نشانه های قدرت خدا در آفرینش چیست؟ چند نمونه از قدرت خدا در آفرینش را ذکر کنید. برای پاسخ دادن به این سؤال ابتدا راجع به قدرت خدای تعالی سپس چند آیه از قران را به همراه شرح مختصری از آیات می آوریم. 1- توضیحی راجع به قدیر بودن خدای تعالی کلمه قدیر یکی از اسماء حسنای خدای تعالی است که مرکز همه قدرتها است. راغب میگوید: ( کلمه قدرت هر گاه وصف انسان قرار گیرد نام هیئتی برای انسان است که با آن میتواند کاری را که میخواهد انجام دهد. و چون خدای تعالی با آن وصف شود،معنای عاجز نبودن را میدهد. این کلمه تنها در مورد خدای تعالی بطور مطلق استعمال میشود، و تنها در مورد او است که میتوان بطور مطلق گفت قادر است، و اما غیر خدای تعالی محال است کسی قادر مطلق باشد، هر چند که لفظ قادر بطور مطلق در باره آن اطلاق بشود. پس هر گاه بخواهیم غیر خدا را قادر بخوانیم حق کلام این است که بگوییم فلانی قادر بر فلان کار است. و اگر بگوییم فلانی قادر است، صرف تعبیر است و گر نه معنایش مقید است، چون آن کس، قادر بر کار معینی است، نه قادر مطلق. و به همین جهت است که غیر از خدا احدی به این صفت توصیف نمیشود، مگر آنکه به ضدش نیز توصیف میشود، چون غیر خدا هر که را فرض کنیم به هر کاری که قادر باشد، از کارهای دیگر عاجز است، تنها کسی که بطور کلی عجز از او منتفی است و به هیچ وجه متصف به آن نمیشود، خداست. و کلمه قدیر به معنای آن فاعلی است که هر چه بخواهد میکند، و بر مقتضای حکمت هم میکند، نه زائد بر آن، و نه ناقص از آن، و به همین جهت صحیح نیست که غیر از خدای تعالی کسی به این صفت متصف شود: انه علی ما یشاء قدیر- او است که بر هر چه بخواهد قدیر است. کلمه مقتدر نیز قریب المعنای با کلمه قدیر است و به همین معنا است جمله عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ چیزی که هست در غیر خدای تعالی هم استعمال میشود، و در غیر خدا معنایش متکلف و مکتسب قدرت است، یعنی کسی که برای به دست آوردن قدرت خود را به زحمت میاندازد، و خود را قدرتمند وانمود میکند ) و حقا خوب معنا کرده، چیزی که هست در آنجا که گفت و چون خدای تعالی با آن وصف شود معنای عاجز نبودن را میدهد پیداست که سهلانگاری نموده، چون صفات ذاتی خدای تعالی از قبیل حیات و علم و قدرت معانی ایجابی هستند، نه سلبی برای اینکه عین ذاتند، و معقول نیست معنای سلبی عین ذات باشد، مثلا معنای حیات، نداشتن مرگ، و معنای علم، نداشتن جهل، و معنای قدرت، نداشتن عجز باشد این عقیده صابئین است، و لازمهاش این است که ذات خدا خالی از صفات کمال باشد. پس حق مطلب این است که: معنای قدرت در خدای تعالی نیز قدرت بر انجام هر کاری باشد که اراده کرده، و لازمه آن این است که مطلق عجز از ساحت او نفی شود. 2- آیاتی از قرآن: [سوره الروم (30): آیات 22 تا 25] (وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السماوات و الارض) از نشانههای بزرگ خدا آفرینش آسمانها و زمین است آسمانها با آن همه کرات، با آن همه منظومهها و کهکشانها، آسمانهایی که اندیشه بلندپرواز انسان از درک عظمت آن عاجز و فکر از مطالعه آن خسته میشود و هر قدر علم و دانش انسان پیش میرود نکتههای تازهای از عظمتش آشکار میگردد. یک روز بود که انسان کواکب آسمان را همین تعدادی میدانست که با چشم دیده میشود (دانشمندان آنچه را با چشم غیر مسلح دیده میشود حدود پنج الی ششهزار احصاء کردهاند).اما هر قدرتلسکوپهای قویتر و عظیمتری ساخته شد عظمت و کثرت ستارگان آسمان فزونتر گردید، تا آنجا که امروز معتقدند تنها کهکشان ما که یکی از انبوه کهکشانهای آسمان است بیش از یکصد میلیون ستاره دارد که خورشید ما با عظمت خیره کنندهاش یکی از ستارگان متوسط آن محسوب میشود!، و تنها خدا میداند که در همه کهکشانها که تعداد آنها بر هیچکس روشن نیست چقدر ستاره وجود دارد. همچنین هر قدر علوم طبیعی، زمینشناسی، گیاهشناسی، حیوانشناسی و علم تشریح و فیزیولوژی و روانشناسی و روانکاوی پیشرفت میکند عجائب تازهای در باره آفرینش زمین کشف میشود که هر یک آیتی از آیات عظمت وقدرت خدا است. سپس به یکی از آیات بزرگ انفسی سخن را منتقل ساخته میگوید: اختلاف زبانها و رنگهای شما نیز از آیات عظمت او است! (وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ).بی شک زندگی اجتماعی بشر بدون شناخت افراد و اشخاص ممکن نیست که اگر یک روز همه انسانها یک شکل و یک قیافه و دارای یک قد و قواره باشند در همان یک روز شیرازه زندگی آنها بهم میریزد، نه پدر و فرزند و همسر از بیگانه شناخته میشوند، و نه مجرم از بیگناه، بدهکار از طلبکار، فرمانده از فرمانبر و رئیس از مرءوس، و میزبان از مهمان، دوست از دشمن شناخته نمیشود و چه جنجال عجیبی بر پا خواهد شد! اتفاقا گاهی این مساله در مورد برادران دوقلو که از هر نظر شباهت با هم دارند پیش میآید و چه مشکلاتی در برخورد مردم و مناسبات با آنها روی میدهد تا آنجا که شنیدهایم گاهی یکی از برادران دو قلوی همرنگ و هم شکل، بیمار بوده و مادر دارو را به دیگری داده است! لذا برای سازمان یافتن اجتماع بشر خداوند صداها و رنگها را مختلف قرار داده است. به گفته فخر رازی در ذیل آیه مورد بحث، شناسایی انسان نسبت به انسان یا باید از طریق چشم حاصل شود یا به وسیله گوش، خداوند برای تشخیص چشم رنگها و صورتها و شکلها را مختلف آفریده، و برای تشخیص گوش اختلاف آوازها و آهنگهای صدا را ایجاد کرده است، بطوری که در تمام جهان نمیتوان دو انسان را پیدا کرد که از نظر چهره و آهنگ صدا از تمام جهات یکسان باشند یعنی صورت انسان که عضو کوچکی است و آهنگ صدای انسان که موضوع سادهای است به قدرت پروردگار به میلیاردها شکل مختلف در میآید و این از آیات عظمت او است. البته این احتمال نیز وجود دارد- و بعضی از مفسران بزرگ به آن اشاره کردهاند- که اختلاف السنه به معنی اختلاف زبانها از قبیل عربی و فارسی و مانند آن باشد، و اختلاف رنگها اشاره به اختلاف نژادها که هر نژادی رنگی دارد. ولی میتوان معنی وسیعی از کلمه اختلاف استفاده کرد که شامل این تفسیر و تفسیر ما قبل آن هر دو شود، و به هر معنی این تنوع خلقت شاهد عظمت و قدرت او است. فرید وجدی در دائرة المعارف خود ( جلد اول صفحه 496(ماده اله) از قول نیوتن دانشمند معروف غربی چنین نقل میکند که میگوید: در باره آفریدگار جهان و خداوند هرگز شک نکنید، زیرا معقول نیست ضرورت و علت و معلول فاقد شعور به تنهایی رهبر وجود باشد، چون ضرورت کور و یکسان در هر مکان و هر زمان متصور نیست که اینهمه کائنات متنوع و موجودات رنگارنگ از او صادر گردد، و ممکن نیست که وجود با نظام و ترتیب اجزائش و تناسبهای لازم و هماهنگ با تغییرات زمان و مکان ظاهر گردد، بلکه همه این امور حتما باید از مبدئی سرچشمه گرفته باشد، که دارای علم و حکمت و اراده است. قرآن در پایان آیه فوق میگوید: در این امور نشانههایی است برای عالمان و اندیشمندان (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ). چرا که آنها بیش از هر کس از این اسرار آگاه میشوند. وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (23) وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (24) وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ (25) ترجمه: 23- و از نشانههای او خواب شما در شب و روز است، و تلاش و کوششتان برای بهرهگیری از فضل پروردگار (و تامین معاش) در این امور نشانههایی است برای آنها که گوش شنوا دارند! 24- و از آیات او این است که برق (و رعد) را به شما نشان میدهد که هم مایه ترس است و هم امید (ترس از صاعقه، و امید به نزول باران) و از آسمان آبی فرو میفرستد که زمین را بعد از مردن به وسیله آن زنده میکند، در این نشانههایی است برای جمعیتی که عقل خود را به کار میگیرند. 25- و از آیات او این است که آسمان و زمین به فرمان او برپاست سپس هنگامی که شما را (در قیامت) از زمین فرا میخواند ناگهان همه خارج میشوید (و در صحنه محشر حضور مییابید). تفسیر: باز هم نشانههای عظمت او در برون و درون به دنبال بحثهای گذشته پیرامون آیات پروردگار در آفاق و انفس، آیات مورد بحث به گفتگو پیرامون بخش دیگری از این آیات بزرگ میپردازد. نخست پدیده خواب را به عنوان یک پدیده مهم آفرینش و نموداری از نظام حکیمانه آفریننده آن مورد توجه قرار داده میگوید: از آیات او خواب شما در شب و روز است، و نیز تلاش و کوشش شما برای بهرهگیری از فضل پروردگار و تامین نیازمندیهای زندگی (وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ). و در پایان میافزاید: در این امور آیات و نشانههایی است برای آنها که گوش شنوا دارند (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ). این حقیقت بر هیچ کس پوشیده نیست که همه موجودات زنده برای تجدید نیرو و به دست آوردن آمادگی لازم برای ادامه کار و فعالیت نیاز به استراحت دارند، استراحتی که به طور الزامی به سراغ آنها بیاید، و حتی افراد پر تلاش و یا حریص را ناگزیر به انجام آن سازد. چه عاملی برای وصول به این هدف بهتر از خواب تصور میشود که الزاما به سراغ انسان میآید و او را وادار میکند که تمام فعالیتهای جسمانی و بخش مهمی از فعالیتهای فکری و مغزی خویش را تعطیل کند، تنها دستگاههایی از جسم همانند قلب و ریه و بخشی از فعالیتهای مغزی که برای ادامه حیات لازم است به کار خود ادامه میدهند آنهم بسیار آرام و آهسته. این موهبت بزرگ الهی سبب میشود که جسم و روح انسان به اصطلاح سرویس شود، و با بروز حالت خواب که یک نوع وقفه و تعطیل کار بدن آرامش و رفع خستگی حاصل گردد، و انسان حیات و نشاط و نیروی تازهای پیدا کند. مسلما اگر خواب نبود روح و جسم انسان بسیار زود پژمرده و فرسوده میشد، و بسیار زود پیری و شکستگی به سراغ او میآمد، به همین دلیل خواب متناسب و آرام، راز سلامت، و طول عمر، و دوام نشاط جوانی است. قابل توجه اینکه اولا خواب را قبل از ابتغاء فضل اللَّه که در آیات قرآن به معنی تلاش برای روزی است قرار داده، اشاره به اینکه پایهای برای آن محسوب میشود، چرا که بدون خواب کافی ابتغاء فضل اللَّه مشکل است. ثانیا درست است که خواب معمولا در شب است و تلاش معاش در روز، اما چنان نیست که انسان نتواند این برنامه را به هنگام لزوم تغییر دهد، بلکه خداوند انسان را چنان آفریده که میتواند برنامه خواب خود را تغییر داده، و بر ضرورتها و نیازها منطبق سازد، تعبیر به مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ (خواب شما در شب و روز) گویا اشاره به همین نکته است. بدون شک برنامه اصلی خواب مربوط به شب است، و شب به خاطر آرامشی که از تاریکی پدید میآید اولویت خاصی در این مورد دارد، اما گاه شرائطی در زندگی انسان پیدا میشود که مثلا مجبور میشود شبانه سفر کند و روز استراحت نماید، اگر برنامه تنظیم خواب در اختیار انسان نبود چه مشکلی پیش میآمد؟ اهمیت این مطلب مخصوصا در عصر ما که بسیاری از مؤسسات صنعتی و پزشکی و درمانی مجبورند بطور مداوم در تمام شبانه روز کار کنند و تعطیل برنامههای آنها ممکن نیست، و لذا کارگران در سه نوبت به کار میپردازند، از هر زمان دیگری روشنتر است. نیاز جسم و روح انسان به خواب به اندازهای زیاد است که توانایی و تحمل انسان در برابر بیخوابی بسیار کم است و از چند شبانه روز تجاوز نمیکند، به همین جهت جلوگیری از خواب همیشه به عنوان یکی از دردناکترین شکنجهها نزد جباران و طاغوتیان شناخته شده است. و نیز به همین دلیل یکی از طرق درمان مؤثر بسیاری از بیماریها این است که بیمار را در خواب عمیق فرو میبرند، و از این راه توان و نیروی بیمار را افزایش میدهند. آیه بعد که پنجمین قسمت از آیات عظمت خدا را بیان میکند باز به سراغ آیات آفاقی میرود، و مسئله باران و رعد و برق و حیات زمین را پس از مرگ مورد توجه قرار داده، میگوید: از نشانههای خدا این است که برق را که هم مایه ترس است هم مایه امید، به شما نشان میدهد (وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً). ترس از خطرات ناشی از برق که گاه به صورت صاعقه در میآید و هر چیز را در حوزه آن قرار گیرد آتش میزند و خاکستر میکند، و امید از نظر نزول باران که غالبا بعد از رعد و برق به صورت رگبار فرو میریزد. بنا بر این، برق آسمان پیشاهنگی است برای نزول باران (علاوه بر فوائد گوناگون مهمی که در این برق نهفته شده و دانش امروز از آن پرده برداشته و ما در آغاز سوره رعد به آن اشاره کردیم) (1). سپس میافزاید: و از آسمان آبی نازل میکند که زمین را بعد از مرگش حیات میبخشد (وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها). زمین خشک و سوزانی که بوی مرگ از تمام آن به مشام میرسد بعد از نزول چند باران حیاتبخش آن چنان جان میگیرد و زنده میشود و آثار حیات به صورت گلها و گیاهان در آن نمایان میگردد که گاه باورکردنی نیست که این همان زمین مرده سابق است. در پایان آیه به عنوان تاکید میافزاید: در این امور آیات و نشانههایی است برای جمعیتی که تعقل و اندیشه میکنند (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ). آنها هستند که میفهمند در این برنامه حساب شده دست قدرتی در کار است که آن را رهبری و هدایت میکند و هرگز نمیتواند معلول تصادفها و ضرورتهای کور و کر باشد. در آخرین آیه، بحث از آیات آفاقی را در زمینه تدبیر نظام آسمان و زمین و ثبات و بقای آنها ادامه داده، میفرماید: یکی دیگر از آیات عظمت حق این است که آسمان و زمین به فرمان او برپا است (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ). یعنی نه تنها آفرینش آسمانها که در آیات قبل به آن اشاره شد آیتی است که برپایی و ادامه نظام آنها نیز آیتی دیگر میباشد، چه اینکه این اجرام عظیم در گردش منظم خود احتیاج به امور زیادی دارد که مهمترین آنها محاسبه پیچیده تعادل نیروی جاذبه و دافعه است. پروردگار بزرگ آن چنان این تعادل را سامان بخشیده که میلیونها سال بدون کمترین انحراف در مسیر خود گردش میکنند. و به تعبیر دیگر آیه گذشته اشاره به توحید خلقت بود، و این آیه اشاره به توحید ربوبیت و تدبیر است. تعبیر به قیام و برپایی آسمان و زمین، تعبیر لطیفی است که از حالات انسان گرفته شده، چرا که بهترین حالات انسان برای ادامه فعالیتها حالت قیام است که قادر بر انجام همه حوائج خود میباشد و تسلط کامل بر اطراف خویش دارد. تعبیر به امر در اینجا اشاره به نهایت قدرت پروردگار است که برای ادامه حیات و نظم این جهان پهناور تنها یک فرمان او کافی است. و در پایان این آیه با استفاده از زمینه بودن توحید برای معاد بحث را به این مسئله منتقل ساخته میفرماید: سپس هنگامی که شما را از زمین فرا میخواند ناگهان همه خارج میشوید (ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ). کرارا در آیات قرآن دیدهایم که خداوند مساله معاد را با تکیه بر نشانههای قدرت او در آسمان و زمین اثبات میکند و آیه مورد بحث نیز یکی از آنها است. تعبیر به دعاکم (شما را فرا میخواند) اشاره به این است که همانطور که برای تدبیر و نظم جهان یک فرمان او کافی است، برای بعث و نشور و رستاخیز نیز یک دعوت او کفایت میکند، مخصوصا با توجه به جمله إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ که اذا در آن به اصطلاح برای مفاجاة است روشن میسازد که با یک دعوت او همه ناگهان بیرون میریزند. ضمنا تعبیر دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ نشانه روشنی بر معاد جسمانی است که انسان در رستاخیز از این زمین فرا خوانده میشود (دقت کنید).
نشانه های قدرت خدا در آفرینش چیست؟ چند نمونه از قدرت خدا در آفرینش را ذکر کنید.
برای پاسخ دادن به این سؤال ابتدا راجع به قدرت خدای تعالی سپس چند آیه از قران را به همراه شرح مختصری از آیات می آوریم.
1- توضیحی راجع به قدیر بودن خدای تعالی
کلمه قدیر یکی از اسماء حسنای خدای تعالی است که مرکز همه قدرتها است.
راغب میگوید:
( کلمه قدرت هر گاه وصف انسان قرار گیرد نام هیئتی برای انسان است که با آن میتواند کاری را که میخواهد انجام دهد. و چون خدای تعالی با آن وصف شود،معنای عاجز نبودن را میدهد.
این کلمه تنها در مورد خدای تعالی بطور مطلق استعمال میشود، و تنها در مورد او است که میتوان بطور مطلق گفت قادر است، و اما غیر خدای تعالی محال است کسی قادر مطلق باشد، هر چند که لفظ قادر بطور مطلق در باره آن اطلاق بشود. پس هر گاه بخواهیم غیر خدا را قادر بخوانیم حق کلام این است که بگوییم فلانی قادر بر فلان کار است. و اگر بگوییم فلانی قادر است، صرف تعبیر است و گر نه معنایش مقید است، چون آن کس، قادر بر کار معینی است، نه قادر مطلق. و به همین جهت است که غیر از خدا احدی به این صفت توصیف نمیشود، مگر آنکه به ضدش نیز توصیف میشود، چون غیر خدا هر که را فرض کنیم به هر کاری که قادر باشد، از کارهای دیگر عاجز است، تنها کسی که بطور کلی عجز از او منتفی است و به هیچ وجه متصف به آن نمیشود، خداست.
و کلمه قدیر به معنای آن فاعلی است که هر چه بخواهد میکند، و بر مقتضای حکمت هم میکند، نه زائد بر آن، و نه ناقص از آن، و به همین جهت صحیح نیست که غیر از خدای تعالی کسی به این صفت متصف شود: انه علی ما یشاء قدیر- او است که بر هر چه بخواهد قدیر است. کلمه مقتدر نیز قریب المعنای با کلمه قدیر است و به همین معنا است جمله عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ چیزی که هست در غیر خدای تعالی هم استعمال میشود، و در غیر خدا معنایش متکلف و مکتسب قدرت است، یعنی کسی که برای به دست آوردن قدرت خود را به زحمت میاندازد، و خود را قدرتمند وانمود میکند )
و حقا خوب معنا کرده، چیزی که هست در آنجا که گفت و چون خدای تعالی با آن وصف شود معنای عاجز نبودن را میدهد پیداست که سهلانگاری نموده، چون صفات ذاتی خدای تعالی از قبیل حیات و علم و قدرت معانی ایجابی هستند، نه سلبی برای اینکه عین ذاتند، و معقول نیست معنای سلبی عین ذات باشد، مثلا معنای حیات، نداشتن مرگ، و معنای علم، نداشتن جهل، و معنای قدرت، نداشتن عجز باشد این عقیده صابئین است، و لازمهاش این است که ذات خدا خالی از صفات کمال باشد.
پس حق مطلب این است که: معنای قدرت در خدای تعالی نیز قدرت بر انجام هر کاری باشد که اراده کرده، و لازمه آن این است که مطلق عجز از ساحت او نفی شود.
2- آیاتی از قرآن: [سوره الروم (30): آیات 22 تا 25]
(وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السماوات و الارض) از نشانههای بزرگ خدا آفرینش آسمانها و زمین است
آسمانها با آن همه کرات، با آن همه منظومهها و کهکشانها، آسمانهایی که اندیشه بلندپرواز انسان از درک عظمت آن عاجز و فکر از مطالعه آن خسته میشود و هر قدر علم و دانش انسان پیش میرود نکتههای تازهای از عظمتش آشکار میگردد.
یک روز بود که انسان کواکب آسمان را همین تعدادی میدانست که با چشم دیده میشود (دانشمندان آنچه را با چشم غیر مسلح دیده میشود حدود پنج الی ششهزار احصاء کردهاند).اما هر قدرتلسکوپهای قویتر و عظیمتری ساخته شد عظمت و کثرت ستارگان آسمان فزونتر گردید، تا آنجا که امروز معتقدند تنها کهکشان ما که یکی از انبوه کهکشانهای آسمان است بیش از یکصد میلیون ستاره دارد که خورشید ما با عظمت خیره کنندهاش یکی از ستارگان متوسط آن محسوب میشود!، و تنها خدا میداند که در همه کهکشانها که تعداد آنها بر هیچکس روشن نیست چقدر ستاره وجود دارد.
همچنین هر قدر علوم طبیعی، زمینشناسی، گیاهشناسی، حیوانشناسی و علم تشریح و فیزیولوژی و روانشناسی و روانکاوی پیشرفت میکند عجائب تازهای در باره آفرینش زمین کشف میشود که هر یک آیتی از آیات عظمت وقدرت خدا است.
سپس به یکی از آیات بزرگ انفسی سخن را منتقل ساخته میگوید: اختلاف زبانها و رنگهای شما نیز از آیات عظمت او است! (وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ).بی شک زندگی اجتماعی بشر بدون شناخت افراد و اشخاص ممکن نیست که اگر یک روز همه انسانها یک شکل و یک قیافه و دارای یک قد و قواره باشند در همان یک روز شیرازه زندگی آنها بهم میریزد، نه پدر و فرزند و همسر از بیگانه شناخته میشوند، و نه مجرم از بیگناه، بدهکار از طلبکار، فرمانده از فرمانبر و رئیس از مرءوس، و میزبان از مهمان، دوست از دشمن شناخته نمیشود و چه جنجال عجیبی بر پا خواهد شد! اتفاقا گاهی این مساله در مورد برادران دوقلو که از هر نظر شباهت با هم دارند پیش میآید و چه مشکلاتی در برخورد مردم و مناسبات با آنها روی میدهد تا آنجا که شنیدهایم گاهی یکی از برادران دو قلوی همرنگ و هم شکل، بیمار بوده و مادر دارو را به دیگری داده است! لذا برای سازمان یافتن اجتماع بشر خداوند صداها و رنگها را مختلف قرار داده است.
به گفته فخر رازی در ذیل آیه مورد بحث، شناسایی انسان نسبت به انسان یا باید از طریق چشم حاصل شود یا به وسیله گوش، خداوند برای تشخیص چشم رنگها و صورتها و شکلها را مختلف آفریده، و برای تشخیص گوش اختلاف آوازها و آهنگهای صدا را ایجاد کرده است، بطوری که در تمام جهان نمیتوان دو انسان را پیدا کرد که از نظر چهره و آهنگ صدا از تمام جهات یکسان باشند یعنی صورت انسان که عضو کوچکی است و آهنگ صدای انسان که موضوع سادهای است به قدرت پروردگار به میلیاردها شکل مختلف در میآید و این از آیات عظمت او است.
البته این احتمال نیز وجود دارد- و بعضی از مفسران بزرگ به آن اشاره کردهاند- که اختلاف السنه به معنی اختلاف زبانها از قبیل عربی و فارسی و مانند آن باشد، و اختلاف رنگها اشاره به اختلاف نژادها که هر نژادی رنگی دارد.
ولی میتوان معنی وسیعی از کلمه اختلاف استفاده کرد که شامل این تفسیر و تفسیر ما قبل آن هر دو شود، و به هر معنی این تنوع خلقت شاهد عظمت و قدرت او است.
فرید وجدی در دائرة المعارف خود ( جلد اول صفحه 496(ماده اله) از قول نیوتن دانشمند معروف غربی چنین نقل میکند که میگوید: در باره آفریدگار جهان و خداوند هرگز شک نکنید، زیرا معقول نیست ضرورت و علت و معلول فاقد شعور به تنهایی رهبر وجود باشد، چون ضرورت کور و یکسان در هر مکان و هر زمان متصور نیست که اینهمه کائنات متنوع و موجودات رنگارنگ از او صادر گردد، و ممکن نیست که وجود با نظام و ترتیب اجزائش و تناسبهای لازم و هماهنگ با تغییرات زمان و مکان ظاهر گردد، بلکه همه این امور حتما باید از مبدئی سرچشمه گرفته باشد، که دارای علم و حکمت و اراده است.
قرآن در پایان آیه فوق میگوید: در این امور نشانههایی است برای عالمان و اندیشمندان (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ).
چرا که آنها بیش از هر کس از این اسرار آگاه میشوند.
وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (23) وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (24) وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ (25)
ترجمه:
23- و از نشانههای او خواب شما در شب و روز است، و تلاش و کوششتان برای بهرهگیری از فضل پروردگار (و تامین معاش) در این امور نشانههایی است برای آنها که گوش شنوا دارند! 24- و از آیات او این است که برق (و رعد) را به شما نشان میدهد که هم مایه ترس است و هم امید (ترس از صاعقه، و امید به نزول باران) و از آسمان آبی فرو میفرستد که زمین را بعد از مردن به وسیله آن زنده میکند، در این نشانههایی است برای جمعیتی که عقل خود را به کار میگیرند.
25- و از آیات او این است که آسمان و زمین به فرمان او برپاست سپس هنگامی که شما را (در قیامت) از زمین فرا میخواند ناگهان همه خارج میشوید (و در صحنه محشر حضور مییابید).
تفسیر: باز هم نشانههای عظمت او در برون و درون
به دنبال بحثهای گذشته پیرامون آیات پروردگار در آفاق و انفس، آیات مورد بحث به گفتگو پیرامون بخش دیگری از این آیات بزرگ میپردازد.
نخست پدیده خواب را به عنوان یک پدیده مهم آفرینش و نموداری از نظام حکیمانه آفریننده آن مورد توجه قرار داده میگوید:
از آیات او خواب شما در شب و روز است، و نیز تلاش و کوشش شما برای بهرهگیری از فضل پروردگار و تامین نیازمندیهای زندگی (وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ).
و در پایان میافزاید: در این امور آیات و نشانههایی است برای آنها که گوش شنوا دارند (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ).
این حقیقت بر هیچ کس پوشیده نیست که همه موجودات زنده برای تجدید نیرو و به دست آوردن آمادگی لازم برای ادامه کار و فعالیت نیاز به استراحت دارند، استراحتی که به طور الزامی به سراغ آنها بیاید، و حتی افراد پر تلاش و یا حریص را ناگزیر به انجام آن سازد.
چه عاملی برای وصول به این هدف بهتر از خواب تصور میشود که الزاما به سراغ انسان میآید و او را وادار میکند که تمام فعالیتهای جسمانی و بخش مهمی از فعالیتهای فکری و مغزی خویش را تعطیل کند، تنها دستگاههایی از جسم همانند قلب و ریه و بخشی از فعالیتهای مغزی که برای ادامه حیات لازم است به کار خود ادامه میدهند آنهم بسیار آرام و آهسته.
این موهبت بزرگ الهی سبب میشود که جسم و روح انسان به اصطلاح سرویس شود، و با بروز حالت خواب که یک نوع وقفه و تعطیل کار بدن
آرامش و رفع خستگی حاصل گردد، و انسان حیات و نشاط و نیروی تازهای پیدا کند.
مسلما اگر خواب نبود روح و جسم انسان بسیار زود پژمرده و فرسوده میشد، و بسیار زود پیری و شکستگی به سراغ او میآمد، به همین دلیل خواب متناسب و آرام، راز سلامت، و طول عمر، و دوام نشاط جوانی است.
قابل توجه اینکه اولا خواب را قبل از ابتغاء فضل اللَّه که در آیات قرآن به معنی تلاش برای روزی است قرار داده، اشاره به اینکه پایهای برای آن محسوب میشود، چرا که بدون خواب کافی ابتغاء فضل اللَّه مشکل است.
ثانیا درست است که خواب معمولا در شب است و تلاش معاش در روز، اما چنان نیست که انسان نتواند این برنامه را به هنگام لزوم تغییر دهد، بلکه خداوند انسان را چنان آفریده که میتواند برنامه خواب خود را تغییر داده، و بر ضرورتها و نیازها منطبق سازد، تعبیر به مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ (خواب شما در شب و روز) گویا اشاره به همین نکته است.
بدون شک برنامه اصلی خواب مربوط به شب است، و شب به خاطر آرامشی که از تاریکی پدید میآید اولویت خاصی در این مورد دارد، اما گاه شرائطی در زندگی انسان پیدا میشود که مثلا مجبور میشود شبانه سفر کند و روز استراحت نماید، اگر برنامه تنظیم خواب در اختیار انسان نبود چه مشکلی پیش میآمد؟
اهمیت این مطلب مخصوصا در عصر ما که بسیاری از مؤسسات صنعتی و پزشکی و درمانی مجبورند بطور مداوم در تمام شبانه روز کار کنند و تعطیل برنامههای آنها ممکن نیست، و لذا کارگران در سه نوبت به کار میپردازند، از هر زمان دیگری روشنتر است.
نیاز جسم و روح انسان به خواب به اندازهای زیاد است که توانایی و تحمل انسان در برابر بیخوابی بسیار کم است و از چند شبانه روز تجاوز نمیکند،
به همین جهت جلوگیری از خواب همیشه به عنوان یکی از دردناکترین شکنجهها نزد جباران و طاغوتیان شناخته شده است.
و نیز به همین دلیل یکی از طرق درمان مؤثر بسیاری از بیماریها این است که بیمار را در خواب عمیق فرو میبرند، و از این راه توان و نیروی بیمار را افزایش میدهند.
آیه بعد که پنجمین قسمت از آیات عظمت خدا را بیان میکند باز به سراغ آیات آفاقی میرود، و مسئله باران و رعد و برق و حیات زمین را پس از مرگ
مورد توجه قرار داده، میگوید: از نشانههای خدا این است که برق را که هم مایه ترس است هم مایه امید، به شما نشان میدهد (وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً).
ترس از خطرات ناشی از برق که گاه به صورت صاعقه در میآید و هر چیز را در حوزه آن قرار گیرد آتش میزند و خاکستر میکند، و امید از نظر نزول باران که غالبا بعد از رعد و برق به صورت رگبار فرو میریزد.
بنا بر این، برق آسمان پیشاهنگی است برای نزول باران (علاوه بر فوائد گوناگون مهمی که در این برق نهفته شده و دانش امروز از آن پرده برداشته و ما در آغاز سوره رعد به آن اشاره کردیم) (1).
سپس میافزاید: و از آسمان آبی نازل میکند که زمین را بعد از مرگش حیات میبخشد (وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
زمین خشک و سوزانی که بوی مرگ از تمام آن به مشام میرسد بعد از نزول چند باران حیاتبخش آن چنان جان میگیرد و زنده میشود و آثار حیات به صورت گلها و گیاهان در آن نمایان میگردد که گاه باورکردنی نیست که این همان زمین مرده سابق است.
در پایان آیه به عنوان تاکید میافزاید: در این امور آیات و نشانههایی است برای جمعیتی که تعقل و اندیشه میکنند (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
آنها هستند که میفهمند در این برنامه حساب شده دست قدرتی در کار است که آن را رهبری و هدایت میکند و هرگز نمیتواند معلول تصادفها و ضرورتهای کور و کر باشد.
در آخرین آیه، بحث از آیات آفاقی را در زمینه تدبیر نظام آسمان و زمین و ثبات و بقای آنها ادامه داده، میفرماید: یکی دیگر از آیات عظمت حق این است که آسمان و زمین به فرمان او برپا است (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ).
یعنی نه تنها آفرینش آسمانها که در آیات قبل به آن اشاره شد آیتی است که برپایی و ادامه نظام آنها نیز آیتی دیگر میباشد، چه اینکه این اجرام عظیم در گردش منظم خود احتیاج به امور زیادی دارد که مهمترین آنها محاسبه پیچیده تعادل نیروی جاذبه و دافعه است.
پروردگار بزرگ آن چنان این تعادل را سامان بخشیده که میلیونها سال بدون کمترین انحراف در مسیر خود گردش میکنند.
و به تعبیر دیگر آیه گذشته اشاره به توحید خلقت بود، و این آیه اشاره به توحید ربوبیت و تدبیر است.
تعبیر به قیام و برپایی آسمان و زمین، تعبیر لطیفی است که از حالات انسان گرفته شده، چرا که بهترین حالات انسان برای ادامه فعالیتها حالت قیام است که قادر بر انجام همه حوائج خود میباشد و تسلط کامل بر اطراف خویش دارد.
تعبیر به امر در اینجا اشاره به نهایت قدرت پروردگار است که برای ادامه حیات و نظم این جهان پهناور تنها یک فرمان او کافی است.
و در پایان این آیه با استفاده از زمینه بودن توحید برای معاد بحث را به این مسئله منتقل ساخته میفرماید: سپس هنگامی که شما را از زمین فرا میخواند ناگهان همه خارج میشوید (ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ).
کرارا در آیات قرآن دیدهایم که خداوند مساله معاد را با تکیه بر نشانههای قدرت او در آسمان و زمین اثبات میکند و آیه مورد بحث نیز یکی از آنها است.
تعبیر به دعاکم (شما را فرا میخواند) اشاره به این است که همانطور که برای تدبیر و نظم جهان یک فرمان او کافی است، برای بعث و نشور و رستاخیز نیز یک دعوت او کفایت میکند، مخصوصا با توجه به جمله إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ که اذا در آن به اصطلاح برای مفاجاة است روشن میسازد که با یک دعوت او همه ناگهان بیرون میریزند.
ضمنا تعبیر دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ نشانه روشنی بر معاد جسمانی است که انسان در رستاخیز از این زمین فرا خوانده میشود (دقت کنید).
- [سایر] نشانه ای از قدرت خداوند در زمین و آسمان را بیان کنید.
- [سایر] چند نمونه از بدعتهای خلیفه دوم را ذکر کنید؟
- [سایر] هدف خداوند از آفرینش چیست؟
- [سایر] هدف خدا از آفرینش جهان و انسان چه بوده است ؟
- [سایر] هدف خدا از آفرینش جهان و انسان چه بوده است ؟
- [سایر] هدف خدا از آفرینش آدمی در این جهان چه بوده؟
- [سایر] هدف خدا از آفرینش آدمی در این جهان چه بوده؟
- [سایر] قبل از آفرینش جهان خداوند چه میکرده است؟
- [سایر] حرف استیناف چیست و چند نمونه قرآنی از آنرا ذکر کنید؟
- [سایر] چند نمونه از روایات اهل سنت درباره حضرت مهدی (عج) را ذکر کنید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه در حال حرکت بدن ذکر بگوید مثلاً موقع رفتن به رکوع یا در حال رفتن به سجده تکبیر آن را بگوید مانعی ندارد، به شرط این که قصدش مطلق ذکر باشد، یعنی نه آن تکبیر مخصوصی که مثلاً قبل از سجده در حال ایستادن گفته می شود، بلکه از آنجا که ذکر خدا در هر جای نماز خوب است تکبیر می گوید.
- [آیت الله بهجت] باید به آنچه که نذر کرده قدرت و توانایی داشته باشد، بنابراین اگر به چیزی عقلاً یا عادتاً قدرت نداشت و نذر کرد، صحیح نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] مبتدیه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز ان نشانه حیض و چند روز دیگر ان نشانه استحاضه داشته باشد ولی خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر باشد همه خونهایی که دیده استحاضه است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر سه روز یا بیشتر خون ببیند که نشانه حیض را دارد؛ بعد؛ ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند؛ باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته حیض قرار دهد.
- [آیت الله سبحانی] اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد، ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته، حیض قرار دهد.
- [امام خمینی] اگر سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه حیض را دارد، بعد ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونی به نشانه های حیض ببیند، باید خون اول و خون آخر را که نشانه های حیض داشته، حیض قرار دهد.
- [امام خمینی] مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر یا از ده روز بیشتر باشد، باید از اولی که خون نشانه حیض دارد،حیض قرار دهد و در عدد، به خویشاوندان خود رجوع کند و بقیه را استحاضه قرار دهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه سه روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه های حیض را دارد و بعد ده روز یا بیشتر خونی را ببیند که نشانه های استحاضه را دارد و مجدداً خونی را ببیند که نشانه حیض را دارد، باید تمام خونهایی را که نشانه حیض داشته است حیض قرار دهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زنانی که از خون پاک نمی شوند ولی دو ماه پشت سر هم چند روز از خونی را که می بینند نشانه حیض و بقیه نشانه های استحاضه دارد و شماره روزهایی که نشانه حیض دارد در هر دو ماه یک اندازه است، اما وقت آن یکی نیست، باید آن چند روزی که نشانه حیض را دارد حیض قرار دهند.
- [آیت الله بهجت] مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونی که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر یا از ده روز بیشتر باشد، باید از اولی که خون نشانه حیض دارد، حیض قرار دهد و در عدد به خویشاوندان خود رجوع کند و بقیه را استحاضه قرار دهد.