برای روشن شدن موضوع نخست، باید با معانی کلمات "قضا" و "قدر" و "تقدیر" و "قضای الهی" و"سرنوشت" آشنا شد، آن گاه به تحلیل مسئله قضا و قدر پرداخت. قدر به معنای اندازه و تقدیر به معنای اندازه گیری است و قضا به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن است. تقدیر الهی به این معنا است که خداوند متعال برای هر پدیده ای، حدود خاصی را قرار داده است که تحت تأثیر عواملی تحقق می یابد. منظور از قضای الهی، آن است که پس از فراهم شدن مقدمات و شرایط ایجاد یک پدیده، خداوند، آن را به مرحله نهایی می رساند. اما در مورد افعال انسان ها، باید دانست که تقدیر الهی، فعل انسان را با تمام خصوصیات آن در برمی گیرد و اختیاری بودن فعل انسان، یکی از این خصوصیات است. پس، تقدیر خداوند در مورد اعمال انسان ها به این معنا است که شخص، با شرایط معینی و با بهره گیری از اختیار خویش، و نه به طور جبری، به عمل خویش اقدام می کند.
چند روز قبل با یکی درباره اسلام بحث داشتیم که به این نتیجه رسیدیم که سرنوشت در زندگی دخالت دارد میخواهم بفهمم در اسلام سرنوشت حقیقت دارد اگر دارد چه کسی سرنوشت ما را مینویسد؟
برای روشن شدن موضوع نخست، باید با معانی کلمات "قضا" و "قدر" و "تقدیر" و "قضای الهی" و"سرنوشت" آشنا شد، آن گاه به تحلیل مسئله قضا و قدر پرداخت. قدر به معنای اندازه و تقدیر به معنای اندازه گیری است و قضا به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن است. تقدیر الهی به این معنا است که خداوند متعال برای هر پدیده ای، حدود خاصی را قرار داده است که تحت تأثیر عواملی تحقق می یابد. منظور از قضای الهی، آن است که پس از فراهم شدن مقدمات و شرایط ایجاد یک پدیده، خداوند، آن را به مرحله نهایی می رساند. اما در مورد افعال انسان ها، باید دانست که تقدیر الهی، فعل انسان را با تمام خصوصیات آن در برمی گیرد و اختیاری بودن فعل انسان، یکی از این خصوصیات است. پس، تقدیر خداوند در مورد اعمال انسان ها به این معنا است که شخص، با شرایط معینی و با بهره گیری از اختیار خویش، و نه به طور جبری، به عمل خویش اقدام می کند.
- [سایر] مگر درباره کفار نمی گوییم اگر کفرشان از روی جهالت و نادانی باشد و کوتاهی عمدی و شخصی نباشد بلکه به دنبال حقیقت باشند تا حدی که با آن آشنا هستند، خداوند آنها را معذب نمی سازد. اینجا یک سوال مطرح می شود و آن این که مگر کسی که به دنبال حقیقت است ممکن است در جستجوی حقیقت باشد و به اسلام نرسد و از جای دیگری سر در بیاورد؟ مگر اسلام حقیقتی کامل و مطلق نیست؟ در نتیجه ما نباید به این مسأله که تنها مسلمان دوازده امامی امکان رستگاری دارد، اعتقاد داشته باشیم؟ آیا ممکن است در جستجوی حقیقت باشیم و به مسیحییت یا چیز دیگری برسیم؟ اگر این طور فکر کنیم انحصارگرا و سخت گیریم؟ به نظر من نمی توان این مسأله سختگیری گفت. خواهش می کنم من را خیلی کامل راهنمایی کنید.
- [سایر] با سلام؛ چرا در اسلام امر به معروف و نهی از منکر از واجبات است و همه خود را موظف میدانند مرا به راه راست هدایت کنند؟ به طور مثال منظورم عوامل گشت ارشاد است که از جوانها به خاطر پوشش و روابط ایراد گرفته و ... البته اگر موضوع امنیتی بود درست، ولی اگر من بخواهم عقیدهام را راحت سر کلاس درس بیان کنم، یا آنطور که میخواهم زندگی خودم را بسازم؛ چرا باید با مخالفت مسلمانان مواجه شوم؟
- [سایر] در قرآن آمده: (والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا) در واقع خداوند نیز به وجود راه های مختلف برای رسیدن به خدا اذعان دارد، اما شریعت یک راه ثابت بوده که حتی بخش اعظم آن در طول زمان ثابت است. لطفا توضیح دهید که آیا تنها صراط مستقیم مذهب تشیع است، پس سرنوشت غیر تشیع چه می شود؟ آیا همه اهل دوزخ هستند؟ خواهشا نگویید که چون حقیقت به گوششان نمی رسد معذورند. بحث بر سر کسانی است که مذهب خود را آگاهانه انتخاب می کنند.
- [سایر] بنده جوان 14 ساله ای تشنه حقیقت هستم.ذهنم پر از شبهات و سؤالات درباره حمله اعراب مسلمان به ایران است.در تحقیق و مطالعه ای که تاکنون داشته ام به این نتیجه رسیده ام که پذیرش اسلام توسط ایرانیان اجباری نبوده است و همچنین فواید فراوان اسلام برای ایرانیان را با مراجعه به کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران شهید مطهری یافتم.اکنون سؤال دارم که ممنون میشوم به آن پاسخ کامل با منبع معتبر و درست بدهید:آیا امام علی و حسنین در نبرد با ایرانیان حضور داشتند؟آیا درست است که در تاریخ داریم حسنین در کشتار ایرانیان تقش داشته اند؟
- [سایر] سلام علیکم و رحمه الله و برکاته این جانب 37 ساله ام و دارای دو فرزند دختر می باشم. 25 سال است که در بروکسل (پایتخت بلژیک) زندگی می کنم و به تازگی بواسطه کمک گرفتن از یک بانک و دیگر مواردی همچون دستمزد، خانه ای را خریداری نمودم. اما سؤال این جانب در خصوص شغل من است: 1. یازده سال است که در یک رستوران در شهر بروکسل به عنوان پیشخدمت مشغول به کار هستم. و مشغول سرو نمودن مشروبات الکلی برای مردان و زنان غربی می باشم. به من بفرمایید که به عنوان یک فرد مسلمان با تمام هزینه هایی که برای زندگی کردن دارم آیا این شرایط (وضعیت کاری) قابل قبول است یا خیر؟ چرا که هر چه درباره آن فکر می کنم نمی توانم تصمیمی بگیرم. 2. در مورد پولی که از این طریق کسب می کنم توضیح دهید که آیا درست است یا خیر؟ 3. در مورد موقعیت و جایگاه این جانب در جامعه اسلامی توضیح دهید (که به عنوان یک فرد مسلمان در اینجا چه باید بکنم)؟ 4. در خصوص اثر و نتیجه ای که در این موقعیت (شغلی) برای من، زندگی ام و فرزندانم بوجود می آید نیز توضیح فرمایید؟ پیشاپیش از پاسخی که برای سؤالاتم تهیه می کنید بسیار متشکرم. و السلام علیکم
- [سایر] با توجه به اینکه خداوند هم دانا و هم توانا است، و همه نعمات و استعدادها را در هر انسانی به طور مساوی و با عدالت قرار داده، پس چرا یک کودکی از مادر به صورت ناقص عقلی و جسمی به دنیا میآید و در جای دیگر کودکی سالم و با هوش به دنیا میآید و این از عدل خداوندی به دور است که هر دو در این دنیا تا موقعی که بمیرند زندگی کنند، اولی در درد و رنج و دومی در راحتی و بعد در عالم برزخ منتظر روز قیامت بمانند تا حساب پس بدهند. پس چطور خدا گفته که همه آدمها را در شرایط مساوی آفریدم که با رفتار خودشان میتوانند بالاتر از فرشته یا پستتر از حیوانات باشند، در حالیکه آن کودک هیچ اختیاری از خود ندارد. پس بحث اختیار و اجبار چه میشود؟ به گفته شما این مسئله اجباری برای زندگی آن کودک در این جهان و پاداش اجباری از سوی خدا به خاطر نقص جسمی صورت میپذیرد. آیا میشود گفت که این نتیجه و عاقبت زندگی قبلی او است که به دلیل گناهان بسیار مستحق این شرایط شده است.
- [سایر] در یکی از جواب های که در سایت خوب شما خواندم چنین نوشته بودید: (عوالم وجود در طول هم قرار دارند و هر مرتبه نازله عبارت است از مظهر و مثالی برای مراتب بالاتر که این مرحله نازله در ظل آن مرحله پدیدار می شود، و دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، نازل ترین مراتب عالم موجودات است که عالم مجاز و عالم پوسته ها است و موجودات این عالم تنها نشانه و مثالی از عالم بالایند. و بالاتر از این عالم عالمی است که در قوس صعودمان عالم برزخ است که واسطه بین عالم دنیا و عالم قیامت است و عالم برزخ همان عالم صورت و معنا است و ما فوق آن همان عالم قیامت است که عالم \"جمع\" و عالم حقیقت و عالم حیات و منتهای سیر بشریت است. همانا از نام های قیامت می توان به \"الحاقه\" اشاره کرد که به معنای حاق واقع و عین واقعیت است؛ یعنی روزی که در آن همه اسرار و بواطن امور آشکار می شود: \"یوم تبلی السرائر\".پس قیامت روزی است که در آن همه اسرار آشکار شده و عالم حیات است: \"و أن الدار الآخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون\".آیا شرحی برای این قسمت از جواب وجود دارد؟؛ زیرا بحث مهمی است و برای من اهمیت زیادی دارد. آیا وجود یک حقیقت کشیده شده است؟ از شما تقاضا داریم که مفصلا جوابم را بدهید. از این که سایتی علمی و دقیق مانند سایت شما را پیدا کرده ام بسیار خوشوقت هستم. با تشکر فراوان
- [سایر] با سلام بنده دو سال پیش عروسی کردهام و چهار سال پیش عقد نموده ام متاسفانه متوجه شدهام که مادر خانمم با کسانی که دعا میدهند در ارتباط است یعنی اگر مشکلی برای اعضا خانواده پیش بیاید به سراغ این افراد رفته و با هزینه کردن دعا می گیردو... حالا این رفتار مادر خانم من به زن من هم سرایت کرده است چرا که برای خانم من هم دعا می گرد که برای حل مشکپلات زندگی ما به کار بندد و این رفتار طوری شده است که خانمم دیگر با خانواده مادر من رفت و امد نمی کند و پشست سرشان هم حرفهای بد می زند پدر خانمم هم از این رفتار زنش شاکی است اما چه کار کند بنده خدا؟هر از چند گاهی هم بنده با خانمم سر این موضوع و تفکری که نسبت به ملدرم دارد دچار کنتاکت می شویم که باعث می شود چند روزی من با خانم قهر کنم ونیز چند ماهی است که به خانه پدر خانمم نمی روم چرا که احساس میکنم در زندگی ما شدید دخالت دارد مادر خانمم. بهتر است بگویم که ما در طبقه پایین خانه پدر خانمم زندگی می کنیم و به دلیل درآمد کم بنده اکثر خرج زندگی مارا اعم از غذا،میوه و امکانات رفاهی ما از خرج پدر خانم است و نیز خانم من دختر اول خانواده و تنها دختر آنه است و یک پسر 17 ساله نیز دارند.شغل خانم من خانه داری است و تحصیلات فوق دیپلم حسابداری دارد.هر دفعه که با خانمم راجع به اینکه چرا مادرت دعا می گیرد و... بحث می کنیم او این کارها را به مادر من نسبت می دهد و می گوید سلام بهشون برسون یعنی ما اهل دعا نیستیم بلکه این مادر شما است که در زندگی ما دخالت دارد در صورتیکه من بارها دیده ام که دعا گرفته و در آب یا چیز دیگری حل کرده و به خورد من می دهند تازه پدر خانمم هم اعتراف کرده است.خلاصه موقعی که مادرم علت نیامدن عروسش را از من پرسید بعد از مدتی قضیه را گفتن و به شدت عصبانی شد و موقعی که به خانواده آنها تماس گرفت گوشی تلفن را بر نمی داشتند و اصلا خانمم به من گفت به آنها بگو دیگر خانه ما نیاییند! لطفا بگویید من چه کنم؟در ضمن فعلا برای جدا شدن از خانه پدر خانمم پس انداز کافی ندارم.محل سکونت من با محل کارم یک ساعت فاصله دارد و خانمم می گوید حتما باید شهرکرد یعنی محل کارم خانه بخری!
- [سایر] سلام و ممنون از اینکه مشلانت جونها را حل میکنید دختری 24 ساله هستم حدود 5-6 ماه است با پسری 28 ساله آشنا شدم فردی متشخص و دارای شغل اجتماعی بالایی است به من پیشنها دوستی داد و اینکه من زید ایشون باشم در ابتدایی آشنیی به من گفت که من دوست دختر زیاد دارم ولی فقط به عنوان دوست و همکار من چون شخصیت اجتماعی داشت قبول کردم و در همون ابتدا گفتم دوستیمون باید حد و اندازه داشته باشه ایشون هم قبول کردند ولی این اواخر طوری باهام رفتار میکرد و صحبت میکرد که باعث شد رابطمون بیشتر و بیشتر بشه طوری که با هم س ک س انجام دادیم و این تازمانی که کنارش بودم احساس خوبی داشتم ولی زمانیکه از ش دور شدم احساس گناو و عذاب وجدان داشتم به خودشم گفتم تو اولین کسی بودی که تو زندگی من بودی و بهش اجازه همچین کاری دادم ولی من به این خاطر بهش اجازه دادم که اختمال دادم به من پیشنهاد ازدواج دهد ولی تا حالا هیچ حرفی از ازدواج بین ما پیش نیومده خیلی نگرانم چطور بهش بفهمونم من از این دخترهای بد نیستم چون می دونم پسرها کسی که باهاشون س ک س کنه با احتمال کمتری سراغش میرن بهش پیشنهاد ازدواج میدن حتی چند وقت پیش فهمیدم که با دوستهای دخترش خیلی راحت و این منا خیلی آزار داد بهش گفتم و اون خودش به اشتباهش پی برد و بهم قول ذاد که فقط برای من باشه - خیلی داغونم نمیدونم چطوری و چه چیزهایی بهش بگم که این اشتباهی را کردم جبران کنم؟ به نظرتون ایشون من را به خاطر این رابطه می خواسته ؟ چطور بفهمم ایشون من را برای ازدواج می خواهد ویا چیز دیگه ای؟ خودم احساس میکنم ایشون فقط میخواهند ی رابطه دوستی و زید بین ما باشه چطور بفهمم دلم دوست ندارم خودم بحث ازدواج وسط بکشم چی بهش بگم ؟خواهش میکنم کمکم کنید خیلی خیلی ممنون خواهش می کنم توی قسمت عمومی نمایش بدین فکر کنم میلم غیر فعال ممنون
- [سایر] باسلام من خانمی 30ساله هستم متاهل و5/3سال هست که ازدواج کردم.باشوهرم همکلاسی بودیم وبعد ازدواج کردیم من و همسرم خیلی به هم علاقه مندیم.مشکل من با مادروخواهر ایشان هست به نابه دلایل مالی ما تصمیم گرفتیم مدتی در طبقه بالایی پدرشوهرم زندگی کنیم من عروس اول خانواده شان هستم.از روز اول نامزدی من بیان کردم که زیاد اهل رفت وآمدنیستم ومیخواهم مستقل زندگی کنم وبااحترام رفتارکنم. البته قابل ذکر هست که خانواده من درشهردیگری هستندومن فامیلی اینجاندارم. مادرایشان خیلی خانم بامحبتی هست ازفردای روزی که مااز ماه عسل آمدیم فقط انتظارداره که ماهمش برا نهارشام پایین باشیم ازطرف دیگر خواهرشوهرم که2سال ازمن کوچکترهست ومجردازهمان اولین روز آشنایی همیشه درزندگیمان دخالت کرده اندهرجارفتیم باهم هرچی خریدم نظرش را تحمیل کرده وحتی درمواقعی که من باشوهرم حرف میزدم جبهه گیری کرده وبا دخالتهای بیموردآزارم میداد.من سریکی ازدخالتهای ایشان در2ماه گذشته باشوهرم بحث کردم وشوهرم خیلی حرفهای زشتی به من زددرحالی که مشکل ازایشان بودومن تاآن روزبه خاطرنمیدانم ترس ازخواهرش یا احترام یاترس ازخدابه خاطرمجردی خواهرشوهرم سرهمه دخالتهایش چیزی به خودش نگفتم تنها به شوهرم بازگوکردم که ایشان همیشه به من میگفت بی تفاوت باشم ولی اثری نداشت یااینکه قصدی ندارد آقای دکترایشان درکمال بی ادبی باشوخی هر چی میتوانست میگفت یا اجازه هردخالتی رابه خودمیداد.سربحث باشوهرم تصمیم گرفتم با خواهرش مستقیماصحبت کنم ولی باگفتن حرفهایم درکمال بی ادبی شروع به گریه ودادوبیدادکردوگفت من تااکنون مثل خواهرمیدیدم ازامروزبه بعدمثل عروس باهات رفت وآفتارمیکنموازاین حرفها.وبافریادواشک پایین رفت.من فکرنمیکردم مادرشوهرم اینقدرموضع بگیرد چون همیشه بی طرفی میکرددرمسائل.مادرشوهرم 3روزبعدآمدوهرچی میتوانست منت گذاشت من سال قبل هردوپایم شکسته بودوپدرمادرم 2هفته توانستندازمن مراقبت کنند ایشان ازمن مراقبت کردند حتی منت آن روزهاراهم برسرم گذاشتندو...وازمحسنات دخترش گفت و...خیلی دلگیرم چون من درطول این مدت هیچ بی احترامی نکرده بودم به هیچ کس.خلاصه اکنون ازبابت اینکه با خواهرشوهرم صحبت کرده ام خیلی خوشحالم چون لازم نیست خودم رابخورم یاشوهرم درموردش بحث کنم روابطمان بین من وشوهرم خیلی خوب شده و تصمیم گرفتم بدون شوهرم هرگزپایین نروم.منتهاچیزی که اذیتم میکنه اینه که هرازگاهی شوهرم باپیش کشیدن این موضوع میخواهد من رابه این نتیجه برساند که کاراشتباهی کرده ام میتوانستم بارفتارم نشان دهم ودرک نمی کند که من 3سال مدارا کردم ودررفتارم نشان دادم ولی اصلاح نشد.البته درحدسلام الیک ورسمی باخواهرشوهرم صحبت میکنم چون ظرفیت گرم شدن راندارد.چه رفتاری درقبال شوهرم وخانواده شان انجام دهم. ممنون