نگهداری و مراقبت یتیم از جمله اموری است که عقل و شرع بر تأیید آن صحه گذارده و انسان را به چنین اعمالی ترغیب می‌کنند. امام علی(ع) به عنوان بزرگ‌ترین صحابی پیامبر خدا(ص) و امام اول شیعیان، از جمله افرادی است که این امر مهم را بسیار مراقبت می‌کرده است. ایشان حتی در وصیت خود به امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، می‌فرماید: «خدا را خدا را! درباره یتیمان، آنان را گاهی سیر و گاهی گرسنه مگذارید، مبادا که در کنار شما تباه شوند».[1] در برخی از منابع در ادامه این نقل از امام علی(ع) آمده: «از پیامبر(ص) شنیدم که می‌فرمود: هر کس مخارج یتیمی را بر عهده بگیرد تا او بی نیاز شود؛ خداوند در مقابل آن بهشت را بر او واجب می‌کند، همان‌طور که به خورنده مال یتیم، آتش را واجب می‌نماید».[2] اما روایت مورد سؤال در منابع چنین نقل شده است: «امام علی(ع) زنی را دید که مشک آبی بر دوشش بود. آن مشک را از او گرفت و تا جایی که او می‌خواست؛ آن‌را بُرد و از حالش پرسید. زن گفت: علی بن ابی‌طالب همسرم را در یکی از مرزها گماشته بود و او کشته شد و چند کودک یتیم برای من برجای گذاشت. دستم خالی است و چیزی ندارم و ناگزیر به خدمتگزاری مردم روی آورده‌ام! علی(ع) بازگشت و شب را با پریشانی سپری کرد. چون بامداد شد زنبیلی از خوراکی با خود برداشت و به راه افتاد. در راه کسی به او گفت: زنبیل را به من بده تا برایت ببرم. او در جواب گفت: روز قیامت چه کسی بار سنگین مرا خواهد برد؟ سپس به در خانه‌ زن رفت و در زد. زن پرسید: کیست؟! گفت: منم؛ آن بنده‌ای که در آوردن مشک تو را همراهی کرد. در را بگشا. چیزی برای کودکان با خود آورده‌ام. زن گفت: خدا از تو خرسند باشد. و میان من و علی بن ابی‌طالب داوری کند. پس امام داخل شد و گفت: من دوست دارم که به ثوابی برسم (به شما کمک کنم). کدام‌یک را انجام می‌دهی؛ خمیر کرده و نان می‌پزی، یا این‌که مراقب بچه‌ها هستی و من نان بپزم. زن گفت: من بر کار نان آگاه‌تر و تواناترم. کودکان را به تو می‌سپارم. سرگرمشان بدار تا من کار نان را تمام کنم. پس آن زن مشغول درست کردن خمیر گشت؛ و علی به پختن گوشت مشغول شد و بعد از پختن برای کودکان از گوشت و خرما و چیزهای دیگر لقمه می‌گرفت. هر وقت لقمه‌ای به کودکی می‌داد می‌گفت: پسرکم! علی بن ابی‌طالب را از آنچه بر تو گذشته است حلال کن! وقتی خمیر آماده شد، زن گفت: ای بنده‌ خدا. تنور را روشن کن! امام به روشن کردن تنور پرداخت و هنگامی که آن‌را برافروخت و گرمای آتش، چهره‌اش را سوزاند، با خود چنین زمزمه می‌کرد: بچش! ای علی! این است کیفر کسی که حقّ بیوه‌زنان و یتیمان را تباه کند. زنی که علی(ع) را می‌شناخت او را دید و خطاب به مادر یتیمان گفت: وای بر تو، این امیرالمؤمنین است! آن زن با شتاب به حضور امام آمد و ‌گفت: از شما شرمنده‌ام ای امیرمؤمنان! علی(ع) در پاسخ او گفت: من از تو شرمنده‌ام که در کارت کوتاهی کرده‌ام».[3] البته این روایت، نیاز به تحلیل بیشتری دارد که در فرصت مناسب بدان پرداخته خواهد شد. [1] . سیدرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 421، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. [2] . هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 926، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 7، ص 51، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [3] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 2، ص 115، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 41، ص 52، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
در کدام منابع روایی آمده است که؛ امام علی(ع) اهتمام ویژه به یتیمان داشتند؟ آیا در منبعی حدیثی آمده است که حضرت علی مشک آب زنی را گرفت و بر دوش کشید و به یتیمان آن زن محبت کرد؟
نگهداری و مراقبت یتیم از جمله اموری است که عقل و شرع بر تأیید آن صحه گذارده و انسان را به چنین اعمالی ترغیب میکنند. امام علی(ع) به عنوان بزرگترین صحابی پیامبر خدا(ص) و امام اول شیعیان، از جمله افرادی است که این امر مهم را بسیار مراقبت میکرده است. ایشان حتی در وصیت خود به امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، میفرماید: «خدا را خدا را! درباره یتیمان، آنان را گاهی سیر و گاهی گرسنه مگذارید، مبادا که در کنار شما تباه شوند».[1] در برخی از منابع در ادامه این نقل از امام علی(ع) آمده: «از پیامبر(ص) شنیدم که میفرمود: هر کس مخارج یتیمی را بر عهده بگیرد تا او بی نیاز شود؛ خداوند در مقابل آن بهشت را بر او واجب میکند، همانطور که به خورنده مال یتیم، آتش را واجب مینماید».[2]
اما روایت مورد سؤال در منابع چنین نقل شده است:
«امام علی(ع) زنی را دید که مشک آبی بر دوشش بود. آن مشک را از او گرفت و تا جایی که او میخواست؛ آنرا بُرد و از حالش پرسید.
زن گفت: علی بن ابیطالب همسرم را در یکی از مرزها گماشته بود و او کشته شد و چند کودک یتیم برای من برجای گذاشت. دستم خالی است و چیزی ندارم و ناگزیر به خدمتگزاری مردم روی آوردهام!
علی(ع) بازگشت و شب را با پریشانی سپری کرد. چون بامداد شد زنبیلی از خوراکی با خود برداشت و به راه افتاد.
در راه کسی به او گفت: زنبیل را به من بده تا برایت ببرم.
او در جواب گفت: روز قیامت چه کسی بار سنگین مرا خواهد برد؟
سپس به در خانه زن رفت و در زد.
زن پرسید: کیست؟!
گفت: منم؛ آن بندهای که در آوردن مشک تو را همراهی کرد. در را بگشا. چیزی برای کودکان با خود آوردهام.
زن گفت: خدا از تو خرسند باشد. و میان من و علی بن ابیطالب داوری کند.
پس امام داخل شد و گفت: من دوست دارم که به ثوابی برسم (به شما کمک کنم). کدامیک را انجام میدهی؛ خمیر کرده و نان میپزی، یا اینکه مراقب بچهها هستی و من نان بپزم.
زن گفت: من بر کار نان آگاهتر و تواناترم. کودکان را به تو میسپارم. سرگرمشان بدار تا من کار نان را تمام کنم.
پس آن زن مشغول درست کردن خمیر گشت؛ و علی به پختن گوشت مشغول شد و بعد از پختن برای کودکان از گوشت و خرما و چیزهای دیگر لقمه میگرفت.
هر وقت لقمهای به کودکی میداد میگفت: پسرکم! علی بن ابیطالب را از آنچه بر تو گذشته است حلال کن!
وقتی خمیر آماده شد، زن گفت: ای بنده خدا. تنور را روشن کن!
امام به روشن کردن تنور پرداخت و هنگامی که آنرا برافروخت و گرمای آتش، چهرهاش را سوزاند، با خود چنین زمزمه میکرد: بچش! ای علی! این است کیفر کسی که حقّ بیوهزنان و یتیمان را تباه کند.
زنی که علی(ع) را میشناخت او را دید و خطاب به مادر یتیمان گفت: وای بر تو، این امیرالمؤمنین است!
آن زن با شتاب به حضور امام آمد و گفت: از شما شرمندهام ای امیرمؤمنان!
علی(ع) در پاسخ او گفت: من از تو شرمندهام که در کارت کوتاهی کردهام».[3]
البته این روایت، نیاز به تحلیل بیشتری دارد که در فرصت مناسب بدان پرداخته خواهد شد. [1] . سیدرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 421، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. [2] . هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 926، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 7، ص 51، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [3] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 2، ص 115، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 41، ص 52، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
- [سایر] آیا حدیثی وجود دارد که دشمنان امام علی(ع) و ائمه اطهار(ع) را حرامزاده بداند؟
- [سایر] دیدگاه پیامبر اسلام(ص) راجع به محبّت و دوستی علی (ع) چیست؟
- [سایر] از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده: (الدّهر أنزلنی ثمّ أنزلنی حتّی قیل معاویة و علی). اینجانب هر چه این عبارت را جستوجو کردم آنرا در هیچ منبع روایی یا تاریخی نیافتم. اگر این جمله یا مضمون آن حقیقتاً از حضرت علی(ع) است، لطفاً مصدرش را مرقوم فرمایید.
- [سایر] درباره علاقه شیطان به امیر المؤمنین (ع) روایتی وارد شده به این بیان: روزی آن حضرت به شیطان گفت: ای ابو الحارث! آیا برای قیامت خود چیزی ذخیره کرده ای؟ شیطان گفت: یا علی! دوستی و محبت تو را. و روایات دیگری از این دست. آیا این علاقه و محبت شیطان به امیر مؤمنان (ع) صحّت دارد؟
- [سایر] حدیثی شنیدم درباره داستان محبت و دوستی پیرمردی نسبت به امام باقر(ع)؛ متن آن حدیث را بیان کنید. و بفرمایید در چه کتابی آمده است؟
- [سایر] آیا این حدیث صحت دارد و در منابع روایی آمده است: (روزی امام علی و امام حسن(ع) از جایی عبور میکردند که دیدند جمعیت زیادی جمع شدهاند. جلوتر که رفتند دیدند که زن یا شاید هم مردی را میخواهند سنگسار کنند. امام(ع) فرمود: یا شاید هم قسم داد که هر کس خودش یکبار هم زنا کرده، به آن زن یا مرد سنگ نزند و فرمود: چشمانم را میبندم و هر کس خواست برود. امام علی(ع) میگوید بعد از مدتی دیدم فقط خودم بودم و فرزندم حسن و دو سه نفر دیگر؛ یعنی اکثریت خودشان زناکار بودهاند. ولو شده یکبار)؟
- [سایر] شمه ای از فضایل و ویژگیهای حضرت علی بن موسی الرضا (ع)را از منابع تاریخی معتبر ذکر کنید؟
- [سایر] در منابع اهل سنت چه فضائلی از پیامبر ص در مورد حضرت علی ع نقل شده است؟
- [سایر] روایاتی در برخی آثار حدیثی اهل سنت وجود دارند که در آنها حضرت علی(ع) از خلفا تمجید و ستایش کرده است، مانند (خیر الناس بعد النبیین ابوبکر ثم عمر) و...؛ آیا به موجب این تمجیدها مقام ابوبکر و عمر از مقام حضرت علی(ع) برتر نیست؟ آیا این ستایشها بر افضلیت آنها از سوی حضرت علی(ع) دلالت نمیکند؟
- [سایر] آیا امام حسین(ع) کلمه (مُنّوا عَلَیّ) را برای طلب آب برای علی اصغر(ع) به کار بردند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد وشوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد واسم زن فاطمه باشد وکیل، صیغه طلاق را این طور میخواند: )عَنْ مُوَکِّلَتی فاطِمََْ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِّلی مُحَمَّدً لِیَخْلَعَها عَلَیْه(، پس از آن بدون فاصله میگوید: )زَوْجَُْ مُوَکِّلیخَلَعْتُها یا خالَعْتُها عَلی مابَذَلَتْ هِیَ طالِق( و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه )مهرها( آن چیز را بگوید مثلاً اگر صد تومان داده، باید بگوید: )بذلت مأْ تومان(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد، و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد، وکیل صیغه طلاق را اینطور میخواند: عَنْ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِّلی مُحَمَّد لِیَخْلَعَهَا عَلَیْه پس از آن بدون فاصله میگوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر، چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهْرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مِأةَ توُمَان
- [آیت الله سیستانی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد ، و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد ، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد ، وکیل ، صیغه طلاق را اینطور میخواند : (عَنْ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) پس از آن میگوید : (زَوْجَةُ مُوَکّلِی خَلَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد ، وکیل باید بجای کلمه (مَهْرَها) آن چیز را بگوید ، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید (بَذَلَتْ مِأَةَ تُومانٍ) . طلاق مبارات
- [امام خمینی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر،همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه را این طور می خواند: "عن موکلتی فاطمة بذلت مهرها لموکلی محمد لیخلعها علیه" پس از آن بدون فاصله می گوید: "زوجة موکلی خالعتها علی ما بذلت هی طالق" و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر ببخشد که او را طلاق دهد وکیل به جای کلمه " مهرها" آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: "بذلت ماة تومان".
- [آیت الله بروجردی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مَهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد، وکیل صیغهی طلاق را این طور میخواند:(عَنْ مُوَکِلتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیخْلِعَها عَلَیهِ).پس از آن بدون فاصله میگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِقٌ) و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مَهر، چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمة (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید:(بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ).طلاق مبارات
- [آیت الله بهجت] اگر زنی، شخصی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان شخص را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل، صیغه طلاق را به این صورت میخواند: (عَنْ مُوَکلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکّلِی مُحَمَّد، لَیَخْلَعَهَا عَلَیه)، پس از آن بلافاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکّلِی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید؛ مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: (بَذَلْتُ مِأَةَ تُومان).
- [آیت الله مکارم شیرازی] مساله 588 _مستحب است به امید این که مطلوب پروردگار باشد امور زیر را در دفن میت رعایت کنند: 1: قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند. 2: میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل این که افراد خوب در آنجا دفن شده اند، یا مردم برای فاتحه بیشتر به آنجا می روند. 3: هنگام دفن، جنازه را در چند قدمی قبر بر زمین بگذارند و تا سه مرتبه، کم کم نزدیک ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر کنند. 4: اگر میت مرد است او را از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد کردن او پارچه ای روی قبر بگیرند. 5: جنازه را با آرامی از تابوت بردارند و با آرامی وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند. 6: قبر لحد داشته باشد، یعنی آن راطوری بسازند که خاک روی بدن میت نریزد،به این ترتیب که قسمت پایین قبررا باریکتر کنند و بعد از گذاشتن میت در قبر، بالای آن خشت یا آجر بچینند و یا طرف قبله قبر را کمی از پایین توسعه دهند به اندازه ای که میت در آن قرار بگیرد. 7: پشت سر میت مقداری خاک یا خشت بگذارند که وقتی او را به طرف راست می خوابانند به عقب برنگردد. 8: بعد از گذاشتن در قبر، گره کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او قرار دهند. 9: کسی که میت را در قبر می گذارد با طهارت و سربرهنه و پا برهنه باشد و غیر از خویشان میت، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: (انا لله و انا الیْه راجعون) و اگر میت زن است کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند. 10: پیش از آن که (لحد) را بپوشانند دست راست به شانه میت بزنند و او را حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:اسْمعْ افْهمْ یا فلان ابْن فلان (و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را ببرند) مثلاً سه مرتبه بگویند: (اسْمعْ افْهمْ یا محمد بْن علی) سپس به ترتیب زیر او را به عقاید حقه اسلامی تلقین دهند و بگویند:(هلْ انْت علی الْعهْد الذی فارقْتنا علیْه منْ شهادة انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیْه و آله عبْده و رسوله و سید النبیین و خاتم الْمرْسلین و ان علیاً امیر الْمؤمنین و سید الْوصیین و امامٌ افْترض الله طاعته علی الْعالمین، و ان الْحسن والْحسیْن و علی بْن الْحسیْن و محمد بْن علیٍ و جعْفر بْن محمد و موسی بْن جعْفر و علی بْن موسی و محمد بْن علیٍ و علی بْن محمد و الْحسن بْن علیٍ و الْقائم الحجة الْمهْدی صلوات الله علیْهمْ ائمة الْمؤمنین و حجج الله علی الْخلْق اجْمعین، و ائمتک ائمة هدیً ابْرارٌ یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) و بعد بگویند: اذا اتاک الْملکان الْمقربان رسولیْن منْ عنْد الله تبارک و تعالی و سئلاک عنْ ربک و عنْ نبیک و عنْ دینک و عنْ کتابک و عنْ قبْلتک و عنْ ائمتک فلاْ تخفْ و لا تحْزنْ و قلْ فی جوابهما: الله ربی و محمدٌ صلی الله علیْه و آله نبیی و الاْسْلام دینی و الْقرآن کتابی و الْکعْبة قبْلتی و امیرالْمؤمنین علی بْن ابی طالب امامی و الْحسن بْن علیٍ الْمجْتبی امامی و الْحسیْن بْن علیٍ الشهید بکرْبلاء امامی و علیٌ زیْن الْعابدین امامی و محمدٌ الْباقر امامی و جعْفرٌ الصادق امامی و موسی الْکاظم امامی و علیٌ الرضا امامی و محمدٌ الْجواد امامی و علیٌ الْهادی امامی و الْحسن الْعسْکری امامی و الْحجة الْمنْتظر امامی هؤلآء صلوات الله علیْهمْ اجْمعین ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی، بهمْ اتولی و منْ اعْدآئهمْ اتبرء فی الدنْیا و الاْخرة، ثم اعْلم یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) بعد بگویند: إن الله تبارک و تعالی نعْم الرب و ان محمداً صلی الله علیْه و آله نعْم الرسول و ان علی بْن ابیطالب و اوْلاده الْمعْصومین الاْئمة الإثْنی عشر نعْم الاْئمة و أن ما جاء به محمدٌ صلی الله علیْه و آله حقٌ و أن الْموْت حقٌ و سؤال منْکر و نکیر فی الْقبْر حقٌ و الْبعْث حقٌ و النشور حقٌ و الصراط حقٌ و الْمیزان حقٌ و تطایر الْکتب حقٌ و أن الْجنة حقٌ و النار حقٌ و أن الساعة آتیةٌ لا ریْب فیها و أن الله یبْعث منْ فی الْقبور. پس بگویند: افهمْت یا فلان (و به جای فلان اسم میت را بگوید) پس از آن بگویند: ثبتک الله بالْقوْل الثابت و هداک الله الی صراط مسْتقیم عرف الله بیْنک و بیْن اولیائک فی مسْتقرٍ منْ رحْمته. پس بگویند: اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیْه و اصْعدْ بروحه الیْک و لقه منْک برْهاناً اللهم عفْوک عفْوک). 11: قبر را به صورت مربع مستطیل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که شناخته شود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دستها را بر قبر گذارند انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره (إنا انزلناه) بخوانند وبرای میت طلب آمرزش کنند. 12: :این دعا را بعد از آن بخوانند: (اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیه و اصْعدْ الیْک روحه و لقه منْک رضْواناً و اسْکنْ قبْره منْ رحْمتک ما تغْنیه به عنْ رحْمة منْ سواک). و سزاوار است چنانچه میت زن باشد ضمیرها و اسماء را به صورت مؤنث ذکر کند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر اورا به شوهرش ببخشد و شوهر همان کَس را وکیل کند که زن را طلاق دهد ، چنانچه اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد وکیل ، صیغة طلاق را اینطور می خواند : عَنْ مُوَکِلَتی فاطِمَهَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِلی مُحَمَدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ . پس از آن بدون فاصله می گوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ ، هِیَ طالِقٌ . و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید ب جای کلمه (مهرها) آن چیز را بگوید ، مثلاً اگر صد تومان داده بگوید ، بَذَلْتُ مِأَهَ تُومان . در صورتی که زن معّین باشد بردن نامش در اینجا و در طلاق مبارات لازم نیست و همین قدر که او را در نظر بگیرد ، کافی است . طلاق مُبارات
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه طلاق را این طور می خواند عن موکلتی فاطمه بذلت مهرها لموکلی محمد لیخلعها علیه پس از ان بدون ان که بنابر احتیاط موالات عرفا به هم بخورد می گوید زوجه موکلی خلعتها علی ما بذلت و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه مهرها ان چیز را بگوید مثلا اگر صد تومان داده باشد باید بگوید بذلت مایه تومان
- [آیت الله علوی گرگانی] غسلهای مستحبّ در شرع مقدّس اسلام بسیار است و از آن جمله است: 1 - غسل جمعه، ووقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بهتر است نزدیک ظهر بجا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است که بدون نیّت ادا وقضا تا غروب جمعه بجا آورد، و اگر در روز جمعه غسل نکند مستحبّ است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را بجا آورد و کسی که میترسد در روز جمعه آب پیدا نکند، میتواند روز پنجشنبه یا شب جمعه غسل را انجام دهد ومستحبّ است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: )اَشْهَدُ أَنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَاجْعَلْنی مِنَ التَّوابینَ وَاجْعَلْنی مِنَ المُتَطَهّرین(. 2 - غسل شب اوّل ماه رمضان وتمام شبهای طاق مثل شب سوم وپنجم وهفتم ولیاز شب بیست ویکم مستحبّ است همه شبها را غسل کند وبرای غسل شب اوّل وپانزدهم وهفدهم ونوزدهم وبیست ویکم وبیست وسوم وبیست وپنجم وبیست وهفتم وبیست ونهم بیشتر سفارش شده است، ووقت غسل شبهای ماه رمضان تمام شب است و بهتر است مقارن غروب بجا آورده شود ولی از شب بیست ویکم تا آخر ماه بهتر است غسل را بین نماز مغرب وعشا بجا آورد و نیز مستحبّ است در شب بیست وسوم غیر از غسل اوّل شب، یک غسل هم در آخر شب انجام دهد. 3 - غسل روز عید فطر وعید قربان ووقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر است آن را پیش از نماز عید بجا آورد. 4 - غسل شب عید فطر ووقت آن از اوّل مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اوّل شب بجا آورده شود. 5 - غسل روز هشتم ونهم ذیحجه و در روز نهم بهتر است آن را نزدیک ظهر بجا آورد. 6 - غسل روز اوّل وپانزدهم وبیست وهفتم وآخر ماه رجب. 7 - غسل روز عید غدیر و بهتر است پیش از ظهر آن را انجام دهند. 8 - غسل روز بیست وچهازم ذیحجه. 9 - غسل روز نوروز وپانزدهم شعبان ونهم وهفدهم ربیع الاول وروز بیست وپنجم ذیقعده. 10 - غسل دادن بچهای که تازه به دنیا آمده. 11 - غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده است. 12 - غسل کسی که در حال مستی خوابیده. 13 - غسل کسی که جایی از بدنش را به بدن میّتی که غسل دادهاند رسانده. 14 - غسل کسی که در موقع گرفتن خورشید وماه نماز آیات را عمداً نخوانده، در صورتی که تمام ماه وخورشید گرفته باشد. 15 - غسل کسی که برای تماشای دار آویخته رفته و آن را دیده باشد ولی اگر اتّفاقاً از روی ناچاری نگاهش بیفتد یا مثلاً برای شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحبّ نیست.