«استیناف»؛ مصدر باب استفعال از ریشه «أنف» است و «إستئناف» و «إئتناف» به معنای ابتدا است. «اسْتَأْنَفَ الشَّیْ‌ءَ و ائْتَنَفَهُ: أَخَذَ أَوَّلَهُ و ابْتَدَأَه»؛ یعنی آن‌را سر آغاز کار گرفت و از آن شروع کرد.[1] حروف استیناف مانند واو و فاء استینافیه در لغت عرب در مقابل حروف عطف و... کاربرد دارند و در جایی استعمال می‌شوند که هدف از آن، قطع ارتباط میان جمله بعد با ماقبل خود باشد. در این‌جا نمونه‌هایی از آن‌را ذکر می‌نماییم: 1. «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ»؛[2] او کسی است که این کتاب(آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن‌] است؛ که اساس این کتاب می‌باشد؛ (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف می‌گردد.) و قسمتی از آن، «متشابه» است ‌[آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن می‌رود؛ ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار می‌گردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسیر (نادرستی) برای آن می‌طلبند.» فاء در «فأما الذین...» استیناف است[3] که بعد از آن که آیات به محکم و متشابه تقسیم شد سخن را آغاز و از سر می‌گیرد و به احکام آن می‌پردازد. 2. «یَأَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ وَ قَالَت طَّائفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ ءَامِنُواْ بِالَّذِی أُنزِلَ عَلیَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَ اکْفُرُواْ ءَاخِرَهُ لَعَلَّهُمْ َیرْجِعُونَ»؛[4] ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل (می‌آمیزید و) مشتبه می‌کنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده می‌دارید در حالی که می‏دانید؟ و جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: «(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانی پیشین می‌دانند و این توطئه کافی است که آنها را متزلزل سازد). واو در «و قالت طائفة...»، واو استیناف است؛[5] یعنی جمله بعد را از قبل جدا ساخته و به مسئله دیگری می‌پردازد. البته تذکر این نکته الزامی است که؛ اگر به صورت مجموعه به آیات قرآن نظر کنیم پیوسته و مرتبط با یکدیگر هستند، اما وقتی به صورت جزئی نظر می‌کنیم برخی آیات به صورت ظاهر، ارتباطشان با یکدیگر قطع می‌شود. [1] . واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 12، ص 96، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق. [2] . آل عمران، 7. [3] . صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی إعراب القرآن، ج 3، ص 111، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، دمشق‏، بیروت، چاپ چهارم، 1418ق. [4] . آل عمران، 71 – 72. [5] . الجدول فی إعراب القرآن، ج 3، ص 215.
«استیناف»؛ مصدر باب استفعال از ریشه «أنف» است و «إستئناف» و «إئتناف» به معنای ابتدا است. «اسْتَأْنَفَ الشَّیْءَ و ائْتَنَفَهُ: أَخَذَ أَوَّلَهُ و ابْتَدَأَه»؛ یعنی آنرا سر آغاز کار گرفت و از آن شروع کرد.[1]
حروف استیناف مانند واو و فاء استینافیه در لغت عرب در مقابل حروف عطف و... کاربرد دارند و در جایی استعمال میشوند که هدف از آن، قطع ارتباط میان جمله بعد با ماقبل خود باشد. در اینجا نمونههایی از آنرا ذکر مینماییم:
1. «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ»؛[2] او کسی است که این کتاب(آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن] است؛ که اساس این کتاب میباشد؛ (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف میگردد.) و قسمتی از آن، «متشابه» است [آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن میرود؛ ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار میگردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسیر (نادرستی) برای آن میطلبند.»
فاء در «فأما الذین...» استیناف است[3] که بعد از آن که آیات به محکم و متشابه تقسیم شد سخن را آغاز و از سر میگیرد و به احکام آن میپردازد.
2. «یَأَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ وَ قَالَت طَّائفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ ءَامِنُواْ بِالَّذِی أُنزِلَ عَلیَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَ اکْفُرُواْ ءَاخِرَهُ لَعَلَّهُمْ َیرْجِعُونَ»؛[4] ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل (میآمیزید و) مشتبه میکنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده میدارید در حالی که میدانید؟ و جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: «(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) بازگردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانی پیشین میدانند و این توطئه کافی است که آنها را متزلزل سازد).
واو در «و قالت طائفة...»، واو استیناف است؛[5] یعنی جمله بعد را از قبل جدا ساخته و به مسئله دیگری میپردازد.
البته تذکر این نکته الزامی است که؛ اگر به صورت مجموعه به آیات قرآن نظر کنیم پیوسته و مرتبط با یکدیگر هستند، اما وقتی به صورت جزئی نظر میکنیم برخی آیات به صورت ظاهر، ارتباطشان با یکدیگر قطع میشود. [1] . واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 12، ص 96، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق. [2] . آل عمران، 7. [3] . صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی إعراب القرآن، ج 3، ص 111، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، دمشق، بیروت، چاپ چهارم، 1418ق. [4] . آل عمران، 71 – 72. [5] . الجدول فی إعراب القرآن، ج 3، ص 215.
- [سایر] نمونه ی قرآنی از یک ارتباط سالم بین دختر و پسر بیان کنید.
- [سایر] چند نمونه از بدعتهای خلیفه دوم را ذکر کنید؟
- [سایر] چند نمونه از روایات اهل سنت درباره حضرت مهدی (عج) را ذکر کنید.
- [سایر] نمونه هایی از حالت عرفانی پیامبر(ص) و ائمه(ع) را در نماز ذکر کنید ؟
- [سایر] دستور عمل چند نمونه استخاره کوتاه و سریع را با منبعی موثق ذکر نمایید.
- [سایر] چند نمونه تاریخی بر اثبات جزیه در برابر حمایت مسلمانان ذکر نمایید.
- [سایر] رهنمود حضرتعالی در خصوص رابطه با آمریکا چیست ؟ لطفا به عنوان نمونه مثالی در این رابطه ذکر فرمایید؟
- [سایر] نشانه های قدرت خدا در آفرینش چیست؟ چند نمونه از قدرت خدا در آفرینش را ذکر کنید.
- [سایر] آیا نمونه هایی در تاریخ ذکر شده که سپاه کوفه در حادثه کربلا از قواعد جنگی تجاوز کردند؟
- [سایر] هنگام گوش دادن به خطبه نماز جمعه، حکم ذکر گفتن زیر لب یا خواندن سوره های کوتاه قرآنی چیست؟
- [آیت الله خوئی] اگر زن بگوید یائسهام نباید حرف او را قبول کرد ولی اگر بگوید شوهر ندارم حرف او قبول میشود.
- [آیت الله اردبیلی] به مجرّد این که زن بگوید: (یائسهام) حرف او قبول نمیشود، ولی اگر بگوید: (شوهر ندارم) حرف او قبول میشود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر زن بگوید یائسهام نباید حرف او را قبول کرد، ولی اگر بگوید شوهر ندارم، حرف او قبول میشود.
- [آیت الله بروجردی] اگر زن بگوید یائسهام نباید حرف او را قبول کرد، ولی اگر بگوید شوهر ندارم حرف او قبول میشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است بین اذان و اقامه یک قدم بردارد، یا قدری بنشیند، یا سجده کند، یا ذکر بگوید، یا دعا بخواند، یا قدری ساکت باشد، یا حرفی بزند، یا دو رکعت نماز بخواند؛ ولی حرف زدن بین اذان و اقامه نماز صبح و نماز خواندن بین اذان و اقامه نماز مغرب مستحب نیست.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است بین اذان و اقامه یک قدم بر دارد ، یا قدری بنشیند ، یا سجده کند ، یا ذکر بگوید ، یا دعا بخواند ، یا قدری ساکت باشد ، یا حرفی بزند ، یا دو رکعت نماز بخواند . ولی حرف زدن بین اذان و اقامه نماز صبح مستحب نیست .
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بین اذان و اقامه یک قدم بر دارد یا قدری بنشیند یا سجده کند یا ذکر بگوید یا قدری ساکت باشد یا حرفی بزند یا دو رکعت نماز بخواند ولی حرف زدن بین اذان و اقامه نماز صبح مستحب نیست ، نماز خواندن بین اذان و اقامة مغرب را به امید ثواب بجا بیاورد .
- [امام خمینی] مستحب است بین اذان و اقامه یک قدم بردارد یا قدری بنشیند یا سجده کند یا ذکر بگوید یا دعا بخواند یا قدری ساکت باشد یا حرفی بزند یا دو رکعت نماز بخواند. ولی حرف زدن بین اذان و اقامه نماز صبح مستحب نیست، ولی نماز خواندن بین اذان و اقامه نماز مغرب را به امید ثواب بیاورد.
- [آیت الله اردبیلی] انسان میتواند به امید کسب ثواب بین اذان و اقامه یک قدم بردارد یا قدری بنشیند یا سجده کند یا ذکر بگوید یا دعا بخواند یا قدری ساکت باشد یا حرفی بزند یا دو رکعت نماز بخواند، ولی حرف زدن بین اذان و اقامه نماز صبح مکروه است و بهتر است دو رکعت نماز را بین اذان و اقامه نماز مغرب، بجا نیاورد.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بین اذان و اقامه یک قدم بردارد، یا قدری بنشیند، یا سجده کند، یا ذکر بگوید، یا دعا بخواند، یا قدری ساکت باشد، یا حرفی بزند، یا دو رکعت نماز بخواند؛ ولی حرف زدن بین اذان و اقامة نماز صبح و نماز خواندن بین اذان و اقامة نماز مغرب مستحب نیست.