در آیه 7 سوره آل عمران، آیا «الراسخون فی العلم» عطف بر الله است یا جمله ای مستقل می باشد؟
شرح پرسش: سورۀ آل عمران آیۀ 7 می فرماید: (..وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ)، آیا این آیه را باید با وقف بعد از (الاّ الله) یعنی به این صورت: (وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ.....وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا) بخوانیم؟ پاسخ: خداوند در قرآن کریم می فرماید: (هُوَ الَّذِی أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ ءَایَاتٌ محُّکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ... وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فیِ الْعِلْمِ یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ کلُ‌ٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا).[1] در این آیۀ شریفه بحث مهمی در میان مفسران و دانشمندان دیده می ‌شود که آیا (وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) جمله مستقلی بوده و یا عطف بر (الا اللَّه) است؟ یعنی آیا (تأویل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمی ‌دانند) و یا این که (تأویل قرآن را فقط خدا می ‌داند، اما راسخون در علم می‌ گویند گرچه تأویل آیات متشابه را نمی‌ دانیم، اما در برابر همه آنها تسلیم هستیم و همه از طرف پروردگار ما است)؟ طرفداران هر یک از این دو دیدگاه برای اثبات عقیدۀ خود شواهدی آورده‌اند، اما آنچه با قرائن موجود در آیه و روایات هماهنگی دارد، آن است که (وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) عطف بر (اللَّه) است؛ زیرا: 1. بسیار بعید به نظر می‌ رسد که در قرآن، آیاتی باشد که اسرار آن را جز خدا نداند؛ چرا که این آیات برای تربیت و هدایت مردم نازل شده است و چگونه ممکن است حتی پیامبری که قرآن بر او نازل شده از معنا و تأویل آن بی ‌خبر باشد؟! این درست به آن می ‌ماند که شخصی کتابی بنویسد که مفهوم بعضی از جمله‌ های آن را جز خودش هیچکس نداند![2] 2. روایات فراوانی که در تفسیر آیه نقل شده، همگی تأیید می ‌کند که راسخون در علم، تأویل آیات قرآن را می ‌دانند؛ مانند این که امام باقر(ع) می فرماید: (رسول خدا(ص) افضل راسخان در علم بود و تفسیر و تأویل هرچه بر او نازل شد می ‌دانست و چیزی بر آن حضرت نازل نشد که تفسیر آن را نداند و پس از او اوصیای گرامیش تفسیر و تأویل همه قرآن را می ‌دانستند).[3] مؤیّد این مطلب این است که صحابه و تابعین تمام آیات قرآن را تفسیر کرده‌اند و نقل نشده است که آنان در جایی توقّف کرده بگویند: این مورد از متشابهات است که جز خدا آن را نمی ‌داند.[4] 3. اگر منظور این باشد که راسخون در علم در برابر آنچه نمی ‌دانند، تسلیم هستند مناسب تر این بود که گفته شود: راسخون در ایمان چنین هستند؛ زیرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تأویل قرآن است، نه با ندانستن و تسلیم بودن.[5] بنابر این، (الراسخون فی العلم) نمی تواند جمله مستقلی باشد، بلکه باید عطف بر کلمۀ (اللَّه) شود. نکتۀ مهم این است که از ظاهر عبارت خطبۀ (اشباح) در نهج البلاغه چنین برداشت می ‌شود که راسخون در علم تأویل آیات را نمی ‌دانند و به عجز و ناتوانی خود معترف ‌اند: (آگاه باش راسخان در علم آنهایند که خداوند آنها را با اقرار اجمالی به تمام آنچه از آنها پوشیده است و تفسیر آن را نمی‌دانند، از فرو رفتن در اسرار نهانی بی نیاز ساخته. و خدا آنان را از این جهت که در برابر آنچه از تفسیر آن بی خبرند به عجز و ناتوانی خویش اعتراف دارند، ستوده است، و ترک بحث و تعمق در آنچه خداوند به عهده آنان نگذاشته است، رسوخ در علم نامیده (و آنان را از راسخان در علم خوانده)).[6] ولی با توجه به روایاتی که از خود امام علی(ع) نقل شده است که راسخان را آگاه از تأویل قرآن معرّفی نموده،[7] در توجیه و تفسیر این جمله گفته می شود که: اموری در قرآن کریم وجود دارد که از اسرار الاهی بوده و حق تعالی آن را از آدمی پوشانده و عقل بشری نمی تواند به آن پی ببرد، و مأمور به اندیشه در آن هم نیستند. یکی از صفات راسخون این است که اقرار دارند نمی توانند به کنه و عمق این امور و اسرار دست یابند. لذا همین عجز و ناتوانی آنها را از تفکّر و تعمّق در آن باز می دارد و به هر آنچه خداوند گفته به تعبّد ایمان دارند.[8] با این همه، می توان گفت که در آیۀ مورد بحث راسخون در علم عطف بر الله نیست، بلکه جمله مستقلی باشد و بنابر آن راسخون در علم، آگاه به تأویل قرآن نیستند. اما این برداشت باید با این تفسیر همراه باشد که تنها خداوند تأویل حقیقی قرآن را می داند و غیر خدا از جمله راسخون در علم آگاه به تأویل نیستند مگر این که از طریق خداوند آن را به دست آورده باشند و روایاتی که در آن بیان شده راسخان در علم به تأویل آگاه اند به این معنا است که خداوند به عنوان تنها منبع آگاه از تأویل قرآن، این تأویلات را بدان ها آموخته است. پس آیه اشاره به این دارد خدا تنها داننده تأویل است و غیر از خدا تنها از طریق او آگاه می شوند. علاوه بر این، آیۀ مشابه دیگری نیز وجود دارد که این معنا از آن به دست می آید که تنها خداوند آگاه به این گونه مسائل است و اگر دیگران علمی بدان دارند از خداوند است: (خداوند دانندۀ غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نکند مگر کسی را از میان پیامبران که او را پسندیده باشد).[9] پی نوشت: [1]. آل عمران، 7: (اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن کتاب، آیات محکم است [که کلماتش صریح و معانی‌اش روشن است‌] آنها اصل و اساس کتاب‌اند، و بخشی دیگر آیات متشابه است [که کلماتش غیر صریح و معانی‌اش مختلف و گوناگون است و جز به وسیله آیات محکم و روایات استوار تفسیر نمی‌شود ... در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی‌دانند ...). [2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 441، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش. [3]. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 89، ص 80 و 81، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [4]. طبرسی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 701، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش. [5]. تفسیر نمونه، ج 2، ص 441. [6]. سید رضی، نهج البلاغه، مصحح: صبحی صالح، خ 91، ص 125، مؤسسه دارالهجرة، قم، بی تا. [7]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 213، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365ش. [8]. ر.ک: بحرانی، میثم بن علی، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 331 و 332، دفتر نشر الکتاب، بی جا، چاپ دوم، 1362ش؛ سید رضی، تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین، مترجم: کاشانی، ملافتح الله، مصحح: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ج 1، ص 406، انتشارات پیام حق، تهران، چاپ اول، 1378ش؛ حسینی شیرازی، سید محمد، توضیح نهج البلاغه، ج 2، ص 43 و 44، دار تراث الشیعة، تهران، بی تا. [9]. جن، آیه 26 و 27: (عَلِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلیَ‌ غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضیَ‌). منبع:islamquest.net
عنوان سوال:

در آیه 7 سوره آل عمران، آیا «الراسخون فی العلم» عطف بر الله است یا جمله ای مستقل می باشد؟


پاسخ:

شرح پرسش:
سورۀ آل عمران آیۀ 7 می فرماید: (..وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ)، آیا این آیه را باید با وقف بعد از (الاّ الله) یعنی به این صورت: (وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ.....وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا) بخوانیم؟

پاسخ:
خداوند در قرآن کریم می فرماید: (هُوَ الَّذِی أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ ءَایَاتٌ محُّکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ... وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فیِ الْعِلْمِ یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ کلُ‌ٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا).[1]
در این آیۀ شریفه بحث مهمی در میان مفسران و دانشمندان دیده می ‌شود که آیا (وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) جمله مستقلی بوده و یا عطف بر (الا اللَّه) است؟ یعنی آیا (تأویل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمی ‌دانند) و یا این که (تأویل قرآن را فقط خدا می ‌داند، اما راسخون در علم می‌ گویند گرچه تأویل آیات متشابه را نمی‌ دانیم، اما در برابر همه آنها تسلیم هستیم و همه از طرف پروردگار ما است)؟
طرفداران هر یک از این دو دیدگاه برای اثبات عقیدۀ خود شواهدی آورده‌اند، اما آنچه با قرائن موجود در آیه و روایات هماهنگی دارد، آن است که (وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) عطف بر (اللَّه) است؛ زیرا:
1. بسیار بعید به نظر می‌ رسد که در قرآن، آیاتی باشد که اسرار آن را جز خدا نداند؛ چرا که این آیات برای تربیت و هدایت مردم نازل شده است و چگونه ممکن است حتی پیامبری که قرآن بر او نازل شده از معنا و تأویل آن بی ‌خبر باشد؟! این درست به آن می ‌ماند که شخصی کتابی بنویسد که مفهوم بعضی از جمله‌ های آن را جز خودش هیچکس نداند![2]
2. روایات فراوانی که در تفسیر آیه نقل شده، همگی تأیید می ‌کند که راسخون در علم، تأویل آیات قرآن را می ‌دانند؛ مانند این که امام باقر(ع) می فرماید: (رسول خدا(ص) افضل راسخان در علم بود و تفسیر و تأویل هرچه بر او نازل شد می ‌دانست و چیزی بر آن حضرت نازل نشد که تفسیر آن را نداند و پس از او اوصیای گرامیش تفسیر و تأویل همه قرآن را می ‌دانستند).[3] مؤیّد این مطلب این است که صحابه و تابعین تمام آیات قرآن را تفسیر کرده‌اند و نقل نشده است که آنان در جایی توقّف کرده بگویند: این مورد از متشابهات است که جز خدا آن را نمی ‌داند.[4]
3. اگر منظور این باشد که راسخون در علم در برابر آنچه نمی ‌دانند، تسلیم هستند مناسب تر این بود که گفته شود: راسخون در ایمان چنین هستند؛ زیرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تأویل قرآن است، نه با ندانستن و تسلیم بودن.[5]
بنابر این، (الراسخون فی العلم) نمی تواند جمله مستقلی باشد، بلکه باید عطف بر کلمۀ (اللَّه) شود.
نکتۀ مهم این است که از ظاهر عبارت خطبۀ (اشباح) در نهج البلاغه چنین برداشت می ‌شود که راسخون در علم تأویل آیات را نمی ‌دانند و به عجز و ناتوانی خود معترف ‌اند: (آگاه باش راسخان در علم آنهایند که خداوند آنها را با اقرار اجمالی به تمام آنچه از آنها پوشیده است و تفسیر آن را نمی‌دانند، از فرو رفتن در اسرار نهانی بی نیاز ساخته. و خدا آنان را از این جهت که در برابر آنچه از تفسیر آن بی خبرند به عجز و ناتوانی خویش اعتراف دارند، ستوده است، و ترک بحث و تعمق در آنچه خداوند به عهده آنان نگذاشته است، رسوخ در علم نامیده (و آنان را از راسخان در علم خوانده)).[6]
ولی با توجه به روایاتی که از خود امام علی(ع) نقل شده است که راسخان را آگاه از تأویل قرآن معرّفی نموده،[7] در توجیه و تفسیر این جمله گفته می شود که: اموری در قرآن کریم وجود دارد که از اسرار الاهی بوده و حق تعالی آن را از آدمی پوشانده و عقل بشری نمی تواند به آن پی ببرد، و مأمور به اندیشه در آن هم نیستند. یکی از صفات راسخون این است که اقرار دارند نمی توانند به کنه و عمق این امور و اسرار دست یابند. لذا همین عجز و ناتوانی آنها را از تفکّر و تعمّق در آن باز می دارد و به هر آنچه خداوند گفته به تعبّد ایمان دارند.[8]
با این همه، می توان گفت که در آیۀ مورد بحث راسخون در علم عطف بر الله نیست، بلکه جمله مستقلی باشد و بنابر آن راسخون در علم، آگاه به تأویل قرآن نیستند. اما این برداشت باید با این تفسیر همراه باشد که تنها خداوند تأویل حقیقی قرآن را می داند و غیر خدا از جمله راسخون در علم آگاه به تأویل نیستند مگر این که از طریق خداوند آن را به دست آورده باشند و روایاتی که در آن بیان شده راسخان در علم به تأویل آگاه اند به این معنا است که خداوند به عنوان تنها منبع آگاه از تأویل قرآن، این تأویلات را بدان ها آموخته است. پس آیه اشاره به این دارد خدا تنها داننده تأویل است و غیر از خدا تنها از طریق او آگاه می شوند.
علاوه بر این، آیۀ مشابه دیگری نیز وجود دارد که این معنا از آن به دست می آید که تنها خداوند آگاه به این گونه مسائل است و اگر دیگران علمی بدان دارند از خداوند است: (خداوند دانندۀ غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نکند مگر کسی را از میان پیامبران که او را پسندیده باشد).[9]
پی نوشت:
[1]. آل عمران، 7: (اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن کتاب، آیات محکم است [که کلماتش صریح و معانی‌اش روشن است‌] آنها اصل و اساس کتاب‌اند، و بخشی دیگر آیات متشابه است [که کلماتش غیر صریح و معانی‌اش مختلف و گوناگون است و جز به وسیله آیات محکم و روایات استوار تفسیر نمی‌شود ... در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی‌دانند ...).
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 441، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[3]. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 89، ص 80 و 81، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. طبرسی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 701، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[5]. تفسیر نمونه، ج 2، ص 441.
[6]. سید رضی، نهج البلاغه، مصحح: صبحی صالح، خ 91، ص 125، مؤسسه دارالهجرة، قم، بی تا.
[7]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 213، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365ش.
[8]. ر.ک: بحرانی، میثم بن علی، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 331 و 332، دفتر نشر الکتاب، بی جا، چاپ دوم، 1362ش؛ سید رضی، تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین، مترجم: کاشانی، ملافتح الله، مصحح: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ج 1، ص 406، انتشارات پیام حق، تهران، چاپ اول، 1378ش؛ حسینی شیرازی، سید محمد، توضیح نهج البلاغه، ج 2، ص 43 و 44، دار تراث الشیعة، تهران، بی تا.
[9]. جن، آیه 26 و 27: (عَلِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلیَ‌ غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضیَ‌).
منبع:islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین