این ادعا که علوم و ادراکات به طور کلی و بدیهیات به خصوص، مربوط به ساختار ذهنی ما است یا محصول این دنیا و شرایط محیط است، نظریه جدیدی نیست، بلکه برخی از متفکران که قرن ها قبل از میلاد مسیح در یونان می زیستند نیز چنین می اندیشیدند. آنچه در پاسخ این سخن به اختصار می توان اشاره کرد این است که: بدون تردید شرایط محیط در دانش و بینش انسان اثر می گذارد، ولی انسان دارای این توانایی است که فرا محیطی فکر کند، حتی تمام علوم، ادراکات و اعتقاداتی که یک عمر با آنها مأنوس بوده و زندگی می کرده رها کند و بر خلاف علوم و اعتقادات قبلی نظریه پردازی کند. علاوه بر این، اگر بدیهیات ارزش واقعی نداشته نباشند و نمایانگر واقعیت نباشند، تمام اندیشه بشری بی محتوا و تو خالی خواهد شد، به بیان دیگر، اگر کاشفیت از واقع، از علوم بشری گرفته شود، پایۀ همۀ دانش های بشری فرو می ریزد، بشریت در اعماق گرداب سوفسطی فرو می رود.
پرسش من در مورد بدیهیات عقلی است، طبق نظر بعضی از فلاسفه بدیهیات عقلی مربوط به ساختار ذهنی ما در این دنیا است و اگر ما مثلا در سیاره ای دیگر بودیم شاید این نظام عقلی را نداشتیم. جواب فلاسفه مسلمان به این شبهه چیست؟
این ادعا که علوم و ادراکات به طور کلی و بدیهیات به خصوص، مربوط به ساختار ذهنی ما است یا محصول این دنیا و شرایط محیط است، نظریه جدیدی نیست، بلکه برخی از متفکران که قرن ها قبل از میلاد مسیح در یونان می زیستند نیز چنین می اندیشیدند. آنچه در پاسخ این سخن به اختصار می توان اشاره کرد این است که: بدون تردید شرایط محیط در دانش و بینش انسان اثر می گذارد، ولی انسان دارای این توانایی است که فرا محیطی فکر کند، حتی تمام علوم، ادراکات و اعتقاداتی که یک عمر با آنها مأنوس بوده و زندگی می کرده رها کند و بر خلاف علوم و اعتقادات قبلی نظریه پردازی کند. علاوه بر این، اگر بدیهیات ارزش واقعی نداشته نباشند و نمایانگر واقعیت نباشند، تمام اندیشه بشری بی محتوا و تو خالی خواهد شد، به بیان دیگر، اگر کاشفیت از واقع، از علوم بشری گرفته شود، پایۀ همۀ دانش های بشری فرو می ریزد، بشریت در اعماق گرداب سوفسطی فرو می رود.
- [سایر] می خواستم بدانم نظر کسانی مانند هیوم در مورد بدیهیات عقلی؛ مثل امتناع تناقض و... چیست؟ آیا آنها را قبول ندارد و یا فقط منحصر به این دنیا می داند؟ جواب فلاسفه اسلامی چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] با توجّه به اینکه در سنین کمتر از 18 سال کودکان و نوجوانان آنچنان رشد عقلی و فکری پیدا نکردهاند و به یک معنی مستحقّ توجّه و کمک ویژهای هستند تا بتوانند نقش خود را در جامعه ایفا کنند و با توجّه به وضعیت زندانهای فعلی که افراد در این سنین مسلمادر معرض آسیب و تأثیرات منفی زندانیان قرار میگیرند و امروزه دنیا به فکر افتاده (با تهیّه کنوانسیون حقوق کودک که مورد پذیرش بیش 186 کشور جهان نیز قرار گرفته و جمهوری اسلامی ایران نیز در سنوات اخیر با حقّ شرط به این قانون پیوسته) که نظام دادرسی ویژهای را برای افراد کمتر از 18 سال اعمال نماید و در آن سیستم عمدتااز نظام جایگزین استفاده میشود به نظر حضرتعالی با توجّه به وسعت اختیارات قضا خصوصادر تعزیرات آیا میتوان نظام دادرسی ویژهای برای آنان ترتیب داد تا در موارد تعزیری از یک نظام جایگزینی که در ترمیم شخصیت آسیب دیده آنان مؤثر است استفاده نمود مثلابه توبیخ شفاهی اکتفا نمود یا متّهم را به یک مؤسسه تخصّصی با مربیان اجتماعی که برای این منظور در نظر گرفته شده فرستاد یا صرفابه جریمه نقدی اکتفا کرد یا کار اجباری بدون حقوق به نفع مؤسسات و انجمنهای حقوقی عمومی زیر نظر و مراقبت قاضی محکوم کرد و یا به هر شیوه جدیدی که در ساختار شخصیتی آنان نقش مؤثری داشته باشد و حالت بازدارندگی خود را نیز حفظ کند حکم داد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] چرا پیامبران فقط در بین النهرین و خاور میانه مبعوث شده اند؟ اگر علّت، تمدّن آنهاست، پس چرا برای تمدّنهای بزرگی مثل یونان (فراموش نکنیم که حضرت عیسی(علیه السلام) در خاور میانه به دنیا آمده است) و مایاهای سرخپوست، یا تمدّنهای بزرگ سیاهپوست، پیامبری فرود نیامد؟ آیا می توان کنفسیوس (در چین)، بودا (در هند)، زردتشت و کوروش (در ایران)، بقراط و سقراط (در یونان) را پیامبران الهی دانست؟ از آنجا که در منابع دینی ما آمده که: (برای هر دو نفر یکی را پیامبر قرار دادیم.) پس باید برای اسکیموها و همه اقوام، پیامبرانی آمده باشد. و اگر جواب منفی است، پس این نظریّه تقویت می شود که پیامبری هم با توجّه به پیشرفت تمدّن، و خداپرستی هم با توجّه به شکوفایی های فکری مردم، به تکامل رسیده است! چرا که انسانها، نخست خورشید پرست، ماه پرست، و مانند آن بودند، سپس با توجّه به شکوفایی عقلی، خدای عینی را برگزیدند. نظر شما چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] از آن جا که در عرف قانون حقوقی کشور ما و بسیاری از کشورهای جهان سن رشد متعاملین برای ذکور و اناث 18 سال شمسی تمام دانسته شده همین طور در قوانین جزایی کشور ما و اکثر کشورها اطفال کسانی هستند که بیش از 6 سال تمام و تا 18 سال تمام سن دارند و باید طبق قانون در دادگاه اطفال به جرایم آن ها رسیدگی شود؛ بفرمایید: 1. آیا حاکم شرع در محاکم قضایی میتواند در احکام کیفری این افراد که از نظر شرعی بالغند ولی زیر سن قانونی 18 سال هستند تخفیفاتی قایل شود؟ 2. اگر جواب منفی است. با توجه به این که در اکثر کشورهای جهان برای بزهکاران زیر سن 18 سال رژیم حقوقی و کیفری خاصی اعمال میشود که بیشتر مبتنی بر اقدامات تأمینی و تربیتی است و این امر به عنوان عرف قانونی در سطح بین المللی شناخته شده است؛ بفرمایید: الف . آیا حاکم شرع میتواند با توجه به عناوین ثانویه (پیشگیری از وهن اسلام و نظام اسلامی و نیز جلوگیری از بهانه جویی سازمان های بین المللی و معاندین اسلام و نظام اسلامی و به منظور عمل اجمالی به تعهدات بین المللی) در بعضی از مجازات های این دسته، تخفیف قایل شود؟ ب . آیا در موارد مذکور بین پسر و دختر تفاوتی وجود دارد؟ ج . آیا در موارد مذکور بین حد و قصاص تفاوتی وجود دارد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] از آنجا که در عرف قانون حقوقی کشور ما و بسیاری از کشورهای جهان سن رشد متعاملین برای ذکور و اناث 18 سال شمسی تمام دانسته شده، همینطور درقوانین جزایی کشور ما و اکثر کشورها اطفال کسانی هستند که بین 6 سال تمام و 18 سال تمام سن دارند و باید طبق قانون در دادگاه اطفال به جرائم آنها رسیدگی شود: 1 آیا حاکم شرع در محاکم قضایی می تواند در احکام کیفری این افراد که از نظر شرعی بالغند ولی زیر سن قانونی 18 سال هستند تخفیفاتی قائل شود؟ 2 اگر جواب منفی است، با توجه به اینکه در اکثر کشورهای جهان برای بزهکاران زیر سن 18 سال رژیم حقوقی و کیفری خاصی اعمال می شود که بیشتر مبتنی بر اقدامات تأمینی و تربیتی است و این امر به عنوان عرف قانونی در سطح بین المللی شناخته شده است; آیا حاکم شرع می تواند با توجه به عناوین ثانویه (پیشگیری از وهن اسلام و نظام اسلامی و نیز جلوگیری از بهانه جویی سازمانهای بین المللی و معاندین اسلام و نظام اسلامی و به منظور عمل اجمالی به تعهدات بین المللی) در بعضی از مجازاتهای این دسته تخفیف قائل شود؟ 3 آیا در موارد مذکور بین پسر و دختر تفاوتی وجود دارد؟ 4 آیا در موارد مذکور بین حدود و قصاص تفاوتی وجود دارد؟
- [سایر] طبق آنچه که می دانم دو تا رویکرد نسبت به دین وجود دارد. یکی رویکرد ابدی گرا (perennialism) و دیگری رویکرد تکامل گرا (evolutionism). در رویکرد اول مردم به قضاوت صحیح (common sense) دعوت می شوند که هر دینی سامی(semitic) یا غیر سامی (non semitic) اساسا از سوی خدا آمده است یعنی منشا هر دینی از خدا است. به عنوان مثال سید حسین نصر می گوید: اختلاف دین و مذهب کاملا به ظرفیت شخصی که آن دین و مذهب را پذیرفته بستگی دارد و حتی محیط جغرافیایی آن نقش تعیین کننده ای دارد؛ یعنی دور از انتظار است و اصلا قابل تصور نیست که مذهب ِزن (Zen) (یکی از فرقهای بوداییان) می تواند بیرون از چین گسترش یابد. به علاوه بطن همه دین ها به حقیقت واحدی بر می گردد. به عبارت دیگر لب و بطن همه ادیان یکی است ولی صورت ها و ظاهر های آن مختلف است. اما رویکرد تکامل گرا دین (evolutionism) می گوید که دین خاتم (اسلام که توسط پیامبر اکرام ابلاغ شده) به عنوان مکمل و تکمیل کننده همه ادیان که توسط پیامبران پشین ابلاغ شده، می باشد؛ زیرا ادیان پشین دچار تحریف شده بودند پس خداوند پیامبر خاتم را مبعوث فرمود. به این معنی که کسانی که بیرون از اسلام محمدی هستند همۀ اعمال آنان باطل به حساب می آید. نظر مبارک شما به این دیدگاه چطور است؟ زیرا وقتی که به ادله فلاسفه ابدی گرا (perennialism) نگاه کنیم به عنوان مثال نظر ابن عربی، من گرایشی به گروه ابدی گرا (perennialism) پیدا کردم. از این که پاسخ به پرسش این جانب خواهید فرمود متشکرم.
- [سایر] آیا ناباوران بخشیده خواهند شد یا مجازات خواهند شد؟ سوره 23 آیه 117 و سوره 98 آیه 6 میگوید: ناباوران رستگار نمیشوند و بدترین مخلوقاتند! همچنین سوره 9 آیه 29 از معتقدان به الله میخواهد با کسانی که به الله، حقانیت دین الله و روز قیامت ایمان نمیآورند بجنگند. اما سوره 45 آیه 14 سخن کاملاً متفاوتی میزند. همچنین به سوره 16 آیه 128 مراجعه کنید. سوره 9 آیه 29 با کسانی از اهل کتاب که به الله و روز قیامت ایمان نمیآورند و چیزهایی که الله و پیامبرش حرام کردهاند بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند جنگ کنید، تا به دست خود و در عین ذلت جزیه بدهند. سوره 45 آیه 14: به کسانی که ایمان آوردهاند، بگو: از خطای کسانی که به روزهای الله باور ندارند در گذرید، تا خود، آن مردم را به جزای اعمالی که مرتکب شدهاند پاداش دهد. اسلام گرایان ممکن است جواب دهند که سوره 9 آیه 29 در هنگام جنگ آمده است و سوره 45 آیه 14 در پایان جنگ. واقعیت این است که قرآن مشخص نمیکند که چه آیههایی مربوط به زمان جنگ هستند و چه آیههایی مربوط به دوران پس از جنگ. یا اینکه کدام حکم قرآن برای گذشته است، یا برای حال است یا برای آینده. متأسفانه الله همه چیز را در دست انسانها قرار داده و دست اسلام گرایان را برای انتخاب باز گذاشته است. اسلام گرایان ادعا میکنند که قرآن برای مشکلات گذشته و حال و آینده بهترین راه حلها را ارائه میدهد و به نظر میرسد که این ادعای آنها بیشتر احساسی و از روی تعصّب است تا حقیقی.
- [سایر] من در یکی از مطالب یکی از سایت های دانشجویی چنین متنی را خواندم (که اسلام را به طور صد در صد غلط بیان می کرد) می خواستم اگر می شود نظر شما و چگونگی تکذیب این متن را از نظر شما بدانم؟ (لازم به ذکر است خودمن نیز هیچ گونه اعتقادی به این متن ندارم)<BR>(من بهترین دین دنیا هستم، اما پایه هایم به قدری سست است که با یک شبهه به لرزه در می آیم! هر گاه خواستید از من دفاع کنید، بداخلاق شده و سعی کنید تا جایی که می توانید به طرف مقابل فحش و ناسزا بگویید! هر گاه دیدید کسی در پیروی از من تخلف کرد، او را ملحد و کافر خطاب کرده و مطمئن باشید که بارها از او برتر و بالاترید، شما به راه راست هستید، پس دیگران را به راه راست هدایت کنید، اگر دیدید هدایت نشدند، با تلخ زبانی و نهایتا با چوب و چماق هدایتشان کنید!<BR>یکدیگر را تحقیر کنید تا شأن شما افزایش بیابد! <BR>همواره عصبانی و اخمو باشید!)
- [سایر] پیشینیان علم را به سه دسته تقسیم کرده اند: 1. حکمت اولی که در باره کلیات عالم و مسئله وجود بحث می کند. 2. حکمت وسطی که شامل ریاضیات می شود. 3. حکمت سفلی که شامل علوم تجربی و طبیعیات است. شاید این تقسیم بندی اشتباه نباشد، اما ارزش گذاری که بر علم در این تقسیم بندی صورت گرفته جای سؤال های فراوان دارد. اول این که چگونه علمی که اگر اباطیل و اضافات و مکررات آن کنار گذاشته شود، شاید حتی صد صفحه کتاب را پر نکند، برتر از علمی می شود که برای ثبت واقعیت های یک ذره کوچک در آن مثل اتم شاید هزاران صفحه نیز کافی نباشد؟ و چگونه بافته های ذهنی بعضی به اصطلاح متفکر، در برابر علوم مختلف در باره رموز و اسرار کائنات و آفریده های عظیم خداوند و قوانین حاکم بین آنها، از نظر اهمیت، در درجه بالاتری قرار می گیرد؟ به گونه ای که یکی از فضلا در کتابش گفته: اگر حکمت اولی را به انسان تشبیه کنیم حکمت سفلی مانند سنگ مثانه است در وجود آن انسان. یعنی یک شیء بی ارزش و حتی اضافی و مزاحم. جالب است خداوند که اینها را می آفرید از بی ارزش بودن آن خبر نداشت. آنچه در مورد علم بشر صدق می کند محدود بودن کلیت علم بشر است. تقسیم بندی در درجه بعد صورت می پذیرد. و تازه علم بشر در مورد اول یعنی حکمت اولی بسیار محدود تر است و تشکیل می شود از اطلاعاتی که عقل بر بدیهی بودن خداوند می رساند و خبرهایی که خود خدا در مورد عوالمی که انسان امکان خبر دار شدن از آنها را نداشت به پیامبران ابلاغ نموده. و اکثر گستره علم قابل درک بشر، مربوط به قوانین حاکم بر عالم و اشیای موجود در آن می شود. به علاوه آیا احتمال ندارد آنان که برای پاسخ به سؤالات بشر در مورد حکمت سفلی دچار توهم بافی و جواب هائی به کلی غلط شده اند (منظور فلاسفه یونان باستان است که اعتقاداتی که در ابتدای مبحث علم ذکر شد غالبا از افاضات آنان است)، در مورد حکمت اولی نیز دچار همان اشتباهات شده باشند و بشریت را در تاریکی جهلی عمیق فرو برده باشند؟
- [سایر] چندی است که سوالی سخت ذهنم را به خود مشغول کرده است. سوالی که از جنس فقه اکبر بوده و نگاهی به جهان بینی آدمیان دارد. در حقیقت این سوال از راز سرنوشت آدمیان در این کره خاکی است. در اسلام و البته تمام ادیان الهی امتحان دادن برای رسیدن به سعادتی جاودانه را رمز در این دنیا بودن و در این دنیا زیستن دانسته اند. امتحانی که با شناخت خدا شروع شده و سعادتی که با نیل به خدا حاصل می شود؛ و دیگر آن که طبق معارف دین اسلام، این دین تنها در متد شیعی آن سعادت بخش و روح افزاست و سایر ادیان و فرق ره به ناکجا آباد برده اند. با توجه به این که امروز شیعیان کمتر از ده درصد از ساکنان این کره خاکی را اشغال کرده اند این سوال به صورت جد مطرح می شود که سرنوشت بیش از نود درصد جمعیت این کره خاکی چه می شود؟ آیا امتحانی از آنها می شود و آیا سعادتی در انتظار آنان هست یا خیر؟ اگر اینان که نود درصد از ساکنان کره خاکی را تشکیل می دهند بعد از مرگ جام سعادت را می نوشند، این سوال مطرح می شود که چگونه اینان که سختی تکلیف به احکام دین را بر دوش خود نکشیدند به قله سعادت رسیده اند؟ اگر گویید: اینان به سعادت می رسند، ولی نه سعادتی در مرتبه متدینین به دین حق، و آنان که رنج تکلیف احکام دین را کشیده اند، مرتبه ای بالاتر و مقام والاتری است. اگر گویید: این نود درصد (غیر از شیعیان) اگر به وحی امتحان نمی شوند، ولی به عقل که امتحان می شوند و زندگی این افراد خالی از برگه سوال نیست؛ اگر گویید خود بشر باعث شده که گستره دین حق این گونه در جهان دیده شود؛ که جواب می دهیم: آری همین اشکال را نیز در مورد آنان می پرسیم و صد البته که همین جواب شما اشکال ما را پخته تر و بیان ما را نافذ تر می کند. طبق متون اسلامی، گفته شده که کودکان از دنیا رفته در آن جهان امتحان می شوند. حال سوال می کنیم که آیا فرقی دارد که این کودکان شیعه زاده هستند یا خیر؟ می پرسیم: واقعا در سعادت دو کودک که چند ماهی را از دنیا درک کرده اند چه فرقی دارد که والدینشان شیعه بوده اند یا نه و آیا این دخالت خلاف حکمت نیست. می پرسیم: واقعا بین کودک سیزده ساله بودایی و بیست ساله بودایی چه فرقی است که یکی در آن جهان دوباره امتحان می شود و دیگری با فرض عدم اتمام حجت امتحان نمی شود. و باز در تکمیل این سخن می پرسیم: اگر بر ضرورت نبوت و هدایت انسان ها دلیل عقلی داریم؛ چرا بسیاری از مردم امروز جهان را نبی نیست تا هدایت کند و رسولی نیست تا حق را تذکر دهد. و چرا باید نور هدایت تنها در نقطه خاصی از جغرافیای زمین بتابد؟ که جواب می دهیم چرا ثمره عملی ندارد؟ وقتی که بزرگ ترین توجیه دین در بین دین داران نیاز به برنامه برای سعادت است. آیا وقتی نود درصد از مردم را خالی از این برنامه سعادت می بینند در انحصاری بودن این برنامه تردید به دل راه نمی دهند و در ادامه زیربنای فکریشان مخدوش نمی شود؟ می دانم که این سوال جوابی دارد؛ جوابی که در خود معرفتی ارزشمند را جای داده است. منتظرم که پاسخ را از شما استاد ارجمند به دست آورم و تردید های بی پایان را پایانی بخشم. ان شاء الله.