بی‌گمان، امامان(ع) برای هدایت مردم زحمات بسیاری را متحمل می‌شدند. در این مسیر، انسان‌های زیادی در اثر موعظه و نصیحت آنان هدایت و تربیت شدند، اما برخی انسان‌ها هدایت‌پذیر نبودند؛ لذا موعظه و هدایت امامان(ع) در آنها اثر نمی‌گذاشت. چنانچه پیامبران و اولیای الهی در طول رسالت خویش با دو گروه از انسان‌های هدایت‌پذیر و هدایت‌ناپذیر رو برو بودند. در محیط خانواده و نزدیکان آنها نیز برخی انسان‌های حق‌طلب و حق‌پذیر، و برخی چنین نبودند. چنان‌که تعلیم و تربیت حضرت نوح(ع)، به یکی از فرزندان وی تأثیر نگذاشت و او موعظه و نصیحت‌های پدر خویش را نادیده گرفت. این بدان جهت نبود که حضرت نوح(ع) در تربیت فرزند خود کوتاهی کرد؛ بلکه منشأ این امر عدم قابلیت فرزند وی برای هدایت بود؛ همان‌طور که قرآن کریم درباره همسران نوح و لوط فرموده است: «خداوند برای کسانی که کافر شده‏اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد می‏شوند!».[1] همچنین در مورد همسر امام حسن مجتبی(ع) نیز این مطلب صادق است؛ همسر آن‌حضرت (جعده) قابلیت تربیت و هدایت نداشت؛ نه این‌که امام در هدایت و تربیت همسر خود کوتاهی کرده باشد. همه امامان(ع) همان‌طور که به هدایت و نصیحت افراد جامعه می‌پرداختند، اعضای خانواده خود را نیز هدایت و موعظه می‌نمودند. و آنها را از خطرات هواهای نفسانی آگاهی می‌دادند، اما در برخی از اعضای خانواده اثر نمی‌گذاشت و تحت تأثیر هواهای نفسانی و وعده‌های دشمنان قرار می‌گرفتند. بنابراین امکان دارد، برخی بتوانند ارتباطی نزدیک - همچون ارتباط زناشویی- با پیامبری از پیامبران الهی یا امام معصوم(ع) داشته باشند؛ اما با سوء اختیار خود، به راه کفر و گناه بروند و گرفتار بدفرجامی شوند؛ مانند «جعده» همسر امام حسن مجتبی(ع) که به امام خیانت کرد و چون امام الگوی مردم بود، تا لحظه آخر با او رفتار عادی داشت و از علم لدنی خود استفاده نکرد.[2] برای آگاهی بیشتر نمایه‌های زیر را مطالعه کنید: «امام حسن (ع) و جعده»، سؤال 4733 «اعتقادات شیعه دربارۀ عائشه»، سؤال 4523 «فلسفۀ درد و رنج در زندگی اولیای الاهی»، سؤال 2056 «زندگینامه امام جواد (ع)»، سؤال 17243 [1] . تحریم، 10. [2] . گروه محققان، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، دفتر نهم( ویژه رمضان)، ص 205، دفتر نشر معارف، قم، چاپ: دهم، 1389ش.
در تاریخ ائمه اطهار(ع) آمده؛ فلان امام(ع) را همسر او که مثلاً دختر خلیفه به ناحق وقت بوده سم میدهد و امام معصوم(ع) به شهادت میرسد، من چگونه به امامی که کنترلی بر خانه و خانواده خود ندارد امام خود بدانم؟
بیگمان، امامان(ع) برای هدایت مردم زحمات بسیاری را متحمل میشدند. در این مسیر، انسانهای زیادی در اثر موعظه و نصیحت آنان هدایت و تربیت شدند، اما برخی انسانها هدایتپذیر نبودند؛ لذا موعظه و هدایت امامان(ع) در آنها اثر نمیگذاشت. چنانچه پیامبران و اولیای الهی در طول رسالت خویش با دو گروه از انسانهای هدایتپذیر و هدایتناپذیر رو برو بودند. در محیط خانواده و نزدیکان آنها نیز برخی انسانهای حقطلب و حقپذیر، و برخی چنین نبودند. چنانکه تعلیم و تربیت حضرت نوح(ع)، به یکی از فرزندان وی تأثیر نگذاشت و او موعظه و نصیحتهای پدر خویش را نادیده گرفت. این بدان جهت نبود که حضرت نوح(ع) در تربیت فرزند خود کوتاهی کرد؛ بلکه منشأ این امر عدم قابلیت فرزند وی برای هدایت بود؛ همانطور که قرآن کریم درباره همسران نوح و لوط فرموده است: «خداوند برای کسانی که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد میشوند!».[1] همچنین در مورد همسر امام حسن مجتبی(ع) نیز این مطلب صادق است؛ همسر آنحضرت (جعده) قابلیت تربیت و هدایت نداشت؛ نه اینکه امام در هدایت و تربیت همسر خود کوتاهی کرده باشد. همه امامان(ع) همانطور که به هدایت و نصیحت افراد جامعه میپرداختند، اعضای خانواده خود را نیز هدایت و موعظه مینمودند. و آنها را از خطرات هواهای نفسانی آگاهی میدادند، اما در برخی از اعضای خانواده اثر نمیگذاشت و تحت تأثیر هواهای نفسانی و وعدههای دشمنان قرار میگرفتند. بنابراین امکان دارد، برخی بتوانند ارتباطی نزدیک - همچون ارتباط زناشویی- با پیامبری از پیامبران الهی یا امام معصوم(ع) داشته باشند؛ اما با سوء اختیار خود، به راه کفر و گناه بروند و گرفتار بدفرجامی شوند؛ مانند «جعده» همسر امام حسن مجتبی(ع) که به امام خیانت کرد و چون امام الگوی مردم بود، تا لحظه آخر با او رفتار عادی داشت و از علم لدنی خود استفاده نکرد.[2] برای آگاهی بیشتر نمایههای زیر را مطالعه کنید: «امام حسن (ع) و جعده»، سؤال 4733 «اعتقادات شیعه دربارۀ عائشه»، سؤال 4523 «فلسفۀ درد و رنج در زندگی اولیای الاهی»، سؤال 2056 «زندگینامه امام جواد (ع)»، سؤال 17243 [1] . تحریم، 10. [2] . گروه محققان، پرسشها و پاسخها، دفتر نهم( ویژه رمضان)، ص 205، دفتر نشر معارف، قم، چاپ: دهم، 1389ش.
- [سایر] لطفاً تاریخ ولادت، شهادت و مدت امامت هر کدام از امامان معصوم(ع) را ذکر کنید.
- [سایر] در مواجهه با متون حدیثی در بسیاری مواقع در ابواب و موضوعات مختلف حدیثی، به احادیثی برمیخوریم که هیچ فهمی از حدیث نداریم؛ یعنی هر چقدر در مورد حدیث فکر میکنیم و به قول معروف حدیث را بالا و پایین میکنیم؛ هیچ فهمی از حدیث برایمان حاصل نمیشود که منظور امام معصوم(ع) از این مطالب چیست؟ در بسیاری موارد وقتی به اینگونه از احادیث برمیخورم با خودم میگویم اگر من زمان امام معصوم(ع) بودم یا امام معصوم(ع) الآن بود و این مطالب را میفرمود؛ قطعاً میرفتم پیش امام(ع) تا خود ایشان برایم توضیح دهند که منظورشان از فلان مطلب چیست؟ چون من هیچ فهم و درکی از این مطالب پیدا نکردم. حال سؤالم این است که آیا راویان حدیث که این احادیث را از ائمه(ع) نقل کردهاند؛ خودشان فهمیدهاند که مثلاً فلان حدیث یعنی چه یا نفهمیدهاند؟! اگر نفهمیدهاند جا داشت از خود امام معصوم(ع) منظور امام(ع) را بپرسند. اما اگر فهمیدهاند چرا آنها آن زمان فهمیدهاند اما الآن ما نمیفهمیم؟! حتی برخی مواقع میشود که علمای بزرگ ما در شرح برخی احادیث مینویسند عقول در فهم این حدیث حیران میشود؛ یا مثلاً مینویسند این حدیث از اسرار اهل البیت(ع) است که باید علمش را به خودشان واگذار کنیم. فلان حدیث را نه تنها من نوعی بیسواد یا یک طلبه مبتدی نفهمیدهام، بلکه علمای بزرگ ما نیز نفهمیدهاند. حال یعنی راویان حدیث حتی از علمای بزرگ ما نیز سوادشان بیشتر بوده؟! یعنی حدیثی را فرضاً ابان بن تغلب فهمیده یا أبوبصیر فهمیده یا زراره فهمیده اما علامه مجلسی(ره) نفهمیده یا مثلاً ملاصالح مازندرانی(ره) نفهمیده و قس علی هذا. سؤال بعد آنکه اصلاً چرا ائمه(ع) اینطور مطالب را فرمودهاند؟! مطالبی که الان پس از 1400 سال حتی علما و بزرگان ما نیز از فهم آن عاجز هستند؛ به چه مناسبت باید بیان شود؟! آیا نعوذبالله بیان این مطالب که حتی بزرگان و علما پس از 1400 سال از فهم آن عاجز هستند؛ لغو و بیهوده نبوده؟!
- [سایر] 1. چرا امام معصوم(ع) از جان بیگناه زائر و میهمان خود محافظت نمیکند؟ مگر امام به قصد هدایت و حفاظت از جان و مال و دین افراد نیامده است؟ چطور زائران آن که به قصد دیدار و زیارت به خدمت امام رسیدند (نه شرکت در جهاد و به قصد شهادت) در معرض حوادث تروریستی قرار میگیرند و امام(ع) حافظ جان آنان نمیشود؟ 2. چگونه خداوند متعال در حفظ قرآن خود شخصاً ضمانت حفظ او را به عهده میگیرد و در امر کعبه به عنوان یک موضوع بر اساس اقتضائات و به سبب امور خاص به حفاظت بر خواسته ولی برای حفظ مرقدهای مطهر ائمه اطهار(ع) اقدامی نمیکند؟ تشکر میکنم اگر مستند پاسخ داده شود و بتواند اینجانب و دوستان حقیر را قانع نمایید.
- [سایر] اخیر با دختری آشنا شدم که معتقدم می تواند همسر خوبی برای من باشد. اما تنها مشکل آن است که خانواده من شیعه هستند و خانواده او سنی. دیدگاه من این است که برادران و خواهران اهل سنت برادران و خواهران اسلامی ما هستند حتی اگر آنها کمی گمراه باشند. مادرم احساس خوبی از اهل سنت ندارد و می گوید که: آنها از سه خلیفه ای پیروی می کنند که اهانت و صدماتی را به اهل بیت (ع) وارد کرده اند و موجب اذیت و آزار آنها شده اند و اذیت آنها اذیت و آزار خدا است. او می گوید که: آوردن یک شخص سنی به خانواده ممکن است غضب خدا و اسلام را در پی داشته باشد اما من آن دختر را دوست دارم و فکر می کنم که می تواند ارتباط خوبی با من داشته باشد و بهترین همسر برای من باشد در عین حال نمی خواهم بر خلاف خواست خدا کاری انجام داده باشم و نسبت به مادرم بی احترامی کنم و می خواهم او هم بر این تصمیم هم صحه بگذارد و آن را بپذیرد. حالا می خواستم بدانم در کجاها این مسائل نادرست پیرامون ازدواج شیعه و سنی وجود دارد؟
- [سایر] چند روایت محدود (چهار یا پنچ) روایت به این مضمون وجود دارد که: حضرت امام حسن و امام حسین (ع) بر سینه پیامبر (ص) بازی می کردند یا در برخی از روایات وارد شده است که در هنگام کودکی بر سینه پیامبر (ص) بول (ادرار) می کردند، یا درباره امام صادق (ع) چنین وارد شده است که زمان کودکی بعضی از پرندگان مانند پرستو را در صحن مسجد الحرام اذیت می کردند، به طوری که امام سجاد یا امام باقر (ع) ایشان را از این کار نهی می کردند. این دسته از روایات که دلالت بر افعال بچه گانه از طرف امامان معصوم (ع) در زمان طفولیت آنان دارد چگونه است؟ با این که در برخی دیگر از روایات مانند روایت امام رضا (ع) یا در برخی از آیات قرآن که از انبیا و زندگی آنان صحبت به میان آمده است؛ مانند حضرت عیسی، حضرت یحیی، حضرت یوسف و حضرت سلیمان آیاتی وارد شده است که چنین مطالبی در آن نیست. آیا رویاتی نداریم که در آن در ضمن شمردن علامات امام معصوم (ع) می فرماید: طهارت ولادت (حلال زاده بودن)، داشتن آثار فضل و کمال از کودکی، و اهل لهو و لعب نبودن. یا امیر المؤمنین (ع) در بیان این خصوصیات می فرمایند: ( امامی که شایسته مقام امامت است دارای علاماتی است؛ از آن جمله این که از تمام گناهان کوچک و بزرگ معصوم باشد، لغزشی در فتوا نداشته باشد و جواب خطا ندهد و در نهایت سهو و نسیان نداشته و لهو و بازی در امور دنیا ندارد. همان طور که می دانیم بدرستی که برخی از امامان ما در کودکی به امامت رسیدند؛ از جمله امام جواد (ع) و حضرت حجت (عج) و ما هم در زیارت جامعه کبیره آنان را مورد خطاب قرار می دهیم که "او شما را بعلم خود برگزیده، و برای خزانه داری مخازن غیب خود پسندیده، و برای پاسداری سرّ خود انتخاب کرده، و بقدرت خود اختیار فرموده، و به هدایت خود عزیز ساخته، و به برهان خود اختصاص داده، و برای مشعل داری نور خود برگماشته، و به روح خود تأیید فرموده، و بخلافت شما در زمین خودش، رضایت داده، و شما را حجّت های خود بر خلق خویش و یاران دین و حافظان سرّ و خازنان علم، و ودیعت گاه حکمت، و مترجمان وحی، و ارکان توحید، و شاهدان بر خلق، و نشانههای راهنما برای بندگان، و نورافکنها در شهرها، و راهنمایان به صراط خود قرار داده است. او شما را از لغزش ها مصون داشته، و از دستبرد فتنهها ایمنی بخشیده، و از پلیدی ها پاک ساخته، و ناپاکی را از ساحت قدستان دور گردانده، و شما را بینهایت پاکیزه داشته، و از این رو، شما جلالش را عظیم داشتید، و شأنش را بزرگ ساختید، و کرمش را تمجید کردید، و ذکرش را دوام بخشیدید، و پیمانش را مؤکّد نمودید، و ..). امیدوارم به طور مفصل پاسخ دهید، چرا که این شبهه در میان شیعیان پخش شده و برخی که خودشان را به شیعه منسوب می کنند و مقام ائمه را در سطح یک مفتی یا مبلغ می دانند با تفسیر این روایات در صدد تقلیل مقام و شأن ائمه و امامان معصوم (ع) هستند. مجددا از شما می خواهم با دادن پاسخ دقیق و عمیق به این شبهه، آن را از اذهان شیعیان پاک کنید. با تشکر
- [سایر] روایات و مطالبی در کتب شیعه موجود است که شیعیان اسماعیلی برای اثبات امامت اسماعیل از آنها استفاده می کنند. لطفا کیفیت رد و یا مفهوم واقعی این روایات را بفرمایید. بخصوص روایت اول که در کتب شیعه برای نشان دادن امامت امام حسن عسکری (ع) استفاده می شود. ایضاً منابعی تاریخی نیز وجود دارد که بر حیات اسماعیل پس از شهادت پدر تأکید دارند، این مطالب چگونه رد می شوند. 1. روی الکلینی والمفید والطوسی عن أبی هاشم داود بن القاسم الجعفری قال : کنت عند أبی الحسن العسکری وقت وفاة ابنه أبی جعفر وقد کان أشار إلیه ودل علیه، وانی لأفکر فی نفسی وأقول هذه قصة أبی إبراهیم وقصة إسماعیل، فاقبل إلی أبو الحسن وقال: نعم یا أبا هاشم بدا لله فی أبی جعفر وصیر مکانه أبا محمد کما بدا له فی إسماعیل بعدما دل علیه أبو عبدالله ونصبه، وهو کما حدثتک نفسک وأنکره المبطلون .. أبو محمد ابنی الخلف من بعدی عنده ما تحتاجون إلیه، ومعه آلة الإمامة والحمد لله !! 3. ذکر الولید بن صبیح أن أباه قد أوصی إلیه وقال : کان بینی وبین رجل یقال له : عبد الجلیل صداقة فی قدم، فقال لی : إن أبا عبدالله أوصی إلی إسماعیل فی حیاته قبل موته بثلاث سنین !! انظر البحار : (48 / 22 ). 5. منابعی که بر حیات اسماعیل تاکید دارند: الجوینی .تاریخ جهان .لندن 1937-1912 م3 ص146.رشید الدین .اسماعیلیان.ص10 .دی غویه مذکرات قرامطة البحرین .لیدن 1886 ص203 .مقالة کازانوفا فی JA .سلسلة 11. 19. 1922 ص126.ص135
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند