هدف خدا از آفرینش جهان و انسان چه بوده است ؟
انسان و نیز هر موجود با شعور دیگری در کارهاییکه با اراده خویش انجام می دهدهدفی دارد . غذا می خورد تا سیر شود . آب می نوشد تا سیراب گردد . جامه می پوشد تا از آسیب گرما و سرما در امان بماند . دانش می جوید تا دانشمند گردد . از درماندگان دستگیری می کند تا نامش به نیکی یاد شود و یا به پاداش الهی و بهره های اخروی آن دست یابد . و یا هدفش از دستگیری نیازمندان آنست که از یکپارچگی و انقلاب وطغیان فقرا در برابر خویشتن پیشگیری کند . حتی اگر کسی قلم و کاغذ روی میز کار خود را در دست خویش به بازیچه گرفته است :اگر چه این کار به ظاهر سودی ندارد , ولی اگر اندکی دقت کنیم : خواهیم دید که او در حقیقت می خواهد خود را از هجوم افکار ناراحت کننده برهاند . و یا به چنین کاری عادت کرده است و چون ترک آن او را رنج می دهد , برای رهایی از آن رنج ,تسلیم عادت خویش می گردد و ادامه می دهد . خلاصه کنیم که هیچ با شعوری کاری رابدون هدف انجام نمی دهد . اینک این پرسش پیش می آید که هدف خدا از آفرینش جهان و انسان چه بوده است ؟ آیا خدا هم مانند ما , به خاطر سود خویشتن و یا به خاطر گریز از زیان و خطر ,کاری را انجام می دهد ؟ هنگامیکه می گوییم هیچ عاقلی کاری را بدون هدف انجام نمی دهد , باید ببینیم هدف به چه معنی است ؟ و چون دقت کنیم , خواهیم دید که برای هدف داشتن یکی از سه معنای زیرا قابل تصور است :1 - سود طلبی و جلوگیری از زیان است , انسان در خود , نیازمندیها و کمبودهایی می بیند و این نیازمندیها و نقصها انگیزه هایی می شوند تا به کارهایی بپردازد , وبه اموری روی آورد و از خطرهایی بگریزد . این فراوانترین نوع انگیزه ها و هدفهای انسانها در زندگی عادی آنانست . 2 - ممکن است انسان در انجام کاری نخست غرضش سود رساندن به دیگران باشد ولی درحقیقت هدفش از آن کار , تکامل معنوی و آرامش درونی خود بوده باشد . در این صورت نیز مقصود اصلی : سود طلبی و جلوگیری از زیان و ضرر شخصی است و فایده رسانی به دیگران , برای چنین مقصود و هدفی یک وسیله می باشد . بسیار از کارهاییکه انسان ظاهرا به نفع دیگری و بدون در نظر گرفتن سود خویش انجام می دهد , از اینگونه است . توانگری که خود بی نیاز است و از نیازمندان دستگیری می کند و به ظاهر نفعی برای خود در نظر نمی گیرد , در حقیقت تاثر روحی خود را از مشاهده حال آن رنجور مستمند برطرف می کند و آرامش درونی خود را به خودباز می گرداند , و یا برای تکامل معنوی خود و پاداش الهی به اینگونه دستگیری هامی پردازد . و بدینگونه است , پدری که برای پرورش و آموزش فرزند خود رنج می برد و می گوید که هیچ نفعی برای خود در نظر نمی گیرم ; او در حقیقت هدفش این است که فرزندی نمونه داشته باشد و نیکو می داند که داشتن یک فرزند خوب , خود یکی از بزرگترین افتخارات و عالیترین کمالات است . روشنتر اینکه : در این موارد انسان هدفش تکامل خویشتن است , ولی برای رسیدن به هدف خود به تکامل دیگری می پردازد . و نباید پنداشت که چون هر کس در انجام کارهای خوب هدفی را در نظر می گیرد که به گونه ای سودش به خود او باز می گردد ; پس کارهای خوب چندان ارزشی ندارد . این چنین نیست . بلکه انسان - هر چند که برای سود شخصی - راه خیر و پسندیده ای را درپیش گرفته و از کارهای زشت و آلودگیها دوری جسته است و سود خویش را در نفع غیرمی جوید , خود بسیار خوب و ارزنده است ; چرا که از اینراه به تکامل خویش پرداخته است . 3 - آنکه : کننده کار در انجام کار , منافع خودش را در نظر نگیرد و فقط و فقطبه خاطر دیگری و یا رساندن نفع به او ; کاری را انجام دهد . حال مادری که خود را فراموش می کند و به فرزند خویش عشق می ورزد و به تعبیری : همچو پروانه می سوزد و پرواز می کند و به مصلحت خویش نمی پردازد چنین حالی است . انسان شیفته ای که در بندگی و عبادت معبود خویش , از یاد خود غافل می شود و به گونه حضرت علی علیه السلام : خدا را بخاطر نفع خود نمی پرستد بلکه چون او سزاوار پرستش و عبادت است او را می پرستد و عبادت می کند هم هدفی از اینگونه دارد . (1)اینک به پاسخ پرسش مورد بحث می پردازیم :وقتی خدا را آنچنان شناختیم و دانستیم که وجودیست از هر جهت بی نهایت و نامحدودو هیچگونه نقص و نیاز در ذات او راه ندارد , به خودی خود روشن می شود که هدف در کارهای خدا تنها و تنها به همان معنای سوم است که عبارت از : رساندن فایده به مخلوقات خویش و تکامل همه جانبه ( روحی , جسمی , مادی و معنوی ) و رفع نقصهاو نیازهای آنان است . گویی این خداست که همواره می گوید : من نکردم خلق تا سودی کنم - بلکه تا بربندگان جودی کنم . خدا , جهان و انسان را نیافرید تا مستقیم یا غیر مستقیم , نیازی از نیازهای خودرا برطرف سازد , چرا که او ذاتا نیازمند نیست . او به آفرینش نپرداخت تا نقصی را از خود برطرف کند , چه آنکه او بی عیب و نقص است , هرگز نباید او را به خودتشبیه کنیم , که ما خود سراپا محدودیت و نیازیم . خدا جهان را آفرید تا جهان به سوی کمال رهسپار شود , و هر لحظه قابلیت و قوه نهفته در خویش را به کمال و فعلیت رساند . جهانرا آفرید تا انسان برای رفع نیازهای خویش و درک کمالات از آن بهره گیری کند . و در این جهان انسانرا آفرید وبه او اراده عطا کرد تا او با اختیار خویش راه کمال پوید و خود را از نقص هابپیراید . می باید گفت :هدف از آفرینش جهان و انسان , تکامل جبری و ناخودآگاه جهان و تکامل ارادی و خودخواسته انسان است . برای آفریدگار این آفرینش , نباید هدفی به جز تکامل همه موجودات , به ویژه انسان در نظر گرفت . قرآن کریم و روایات اسلامی این حقیقت را با عبارتهای گوناگون بیان می کنند . قرآن می فرماید : افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون . (2) آیا پنداشته اید که ما شما را , به عبث و بیهوده آفریده ایم و به سوی ما بازنمی گردید ؟ ( آیا می پندارید که سیر تکاملی خود را به سوی یک واقعیت مطلق ادامه نمی دهید ؟ و به خدا باز نمی گردید ؟ ) و نیز می فرماید : و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون . (3) جن و انس را جز برای بندگی و اطاعت - خدا - نیافریدیم . ( تا راههای خداشناسی را بپیمایند و به کمال انسانیت برسند . )لابد توجه دارید که مقصود از عبادت در این آیه و آیات و روایات همانند آن , تنهایک رشته مراسم و مناسک شکل یافته مذهبی نیست . مقصود از عبادت و بندگی , تسلیم شدن و تسلیم مطلق بودن , در برابر دستورات خداوند است . دستوراتیکه به خاطرتکامل روح و جسم فرد و اجتماع مقرر شده است . جمله : ما خلق العباد لیعرفوه (4) آفرینش بندگان جز برای این نیست که آنها - خدا - را بشناسند . و نظایر آن که در روایات اسلامی دیده می شود همه همین مفهوم و معنا را می رسانند که : هدف از آفرینش تکامل همه جانبه این جهانی و آن جهانی انسان است . و نیز جمله : ما خلقتم للفناء بل خلقتم للبقاء . (5) برای نابودی و نیستی آفریده نشدید , بلکه هدف از آفرینش جاودانگی شماست . هدف از خلقت انسانراکمال نهایی و حیات جاودانی معرفی می کند . اگر فلاسفه اسلامی گفته اند : کارهای خدا بدون غرض و هدف انجام می گیرد و یا به تعبیر دیگر غرض و هدف خدا , خود خدا می باشد . مقصودشان این است که : هدف خدااز آفرینش جهان و انسانها , سود طلبی و گریز از زیان و ضرر نبوده و نیست . بلکه نتیجه خلقت جهان و انسان - بدانگونه که گفتیم - تکامل قهری جهان و تکامل ارادی و اختیاری انسانهاست . گاه می پرسند : مگر خداوند به عبادت انسان احتیاجی داشت که او را برای عبادت خلق کرد ؟ در آنچه گفته آمد پاسخ این سئوال نیز به روشنی داده شد . چرا که : دانستیم خداجهان و انسانرا برای تکامل آفریده است و راه تکامل انسان در بندگی و اطاعت - به معنایی که ذکر شد - منحصر می باشد پس کاملا به جاست که گفته شود : خداوند بشر رابرای عبادت و تکامل همه جانبه آفریده است . بدیهی است که عبادت بشر نفع و سودش به خود او می رسد و خدا به عبادت بشر هیچگونه نیازی ندارد . ان اللّه لغنی عن العالمین (6) خداوند از همه موجودات بی نیاز است . و نیز می پرسند : چرا خدا بشر را کامل نیافرید ؟ در پاسخ باید گفت : کمالی که به حقیقت کمال است و شایسته پاداش و تحسین است ,فضیلتی می باشد که انسان , با اراده و تصمیم خویش و در زمینه آزادی و اختیار آن را برای خود کسب کند . اگر به کسی به طور ناخواسته ثروتی به بخشند و هم به طوری ناخواسته از او بگیرندو از آن ثروت , بیمارستان ها و آسایشگاهها و 000 بسازند , این عمل برای آنکس ,فضیلت و کمال محسوب نمی شود , هر چند که برای اجتماع سودمند است . از اینرو اگرخدا بشر را کامل می آفرید , بشر هرگز استحقاق تحسین و پاداش را نداشت . قرآن می گوید : انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا . (7) ما راههای نیکی و بدی را به انسان نشان دادیم , تا او خود شکرگزار گردد - وفضیلت روحی و کمال انسانی را دریابد - و یا اینکه ناسپاس شود - و از کمال به دور ماند - . پی نوشتها : 1. الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک و لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک جامع السعادات ج 3 ص 115 2. سوره 23 آیه 115 3. سوره 51 آیه 56 4. تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 132 5. از : رسول گرامی اسلام (ص ) بحار ج 6 ص 249 . 6. سوره 29 آیه 76 7. سوره 76 آیه 3 منبع: کتاب بیست پاسخ نویسنده : هیئت تحریریه موسسه در راه حق
عنوان سوال:

هدف خدا از آفرینش جهان و انسان چه بوده است ؟


پاسخ:

انسان و نیز هر موجود با شعور دیگری در کارهاییکه با اراده خویش انجام می دهدهدفی دارد .
غذا می خورد تا سیر شود .
آب می نوشد تا سیراب گردد .
جامه می پوشد تا از آسیب گرما و سرما در امان بماند .
دانش می جوید تا دانشمند گردد .
از درماندگان دستگیری می کند تا نامش به نیکی یاد شود و یا به پاداش الهی و بهره های اخروی آن دست یابد .
و یا هدفش از دستگیری نیازمندان آنست که از یکپارچگی و انقلاب وطغیان فقرا در برابر خویشتن پیشگیری کند .
حتی اگر کسی قلم و کاغذ روی میز کار خود را در دست خویش به بازیچه گرفته است :اگر چه این کار به ظاهر سودی ندارد , ولی اگر اندکی دقت کنیم : خواهیم دید که او در حقیقت می خواهد خود را از هجوم افکار ناراحت کننده برهاند .
و یا به چنین کاری عادت کرده است و چون ترک آن او را رنج می دهد , برای رهایی از آن رنج ,تسلیم عادت خویش می گردد و ادامه می دهد .
خلاصه کنیم که هیچ با شعوری کاری رابدون هدف انجام نمی دهد .
اینک این پرسش پیش می آید که هدف خدا از آفرینش جهان و انسان چه بوده است ؟
آیا خدا هم مانند ما , به خاطر سود خویشتن و یا به خاطر گریز از زیان و خطر ,کاری را انجام می دهد ؟
هنگامیکه می گوییم هیچ عاقلی کاری را بدون هدف انجام نمی دهد , باید ببینیم هدف به چه معنی است ؟
و چون دقت کنیم , خواهیم دید که برای هدف داشتن یکی از سه معنای زیرا قابل تصور است :1 - سود طلبی و جلوگیری از زیان است , انسان در خود , نیازمندیها و کمبودهایی می بیند و این نیازمندیها و نقصها انگیزه هایی می شوند تا به کارهایی بپردازد , وبه اموری روی آورد و از خطرهایی بگریزد .
این فراوانترین نوع انگیزه ها و هدفهای انسانها در زندگی عادی آنانست .
2 - ممکن است انسان در انجام کاری نخست غرضش سود رساندن به دیگران باشد ولی درحقیقت هدفش از آن کار , تکامل معنوی و آرامش درونی خود بوده باشد .
در این صورت نیز مقصود اصلی : سود طلبی و جلوگیری از زیان و ضرر شخصی است و فایده رسانی به دیگران , برای چنین مقصود و هدفی یک وسیله می باشد .
بسیار از کارهاییکه انسان ظاهرا به نفع دیگری و بدون در نظر گرفتن سود خویش انجام می دهد , از اینگونه است .
توانگری که خود بی نیاز است و از نیازمندان دستگیری می کند و به ظاهر نفعی برای خود در نظر نمی گیرد , در حقیقت تاثر روحی خود را از مشاهده حال آن رنجور مستمند برطرف می کند و آرامش درونی خود را به خودباز می گرداند , و یا برای تکامل معنوی خود و پاداش الهی به اینگونه دستگیری هامی پردازد .
و بدینگونه است , پدری که برای پرورش و آموزش فرزند خود رنج می برد و می گوید که هیچ نفعی برای خود در نظر نمی گیرم ; او در حقیقت هدفش این است که فرزندی نمونه داشته باشد و نیکو می داند که داشتن یک فرزند خوب , خود یکی از بزرگترین افتخارات و عالیترین کمالات است .
روشنتر اینکه : در این موارد انسان هدفش تکامل خویشتن است , ولی برای رسیدن به هدف خود به تکامل دیگری می پردازد .
و نباید پنداشت که چون هر کس در انجام کارهای خوب هدفی را در نظر می گیرد که به گونه ای سودش به خود او باز می گردد ; پس کارهای خوب چندان ارزشی ندارد .
این چنین نیست .
بلکه انسان - هر چند که برای سود شخصی - راه خیر و پسندیده ای را درپیش گرفته و از کارهای زشت و آلودگیها دوری جسته است و سود خویش را در نفع غیرمی جوید , خود بسیار خوب و ارزنده است ; چرا که از اینراه به تکامل خویش پرداخته است .
3 - آنکه : کننده کار در انجام کار , منافع خودش را در نظر نگیرد و فقط و فقطبه خاطر دیگری و یا رساندن نفع به او ; کاری را انجام دهد .
حال مادری که خود را فراموش می کند و به فرزند خویش عشق می ورزد و به تعبیری : همچو پروانه می سوزد و پرواز می کند و به مصلحت خویش نمی پردازد چنین حالی است .
انسان شیفته ای که در بندگی و عبادت معبود خویش , از یاد خود غافل می شود و به گونه حضرت علی علیه السلام : خدا را بخاطر نفع خود نمی پرستد بلکه چون او سزاوار پرستش و عبادت است او را می پرستد و عبادت می کند هم هدفی از اینگونه دارد .
(1)اینک به پاسخ پرسش مورد بحث می پردازیم :وقتی خدا را آنچنان شناختیم و دانستیم که وجودیست از هر جهت بی نهایت و نامحدودو هیچگونه نقص و نیاز در ذات او راه ندارد , به خودی خود روشن می شود که هدف در کارهای خدا تنها و تنها به همان معنای سوم است که عبارت از : رساندن فایده به مخلوقات خویش و تکامل همه جانبه ( روحی , جسمی , مادی و معنوی ) و رفع نقصهاو نیازهای آنان است .
گویی این خداست که همواره می گوید : من نکردم خلق تا سودی کنم - بلکه تا بربندگان جودی کنم .
خدا , جهان و انسان را نیافرید تا مستقیم یا غیر مستقیم , نیازی از نیازهای خودرا برطرف سازد , چرا که او ذاتا نیازمند نیست .
او به آفرینش نپرداخت تا نقصی را از خود برطرف کند , چه آنکه او بی عیب و نقص است , هرگز نباید او را به خودتشبیه کنیم , که ما خود سراپا محدودیت و نیازیم .
خدا جهان را آفرید تا جهان به سوی کمال رهسپار شود , و هر لحظه قابلیت و قوه نهفته در خویش را به کمال و فعلیت رساند .
جهانرا آفرید تا انسان برای رفع نیازهای خویش و درک کمالات از آن بهره گیری کند .
و در این جهان انسانرا آفرید وبه او اراده عطا کرد تا او با اختیار خویش راه کمال پوید و خود را از نقص هابپیراید .
می باید گفت :هدف از آفرینش جهان و انسان , تکامل جبری و ناخودآگاه جهان و تکامل ارادی و خودخواسته انسان است .
برای آفریدگار این آفرینش , نباید هدفی به جز تکامل همه موجودات , به ویژه انسان در نظر گرفت .
قرآن کریم و روایات اسلامی این حقیقت را با عبارتهای گوناگون بیان می کنند .
قرآن می فرماید : افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون .
(2) آیا پنداشته اید که ما شما را , به عبث و بیهوده آفریده ایم و به سوی ما بازنمی گردید ؟
( آیا می پندارید که سیر تکاملی خود را به سوی یک واقعیت مطلق ادامه نمی دهید ؟
و به خدا باز نمی گردید ؟
) و نیز می فرماید : و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون .
(3) جن و انس را جز برای بندگی و اطاعت - خدا - نیافریدیم .
( تا راههای خداشناسی را بپیمایند و به کمال انسانیت برسند .
)لابد توجه دارید که مقصود از عبادت در این آیه و آیات و روایات همانند آن , تنهایک رشته مراسم و مناسک شکل یافته مذهبی نیست .
مقصود از عبادت و بندگی , تسلیم شدن و تسلیم مطلق بودن , در برابر دستورات خداوند است .
دستوراتیکه به خاطرتکامل روح و جسم فرد و اجتماع مقرر شده است .
جمله : ما خلق العباد لیعرفوه (4) آفرینش بندگان جز برای این نیست که آنها - خدا - را بشناسند .
و نظایر آن که در روایات اسلامی دیده می شود همه همین مفهوم و معنا را می رسانند که : هدف از آفرینش تکامل همه جانبه این جهانی و آن جهانی انسان است .
و نیز جمله : ما خلقتم للفناء بل خلقتم للبقاء .
(5) برای نابودی و نیستی آفریده نشدید , بلکه هدف از آفرینش جاودانگی شماست .
هدف از خلقت انسانراکمال نهایی و حیات جاودانی معرفی می کند .
اگر فلاسفه اسلامی گفته اند : کارهای خدا بدون غرض و هدف انجام می گیرد و یا به تعبیر دیگر غرض و هدف خدا , خود خدا می باشد .
مقصودشان این است که : هدف خدااز آفرینش جهان و انسانها , سود طلبی و گریز از زیان و ضرر نبوده و نیست .
بلکه نتیجه خلقت جهان و انسان - بدانگونه که گفتیم - تکامل قهری جهان و تکامل ارادی و اختیاری انسانهاست .
گاه می پرسند : مگر خداوند به عبادت انسان احتیاجی داشت که او را برای عبادت خلق کرد ؟
در آنچه گفته آمد پاسخ این سئوال نیز به روشنی داده شد .
چرا که : دانستیم خداجهان و انسانرا برای تکامل آفریده است و راه تکامل انسان در بندگی و اطاعت - به معنایی که ذکر شد - منحصر می باشد پس کاملا به جاست که گفته شود : خداوند بشر رابرای عبادت و تکامل همه جانبه آفریده است .
بدیهی است که عبادت بشر نفع و سودش به خود او می رسد و خدا به عبادت بشر هیچگونه نیازی ندارد .
ان اللّه لغنی عن العالمین (6) خداوند از همه موجودات بی نیاز است .
و نیز می پرسند : چرا خدا بشر را کامل نیافرید ؟
در پاسخ باید گفت : کمالی که به حقیقت کمال است و شایسته پاداش و تحسین است ,فضیلتی می باشد که انسان , با اراده و تصمیم خویش و در زمینه آزادی و اختیار آن را برای خود کسب کند .
اگر به کسی به طور ناخواسته ثروتی به بخشند و هم به طوری ناخواسته از او بگیرندو از آن ثروت , بیمارستان ها و آسایشگاهها و 000 بسازند , این عمل برای آنکس ,فضیلت و کمال محسوب نمی شود , هر چند که برای اجتماع سودمند است .
از اینرو اگرخدا بشر را کامل می آفرید , بشر هرگز استحقاق تحسین و پاداش را نداشت .
قرآن می گوید : انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا .
(7) ما راههای نیکی و بدی را به انسان نشان دادیم , تا او خود شکرگزار گردد - وفضیلت روحی و کمال انسانی را دریابد - و یا اینکه ناسپاس شود - و از کمال به دور ماند - .
پی نوشتها :
1. الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک و لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک جامع السعادات ج 3 ص 115
2. سوره 23 آیه 115
3. سوره 51 آیه 56
4. تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 132
5. از : رسول گرامی اسلام (ص ) بحار ج 6 ص 249 .
6. سوره 29 آیه 76
7. سوره 76 آیه 3
منبع: کتاب بیست پاسخ نویسنده : هیئت تحریریه موسسه در راه حق





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین