رابطه انسان و جهان چیست؟
یکی از مهم‌ترین مباحث معرفت‌شناسی «رابطه انسان با جهان هستی» است. در این‌باره، مکاتبی هستند که به جهان با دیده بدبینی می‌نگرند و آمدن انسان را به این جهان نتیجه یک اشتباه! و از نوع راه گم‌کردن! می‌دانند؛ انسان را موجودی صد در صد بیگانه با جهان می‌شمارند که هیچ‌گونه پیوند و خویشاوندی با آن ندارد، و زندانی این جهان است، اما از نظر اسلام نه «وجود فی نفسه» جهان مذموم است و نه «تمایلات و علایق فطری و طبیعی» انسان. در این مکتب، نه جهان بیهوده آفریده شده است و نه انسان راه خود را گم کرده و به اشتباه در این جهان آمده و نه زندانی است، بلکه از نوع رابطه کشاورز است با مزرعه‏ و میدان مسابقه‏ است. قانون و منطق درست در رابطه انسان با جهان هستی را می‌توان در سه اصل بیان کرد: شناخت این جهان تا عالی‌ترین حد ممکن، جدّی گرفتن قوانین تکوینی جهان و احساس ملکوتی نسبت به این جهان که یکی از نتایج مهم جدّی گرفتن آن است. با این احساس است که احساس تکلیف در درون آدمی می‌جوشد و از بیهوده‌گرایی و بی‌هدفی در این زندگانی نجات پیدا می‌کند. رابطه انسان با جهان، رابطه‌ای حسّی و تجربی نیست، بلکه رابطه‌ای عقلانی می‌باشد. کسانی که با تکیه بر حسّ و تجربه می‌خواهند حقیقت انسان و جهان را بفهمند، ثمره‌ای جز انکار و نادیده گرفتن خود و جهان و آفریننده آنها نخواهد داشت. رابطه انسان با جهان دربردارنده وابستگی خالص ارادی انسان به خدا و تمام حقایق هستی است. و ایجاد چنین رابطه‌‌ای وابسته به کیفیت ایمان، اعتقاد و نحوه روابطی است که با مراتب وجودی خود با اجتماع، طبیعت و از همه مهم‌تر با خداوند دارد. اگر این روابط روی موازین عقل و دین باشد، رابطه صحیح بوده و ثمره خواهد داشت، در غیر این صورت، رابطه خارج از جایگاه مناسب بوده و ثمره و نتیجه منفی و بدبختی را به همراه دارد.
عنوان سوال:

رابطه انسان و جهان چیست؟


پاسخ:

یکی از مهم‌ترین مباحث معرفت‌شناسی «رابطه انسان با جهان هستی» است. در این‌باره، مکاتبی هستند که به جهان با دیده بدبینی می‌نگرند و آمدن انسان را به این جهان نتیجه یک اشتباه! و از نوع راه گم‌کردن! می‌دانند؛ انسان را موجودی صد در صد بیگانه با جهان می‌شمارند که هیچ‌گونه پیوند و خویشاوندی با آن ندارد، و زندانی این جهان است، اما از نظر اسلام نه «وجود فی نفسه» جهان مذموم است و نه «تمایلات و علایق فطری و طبیعی» انسان. در این مکتب، نه جهان بیهوده آفریده شده است و نه انسان راه خود را گم کرده و به اشتباه در این جهان آمده و نه زندانی است، بلکه از نوع رابطه کشاورز است با مزرعه‏ و میدان مسابقه‏ است.
قانون و منطق درست در رابطه انسان با جهان هستی را می‌توان در سه اصل بیان کرد: شناخت این جهان تا عالی‌ترین حد ممکن، جدّی گرفتن قوانین تکوینی جهان و احساس ملکوتی نسبت به این جهان که یکی از نتایج مهم جدّی گرفتن آن است. با این احساس است که احساس تکلیف در درون آدمی می‌جوشد و از بیهوده‌گرایی و بی‌هدفی در این زندگانی نجات پیدا می‌کند.
رابطه انسان با جهان، رابطه‌ای حسّی و تجربی نیست، بلکه رابطه‌ای عقلانی می‌باشد. کسانی که با تکیه بر حسّ و تجربه می‌خواهند حقیقت انسان و جهان را بفهمند، ثمره‌ای جز انکار و نادیده گرفتن خود و جهان و آفریننده آنها نخواهد داشت. رابطه انسان با جهان دربردارنده وابستگی خالص ارادی انسان به خدا و تمام حقایق هستی است. و ایجاد چنین رابطه‌‌ای وابسته به کیفیت ایمان، اعتقاد و نحوه روابطی است که با مراتب وجودی خود با اجتماع، طبیعت و از همه مهم‌تر با خداوند دارد. اگر این روابط روی موازین عقل و دین باشد، رابطه صحیح بوده و ثمره خواهد داشت، در غیر این صورت، رابطه خارج از جایگاه مناسب بوده و ثمره و نتیجه منفی و بدبختی را به همراه دارد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین