1. حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه پس از آن‌که به وحدانیت خدای متعال و رسالت پیامبر اسلام(ص) شهادت داد، رو به حاضران کرده و فرمود: «أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَی أَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَی الْأُمَمِ».[1] شما ای بندگان خدا مخاطب و مورد امر و نهی خدا هستید، شما حاملان دین خدا و وحی او هستید یعنی شما مهاجران و انصار بودید که نزول قرآن، وحی و محضر پیامبر اکرم(ص) را درک کردید، و شما وظیفه دارید که این دین را به جوامع دیگر و نسل‌های آینده منتقل کنید. حمل دین و وحی، همان رسالت رساندن صحیح و کامل آن به نسل‌های بعدی است. گفتنی است که پیامبر اکرم(ص) دین اسلام را برای تمام جهان آورده است. وقتی که آن‌حضرت از دنیا رفتند هنوز اسلام از جزیرة العرب بیرون نرفته بود. همین اصحاب و مهاجران و انصار باید دین خدا را به ملت‌های دیگر برسانند. این است که حضرت می‌‎ فرمایند: شما رساننده دین خدایید به سوی امت‌های دیگر؛ یعنی شما در حقیقت باید الگوی اسلام و عدالت باشید تا ملت‌های دیگر شما را الگو قرار دهند و راه شما را انتخاب کنند. پس اگر در آغاز اسلام راه را عوض کردید و از مسیر اصلی منحرف شدید، دیگران چگونه شما را الگو قرار دهند و چگونه به شما اقتدا خواهند کرد؟ و شما چگونه می‌خواهید اسلام را به ملت‌های دیگر معرفی و تبلیغ کنید؟ 2. البته، حضرت فاطمه(س) در بخش دیگری از سخنانش، به ویژگی‌های قرآن و اهل بیت(ع) پرداخت که در آن فراز، قرآن را نور آشکار نامید. روشن است که این جمله ارتباطی به مهاجر و انصار ندارد: «و القرآن الصادق و النور الساطع و الضیاء اللامع».[2] قرآنی که صادق و نورش فراگیر است؛ یعنی هیچ باطل و خلاف حقیقت در قرآن نیست. «النور الساطع»، یعنی نور بلند؛ به این معنا که قرآن نورش تلالؤ دارد و فراگیر است، در عالم نورافشانی می‌کند. «و الضیاء اللامع»؛ و پرتوی روشنی بخش است. «ضیاء» یعنی روشنی، «لامع» هم به معنای روشنی دهنده است؛ یعنی قرآن علاوه بر این‌که خود نور است و درخشنده، روشنی‌دهنده نیز هست، و پرتوافشانی می‌کند. [1] . جوهری بصری، احمد بن عبد العزیز، السقیفة و فدک، محقق، مصحح، امینی، محمد هادی‏، ص 139، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بی‌تا. [2] . طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج ‏1، ص 99، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.‏
1. حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه پس از آنکه به وحدانیت خدای متعال و رسالت پیامبر اسلام(ص) شهادت داد، رو به حاضران کرده و فرمود: «أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَی أَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَی الْأُمَمِ».[1]
شما ای بندگان خدا مخاطب و مورد امر و نهی خدا هستید، شما حاملان دین خدا و وحی او هستید یعنی شما مهاجران و انصار بودید که نزول قرآن، وحی و محضر پیامبر اکرم(ص) را درک کردید، و شما وظیفه دارید که این دین را به جوامع دیگر و نسلهای آینده منتقل کنید. حمل دین و وحی، همان رسالت رساندن صحیح و کامل آن به نسلهای بعدی است.
گفتنی است که پیامبر اکرم(ص) دین اسلام را برای تمام جهان آورده است. وقتی که آنحضرت از دنیا رفتند هنوز اسلام از جزیرة العرب بیرون نرفته بود. همین اصحاب و مهاجران و انصار باید دین خدا را به ملتهای دیگر برسانند. این است که حضرت می فرمایند: شما رساننده دین خدایید به سوی امتهای دیگر؛ یعنی شما در حقیقت باید الگوی اسلام و عدالت باشید تا ملتهای دیگر شما را الگو قرار دهند و راه شما را انتخاب کنند. پس اگر در آغاز اسلام راه را عوض کردید و از مسیر اصلی منحرف شدید، دیگران چگونه شما را الگو قرار دهند و چگونه به شما اقتدا خواهند کرد؟ و شما چگونه میخواهید اسلام را به ملتهای دیگر معرفی و تبلیغ کنید؟
2. البته، حضرت فاطمه(س) در بخش دیگری از سخنانش، به ویژگیهای قرآن و اهل بیت(ع) پرداخت که در آن فراز، قرآن را نور آشکار نامید. روشن است که این جمله ارتباطی به مهاجر و انصار ندارد: «و القرآن الصادق و النور الساطع و الضیاء اللامع».[2]
قرآنی که صادق و نورش فراگیر است؛ یعنی هیچ باطل و خلاف حقیقت در قرآن نیست. «النور الساطع»، یعنی نور بلند؛ به این معنا که قرآن نورش تلالؤ دارد و فراگیر است، در عالم نورافشانی میکند. «و الضیاء اللامع»؛ و پرتوی روشنی بخش است.
«ضیاء» یعنی روشنی، «لامع» هم به معنای روشنی دهنده است؛ یعنی قرآن علاوه بر اینکه خود نور است و درخشنده، روشنیدهنده نیز هست، و پرتوافشانی میکند. [1] . جوهری بصری، احمد بن عبد العزیز، السقیفة و فدک، محقق، مصحح، امینی، محمد هادی، ص 139، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بیتا. [2] . طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 99، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
- [سایر] شبهه: از آنجایی که اصحاب پیامبر تا آخر عمر همواره حرمت حضرت زهرا (س) را نگه داشتند، غضب فاطمه (س) چه ربطی به عمر و ابوبکر دارد؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه(س) فاطمه نامیده شده است؟
- [سایر] چرا قبر مطهر حضرت زهرا(س) مخفی است؟ چرا حضرت زهرا(س) وصیت کردند که ایشان را شبانه دفن کنند؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه معصومه(س) ازدواج نکردند؟
- [سایر] منبع دقیق این روضه که مداحان در مجالس میخوانند کجا است؛ ماجرای کوچه بنیهاشم و حضرت زهرا(س) و اینکه عمر نوشتهای درباره فدک را میگیرد و پاره میکند و سیلی به صورت حضرت فاطمه(س) میزنند و....
- [سایر] با عرض سلام وتسلیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)مطالب زیادی وجود دارد مخواستم از شما خواهش کنم نحوه ی چگونگی شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)؟؟؟؟ واین که حضرت علی(ع)وفرزندانشان اصحاب وکنیزانی که در خانه وجود داشتند چرا حضرت فاطمه زهرا(س)در را باز کردند؟؟؟؟؟ و بعد از اینکه خانم فاطمه زهرا(س)را زدندچراکسی کاری نکرد ؟؟
- [سایر] پیامبر مکرم اسلام(ص) در چه روزی از ماههای قمری باغ فدک را به حضرت زهرا(س) اعطا نمودند؟
- [سایر] با توجه به وجود کنیزی به نام فضه، برای حضرت فاطمه(س)، چرا پیامبر تسبیحات را به ایشان سفارش نمودند؟
- [سایر] سنّ حضرت زهرا(س) در زمان رحلت حضرت خدیجه(س) چقدر بود؟
- [سایر] آیا پیامبر (ص) از حضرت خدیجه (س) فرزندی غیر حضرت زهرا (س) داشتند؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).