرون کند ، آمد در قضیه غدیر خم فرمود :
أیّها الناس من کنت مولاه فعلی مولاه
علی آدم خوبی است ، هر کس مرا دوست دارد علی را هم دوست داشته باشد . اصلاً قضیه غدیر یک قضیه شخصیه بود که پیغمبر به خاطر اینکه کدورت علی را از دل صحابه بیرون کند این حرف را فرمودند . من قسمتی از این شبهه را می‌خوانم که البته جواب آن دو ، سه جلسه طول خواهد کشید که در این جلسه جواب مختصری داده جوابهای مفصل‌تر را در جلسات بعدی خواهیم داد :
ماجرای غدیر خم و رابطه آن با اصل امامت :
پیامبر خدا صلی الله علیه و سلّم سپاهی را به فرماندهی خالد بن ولید به یمن فرستاد غنائم زیادی را به دست آوردند . پامبر صلی الله علیه و سلّم علی بن ابی‌طالب را فرستاد تا خمس غنائم را اجرا کند و بقیه را تقسیم نماید . او از این کار فارغ شد در حالی که خسته به نظر می‌رسید . بریده می‌گوید : گفتیم : یا ابا الحسن! این چیست ؟ گفت : این جاریه‌ای به نام وصیفه ، جزء اسرا بود که در تقسیم به سهم اهل بیت پیامبر و سپس به خانواده علی رسید . خالد بن ولید در نامه‌ای ماجرا را برای پیامبر نوشت ، علی از یمن خارج شد . همراهان از او خواستند تا که شتران خود را استراحت بدهند و بر شتران به غنیمت گرفته شده شوار شوند . علی آنان را منع کرد سپس برای خود جانشینی تعیین کرد و خودش زودتر رفت تا که به مراسم حجة الوداع برسد . جانشین علی رضی الله عنه به هر یک از همراهانش یک لباسی از کتان داد و به آنان اجازه داد که بر شتران به غنیمت گرفته شده سوار شوند . علی رضی الله عنه بعد از فارغ شدن از مراسم حج نزد آنان بازگشت ، لباس و شتران را از افراد گرفت و بر نائبش خشمگین شد و او را بر کارش سرزنش کرد . گلایه و شکایت در میان سپاه ظاهر شد و با علی به مخالفت پرداختند و هنگام رسیدن به پیامبر شکایت خود را از رفتار علی اعلام کردند . بدین ترتیب در میان همراهان پیامبر بحث علی و شاکیانش منتشر شد و سخن علیه علی ببینید که اینها این ظرافت‌ها را هم در نوشتار فارسی رعایت کرده‌اند نگفته برعلیه بلکه گفته علیه نزد پیامبر افزایش یافت . بریده می‌گوید : وقتی نزد پیامبر رسیدم از کار علی انتقاد کردم و اشکالات او را گفتم تا دیدم چهره پیامبر صلی الله علیه و سلم تغییر کرد و فرمود : آیا من از خود مؤمنین ببینید می‌خواهند قضیه غدیر به این شکل لوث کنند نسبت به آنان اولی نیستم ألست اولی بالمؤمنین من أنفسهم ، گفتم : بله ، سپس فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه می‌خواهند بگویند که تمام جریان غدیر که شیعه این‌گونه سر و صدا می‌کند این بوده است پس پیامبر در میان ما بلند شد و فرمود : ای مردم از علی شکایت نکنید ، قسم به خدا او با تقواتر از آن است که از او شکایت شود .
در حقیقت عصاره این جزوه وهابی‌ها روی این مسأله دور می‌زند ، بعد می‌گویند : امامت که شیعه معتقد است که جزو اصول دین است ، این عقیده شیعه اشتباه است و بر همین محور نظر داده‌اند که غیر شیعه همه نجس هستند ، اصول دین باید با قرآن ثابت شود اگر چنانچه امامت جزو اصول دین است چرا ما یک آیاه هم در قرآن درباره امامت نداریم ؟ با آنکه در رابطه با روزه ، نماز ، زنا و دروغ قرآن آیه دارد ولی در رابطه با امامت یک آیه هم نداریم ببینید چقدر شیطنت! پس اثبات اصول بدون آیات محکم امکان‌پذیر نیست و اثبات امامت نیازمند نصّ قرآن است . بعد در این جزوه می‌گویند که آیات بلاغ (بلّغ ما أنزل الیک من ربّک) ، اکمال دین (الیومَ اکملتُ لکم دینکم) ، آیه ولایت (إنّما ولیّکم الله . . .) نه صریحاً و نه اشارتاً ارتباطی با امامت ندارد ، چه رسد به امامت علی رضی الله عنه و سایر امامان دیگر که مردم جز شناخت آنها راه دیگری ندارند . بعد در پایان دوباره شروع کرده در رابطه با غدیر و دلالت روایت غدیر صحبت کردن .
ببینید این نشان می‌دهد که اولاً نویسنده مقاله از الفبای تاریخ بی‌خبر بوده که عرض خواهیم کرد ، حتی اگر یک کتاب تاریخی مثل تاریخ طبری را می‌خواند این حرفهای گزاف و لاطائلات نمی‌زد . در ابتدای مقاله آمده قضیه بریده را با قضیه غنائم جنگی و خطبه پیغمبر (لا تشکوا علیاً فإنّه أخشن فی ذات الله) را به هم مخلوط کرده . قضیه بریده و وصیفه کنیزی که علی برای خود گرفت را با قضیه تقسیم غنائم با هم مخلوط کرده است . که عرض خواهیم کرد که هرکدام از اینها یک دنیای ویژه‌ای برای خودش دارد . جالب این است که دوباره در بخش پایانی مقاله می‌گوید :
دلالت روایت غدیر :
اگر به ابتدای روایت و قصه توجه کنیم معلوم می‌شود که بین علی و سپاهش به علت نکاح وصیفه و جلوگیری از سوار شدن بر شتران غنیمت و در آوردن لباس کتانی غنائم از تن آنها اختلاف ایجاد شد . بعد از بازگشت از حج که دوباره به پیامبر رسیدند ، شکایت و انتقاد از علی زیاد شد و در میان مردم بحث او انتشار یافت تا آنجا که پیامبر صلی الله علیه و سلم ضروری دانست که در این مکان یعنی در غدیر خم با وجود هوای گرم پیاده شود و با بیاناتش علی را تبرئه نماید . پس اصلاً صحبت از بیعت با کسی از دور و نزدیک برای خلافت مطرح نبود لذا چون شناخت سبب حقیقت امر را کشف می‌کند ، قائلین به امامت روایت را بریده و قطع می‌کنند و بدون ذکر مقدمه آن را نقل می‌نمایند برای اینکه سبب آن مجهول باشد و حجتشان ابطال نگردد .
پس در حقیقت عصاره شبهه این است که حدیث غدیردو انگیزه داشته است :
اول اینکه علی علیه السلام وقتی در یمن غنائم جنگی را تقسیم کرد یکی از کنیزان را به نام وصیفه خودش برداشت که در برخی مصادر آمده که کنیز خیلی زیبائی بود و می‌گویند که حضرت تصرف کرد و از خیمه‌اش بیرون آورد در حالی که قطرات بضع از سر مبارکش می‌ریخت و این بر خالد و سپاهیان گران آمد و پیش پیغمبر شکایت کردند و او فرمود :
من کنت مولاه فعلی مولاه .
انگیزه دوم آنکه سپاه در غیاب علی در بیت المال تصرف کردند و بر شتران بیت المال سوار شدند ، از لباسهای بیت المال استفاده کردند و وقتی علی علیه السلام رسید لباسها را از تنشان بیرون آورد ، شتران را از آنها گرفت و این بر سپاه یمن گران آمد . آمدند خدمت نبی مکرم و از علی شکایت کردند . پیغمبر هم در غدیر خم فرمود : من کنت مولاه فعلی مولاه ، هر کس که مرا دوست دارد باید علی را هم دوست داشته باشد ، از علی ناراحت نشوید .
و می‌گویند : شیعه بدون اینکه سبب غدیر را بگوید روایت غدیر را مطرح می‌کند .
چند مسأله است که باید در مورد آنها کار کرد : یکی سابقه این شبهه : این شبهه‌ای که مثلاً امسال آقایان وهابیون با یک تیراژ صد هزار تا به صورت بروشور چاپ می‌کنند و در اختیار جوانان ایرانی قرار می‌دهند ، آیا سابقه داشته یا اینکه این همین امسال ساخته‌اند ؟ بحث دوم سفرهای امیرالمؤمنین به یمن است و اینکه حضرت چند سفر به یمن داشته است ؟ نکته سوم شکایت بُرَیده که از ناحیه خالد بن ولید می‌آید و از علی شکایت می‌کند، این و همچنین شکایت سپاه صحابه باید روشن شود و در پایان ببینیم که این شکایت در کجا بوده است ، شکایت در مدینه بوده یا در مکه بوده و یا در غدیر خم ؟ اینها چیزهائی است که باید از آنها جواب بدهیم . شاکیان از علی چه کسانی بودند ، سپاه بود ، بُرَیده بود ، ابوسعید خدری بود یا دیگر صحابه بودند ؟ پیغمبر اکرم خطبه خواند و فرمود : از علی شکایت نکنید ، او باتقواتر از آن است که از او شکایت کنید یا لاتَشّکُواْ علیّاً فإنّه أخْشَنِ فی ذاتِ الله ، این خطبه پیغمبر مربوط به غدیر خم است یا مربوط به مکه مکرمه ؟ و این شکایت قبل از مراسم حج بوده یا بعد از مراسم حج ؟ این مسائل باید کاملاً روشن شود.
امّا سابقه این شبهه : این شبهه را حدود سه سال قبل ، در روزنامه رسمی اهل سنت شرق کشور به نام (ندای اسلام) در سال84 یا83 ، قبل از غدیر، شماره17 یا 18 که با امکانات جمهوری اسلامی و با مجوّز وزارت ارشاد چاپ می‌شود مطرح کردند که انگیزه حدیث غدیر شکایت مردم یمن بوده است . شیعه در اشتباه است که می‌گوید : حدیث غدیر برای معرفی امامت امیرالمؤمنین بوده است . ما تاریخ را ورق می‌زنیم و به عقب بر ‌می‌گردیم ، باز می‌بینیم که قبل از اینها (دهلوی) که از شخصیتهای برجسته اهل سنت است در کتاب التحفة الاثناعشریّة این شبهه را مطرح کرده است ، دهلوی متوفای 1239 هجری است . باز ورق می‌زنیم و به عقب بر می‌گردیم ، می‌بینیم ابن‌حجر هیثمی متوفای974 هجری است در کتاب الصواعق المحرقة این شبهه را مطرح کرده . ورق می‌زنیم تاریخ را و به عقب بر می‌گردیم ، می‌بینیم ابن‌کثیر دمشقی متوفای 774هجری هم باز این شبهه را مطرح کرده . باز به عقب بر می‌گردیم ، می‌بینیم آقای بیهقی صاحب کتاب دلائل النبوة و کتابهای متعدد دیگر که متوفای 458هجری است باز این شبهه را مطرح کرده است . بنده آنچه که توانستم پیدا کنم اینها بوده است و البته جدیداً هم یکی از وهابیون عربستان به نام دکتر ناصر الغفاری در کتاب أصول مذهب الشیعة الإثناعشریّ از بیهقی نقل کرده است . قبل از بیهقی بنده ندیدم ، احتمال می‌دهم که شاید قاضی عبدالجبار معتزلی متوفای413 هجری در کتاب المغنی مطرح کرده باشد که عرض کردم بنده ندیدم ؛ چون وهابیّون هر چه دارند از شبهات ضدّ شیعی عیال کنار سفره قاضی عبدالجبارند یعنی ایشان مغز متفکر اقاء شبهه علیه شیعیان بوده است ، تمام شبهاتی را که وهابیون امروز مطرح می‌کنند اگر بخواهید سر نخشان را پیدا کنید و به عقب بر گردید شاید هفتاد یا هفتاد و پنج در صد آن باز گردد به قاضی عبدالجبار. از آن طرف پاسخ‌هائی که شیعه می‌دهد چه بزرگان معاصر، چه علامه امینی ، قبل ازاو مرحوم میر حامد حسین صاحب عبقات ، قبل از ایشان قاضی نور الله شوشتری صاحب احقاق الحق ، قبل از او علامه حلّی ، قبل از او شیخ طوسی همه بر می‌گردند به سید مرتضی علم الهدی . أسّ و أساس پاسخ‌گوئی به شبهات ، سید مرتضی علم الهدی که رضوان خدا بر او باد بوده است ، متوفای435 هجری . اگر بنده کارهای حوزوی در دستم می‌بود کتاب سید مرتضی الشافی فی الإمامة را جزو کتابهای درسی و نمره قبولی را هم از18 به بالا قرار می دادم . این قدر این کتاب محکم ، متقن و زیبا است و واقعاً می‌ارزد که یا خود الشافی و یا تلخیص آن را که مال شیخ طوسی متوفای460هجری است ، دوستان یک مطالعه‌ای کنند اگر چه عبارت سید مرتضی یک مقدار اغلاق دارد ولی شاید در حد رسائل و مکاسب باشد و چه بسا در بعضی قسمتهای کتاب نیاز به توضیح استاد است . من عرض کردم که سر نخ این شبهه را تا بیهقی رسانده‌ام و اگر دوستان بتوانند بفهمند که آیا به قاضی عبدالجبار هم می‌رسد و در اختیار ما قرار دهند ما تشکر می‌کنیم .
امّا در رابطه با پاسخ :
عزیزان خوب دقت کنند ، من یکی جواب سر انگشتی و خلاصه و مجمل عرض کنم . آنچه که در تاریخ ثبت است ، امیرالمومنین سلام الله علیه به امر رسول الله سه مرتبه به یمن مسافرت کرد این را که من عرض می کنم بیش از دویست ساعت روی این شبهه کار کرده‌ام و چون چند باردر بحث‌ها و مناظرات گرفتار شدم ، دیدم با مطالعه الغدیر و نفحات الاظهار و یا عبارت‌های دیگران نمی‌شود جواب داد . امروز دشمن آمده با یک آب و تابی این شبهه را مطرح می‌کند لذا ما هم باید با این شبهه جلو برویم . بعضی از محققین عراقی هم که با ما کار می‌کردند ، شاید بیش از دویست و پنجاه ساعت هم آنها کار کرده باشند . تقریباً از مجموع چهار صد و پنجاه ساعت مطالعه و تحقیق مقاله‌ای ده صفحه‌ای به دست آمده است . شما ببینید که چه کاری شده و چه نتیجه‌ای به دست آمده است ما در بررسی‌هایمان به این نتیجه رسیدیم که علی علیه السلام سه سفر به یمن داشته است : سفر اول به عنوان داعیاً الی الاسلام ، اهل یمن را دعوت کنند به اسلام یا رفته‌اند غازیاً یعنی برای جنگ و اعلام اینکه یا اسلام یا جزیه یا جنگ . در این باره روایات متعدد داریم از جمله محمد بن مسلم بخاری متوفای256 هجری در کتاب صحیح بخاری این جریان را مفصل آورده است که امیرالمومنین به دستور پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به یمن رفتند داعیاً الی الاسلام . سفر دومی که علی رفته به یمن برای قضاوت بود که البته اگر رسیدیم در این جلسه و الا در جلسه بعد روایات آن را بررسی خواهیم کرد علی عرض کرد : یا رسول الله من جوان هستم ، تجربه قضائی ندارم . حضرت دست خود را بر روی سینه من گذاشت و دعا کرد و بعد از دعای پیغمبر هیچ مسأله قضائی نبود که برایم لاینحلّ باشد . سفر سوم : برای جمع‌آوری بیت المال ، ذکوات و صدقات . ما توانستیم این سه سفر را در کتب تاریخ پیدا کنیم البته به طور مستند ؛ ما برای هر یک از این سفر‌ها بیست ، سی مصدر از کتب تاریخی اهل سنت یافتیم . فقط یک مطلبی را از کتاب شیخ مفید گرفته‌ایم که ان شاء الله در جای خود آن را مورد بحث و نقد قرار خواهیم داد و جسارت خود را به محضر مقدس شیخ نشان خواهیم داد . پس امیرالمؤمنین سه سفر به یمن داشته است .
نکته بعد این است که در سفر اول و سفر سوم از علی شکایت به پیغمبر رسیده است ، اما در سفر وسط که برای قضاوت رفته حتی در یک روایت ضعیف هم شکایتی مطرح نشده است و البته که مدارک اینها را عرض خواهیم کرد .
نکته دیگر اینکه در سفر اول ، محرک برای شکایت ، خالد بن ولید بوده است . در روایات دارد که : خالد بن ولید به امر پیغمبر برای دعوت به اسلام به یمن رفت ولی مردم به او جواب ندادند و او نتوانست کاری انجام دهد . سپس امیرالمومنین رفت و پیغمبر فرمود : فرماندهی لشکر به عهده علی علیه السلام است . علی رفت و در مدت کوتاهی جنگ مختصری صورت گرفت و حضرت به قول معروف ضربه شصتی به یمنی‌ها نشان داد و بعد مردم یمن طوعاً اسلام آوردند بویژه قبیله همدان از کسانی بودند که وقتی آمدن علی سفیر پیغمبر را شنیدند ، دخلوا فی دین الله أفواجاً . پیغمبر اکرم وقتی که خبر اسلام آوردن قبیله همدان را شنید ، یک یا سه بار فرمود :
السلام علی همدان
و مردم یمن از همان ابتدا جزو ارادتمندان امیرالمومنین بودند . آن شعر را هم که حفظ هستند که ؛
یا حارُ همدان من یَمُت یرنی من مؤمنٍ أو منافقِ قَبِلا
ای که گفتی (فمن یَمُت یرنی) جان فدای کلام دلجویت کاش روزی هزار مرتبمی مردمت تا بدیدمت رویت
همین حار همدان که حارث همدانی است ، جزو همان قبیله‌ای است که به دست امیرالمومنین سلام الله علیه مسلمان شدند . در این قضیه اول ، خالد بن ولید به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نامه‌ای نوشت و آن را به دست بُرَیده داد . بریده نیز از صحابه پیغمبر و جزو سپاهیان خالد بن ولید بود . بریده به مدینه آمد ببینید این آقایان که عرض کردم از الفبای تاریخ هم بی‌خبر هستند ، قضیه مسافرت اول علی مربوط به اوائل سال10 هجری است یعنی شاید هفت ، هشت ، ده ماه قبل از حرکت پیغمبر برای حجة الوداع بریده به مدینه آمد و صراحت دارد برای روشن شدن بی‌تقوائی اینهائی که جزوه می‌نویسند و یا شب‌نامه پخش می‌کنند و معلوم شدن دروغ اینهائی که از الفبای حتی تاریخ خود اهل سنت هم بی‌خبرند و می‌گویند : قضیه حدیث غدیر مربوط به شکایت بریده بود از سپاه یمن ببینید ، خود بریده می‌گوید :
و أخذ علیّ جاریةً من الخمس
علی علیه السلام جاریه‌ای از خمس غنائم جنگی گرفت.
که عرض کردم داستانش به طور مفصل در تاریخ طبری ، تاریخ ابن‌اثیر، سیره ابن‌هشام آمده است که : امیرالمؤمنین غنائم را بین قبائل تقسیم کرد ، ده کنیز به قبیله آل ابی‌طالب رسید ، بعد آنها را تقسیم کرد و بالاخره یک کنیز خیلی زیبا در قرعه به نام علی علیه السلام افتاد البته این را اینها دارند نقل می‌کنند که ما زیر بار این چنین قضیه‌ای نمی‌رویم چون ما معتقد هستیم و روایات متعدد داریم بر این که
إنّ الله حرّم نساء العالَم علی علیٍّ ما دامت فاطمة حیّةً
مادامی که فاطمه زهرا در قید حیات بود تمام زنان عالم بر امیرالمؤمنین حرام بوده است.
ولی اینها می‌گویند : این کنیز زیبا به علی افتاد و حضرت تصرف هم کرد ، غسل هم کرد و در حالی که قطرات آب هم از سر مبارکش می‌ریخت جلوی مردم آمد به قول معروف برای پُز دادن . این برای خالدی که سراپای وجودش بغض علی بن ابی‌طالب است گران آمد . خالد بریده را خواست و نامه‌ای به عنوان شکایت نوشت ، به بریده گفت : به نزد پیغمبر می‌روی و این قضایا را به او بگو . که علی این چنین کاری کرده است ، حالا اگر خلاف شرع نبوده خلاف عرف که بوده است ؛ چرا علی در غنائم تصرف کرده ، جلوی دیگران غسل هم کرده است ؟ بریده خود می‌گوید : ببینید اینها که شبهه کرده‌اند چقدر بی‌سواد بوده‌اند یا اگر سواد هم دارند معاند هستند . این شکایت ارتباطی به قضیه غدیر خم ندارد و حدود ده ماه قبل از حرکت پیغمبر به حجة الوداع بوده است یعنی بعد از فتح یمن پیغمبر عده‌ای را برای قضاوت فرستاده ، دوباره علی را چند ماه برای قضاوت فرستاده ، علی قضاوت کرده و برگشته ، دوباره او را برای جمع‌آوری زکات فرستاده و بعد از آن خود حضرت برای حجة الوداع حرکت کرده است یعنی این قضیه شکایت ده ماه قبل از حجة الوداع است بریده می‌گوید :
دخلت المسجد و رسول الله صلی الله علیه و سلّم فی منزله و ناسٌ من أصحابه علی بابه فقالوا ما الخبر یا بریده ؟ فقلت : خیر فتح الله علی المسلمین فقالوا ما أقدم ؟ قال : جاریة أخذها علیّ من الخمس فجئت لأخبر النبی صلی الله علیه و سلّم قالوا : فأخبره فإنّه یسقطه من عین رسول الله .
وارد مسجد شدم که رسول خدا در منزل خود بودند در حالی که عده‌ای از یاران آن حضرت هم در مقابل در مسجد بودند . گفتند : بریده از یمن چه خبر داری ؟ گفتم : خبر خوش دارم ، خداوند عالم پیروزی و فتح نصیب مسلمانان کرده است . گفتند : تو برای چه جلوتر از سپاه آمده‌ای ؟ علی کنیزی را از غنائم گرفته و تصرف کرده ، آمده‌ام که به پیغمبر خبر دهم . گفتند : بریده برو و حتماً این خبر را به پیغمبر بده که این کار باعث می‌شود که علی از چشم پیغمبر بیفتد .
پس در اینکه شکایت از علی کرده‌اند ماه قبول داریم ولی این شکایت چه ربطی دارد به حدیث غدیر . حدیث غدیر مربوط است به ذی‌الحجه سال10هجری و این قضیه مربوط به تقریباً یک سال قبل از غدیر و حجة الوداع . آیا این بی‌وجدانی و بی‌انصافی نیست ؟ ما بیائیم آسمان و ریسمان را به هم بپیوندیم تا بتوانیم عقائد شیعه را زیر سؤال ببریم و ستون‌های امامت و ولایت علی را متزلزل کنیم ، ارتباطی ندارد .
نکته اول این است که این قضیه مربوط به مدینه است نه در حجة الوداع ، خود بریده هم می‌گوید : وقتی من وارد مسجد شدم رسول خدا در منزل خود بود و برخی از اصحاب در مقابل در مسجد بودند ؛ اینها همه نشان می‌دهد که این قضیه ربطی به غدیر خم ندارد . اما سند این قضیه‌ای که نقل کردیم : معجم أوسط طبرانی ، ج6 ، ص163 و معجم کبیر طبرانی ، ج18 ، ص128 و مستدرک حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص110 که می‌گوید : هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ، این حدیث صحیح است و شرائط صحیح بودن مسلم را هم دارد ، یعنی روایت معتبر است و آقایان نمی‌توانند حرفی را در این زمینه به ما بزنند .
نکته دوم آنکه این روایت دلالت دارد بر توطئه صحابه بر ضدّ علی . شما که می‌فرمائید : الصحابه کلّهم عدول و هر کس نسبت به صحابه بد بگوید فهو زندیق ، خود همین قضیه‌ای که شما نقل می‌کنید دلالت می‌کند بر توطئه و بر سعایت صحابه بر ضد علی ، آیا سعایت از دیدگاه شما مخل به عدالت نیست ؟ شما که خواستید غدیر را زیر سوال ببرید صحابه را زیر سؤال بردید ، شما که خواستید اهل بیت را رها کردید و صحابه را گرفتید و می‌گوئید که پیغمبر فرموده : اصحاب من مانند ستارگانند که به هر یک از آنها اگر تمسّک کنید هدایت می‌یابید ، آیا این روایت درست است ؟ آیا یک مسلمان می‌تواند با تمسک به این دسته از اصحاب رسول خدا که سعایت علی را کردند تا او را از چشم پیغمبر بیندازند ، سعایت مسلمانی را کند تا او را از چشم مسلمان دیگر بیندازد . آیا قبول می‌کنید که ما استناداً به عمل صحابه سعایت مسلمانان را کنیم ؟ کسی بیاید و سعایت داماد شما را بکند تا زندگی او را بر هم بزند استناداً به عمل صحابه ، آیا شما می‌پذیرید ؟ یا نه ، به این نتیجه می‌رسید که یک شعری انشاء کرده‌اید که در قافیه‌اش مانده‌اید ؟
اما نکته سوم این است که این قضیه شکایت بریده و همچنین شکایت برخی از افراد باعث غضب پیغمبر شد . احمد بن حنبل که در مسندش می‌گوید هر حدیث صحیحی را من توانسته‌ام در این کتاب آورده‌ام ، اگر روایتی را در صحیح من ندیدید بدانید که آن روایت صحیح نیست از قول بریده می‌گوید : آمدم نزد پیغمبر و نامه خالد را به او دادم
فرأیت الغضب فی وجه رسول الله .
مسند احمد (چاپ قاهره ، شرح حمزة احمد زین) ، ج16 ، ص486
آثار غضب و خشم در سیمای پیغمبر مشاهده کردم.
که محقق این چاپ نیز به آن افزوده که : اسناده صحیحٌ . آقای نسائی هم در سنن کبری ، ج5 ، ص133 این حدیث را نقل کرده است . در بعضی از روایات است که وقتی بریده با اصحاب مشغول گفتگو بود که لشکر پیروز شد اما علی فلان کار و فلان کار را کرد ، رسول خدا کلام ما را می‌شنید
فخرج رسول الله مغضباً و قال : ما بال أقوال ینتقصون علیّاً ؟ من ینتقص علیّاً فقد تنقّصنی و من فارق علیا فقد فارقنی
پیغمبر در حالی که غضبناک بود از حجره بیرون آمد و فرمود : چه فکرهائی می‌کنند کسانی که این همه از علی بدگوئی می‌کنند ؟ هر کس از علی بدگوئی کند از من بدگوئی کرده است و هر کس از علی جدا شود از من جدا شده است.
این را معجم أوسط طبرانی ، ج6 ، ص163 آورده است . حاکم نیشابوری در مستدرک ، ج3 ، ص110 دارد که :
فأقبل علیه رسول الله و الغضب یعرف فی وجهه و قال : ما تریدون من علی ؟ علیً منّی و أنا منه .
پیغمبر از حجره‌اش بیرون آمد به طرف بُرَیده در حالی که غضب در چهره حضرت نمایان بود ، فرمود : از جان علی چه می‌خواهید ؟ علی از من و من از علی هستم .
این کار آقایان باعث شد که پیغمبر غضبناک و اذیت شد ؛ آیه قرآن می‌فرماید :
إنّ الذین یُؤذونَ الله و رسولَه لعنَهُم الله فی الدنیا و الآخرةِ و لهم عذاب ألیمٌ
شما آمدید که ابرو را درست کنید اما چشم شخص را هم کور کردید . این صحابه‌ای را که این همه نقل می‌کنید که چنین‌ هستند و چنان هستند یا به قول آن آقا که در کتابش کم‌تقوائی یا بی‌تقواوی نشان می‌دهد و می‌گوید : إنّ الصحابه مراجع الأمّة بعد النبیّ و لیس یعدل عنهم الی الأبد یا اینکه می‌گوید: إنّ الصحابه لایصدرون إلا عن مصدر الوحی و لاینطقون إلا بلسانه الناطق که متأسفانه برخی از حوزه‌ای‌های ما هم بی‌خبر این مطالب ضد قرآنی و ضر ضروریات دینی را تجلیل می‌کنند ، اگر اینها واقعاً (لایصدرون إلّا عن مصدر الوحی) هستند ، باعث شدند که پیغمبر از کارشان غضبناک و متأذی شد ، ایذاء پیغمبر هم که کار کوچکی نیست لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة هر کس زمینه ایذاء پیغمبر را فراهم کند گرفتار لعنت خدا خواهد شود هم در دنیا و هم در آخرت . شما باید به ما جواب بدهید ؛ می‌فرمائید : حدیث غدیر شکایت بریده و برخی از صحابه بوده است ، خب شکایت صحابه که تمام تار و پود مبانی شما اهل سنت را بر هم می‌زند . صحابه در همین قضیه زمینه غضب و ایذاء پیغمبر را فراهم کردند .
سلّمنا که قضیه شکایت بریده باعث شد که رسول اکرم بفرماید : من کنت مولاه فعلی مولاه ، ثمّ ماذا ؟ آیا در این گونه موارد أخذ به سبب می‌شود یا أخذ به مسبب ؟ از نظر مبانی فقهی به هیچ وجهی در قضایای خارجیه به سبب و علل نگاه نمی‌شود ؛ اگر کسی در مسجد، بچه‌ای را گذاشت و آن بچه مسجد را نجس کرد و از آن طرف پیغمبر می‌فرماید : مسجد را سریعاً بشوئید و مسجد نباید نجس باشد ، کاری به کسی که آن بچه را آورده نداریم که آیا کارش چنین است یا چنان است ؟ بلکه حکمی استنباط می‌کنیم که کل آن قسمت مسجد باید در همان لحظه طاهر شود ، فقهاء أخذ به سبب نمی‌کنند ، ملاک مسبب است . اینجا هم مردم آمده‌اند نزد پیغمبر و شکایت کرده‌اند ، حضرت هم فرموده : ایها الناس من کنت مولاه فعلی مولاه . از این هم بالاتر ، پیغمبر فرمود: علی منّی و أنا من علی ، علی از من و من از علی هستم . از این بهتر، از این روشن‌تر ، از این واضحتر ، عدوّ شود سبب خیر اگر خدا خواهد . اینها از علی شکایت کردند و پیغمبر این گونه فرمود. آقای حاکم نیشابوری در مستدرک ، ج3 ، ص110 می‌گوید : هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ، این حدیث شرائط صحت مسلم را دارد . در روایات صحیح اهل سنت از جمله احمد بن حنبل در مسند خود ، ج5 ، ص350 دارد که : و هو ولی کلّ مؤمن بعدی ، علی بعد از من ولی و سر پرست تمام مسلمین است . جالب اینجاست که آقای ذهبی که متهم به نصب است و تلاش می‌کند که روایات فضائل علی را به یک نوع قلع و قمع کند ، در کتاب تاریخ اسلام ، ج3 ، ص603 به این روایت (و هو ولی کل مؤمن بعدی) که می‌رسد می‌گوید : أخرجه احمد فی المسند و الترمذی حسّنه و النسائی . پس ثبت ولایة علی بن ابی‌طالب . این همه آقایان تلاش کردند که غدیر را زیر سؤال ببرند و گفتند که انگیزه این حدیث شکایت مردم یمن یا بریده بوده است ، ما چهار جواب از اشکالشان دادیم :
1 شکایت بریده یک سال قبل از غدیر و همچنین در مدینه بوده نه در مکّه و یا منطقه غدیر خم.
2 این قضیه نشان می‌دهد که صحابه علیه علی توطئه و سعایت کردند که با عدالت صحابه سازگاری ندارد .
3 این کار موجب ایذاء پیغمبر شد و ایذاء پیغمبر همان است که آیه شریفه می‌فرماید :
الذین یُؤذون رسول الله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و لهم عذاب الیمٌ .
4 این قضیه باعث شد که پیغمبر بفرماید : علی ولی همه مؤمنین بعد از من است. من ینتقص علیّاً فقد تنقّصنی و من فارقنی فقد فارقنی ، هر کس از علی بدگوئی کند از من بدگوئی کرده است و هر کس از علی جدا شود از من جدا شده است. و این یعنی خط بطلان بر عمل صحابه بعد از پیغمبر و یعنی خط بطلان بر تمام کسانی که جنگ خانمان‌سوز جمل را به راه انداختند و بیش از سی هزار نفر را به خاک و خون کشاندند و یعنی خط بطلان بر کسانی که18 ماه جنگ صفین به راه انداختند که نتیجه آن یکصد و ده هزار کشته از طرفین شد و یعنی خط بطلان بر کسانی که آتش جنگ نهروان را برافروخته کردند و چهار هزار نفر انسان در این میان کشته شد ؛ من فارق علیاً فقد فارقنی .
در آخر از شما سؤال می‌کنیم : شما که امروز در کتابهای فقهی‌ ، اصولی ، تاریخی و تفسیریتان از ابوهریره ، کعب الاحبار یهودی ، تمیم الداری هزاران روایت دارید ولی از علی هیچ روایتی ندارید . موطأ مالک یکی از صحاح سته شماست ، منصور دوانیقی به مالک رئیس مالکی‌ها می‌گوید : ای مالک ! کتابی بنویس به شرط آنکه در آن یک روایت از علی نیاورده باشی . شما کتاب موطأ مالک را ببینید ، اگر یک روایت از علی علیه السلام پیدا کردید ! آیا این مصداق من فارق علیاً فقد فارقنی نیست ؟ ان شاء الله قضیه سفر دوم و سوم امیرالمؤمنین را مورد بررسی قرار خواهیم داد .

دکتر سید محمد حسینی قزوینی





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین