معنای (اصل عقلایی) چیست؟
انسان مکلف، برای به‌دست آوردن احکام شرعی باید از راه‌های علم‌آور و یقینی استفاده کند، خواه این راه‌ها به خودی خود علم‌آور باشند؛ مانند قطع که حجیّت آن ذاتی است و خواه از طرف شارع مقدس به منزله راه‌های علم‌آور محسوب شده باشند؛ مانند خبر واحد. چنانچه مکلف بر اساس راه‌های قطعی عقلی و عقلایی یا معتبر و مجعول شرعی عمل کند، تکلیف از عهده او ساقط است و چنانچه این راه‌ها منجر به عمل خلاف واقع شوند، انسان معذور است. یکی از این راه‌ها، تمسک به اصولی است که از آن به «اصول عقلایی» یاد می‌شود. اصول عقلایی، اصول اعتبار یافته از بنای عقلا است؛ یعنی اصولی که منشأ اعتبار آن بنای عقلا می‌باشد؛ مانند: اصول لفظی عقلایی که عقلای عالم آنها را در خطاب‌ها و گفته‌های خودشان به‌کار می‌برند، از جمله: اصالت اطلاق، اصالت عموم، اصالت حقیقت و اصالت ظهور، که مدرک حجیت آنها بنای عقلا است؛ یعنی تمام عاقلان عالم وقتی متکلمی مطلبی را بدون قید بیان می‌کند؛ مثلاً می‌گوید: «آب بیاور!» بردن آب گرم یا سرد را برای او جایز می‌دانند؛ زیرا چنین استدلال می‌کنند که در کلام شخص؛ قیدی نیامده است (آوردن آب مقیّد به آب گرم یا سرد نشده است) پس به اطلاق آن تمسک می‌کنند؛ یا مانند آن‌که اگر گفته باشد: «همه دانشمندان را احترام کن»؛ چون در کلامش از الفاظ عام (همه) استفاده کرده است بدان معنا است که اگر شک کردیم عالمان در علم خاصی را هم احترام کنیم یا نه؟ به این عموم استناد کرده و همه را احترام می‌کنند.[1] شارع مقدس نیز؛ این‌گونه اصول مورد قبول عقلای عالم را مورد امضای خود قرار داده و یا لااقل؛ از آن منع نکرده است. وسعت این اصول عقلایی آن‌قدر گسترده است که نه‌ تنها اصول لفظی عقلایی؛ مانند اصالة الاطلاق یا اصالة العموم و... را شامل می‌شود، بلکه بنابر نظر برخی از اصولی‌ها؛ دو اصل از اصول پر کاربرد عملی -که در جایی که مجتهد به دلائل شرعی کافی نرسید؛ برای خروج از بلا تکلیفی و تحیر؛ بدان‌ها رجوع می‌کند- یعنی دو اصل عملی استصحاب و برائت از اصول عقلایی است.[2] توجه: پس همان‌طور که گفته شد، احیاناً منظور از اصل عقلایی؛ اصول لفظی عقلایی است و گاهی منظور از اصل عقلایی؛ اصول عملیه مذکور، اراده می‌شود ولی در هر صورت، اصل عقلایی که گفته می‌شود با توجه به سیاق جمله؛ قابل تطبیق بر اصول عملیه عقلایی و اصول لفظیه است. از دیگر مواردی که توجه به آن لازم است آن است که: در کلام اصولیان؛ در تعریف اصول عقلی(به معنای اصول عملیه) آمده است: هر حکم ظاهری که به حکم عقل و بنای عقلا باشد به آن اصل عقلی گویند.[3] بنابراین؛ همان طور که مشاهده می‌شود؛ از این جهت فرقی بین عقل و عقلاء یا اصل عقلی و اصل عقلائی قائل نشده‌اند.   [1] . ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، ج 1، ص 124، قم، نشر عالمه، 1379ش. [2] . مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی‏، فرهنگ نامه اصول فقه، ص 210، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم‏، 1389 ش. [3] . ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول‏، ص 97،  نشر نی‏، تهران، 1387 ش؛ قلی زاده، احمد، واژه شناسی اصطلاحات اصول فقه‏، ص 48، بنیاد پژوهشهای علمی فرهنگی نور الاصفیاء، تهران، 1379ش.
عنوان سوال:

معنای (اصل عقلایی) چیست؟


پاسخ:

انسان مکلف، برای به‌دست آوردن احکام شرعی باید از راه‌های علم‌آور و یقینی استفاده کند، خواه این راه‌ها به خودی خود علم‌آور باشند؛ مانند قطع که حجیّت آن ذاتی است و خواه از طرف شارع مقدس به منزله راه‌های علم‌آور محسوب شده باشند؛ مانند خبر واحد. چنانچه مکلف بر اساس راه‌های قطعی عقلی و عقلایی یا معتبر و مجعول شرعی عمل کند، تکلیف از عهده او ساقط است و چنانچه این راه‌ها منجر به عمل خلاف واقع شوند، انسان معذور است.
یکی از این راه‌ها، تمسک به اصولی است که از آن به «اصول عقلایی» یاد می‌شود. اصول عقلایی، اصول اعتبار یافته از بنای عقلا است؛ یعنی اصولی که منشأ اعتبار آن بنای عقلا می‌باشد؛ مانند: اصول لفظی عقلایی که عقلای عالم آنها را در خطاب‌ها و گفته‌های خودشان به‌کار می‌برند، از جمله: اصالت اطلاق، اصالت عموم، اصالت حقیقت و اصالت ظهور، که مدرک حجیت آنها بنای عقلا است؛ یعنی تمام عاقلان عالم وقتی متکلمی مطلبی را بدون قید بیان می‌کند؛ مثلاً می‌گوید: «آب بیاور!» بردن آب گرم یا سرد را برای او جایز می‌دانند؛ زیرا چنین استدلال می‌کنند که در کلام شخص؛ قیدی نیامده است (آوردن آب مقیّد به آب گرم یا سرد نشده است) پس به اطلاق آن تمسک می‌کنند؛ یا مانند آن‌که اگر گفته باشد: «همه دانشمندان را احترام کن»؛ چون در کلامش از الفاظ عام (همه) استفاده کرده است بدان معنا است که اگر شک کردیم عالمان در علم خاصی را هم احترام کنیم یا نه؟ به این عموم استناد کرده و همه را احترام می‌کنند.[1]
شارع مقدس نیز؛ این‌گونه اصول مورد قبول عقلای عالم را مورد امضای خود قرار داده و یا لااقل؛ از آن منع نکرده است. وسعت این اصول عقلایی آن‌قدر گسترده است که نه‌ تنها اصول لفظی عقلایی؛ مانند اصالة الاطلاق یا اصالة العموم و... را شامل می‌شود، بلکه بنابر نظر برخی از اصولی‌ها؛ دو اصل از اصول پر کاربرد عملی -که در جایی که مجتهد به دلائل شرعی کافی نرسید؛ برای خروج از بلا تکلیفی و تحیر؛ بدان‌ها رجوع می‌کند- یعنی دو اصل عملی استصحاب و برائت از اصول عقلایی است.[2]
توجه: پس همان‌طور که گفته شد، احیاناً منظور از اصل عقلایی؛ اصول لفظی عقلایی است و گاهی منظور از اصل عقلایی؛ اصول عملیه مذکور، اراده می‌شود ولی در هر صورت، اصل عقلایی که گفته می‌شود با توجه به سیاق جمله؛ قابل تطبیق بر اصول عملیه عقلایی و اصول لفظیه است.
از دیگر مواردی که توجه به آن لازم است آن است که: در کلام اصولیان؛ در تعریف اصول عقلی(به معنای اصول عملیه) آمده است: هر حکم ظاهری که به حکم عقل و بنای عقلا باشد به آن اصل عقلی گویند.[3] بنابراین؛ همان طور که مشاهده می‌شود؛ از این جهت فرقی بین عقل و عقلاء یا اصل عقلی و اصل عقلائی قائل نشده‌اند.   [1] . ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، ج 1، ص 124، قم، نشر عالمه، 1379ش. [2] . مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی‏، فرهنگ نامه اصول فقه، ص 210، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم‏، 1389 ش. [3] . ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول‏، ص 97،  نشر نی‏، تهران، 1387 ش؛ قلی زاده، احمد، واژه شناسی اصطلاحات اصول فقه‏، ص 48، بنیاد پژوهشهای علمی فرهنگی نور الاصفیاء، تهران، 1379ش.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین