یکی از مباحث مهم و به تعبیر خواجه نصیر طوسی از امور پیچیده این عالم،[1] شناخت حقیقت علم است. علاوه بر این‌که حقیقت علم دارای جهات و ابعاد مختلف است؛ به همین جهت گاهی یک دانشمند تعریف‌های متعددی از ان ارائه می‌کند. از ابن سینا نیز تعاریف متعددی از علم به جا مانده است: 1. وی گاهی علم را این‌گونه معرفی می‌کند: علم عبارت است از هیئتی که در نفس در اثر مواجهه بین عالم و معلوم پدید می‌گردد.[2] برخی به این جهت به ابن سینا نسبت می‌دهند که علم در نظر وی امر اضافی است (منظور از اضافه یکی از مقولات عرضی است). 2. گاهی نیز علم را به معنای حصول و وجود حقیقت شیء مدَرک نزد مدِرک تعریف کرده است.[3] [1] . طوسی، خواجه نصیر الدین، اجوبه المسائل النصیریه(20 رساله)، ص 78، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، چاپ اول، 1383ش. [2] . «و العلم هیاه تحصل فی العالم توجد مع وجود المعلوم و تبطل مع عدمه. فبطلان العلم مع عدم ذات الشی‏ء المعلوم یعنی الامر الذی له المعلوم صفه، و هو الذی من خارج، بل العالمیه امر زائد علی التضایف الذی بینهما. ا لا تری ان المعدوم ایضا معلوم و لا ذات له من خارج؟ فللعالم مع کل معلوم هیاه خاصه، فالعلم لیس هو وجود المعلوم فی ذاته؛ اذ لیس وجود الشی‏ء فی ذاته سببا لحصول العلم، و الا لم یکن علم بالمعدوم، بل العلم وجود هیاه فی ذات العالم: فالشی‏ء اذا کان معلوما ثم یصیر لا معلوما فالحاله تتغیر فی العالم، لا النفس الاضافه مطلقه». شیخ الرئیس ابن سینا، التعلیقات، ص 12، بیروت، مکتبه الاعلام الاسلامی، 1404ق. [3] . «ادراک الشی‏ء - هو ان تکون حقیقته متمثله عند المدرک - یشاهدها ما به یدرک - فاما ان تکون تلک الحقیقه نفس حقیقه الشی‏ء - الخارج عن المدرک - اذا ادرک - فیکون حقیقه ما لا وجود له بالفعل فی الاعیان - الخارجه مثل کثیر من الاشکال الهندسیه - بل کثیر من المفروضات - التی لا تمکن اذا فرضت فی الهندسه - مما لا یتحقق اصلا- او یکون مثال حقیقته مرتسما فی ذات المدرک - غیر مباین له و هو الباقی». طوسی، خواجه نصیر الدین، شرح الاشارات و التنبیهات، ج 2، ص 308، قم، نشر البلاغه، چاپ اول، 1375ش.
یکی از مباحث مهم و به تعبیر خواجه نصیر طوسی از امور پیچیده این عالم،[1] شناخت حقیقت علم است. علاوه بر اینکه حقیقت علم دارای جهات و ابعاد مختلف است؛ به همین جهت گاهی یک دانشمند تعریفهای متعددی از ان ارائه میکند. از ابن سینا نیز تعاریف متعددی از علم به جا مانده است:
1. وی گاهی علم را اینگونه معرفی میکند: علم عبارت است از هیئتی که در نفس در اثر مواجهه بین عالم و معلوم پدید میگردد.[2] برخی به این جهت به ابن سینا نسبت میدهند که علم در نظر وی امر اضافی است (منظور از اضافه یکی از مقولات عرضی است).
2. گاهی نیز علم را به معنای حصول و وجود حقیقت شیء مدَرک نزد مدِرک تعریف کرده است.[3] [1] . طوسی، خواجه نصیر الدین، اجوبه المسائل النصیریه(20 رساله)، ص 78، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، چاپ اول، 1383ش. [2] . «و العلم هیاه تحصل فی العالم توجد مع وجود المعلوم و تبطل مع عدمه. فبطلان العلم مع عدم ذات الشیء المعلوم یعنی الامر الذی له المعلوم صفه، و هو الذی من خارج، بل العالمیه امر زائد علی التضایف الذی بینهما. ا لا تری ان المعدوم ایضا معلوم و لا ذات له من خارج؟ فللعالم مع کل معلوم هیاه خاصه، فالعلم لیس هو وجود المعلوم فی ذاته؛ اذ لیس وجود الشیء فی ذاته سببا لحصول العلم، و الا لم یکن علم بالمعدوم، بل العلم وجود هیاه فی ذات العالم: فالشیء اذا کان معلوما ثم یصیر لا معلوما فالحاله تتغیر فی العالم، لا النفس الاضافه مطلقه». شیخ الرئیس ابن سینا، التعلیقات، ص 12، بیروت، مکتبه الاعلام الاسلامی، 1404ق. [3] . «ادراک الشیء - هو ان تکون حقیقته متمثله عند المدرک - یشاهدها ما به یدرک - فاما ان تکون تلک الحقیقه نفس حقیقه الشیء - الخارج عن المدرک - اذا ادرک - فیکون حقیقه ما لا وجود له بالفعل فی الاعیان - الخارجه مثل کثیر من الاشکال الهندسیه - بل کثیر من المفروضات - التی لا تمکن اذا فرضت فی الهندسه - مما لا یتحقق اصلا- او یکون مثال حقیقته مرتسما فی ذات المدرک - غیر مباین له و هو الباقی». طوسی، خواجه نصیر الدین، شرح الاشارات و التنبیهات، ج 2، ص 308، قم، نشر البلاغه، چاپ اول، 1375ش.
- [سایر] طریقه علم و معرفت به حقایق فراطبیعی از دیدگاه ابن سینا چیست ؟
- [سایر] چرا ابن سینا میگوید: تسلسل شک محال است؟ سخن ابن سینا: اگر سوفسطایی گویند که شک داریم به آنها گفته میشود که آیا به شک خودتان علم دارید یا به آن هم شک دارید، اگر گفتند که شک داریم باز میگوییم که به شک خود علم دارید یا نه و همینطور تا بینهایت اگر شک آنها ادامه داشته باشد که این میشود تسلسل و محال است.
- [سایر] درباره زندگی ابوعلی سینا توضیحاتی بدهید.
- [سایر] وهابیت در مورد ابن سینا چه نظری دارند؟
- [سایر] آیا میان اعتقاد فلاسفه مسلمان نظیر ابن سینا به قدیم بودن جهان از نظر اصول کلی و حدیث حضرت رسول (ص) در مورد عالم عماء تناقضی وجود ندارد؟
- [سایر] کیسانیه چه فرقه ای هستند و آیا ابن سینا کیسانی بوده است؟
- [سایر] اینکه بوعلی سینا می گوید دنیا مجبول است نه مجبور یعنی چه؟
- [سایر] کیسانیه چه فرقه ای هستند و آیا ابن سینا کیسانی بوده است؟
- [سایر] با سلام؛ مسلمانان و ایرانیان غالباً در مواجه با کشفیات علمی غرب به مقابله مثل روی میآورند و از پیشرو بودن مسلمانان یا ایرانیان؛ مانند ابن هیثم، ابن سینا، زکریای رازی و... سخن میگویند، یا غالباً از ادبیاتی مثل این استفاده میکنند: (در حالی که اروپائیان یا غربیان در قرون وسطی خبری از علم نداشتند و در عصری تاریک زندگی میکردند، ایرانیان یا مسلمانان فلان کشف و فلان اختراع را انجام میدادند).
- [سایر] آیا ابن سینا شیعه بوده و اگر بوده از چه راهی میتوان تشیع او را ثابت کرد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر شناختن اعلم مشکل باشد باید از کسی تقلید نماید که گمان به اعلم بودن او دارد بلکه اگر احتمال ضعیفی بدهد که کسی اعلم است و احتمال اعلم بودن دیگری را ندهد باید از همان کس تقلید نماید و همینطور اگر علم داشته باشد که مثلاً دو نفر یا مساوی در علم هستند و یا یکی از آنها به طور معین، احتمالاً اعلم است و احتمال اعلمیّت دیگری را ندهد، باید از آن شخص معین تقلید نماید و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوی باشند باید از یکی از آنان تقلید کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه صاحب مال محلی را برای نگهداری مال خود معین کند و به امانتدار بگوید که باید آن را در اینجا حفظ کنی و به جای دیگر نبری، امانتدار حق ندارد آن را به جای دیگر ببرد، مگر آن که احتمال دهد در آنجا از بین می رود و بداند چون آنجا در نظر صاحب مال برای حفظ بهتر بوده است گفته است بیرون نبر، ولی اگر نداند به چه جهت این سخن را گفته باید به جای دیگر نبرد و اگر ببرد و تلف شود احتیاط واجب آن است که عوض آن را بدهد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام، تجسّس و تفحّص و شنود در کارها و گفتار مسلمانهاست، و در روایات فراوانی گناه آن را در حدّ کفر میداند و فرقی نیست که آن تفحّص و شنود در کارهای شخصی و یا خانوادگی باشد و یا در کارهای اجتماعی، و همین مقدار که کار یا گفته کسی را زیر نظر بگیرد، گناه بزرگی را مرتکب شده است، و همچنین است بازرسی از خانه و مغازه و ساک و کیف و مانند اینها، و فرقی نیست که آن تجسّس و شنود بهواسطه شخص باشد و یا تلفن و ضبط و امثال اینها، و همچنین فرقی نیست که آن تفحّص و شنود از گفتار یا کردار او باشد و یا از نامهها و کتابتها و ضبطها و امثال اینها، و فرقی نیست که آن تفحّص از افراد بیگانه باشد یا خودی نظیر زن و شوهر از همدیگر.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام که دنیا و آخرت انسان را تباه میکند غنا و موسیقی است، و قرآن شریف آن را موجب ضلالت و گمراهی، بلکه موجب استهزاء دین میداند: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً اولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین)[1] (و برخی از مردم کسانی هستند که سخن بیهوده را خریدارند تا مردم را بی هیچ دانشی از راه خدا گمراه کنند، و راه خدا را به ریشخند گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود.) و مراد از غنا در اینجا آن صوتی است که شهوتانگیز و طربانگیز باشد، چنانکه مراد از موسیقی در اینجا آن آهنگی است که شهوتانگیز و طربانگیز باشد.
- [آیت الله نوری همدانی] شایسته است امام خطیب ، بلیغ باشد و به تناسب اوضاع و احوال سخن گوید و عبارات فصیح و روان به کار برد ، به حوادثی که در سراسر عالم بر مسلمین می گذرد بخصوص حوادث منطقه خود ، آشنا باشد . مصالح اسلام و مسلمین را تشخیص دهد . چنان شجاع باشد که در راه خدا از مَلامت و نکوهش احدی بیم به خود راه ندهد ، در اظهارحق و اِبْطال باطل بر حسب شرایط زمان ومکان صراحت داشته باشد ، اموری از قبیل مواظبت در اوقات نماز وعمل به روش صُلَحاو اولیاء خد ا را که موجب تأثیر کلام او در مردم است رعایت کند ، کارهای او با مَواعِظْ و وعد وعیدهایش تطبیق نماید ، از آنچه که موجب سَبُکی او و کلامش می شود حتّی از قبیل پر گوئی ، شوخی و بیهوده گوئی بپرهیزد وهمة امور را تنها برای خداوند رعایت کند وهدفش اِعْراض از دنیا پرستی و ریاست طلبی باشد که سرسلسة همة گناهان است تا کلامش در جان مردم ، مُؤَثِّرْ افتد .
- [آیت الله بهجت] معامله چیزی که وقف شده باطل است، ولی اگر معلوم شود وقف باطل بوده مثل آنکه واقف بالغ نبوده، یا در نفروختن آن مفسده بزرگتری چون قتل نفس و هتک عِرض باشد، یا معلوم باشد که واقف محل خاصّی در نظر نداشته مثل زمینی که برای حمام ده وقف کرده باشد، در این صور فروختن جایز است. اما در صورت اول، خود واقف یا وارث او میتواند آن را برای خود بفروشد، و در صورت دوم، موقوفه فروخته میشود و تبدیل به چیزی که به نظر واقف نزدیکتر است میشود، و در صورت سوم، به مثل آن تبدیل میگردد؛ مثلاً در جای دیگر همان ده حمام ساخته میشود. و همچنین وقفی که در آن اختلاف شده بهطوریکه علم یا اطمینان به خرابی وقف پیدا شود، بنابر اظهر میتوان آن را فروخت.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مجتهد و اعلم و واجد سایر شرایط تقلید را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: آن که خود انسان از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم و واجد سایر شرایط را بشناسد و به آن یقین یا اطمینان حاصل کند. در تشخیص مجتهد و اعلم، لازم نیست خود انسان مجتهد باشد. دوّم: آن که از راهی برای خود انسان یا برای نوع مردم در این شرایط، اطمینان حاصل شود، مثلاً عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم و واجد شرایط را تشخیص دهند، واجد شرایط بودن کسی را تصدیق کنند و از گفته آنان برای شخص انسان یا نوع مردم اطمینان پیدا شود. سوم: آن که دو مرد عالم عادل که میتوانند واجد شرایط تقلید را تشخیص دهند، بدان گواهی دهند به شرط آن که دو مرد عالم عادل دیگر با نظر آنان مخالفت ننمایند و بنا بر احتیاط واجب اگر یک نفر عالم عادل گواهی دهد باید احتیاط کرد. و چنانچه دو مرد عالم عادل یا بیشتر، به واجد شرایط تقلید بودن کسی شهادت دهند، لازم نیست انسان تحقیق کند که آیا دو مرد عالم عادل دیگر برخلاف نظر آنها شهادت میدهند یا خیر.
- [آیت الله سیستانی] گاهی یک حواله متضمن دو حواله است، مانند آنکه بدهکار، طلبکار خود را با صدور چکی به نام او به بانک حواله میدهد و بانک پرداخت مبلغ مندرج در چک را به شعبهای که در شهر طلبکار است و یا به بانک دیگری ارجاع دهد تا طلبکار مبلغ مذکور را در آنجا دریافت دارد. در اینجا در حقیقت با دو حواله مواجه هستیم: اوّل: آنکه بدهکار، طلبکار خود را به بانک حواله میدهد و بدین ترتیب بانک بدهکار آن شخص میشود. دوّم: آنکه بانک طلبکار را به یکی از شعب خود و یا بانک دیگری برای دریافت مبلغ مذکور ارجاع میدهد. نقش بانک در حواله اوّلی، پذیرش حواله، و در دومی، صدور حواله است، و هر دو حواله شرعاً صحیح است. لکن اگر حواله بانک به شعبه خود، عین ذمه بانک حواله دهنده باشد، به اصطلاح فقهی، به آن حواله گفته نمیشود، زیرا در آن انتقال بدهی صورت نگرفته است، بلکه در حقیقت بانک از وکیل خود، خواسته است تا طلب شخصی را در مکان مورد نظر بپردازد. در هر صورت، جایز است که بانک در قبال انجام امور فوق، حتی قبول حواله کسی که در بانک حساب دارد، درخواست کارمزد کند، زیرا این حواله از قبیل حواله به بدهکار است که میتواند آن را نپذیرد و در این صورت مجاز به گرفتن کارمزد در قبال پذیرش آن است.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام سوءظن به دیگران است و این گناه بزرگ علاوه بر اینکه عملی حرام است، در بسیاری از موارد منجر به قتل و جدائی دوستان از یکدیگر و طلاق و بیمهری شوهر با زن یا زن با شوهر، و بغض و کینه و مانند اینها میشود، و آن اقسامی دارد: الف) سوءظنّ مربوط به گناه، نظیر اینکه کسی تخیّل کند همسر او رابطه نامشروع با دیگری دارد و بعد از آن تجسّس کند و یا عمل دیگری نظیر بیمهری بر آن مترتّب کند، این قسم حرام و گناهش بزرگ و مفاسد آن نیز بسیار است. ب) سوءظن مربوط به گناه، ولی بدون آنکه عملی بر آن مترتب کند، و این قسم نیز نزد علمای علم اخلاق حرام است و مبارزه با آن را از اوجب واجبات میدانند. ج) سوءظن مربوط به گناه، ولی علاوه بر اینکه عملی مترتّب بر آن نمیکند، خطوری بیش نباشد و فوراً از آن منصرف شود، و این قسم نیز حرام است، امّا پروردگار عالم به جهت منّت بر بندگان از آن عفو نموده است، ولی باید متوجّه باشیم همین خطورات است که به تدریج منجر به استقرار در نفس و سپس منجر به ملکه میشود، و اگر کسی- العیاذ باللَّه- ملکه سوءظن پیدا کند، مفاسد بزرگی حتّی سوءظنّ به خدای متعال و پیامبر و اهلبیت(سلاماللهعلیهم) پیدا میکند. د) سوءظن مربوط به غیرگناه، نظیر اینکه زنی تخیّل کند شوهرش ازدواج دیگری نموده است، و این قسم اگر عملی که گناه است بر آن مترتّب نشود و مواظبت کند ملکه نشود، از نظر فقهای عظام گناه نیست، ولی علاوه بر اینکه از نظر علمای علم اخلاق حرام است، باید بدانیم که سوءظن هر چه باشد مفاسد عظیمی را در بر دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بدست آوردن فتوا، یعنی نظر مجتهد، دو راه دارد: اوّل: از هر طریقی که علم یا اطمینان برای خود انسان یا نوع مردم حاصل شود؛ مثل شنیدن از خود مجتهد یا دیدن در رساله مجتهد یا شنیدن از کسی که از گفته وی اطمینان حاصل شود و در صورتی که انسان فتوایی را از خود مجتهد بشنود ولی به جهتی؛ مثلاً مخالفت آن فتوا با رساله مجتهد، احتمال بدهد که مجتهد در نقل فتوای خود اشتباه کرده است، نمیتواند به گفته مجتهد اعتماد کند، همچنین تا به درستی رساله مجتهد اطمینان حاصل نشود، نمیتواند به آن عمل کند. دوّم: شنیدن از دو مرد عادل ضابط که فتوای مجتهد را نقل کنند و مراد از ضابط کسیست که اشتباه او در نقل، از متعارف مردم بیشتر نباشد.