با سلام چند وقت است در اینترنت وبلاگ ها و سایت هایی به... ... لطفا به آن سر زده و لیست از اسلام برگشته ها را ملاحضه کنید ... پس اگر می شود مقداری از بحث های خود را در رابطه با شبه های اسلام قرار دهید تا کمتر از این اتفقات بیفتد چون ما وبلاگ نویسان مسلمان به تنهایی قادر نیستیم به تبلیغات گسترده ی ضد اسلام پاسخ دهیم
سلام/ نا امید نباشید و به هیچ وجه از دشمن نترسید.  این تبلیغات واهی است و واقعیت امروز جهان اسلام خواهی است و الاسلام یعلو و لا یعلی علیه . در این رابطه مقاله منتشر نشده ای از یادداشت های موضوعی آیت الله شهید مطهری را بخوانید: « اسلام و نیازهای جهان امروز   اصلی است در جهان آفرینش و در اجتماع انسانی به نام اصل احتیاج. آنچه در جهان و در اجتماع به وجود می آید ناشی از احتیاج است و آنچه باقی می ماند نیز از احتیاج است. هر چیزی که مورد نیاز باشد به وجود می آید و باقی می ماند و هر چیزی که مورد نیاز نباشد به وجود نمی آید و باقی نمی ماند.این اصل را به دو شکل می توان تفسیر کرد. یکی اینکه احتیاج و مورد نیاز بودن در اصل پیدایش اشیا موثر است که اگر چیزی مورد نیاز نباشد به وجود نمی آید و قهرا در بقا نیز مادامی باقی است که مورد نیاز است و همین که از مورد نیاز بودن افتاد محو و نابود می شود. به عبارت دیگر که در حرکت طبعی و قسری گفته ایم حرکات طبعی قابلیت بقا و دوام دارد برخلاف حرکت قسری. چیزی که هست امور مورد نیاز به فرض از بین رفتن، دو مرتبه به وجود می آیند. البته نه به این معنی که هر چیزی هم که محو و نابود می شود به دلیل این است که مورد نیاز نیست، زیرا گاهی چیزی به علل قسری نابود می شود. معنی دیگر اینکه اشیاء ممکن است اصل پیدایش شان بنا بر اصل احتیاج به آنها نباشد، بلکه فقط قابلیت آنها و امکان ذاتی و استعدادی آنها برای پیدایش کافی است که به وجود بیایند ولی برای بقای آنها مورد نیاز بودن آنها شرط بقای آنها است. به عبارت دیگر ملایمت و سازگاری آنها با اشیای دیگر بلکه بالاتر از سازگاری، مورد نیاز بودن آنها و رافع بودن آنها یکی از احتیاجات مجموعه هستی را که به صورت یک واحد است شرط ادامه یافتن وجود آنها است. در جهان هستی، یک شیء بدون اینکه وجودش در حفظ و بقای یک مجموعه مفید و موثر باشد و به عبارت دیگر مورد نیاز باشد قابل بقا و دوام نیست.به طور کلی در قرآن کریم حق و حقیقت در نهایت امر پیروز، و باطل، پوچ و از بین رفتنی معرفی می شود. این مطلب گاهی به همین صورت پیروزی خود حق بر باطل بیان شده است، مثل: جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا یا: بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق یا: فٲما الزبد فیذهب جفاء و ٲما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض... و گاهی به صورت پیروزی طرفداران حق بیان می شود، مثل اینکه می فرماید: و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین. انهم لهم المنصورون. و ان جندنا لهم الغالبون. این اصل، نوعی خوشبینی به نظام هستی می دهد. مولوی می گوید: هر چه رویید از پی محتاج رست تا بیابد طالبی چیزی که جست حق تعالی کاین سماوات آفرید از برای رفع حاجات آفرید هر که جویا شد بیابد عاقبت مایه اش درد است و اصل مرحمت هر کجا دردی دوا آنجا رود هر کجا فقری نوا آنجا رود هر کجا مشکل جواب آنجا رود هر کجا پستی است آب آنجا رود آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست تا نزاید طفلک نازک گلو کی روان گردد ز پستان شیر او ما درباره این حدیث: « الاسلام یعلو و لا یعلی علیه» گفتیم که سه معنی می توان برای آن ذکر کرد. یکی آنچه فقها گفته اند که انشاء دانسته، از آن استفاده حکم تکلیفی و وضعی کرده اند. دیگر اینکه اخبار است. اخبار از چه آیا اخبار از یک واقعیت در مرحله عقل و استدلال و حجت، یعنی اینکه حجت و استدلال و منطق اسلام همواره پیروز است، هر چند در عمل و واقعیت مغلوب باشد یا اینکه در جنگ تنازع بقا که میان عوامل مختلف اجتماعی هست، در نهایت پیروز است و پشتیبان پیروزی او و بقای او و ادامه او اصل نیاز و رفع احتیاجات و هماهنگی با احتیاجات است که: هو الذی ٲرسل رسول بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون. به عبارت دیگر در تصادم ها و تضادهای اجتماعی ناجح و موفق است ما جانب احتمال دوم را ترجیح دادیم.اسلام شخصیت خود را در پاسخگویی به نیازها و در حل مشکلات جهان دیروز و امروز ثابت کرده است. امروز همه سخن در این است که چه عقیده و مرامی و چه آیین و مسلکی جوابگوی حل مشکلات امروز بشر است و این که چه نیازهایی هست البته باز سخن در این نیست که چه میل ها و رغبت ها و عطش های کاذب که غالبا به صورت تمایل به عصیان و سنت شکنی و قطع رابطه با گذشته است و یک دنیا تحیر و سرگردانی نتیجه می دهد، ظاهر می شود. اسلام نیامده است تا عطش های کاذب به اصطلاح نسل امروز را فرو نشاند، بلکه خود اینها انواعی بیماری است که باز اسلام است که به این بیماری ها شفا می بخشد.احتیاجات گاهی به این صورت است که جهان و اجتماع بیمار است و غده های چرکینی آن را رنج می دهد و نیاز دارد به یک نشتر که غده ها را پاره کند و آرامشی نسبی به بیمار ببخشد، آنچنان که کمونیسم کرد، و گاهی علاوه بر آن نیازمند این است که پس از نشتر، بخیه و پانسمان کند و صحت و سلامت کامل به آن ببخشد، اسلام در گذشته، هم نشتر به جامعه گرفتار غده های چرکین زد و هم این که اصلاح و پانسمان کرد. قانون تنازع بقا همان طوری که در میان جانداران هست در میان مرام ها و مسلک ها و آیین ها نیز هست، و همان طوری که در آنجا اصل بقای اصلح حکمفرما است و آن که بیشتر و بهتر رافع نیازها است باقی می ماند، در اینجا نیز چنین است.اصل بقای مفید و عدم بقای غیرمفید یک مطلب است که بهترین مثالش در اعضای جانداران در زیست شناسی است و بقای متاع های مفید در اقتصاد است، از قبیل جواهر و سنگ ها و فلزهای قیمتی. و اما اصل بقای اصلح در زمینه تنازع بقا است. آیه «فٲما الزبد فیذهب جفاء و ٲما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض» ناظر به اصل بقای مفید و نافع است و آیه «ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» ناظر به بقای اصلح است، همچنین آیه «ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین.» یکی از مشکلات این است که یک چیزی هم دین باشد و دین، با ثبات و یکنواختی و توجه به گذشته توٲم است در عین حال با نیازهای دنیای نو منطبق باشد. این خصوصیت مختص اسلام است. این خود یکی از جهاتی است که نیاز جهان امروز را به اسلام روشن می کند. جهان امروز اولا به خود دین احساس نیاز می کند. ثانیا به دینی احساس نیاز می کند که با نیازهای دیگر هماهنگی داشته باشد، با سایر خواسته های طبیعی و غریزی هماهنگی داشته باشد و با نیازهای نویی که در دنیای نو پیدا می شود هماهنگی داشته باشد، رابطه انسان را با عقل و علم محکمتر کند، با تمدن نیز.در دنیای گذشته دین را بیشتر با تعصب می پذیرفتند نه از روی تعقل و احساس نیاز، ولی امروز روی احساس نیاز می پذیرند.مسئله ای که به نام تفکیک دین از سیاست عنوان می شود، عنوان محترمانه ای است، ناسزای مودبانه ای است به اسلام که جوابگوی نیازهای جهان امروز نیست و اول بار این را ترک ها با الهام از فرنگی ها عنوان کردند. اسلام بینش های نو را می پذیرد و هدایت می کند. یکی از مقدمات و علل و زمینه های امیدبخش برای اسلام، شکست ادعاهای نویی است که به نام تازه ترین آفریده های اندیشه های انسان عرضه می شود، به طور کلی شکست چیزهایی که به صورت فلسفه، افکار نو، کمونیسم، سوسیالیسم و غیره مطرح شده و دو مرتبه چشم ها را متوجه دین کرده است.توام بودن دین و دنیا، جسم و روح، ماده و معنی، فرد و اجتماع در اسلام واضح تر از این است که قابل تاویل و توجیه باشد.  انکار اسلام، برای اسلام از این ناسزاهای مودبانه به نام تفکیک دین از سیاست قابل تحمل تر است. »
عنوان سوال:

با سلام چند وقت است در اینترنت وبلاگ ها و سایت هایی به... ... لطفا به آن سر زده و لیست از اسلام برگشته ها را ملاحضه کنید ... پس اگر می شود مقداری از بحث های خود را در رابطه با شبه های اسلام قرار دهید تا کمتر از این اتفقات بیفتد چون ما وبلاگ نویسان مسلمان به تنهایی قادر نیستیم به تبلیغات گسترده ی ضد اسلام پاسخ دهیم


پاسخ:

سلام/ نا امید نباشید و به هیچ وجه از دشمن نترسید.
 این تبلیغات واهی است و واقعیت امروز جهان اسلام خواهی است و الاسلام یعلو و لا یعلی علیه .

در این رابطه مقاله منتشر نشده ای از یادداشت های موضوعی آیت الله شهید مطهری را بخوانید:

« اسلام و نیازهای جهان امروز

  اصلی است در جهان آفرینش و در اجتماع انسانی به نام اصل احتیاج. آنچه در جهان و در اجتماع به وجود می آید ناشی از احتیاج است و آنچه باقی می ماند نیز از احتیاج است. هر چیزی که مورد نیاز باشد به وجود می آید و باقی می ماند و هر چیزی که مورد نیاز نباشد به وجود نمی آید و باقی نمی ماند.این اصل را به دو شکل می توان تفسیر کرد. یکی اینکه احتیاج و مورد نیاز بودن در اصل پیدایش اشیا موثر است که اگر چیزی مورد نیاز نباشد به وجود نمی آید و قهرا در بقا نیز مادامی باقی است که مورد نیاز است و همین که از مورد نیاز بودن افتاد محو و نابود می شود. به عبارت دیگر که در حرکت طبعی و قسری گفته ایم حرکات طبعی قابلیت بقا و دوام دارد برخلاف حرکت قسری. چیزی که هست امور مورد نیاز به فرض از بین رفتن، دو مرتبه به وجود می آیند. البته نه به این معنی که هر چیزی هم که محو و نابود می شود به دلیل این است که مورد نیاز نیست، زیرا گاهی چیزی به علل قسری نابود می شود. معنی دیگر اینکه اشیاء ممکن است اصل پیدایش شان بنا بر اصل احتیاج به آنها نباشد، بلکه فقط قابلیت آنها و امکان ذاتی و استعدادی آنها برای پیدایش کافی است که به وجود بیایند ولی برای بقای آنها مورد نیاز بودن آنها شرط بقای آنها است. به عبارت دیگر ملایمت و سازگاری آنها با اشیای دیگر بلکه بالاتر از سازگاری، مورد نیاز بودن آنها و رافع بودن آنها یکی از احتیاجات مجموعه هستی را که به صورت یک واحد است شرط ادامه یافتن وجود آنها است. در جهان هستی، یک شیء بدون اینکه وجودش در حفظ و بقای یک مجموعه مفید و موثر باشد و به عبارت دیگر مورد نیاز باشد قابل بقا و دوام نیست.به طور کلی در قرآن کریم حق و حقیقت در نهایت امر پیروز، و باطل، پوچ و از بین رفتنی معرفی می شود. این مطلب گاهی به همین صورت پیروزی خود حق بر باطل بیان شده است، مثل: جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا یا: بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق یا: فٲما الزبد فیذهب جفاء و ٲما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض... و گاهی به صورت پیروزی طرفداران حق بیان می شود، مثل اینکه می فرماید: و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین. انهم لهم المنصورون. و ان جندنا لهم الغالبون.
این اصل، نوعی خوشبینی به نظام هستی می دهد.
مولوی می گوید:
هر چه رویید از پی محتاج رست
تا بیابد طالبی چیزی که جست
حق تعالی کاین سماوات آفرید
از برای رفع حاجات آفرید
هر که جویا شد بیابد عاقبت
مایه اش درد است و اصل مرحمت
هر کجا دردی دوا آنجا رود
هر کجا فقری نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا پستی است آب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
تا نزاید طفلک نازک گلو
کی روان گردد ز پستان شیر او
ما درباره این حدیث: « الاسلام یعلو و لا یعلی علیه» گفتیم که سه معنی می توان برای آن ذکر کرد.
یکی آنچه فقها گفته اند که انشاء دانسته، از آن استفاده حکم تکلیفی و وضعی کرده اند. دیگر اینکه اخبار است. اخبار از چه آیا اخبار از یک واقعیت در مرحله عقل و استدلال و حجت، یعنی اینکه حجت و استدلال و منطق اسلام همواره پیروز است، هر چند در عمل و واقعیت مغلوب باشد یا اینکه در جنگ تنازع بقا که میان عوامل مختلف اجتماعی هست، در نهایت پیروز است و پشتیبان پیروزی او و بقای او و ادامه او اصل نیاز و رفع احتیاجات و هماهنگی با احتیاجات است که: هو الذی ٲرسل رسول بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون. به عبارت دیگر در تصادم ها و تضادهای اجتماعی ناجح و موفق است ما جانب احتمال دوم را ترجیح دادیم.اسلام شخصیت خود را در پاسخگویی به نیازها و در حل مشکلات جهان دیروز و امروز ثابت کرده است. امروز همه سخن در این است که چه عقیده و مرامی و چه آیین و مسلکی جوابگوی حل مشکلات امروز بشر است و این که چه نیازهایی هست البته باز سخن در این نیست که چه میل ها و رغبت ها و عطش های کاذب که غالبا به صورت تمایل به عصیان و سنت شکنی و قطع رابطه با گذشته است و یک دنیا تحیر و سرگردانی نتیجه می دهد، ظاهر می شود. اسلام نیامده است تا عطش های کاذب به اصطلاح نسل امروز را فرو نشاند، بلکه خود اینها انواعی بیماری است که باز اسلام است که به این بیماری ها شفا می بخشد.احتیاجات گاهی به این صورت است که جهان و اجتماع بیمار است و غده های چرکینی آن را رنج می دهد و نیاز دارد به یک نشتر که غده ها را پاره کند و آرامشی نسبی به بیمار ببخشد، آنچنان که کمونیسم کرد، و گاهی علاوه بر آن نیازمند این است که پس از نشتر، بخیه و پانسمان کند و صحت و سلامت کامل به آن ببخشد، اسلام در گذشته، هم نشتر به جامعه گرفتار غده های چرکین زد و هم این که اصلاح و پانسمان کرد. قانون تنازع بقا همان طوری که در میان جانداران هست در میان مرام ها و مسلک ها و آیین ها نیز هست، و همان طوری که در آنجا اصل بقای اصلح حکمفرما است و آن که بیشتر و بهتر رافع نیازها است باقی می ماند، در اینجا نیز چنین است.اصل بقای مفید و عدم بقای غیرمفید یک مطلب است که بهترین مثالش در اعضای جانداران در زیست شناسی است و بقای متاع های مفید در اقتصاد است، از قبیل جواهر و سنگ ها و فلزهای قیمتی. و اما اصل بقای اصلح در زمینه تنازع بقا است. آیه «فٲما الزبد فیذهب جفاء و ٲما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض» ناظر به اصل بقای مفید و نافع است و آیه «ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون» ناظر به بقای اصلح است، همچنین آیه «ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین.» یکی از مشکلات این است که یک چیزی هم دین باشد و دین، با ثبات و یکنواختی و توجه به گذشته توٲم است در عین حال با نیازهای دنیای نو منطبق باشد. این خصوصیت مختص اسلام است. این خود یکی از جهاتی است که نیاز جهان امروز را به اسلام روشن می کند. جهان امروز اولا به خود دین احساس نیاز می کند. ثانیا به دینی احساس نیاز می کند که با نیازهای دیگر هماهنگی داشته باشد، با سایر خواسته های طبیعی و غریزی هماهنگی داشته باشد و با نیازهای نویی که در دنیای نو پیدا می شود هماهنگی داشته باشد، رابطه انسان را با عقل و علم محکمتر کند، با تمدن نیز.در دنیای گذشته دین را بیشتر با تعصب می پذیرفتند نه از روی تعقل و احساس نیاز، ولی امروز روی احساس نیاز می پذیرند.مسئله ای که به نام تفکیک دین از سیاست عنوان می شود، عنوان محترمانه ای است، ناسزای مودبانه ای است به اسلام که جوابگوی نیازهای جهان امروز نیست و اول بار این را ترک ها با الهام از فرنگی ها عنوان کردند. اسلام بینش های نو را می پذیرد و هدایت می کند. یکی از مقدمات و علل و زمینه های امیدبخش برای اسلام، شکست ادعاهای نویی است که به نام تازه ترین آفریده های اندیشه های انسان عرضه می شود، به طور کلی شکست چیزهایی که به صورت فلسفه، افکار نو، کمونیسم، سوسیالیسم و غیره مطرح شده و دو مرتبه چشم ها را متوجه دین کرده است.توام بودن دین و دنیا، جسم و روح، ماده و معنی، فرد و اجتماع در اسلام واضح تر از این است که قابل تاویل و توجیه باشد.
 انکار اسلام، برای اسلام از این ناسزاهای مودبانه به نام تفکیک دین از سیاست قابل تحمل تر است. »





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین