در برخی از منابع روایی اهل سنت؛ مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم روایاتی وجود دارد که ظاهر محتوای آنها توهین به شخصیت و قداست پیامبر گرامی اسلام(ص) است؛ از جمله: 1. هذیان گفتن پیامبر اکرم(ص): هنگامی که پیامبر در حال احتضار بود و مردم در خانه‌اش گرد آمده بودند، فرمود: «بیایید چیزی برای شما بنویسم که پس از من گمراه نشوید». عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان می‌گوید کتاب خدا شما را بسنده است.[1] حاضران نزد پیامبر به اختلاف برخاستند؛ برخی گفتند: آنچه پیامبر فرمود درست است و گروهی سخن عمر را تأیید کردند. وقتی جنجال و اختلاف بالا گرفت پیامبر(ص) فرمود: «از نزد من برخیزید و بیرون روید که در چنین محضری، غوغا و نزاع روا نیست».[2] 2. پیامبری که قصد خودکشی دارد: در صحیح بخاری و مسند احمد آمده است: «وقتی به رسول اکرم(ص) وحی نمی‌رسید، تصمیم به خودکشی گرفته؛ بالای کوهی رفته و چند بار می‌خواست خودش را از بالای کوه به پایین پرتاب کند. وقتی جبرئیل این وضعیت را دید، دلش به حال پیامبر سوخت و برایش وحی فرستاد».[3] 3. پیامبری که از اجرای عدالت در میان همسران خود ناتوان است: در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است: همسران رسول خدا(ص)، حضرت فاطمه(س) را نزد حضرت فرستادند. عایشه می‌گوید: فاطمه زمانی نزد پیامبر آمد که من با پیامبر در بستر خوابیده بودم، فاطمه اجازه گرفت، داخل شد و گفت: ای رسول خدا! همسرانت مرا نزد شما فرستاده‌اند تا از شما نسبت به عدم رعایت عدالت بین آنها و عایشه نوه ابوقحافه، نزد خودتان شکایت آورم! عایشه گفت: من سکوت اختیار کردم اما پیامبر(ص) به فاطمه فرمود: «دخترم! آیا کسی را که من دوستش دارم، دوست نداری ؟» فاطمه گفت: «آری!» پیامبر فرمود: «پس تو نیز عایشه را دوست بدار!!».[4] 4. رسول خدا(ص) عایشه را بر دوش می‌گیرد و به تماشای رقاصه‌ها می‌رود: در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است: «روزی حبشی‌ها در مسجد بازی می‌کردند. رسول خدا(ص) در بیرون درِ حجره من قرار داشت و با عبای خویش مرا می‌پوشانید، تا من رقص و بازی آنان را تماشا کنم. پیامبر(ص) به جهت تماشا کردن من آن‌قدر ایستاد تا خود من خسته شدم و برگشتم».[5] و ... [1] . «حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، حَدَّثَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ، وَ فِی الْبَیْتِ رِجَالٌ وَ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، قَالَ النَّبِیُّ: "هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا" فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ»؛ شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق: شعیب أرنؤوط و دیگران، ج 5، ص 222، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ بخاری، محمد بن إسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح البخاری)، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 1، ص 34 و ج 7، ص 120 و ج 9، ص 111، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(صحیح مسلم)، محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 3، ص 1259، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا. [2] . «فَاخْتَلَفُوا وَ کَثُرَ اللَّغَطُ، قَالَ: "قُومُوا عَنِّی، وَ لاَ یَنْبَغِی عِنْدِی التَّنَازُعُ"؛ صحیح بخاری، ج 1، ص 34؛ ابن بطال، أبو الحسن علی بن خلف، شرح صحیح البخاری، تحقیق، أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، ج 1، ص 187، ریاض، مکتبة الرشد، چاپ دوم، 1423ق. [3] . «وَ فَتَرَ الوَحْیُ فَتْرَةً حَتَّی حَزِنَ النَّبِیُّ فِیمَا بَلَغَنَا، حُزْنًا غَدَا مِنْهُ مِرَارًا کَیْ یَتَرَدَّی مِنْ رُءُوسِ شَوَاهِقِ الجِبَالِ، فَکُلَّمَا أَوْفَی بِذِرْوَةِ جَبَلٍ لِکَیْ یُلْقِیَ مِنْهُ نَفْسَهُ تَبَدَّی لَهُ جِبْرِیلُ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ، إِنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ حَقًّا، فَیَسْکُنُ لِذَلِکَ جَأْشُهُ، وَ تَقِرُّ نَفْسُهُ، فَیَرْجِعُ، فَإِذَا طَالَتْ عَلَیْهِ فَتْرَةُ الوَحْیِ غَدَا لِمِثْلِ ذَلِکَ، فَإِذَا أَوْفَی بِذِرْوَةِ جَبَلٍ تَبَدَّی لَهُ جِبْرِیلُ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ»؛ صحیح بخاری، ج 9، ص 29 – 30؛ مسند احمد بن حنبل، ج 43، ص 113 – 114. [4] . «أَنَّ عَائِشَةَ، زَوْجَ النَّبِیِّ، قَالَتْ: أَرْسَلَ أَزْوَاجُ النَّبِیِّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ إِلَی رَسُولِ اللهِ، فَاسْتَأْذَنَتْ عَلَیْهِ وَ هُوَ مُضْطَجِعٌ مَعِی فِی مِرْطِی، فَأَذِنَ لَهَا، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ إِنَّ أَزْوَاجَکَ أَرْسَلْنَنِی إِلَیْکَ یَسْأَلْنَکَ الْعَدْلَ فِی ابْنَةِ أَبِی قُحَافَةَ، وَ أَنَا سَاکِتَةٌ، قَالَتْ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللهِ "أَیْ بُنَیَّةُ أَلَسْتِ تُحِبِّینَ مَا أُحِبُّ؟" فَقَالَتْ: بَلَی، قَالَ "فَأَحِبِّی هَذِهِ"»؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1891. [5] . «وَاللهِ لَقَدْ رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ یَقُومُ عَلَی بَابِ حُجْرَتِی، وَ الْحَبَشَةُ یَلْعَبُونَ بِحِرَابِهِمْ، فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللهِ، یَسْتُرُنِی بِرِدَائِهِ، لِکَیْ أَنْظُرَ إِلَی لَعِبِهِمْ، ثُمَّ یَقُومُ مِنْ أَجْلِی، حَتَّی أَکُونَ أَنَا الَّتِی أَنْصَرِفُ»؛ صحیح مسلم، ج 2، ص 609.
چند نمونه از توهینهایی که به پیامبر گرامی اسلام(ص) در کتب اهل سنت وجود دارد را بنویسید.
در برخی از منابع روایی اهل سنت؛ مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم روایاتی وجود دارد که ظاهر محتوای آنها توهین به شخصیت و قداست پیامبر گرامی اسلام(ص) است؛ از جمله:
1. هذیان گفتن پیامبر اکرم(ص): هنگامی که پیامبر در حال احتضار بود و مردم در خانهاش گرد آمده بودند، فرمود: «بیایید چیزی برای شما بنویسم که پس از من گمراه نشوید». عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان میگوید کتاب خدا شما را بسنده است.[1] حاضران نزد پیامبر به اختلاف برخاستند؛ برخی گفتند: آنچه پیامبر فرمود درست است و گروهی سخن عمر را تأیید کردند. وقتی جنجال و اختلاف بالا گرفت پیامبر(ص) فرمود: «از نزد من برخیزید و بیرون روید که در چنین محضری، غوغا و نزاع روا نیست».[2]
2. پیامبری که قصد خودکشی دارد: در صحیح بخاری و مسند احمد آمده است: «وقتی به رسول اکرم(ص) وحی نمیرسید، تصمیم به خودکشی گرفته؛ بالای کوهی رفته و چند بار میخواست خودش را از بالای کوه به پایین پرتاب کند. وقتی جبرئیل این وضعیت را دید، دلش به حال پیامبر سوخت و برایش وحی فرستاد».[3]
3. پیامبری که از اجرای عدالت در میان همسران خود ناتوان است: در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است:
همسران رسول خدا(ص)، حضرت فاطمه(س) را نزد حضرت فرستادند. عایشه میگوید: فاطمه زمانی نزد پیامبر آمد که من با پیامبر در بستر خوابیده بودم، فاطمه اجازه گرفت، داخل شد و گفت: ای رسول خدا! همسرانت مرا نزد شما فرستادهاند تا از شما نسبت به عدم رعایت عدالت بین آنها و عایشه نوه ابوقحافه، نزد خودتان شکایت آورم! عایشه گفت: من سکوت اختیار کردم اما پیامبر(ص) به فاطمه فرمود: «دخترم! آیا کسی را که من دوستش دارم، دوست نداری ؟» فاطمه گفت: «آری!» پیامبر فرمود: «پس تو نیز عایشه را دوست بدار!!».[4]
4. رسول خدا(ص) عایشه را بر دوش میگیرد و به تماشای رقاصهها میرود: در صحیح مسلم از عایشه نقل شده است: «روزی حبشیها در مسجد بازی میکردند. رسول خدا(ص) در بیرون درِ حجره من قرار داشت و با عبای خویش مرا میپوشانید، تا من رقص و بازی آنان را تماشا کنم. پیامبر(ص) به جهت تماشا کردن من آنقدر ایستاد تا خود من خسته شدم و برگشتم».[5]
و ... [1] . «حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، حَدَّثَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ، وَ فِی الْبَیْتِ رِجَالٌ وَ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، قَالَ النَّبِیُّ: "هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا" فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ»؛ شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق: شعیب أرنؤوط و دیگران، ج 5، ص 222، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ بخاری، محمد بن إسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح البخاری)، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 1، ص 34 و ج 7، ص 120 و ج 9، ص 111، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(صحیح مسلم)، محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 3، ص 1259، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا. [2] . «فَاخْتَلَفُوا وَ کَثُرَ اللَّغَطُ، قَالَ: "قُومُوا عَنِّی، وَ لاَ یَنْبَغِی عِنْدِی التَّنَازُعُ"؛ صحیح بخاری، ج 1، ص 34؛ ابن بطال، أبو الحسن علی بن خلف، شرح صحیح البخاری، تحقیق، أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، ج 1، ص 187، ریاض، مکتبة الرشد، چاپ دوم، 1423ق. [3] . «وَ فَتَرَ الوَحْیُ فَتْرَةً حَتَّی حَزِنَ النَّبِیُّ فِیمَا بَلَغَنَا، حُزْنًا غَدَا مِنْهُ مِرَارًا کَیْ یَتَرَدَّی مِنْ رُءُوسِ شَوَاهِقِ الجِبَالِ، فَکُلَّمَا أَوْفَی بِذِرْوَةِ جَبَلٍ لِکَیْ یُلْقِیَ مِنْهُ نَفْسَهُ تَبَدَّی لَهُ جِبْرِیلُ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ، إِنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ حَقًّا، فَیَسْکُنُ لِذَلِکَ جَأْشُهُ، وَ تَقِرُّ نَفْسُهُ، فَیَرْجِعُ، فَإِذَا طَالَتْ عَلَیْهِ فَتْرَةُ الوَحْیِ غَدَا لِمِثْلِ ذَلِکَ، فَإِذَا أَوْفَی بِذِرْوَةِ جَبَلٍ تَبَدَّی لَهُ جِبْرِیلُ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ ذَلِکَ»؛ صحیح بخاری، ج 9، ص 29 – 30؛ مسند احمد بن حنبل، ج 43، ص 113 – 114. [4] . «أَنَّ عَائِشَةَ، زَوْجَ النَّبِیِّ، قَالَتْ: أَرْسَلَ أَزْوَاجُ النَّبِیِّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ إِلَی رَسُولِ اللهِ، فَاسْتَأْذَنَتْ عَلَیْهِ وَ هُوَ مُضْطَجِعٌ مَعِی فِی مِرْطِی، فَأَذِنَ لَهَا، فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللهِ إِنَّ أَزْوَاجَکَ أَرْسَلْنَنِی إِلَیْکَ یَسْأَلْنَکَ الْعَدْلَ فِی ابْنَةِ أَبِی قُحَافَةَ، وَ أَنَا سَاکِتَةٌ، قَالَتْ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللهِ "أَیْ بُنَیَّةُ أَلَسْتِ تُحِبِّینَ مَا أُحِبُّ؟" فَقَالَتْ: بَلَی، قَالَ "فَأَحِبِّی هَذِهِ"»؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1891. [5] . «وَاللهِ لَقَدْ رَأَیْتُ رَسُولَ اللهِ یَقُومُ عَلَی بَابِ حُجْرَتِی، وَ الْحَبَشَةُ یَلْعَبُونَ بِحِرَابِهِمْ، فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللهِ، یَسْتُرُنِی بِرِدَائِهِ، لِکَیْ أَنْظُرَ إِلَی لَعِبِهِمْ، ثُمَّ یَقُومُ مِنْ أَجْلِی، حَتَّی أَکُونَ أَنَا الَّتِی أَنْصَرِفُ»؛ صحیح مسلم، ج 2، ص 609.
- [سایر] پیامبر ص شیعه بودند یا سنی؟
- [سایر] آیا افراد سنی مذهب به معصومیت پیامبر(ص) و امامان و اهل بیت (ع) اعتقاد دارند؟
- [سایر] تفاوت وضو گرفتن در شیعه و سنی چیست؟ و پیامبر(ص) وضو گرفتنشان به چه سبکی بوده و وضو گرفتن کدامیک از شیعه و سنی شبیه پیامبر(ص) است؟
- [سایر] آیا در زمان پیامبر(ص) شیعه و سنی وجود داشت؟ چگونه به وجود آمدند؟
- [سایر] آیا روایت 12 خلیفه بعد از پیامبر (ص) در منابع اهل سنت نیز هست؟
- [سایر] آیا نسبت هذیان به پیامبر(ص) توسط خلیفه دوم در منابع اهل سنت هم آمده است؟
- [سایر] آیا روایت 73 فرقه شدن امت اسلام بعد از پیامبر (ص) صحیح است؟ و آیا در منابع اهل سنت هم به این روایت اشاره شده است؟
- [سایر] پیامبر گرامی اسلام(ص) چه شغل هایی داشته است؟
- [سایر] در کتب احادیث اهل سنت در خصوص امامان جست و جویی انجام دادم و هیچ چیزی ندیدم. حال بفرمایید که چگونه شیعیان بیان می دارند که امامان از جمله اهل البیت هستند؟ آیا این دوازده امام و حضرت محمد (ص) و نیز دختر پیامبر (ص) و در کل آنها همسر بزرگوار پیامبر (ص) را از اهل البیت مستثنا می کنند؟ در کتب معتبر و قابل اطمینان اهل سنت هیچ نامی از صادق و کاظم یا هادی و دیگران را ندیدم که به آنها امام خطاب شده باشد؟
- [سایر] در منابع اهل سنت چه فضائلی از پیامبر ص در مورد حضرت علی ع نقل شده است؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله بروجردی] هر گاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسطهی آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگر چه صاحب آن سنی یا کافریست که در امان مسلمانان است، در صورتی که قیمت آن چیز به 6 / 12 نخود نقرهی سکهدار برسد، باید از روزی که آن را پیدا کرده، تا یک هفته روزی دو مرتبه و بعد تا یک ماه هفتهای یک مرتبه و بعد تا یک سال ماهی یک مرتبه در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان در اسلام فحش دادن به مسلمان است و چون فحش دادن اهانت به مسلمان است، باید گفت از این جهت از گناهان کبیره در اسلام است و آن اقسامی دارد: الف) فحش دادن و استهزاء و توهین و تعریض و لعن و مانند اینها- نعوذ باللَّه- به خداوند متعال یا پیامبر گرامی خاتم الانبیا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمّه طاهرین(سلاماللهعلیهم) و حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) علاوه بر اینکه فحشدهنده را نجس و کافر میکند، او را واجب القتل مینماید. ب) فحش دادن به انبیای عظام و علمای دین، بلکه همه افرادی که منتسب به اسلام میباشند، و گناه این قسم فحش در حدّ کفر است که در روایات آمده است جنگ با خدای متعال است. ج) فحش دادن به افراد معمولی و بچهها و دیوانههایی که متوجّه فحش میشوند، نیز حرام، بلکه چون ظلم و اهانت است از گناهان کبیره است. د) فحش دادن به غیر مسلمان یا به حیوانات، گرچه حرام نیست، ولی مسلمان باید مؤدّب باشد.
- [آیت الله نوری همدانی] کافر ، یعنی کسی که منکر خدا است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء ، محمّد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله ) را قبول ندارد مگر اهل کتاب که درآخر مساله ذکر میشود و هخمچنین است اگر در یکی از اینها شک داشته باشد و نیز کسی که ضروری دین ، یعنی چیزی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود ، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیزبرگردد به انکار خدا ، یا توحید ، یا نبوت ، نجس می باشد و اگر ضروری دین بودن آن را نداند ، به طوری که انکار آن به انکار خدا یا توحید یا نبوت برنگردد ، بهتر آن است که از او اجتناب کنند . کفاری که مانند یهود و نصاری اهل کتاب می باشند و تا هنگامی که علم به ملاقات بدن آنها با یکی از نجاسات که ذکر شد و می شود حاصل نشده است ، اجتناب لازم نیست .