در این‌باره لازم است که به آیاتی از قرآن مجید و گفته‌های مفسّران، ذیل این آیات مراجعه شود. یکی از آیاتی که در ذیل آن، ویژگی‌های حضرت موسی(ع) مورد بررسی قرار گرفته است؛ آیه شریفه «وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِما یُوحی»؛[1] است؛ یعنی «و من تو را [برای مقام رسالت] برگزیدم اکنون به آنچه بر تو وحی می‌شود، گوش فرا ده!» مفسّران اسلامی درباره دلیل برگزیده شدن حضرت موسی(ع) به مقام نبوت، به مواردی اشاره کرده‌اند: 1. با توجه به مفهوم «اختیار(انتخاب)» که در عبارت «اخترتک» وجود دارد؛ خدای تعالی به سبب صفات و سجایای عالیه‌ای که در موسی بود، او را شایسته مقام رسالت دانست. البته این صفات در همه پیامبران وجود داشت؛ زیرا اختیار(انتخاب)، گزینش چیزی است به سبب صفت ممتازی که دارد.[2] بنابر این دیدگاه؛ مقام نبوت و رسالت، زمانی به دست می‌آید که شخص، استحقاق آن‌را داشته باشد. در همین راستا باید گفت؛ خدا موسی(ع) را به دلیل تحمل مسئولیت نبوت و رسالت، به سخن‌گفتن با خویشتن مخصوص نمود و شاهد این معنا، جمله «فَاسْتَمِعْ لِما یُوحی‏» است که «فاء» تفریع، نتیجه آن اختیار و انتخاب قلمداد شده، و فهمانده که مشیّت و خواست الهی بدین تعلق گرفته که فردی از انسان را وا بدارد، تا مشقت حمل نبوت و رسالت را تحمل کند، و چون در علم خدا موسی بهتر از دیگران بود بدین جهت او را اختیار کرده است.[3] 2. در مقابل، برخی معتقدند؛ بر اساس این آیه شریفه، مقام نبوت به استحقاق حاصل نمی‌گردد، هر چند شخص کامل و دارای ملکات فاضله باشد(و بر این اساس، نباید به دنبال ویژگی خاصی در موسی ع و دیگر پیامبران باشیم که با آن ویژگی، استحقاق نبوت را یافته باشند). بلکه اعطای مقام نبوت تنها با انتخاب و صلاحدید خداوند است و فرمایش «وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ» صریح است بر این‌که به موسی(ع) منصب نبوت داده شد تنها به جهت آن‌که حق تعالی او را برگزید.[4] به هر حال،با توجه به آیه «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی»؛[5] ‏خداوند، حضرت موسی(ع) را برای خود خالص گردانید، و همه نعمت‌هایی که در اختیار او گذاشت، همه از احسان خداوند بود.[6] [1] . طه، 13. [2] . مدرسی، سید محمد تقی، من هدی القرآن، ج ‏7، ص 137، تهران، دار محبی الحسین، چاپ اول، 1419ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 14، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378ش. [3] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 139، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [4] . حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج ‏8، ص 250 – 251، تهران، میقات، چاپ اول، 1363ش؛ نیز ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏7، ص 10، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [5] . «و من تو را برای خودم ساختم [و پرورش دادم]»؛ طه، 41. [6] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 153.
در اینباره لازم است که به آیاتی از قرآن مجید و گفتههای مفسّران، ذیل این آیات مراجعه شود. یکی از آیاتی که در ذیل آن، ویژگیهای حضرت موسی(ع) مورد بررسی قرار گرفته است؛ آیه شریفه «وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِما یُوحی»؛[1] است؛ یعنی «و من تو را [برای مقام رسالت] برگزیدم اکنون به آنچه بر تو وحی میشود، گوش فرا ده!»
مفسّران اسلامی درباره دلیل برگزیده شدن حضرت موسی(ع) به مقام نبوت، به مواردی اشاره کردهاند:
1. با توجه به مفهوم «اختیار(انتخاب)» که در عبارت «اخترتک» وجود دارد؛ خدای تعالی به سبب صفات و سجایای عالیهای که در موسی بود، او را شایسته مقام رسالت دانست. البته این صفات در همه پیامبران وجود داشت؛ زیرا اختیار(انتخاب)، گزینش چیزی است به سبب صفت ممتازی که دارد.[2] بنابر این دیدگاه؛ مقام نبوت و رسالت، زمانی به دست میآید که شخص، استحقاق آنرا داشته باشد.
در همین راستا باید گفت؛ خدا موسی(ع) را به دلیل تحمل مسئولیت نبوت و رسالت، به سخنگفتن با خویشتن مخصوص نمود و شاهد این معنا، جمله «فَاسْتَمِعْ لِما یُوحی» است که «فاء» تفریع، نتیجه آن اختیار و انتخاب قلمداد شده، و فهمانده که مشیّت و خواست الهی بدین تعلق گرفته که فردی از انسان را وا بدارد، تا مشقت حمل نبوت و رسالت را تحمل کند، و چون در علم خدا موسی بهتر از دیگران بود بدین جهت او را اختیار کرده است.[3]
2. در مقابل، برخی معتقدند؛ بر اساس این آیه شریفه، مقام نبوت به استحقاق حاصل نمیگردد، هر چند شخص کامل و دارای ملکات فاضله باشد(و بر این اساس، نباید به دنبال ویژگی خاصی در موسی ع و دیگر پیامبران باشیم که با آن ویژگی، استحقاق نبوت را یافته باشند). بلکه اعطای مقام نبوت تنها با انتخاب و صلاحدید خداوند است و فرمایش «وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ» صریح است بر اینکه به موسی(ع) منصب نبوت داده شد تنها به جهت آنکه حق تعالی او را برگزید.[4]
به هر حال،با توجه به آیه «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی»؛[5] خداوند، حضرت موسی(ع) را برای خود خالص گردانید، و همه نعمتهایی که در اختیار او گذاشت، همه از احسان خداوند بود.[6] [1] . طه، 13. [2] . مدرسی، سید محمد تقی، من هدی القرآن، ج 7، ص 137، تهران، دار محبی الحسین، چاپ اول، 1419ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 14، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378ش. [3] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 139، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [4] . حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشری، ج 8، ص 250 – 251، تهران، میقات، چاپ اول، 1363ش؛ نیز ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 7، ص 10، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [5] . «و من تو را برای خودم ساختم [و پرورش دادم]»؛ طه، 41. [6] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 153.
- [سایر] در داستان حضرت موسی(ع) با حضرت خضر(ع) است که حضرت خضر مسائلی را میداند که حضرت موسی از آنها مطلع نیست در صورتی که موسی(ع) پیامبر اولوالعزم است و حضرت خضر نه!
- [سایر] چرا حضرت موسی(ع) موهای حضرت هارون(ع)را کشید؟ مگر حضرت موسی و هارون پیامبر و معصوم نبود؟ پس چرا این کار را انجام داد؟
- [سایر] داستان حضرت موسی(ع) و دیدن خدا را بیان کنید؟
- [سایر] با توجه به اینکه خداوند دیده نمیشود؛ چرا حضرت موسی(ع) تقاضای رؤیت خدا نمود؟
- [سایر] با توجه به این که خداوند دیده نمیشود؛ چرا حضرت موسی (ع) تقاضای رؤیت خدا نمود؟
- [سایر] با توجه به این که خداوند دیده نمیشود؛ چرا حضرت موسی(ع) تقاضای رؤیت خدا نمود؟
- [سایر] آیا مشاهده خدا امکان پذیر است؟ چرا حضرت موسی(ع) این درخواست را از خدا کرد؟
- [سایر] پیامبر اسلام(ص) برخی ویژگیهای دیگر پیامبران را نداشت. او مانند حضرت موسی(ع) با خدا سخن نمیگفت و ...! با این وجود دلیل برتری حضرتشان بر دیگر انبیا چیست؟
- [سایر] در آیه 2 سوره اسراء میفرماید: (وَجَعَلْناهُ هُدیً لِبَنِی إِسْرائِیلَ). آیا فقط بنی اسرائیل هدف هدایت حضرت موسی(ع) این پیامبر اولوالعزم بودند؟ آیا فرعون و فرعونیان یا اقوام دیگر نباید به آیین موسی(ع) دعوت میشدند؟
- [سایر] آیا حضرت موسی(ع) فوت کردهاند، یا این که ایشان را نیز خداوند به آسمان برده است؟ و آیا حضرت موسی به سرزمین موعود رسیدند یا اینکه در دوران آوارگی بنی اسرائیل از دنیا رفتند؟
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط حمد و ثنای پروردگار و صلوات بر پیامبر اکرم و آل پیامبر علیهمالسلام باید به عربی گفته شود و در حمد و ثنای خداوند و صلوات بر پیامبر اکرم و آل پیامبر علیهمالسلام و دعوت مردم به تقوا و خواندن یک سوره کامل در دو خطبه، باید ترتیب مراعات شود.
- [آیت الله جوادی آملی] .سیّدی که مستحقِ سهم سادات است , باید از طرف پدر به هاشم انتساب دا شته باشد و لازم نیست که از نسل حضرت پیامبر(ع) باشد؛ اما اگر کسی از طرف مادر انتساب به هاشم داشته باشد، کافی نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا نبوت است و یا معترف به آن نیست و یا برای خدا شریک قرار می دهد و همچنین غلاه (یعنی آنهائی که یکی از ائمه (ع) را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آنهائی که با ائمه اطهار (ع) دشمنی می نمایند) نجسند و اما اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری و مجوس) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه (ص) را قبول ندارند؛ نیز بنا بر مشهور نجس می باشند و این قول موافق احتیاط است و لکن بنا بر اظهر این طوایف پاکند و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود؛ چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است نجس می باشد.
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله بهجت] کسی که منکر خدا یا برای خدا شریک قائل است یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم را قبول ندارد و همین طور کسی که ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نداشته باشد، کافر و نجس می باشد . همچنین کسی که یکی از ضروریّات دین اسلام مثل نماز یا روزه را با علم به اینکه ضروری دین است انکار نماید ، نجس می باشد . و اگر از روی تقصیر نداند و انکار نماید ، احتیاطا باید از او اجتناب کرد .
- [آیت الله اردبیلی] (اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ) یعنی: (شهادت میدهم که هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد.) (وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ) یعنی: (شهادت میدهم که محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بنده خدا و فرستاده اوست.) (أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) یعنی: (خدایا بر محمد و آل محمد رحمت فرست.) (وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ) یعنی: (و شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول کن و مقام آن حضرت را نزد خود بلند فرما.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام بر تو ای پیامبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ) یعنی: (سلام خداوند بر ما نمازگزاران و تمام بندگان نیکوکار او باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.)
- [آیت الله اردبیلی] اگر روزهدار با گفتن یا با نوشتن یا با اشاره و مانند آنها به خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و جانشینان آن حضرت علیهمالسلام عمدا نسبت دروغ بدهد، اگرچه فورا بگوید: (دروغ گفتم) یا توبه کند، روزه او بنابر احتیاط واجب باطل است و اگر دروغ بستن به حضرت زهرا علیهاالسلام و سایر پیامبران و جانشینان آنان علیهمالسلام موجب دروغ بستن به خدا یا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا جانشینان آن حضرت علیهمالسلام گردد نیز همین حکم را دارند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر روزهدار دروغی را به خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و یا جانشینان آن حضرت علیهمالسلام نسبت دهد، بنابر احتیاط کفاره جمع، به تفصیلی که در مسأله پیش گفته شد، بر او واجب میشود.
- [آیت الله نوری همدانی] کافر ، یعنی کسی که منکر خدا است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء ، محمّد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله ) را قبول ندارد مگر اهل کتاب که درآخر مساله ذکر میشود و هخمچنین است اگر در یکی از اینها شک داشته باشد و نیز کسی که ضروری دین ، یعنی چیزی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود ، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیزبرگردد به انکار خدا ، یا توحید ، یا نبوت ، نجس می باشد و اگر ضروری دین بودن آن را نداند ، به طوری که انکار آن به انکار خدا یا توحید یا نبوت برنگردد ، بهتر آن است که از او اجتناب کنند . کفاری که مانند یهود و نصاری اهل کتاب می باشند و تا هنگامی که علم به ملاقات بدن آنها با یکی از نجاسات که ذکر شد و می شود حاصل نشده است ، اجتناب لازم نیست .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کافر یعنی کسی که منکر خدا است یا برای خدا شریک قرار می دهد، یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله را قبول ندارد، نجس است. و نیز کسی که یکی از ضروریات دین مبین اسلام را منکر شود، چنان چه بداند آن چیز ضروری دین است، نجس می باشد، و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد. و نیز کافر کتابی بنابر قول مشهور نجس است و احتیاط واجب رعایت این قول است.