قبل از پرداختن به پرسش باید گفت که این اشکال در مورد ابولهب صدق نمی‌کند؛ زیرا «ابولهب» کنیه‌ای بوده که پدرش بر او نهاده و غیر مسلمانان نیز او را به همین لقب می‌خواندند[1] و این کنیه بدین جهت انتخاب شده بود که چهره او - مانند آتش - به سرخی می‌زد[2] و صورتی زیبا داشت.[3] بر این اساس، «ابولهب» فحش و لقب زشت نیست. اما داستان ابوجهل متفاوت است.‌ او ابتدا با کنیه «ابو الحکم» نامیده می‌شد که نشان از حکمت و دانش بود، اما پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان او را «ابوجهل» نامیدند و همین کنیه در میان مسلمانان باقی ماند و با گسترش اسلام، کنیه قبلی او به فراموشی سپرده شد.[4] در نگاه اول، شاید گمان شود که این نوع خطاب از طرف پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان سزاوار نبود، اما با بررسی‌های بعدی درمی‌یابیم که ایرادی از این بابت، به پیامبر(ص) وارد نخواهد بود: 1. خداوند در آیه‌ای به مؤمنان سفارش می‌کند که با القاب ناپسند یکدیگر را خطاب نکنند: «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، ... و از یکدیگر عیبجویی مکنید و [همدیگر را] با لقب‌های زشت مخوانید! پس از ایمان، نامگذاری فاسقانه، ناپسند است...».[5] اما همان‌گونه که از ظاهر این آیه مشخص است، این خطاب ویژه مؤمنان بوده و بر این اساس نمی‌توان به این آیه در ارتباط با کافران و مشرکان استناد کرد. 2. همچنین خداوند به مؤمنان سفارش می‌کند که به معبود مشرکان، بی‌احترامی نکنند تا آنها در مقابل به خداوند ناسزا نگویند: «و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند [به پرستش] می‌خوانند دشنام ندهید تا آنان [نیز] از سر دشمنی به نادانی، خداوند را دشنام ندهند...».[6] از آن‌جا که اصل این آیه در مورد معبودها و خدایان مشرکان است؛ لذا تفسیر اولیه آن شامل خود کافران نمی‌شود. با این حال می‌توان از باب تنقیح مناط، چنین استنباط کرد که بی‌احترامی به بزرگان آنها نیز موجب بی‌احترامی به بزرگان مسلمان، از طرف آنان می‌شود. اما به نظر چنین قاعده‌ای عمومیت نداشته و در شرایطی می‌توان آن‌را نادیده گرفت که مورد «ابوجهل» نیز چنین بوده است؛ زیرا: الف. ابوجهل از بزرگان قریش و از افراد اصلی نظر دهنده در دار الندوه بود[7] که نشان جایگاه بلند او نزد مشرکان است. چنین شخصی که از تأثیرگذارترین دشمنان اسلام بود و در تمام موقعیت‌ها علیه مسلمانان تلاش می‌کرد[8] مناسب نیست که او را با لقب «ابوالحکم» که نشان از دانش و حکمت او دارد مورد خطاب قرار دهیم! ب. مشرکان نیز پیامبر(ص) را با القابی مخاطب قرار می‌دادند که خوشایند نبود؛ بر این اساس، آنان بودند که در ابتدا این راه را آغاز کردند؛ برای نمونه مشرکان، پیامبر اسلام را «ابن أبی کبشة» می‌خواندند![9] که در دلیل مخاطب قرار دادن حضرتشان با این لقب، نظریات مختلفی وجود دارد.[10] حال آنها که چنین روشی را در پیش گرفته بودند، بی‌معنا بود که مسلمانان آنها را با القاب و صفات نیکی خطاب کنند که به نوعی تمجید از آنان به شمار آید و می‌دانیم که کلوخ انداز را پاداش سنگ است. [1] . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 4، ص 303، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق. [2] . بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 4، ص 913، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق. [3] . صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 2، ص 464، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق. [4] . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 567، بیروت،‌ دار الفکر، 1409ق؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 3، ص 1082، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق. [5] . حجرات، 11. [6] . انعام، 108. [7] . مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 168، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا. [8] . مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 1، ص 41، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق. [9] . ابن کثیر، أبو الفداء إسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، تحقیق، ترکی، عبدالله بن عبدالمحسن، ج 4، ص 300، دار هجر للطباعة و النشر و التوزیع و الإعلان، چاپ اول،‌ 1418ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 1، ص 210، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق. [10] . عصامی مکی، عبد الملک بن حسین،‌ سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، محقق، عبد الموجود، عادل أحمد، معوض، علی محمد، ج 1، ص 410 – 411، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1419ق.
چرا با وجود اینکه اسلام لقب دادن را حرام میداند، ولی مسلمانان ابوالحکم، را ابوجهل و دیگری را ابولهب خطاب میکردند؟
قبل از پرداختن به پرسش باید گفت که این اشکال در مورد ابولهب صدق نمیکند؛ زیرا «ابولهب» کنیهای بوده که پدرش بر او نهاده و غیر مسلمانان نیز او را به همین لقب میخواندند[1] و این کنیه بدین جهت انتخاب شده بود که چهره او - مانند آتش - به سرخی میزد[2] و صورتی زیبا داشت.[3] بر این اساس، «ابولهب» فحش و لقب زشت نیست.
اما داستان ابوجهل متفاوت است. او ابتدا با کنیه «ابو الحکم» نامیده میشد که نشان از حکمت و دانش بود، اما پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان او را «ابوجهل» نامیدند و همین کنیه در میان مسلمانان باقی ماند و با گسترش اسلام، کنیه قبلی او به فراموشی سپرده شد.[4]
در نگاه اول، شاید گمان شود که این نوع خطاب از طرف پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان سزاوار نبود، اما با بررسیهای بعدی درمییابیم که ایرادی از این بابت، به پیامبر(ص) وارد نخواهد بود:
1. خداوند در آیهای به مؤمنان سفارش میکند که با القاب ناپسند یکدیگر را خطاب نکنند: «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، ... و از یکدیگر عیبجویی مکنید و [همدیگر را] با لقبهای زشت مخوانید! پس از ایمان، نامگذاری فاسقانه، ناپسند است...».[5] اما همانگونه که از ظاهر این آیه مشخص است، این خطاب ویژه مؤمنان بوده و بر این اساس نمیتوان به این آیه در ارتباط با کافران و مشرکان استناد کرد.
2. همچنین خداوند به مؤمنان سفارش میکند که به معبود مشرکان، بیاحترامی نکنند تا آنها در مقابل به خداوند ناسزا نگویند: «و به آنهایی که مشرکان به جای خداوند [به پرستش] میخوانند دشنام ندهید تا آنان [نیز] از سر دشمنی به نادانی، خداوند را دشنام ندهند...».[6]
از آنجا که اصل این آیه در مورد معبودها و خدایان مشرکان است؛ لذا تفسیر اولیه آن شامل خود کافران نمیشود. با این حال میتوان از باب تنقیح مناط، چنین استنباط کرد که بیاحترامی به بزرگان آنها نیز موجب بیاحترامی به بزرگان مسلمان، از طرف آنان میشود.
اما به نظر چنین قاعدهای عمومیت نداشته و در شرایطی میتوان آنرا نادیده گرفت که مورد «ابوجهل» نیز چنین بوده است؛ زیرا:
الف. ابوجهل از بزرگان قریش و از افراد اصلی نظر دهنده در دار الندوه بود[7] که نشان جایگاه بلند او نزد مشرکان است.
چنین شخصی که از تأثیرگذارترین دشمنان اسلام بود و در تمام موقعیتها علیه مسلمانان تلاش میکرد[8] مناسب نیست که او را با لقب «ابوالحکم» که نشان از دانش و حکمت او دارد مورد خطاب قرار دهیم!
ب. مشرکان نیز پیامبر(ص) را با القابی مخاطب قرار میدادند که خوشایند نبود؛ بر این اساس، آنان بودند که در ابتدا این راه را آغاز کردند؛ برای نمونه مشرکان، پیامبر اسلام را «ابن أبی کبشة» میخواندند![9] که در دلیل مخاطب قرار دادن حضرتشان با این لقب، نظریات مختلفی وجود دارد.[10]
حال آنها که چنین روشی را در پیش گرفته بودند، بیمعنا بود که مسلمانان آنها را با القاب و صفات نیکی خطاب کنند که به نوعی تمجید از آنان به شمار آید و میدانیم که کلوخ انداز را پاداش سنگ است. [1] . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 4، ص 303، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق. [2] . بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 4، ص 913، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق. [3] . صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 2، ص 464، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق. [4] . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 567، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 3، ص 1082، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق. [5] . حجرات، 11. [6] . انعام، 108. [7] . مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 168، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا. [8] . مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 1، ص 41، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق. [9] . ابن کثیر، أبو الفداء إسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، تحقیق، ترکی، عبدالله بن عبدالمحسن، ج 4، ص 300، دار هجر للطباعة و النشر و التوزیع و الإعلان، چاپ اول، 1418ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 1، ص 210، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق. [10] . عصامی مکی، عبد الملک بن حسین، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، محقق، عبد الموجود، عادل أحمد، معوض، علی محمد، ج 1، ص 410 – 411، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1419ق.
- [سایر] شیعه می گوید نامگذاری فرزندانشان به نام خلفا به خاطر خلفا نبوده اگر اینگونه است چرا به نام ابوجهل و ابولهب نام گذاری نکردند؟
- [سایر] با توجه به اینکه حضرت عباس(ع) در مدت عمر شریفشان همواره سید الشهدا(ع) را با کلمات مولای و سیدی خطاب میکردند (البته بهجز لحظات آخر عمر شریفشان) آیا مناسب است نام گرامی حضرت حسین(ع) به صورت ممتد و پشت سرهم (آنگونه که امروزه در مجالس مذهبی مرسوم است) برده شود؟ آیا این به دور از ادب نیست؟
- [سایر] آیا ابوبکر و عمر اسلام ظاهری داشتند (به ظاهر اسلام آورده بودند) و ایمان در قلبشان داخل نشده بود و همیشه در برابر پیامبر(ص) کارشکنی میکردند. اگر ایمان نیاورده بودند چرا خداوند در آیه 2 سوره حجرات (که در برابر پیامبر صدایشان بلند کرده بودند) با عنوان (یا ایها الذین آمنوا) مورد خطاب قرار میدهد؟
- [سایر] اهل سنت معتقدند که پیامبر اکرم(ص) لقب فاروق را به عمر داده است آیا این مطلب صحیح است؟
- [سایر] علی ( ع ) ، ابوبکر و عمر را خائن میداند؟
- [سایر] رسول خدا(ص) شدیدترین خطاب به دوزخیان را کدام آیه از قرآن میداند؟
- [سایر] با اینکه خداوند انسان را در احسن تقویم آفرید؛ چرا او را پستتر از حیوانات بلکه بدتر میداند؟
- [سایر] طریقه خواندن نماز در اسلام اولین بار چطور بود؟ و اوقات نماز را چه کسانی معیّن میکردند؟
- [سایر] با توجه به اینکه زنان پیامبر اسلام(ص) بعد از رحلت ایشان از ازدواج مجدد منع شده بودند، آیا اسلام برای آنان منابع درآمدی مشخصی از غنائم، زکات، خمس و ... در نظر گرفته بود؟ در غیر این صورت چگونه امرار معاش میکردند؟
- [سایر] ابوعلی سینا در فصلی از کتاب شفاء گرچه علی را عالمتر و شجاعتر از عمر میداند ولی عمر رادر امر حکومت عاقلتر از علی و درنتیجه شایستهتر میداند. در مقاله ای در همین سایت خواندم ابن سینا شیعه بوده دلیل این سخنش چه بوده؟
- [آیت الله مظاهری] تجرّی، بلکه فعلی که با آن تجرّی میشود، یکی از محرّمات در اسلام است، و معنای آن در اصطلاح فقهی این است که اگر کسی عملی را که حرام نیست خیال کند که حرام است و سپس آن را بهجا آورد، نظیر اینکه مال خودش را به خیال اینکه مال مردم است بخورد، و یا چیز پاکی را به خیال اینکه نجس است بخورد، و یا با زن خود به خیال اینکه نامحرم است جماع کند و یا کسی را که قتل او جائز است به عنوان اینکه مسلمانی است بکشد و مانند اینها، حرام بهجا آورده و اگر توبه نکند، عقوبت میشود، و آنچه بهجا آورده، گرچه ذاتاً حلال بوده، ولی به عنوان تجرّی، آن اعمال نیز حرام محسوب میگردد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که میداند پوشیدن لباس غصبی حرام است ولی نمیداند نماز را باطل میکند، مانند کسیست که میداند لباس غصبی نماز را باطل میکند.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که میداند پوشیدن لباس غصبی حرام است، ولی نمیداند نماز را باطل میکند، اگر عمداً با لباس غصبی نماز بخواند، نمازش باطلاست.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد و بعد بفهمد که مقدار حرام بیشتر از خمسبوده، بنابراحتیاط واجببایدمقداریکه میداند از خمس بیشتر بوده، با اذن حاکم شرع از طرف صاحب آن صدقه بدهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را صدقه دهد و بعد بفهمد که مقدار حرام بیشتر از خمس بوده بنا بر احتیاط مستحبّ مقداری را هم که میداند از خمس بیشتر بوده صدقه بدهد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام احتکار است، و در روایات آمده است که پروردگار عالم از محتکر بیزار است، و گناه آن در حدّ قتل نفس است، و معنای آن این است که چیزی را که امّت اسلامی به آن احتیاج دارند نگاه دارد و آن را در معرض فروش قرار ندهد، و آن اقسامی دارد: الف) نگاهداری چیزی برای اینکه بازار سیاه درست شود و آن را به قیمت گران بفروشد. و این قسم، فرد بارز احتکار است و قطعاً روایات حرمت، شامل آن میشود. ب) نگاهداری برای اینکه مردم یا حکومت اسلامی را در مضیقه قرار دهد و یا ضرر به اقتصاد مملکت اسلامی بزند، و معلوم است که این قسم گناهش خیلی بالاتر از گناه قسم اوّل است و گاهی محتکر مصداق مفسد فی الارض محسوب میشود. ج) نگاهداشتن چیزی که بازار آن کساد است، گرچه مردم احتیاج به آن هم دارند، برای اینکه آن چیز رونقی پیدا کند، این قسم نیز حرام است، گرچه حرمت آن به اندازه قسم اوّل و دوّم نیست. د) نگاه داشتن چیزی که به اندازه تقاضای مردم موجود است و عرضه نکردن آن، ضرر اقتصادی یا غیراقتصادی ندارد، این قسم حرام نیست، گرچه سزاوار است از این قسم هم پرهیز نماید. ه) نگاه داشتن چیزی که خود احتیاج به آن دارد، نظیر نگاهداشتن گندم برای مصرف سال خود، و این قسم نیز حرام نیست، گرچه مردم به آن احتیاج داشته باشند؛ ولی در صورت احتیاج شدید مردم، سزاوار نیست که نگاه دارد، زیرا ایثار و فداکاری باید از جمله سجایای مسلمان باشد.
- [آیت الله مظاهری] مسلمانان باید نگاه شهوتانگیز به یکدیگر نداشته باشند، غیر از زن به شوهرش یا شوهر به زنش، و فرقی نیست که آن نگاه به نامحرم باشد یا- العیاذ باللَّه- به محرم نظیر مادر و خواهر و مادر زن و مانند اینها، مرد به زن باشد یا زن به مرد، مرد به مرد باشد یا زن به زن، و خلاصه کلام اینکه هر نگاهی که محرّک شهوت جنسی باشد، در اسلام حرام، بلکه تخیّلها و وسوسهها که محرّک شهوت باشد و مربوط به زن و شوهر نباشد، حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] دفن مسلمان در قبرستان غیر مسلمان و دفن کافر در قبرستان مسلمان جایز نیست بنابر احتیاط واجب، همچنین دفن مسلمان در جایی که نسبت به او بی احترامی باشد حرام است، مانند جایی که خاکروبه و کثافت می ریزند.
- [آیت الله علوی گرگانی] لباس نمازگزار باید مباح باشد و کسی که میداند پوشیدن لباس غصبی حرام است، اگر عمداً در لباس غصبی یا در لباسی که نخ یا تکمه یا چیز دیگر آن غصبی است نماز بخواند، باطل است.
- [آیت الله بروجردی] لباس نمازگزار باید مباح باشد و کسی که میداند پوشیدن لباس غصبی حرام است، اگر عمداً در لباس غصبی یا در لباسی که نخ یا تکمه یا چیز دیگر آن غصبیست نماز بخواند باطل است.