در اصطلاح فلسفی علم بر دو قسم است: 1. علم حضوری، 2. علم حصولی. علم حضوری یعنی علمی که عین واقعیت معلوم پیش عالم(نفس یا ادراک کننده دیگری) حاضر است و عالم شخصیت معلوم را می‌یابد؛ مانند علم نفس به ذات خود و حالات وجدانی و ذهنی خود. به بیان دیگر، علم حضوری عبارت است از این‌که حصول علم برای عالم محتاج به واسطه قرار دادن چیز دیگری نباشد. به بیان سوم، علم حضوری عبارت از حضور نفس شیء برای شیء دیگر است. به این جهت است که گفته‌اند علم حضوری همان علمی است که عین معلوم خارجی است.[1] در علم حضوری مطابق تعریف بالا علم و معلوم یکی است؛ یعنی وجود علم عین وجود معلوم است و انکشاف معلوم پیش عالم به واسطه حضور خود معلوم در نزد عالم است، و از این جهت این علم را «حضوری» می‌نامند. علم حضوری مرتبه‌ی بالاتر از علم حصولی است؛ چرا که در این‌جا خود معلوم در پیشگاه عالم حضور دارد، نه نقش و صورتش. علم حق تعالی به ذات خود، علم موجودات مجرد مانند ملائکه به ذات خود و علم نفوس ناطقه انسانی(چون مجرد هستند) به خود، علم حضوری است. علمی که انسان به خود دارد، همان چیزی که با «من» از آن تعبیر می‌کنند، نه با «تن». من و تن، قلب و قالب با یکدیگر فرق می‌کنند؛ یعنی آنچه که با «من» به آن اشاره می‌کنند، علم حضوری است که در آن‌جا در حقیقت علم و عالم و معلوم یکی است؛ یعنی خود معلوم در پیشگاه عالم حضور دارد؛ برای این‌که شیء فاقد خودش نیست.[2] شایان توجه است که علم حضوری به علم مجرد به ذات خویش منحصر نیست، چنان‌که مشائین معتقدند،[3] بلکه علم حضوری در سه مورد است: 1. علم مجرد؛ مانند علم نفس به ذات خویش بدون این‌که صورتی از نفس در نفس تولید شود که آن صورت کیف باشد و نفس از آن منفعل گردد، و بین نفس و آن صورت اضافه محقق شود، بلکه نفس پیوسته به وجود و ذات خود عالم است و عالم غیر از علم نبوده، بلکه عین علم است. 2. قسم دوم از اقسام علم حضوری، علم علت به معلول خویش است که معلول پیش علت حضور دارد. 3. قسم سوم، علم هر مجردی به مجرد دیگر است، اعم از این‌که آن مجرد از معالیل او باشد یا نه.[4] در مورد این‌که آیا صدا که صورت ذهنی ندارد، از موارد علوم حصولی است یا حضوری؟ باید در نظر داشت منظور از صورت ذهنی فقط شکل و عکس نیست، بلکه مقصود هر چیزی است که بتواند نشانگر و حاکی از چیز دیگر باشد؛ اعم از این‌که شکل و عکس باشد، یا مفهوم انتزاعی و یا غیر آن. خلاصه این‌که همان‌گون که بیان شد، اگر عین واقعیت معلوم پیش عالم حاضر باشد، علم حضوری است؛ اما اگر چنین نباشد علم حصولی است. در این صورت علم به صدا نیز می‌تواند علم حضوری باشد؛ مثلاً آن‌جا که شخص در حال خواندن سرود است یا صدایی را مستقیماً می‌شنود. و گاهی علم به صدا علم حصولی است؛ مانند این‌که شخص صدایی را که قبلاً شنیده الآن به خاطر می‌آورد. در این‌جا با این‌که صدای خارجی وجود ندارد و صدا نیز شکل و عکس دارد با این وجود صورت و تصوری از آن در ذهن باقی مانده است به این مفهوم و صورت باقی مانده از آن صدا علم حصولی می‌گویند. [1] . ر. ک: سبزواری، ملا هادی، شرح المنظومة، ص 142 – 143، دار العلم، بی‌جا، بی‌تا؛ اردبیلی، عبد الغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 1، ص 384- 389، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، 1381ش. [2] . انصاری شیرازی، یحیی، دروس شرح منظومه، ج 1، ص 90، بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1383ش. [3] . طوسی، خواجه نصیرالدین، شرح اشارات، ج 2، ص 384- 385. البلاغة، قم، چاپ اول، 1375ش. [4] . ر. ک: شرح المنظومة، ص 142– 143؛ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 1، ص 384- 389.
در اصطلاح فلسفی علم بر دو قسم است: 1. علم حضوری، 2. علم حصولی. علم حضوری یعنی علمی که عین واقعیت معلوم پیش عالم(نفس یا ادراک کننده دیگری) حاضر است و عالم شخصیت معلوم را مییابد؛ مانند علم نفس به ذات خود و حالات وجدانی و ذهنی خود. به بیان دیگر، علم حضوری عبارت است از اینکه حصول علم برای عالم محتاج به واسطه قرار دادن چیز دیگری نباشد. به بیان سوم، علم حضوری عبارت از حضور نفس شیء برای شیء دیگر است. به این جهت است که گفتهاند علم حضوری همان علمی است که عین معلوم خارجی است.[1] در علم حضوری مطابق تعریف بالا علم و معلوم یکی است؛ یعنی وجود علم عین وجود معلوم است و انکشاف معلوم پیش عالم به واسطه حضور خود معلوم در نزد عالم است، و از این جهت این علم را «حضوری» مینامند. علم حضوری مرتبهی بالاتر از علم حصولی است؛ چرا که در اینجا خود معلوم در پیشگاه عالم حضور دارد، نه نقش و صورتش. علم حق تعالی به ذات خود، علم موجودات مجرد مانند ملائکه به ذات خود و علم نفوس ناطقه انسانی(چون مجرد هستند) به خود، علم حضوری است. علمی که انسان به خود دارد، همان چیزی که با «من» از آن تعبیر میکنند، نه با «تن». من و تن، قلب و قالب با یکدیگر فرق میکنند؛ یعنی آنچه که با «من» به آن اشاره میکنند، علم حضوری است که در آنجا در حقیقت علم و عالم و معلوم یکی است؛ یعنی خود معلوم در پیشگاه عالم حضور دارد؛ برای اینکه شیء فاقد خودش نیست.[2] شایان توجه است که علم حضوری به علم مجرد به ذات خویش منحصر نیست، چنانکه مشائین معتقدند،[3] بلکه علم حضوری در سه مورد است: 1. علم مجرد؛ مانند علم نفس به ذات خویش بدون اینکه صورتی از نفس در نفس تولید شود که آن صورت کیف باشد و نفس از آن منفعل گردد، و بین نفس و آن صورت اضافه محقق شود، بلکه نفس پیوسته به وجود و ذات خود عالم است و عالم غیر از علم نبوده، بلکه عین علم است. 2. قسم دوم از اقسام علم حضوری، علم علت به معلول خویش است که معلول پیش علت حضور دارد. 3. قسم سوم، علم هر مجردی به مجرد دیگر است، اعم از اینکه آن مجرد از معالیل او باشد یا نه.[4] در مورد اینکه آیا صدا که صورت ذهنی ندارد، از موارد علوم حصولی است یا حضوری؟ باید در نظر داشت منظور از صورت ذهنی فقط شکل و عکس نیست، بلکه مقصود هر چیزی است که بتواند نشانگر و حاکی از چیز دیگر باشد؛ اعم از اینکه شکل و عکس باشد، یا مفهوم انتزاعی و یا غیر آن. خلاصه اینکه همانگون که بیان شد، اگر عین واقعیت معلوم پیش عالم حاضر باشد، علم حضوری است؛ اما اگر چنین نباشد علم حصولی است. در این صورت علم به صدا نیز میتواند علم حضوری باشد؛ مثلاً آنجا که شخص در حال خواندن سرود است یا صدایی را مستقیماً میشنود. و گاهی علم به صدا علم حصولی است؛ مانند اینکه شخص صدایی را که قبلاً شنیده الآن به خاطر میآورد. در اینجا با اینکه صدای خارجی وجود ندارد و صدا نیز شکل و عکس دارد با این وجود صورت و تصوری از آن در ذهن باقی مانده است به این مفهوم و صورت باقی مانده از آن صدا علم حصولی میگویند. [1] . ر. ک: سبزواری، ملا هادی، شرح المنظومة، ص 142 – 143، دار العلم، بیجا، بیتا؛ اردبیلی، عبد الغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 1، ص 384- 389، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، 1381ش. [2] . انصاری شیرازی، یحیی، دروس شرح منظومه، ج 1، ص 90، بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1383ش. [3] . طوسی، خواجه نصیرالدین، شرح اشارات، ج 2، ص 384- 385. البلاغة، قم، چاپ اول، 1375ش. [4] . ر. ک: شرح المنظومة، ص 142– 143؛ تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 1، ص 384- 389.
- [سایر] گفته می شود علم شهودی (حضوری و لدنی) آن است که حقایق هستی در محضر شاهد و کاشف حاضر است برخلاف علم حصولی که فقط صورتی از علوم در ذهن وجود دارد تعریف علم شهودی برایم نامفهوم است می شود برایم با مثال توضیح دهید.
- [سایر] باقرالعلوم یعنی چه مگر علم شکافتنی است؟ایشان باقر علم ذهنی است یا معلوم خارجی؟
- [سایر] آیا از دیدگاه قرآن اهمیت علم منحصر به علوم دینی است؟ یا مطلق علم؟
- [سایر] آیا از دیدگاه روایات اسلامی اهمیت علم منحصر به علوم دینی است؟ یا مطلق علم؟
- [سایر] سؤالی در مورد علم داشتم، آیت الله جوادی آملی در مورد علم سودمند صحبتی کردند که در آن علم سودمند علمیست که والی انسان باشد و روح انسان را ارتقا دهد. وبه خدا نزدیک کند. سؤال اینجاست که مثلا علوم مهندسی یا ... که اثری از تهذیب نفس یا علوم دینی در آن نیست جزء علوم سودمند نیست؟
- [سایر] با توجه به تعریف علم حضوری: (قد یعلم الإنسان بشیء علماً مباشراً من دون توسط شیء بینه وبین المعلوم، الذی یکون حاکیاً له) علم انسان به حالاتش مانند: تشنگی و گرسنگی و شادی و غم و... مگر به واسطه حواسش صورت نمیگیرد، و مگر این حواس واسطه ادراک نیستند، حال به نظر میرسد این با تعریف علم حضوری در تناقض است.
- [سایر] آیا علم مورد تأیید و تشویق اسلام، علوم دینی است، یا شامل همه علوم بشری؛ مانند شیمی، طب، فیزیک و... می شود؟
- [سایر] با علم شیمی و سایر علوم پایه چگونه می توان به خدا رسید؟
- [سایر] مراد از علم الجفر چیست؟ و کلاً راجع به جمیع علوم غریبه توضیحاتی مبسوط ارائه نمائید.
- [سایر] در آیات قرآن، سنت و احادیث اهل بیت (ع) فراوان مشاهده می شود که انسان ها را به فراگیری علم تشویق نموده اند، سؤال این جا است که آیا علم مورد تشویق و تأیید اسلام، شامل علوم دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی و علوم بشری؛ مانند شیمی، فیزیک ، ریاضی و ... می شود، یا فقط علوم دینی و تفقه در دین مورد نظر است؟
- [آیت الله وحید خراسانی] هفتم از مبطلات نماز خنده با صدا و عمدی است مگر این که جاهل قاصر باشد و چنانچه عمدا بی صدا یا سهوا با صدا بخندد نمازش اشکال ندارد
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در غیر نماز؛ مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگوید؛ مثلا اگر کسی گفت (سلام علیکم) در جواب بگوید (سلام علیکم ورحمه اللّه). هفتم از مبطلات نماز؛ خنده با صدا و عمدی است و چنانچه عمدا بی صدا یا سهوا با صدا بخندد؛ ظاهر این است که نمازش اشکال ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر آیه سجده را از صدا و سیما یا ضبط صوت یا رایانه بشنود لازم نیست سجده کند، بلی اگر به صورت مستقیم از صدا و سیما پخش شود، مثل اینکه از بلندگو بشنود باید سجده کند.
- [آیت الله اردبیلی] ملاک در بلند و آهسته بودن صدا، تشخیص عرف است؛ بنابر این اگر صدا به اندازهای آهسته باشد که تنها خود او بشنود و به نظر مردم بلند به حساب نیاید هر چند جوهره داشته باشد کافی نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] احتیاط واجب آن است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند نکنند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] احتیاط واجب آن است که در گریه بر میت صدا را خیلی بلند نکنند.
- [آیت الله بروجردی] احتیاط واجب آن است که در گریة بر میت صدا را خیلی بلند نکنند.
- [امام خمینی] احتیاط واجب آن است که در گریه بر میت، صدا را خیلی بلند نکنند.
- [آیت الله اردبیلی] احتیاط واجب آن است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند نکند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] احتیاط واجب آن است که در گریه بر میت صدا را خیلی بلند نکنند.