ریاضی
با عرض سلام.وقتی مشکلات آدمهای سایت رو میخونم تودلم میگم خدایاشکرت به خاطر همه ی نعمت هایی که بهم دادی. میشه بفرمایید نظرتون راجع به من چیه؟(21 ساله دانشجوی سال دوم ریاضی کاربردی)
سلام/ یک دختر خانم دانشجوی متدین اما ساده، که کمتر تعمق و تدبر می کند و تفاوت مشاوره با یک روحانی را با مراجعه به فال گیر نمی داند. امیدوارم پاسخم شما را به فکر وادار کند.
سلام/ یک دختر خانم دانشجوی متدین اما ساده، که کمتر تعمق و تدبر می کند و تفاوت مشاوره با یک روحانی را با مراجعه به فال گیر نمی داند. امیدوارم پاسخم شما را به فکر وادار کند.
عنوان سوال:
با عرض سلام.وقتی مشکلات آدمهای سایت رو میخونم تودلم میگم خدایاشکرت به خاطر همه ی نعمت هایی که بهم دادی. میشه بفرمایید نظرتون راجع به من چیه؟(21 ساله دانشجوی سال دوم ریاضی کاربردی)
پاسخ:
سلام/ یک دختر خانم دانشجوی متدین اما ساده، که کمتر تعمق و تدبر می کند و تفاوت مشاوره با یک روحانی را با مراجعه به فال گیر نمی داند.
امیدوارم پاسخم شما را به فکر وادار کند.
- [سایر] سلام خسته نباشید من در مسجدالنبی سخنرانیتون رو شنیدم. خیلی جالب بود ولی اجازه میخوام یه انتقاد بکنم. اگه ناراحت نمیشید بفرمایید که مطرح کنم. بعد هم یه عالمه سوال و مشکل دارم وقت زیادی ازتون میگیره ان شاالله اگر عمری بود یک به یک مطرح خواهم کرد. به عنوان اولین سوال:من 21 ساله و دانشجوی سال آخر ریاضی هستم.اصلا الآن وقت ازدواجم هست یا نه؟ توی مسجدالنبی هم براتون یه سوال نوشتم که جوابتون کلی به همم ریخت کلا حرفاتون به همم ریخت. اگر فرصتی در اختیارم بذارید و جواب سوالاتم رو بدید لطف بزرگی در حقم فرمودید. متشکرم
- [سایر] با سلام و خسته نباشید. حدود یک ماهه که عقد کردم اما تو همین مدت کم سه چهار بار دعوامون شده،و علتش هم اعتماد به نفس بیخود شوهرمه. هر چی دارم مقایسه میکنم چه از لحاظ تحصیلی،شغلی خونوادگی و هر چیه دیگه اگه من بالاتر نباشم اصلا پایین تر نیستم اما شوهرم حداقل روزی یه بار بهم میگه کلاس ما حداقل 15 سال از شما جلوتره،در حالی که چون اینطور نیست کلا به هم میریزم وقتی هم بهش میگم ناراحت شدم میگه مهم نیست و واقعا هم براش مهم نیست،انقد خودخواه و خودپسند و لجبازه که حالم ازش بهم میخوره،اصلا متوجه خوبیها و امتیازات من نیست فکر میکنه خودش میتونه هر حرفی بزنه و هر کاری بکنه اما من باید مواظب تک تک کلماتی باشم که دارم میگم و الا قشغرغی راه میندازه که آخرشم من باید عذرخواهی کنم.باور کنید خانم دکتر هرچی بخواد بهم میگه ولی انتظار داره من هم کر باشم هم لال. هرچیم با محبت و زبون خوش بهش میگم بی اثره.دارم دیوونه میشم به نظرتون با یه همچین آدمی چیکار میشه کرد؟ خودم که فکر میکنم کمبود داره و به زور میخواد خودشو باکلاس نشون بده. ممنونم از راهنماییتون
- [سایر] ا عرض سلام و خسته نباشید خدمت حاج آقامرادی 1-من دختری 21 ساله دانشجوی رشته کامپیوتر از شیراز هستم. 2-خواستگاری دارم 27 ساله از ...(یکی از شهرستانهای استان ...) که عموی دوستم میشه خانواده دار هستند و پسر خوبی به نظر میرسه دیپلم داره و شغلش هم آزاد هست 3-مراحل خواستگاری 3 جلسه طول کشید ودر 2 جلسه اخر با هم صحبت کردیم 4-اما حاج آقا من نمیتونم راجع بهش نظر قطعی بدم نه میتونم جواب مثبت بدم نه منفی البته میزان رضایتم بیشتر از نارضایتیم هست 5-تا یکی دو هفته دیگه باید جواب نهایی رو بدم 6-حاج آقا من همیشه دوست داشتم کسی که منو میخواد اگر یکبار بهش نه گفتم ول نکنه بره دلم میخواد بدونم چقدر براش ارزش دارم؟حاضر هست یکبار دیگه ازم خواستگاری کنه یا نه؟حالا هم قصدم اینه که به ایشون جواب منفی بدم ببینم مجددا ازم خواستگاری میکنه یا نه ؟ برای چیزی که میخواد تلاش میکنه یا نه ؟اصلا واقعا منو میخواد یا فقط اومده که یه زنی گرفته باشه؟ و اگه من نشدم عیب نداره یکی دیگه؟ 7- حالا سوالم از شما اینه که به نظرتون اینجور امتحان کردن درسته یا نه ؟ با توجه به این که اونا مال یه شهر دیگه هستن و باید خیلی سفت و سخت امتحان شن.به قول حافظ شیراز که میگه: در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن کس عیار زر خالص نشناسد چو محک حاج آقا یه تفال به حافظ زدم همین غزل که یه بیتشو واستون نوشتم اومد البته میدونم آدم آیندشو دسته فال نمیده ولی خوب فال آدمو یه دل تر میکنه گاهی میگم اگر برگشت که جواب مثبت رو بهش میدم ولی اگر برنگشت چیزی از دست نخواهم داد بازم موقعیت های خوب یا شاید بهتر برام میادتازه اگر واقعا قسمتم با ایشون باشه هیچ چیز جلوی این ازدواجو نمیتونه بگیره و اون دوباره میاد من خیلی به قسمت تو ازدواج اعتقاد دارم 8-حاج آقا واقعا نمیدونم چیکار کنم راهنماییم کنید و اگر جایی دارم اشتباه میکنم بهم بگید درک میکنم که سرتون خیلی شلوغه باور کنید من سعی کردم همیشه تو سایت جستجو کنم و کمتر مزاحم وقت شما بشم و جواب سوالاتم رو هم با جستجو کردن میگیرم ولی لطفا اینو جواب بدید اگر قابل جواب دادن هم نیست حداقل یه جواب بدید که من بفهمم درست تو سایت عضو شدم لطفا اگر جواب دادید شهر محل سکونت آقا پسر رو نقطه چین کنید وقتتون رو خیلی گرفتم شرمنده- سایت فوق العاده ای دارید من که هر وقت میرم تو سایت زودتر از یکی دو ساعت نمیتونم بیرون بیام از بس که جالب و خوب هست-سپاسگذارم موفق باشید
- [سایر] سلام تا حالا چند بار پیام دادم اما در قسمت \"پیام های شما\" ندیدمش سعی هم کردم که تمام ضوابت ارسال رو رعایت کنم حاج آقا خسته نباشید دختری 21 ساله دانشجوی ترم آخر م 1.با یک پسر 19 ساله که 2 ساله معتاد شده و نمی تونه ترک کنه و تمام خانواده اش عذاب می کشن که نمی تونن ترکش بدن چه کار میشه کرد؟ اگه مادر بد اخلاق بد دهن و ناصبور و کم درک عصبی داشت چه طور باید رفتار کرد هر چه سعی می کنم مثل خودش رفتار نکنم نمیگذاره و من و خواهرم رو هم عصبی کرده می ترسم با تربیت بدی که ما رو کرده ما هم جهنمی بشیم ما که در خانه رفتار خوب نمی بینیم می تونیم در آینده زندگی موفقی داشت؟ من 2 سال پیش چند ماه با پسر خاله ام که با شناختی که ازش داشتم فکر می کردم مذهبی هست نامزد کردم اما بعدش خاله ام مادر شوهر بازی در میاورد و چون علاقه ی کافی هم بهش نداشتم تا کاراش رو نادیده بگیرم و فهمیدم اصلا مذهبی نیست وعلاقه ی زیادی بهم نداره حلقه رو پس دادم و تاحالا هم هیچ خواستگاری نداشتم به نظر شما چطور میشه بدون خواستگار و تربیتی که شدم در آینده زندگی پر از سعادتی داشت؟ ضمنا می خواهم اگر خدا قسمت کند ایام عید به حج برم چطور میشه یک آدم گناه کار حجی بره که قبول بشه؟ از زحماتتون خیلی ممنون خدا خیرتون بده
- [سایر] با سلام من دختری 22 ساله هستم با پسر داییم چند ماهی هست که نامزد کردم . البته فعلا محرم هستیم تا شناختمون بیستر بشه و بعد عقد کنیم . حقیقتش اینه که من مشکلات زیادی دارم این مشکلات هم شامل ویزگی های شخصیتی خودم میشه و هم در ارتباط با نامزدم . خیلی فکر کردم اما به نتیجه ای نرسیدم و حالا از شما میخوام کمکم کنید تا وضعیتم خرابتر نشه و نامزدم ازم دلگیرتر نشه. با اجازتون شماره گذاری میکنم: 1-نامزدم از من محبت و مهربونی میخواد و من به خاطر اینکه ریاضی خوندم خشکم و بلد نیستم بهش مهربونی کنم وهمینطور اون در راه دوریه و کمتر همذیگرو میبینیم نمیدونم واقعا باهاش چطور برخورد کنم .روزی چندبار بهش اسمس میدم اما اون به خاطر کارش فقط شبها میتونه جوابمو بده من اینو میدونم اما کارمو بارها و بارها تکرار میکنمو اونم شاکی میشه و بعد از گذشت چند ماه انقدر که من بهش زنگ زدم دیگه بهم زنگ نمیزنه و منتظر میمونه تا من بهش زنگ بزنم و من از این بابت اصلا احساس خوبی نزارم و حس میکنم نسبت بهم کمی سرد شده . 2-من آدم کاملا منفی گرایی هستم خودم به این قضیه کاملا واقفم اما هر کاری میکنم تا درست شم نمیشه از این قضیه هم منو هم نامزدم کلی اذیت میشم .براتون مثال میزنم مثلا نامزدم در تهران به خاطر کارش تنهاست به محض اینکه شب جوابمو نده ذهنم شروع میکنه به منفی بافی و تند تند بهش اسمس میدم و هر چی توی ذهنمه بهش میگم و ..... در خالی که هیچی نبوده و نامزدم مثلا خواب بوده 3-ببخشین که من انقدرطولش میدم و سر و چشم شمارو به درد آوردم. ارادم تو انجام کارام ضعیفه، تنبلم ،زودرنجم،از نظر جسمی هم خیلی ضعیفم و کلی چیزای دیگه .شاید شما بگین چون منفی باف هستم مسلمه که خودمو اینطور تعریف کنم اما حقیقتش اینه که وقتی به گذشتم نگاه میکنم میبینم به خاطر حوادثی که تو دوره نوجوانیم و کودکیم اتفاق افتاده شخصیت کانمی از خودم ندارم و هر چی که دارم به خاطر تقلید از دیگران بوده .من ،شدم آدم دم دمی که چشمم به دهن دیگرانه و خودم از خودم چیزی ندارم. به محض این که هم چیز به خودم واگذار میشه خرابش میکنم حتی قدرت تصمیم گیری هم ندارم و هر لحظه یه جور حرف میزنم. بلاخره هر جوونی به سن من برای خودش ارزش هایی داره و به اونا پایبنده در حالی که من هیچی از خودم ندارم هیچی همیشه خواستم انسان کاملی باشم اما نشده و به خاطر همین اطرافیانم منو خوب شناختن و از اطرافم پراکنده شدن . من نمیخوام نامزدمو از دست بدم کمکم کنید.
- [سایر] سلام من همیشه به سایت شما زیاد سر میزنم سوالم مثل سوال خودم زیاد دیدم ولی مثل خیلی ها فکر میکنم مورد من فرق داره .من دختر 19 ساله ای هستم که از 3 سال پیش با یک پسری که الان 21 سالشه اشنا شدم (با چت) من از مشهد اون از یزد تا الانم 2 بارم حضوری هم دیدیم. مهر سال پیش بود که من می خواستم تموم کنم برم که اون گفت من به قصد ازدواج با تو اشنا شدم... دیگه نمیدونم چی شد که موندم تا الان. ما هر دو تامون بچه های مثبتی بودیم بزرگترین خلافمون چت بود متاسفانه کاش نبود که به اینجا برسیم .اون الان سال اول دانشگاه مهندسی سربازیم نرفته. منم واسه کنکور میخونم .خانواده هر 2 تامونم با این روشا مخالفن شدید خبرم ندارن. منم خواستگارایی که دارم شرایطشون با این پسر قابل مقایسه نیست خیلی بهتر از این هستن. اون الان یه وابستگی خیلی زیادی به من پیدا کرده اگه یه روز با من صحبت نکنه دیونه میشه بعضی روزا 100 اس ام اس بیشتر به هم میزنیم من اونقدری که دوستم داره دوسش ندارم شاید به بودنش عادت کردم . دیگه من الان حرف اینکه نباشم جرات ندارم بگم. اون تا چند سال دیگه شرایط ازدواج نداره من می ترسم الان جدا بشم اون یه بلایی سر خودش بیاره یا اینکه یه کار عجولانه کنه بیاد خواستگاری ابرمونو ببره . کمکم کنید بگید چی کار کنم؟ اقای مرادی خیلی ذهنم درگیر شده ؟ یه راه حل عملی به من بگید
- [سایر] سلام آقای مرادی خسته نباشید من پسری هستم 21 ساله الان سال سوم یک رشته مهندسی میخونم یه مشکلی داشتم لطفا ...خصوصی ... درمونده شدم دلم مرده آرزوی مرگ میکنم... دیگه نمیدونم چیکار کنم خودم مرگ رو بهترین دوا واسش میدونم مگه چی میخواد بشه فوقش یه چند وقت جهنم واسه ی کارام باشم که میدونم از هر لحظه عذابش لذت میبرم چون با اون عذاب خدا منو میبخشه پس خوبه اما اما یه جون به سن من چطور میمیره مجبورم تحمل کنم این جهنمو که خودم ساختم دیگه دیگه دارم از غصه میمیرم عصبی شدم به هر بهانه ای دعوا رامیندازم میترسم عاقبت کلا از راه بدر شم نمیدونم تا کی این وضعیتو تحمل میکنم این مشکل من بود آقای مرادی نمیدونم راهی مونده که نرفته باشم اصلا کسی میشه مثل من تودنیا بدبخت باشه نمیدونم این آرزوی مرگ که بعضی وقتا میکنم کفره یا نه؟؟ راهی هست واسه من اگه هست منو راهنمایی کنید لطف کنید شعار ندین من واقعا همه راهها رو رفتم ولی نمیدونم چرا موفق نشدم و الان به این روز افتادم دیگه از این ماراتون دهشتناک خسته شدم این همه سال دیگه هیچ انرژی واسم نزاشته بعلاوه دیگه راهی نمونده .. خواهش میکنم اگه شما راه دیگه ای رو سراغ دارین منو در جریان بزارین ((تو سایت بزنید)) امیدم به خدا . خدا کمکت کنه یا حق
- [سایر] سلام! دختری 21 ساله هستم،پسرخالم طبق ادعای خودش از بچهگی بهم علاقه داشته،2 سال از من کو چکتر هست.پسر خوبی هست،اما ازدواج فامیلی کلا تو خونواده ما جواب نمیده،و چند مورد داشتی که خوب نبودن،البته صادقانه بخوام بگم علاقم به پسرخالم واقعا مثل داداشم هست،واقعا اون رو مناسب ازدواج با خودم نمیبینم،رفتارایی هم که اون باهام داره انگار رفتار 1 بچه با مامانش،اگر 1 کاری بگه انجام ندم،دیوونه میشه! ضمن اینکه گفت اگر من باهاش ازدواج نکنم خودکشی میکنه،1بارم اینکار رو انجام داد!راستش من خیلی دوسش دارم و دوست ندارم که بلایی سرش بیاد، اما هرجورم فکر میکنم نمیتونم باهاش ازدواج کنم،هم بخاطر سنش همم 1سری موضوعات دیگه،ولی واقعا دوست ندارم آسیب ببینه! تنها کاری که تونستم لنجام بدم برای از بین بردن احساسش جواب ندادن به پیامک هاش از یک سال پیش بود که تا حالا نتیجه نداده.راستش احساس میکنم تا قبلش که جواب میدادم انگار با احساساتش بازی می کردم. شما نظرتون چی هست؟چکار کنم؟لطفا راهنمایی کنید!
- [سایر] با سلام خدمت شما بنده قبلا هم پیام داده بودم ولی ظاهرا جوابی دریافت نکردم اگر امکان داره وقتی به سوالی جواب میفرمایید یک میل به سوال کننده زده بشه مبنی بر اینکه به سوال شما پاسخ داده شده تا ایشان به سایت مراجعه کنن.ممنون حالا سوالم: بنده پسری 23 ساله از تهران دانشجوی سال آخر رشته کامپیوتر، خدمت نرفته ام، فعلا بیکار هستم.این از مشخصات. من در دانشگاه به یکی از همکلاسی هام علاقه مند شدم و بدون اینکه با خانواده ام مطرح کنم به ایشون پیشنهاد ازدواج دادم در ضمن بگم که من پدرم فوت کرده. یکی از دلیل هایی که نگفتم سردرگمی خودم بوده که آیا من میتونم از پس مشکلات بر بیام در حالی که شغل مشخصی فعلا ندارم و خدمت هم نرفتم و دلیل بعدیش این هست که خانواده ی من خانواده ای مذهبی هستن و من از این نگران هستم که این دختر خاونم به خاطر ظاهرشون (مانتویی و آرایش کرده) میتونن بعدا با خانواده ی من ارتباط خوبی داشته باشن و بالعکس. حالا من با ایشون قرار شده که صحبت کنیم و من این قرار عقب میندازم. من هم اگه قرار باشه که با ایشون صحبت کنم میخوام تمام این مسائل مطرح کنم(حجاب،شرایط شغلیم و....)در ضمن بگم که هم سن هم هستیم. حالا شما بگید با این شرایطی که من دارم آیا اصلا صلاحیت ازدواج رو دارم یا خیر لطفا راهنمایی بفرمایید...
- [سایر] سلام خدمت شما بزرگوار: 4 ساله که با 1 دختر خانوم أشنا شدم. خانواده ها بجز پدرامون خبر دارن. ... اینم بگم چند وقته با این خانوم خیلی کنتاکت دارم و رومون بهم حسابی باز شده و من ،اون علاقه قبلی که هیج اصلا علاقه ای ندارم(یا شاید دارم واز نشونه هاش اینه که تمام افکارم به ایشون معطوف هست) و قصد اتمام رابطه را دارم ولی بدلیل أبروی این خانوم و مسایل دیگه تصمیمم جدی نشده و فقط در حد قهرهای 10 روزه و بیشتره که با تماسهای مکرر خانوم به آشتی ختم میشه و اکثر تماسها در مورد خودکشی ایشونه که ...(البته خودمم دلم میخواد و گاها به خاطر اینکه اعصابم از شنیدن صدای تلفن بهم میریزه) و نهایتا بعد از 2 روز باز همون آشه و همون کاسه(قهر کردن). در ضمن این خانوم 2 سال از من بزرگتره (ایشون الان در مرز 27 سالگیه)و من خودم را مسبب از دست دادن موقعیتهای ازدواج ایشون میدونم. نمیدونم گفتن این موضوع صحیحه یا نه ولی میگم : این خانوم قبلا ... ... خیلی به راهنماییتون احتیاج دارم. خیلی ممنون از توجهتون و این که مطلب به درازا کشیده شد. فقط حاج آقا این مطلب کاملا محرمانه بین من و شما برادر بزرگوار بمونه.
مسئله مرتبط یافت نشد