اگر مقصود از «زنده»، حیات نباتی یا حیوانی باشد، در این صورت بر اساس نظریه ملا صدرا تقسیم موجود به زنده و غیر زنده مسئله‌ای فلسفی و تقسیم فلسفی نیست؛ زیرا طبق نظر ملاصدرا، محمولات فلسفی محمولاتی است از احوال وجود بما هو وجود باشد و بدون لحاظ حیثیات تقییدیه عارض «موجود» می‌شوند؛ یعنی محمولاتی نیستند که پس از تخصیص موجود به امری زائد و بعد از لحاظ آن امر زائد، عارض بر آن موضوع گردند. در این صورت هنگامی موجود به زنده و غیر زنده تقسیم می‌شود که ابتدا موجود مطلق، مقید به جسمیت(طبیعی) شود، سپس جسم(طبیعی) تقسیم به زنده و غیر زنده گردد. بنابراین تقسیم موجود بما هو موجود نیست؛ و این تقسیم مانند موجود به مادی و غیر مادی نیست که تقسیمی فلسفی و تقسیم موجود بما هو موجود است. اما اگر منظور از «زنده» حیات نباتی و حیوانی نباشد؛ بلکه مقصود از موجود زنده، «موجود آگاه و قادر» باشد، در این صورت این تقسیم می‌تواند فلسفی و تقسیم موجود بما هو موجود باشد؛ زیرا آگاهی و قدرت، از احوال و عوارض وجود بما هو وجود هستند بدون این‌که نیاز باشد ابتدا وجود مطلق مقید به نوع خاص گردد.
با عرض سلام و تحیت. آیا تقسیم موجود به زنده و غیر زنده، مانند تقسیم موجود به مادی و غیر مادی، تقسیمی فلسفی موجود بما هو موجود است، یا نه؟ اگر نیست لطفا توضیح کافی بدهید.
اگر مقصود از «زنده»، حیات نباتی یا حیوانی باشد، در این صورت بر اساس نظریه ملا صدرا تقسیم موجود به زنده و غیر زنده مسئلهای فلسفی و تقسیم فلسفی نیست؛ زیرا طبق نظر ملاصدرا، محمولات فلسفی محمولاتی است از احوال وجود بما هو وجود باشد و بدون لحاظ حیثیات تقییدیه عارض «موجود» میشوند؛ یعنی محمولاتی نیستند که پس از تخصیص موجود به امری زائد و بعد از لحاظ آن امر زائد، عارض بر آن موضوع گردند. در این صورت هنگامی موجود به زنده و غیر زنده تقسیم میشود که ابتدا موجود مطلق، مقید به جسمیت(طبیعی) شود، سپس جسم(طبیعی) تقسیم به زنده و غیر زنده گردد. بنابراین تقسیم موجود بما هو موجود نیست؛ و این تقسیم مانند موجود به مادی و غیر مادی نیست که تقسیمی فلسفی و تقسیم موجود بما هو موجود است. اما اگر منظور از «زنده» حیات نباتی و حیوانی نباشد؛ بلکه مقصود از موجود زنده، «موجود آگاه و قادر» باشد، در این صورت این تقسیم میتواند فلسفی و تقسیم موجود بما هو موجود باشد؛ زیرا آگاهی و قدرت، از احوال و عوارض وجود بما هو وجود هستند بدون اینکه نیاز باشد ابتدا وجود مطلق مقید به نوع خاص گردد.
- [سایر] با عرض سلام و خدا قوت. من شنیدم که در قرآن در مورد اینکه حیات در هیچ سیاره ای جز زمین نیست و اینکه موجود زنده ای در هیچ جای جهان جز زمین وجود ندارد اشاره شده است. آیا این صحت دارد ؟ و در صورت درستی ، لطفا بخش هایی که در قرآن به این موضوع اشاره شده را برایم بنویسید. با تشکر فراوان.
- [سایر] با عرض سلام درمسجدی اخیراجهت قبله تغییرکرده چون قبلا اشتباه بوده}حدود20 یاده درجه{اماباوجودیکه درجایی اعلام شده،اکثرا و عده ای از نمازگزاران مثل جهت سابق به نماز می ایستند{احتمالابخاطر فراموشی یا..}.آیا نمازخواندن بنده در این مسجدکه اکثرا درجهت اشتباه می ایستند،صحیح است?یعنی خودم درست بایستم کافی است و نمازم بجماعت حساب میشود یاخیر?
- [سایر] به نام خدا با عرض سلام و خدا قوت ایشالا که شما هم مثل همه ادما شاد و سرحال باشید سوال من اینه که قبل از انتخاب همسر چه کاری کنم چه کتابی یا ... مطالعه کنم تا دید و اطلاعات کافی برای شناخت همسر اینده ام داشته باشم.
- [سایر] با عرض سلام خدمت حاج آقا مرادی حاج آقا ما امشب در خدمتتان بودیم در نمایشگاه قرآن و جزو آخرین افرادی که وقتتان را گرفته بودیم واز مشاوره ارزشمند شما بهره بسیار کافی نسیب ما گردید که امیدواریم بتوانید بازهم ما را از راهنمایی های خودتان بهره مند سازید. ضمنا از هدیه ارزشمندتان(کتاب باارزش نهج البلاغه) به سجاد هم بسیار متشکریم او خیلی خیلی خوشحال شده است. قربان شما
- [سایر] پاسخ شما در کل خوب بود. و از شما بسیار سپاسگزارم. لکن لازم دیدم چند نکته را در باره پاسخ 5146 سوال3و4 بیان کنم. در پاسخ، شما به دلیل اثبات علم حضوری معلول به علت هستی بخش اشاره نفرمودید البته در برخی کتب فلسفی برای اثبات علم حضوری معلول مجرد (غیر عرض) به علت هستی بخش از تجرد معلول و وجود جمعی آن و دور بودن آن از (امتدادات مکانی و زمانی که موجب تفرق و پراکندکی می شود) استفاده می شود، ولی چگونه می توان با این استدلال علم حضوری معلول مادی (که دارای امتداد و تفرق و پراکندگی است) به علت هستی بخش را اثبات کرد؟ در پاسخ شما فرمودید: موجودات مادّی چون سیال اند، همیشه در حال خروج از قوّه به فعل هستند، و حرکت یعنی خروج از قوه به فعل؛ پس مادیات حرکت دارند و حرکت مقدار دارد و مقدار حرکت همان زمان است؛ پس موجودات مادی همیشه زمان دار هستند. در واقع شما از این مقدمه استفاده کردید که " موجودات مادی سیال اند" ولی در واقع ما می خواهیم همین مطلب را ثابت کنیم. چون سیال بودن به معنای این است که مادیات دارای امتداد سیال و گذرای زمان اند. و ما نیز در اصل می خواهیم همین را اثبات کنیم. پس نمی توان آن را مقدمه برای اثبات زمان قرار داد. به علاوه این که: در این استدلال از حرکت جوهری در مادیات زمان مندی آنها نتیجه شده است. در حالی که طبق مطالب کتاب "آموزش فلسفه" متقن ترین و محکم ترین دلیل اثبات حرکت جوهری دلیلی است که در آن از این مقدمه استفاده شده که: "هر موجود مادی زمان مند است". پس بایستی ابتدا این مقدمه اثبات شود.
- [سایر] باعرض سلام و خست نباشید خدمت خانم کهتری من درک درستی از خوش گذشتن و لذت بردن ندارم.نمیدانم خوش گذشتن یعنی چه.و همین باعث می شود که بعد از هر تفریحی که انجام می دهم با خود کلنجار بروم که آیا به من خوش گذشته یا نه. نمی دانم خوش گذشتن چه احساسی است.مثلا وقتی به مسافرت می روم در پایان مسافرت احساس می کنم به قدر کافی به من خوش نگذشته و باید بهتر از این ها باشد.و این در صورتی است که در مسافرت کاملا شاداب و سرو حال بوده ام. لطفا هر چه سریعتر پاسخ مرا بدهید. خوش گذشتن یعنی چه؟ باتشکر
- [سایر] با سلام؛ 37 ساله ام، با روحیه ای مذهبی، و با مدرک فوق لیسانس الهیات. دغدغه ای جز سلوک ندارم بیش از حد کافی در مورد اخلاق و عرفان مطالعه کردم ازدواج کردم و صاحب دو فرزند هستم، اما: در تمام این سال ها از مشکل بزرگی رنج بردم همواره به اکراه با همسرم رابطه داشتم او زیبا و مهربان است، اما من هم جنس گرا هستم مذهبی بودن و هم جنس گرا بودن مصیبت بزرگی است چه کنم، جهت یادآوری عرض می کنم هم جنس گرایی امری ژنتیک است نه یک انحراف اخلاقی بی صبرانه منتظر پاسخ محققانه شما هستم ضمنا دوستان همدردی دارم که آنان نیز منتظر پاسخ شما هستند.
- [آیت الله بهجت] با توجه به این که اگر بخواهیم طبابت پزشک را با توجه به مشکلات متعدد و در صورت مواجهه با این مشکلات، تنها در صورتی مجاز بدانیم که وی در این زمینه دارای تخصّص و تجربه ی کافی باشد، عملاً مسایل درمان با اختلال کامل روبرو خواهد شد زیرا: اولاً هر پزشکی تا رسیدن به این تخصص و تجربه ی کافی باید همان مراحل اولیّه را طی کند (که همان دوران بدون تجربه و تخصّص است). ثانیا به علت جمعیّت زیاد، امکانات کم، فرصت های ناکافی و ده ها علل دیگر (حداقلّ در کشور ایران) نمی توان انتظار داشت پزشکانی که از ابتدا کاملاً مسلّط باشند به طبابت بپردازند. 1) در مواردی پزشک داروی مؤثّر بر بیماری یا عوارض خطرناک آن را فراموش نموده و فرصت و امکانات کافی جهت دسترسی به اطلاعات کافی یا پزشک متخصص دیگری نیز ندارد. 2) یا مطمئن است که داروی خاصی برای بیماری مفید است. اما هم چنین مطمئن است و یا احتمال می دهد که در صورت تجویز آن دارو عوارضی خفیف یا شدیدتر از خود بیماری و حتی مرگ در اثر این دارو، گریبان گیر این بیمار خواهد شد. (که البته 1 و 2 شامل مسایل تشخیصی نیز می باشد). آیا پزشک در این حالات می تواند مریض را به حال خود بگذارد و چنین فرض کند که: گویا پزشکی موجود نبوده است و قضا و قدر الهی هر چه باشد بر او جاری خواهد شد و بدین ترتیب خود را در معرض مؤاخذه مادی و معنوی حاصل از عوارض احتمالی و هزینه های نابه جای آن قرار ندهد و کار وی را به خدا واگذارد که یا خود بهبودی نسبی یابد و فرصت تحقیقات بعدی فراهم گردد و یا به تدریج دچار عوارض و مرگ گردد. اصولاً در چنین مواردی که پزشک نمی داند برای نجات جان یا رفع و تسکین آلام یک بیمار چه کاری انجام دهد وظیفه ی او چیست؟ درمان های بدون اطمینان و غیر قابل اعتماد (که ممکن است خود آن ها باعث مرگ یا عوارض شدیدتر شوند) یا عدم هر گونه اقدام درمانی؟ اگر پزشک با اقدام به درمان نامطمئن، موجب خسارت و مرگ مریض گردد، آیا مسؤول است؟ آیا اگر اقدام به هیچ درمانی نکند (با توجه به علل و توضیحات فوق)، مسؤولّیتی متوجّه اوست؟ این موضوع با توجه به این نکته باید در نظر گرفته شود که گاهی، فرصت هیچ مشورت و ارجاع بیمار به پزشکان متخصّص و آگاه دیگری وجود ندارد (مثلاً گاهی پزشکی که دارای تجربه ی کافی نباشد، با بیماری در حالت بی هوشی مواجه می شود که نمی داند به طور مثال این بیمار در اثر کمبود یا ازدیاد قند در بدنش دچار بی هوشی شده و در این حالت طبیعی است که درمان کاملاً متناقض است و باعث اشتباه پزشک می شود).
- [سایر] با عرض سلام،چند سوال در مورد آیات 35 تا38 سورهٔ بقره داشتم. -- فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ{36} در آیهٔ 36 می خوانیم آدم به واسطهٔ گناه مرتکب شده اش،از بهشت اخراج شده و خداوند میفرماید که برخی از شما،برخی دیگر را دشمنید.ممکنه در مورد این دشمنی بیشتر توضیح بدهید و اینکه آیا این دشمنی مجازات گناهیست که حضرت آدم مرتکب شده است؟ همانطور که در آیه مشخص شده اهْبِطُواْ به صورت جمع آماده و احتمالا به این معناست که کلا به نسل عدم اشاره دhرد. سوال دیگر که اینجا مطرح میشود اینست که آیا ما انسانها به واسطهٔ مکافات عمل حضرت آدم از بهشت (محل آرامش و آسایش) جدا شده ایم و در زمین با تمام سختیها زندگی میکنیم.اگر این چنین است آیا با عدل خداوند سازگار است؟ --فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ{37} در آیه 37 میبینیم که حضرت آدم بعد از آموختن کلماتی،توبه اش پذیرفته می شود.ممکنه در مورد این کلمات توضیح بدهید و اینکه چرا این توبه مانع جدا شدن آدم از بهشت نشد. در واقع بخاطر گناه مرتکب شده خداوند آدم را به زمین فرستاد پس چرا با توبه اش مورد عفو خداوند به این معنا که در بهشت باقی بماند نشد. -- قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًی فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ{38} در آیه 38 سخن ازیک راهنما آماده است،منظور چیست؟ با تشکر
- [آیت الله جوادی آملی] با عرض سلام و تحیت با توجه به این که مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران در زمینه مسائل مربوط به چاپ و نشر قرآن کریم فعالیت تحقیقاتی مینماید، مستدعی است ما را از نظر شریف خویش درباره روایت ذیل و سؤالات مطرح شده بهرهمند فرمائید. (علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن صفوان، عن ابن مسکان، عن محمّد بن الورّاق، ال: عرضت علی بن أبیعبدالله (علیهالسّلام) کتاباً فیه قرآن مختّم معشّر بالذهب و کتب فی آخره سوره بالذهب و اریته إیّاه فلم یعب فیه شیئاً إلاّ کتابه القرآن بالذهب، و قال: لایعجبنی أن یکتب القرآن إلاّ بالسواد کما کتب أوّل مرّه) (اصول کافی، جلد 2، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ص 621). 1. با توجه به استنباط حضرت عالی از روایت یادشده، آیا چاپ کل متن قرآن کریم با رنگی غیر از رنگ مشکی را مجاز میدانید یا خیر؟ 2. با توجه به این که در مصاحف چاپ شده در برخی از بلاد اسلامی لفظ جلاله (الله) یا بعضی از حروف به منظور آموزش قرآن، به رنگی غیر از مشکی ملاحظه میشود، آیا این کار را از نظر حضرت عالی مجاز است یا خیر؟