«عزم» در لغت، به معنای «تصمیم محکم» است و گاهی به هر چیز محکم نیز عزم گفته می‌‌‏شود. «العَزْمُ و العَزِیمَةُ: عقد القلب علی إمضاء الأمر». واژه «عزم» به طوری که راغب گفته، عبارت است از تصمیم قلبی بر گذراندن و خاتمه دادن به کاری.[1] «العَزْمُ: الجِدُّ. عَزَمَ علی الأَمر ... و اعْتَزمَ علیه: أَراد فِعْلَه»؛[2] عزم یعنی جدیت. عزم برکاری گرفت؛ یعنی انجام آن کار را اراده کرد. «العزم، هو القصد الجازم، أی مرتبة شدیدة من القصد، و هو قبل الإرادة. و القصد الجازم هو الشدید الأکید کیفا و امتدادا و دواما بحیث یوجب تحقّق ارادة العمل و استدامته. و العزم فی الفرائض و الوظائف من أهمّ الأمور، و هو یتحصّل من الایمان القاطع، و ما لم یبلغ الایمان حدّ الثبوت و الیقین: لا یتحصّل العزم»؛[3] عزم تصمیم جدی برکاری است و آن قبل از اراده است. و منظور از تصمیم جدی آن تصمیمی است که از جهت کمیت، امتداد و دوام به گونه‌ای باشد که موجب تحقق اراده برای انجام کاری شود. عزم در واجبات و وظایف از مهم‌ترین چیزها است و این از ایمان قوی سرچشمه می‌گیرد و ایمان تا زمانی که به حد ثبوت و یقین نرسد، عزم تحقق پیدا نخواهد کرد. این واژه در قرآن کریم در آیات مختلف به تناسب ذکر شده است و همین معنا از آن اراده شده است؛ مانند: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ»؛[4] چون تصمیم قلبی بر انجام و امضای کار گرفتی بر خدا توکّل کن. «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛[5] و اگر پایداری ورزید و پروا پیشه کنید، پس بی‌گمان آن (پایداری و پروا پیشگی) از تصمیم قاطع به امور است. «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛[6] پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که به تو می‏رسد شکیبا باش که این از کارهای مهمّ است! «وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛[7] و البته کسی که (با وجود قدرت بر انتقام) صبر کند و درگذرد، حقّا که آن از کارهای مهم است. بنابر این، در فرهنگ قرآن عزم به معنای تصمیم محکم، کارهای شایسته‌‏ای که انسان باید روی آن تصمیم بگیرد، و یا به معنای هر گونه کار محکم و قابل اطمینانی است. این واژه معمولاً در قرآن بعد از ماده صبر آمده و اگر صبر را که همان حبس نفس از انجام امری است، از عزم دانسته، از این جهت است که عقد قلبی مادام که سست نشده، و این گره دل باز نگشته، انسان بر آن امری که بر انجامش تصمیم گرفته، و در دل گره زده است، پا بر جا و بر تصمیم خود باقی است، پس کسی که بر امری صبر می‌‏‌کند، حتما در عقد قلبی‌‏‌اش و محافظت بر آن جدیت دارد، و نمی‌‌‏خواهد که از آن صرف‌نظر کند، و این خود از قدرت و شهامت نفس است.[8] یکی از صفات انسان کامل و بر جسته، عزم درکارها است. قرآن به این ویژگی با اشاره به انسان‌های کاملی؛ نظیر پیامبران اولوالعزم(ع) توجه داده و از مردمان خواسته است تا با الگو گرفتن از آنها در این مسیر کمال قرار گیرند. عزم به معنای قاطعیت و جدیت در عمل، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌ها و عناصر در زندگی است که انسان بدون آن نمی‌تواند کاری را از پیش برد. به این معنا که اگر شخصی با هزاران نفر مشورت کند و با بهره‌گیری از عقول مردم به بهترین و کامل‌ترین اندیشه دست یابد، ولی ناتوان از عمل باشد، شکست خورده است؛ از این‌رو قرآن به پیامبر اسلام(ص) دستور می‌دهد که هرگاه با مؤمنان مشورت کردی عزم کن و کاری را که به یقین و قطعیت در آن رسیدی به طور جدی پیگیر باش. دراین مرحله تنها نیاز به توکل است تا خداوند مددکار تو باشد و به هدف و مقصدی که با این عمل متوجه آن شده‌ای برسی: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ». بنابر این، عزم به این معنا است که شخص پس از قطعیت و یقین به درستی کاری، اقدام جدی بر انجام آن داشته باشد و کوتاه نیاید. از این‌رو از ویژگی‌ها و از عناصر اصلی عزم، صبر دانسته شده است؛ زیرا کسی که در مقام عمل قرار می‌گیرد نباید برای رسیدن به هدف و مقصد کوتاه بیاید و در برابر مشکلات و دشواری‌ها تسلیم شود. [1] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص: 565 دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق. [2] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‏12، ص: 399 دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق. . [3] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏8، ص 119، تهران، ترجمه و نشر کتاب، 1360ش. [4] . آل عمران، 159. [5] . آل عمران، 186. [6] . لقمان، 17. [7] . شوری، 43. [8] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 218، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج 16، ص 326، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
تفسیر و معنای کلمه عزم در قرآن چیست؟
«عزم» در لغت، به معنای «تصمیم محکم» است و گاهی به هر چیز محکم نیز عزم گفته میشود.
«العَزْمُ و العَزِیمَةُ: عقد القلب علی إمضاء الأمر». واژه «عزم» به طوری که راغب گفته، عبارت است از تصمیم قلبی بر گذراندن و خاتمه دادن به کاری.[1]
«العَزْمُ: الجِدُّ. عَزَمَ علی الأَمر ... و اعْتَزمَ علیه: أَراد فِعْلَه»؛[2] عزم یعنی جدیت. عزم برکاری گرفت؛ یعنی انجام آن کار را اراده کرد.
«العزم، هو القصد الجازم، أی مرتبة شدیدة من القصد، و هو قبل الإرادة. و القصد الجازم هو الشدید الأکید کیفا و امتدادا و دواما بحیث یوجب تحقّق ارادة العمل و استدامته. و العزم فی الفرائض و الوظائف من أهمّ الأمور، و هو یتحصّل من الایمان القاطع، و ما لم یبلغ الایمان حدّ الثبوت و الیقین: لا یتحصّل العزم»؛[3] عزم تصمیم جدی برکاری است و آن قبل از اراده است. و منظور از تصمیم جدی آن تصمیمی است که از جهت کمیت، امتداد و دوام به گونهای باشد که موجب تحقق اراده برای انجام کاری شود. عزم در واجبات و وظایف از مهمترین چیزها است و این از ایمان قوی سرچشمه میگیرد و ایمان تا زمانی که به حد ثبوت و یقین نرسد، عزم تحقق پیدا نخواهد کرد.
این واژه در قرآن کریم در آیات مختلف به تناسب ذکر شده است و همین معنا از آن اراده شده است؛ مانند:
«فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ»؛[4] چون تصمیم قلبی بر انجام و امضای کار گرفتی بر خدا توکّل کن.
«وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛[5] و اگر پایداری ورزید و پروا پیشه کنید، پس بیگمان آن (پایداری و پروا پیشگی) از تصمیم قاطع به امور است.
«یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛[6] پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که به تو میرسد شکیبا باش که این از کارهای مهمّ است!
«وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛[7] و البته کسی که (با وجود قدرت بر انتقام) صبر کند و درگذرد، حقّا که آن از کارهای مهم است.
بنابر این، در فرهنگ قرآن عزم به معنای تصمیم محکم، کارهای شایستهای که انسان باید روی آن تصمیم بگیرد، و یا به معنای هر گونه کار محکم و قابل اطمینانی است.
این واژه معمولاً در قرآن بعد از ماده صبر آمده و اگر صبر را که همان حبس نفس از انجام امری است، از عزم دانسته، از این جهت است که عقد قلبی مادام که سست نشده، و این گره دل باز نگشته، انسان بر آن امری که بر انجامش تصمیم گرفته، و در دل گره زده است، پا بر جا و بر تصمیم خود باقی است، پس کسی که بر امری صبر میکند، حتما در عقد قلبیاش و محافظت بر آن جدیت دارد، و نمیخواهد که از آن صرفنظر کند، و این خود از قدرت و شهامت نفس است.[8]
یکی از صفات انسان کامل و بر جسته، عزم درکارها است. قرآن به این ویژگی با اشاره به انسانهای کاملی؛ نظیر پیامبران اولوالعزم(ع) توجه داده و از مردمان خواسته است تا با الگو گرفتن از آنها در این مسیر کمال قرار گیرند.
عزم به معنای قاطعیت و جدیت در عمل، یکی از مهمترین ویژگیها و عناصر در زندگی است که انسان بدون آن نمیتواند کاری را از پیش برد. به این معنا که اگر شخصی با هزاران نفر مشورت کند و با بهرهگیری از عقول مردم به بهترین و کاملترین اندیشه دست یابد، ولی ناتوان از عمل باشد، شکست خورده است؛ از اینرو قرآن به پیامبر اسلام(ص) دستور میدهد که هرگاه با مؤمنان مشورت کردی عزم کن و کاری را که به یقین و قطعیت در آن رسیدی به طور جدی پیگیر باش. دراین مرحله تنها نیاز به توکل است تا خداوند مددکار تو باشد و به هدف و مقصدی که با این عمل متوجه آن شدهای برسی: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ».
بنابر این، عزم به این معنا است که شخص پس از قطعیت و یقین به درستی کاری، اقدام جدی بر انجام آن داشته باشد و کوتاه نیاید.
از اینرو از ویژگیها و از عناصر اصلی عزم، صبر دانسته شده است؛ زیرا کسی که در مقام عمل قرار میگیرد نباید برای رسیدن به هدف و مقصد کوتاه بیاید و در برابر مشکلات و دشواریها تسلیم شود. [1] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص: 565 دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق. [2] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج12، ص: 399 دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق. . [3] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 119، تهران، ترجمه و نشر کتاب، 1360ش. [4] . آل عمران، 159. [5] . آل عمران، 186. [6] . لقمان، 17. [7] . شوری، 43. [8] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 218، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج 16، ص 326، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
- [سایر] مفسران کلمه (و اضربوهن) (زنان را بزنید) را در آیه نشوز چگونه تفسیر و یا توجیه نمودهاند؟
- [سایر] تفسیر کلمه جنتان در آیه (و من خاف مقام ربه جنتان ) چیست؟
- [سایر] کلمه اشراق به چه معنا و مفهومی است.چند بار در قرآن تکرار شده است.در کدام سوره و آیه قرآن ذکر شده است .تفسیر این آیه چیست. ارتباط این آیه که کلمه اشراق دارد با آیات قبل و بعد آن چیست؟
- [سایر] در برخی از تفاسیر بیان شده است واژه (کلمه) در آیه 109 سوره کهف، به معنای مخلوق است. این تفسیر بر چه اساسی است؟ شاید (کلمه) به معنای فرشته باشد!
- [سایر] جایگاه و نقش آراء مفسران در تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] آیا اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن از شیوه تفسیر قرآن به قرآن بهره میگرفتند؟
- [سایر] بین تفسیر شیعه و تفسیر سنی چه تفاوتهایی وجود دارد؟
- [سایر] آیا آراء و اندیشه های مفسر در تفسیر قرآن نقش دارد؟
- [سایر] فلسفه تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] تفسیر قرآن یعنی چه؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] قرآن خواندن در سجده مکروه است، همچنین فوت کردن محل سجده برای برطرف کردن گرد و غبار و اگر در اثر فوت کردن عمداً کلمه دو حرفی از دهان بیرون آید نماز اشکال دارد.
- [آیت الله سبحانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیشِ آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد، فاصله بیندازد، مثلا بگوید الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ومیم الرّحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدّین. معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیشِ کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرَّحمنِ الرَّحیمِ و میم الرّحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدّین را بگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط واجب آن است که در نماز ، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد . مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین . و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یل پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . احتیاط آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد فاصله دهد مثلاً بگوید "الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم رحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید"الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم الرحیم را زیر ندهد وفوراً "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" را بگوید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اقوی این است که لازم نیست در نماز وقف به سکون و وصل به حرکت را مراعات نماید لذا اگر زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. یا این که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید نماز باطل نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] احتیاط مستحب آن است که در نماز؛ وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد؛ مثلا بگوید: الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فورا مالک یوم الدین را بگوید.
- [آیت الله جوادی آملی] .بر نمازگزار مرد واجب است عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سوره رکعت اول و دوم نماز های صبح و مغرب و عشاء را آهسته نخواند , به صورتی که حرف آخر هیچ کلمه ای عمداً آهسته ادا نشود ; همچنین واجب است که عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سورهّ نماز های ظهر و عصر بلند ادا نشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر نداند مثلا کلمه ای به س است یا به ص باید یاد بگیرد و چنانچه دو جور یا بیشتر بخواند در صورتی که قصد جزییت داشته باشد به انچه که صحیح است و به غیر ان هم عرفا ذکر غلط یا قران غلط گفته شود مثل ان که در اهدنا الصراط المستقیم مستقیم را یک مرتبه با س و یک مرتبه با ص بخواند نمازش صحیح است و در صورتی که کلام ادمی گفته شود نمازش باطل است و همچنین است اگر مثلا زیر و زبر کلمه ای را نداند ولی اگر در اخر کلمه ای باشد که وقف بر ان جایز است و همیشه وقف کند یا وصل به سکون نماید یاد گرفتن حرکت اخر ان کلمه واجب نیست و نمازش صحیح است
- [آیت الله وحید خراسانی] جواب سلام کسی که از روی مسخره یا شوخی سلام می کند واجب نیست و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان بنابر احتیاط واجب است و در جواب اکتفا کند به کلمه سلام یا کلمه علیک هر چند احوط ان است که به کلمه علیک جواب بگوید
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در کلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن کلمه ضمه داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد مثل کلمه سوء بهتر است آن واو را مد بدهد یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل جاء بهتر است الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای (ی) باشد و حرف قبل از (ی) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل جیء بهتر آن است (ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این واو و الف و (ی) به جای همزه (ء) حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و ضمه ندارد باز هم بهتر آن است که این سه حرف را با مد بخواند مثلاً در ولاالضّالّین که بعد از الف حرف لام ساکن است بهتر آن است که الف آن را با مد بخواند.