خالد بن ولید بن مغیره از جنگاورانی بود که از استعداد خود هم به ضرر اسلام و هم به نفع اسلام، استفاده کرد. او در زمان خلیفه اول، در یکی از نبردها به ناحق مالک بن نویره را کشت و با همسرش همبستر شد. این ماجرا به گوش اهالی مدینه و خلیفه اول رسید. در این میان، عمر بن خطاب با اصرار، خواهان مجازات خالد بود و در مقابل، ابوبکر با این بهانه که خالد اجتهادی کرده و در اجتهاد خود خطا کرده است؛ او را از مجازات رهانید![1] این واقعه از اتفاقات معدودی است که در آن، خلیفه اول و خلیفه دوم دچار اختلاف نظر شدند که در همین ماجرا و در نهایت، ابوبکر برخلاف نظر یار همراه خود حکمی صادر نمود و بدان عمل کرد. به هر حال، هنگامی که خالد حکم برائت خود را از ابوبکر گرفت؛ با واژگانی طعن‌آلود و کنایه‌آمیز عمر بن خطاب را مورد خاطب قرار داد تا بدین وسیله، پیروزی خود را به اطلاع او برساند. خلیفه دوم نیز متوجه هدف خالد از این گفتار شد، و مطمئن شد که او ابوبکر را برای چشم‌پوشی از مجازاتش راضی کرده و به همین دلیل عمر از مسجد برخاست و به خانه‌اش برگشت! حال این سخن طعن‌آلود دقیقاً چه بوده؟ در نقل‌ها اختلافاتی وجود دارد که برخی از آنها اشاره می‌کنیم: 1. خالد خطاب به عمر گفت: «هَلُمَّ إِلَیَّ یَا ابْنَ أُمِّ سَلَمَة»؛[2] به سمت من بیا، ای پسر ام‌سلمه! معنای لفظی این تعبیر مشخص است اما در منابع تاریخی، نام ام‌سلمه برای مادر عمر مشاهده نمی‌شود و مشخص نیست که واژگان «ام سلمه» چه معنای کنایی دیگری می‌تواند در خود داشته باشد که مورد استفاده خالد قرار گرفته است؟ 2. «... در حالی که عمر نیز در مسجد نشسته بود، خالد از کنار ابوبکر بلند شد و به عمر چنین گفت:‌ "هَلُمَّ إِلَیَّ یَا ابْنَ أُمِّ‌شَملَة". عمر از این تعبیر فهمید که ابابکر از خالد راضی شده؛‌ پس هیچ نگفت و به خانه خود رفت».[3] لغت‌شناسان برای (شمله) معانی گوناگونی ذکر کرده‌اند[4] که مناسب‌ترین آنها در این‌ داستان، آن است که «شمله» را به معنای لباس کوچکی بدانیم که تنها قسمتی از بدن را می‌پوشاند.[5] برخی محققان در راستای همین معنای لغوی، استفاده از واژگان «ام‌شمله» در سخنان خالد را تعبیری تحقیرآمیز از جانب او نسبت به خلیفه دوم می‌دانند به این معنا: ای آن‌که مادرت به دلیل فقر و نداری، لباس کوتاه می‌پوشید! نزد من بیا.[6] [1] . ر. ک: «خالد بن ولید شیعه یا سنی»، سؤال 28083. [2] . ابن أثیر شیبانی جزری، علی بن أبی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، تحقیق، عبد السلام تدمری، عمر، ج 2، ص 213، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، 1417ق. [3] . طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 280،‌ بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق؛‌ ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 6، ص 323، بیروت، دارالفکر، 1407ق. [4] . ر. ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 11، ص 369، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 3، ص 502، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ اول، 1367ش. [5] . فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج 2، ص 323، قم، منشورات دارالرضی، چاپ اول، بی‌تا. [6] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 30، پاورقی ص 477، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
خالد بن ولید بن مغیره از جنگاورانی بود که از استعداد خود هم به ضرر اسلام و هم به نفع اسلام، استفاده کرد. او در زمان خلیفه اول، در یکی از نبردها به ناحق مالک بن نویره را کشت و با همسرش همبستر شد. این ماجرا به گوش اهالی مدینه و خلیفه اول رسید. در این میان، عمر بن خطاب با اصرار، خواهان مجازات خالد بود و در مقابل، ابوبکر با این بهانه که خالد اجتهادی کرده و در اجتهاد خود خطا کرده است؛ او را از مجازات رهانید![1]
این واقعه از اتفاقات معدودی است که در آن، خلیفه اول و خلیفه دوم دچار اختلاف نظر شدند که در همین ماجرا و در نهایت، ابوبکر برخلاف نظر یار همراه خود حکمی صادر نمود و بدان عمل کرد.
به هر حال، هنگامی که خالد حکم برائت خود را از ابوبکر گرفت؛ با واژگانی طعنآلود و کنایهآمیز عمر بن خطاب را مورد خاطب قرار داد تا بدین وسیله، پیروزی خود را به اطلاع او برساند. خلیفه دوم نیز متوجه هدف خالد از این گفتار شد، و مطمئن شد که او ابوبکر را برای چشمپوشی از مجازاتش راضی کرده و به همین دلیل عمر از مسجد برخاست و به خانهاش برگشت!
حال این سخن طعنآلود دقیقاً چه بوده؟ در نقلها اختلافاتی وجود دارد که برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. خالد خطاب به عمر گفت: «هَلُمَّ إِلَیَّ یَا ابْنَ أُمِّ سَلَمَة»؛[2] به سمت من بیا، ای پسر امسلمه! معنای لفظی این تعبیر مشخص است اما در منابع تاریخی، نام امسلمه برای مادر عمر مشاهده نمیشود و مشخص نیست که واژگان «ام سلمه» چه معنای کنایی دیگری میتواند در خود داشته باشد که مورد استفاده خالد قرار گرفته است؟
2. «... در حالی که عمر نیز در مسجد نشسته بود، خالد از کنار ابوبکر بلند شد و به عمر چنین گفت: "هَلُمَّ إِلَیَّ یَا ابْنَ أُمِّشَملَة". عمر از این تعبیر فهمید که ابابکر از خالد راضی شده؛ پس هیچ نگفت و به خانه خود رفت».[3]
لغتشناسان برای (شمله) معانی گوناگونی ذکر کردهاند[4] که مناسبترین آنها در این داستان، آن است که «شمله» را به معنای لباس کوچکی بدانیم که تنها قسمتی از بدن را میپوشاند.[5] برخی محققان در راستای همین معنای لغوی، استفاده از واژگان «امشمله» در سخنان خالد را تعبیری تحقیرآمیز از جانب او نسبت به خلیفه دوم میدانند به این معنا: ای آنکه مادرت به دلیل فقر و نداری، لباس کوتاه میپوشید! نزد من بیا.[6] [1] . ر. ک: «خالد بن ولید شیعه یا سنی»، سؤال 28083. [2] . ابن أثیر شیبانی جزری، علی بن أبیالکرم، الکامل فی التاریخ، تحقیق، عبد السلام تدمری، عمر، ج 2، ص 213، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، 1417ق. [3] . طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 280، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 6، ص 323، بیروت، دارالفکر، 1407ق. [4] . ر. ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 11، ص 369، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 3، ص 502، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ اول، 1367ش. [5] . فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج 2، ص 323، قم، منشورات دارالرضی، چاپ اول، بیتا. [6] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 30، پاورقی ص 477، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
- [سایر] چرا پیامبر به امثال ابوبکر و عمر و خالد ابن ولید و... مأموریت میداد و آنها را بعنوان نماینده خود قرار میداد؟
- [سایر] خالد بن ولید که بود؟
- [سایر] خالد بن ولیدی که با عمر مخالف بود سنی مذهب بود یا شیعه؟
- [سایر] عمر بن خطاب را معرفی کنید.
- [سایر] عمر بن خطاب چگونه به خلافت رسید؟
- [سایر] استانداران و فرمانداران عمر(خلیفه دوم) در ایران چه کسانی بودند؟ ایرانی بودند یا عرب؟
- [سایر] آیا ازدواج دختر حضرت علی(ع) با عمر نشانه موافقت حضرت با عمر نیست؟
- [سایر] خلیفه دوم عمر بن الخطاب در چه تاریخی از دنیا رفت. لطفاً با اسناد و مدارک باشد؟
- [سایر] اطلاعاتی در مورد پدر ابوبکر و عمر میخواستم و اینکه ابوبکر و عمر چه نسبتی با هم داشتند؟
- [سایر] اهل سنت می گویند ضارب فاطمه (سلام الله علیها) عمر ابن هشام می باشد نه عمر بن خطاب آیا صحیح است ؟
- [آیت الله سبحانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق می افتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله بروجردی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آن که نُه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کند، احتیاط واجب آن است که تا آخر عمر از دخول به او خود داری نماید.
- [آیت الله بهجت] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق میافتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند اداست.
- [آیت الله مظاهری] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق میافتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند اداست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هنگامی که زلزله یا صاعقه و مانند آن اتفاق می افتد باید بلافاصله نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و احتیاط مستحب آن است که تا آخر عمر هر وقت توانست بخواند.
- [امام خمینی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتفاق می افتد، انسان باید فورا نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله بروجردی] موقعی که زلزله و رعد و برق و مانند اینها اتّفاق میافتد، انسان باید فوراً نماز آیات را بخواند و اگر نخواند معصیت کرده و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقت بخواند ادا است.
- [آیت الله بروجردی] حج زیارت کردن خانهی خدا و انجام اعمالیست که دستور دادهاند در آن جا به جا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد، یک مرتبه واجب میشود: