کیسانیه گروهی از شیعیان بودند که محمد بن حنفیه، برادر ناتنی امام حسین(ع، را امام چهارم و جانشین او می شناختند . خود محمّد بن حنفیّه ادّعای امامت نداشته ولی هواخواهان او تحت رهبری مختاربن ابی عبید ثقفی در سال های 66 تا 68 هجری در کوفه قیام کردند . در وجه تسمیه این فرفه به کیسانیه احتمالات مختلفی موجود می باشد. ممکن است نام کیسانیه از کیسان ابوعمرو یکی از فرماندهان لشکر مختار ، گرفته شده باشد . وی شیعه ای متعصب بوده و در قیام مذکور وظیفه ی نمایانی داشته است؛ یا شاید از نام کیسان که غلام علی(ع) بوده و در جنگ صفین(37 هجری ) کشته شد گرفته شده باشد . عدهای نیز قائلند که کیسان لقبی برای مختار بن ابی عبیدة الثقفی است( محمد بن عمرکشی، رجال کشی، یک جلد، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 ه. ش، ص 28.) و این لقب برای او از کلامی اخذ شده که امیرالمؤمنین علی (ع) در مورد او فرمود ( عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ رَأَیْتُ الْمُخْتَارَ عَلَی فَخِذِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ- وَ هُوَ یَمْسَحُ رَأْسَهُ وَ یَقُولُ یَا کَیِّسُ یَا کَیِّس اصبغ بن نباته نقل گوید: من مختار را دیدم که روی زانوی امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود و امیرالمؤمنین دست بر سر مختار می کشید و می فرمود: ای کیّس! ای کیّس! یعنی ای باهوش! ای باهوش !( شیخ مفید، الفصول المختاره، یک جلد، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، قم، 1413 ه.ق، ص 296.) و به همین دلیل به این فرقه کیسانیه گویند زیرا هسته اولیه این فرقه با مختار خروج کرد. آنها در ابتدا گروهی بودند که به رهبری مختار بن ابی عبیدة – که مردم را به بیعت با محمد بن حنفیه دعوت میکرد – بر علیه بنیامیه قیام کردند. و مهمترین عملکرد ایشان جنگ با بنیامیه و انتقام از قاتلین امام حسین و اهل بیت و اصحاب با وفایش و پیروزی نسبی در عراق و تسخیر کوفه بوده است. از بررسی زندگی مختار چنین میتوان نتیجه گرفت که او روحیه انقلابی داشته بطوری که در زمان معاویه به همراه میثم تمار در زندان بوده و نیز قبل از حادثه عاشورا در زندان عبیدالله بن زیاد به سر میبرده و بعد از آزادی از زندان به فکر مبارزه جدی با رژیم اموی میافتد و بعد از 5 سال از واقعه عاشورا در سال 66 قیام میکند و شعار لشگرش در مقابل ابن زیاد (یالثارات الحسین) بوده است (شیخ طوسی، الامالی، یک جلد، انتشارات دار الثقافه، قم، 1414 ه. ق، ص 240.) تحلیل قیام مختار و منشا پیدایش فرقه کیسانیه شاید به علل جو متغیر در زمان وی او قیامش را با بیعت به نام امام علی بن الحسین (ع) اعلام نکرد تا گزندی از سوی دشمنان در آینده به امام سجّاد(ع) وارد نشود به این خاطر نام محمد بن حنفیه را اعلام نمود . او تاب ظلم و ستم بنیامیه را بر اهل بیت خصوصاً بر دیگر مظلومان نداشت. این حرکت انقلابی شیعی در مقطعی از زمان و مکان نسبتاً بر دشمنانش پیروز شد و ادامه یافت و خود به نظام و حکومتی مبدل گشت .گروهی از طرفداران و شیعیان گمان کردند که در واقع محمد بن علی بن ابی طالب ( محمّد بن حنفیه )امام است و بر این عقیده پایدار ماندند. و بدین ترتیب اولین فرقه ی منحرف شده از امامیه را بوجود آوردند. کیسانیه برای این که مبنایی برای حق امامت ابن حنفیه داشته باشند ، گفتند که علی (ع) ، امامت را به سبب خویشاوندی با پیامبر به دست نیاورده بلکه به منزله ی جانشین روحانی وی بوده است . کیسانیه معتقد بودند که علی (ع) می بایست جانشین روحانی خویش را به ترتیب به سه پسر خود حسن و حسین و محمد بن الحنفیه ، منتقل کند . مرگ ابن حنفیه ( در حدود 80 هجری ) موجب انشعاباتی میان خود کیسانیان گشت . برخی از ایشان معتقد بودند که چون آخر دنیا نزدیک است شمار امامان باید به چهار محدود گردد (علی (ع) و سه پسران او ). بعضی دیگر از کیسانیه علی فرزند ابن حنفیه را امام پنجم دانستند . پاره ای نیز امامت پنجم را از آن پسر دوم ابن حنفیه که ابوهاشم نام داشت شمردند و چنین استدلال کردند که وی علوم غیبی را از پدر به ارث برده و بنابراین جانشین روحانی اوست . پس از مرگ ابوهاشم فِرَق فرعی جدیدی از کیسانیه ظهور کردند . فرقه ی فرعی دیگری از کیسانیه می گفتند محمد بن حنفیه نمرده است و در غاری پنهان شده و بار دیگر همچون مهدی از آنجا بیرون آمده ظهور خواهد کرد تا عدل را بر زمین حکم فرما سازد. ابو منصور بغدادی در کتاب الفرق بین الفرق واشعری در مقالات الاسلامیین انشعابات این فرقه را یازده مورد میدانند( ابو منصور بغدادی، الفرق بین الفرقدار الافاق الجدیده بیروت الطبعه الثانیه، 1977، ص 30)که، بیشتر آنها فرقی است که به لحاظ جدایی رهبر خویش از فرقه دیگر جدا شدهاند و عمده ایشان دو گروهاند. 1. کسانی که قائل به زنده بودن محمد بن حنفیه هستند که به ایشان کربیه میگویند زیرا اصحاب ابی کرب الضریر میباشند. 2. کسانی که قائلند او فوت کرده است و در امام بعدی اختلاف کردهاند. اکثریت عظیم شیعیان محمد بن حنفیه را به امامت قبول نداشت ، زیرا اگر چه پسر علی (ع) بود ، ولی از بطن فاطمه(س) نبوده است و بنابراین نسبتی با پیامبر نداشته است .(ر.ک آشنایی با اسلام و فرقه های آن نوشته مهرداد ایزد پناه) عکس العمل ائمه در برابر کیسانیه و رهبران آن اهل بیت به شخصیت محمد بن حنفیه و مختار احترام قائلند و محمد بن حنفیه از فرماندهان لشگر علی (ع) و تابع امام حسن و امام حسین بوده است و در بنیهاشم او در حد ابن عباس محترم و موثر بود. در مورد مختار روایاتی از امام سجاد و امام صادق موجود است که برای او دعا و طلب رحمت نموده اند.( ابن داوود حلی، رجال ابن داود، یک جلد، انتشارات دانشگاه تهران، 1383 ه. ق، ص 513 و علامه حلی، رجال العلامه الحلی، یک جلد، دار الذخائر، قم، 1411 ه. ق، ص 168 و 169.) ائمه در مورد باطل بودن این عقیده ( قائل به امامت محمد بن حنفیه بودن ) به طور آشکار و صریح موضع گرفته و انحرافی بودن آن را بیان نمودند . حتی امام زین العابدین به همراه محمد بن حنفیه در کنار حجر الاسود به اعجاز الهی برای دیگران ثابت کرد که، محمد امام نیست( ثقة الاسلام کلینی، الکافی، 8 جلد، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ه. ش، ج 1 ص 291و346) آری از جانب امامان شیعه (ع) هرگز با این عقیده مماشات و تساهل نشده است بلکه امامت به طور آشکار معرفی شده است،تا جایی که این انحراف با شکست روبرو شد و به مرور زمان منقرض گشت و امروزه جز نامی از ایشان در کتب یافت نمیشود. مذهب ابن سینا بدون شک ابن سینا که درخانواده ای شیعی مذهب در بلخ به دنیا آمد، خود نیز مسلمان و قایل به مذهب تشیع بوده است. البته کم خردان همواره وی را به انحراف عقیده متهم می ساختند و شیخ در جوابشان سرود کفر چو منی گزاف آسان نَبُوَد محکمتر از ایمان من ایمان نبوَد در دهر یکی چون من و آن هم کافر پس در همه دهر یک مسلمان نبوَد یک کتاب مبسوط در اثبات اینکه بوعلی شیعه دوازده امامی بوده چاپ و منتشر گشته که در آن با دلائل و شواهد گوناگون این مطلب مبرهن شده است . نام کتاب (توفیق التطبیق فی اثبات ان الشیخ الرئیس من الإِمامیة الاثنی عشریة) است. نویسنده ی آن، علی بن فضلالله جیلانی، و مصحح آن، دکتر محمد مصطفی حلمی است که استاد فلسفه اسلامی و تصوف در دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره می باشد. چاپ نخست آن به سال 1373ه .ق. / 1954م. در (دار احیاء الکتب العربیه)ی حلبی و شرکا منتشر شده و دفتر نخست از مجموعهای است که به یاد مصطفی عبدالرزاق چاپ گردیده است (/الکتاب الأَول من سلسلة ذکری مصطفی عبدالرزاق للدراسات الإِسلامیة. نتیجه اینکه ابن سینا کیسانی مذهب نبوده است .موید این مطلب این است که در زمان ابن سینا (قرن چهارم قمری)فرقه کیسانیه کاملاً منقرض شده بود و اثری از آن وجود نداشت . برخی در مورد ابن سینا گفته اند که وی اسماعیلی مذهب بوده ؛ لکن این نسبت نیز دلائل کافی ندارد.
کیسانیه گروهی از شیعیان بودند که محمد بن حنفیه، برادر ناتنی امام حسین(ع، را امام چهارم و جانشین او می شناختند . خود محمّد بن حنفیّه ادّعای امامت نداشته ولی هواخواهان او تحت رهبری مختاربن ابی عبید ثقفی در سال های 66 تا 68 هجری در کوفه قیام کردند . در وجه تسمیه این فرفه به کیسانیه احتمالات مختلفی موجود می باشد. ممکن است نام کیسانیه از کیسان ابوعمرو یکی از فرماندهان لشکر مختار ، گرفته شده باشد . وی شیعه ای متعصب بوده و در قیام مذکور وظیفه ی نمایانی داشته است؛ یا شاید از نام کیسان که غلام علی(ع) بوده و در جنگ صفین(37 هجری ) کشته شد گرفته شده باشد . عدهای نیز قائلند که کیسان لقبی برای مختار بن ابی عبیدة الثقفی است( محمد بن عمرکشی، رجال کشی، یک جلد، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 ه. ش، ص 28.) و این لقب برای او از کلامی اخذ شده که امیرالمؤمنین علی (ع) در مورد او فرمود ( عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ رَأَیْتُ الْمُخْتَارَ عَلَی فَخِذِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ- وَ هُوَ یَمْسَحُ رَأْسَهُ وَ یَقُولُ یَا کَیِّسُ یَا کَیِّس اصبغ بن نباته نقل گوید: من مختار را دیدم که روی زانوی امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود و امیرالمؤمنین دست بر سر مختار می کشید و می فرمود: ای کیّس! ای کیّس! یعنی ای باهوش! ای باهوش !( شیخ مفید، الفصول المختاره، یک جلد، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، قم، 1413 ه.ق، ص 296.) و به همین دلیل به این فرقه کیسانیه گویند زیرا هسته اولیه این فرقه با مختار خروج کرد.
آنها در ابتدا گروهی بودند که به رهبری مختار بن ابی عبیدة – که مردم را به بیعت با محمد بن حنفیه دعوت میکرد – بر علیه بنیامیه قیام کردند. و مهمترین عملکرد ایشان جنگ با بنیامیه و انتقام از قاتلین امام حسین و اهل بیت و اصحاب با وفایش و پیروزی نسبی در عراق و تسخیر کوفه بوده است.
از بررسی زندگی مختار چنین میتوان نتیجه گرفت که او روحیه انقلابی داشته بطوری که در زمان معاویه به همراه میثم تمار در زندان بوده و نیز قبل از حادثه عاشورا در زندان عبیدالله بن زیاد به سر میبرده و بعد از آزادی از زندان به فکر مبارزه جدی با رژیم اموی میافتد و بعد از 5 سال از واقعه عاشورا در سال 66 قیام میکند و شعار لشگرش در مقابل ابن زیاد (یالثارات الحسین) بوده است (شیخ طوسی، الامالی، یک جلد، انتشارات دار الثقافه، قم، 1414 ه. ق، ص 240.)
تحلیل قیام مختار و منشا پیدایش فرقه کیسانیه
شاید به علل جو متغیر در زمان وی او قیامش را با بیعت به نام امام علی بن الحسین (ع) اعلام نکرد تا گزندی از سوی دشمنان در آینده به امام سجّاد(ع) وارد نشود به این خاطر نام محمد بن حنفیه را اعلام نمود . او تاب ظلم و ستم بنیامیه را بر اهل بیت خصوصاً بر دیگر مظلومان نداشت. این حرکت انقلابی شیعی در مقطعی از زمان و مکان نسبتاً بر دشمنانش پیروز شد و ادامه یافت و خود به نظام و حکومتی مبدل گشت .گروهی از طرفداران و شیعیان گمان کردند که در واقع محمد بن علی بن ابی طالب ( محمّد بن حنفیه )امام است و بر این عقیده پایدار ماندند. و بدین ترتیب اولین فرقه ی منحرف شده از امامیه را بوجود آوردند.
کیسانیه برای این که مبنایی برای حق امامت ابن حنفیه داشته باشند ، گفتند که علی (ع) ، امامت را به سبب خویشاوندی با پیامبر به دست نیاورده بلکه به منزله ی جانشین روحانی وی بوده است . کیسانیه معتقد بودند که علی (ع) می بایست جانشین روحانی خویش را به ترتیب به سه پسر خود حسن و حسین و محمد بن الحنفیه ، منتقل کند .
مرگ ابن حنفیه ( در حدود 80 هجری ) موجب انشعاباتی میان خود کیسانیان گشت . برخی از ایشان معتقد بودند که چون آخر دنیا نزدیک است شمار امامان باید به چهار محدود گردد (علی (ع) و سه پسران او ). بعضی دیگر از کیسانیه علی فرزند ابن حنفیه را امام پنجم دانستند . پاره ای نیز امامت پنجم را از آن پسر دوم ابن حنفیه که ابوهاشم نام داشت شمردند و چنین استدلال کردند که وی علوم غیبی را از پدر به ارث برده و بنابراین جانشین روحانی اوست . پس از مرگ ابوهاشم فِرَق فرعی جدیدی از کیسانیه ظهور کردند . فرقه ی فرعی دیگری از کیسانیه می گفتند محمد بن حنفیه نمرده است و در غاری پنهان شده و بار دیگر همچون مهدی از آنجا بیرون آمده ظهور خواهد کرد تا عدل را بر زمین حکم فرما سازد. ابو منصور بغدادی در کتاب الفرق بین الفرق واشعری در مقالات الاسلامیین انشعابات این فرقه را یازده مورد میدانند( ابو منصور بغدادی، الفرق بین الفرقدار الافاق الجدیده بیروت الطبعه الثانیه، 1977، ص 30)که، بیشتر آنها فرقی است که به لحاظ جدایی رهبر خویش از فرقه دیگر جدا شدهاند و عمده ایشان دو گروهاند.
1. کسانی که قائل به زنده بودن محمد بن حنفیه هستند که به ایشان کربیه میگویند زیرا اصحاب ابی کرب الضریر میباشند.
2. کسانی که قائلند او فوت کرده است و در امام بعدی اختلاف کردهاند.
اکثریت عظیم شیعیان محمد بن حنفیه را به امامت قبول نداشت ، زیرا اگر چه پسر علی (ع) بود ، ولی از بطن فاطمه(س) نبوده است و بنابراین نسبتی با پیامبر نداشته است .(ر.ک آشنایی با اسلام و فرقه های آن نوشته مهرداد ایزد پناه)
عکس العمل ائمه در برابر کیسانیه و رهبران آن
اهل بیت به شخصیت محمد بن حنفیه و مختار احترام قائلند و محمد بن حنفیه از فرماندهان لشگر علی (ع) و تابع امام حسن و امام حسین بوده است و در بنیهاشم او در حد ابن عباس محترم و موثر بود. در مورد مختار روایاتی از امام سجاد و امام صادق موجود است که برای او دعا و طلب رحمت نموده اند.( ابن داوود حلی، رجال ابن داود، یک جلد، انتشارات دانشگاه تهران، 1383 ه. ق، ص 513 و علامه حلی، رجال العلامه الحلی، یک جلد، دار الذخائر، قم، 1411 ه. ق، ص 168 و 169.)
ائمه در مورد باطل بودن این عقیده ( قائل به امامت محمد بن حنفیه بودن ) به طور آشکار و صریح موضع گرفته و انحرافی بودن آن را بیان نمودند .
حتی امام زین العابدین به همراه محمد بن حنفیه در کنار حجر الاسود به اعجاز الهی برای دیگران ثابت کرد که، محمد امام نیست( ثقة الاسلام کلینی، الکافی، 8 جلد، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ه. ش، ج 1 ص 291و346) آری از جانب امامان شیعه (ع) هرگز با این عقیده مماشات و تساهل نشده است بلکه امامت به طور آشکار معرفی شده است،تا جایی که این انحراف با شکست روبرو شد و به مرور زمان منقرض گشت و امروزه جز نامی از ایشان در کتب یافت نمیشود.
مذهب ابن سینا
بدون شک ابن سینا که درخانواده ای شیعی مذهب در بلخ به دنیا آمد، خود نیز مسلمان و قایل به مذهب تشیع بوده است. البته کم خردان همواره وی را به انحراف عقیده متهم می ساختند و شیخ در جوابشان سرود
کفر چو منی گزاف آسان نَبُوَد محکمتر از ایمان من ایمان نبوَد
در دهر یکی چون من و آن هم کافر پس در همه دهر یک مسلمان نبوَد
یک کتاب مبسوط در اثبات اینکه بوعلی شیعه دوازده امامی بوده چاپ و منتشر گشته که در آن با دلائل و شواهد گوناگون این مطلب مبرهن شده است . نام کتاب (توفیق التطبیق فی اثبات ان الشیخ الرئیس من الإِمامیة الاثنی عشریة) است. نویسنده ی آن، علی بن فضلالله جیلانی، و مصحح آن، دکتر محمد مصطفی حلمی است که استاد فلسفه اسلامی و تصوف در دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره می باشد. چاپ نخست آن به سال 1373ه .ق. / 1954م. در (دار احیاء الکتب العربیه)ی حلبی و شرکا منتشر شده و دفتر نخست از مجموعهای است که به یاد مصطفی عبدالرزاق چاپ گردیده است (/الکتاب الأَول من سلسلة ذکری مصطفی عبدالرزاق للدراسات الإِسلامیة.
نتیجه اینکه ابن سینا کیسانی مذهب نبوده است .موید این مطلب این است که در زمان ابن سینا (قرن چهارم قمری)فرقه کیسانیه کاملاً منقرض شده بود و اثری از آن وجود نداشت . برخی در مورد ابن سینا گفته اند که وی اسماعیلی مذهب بوده ؛ لکن این نسبت نیز دلائل کافی ندارد.
- [سایر] کیسانیه چه فرقه ای هستند و آیا ابن سینا کیسانی بوده است؟
- [سایر] فرقه کیسانیه چگونه فرقه ایست توضیح دهید؟
- [سایر] درباره زندگی ابوعلی سینا توضیحاتی بدهید.
- [سایر] فرقه کیسانیه آن چه کسی بوده است و چه دیدگاههایی داشند؟
- [سایر] وهابیت در مورد ابن سینا چه نظری دارند؟
- [سایر] اینکه بوعلی سینا می گوید دنیا مجبول است نه مجبور یعنی چه؟
- [سایر] طریقه علم و معرفت به حقایق فراطبیعی از دیدگاه ابن سینا چیست ؟
- [سایر] حقیقت علم از نظر ابن سینا چیست؟ و این سخن که علم کیف نفسانی است، به چه معنا است؟
- [سایر] آیا ابن سینا شیعه بوده و اگر بوده از چه راهی میتوان تشیع او را ثابت کرد؟
- [سایر] این کلا م ابن سینا در رساله عشق :(حب خداوند به خویش همان ادراک « خیر » است) یعنی چه ؟
- [آیت الله جوادی آملی] .در پرداختن سهم سادات به یتیم , مسکین و ابن السبیل از سادات، شرط است که ش یعه باشند، همچنین در یتیم و ابنالسبیل، فقیر بودن شرط است، اگرچه ابن السبیل در شهر خودش غنی و توانگر باشد . گفتنی است، سفر "ابنالسبیل" اعم از این است که برای اطاعت از فرمان الهی باشد مانند سفر زیارتی واجب یا مستحب یا سفر تفریحی و سیاحتی باشد . چنانچه سفرش معصیت باشد، بنا بر احتیاط, خمس دادن به او جایز نیست. مصداق سیادت
- [آیت الله وحید خراسانی] بنا به نقل ابن قدامه در المغنی در مذهب ابی حنیفه و مذهب شافعی اگر کسی در معامله مغبون شود خیار غبن ندارد بنابراین اگر شیعه از شافعی یا حنفی مذهب چیزی خرید و بعد معلوم شد که فروشنده مغبون می باشد بنا به قاعده الزام خریدار شیعی می تواند فروشنده را به وفای به عقد ملزم کند
- [آیت الله جوادی آملی] .در توزیع سهم سادات (خمس ) میان اَ یتام , مساکین و ابنالسبیل, لازم نی ست به تمام افراد از آنان بپرازند, بلکه اگر به بعضی از افراد آن ها پرداخت شود کافی است , همچنین لازم نیست سهم سادات (خمس) را به هر سه گروه (ایتام، مساکین و ابن السبیل) بپرازند، بلکه اگر به یکی از آن سه گروه داده شود, کافی است. شروط موارد مصرف
- [آیت الله مکارم شیرازی] غسل و کفن و نماز و دفن میت مسلمان واجب کفائی است یعنی، اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود چنانچه هیچ کس انجام ندهد، همه معصیت کرده اند و در این مسأله تفاوتی میان فرقه های مختلف مسلمانان نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] به فتوای ابی حنیفه به نقل ابن قدامه اگر کسی چیزی را بدون رویت به وصف فروشنده خریداری کند و بعد رویت نماید اگر چه ان چیز مطابق وصف فروشنده باشد برای خریدار خیار رویت ثابت می شود ولی در مذهب امامیه در این مورد خیار رویت نیست بنابراین اگر شیعه از پیروی ابی حنیفه چیزی به وصف خرید و بعد رویت کرد بنا به قاعده الزام برای ان شیعه خیار رویت ثابت می شود
- [آیت الله جوادی آملی] .مال خُمسی، به شش سهم تقسیم می شود: سه سهم (نصف خمس) آن، برای خدا و پیامبر و امام (ع) است که به امام می رسد، و در دوران غیبت باید آن را به فقیه جامع شرایط فتوا پرداخت کنند و سه سهم دیگر برای سادات (ذوی القربی ) است که ب اید به ایتام , مساکین و ابن السبیل آنان پرداخت شود و اختیار این سه سهم نیز، با فقیه جامع الشرای ط است ؛ یعنی با اذن او میتوان به سادات فقیر پرداخت کرد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله اردبیلی] اگر بیمار یا ولیّ او شرط عدم ضمان را از پزشک قبول نکنند، چنانچه جان بیمار در خطر نباشد یا این که مراجعه به پزشک دیگری ممکن باشد، پزشک میتواند بیمار را رها کرده و معالجه ننماید و اگر جان بیمار در خطر باشد و =============================================================================== 1 سنن ابن ماجه،ح3466 کنز العمّال،ج10،ص32،ح28221. مراجعه به پزشک دیگری ممکن نباشد، اقدام به معالجه او لازم است و در این صورت اگر پزشک حاذق بوده و احتیاط و دقّت لازم را بنماید، ضامن نمیباشد.
- [امام خمینی] کافر یعنی کسی که منکر خدا است، یا برای خدا شریک قرار می دهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیا محمد ابن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم را قبول ندارد، نجس است، و همچنین است اگر در یکی از اینها شک داشته باشد. و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه، مسلمانان جزو دین اسلام می دانند منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز برگردد به انکار خدا یا توحید یا نبوت، نجس می باشد. و اگر نداند، احتیاطا بایداز او اجتناب کرد، گرچه لازم نیست.