پاسخ اجمالی: خداوند وجودی بی نهایت است و همه‌ی کمال‌ها را دارا است و آفریدن (یعنی ایجاد کردن) فیض اوست و از آن روی که خداوند فیاض است کمال فیاضیت او اقتضا می‌کند که هر چه را لایق آفریده شدن است بیافریند. پس خداوند آفرید، چون فیاض است. یعنی هدف و چرایی آفرینش در فیاضیت او است. از آنجا که صفات ذاتی خداوند خارج از ذات او نیست می‌توان گفت هدف از آفرینش، ذات خداوند است. البته اگرچه هدف فاعل به این معنا که برای تامین نیازها و جبران نقص خود، دست به خلقت زده باشد، برای خدا تصور ندارد چون بی نیاز مطلق است و نقصی در او راه ندارد اما فعل خداوند باید هدف(هدف فعل) داشته باشد زیرا خداوند حکیم است، و از شخص حکیم کار بیهوده و عبث صادر نمی شود، از این رو نظام آفرینش نظامی است هدفمند که در راستای اهداف عالیه ذات باری تعالی بنیان نهاده شده و در آن اثری از اعوجاج و آشفتگی پیدا نیست. اما هدف نهایی آفرینش انسان، رسیدن به کمال و سعادت و دست یازیدن به والاترین کرامت ها و ارزش های انسانی است و این هددف هر چه که باشد نتیجه اش به خود او بر می گردد نه به خداوند که او غنی مطلق است و ممکنات از جمله انسان محتاج اویند، چنانکه فرموده است: ( ای مردم! شما نیازمند به خدایید، تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است). پاسخ تفصیلی: برای روشن شدن پاسخ، توجه به چند مطلب لازم است: مطلب اول؛ هدف خداوند از آفرینش: توجه به نکاتی ما را در دست یابی به تصویری واضح از هدف خداوند در آفرینش مخلوقات، یاری می رساند: 1- خداوند متعال به مقتضای این که واجب الوجود است و وجود او وابسته به چیزی نیست، هیچ محدودیتی و نقصی ندارد و همه کمال‌ها را دارا است. 2- ازجمله کمالات او فیاض و جواد بودن است. خداوند در قرآن می‌فرماید: (و عطای پروردگارت منع نشده است). [1] خداوند متعال، برای عطا کردن از ناحیه‌ی خودش، هیچ محدودیتی ندارد؛ پس هر جا که عطا نمی‌کند، به دلیل محدودیت پذیرنده‌ی عطا است نه عطا کننده، و هر چیز که لایق عطا شدن باشد، عطا می‌شود. 3- هر خیری و کمالی ناشی از وجود است، و هر شرّ و نقصی ناشی از عدم؛ مثلاً علم، خیر و کمال است و جهل، شرّ و نقص. و نیز قدرت، در مقابل عجز و ناتوانی، کمال و خیر است. پس معلوم می‌شود که وجود خیر است، و در مقابل آن، هر شرّ و نقصی از عدم است. 4- با توجه به مقدمه سوم می‌توان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن و ایجاد کردن محقق می‌شود. پس لازمه‌ی فیاض بودن آفریدن است. به عبارت دیگر، اگر چیزی لایق آفریده شدن باشد و خداوند آن را نیافریند، این نیافریدن با توجه به خیر بودن وجود، منع از خیر است و بخل محسوب می‌شود و بخل از خداوند محال است. از این مقدمات نتیجه می‌گیریم، اگر سؤال شود چه چیز باعث شد خدا بیافریند؟ پاسخ می‌دهیم که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است. 5- صفات خدا زاید بر ذات خدا نیست. صفات انسان و دیگر اجسام، زاید بر ذات آنها است؛ مثلاً سیب یک ذات دارد و سرخی و شیرینی صفت آن است. این سرخی و شیرینی ،خارج از ذات سیب است. سیب می‌تواند به جای این صفات، ترش و سبز باشد و ذات او باقی بماند. بحث اتحاد ذات و صفات خداوند، یک بحث کلامی عمیق است که می‌توانید آن را در علم کلام در بحث توحید صفاتی مطالعه کنید. آنچه در این جا برای ما مهم می‌باشد، این است که فیاض بودن - که علت غایی آفرینش است - عین ذات خداست و خارج از ذات او نیست. پس اگر سؤال شود چرا خداوند آفرید؟ خواهیم گفت: چون خدا است. پس علت غایی در واقع خود خداوند است. این همان سخن فلاسفه ماست که می‌گوید: علت غایی و علت فاعلی در افعال خداوند، متحد است، [2] و شاید بتوان همین معنا را از برخی آیات قرآن [3] ، نظیر: (و تمام کارها به او بازگردانده می‌شود.) [4] استفاده نمود. [5] نکته قابل توجه آن است که اگرچه هدف فاعل به این معنا که برای تامین نیازها و جبران نقص خود، دست به خلقت زده باشد، برای خدا تصور ندارد چون بی نیاز مطلق است و نقصی در او راه ندارد اما فعل خداوند باید هدف داشته باشد (هدف فعل) زیرا خداوند حکیم است، از شخص حکیم کار بیهوده و عبث صادر نمی شود، نظام آفرینش نظامی است هدفمند که در راستای اهداف عالیه ذات باری تعالی بنیان نهاده شده و در آن اثری از اعوجاج و آشفتگی پیدا نیست و ذرات عالم با زبان بی زبانی می گویند: نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش که من این مسأله بی چون و چرا می بینیم مطابق نص آیات قرآنی ، خالق موجودات، اشیاء و پدیده ها را نه باطل آفرید و نه بازیچه، بلکه محور و اساس آفرینش او بر مبنای حق استوار گشته است که در این نظام احسن ، حتی کوچکترین اجزاء آن اهداف و مقاصد بلند و ارزشمندی را تعقیب می نمایند و هیچ یک از آنها معطل و بی کار نمی باشند که: در این پرده یک رشته بی کار نیست سر رشته بر ما پدیدار نیست البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که علت غایی و هدف نهایی خلقت کائنات و پیدایش موجودات، انسان بوده است، به عبارتی شفاف تر خداوند عالم را آفرید تا آدم را بیافریند چرا که او احسن المخلوقین است چنانچه خدایش احسن الخالقین ، و از کارگاه هستی موجودی چون او بیرون نیامده است. در حدیث قدسی آمده است که فرمود: (ای پسر آدم همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم). [6] مطلب دوم؛ هدف خداوند از آفرینش انسان: آنچه تا کنون گفته شد، نسبت به اصل آفرینش بود؛ اما در باره ی آفرینش این موجود خاص یعنی انسان، باید گفت که: کمال خاصی که خداوند می‌خواست با خلقت انسان آن را بیافریند، هدف خلقت بشر بوده است. توضیح آنکه: لازمه کمال فیاض بودن خداوند این است که هر کمال ممکنی را بیافریند. او قبل از آفرینش انسان، موجودات دیگری را به نام ملایکه آفریده بود که از همان ابتدای آفرینششان دارای همه کمالات ممکنه خود بودند؛ یعنی، همه کمالات خود را بالفعل دارا بودند. پس هرگز به کمال جدیدی دست پیدا نمی‌کنند و مرتبه وجودیشان تکامل نمی‌یابد. خداوند از زبان ملائکه فرمود: (و هیچ یک از ما فرشتگان نیست مگر این که برای او مقام و مرتبهای معین است و ماییم که صف بسته‌ایم و ماییم که خود تسبیح گویانیم.) [7] حال با طرح این موضوعات وارد مبحث اصلی شده، می گوییم: هدف از خلقت انسان (که علت غایی و هدف نهایی خلقت کائنات و پیدایش موجودات است)، هر چه که باشد نتیجه اش به خود او بر می گردد نه به خداوند که او غنی مطلق است و ممکنات از جمله انسان محتاج اویند، چنانکه فرموده است: ( ؛ ای مردم! شما نیازمند به خدایید، تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است) [8] و در جایی دیگر، موسی به بنی اسرائیل گفت: (اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید به خدا زیانی نمی رسد چراکه او بی نیاز و ستوده است). [9] در این باره علی (ع) نیز در خطبه معروف همام می فرماید: ؛ خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگیشان بی نیاز و از معصیت و نافرمانی آنها ایمن بود، زیرا معصیت گناهکاران او را زیان ندارد و طاعت فرمانبرداران سودی به او نمی رساند.) [10] (بلکه غرض از امر به طاعت و نهی از معصیت سود بردن بندگان است). درباره هدف آفرینش انسان در آیات قرآن بیانات مختلفی آمده است که در حقیقت هر کدام به یکی از ابعاد این هدف اشاره می نمایند، از جمله: ( من جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا پرستش کنند) [11] و در جای دیگر می خوانیم: ( آن خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل می کنید). [12] (یعنی آزمایشی آمیخته با پرورش و در نتیجه تکامل، و در موردی دیگر آمده است: ( ولی مردم همواره مختلفند مگر آنچه پروردگارت رحم کند و برای همین (پذیرش رحمت و در سایه آن تکامل ، آنها را آفرید)) [13] . همانگونه که ملاحظه می شود همه این خطوط به یک نقطه منتهی می شود و آن پرورش و هدایت و تکامل انسانهاست از این جا معلوم می شود که: غایة الغایات و هدف نهایی آفرینش انسان، رسیدن به کمال و سعادت و دست یازیدن به والاترین کرامت ها و ارزش های انسانی است که این همه در پرتو شناخت و معرفت و عبودیت و بندگی آگاهانه به پیشگاه ذات احدیت میسور و ممکن خواهد بود که:( بندگی خدا گوهر گران بهایی است که باطن آن ربوبیت است) [14] که هر کس به آن دست یافت سلطنت بر همه ما سوی الله کند. در روایتی معرفت بخش از امام صادق (ع) می خوانیم: که امام حسین (ع) در برابر اصحابش آمد و چنین فرمود: (خداوند بزرگ بندگان را نیافریده مگر به خاطر اینکه او را بشناسند ، هنگامی که او را بشناسند، عبادتش می کنند و هنگامی که بندگی او کنند از بندگی غیر او بی نیاز شوند). [15] پی نوشتها: [1] اسراء، 20. [2] ر.ک: طباطبایی محمد حسین، المیزان، ج 8، ص 44 - مصباح یزدی محمد تقی، معارف قرآن، ج 1، ص 154. [3] بقره، 210 - آل عمران، 109 - انفال، 44 - حج، 76 - فاطر، 4 - حدید، 5. [4] (الیه یرجع الامر کله) هود، 123. [5]islamquest.net/fa/archive/question/319. [6] (یابن آدم خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی)، المنهج القوی ، ج 5، ص 516 – علم الیقین، ج 1، ص 381. [7] صافات، 166 و 164. [8] (یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید)، فاطر، آیه 15. [9] (و قال موسی ان تکفروا انتم و من فی الارض جمیعاً فإن الله لغنی حمید)،ابراهیم ، آیه 8. [10] (اما بعد ، فإن الله سبحانه و تعالی خلق الخلق حین خلقهم غنیاً عن طاعتهم ، آمناً من معصیتهم ، لأنه لاتضره معصیة من عصاه ، و لاتنفعه طاعة من أطاعه)، نهج البلاغه فیض، ص 11 خطبه همام. [11] (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون )، ذاریات ، آیه 56. [12] (الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملاً )، ملک، آیه 2. [13] (و لایزالون مختلفین الا من رحم ربک ولذالک خلقهم )، [14] (العبودیة جوهرة کنهها الربوبیه)، مصباح الشریعة در حقیقت عبودیت. [15] (ان الله عزوجل ما خلق العباد الا لیعرفوه، فإذا عرفوه عبدوه، فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه)، علل الشرائع صدوق (طبق نقل المیزان، ج 18، ص 423. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
خداوند وجودی بی نهایت است و همهی کمالها را دارا است و آفریدن (یعنی ایجاد کردن) فیض اوست و از آن روی که خداوند فیاض است کمال فیاضیت او اقتضا میکند که هر چه را لایق آفریده شدن است بیافریند. پس خداوند آفرید، چون فیاض است. یعنی هدف و چرایی آفرینش در فیاضیت او است. از آنجا که صفات ذاتی خداوند خارج از ذات او نیست میتوان گفت هدف از آفرینش، ذات خداوند است.
البته اگرچه هدف فاعل به این معنا که برای تامین نیازها و جبران نقص خود، دست به خلقت زده باشد، برای خدا تصور ندارد چون بی نیاز مطلق است و نقصی در او راه ندارد اما فعل خداوند باید هدف(هدف فعل) داشته باشد زیرا خداوند حکیم است، و از شخص حکیم کار بیهوده و عبث صادر نمی شود، از این رو نظام آفرینش نظامی است هدفمند که در راستای اهداف عالیه ذات باری تعالی بنیان نهاده شده و در آن اثری از اعوجاج و آشفتگی پیدا نیست.
اما هدف نهایی آفرینش انسان، رسیدن به کمال و سعادت و دست یازیدن به والاترین کرامت ها و ارزش های انسانی است و این هددف هر چه که باشد نتیجه اش به خود او بر می گردد نه به خداوند که او غنی مطلق است و ممکنات از جمله انسان محتاج اویند، چنانکه فرموده است: ( ای مردم! شما نیازمند به خدایید، تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است).
پاسخ تفصیلی:
برای روشن شدن پاسخ، توجه به چند مطلب لازم است:
مطلب اول؛ هدف خداوند از آفرینش:
توجه به نکاتی ما را در دست یابی به تصویری واضح از هدف خداوند در آفرینش مخلوقات، یاری می رساند:
1- خداوند متعال به مقتضای این که واجب الوجود است و وجود او وابسته به چیزی نیست، هیچ محدودیتی و نقصی ندارد و همه کمالها را دارا است.
2- ازجمله کمالات او فیاض و جواد بودن است. خداوند در قرآن میفرماید: (و عطای پروردگارت منع نشده است). [1] خداوند متعال، برای عطا کردن از ناحیهی خودش، هیچ محدودیتی ندارد؛ پس هر جا که عطا نمیکند، به دلیل محدودیت پذیرندهی عطا است نه عطا کننده، و هر چیز که لایق عطا شدن باشد، عطا میشود. 3- هر خیری و کمالی ناشی از وجود است، و هر شرّ و نقصی ناشی از عدم؛ مثلاً علم، خیر و کمال است و جهل، شرّ و نقص. و نیز قدرت، در مقابل عجز و ناتوانی، کمال و خیر است. پس معلوم میشود که وجود خیر است، و در مقابل آن، هر شرّ و نقصی از عدم است. 4- با توجه به مقدمه سوم میتوان دریافت که فیاض و جواد بودن خداوند با آفریدن و ایجاد کردن محقق میشود. پس لازمهی فیاض بودن آفریدن است.
به عبارت دیگر، اگر چیزی لایق آفریده شدن باشد و خداوند آن را نیافریند، این نیافریدن با توجه به خیر بودن وجود، منع از خیر است و بخل محسوب میشود و بخل از خداوند محال است. از این مقدمات نتیجه میگیریم، اگر سؤال شود چه چیز باعث شد خدا بیافریند؟ پاسخ میدهیم که فیاض بودن او باعث آفرینش شده است. 5- صفات خدا زاید بر ذات خدا نیست. صفات انسان و دیگر اجسام، زاید بر ذات آنها است؛ مثلاً سیب یک ذات دارد و سرخی و شیرینی صفت آن است. این سرخی و شیرینی ،خارج از ذات سیب است. سیب میتواند به جای این صفات، ترش و سبز باشد و ذات او باقی بماند.
بحث اتحاد ذات و صفات خداوند، یک بحث کلامی عمیق است که میتوانید آن را در علم کلام در بحث توحید صفاتی مطالعه کنید. آنچه در این جا برای ما مهم میباشد، این است که فیاض بودن - که علت غایی آفرینش است - عین ذات خداست و خارج از ذات او نیست. پس اگر سؤال شود چرا خداوند آفرید؟ خواهیم گفت: چون خدا است. پس علت غایی در واقع خود خداوند است. این همان سخن فلاسفه ماست که میگوید: علت غایی و علت فاعلی در افعال خداوند، متحد است، [2] و شاید بتوان همین معنا را از برخی آیات قرآن [3] ، نظیر: (و تمام کارها به او بازگردانده میشود.) [4] استفاده نمود. [5]
نکته قابل توجه آن است که اگرچه هدف فاعل به این معنا که برای تامین نیازها و جبران نقص خود، دست به خلقت زده باشد، برای خدا تصور ندارد چون بی نیاز مطلق است و نقصی در او راه ندارد اما فعل خداوند باید هدف داشته باشد (هدف فعل) زیرا خداوند حکیم است، از شخص حکیم کار بیهوده و عبث صادر نمی شود، نظام آفرینش نظامی است هدفمند که در راستای اهداف عالیه ذات باری تعالی بنیان نهاده شده و در آن اثری از اعوجاج و آشفتگی پیدا نیست و ذرات عالم با زبان بی زبانی می گویند:
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مسأله بی چون و چرا می بینیم
مطابق نص آیات قرآنی ، خالق موجودات، اشیاء و پدیده ها را نه باطل آفرید و نه بازیچه، بلکه محور و اساس آفرینش او بر مبنای حق استوار گشته است که در این نظام احسن ، حتی کوچکترین اجزاء آن اهداف و مقاصد بلند و ارزشمندی را تعقیب می نمایند و هیچ یک از آنها معطل و بی کار نمی باشند که:
در این پرده یک رشته بی کار نیست
سر رشته بر ما پدیدار نیست
البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که علت غایی و هدف نهایی خلقت کائنات و پیدایش موجودات، انسان بوده است، به عبارتی شفاف تر خداوند عالم را آفرید تا آدم را بیافریند چرا که او احسن المخلوقین است چنانچه خدایش احسن الخالقین ، و از کارگاه هستی موجودی چون او بیرون نیامده است. در حدیث قدسی آمده است که فرمود: (ای پسر آدم همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم). [6]
مطلب دوم؛ هدف خداوند از آفرینش انسان:
آنچه تا کنون گفته شد، نسبت به اصل آفرینش بود؛ اما در باره ی آفرینش این موجود خاص یعنی انسان، باید گفت که: کمال خاصی که خداوند میخواست با خلقت انسان آن را بیافریند، هدف خلقت بشر بوده است.
توضیح آنکه: لازمه کمال فیاض بودن خداوند این است که هر کمال ممکنی را بیافریند. او قبل از آفرینش انسان، موجودات دیگری را به نام ملایکه آفریده بود که از همان ابتدای آفرینششان دارای همه کمالات ممکنه خود بودند؛ یعنی، همه کمالات خود را بالفعل دارا بودند. پس هرگز به کمال جدیدی دست پیدا نمیکنند و مرتبه وجودیشان تکامل نمییابد. خداوند از زبان ملائکه فرمود: (و هیچ یک از ما فرشتگان نیست مگر این که برای او مقام و مرتبهای معین است و ماییم که صف بستهایم و ماییم که خود تسبیح گویانیم.) [7]
حال با طرح این موضوعات وارد مبحث اصلی شده، می گوییم: هدف از خلقت انسان (که علت غایی و هدف نهایی خلقت کائنات و پیدایش موجودات است)، هر چه که باشد نتیجه اش به خود او بر می گردد نه به خداوند که او غنی مطلق است و ممکنات از جمله انسان محتاج اویند، چنانکه فرموده است: ( ؛ ای مردم! شما نیازمند به خدایید، تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است) [8] و در جایی دیگر، موسی به بنی اسرائیل گفت: (اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید به خدا زیانی نمی رسد چراکه او بی نیاز و ستوده است). [9]
در این باره علی (ع) نیز در خطبه معروف همام می فرماید: ؛ خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگیشان بی نیاز و از معصیت و نافرمانی آنها ایمن بود، زیرا معصیت گناهکاران او را زیان ندارد و طاعت فرمانبرداران سودی به او نمی رساند.) [10] (بلکه غرض از امر به طاعت و نهی از معصیت سود بردن بندگان است).
درباره هدف آفرینش انسان در آیات قرآن بیانات مختلفی آمده است که در حقیقت هر کدام به یکی از ابعاد این هدف اشاره می نمایند، از جمله: ( من جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا پرستش کنند) [11] و در جای دیگر می خوانیم: ( آن خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل می کنید). [12] (یعنی آزمایشی آمیخته با پرورش و در نتیجه تکامل، و در موردی دیگر آمده است: ( ولی مردم همواره مختلفند مگر آنچه پروردگارت رحم کند و برای همین (پذیرش رحمت و در سایه آن تکامل ، آنها را آفرید)) [13] . همانگونه که ملاحظه می شود همه این خطوط به یک نقطه منتهی می شود و آن پرورش و هدایت و تکامل انسانهاست از این جا معلوم می شود که: غایة الغایات و هدف نهایی آفرینش انسان، رسیدن به کمال و سعادت و دست یازیدن به والاترین کرامت ها و ارزش های انسانی است که این همه در پرتو شناخت و معرفت و عبودیت و بندگی آگاهانه به پیشگاه ذات احدیت میسور و ممکن خواهد بود که:( بندگی خدا گوهر گران بهایی است که باطن آن ربوبیت است) [14] که هر کس به آن دست یافت سلطنت بر همه ما سوی الله کند.
در روایتی معرفت بخش از امام صادق (ع) می خوانیم: که امام حسین (ع) در برابر اصحابش آمد و چنین فرمود: (خداوند بزرگ بندگان را نیافریده مگر به خاطر اینکه او را بشناسند ، هنگامی که او را بشناسند، عبادتش می کنند و هنگامی که بندگی او کنند از بندگی غیر او بی نیاز شوند). [15]
پی نوشتها:
[1] اسراء، 20.
[2] ر.ک: طباطبایی محمد حسین، المیزان، ج 8، ص 44 - مصباح یزدی محمد تقی، معارف قرآن، ج 1، ص 154.
[3] بقره، 210 - آل عمران، 109 - انفال، 44 - حج، 76 - فاطر، 4 - حدید، 5.
[4] (الیه یرجع الامر کله) هود، 123.
[5]islamquest.net/fa/archive/question/319.
[6] (یابن آدم خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی)، المنهج القوی ، ج 5، ص 516 – علم الیقین، ج 1، ص 381.
[7] صافات، 166 و 164.
[8] (یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید)، فاطر، آیه 15.
[9] (و قال موسی ان تکفروا انتم و من فی الارض جمیعاً فإن الله لغنی حمید)،ابراهیم ، آیه 8.
[10] (اما بعد ، فإن الله سبحانه و تعالی خلق الخلق حین خلقهم غنیاً عن طاعتهم ، آمناً من معصیتهم ، لأنه لاتضره معصیة من عصاه ، و لاتنفعه طاعة من أطاعه)، نهج البلاغه فیض، ص 11 خطبه همام.
[11] (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون )، ذاریات ، آیه 56.
[12] (الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملاً )، ملک، آیه 2.
[13] (و لایزالون مختلفین الا من رحم ربک ولذالک خلقهم )،
[14] (العبودیة جوهرة کنهها الربوبیه)، مصباح الشریعة در حقیقت عبودیت.
[15] (ان الله عزوجل ما خلق العباد الا لیعرفوه، فإذا عرفوه عبدوه، فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه)، علل الشرائع صدوق (طبق نقل المیزان، ج 18، ص 423.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] هدف خلقت انسان چیست؟
- [سایر] هدف از خلقت انسان چیست؟
- [سایر] هدف از خلقت انسان در قران چیست؟
- [سایر] هدف از خلقت انسان در دنیا چیست ؟
- [سایر] اگر هدف خلقت انسان تکامل است هدف تکامل چیست و چه فایده ای دارد؟
- [سایر] اگر هدف خلقت انسان تکامل است هدف تکامل چیست و چه فایده ای دارد؟
- [سایر] هدف از خلقت انسان چیست؟ آیا فقط عبادت خداوند است؟
- [سایر] راز خلقت و هدف از آفرینش انسان چیست؟
- [سایر] هدف آفرینش جهان و انسان چیست؟
- [سایر] هدف خدا از آفرینش جهان و انسان چه بوده است ؟
- [آیت الله نوری همدانی] لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد ، بلکه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند ، یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم می ماند انسان می شد ، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بسته ای هم از رحم خارج شود و خود زن بداند، یا چهار نفر قابله بگویند، که اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی که تا ده روز همراه آن می بیند خون نفاس است.
- [آیت الله بروجردی] لازم نیست که خلقت بچّه تمام باشد، بلکه اگر خون بستهای هم از رحمِ زن خارج شود و خودِ زن بداند، یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم میماند انسان میشد، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است.
- [آیت الله علوی گرگانی] لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بستهای هم از رحم زن خارج شود وخود زن بداند، یا چهار نفر قابله بگویند، که اگر در رحم میماند انسان میشد، خونی که تا ده روز میبیند خون نفاس است.
- [آیت الله سبحانی] لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، یا دو نفر قابله بگویند که اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در خون نفاس احتیاط واجب این است که خلقت بچه تمام باشد، بنابر این اگر خون بسته ای از رحم خارج شود و بداند که اگر در رحم می ماند انسان می شد باید میان اعمال زنی که از خون پاک است و کارهایی را که حائض ترک می کند جمع نماید.
- [امام خمینی] لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بسته ای هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم می ماند انسان می شد، خونی که تا ده روز ببیند، خون نفاس است.
- [آیت الله بهجت] لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر خون بستهای هم از رحم زن خارج شود، و خود زن بداند یا چهار نفر قابله بگویند که اگر در رحم میماند انسان میشد، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است، بنابر احوط.
- [آیت الله شبیری زنجانی] لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر ناتمام نیز باشد، در صورتی که زاییدن صدق کند، خونی که تا ده روز ببیند خون نفاس است.