آیا روایت (أنا مدینة العلم) با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟ بسم الله الرحمن الرحیم فهرست مطالب پاسخ ابوطاهر سلفی خیثمة بن سلیمان ابوجعفر طبری أبونعیم إصفهانی احمد بن حنبل ابن عساکر دمشقی حاکم نیشابوری تصحیح روایت توسط علمای اهل سنت روایت (حسن) همانند روایت (صحیح) حجت است اطلاق لقب (باب مدینة العلم) برای امیرالمؤمنین (ع) 17 سند دارد؛ اما ضعیف است!!! حذف حدیث (أنا مدینة العلم) از صحیح ترمذی تحریف نظر ترمذی در مورد حدیث أنا دار الحکمة نتیجه پاسخ: یکی از روایاتی که اعلمیت و برتری مطلق امیرمؤمنان علیه السلام را بر دیگر اصحاب و خلفای سهگانه به اثبات میرساند، روایت مشهور (أنامدینة العلم وعلی بابها) است . همچنین ثابت میکند که مسلمان وظیفه دارند سنت پیامبر صلی الله علیه وآله را تنها از طریق امیرمؤمنان علیه السلام دریافت کنند، راه هدایت تنها منحصر به این خانه است و تنها راه و طریق به سوی خانه منحصر به امیرمؤمنان علیه السلام . این روایت با تعبیرهای گوناگون در حدود دهها مصدر از مصادر اهل سنت از طریق امیر المؤمنین علیه السلام، عبد الله بن عباس و جابر بن عبد الله الأنصاری با تعبیرات (أنا مدینة العلم وعلی بابها)؛ (أنا مدینة الحکمة وعلی بابها) و (أنا دار الحکمة وعلی بابها) نقل شده است که برخی از سندهای آن صحیح، برخی حسن و تعدادی از آنها ضعیف هستند. متأسفانه برخی از مغرضان و منکران فضائل اهل البیت علیهم السلام وقتی میخواهند این روایت را بررسی کنند، تنها همان سندهای را ذکر میکنند که ضعیف هستند و بعد به طور کلی حکم میکنند که این روایت سند صحیح و یا حسن ندارد، جعلی و ساختگی است. به همین خاطر، بر آن شدیم که تعدادی از سندهای آن را که روات آن همگی ثقه و مقبول هستند، بررسی نموده و سپس شهادت بزرگان اهل سنت را مبنی بر صحت روایت ذکر کنیم. ابوطاهر سلفی ابوطاهر سلفی این روایت را با تعبیر (أنا دار الحکمة وعلی بابها) با سند صحیح نقل کرده و تمام راویان آن از دیدگاه اهل سنت موثق هستند : (48)- [48 ] حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْکَشِّیُّ، نَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الدَّوْسِیُّ، نَا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " أَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا " السلفی، أبو طاهر (متوفای 576ه)، الجزء الثالث من المشیخة البغدادیة لأبی طاهر السلفی، ص16، ح48، مصدر المخطوط: الأسکوریال، طبق برنامه جوامع الکم. این کتاب را از آدرس ذیل میتوانید دانلود کنید: http://shamela.ws/index.php/book/30621 بررسی سند روایت: إبراهیم بن عبد الله بن مسلم الکشی: ذهبی در باره او میگوید: الکجی. الشیخ الإمام الحافظ المعمر شیخ العصر أبو مسلم إبراهیم بن عبدالله بن مسلم بن ماعز بن مهاجر البصری الکجی صاحب السنن ولد سنة نیف وتسعین ومئة وثقة الدارقطنی وغیره وکان سریا نبیلا متمولا عالما بالحدیث وطرقه عالی الإسناد. ابراهیم کجی، شیخ، امام و حافظ (کسی که بیش از یک صد هزار روایت حفظ بوده) بود، عمرش طولانی و استاد زمان خود بود. دار قطنی و دیگران او را توثیق کردهاند، بزرگ قوم، شریف و بزرگوار، سرمایهدار، آگاه به علم حدیث و طرق روایت او با سندهای کوتاه بود. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج13، ص423، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413ه . محمد بن عبد الله بن الزبیر الدوسی: ابن حجر در شرح حال او مینویسد: 6017 محمد بن عبد الله بن الزبیر بن عمر بن درهم الأسدی أبو أحمد الزبیری الکوفی ثقة ثبت إلا أنه قد یخطیء فی حدیث الثوری. محمد بن عبد الله زبیری، ثقه و استوار بوده؛ مگر این که گاهی در روایتی از سفیان ثوری نقل کرده، دچار اشتباه شده است. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، تهذیب التهذیب، ج1، ص487، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م. اشبتاه او در روایت از ثوری دلیل بر ضعف او و ضعف این روایت نمیشود؛ چرا که این روایت را از ثوری نقل نکرده است. شمس الدین ذهبی او را این گونه ستوده است: محمد بن عبد الله بن الزبیر بن عمر بن درهم الحافظ الکبیر المجود أبو أحمد الزبیری الکوفی مولی بنی أسد. محمد بن عبد الله، حافظ بزرگ و کسی که خیلی خوب روایات را میخواند، بود.... الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج9، ص529، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه. شریک بن عبد الله بن الحارث بن شریک بن عبد الله: از روات بخاری (تعلیقا) مسلم و سایر صحاح سته، ذهبی در باره او میگوید: 2276 شریک بن عبد الله أبو عبد الله النخعی القاضی أحد الأعلام عن زیاد بن علاقة وسلمة بن کهیل وعلی بن الأقمر وعنه أبو بکر بن أبی شیبة وعلی بن حجر وثقه بن معین وقال غیره سیء الحفظ وقال النسائی لیس به بأس هو أعلم بحدیث الکوفیین من الثوری قاله بن المبارک توفی 177 عاش اثنتین وثمانین سنة خت 4 م متابعة. شریک بن عبد الله نخعی، از یکی سرشناسان بود، ابن معین او را توثیق کرده و گفته از نظر حافظه خوب نبود، نسائی گفته: اشکالی در او نیست او داناترین شخص به حدیث کوفیها از ثوری بوده است. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج1، ص485، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، 1413ه - 1992م. سلمة بن کهیل: 2046 سلمة بن کهیل أبو یحیی الحضرمی من علماء الکوفة رأی زید بن أرقم وروی عن أبی جحیفة وعلقمة وعنه سفیان وشعبة ثقة له مائتا حدیث وخمسون حدیثا مات 121 ع سلمة بن کهیل، ثقه است و دویست و پنجاه حدیث از او (در صحاح سته) نقل شده است. الکاشف ج1، ص454 أبو عبد الله الصنابحی: 3952 عبد الرحمن بن عسیلة بمهملتین مصغر المرادی أبو عبد الله الصنابحی ثقة من کبار التابعین قدم المدینة بعد موت النبی صلی الله علیه وسلم بخمسة أیام. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، تقریب التهذیب، ج1 ص346، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986. شرح حال ابوطاهر سلفی: از آن جائی که ممکن است کسی اشکال بگیرد که ما ابوطاهر سلفی و کتاب او را نمیشناسیم، در این جا به صورت کوتاه به معرفی و کتابش خواهیم پرداخت . شمس الدین ذهبی در کتاب سیر أعلام النبلاء ، حدود 30 صفحه در وصف او سخن گفته است که ما به اختصار برخی از کلمات او در سیایش ابوطاهر سلفی میآوریم: السلفی . هو الإمام العلامة المحدث الحافظ المفتی شیخ الإسلام شرف المعمرین أبو طاهر أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن إبراهیم الأصبهانی الجروانی ... قال الحافظ المنذری سمعت الحافظ بن المفضل یقول عدة شیوخ الحافظ السلفی بأصبهان تزید علی ست مئة نفس ومشیخته البغدادیة خمسة وثلاثون جزءا ... وکان أوحد زمانه فی علم الحدیث وأعرفهم بقوانین الروایة والتحدیث... وقال أبو سعد السمعانی فی ذیله السلفی ثقة ورع متقن متثبت فهم حافظ ... . سلفی، همان کسی که پیشوا، علامه، محدث ، حافظ (کسی که بیش از یک صد هزار حدیث حفظ است) فتوا دهنده، شیخ الإسلام ، آبروی معمرین (آبروی کسانی که زیاد عمر کردهاند) بود . حافظ منذری گفته که از حافظ بن مفضل شنیدم که میگفت: تعداد اساتید حافظ سلفی در اصفهان بیش از شش صد نفر بود و کتاب مشیخ البغدادیة او ، سی جزء داشت . او یگانه زمان خود در دانش حدیث و آشناترین آنها به قوانین روایت و نقل حدیث بود. ابوسعد سمعانی در شرح حال سفلفی گفته: او ثقه، پرهیزگار، استوار، باهوش و فهم قوی و حافظ بود. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج 21 ص 5 24 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413ه . حاجی خلیفه در باره کتاب مشیخة البغدادیة مینویسد: المشیخة البغدادیة للشیخ الامام أبی طاهر أحمد بن محمد السلفی الأصبهانی المتوفی 576 ست وسبعین وخمسمائة جمع فیها الجمع الغفیر مع فوائد مالا توصف مالا تحصی جملتها تزید علی مائة جزء کشف الظنون ج 2 ص 1696 مشیخه بغدادیه، از شیخ ، امام أبو طاهر سلفی، مطالب بسیاری همراه با فوایدی که قابل توصیف و شمارش نیست، در آن جمع کرده است که همه آنها از صد جزء نیز بیشتر هستند . نتیجه: سند این روایت کاملا صحیح است. خیثمة بن سلیمان (176)- [1: 200] حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْفٍ، حَدَّثَنَا مَحْفُوظُ بْنُ بَحْرٍ الأَنْطَاکِیُّ، حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ مُحَمَّدٍ الأَنْصَارِیُّ الْکُوفِیُّ، عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا مَرْفُوعًا "أَنَا مَدِینَةُ الْحِکْمَةِ، وَعَلِیُّ بَابُهَا" ابن عباس از رسول خدا (ص) نقل کرده است که فرمود: من شهر حکمت هستم و علی دروازه آن است. الأطرابلسی، خیثمة بن سلیمان (متوفای343ه)، من حدیث خیثمة بن سلیمان، ص754، ح176، تحقیق: قسم المخطوطات بشرکة أفق للبرمجیات، ناشر: شرکة أفق للبرمجیات، مصر، الطبعة: الأولی، 2004م. بررسی سند روایت محمد بن عوف بن سفیان: 6202 محمد بن عوف بن سفیان الطائی أبو جعفر الحمصی ثقة حافظ من الحادیة عشرة مات سنة اثنتین أو ثلاث وسبعین دعس. محمد بن عوف، ثقه و حافظ بوده است. تقریب التهذیب ج1، ص500 محفوظ بن بحر: ابن حبان بستی شافعی در کتاب الثقات ج9، ص204، شماره: 16026 جزء راویان ثقه آورده و گفته: مستقیم الحدیث. احادیث درستی دارد. موسی بن محمد الأنصاری: ابن أبی حاتم رازی در الجرح و التعدیل در باره او مینویسد: 711 موسی بن محمد الأنصاری یعد فی الکوفیین... سمعت أبی یقول ذلک نا عبد الرحمن نا أبو سعید بن یحیی بن سعید القطان نا محمد بن الصلت أبو جعفر نا موسی بن محمد الأنصاری الثقة والله... عن یحیی بن معین انه قال موسی بن محمد الأنصاری ثقة. نا عبد الرحمن قال سألت أبی عن موسی بن محمد الأنصاری فقال لا بأس به. از پدرم که میگفت: (به خدا سوگند او ثقه) است، از یحیی بن معین نقل شده است که او (ثقه) است، و با سند دیگر نقل شده است که (اشکالی در او نیست). ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفای 327ه)، الجرح والتعدیل، ج8، ص711، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولی، 1271ه 1952م. ابن حبان نیز در کتاب الثقات، ج7، ص456، شماره: 10908، نام او را در زمره راویان ثقه آورده است. أبومعاویه، محمد بن خازم: ابن حجر در باره او میگوید: 5841 محمد بن خازم بمعجمتین أبو معاویة الضریر الکوفی عمی وهو صغیر ثقة أحفظ الناس لحدیث الأعمش وقد یهم فی حدیث غیره. محمد بن خازم، ثقه و برترین شخص از نظر حفظ نسبت به روایات أعمش است؛ اما در حدیث دیگران گاهی دچار اشتباه میشده. تقریب التهذیب ج1، ص475 سلیمان بن مهران: ابن حجر در باره او مینویسد: 2615 سلیمان بن مهران الأسدی الکاهلی أبو محمد الکوفی الأعمش ثقة حافظ عارف بالقراءات ورع لکنه یدلس. سلیمان بن مهران، ثقه، حافظ (کسی که یک صد هزار حدیث حفظ است)، آگاه به قرائتهای مختلف و پرهیزگار بود؛ ولی تدلیس میکرد. تقریب التهذیب ج1، ص254 البته تدلیس او، ضرری به وثاقتش نخواهد زد؛ چرا که بزرگان اهل سنت؛ مثل بخاری، مسلم و... از مدلسین بودهاند و طبق گفته شعبة بن الحجاج، تمام راویان اهل سنت تدلیس میکردهاند؛ جز عمرو بن مرة و محمد بن عون: عن شعبة قال: ما رأیت أحدا من أصحاب الحدیث إلا یدلس إلا عمرو بن مرة، وابن عون. از شعبه نقل شده است که: ندیدم از اصحاب حدیث کسی را که تدلیس نکند، غیر از عمرو بن مره و ابن عون. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج5 - ص 197 – 198، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، تهذیب التهذیب، ج8 - ص 90، ترجمة عمرو بن مرة الجملی، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م. ابن حجر عسقلانی در طبقات المدلسین، نام بخاری را جزء مدلسین آورده و مینویسد: محمد بن إسماعیل بن المغیرة البخاری الإمام، وصفه بذلک أبو عبد الله بن مندة فی کلام له، فقال فیه: أخرج البخاری، قال: فلان، وقال: أخبرنا فلان، وهو تدلیس. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 ه)، طبقات المدلسین، ص24 رقم 23، ناشر: مکتبة المنار الأردن. و سبط بن العجمی نیز نام وی را در کتاب مشهور أسماء المدلسین آورده است. التبیین لأسماء المدلسین، سبط بن العجمی، ص177، رقم 64، دار الکتب العلمیة. ذهبی نیز در سیر اعلام النبلاء در ترجمه ذهیلی مینویسد: روی عنه خلائق، منهم:... ومحمد بن إسماعیل البخاری ویدلسه کثیراً، لا یقول محمد بن یحیی، بل یقول محمد فقط، أو محمد بن خالد، أو محمد بن عبد الله وینسبه إلی الجد، ویعمی اسمه، لمکان الواقع بینهما، غفر الله لهما. عده زیای از محمد یحیی ذهیلی روایت نقل کردهاند؛ همچنین محمد بن اسماعیل بخاری؛ اما بخاری همیشه در حق او تدلیس میکرد و نمیگفت که محمد بن یحیی؛ بلکه یا تنها از نام (محمد)، یا محمد بن خالد و یا محمد بن عبد الله برای او استفاده میکرد و او به جدش نسبت میداد و اسمش را مخفی میکرد؛ به خاطر اختلافاتی که با او داشت و اتفاقاتی که بین آنها افتاده بود. سیر أعلام النبلاء، ج12، ص275. در نتیجه، اگر تدلیس سلیمان بن مهران دلیل بر ضعف روایت باشد، تمامی روایتهای اهل سنت؛ از جمله تمامی روایتهای صحیح بخاری از درجه اعتبار ساقط هستند. مجاهد بن جبر: 6481 مجاهد بن جبر بفتح الجیم وسکون الموحدة أبو الحجاج المخزومی مولاهم المکی ثقة إمام فی التفسیر وفی العلم. مجاهد بن جبیر، ثقه، پیشوای تفسیر و علم بود. تقریب التهذیب ج1، ص520 عبد الله بن عباس: صحابی. شرح حال خیثمة بن سلیمان: از آن جائی که ممکن است ، خیثمة بن سلیمان برای برخی از افراد که تازه وارد این مباحث شده، شناخته شده نباشد، ما به صورت کوتاه او را از زبان شمس الدین ذهبی معرفی میکنیم: خیثمة . الإمام الثقة المعمر محدث الشام أبو الحسن خیثمة بن سلیمان بن حیدرة بن سلیمان القرشی الشامی الأطرابلسی مصنف فضائل الصحابة کان رحالا جوالا صاحب حدیث ... قال أبو بکر الخطیب خیثمة ثقة ثقة قد جمع فضائل الصحابة. خیثمه، پشوا، ثقه، دارای عمر طولانی، محدث شام ... نویسند کتاب فضائل الصحابة، زیاد مسافرت و تحقیق میکرد و صاحب حدیث بود. سیر أعلام النبلاء ج 15 ص412 ابوجعفر طبری محمد بن جریر طبری در کتاب تهذیب الآثار (مسند علی) این روایت را با سه سند مختلف نقل کرده است و بعد از یکی از آنها میگوید که سند این روایت صحیح است: (1431)- [8] حَدَّثَنِی إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُوسَی السُّدِّیُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الرُّومِیُّ، عَنْ شَرِیکٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ، أَنّ النَّبِیَّ (ص) قَالَ: "أَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا" علی (علیه السلام) از رسول خدا (ص) نقل کرده است که فرمود: من خانه حکمت هستم و علی در آن است. الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، تهذیب الآثار وتفصیل الثابت عن رسول الله من الأخبار (مسند علی)، ص104، تحقیق: محمود محمد شاکر، ناشر: مطبعة المدنی قاهرة. طبری در ادامه روایت را تصحیح کرده و از اشکالاتی که ممکن است بر آن شود، پاسخ میدهد: الْقَوْلُ فِی عِلَلِ هَذَا الْخَبَرِ: وَهَذَا الْخَبَرُ صَحِیحٌ سَنَدُهُ، وَقَدْ یَجِبُ أَنْ یَکُونَ عَلَی مَذْهَبِ الآخَرِینَ سَقِیمًا، غَیْرَ صَحِیحٍ، لِعِلَّتَیْنِ: إِحْدَاهُمَا: أَنَّهُ خَبَرٌ لا یُعْرَفُ لَهُ مَخْرَجٌ عَنْ عَلِیٍّ عَنِ النَّبِیِّ (ص) إِلا مِنْ هَذَا الْوَجْهِ، وَالأُخْرَی: أَنَّ سَلَمَةَ بْنَ کُهَیْلٍ عِنْدَهُمْ مِمَّنْ لا یَثْبُتُ بِنَقْلِهِ حُجَّةٌ، وَقَدْ وَافَقَ عَلِیًّا فِی رِوَایَةِ هَذَا الْخَبَرِ عَنِ النَّبِیِّ (ص) غَیْرُهُ ذِکْرُ ذَلِکَ. سخنی در باره اشکالات این روایت: این روایت سندش صحیح است، ممکن است بر طبق مبنای دیگران جواب داده شود که روایت دروغ و غیر صحیح است به خاطر دو اشکال: اولا: طریق دیگری برای این روایت از علی (ع) از رسول خدا (ص) شناخته نمی شود؛ ثانیاً: سلمة بن کهیل از دیدگاه آنها از کسانی نیست که روایت با نقل او حجت شود. همانند علی (ع) غیر او نیز از پیامبر (ص) نقل کردهاند. اشکال اول که عدم حجیت روایت سلمة بن کهیل باشد، به هیچ وجه قابل پذیرش نیست؛ چرا که او از بزرگان تاریخ علم حدیث اهل سنت است و بخاری و مسلم در صحیحشان از او روایت نقل کردهاند و به جرأت میتوان گفت که هیچ عالمی از علمای مطرح در علم رجال سنی او را ضعیف نشمردهاند. اشکال دوم را که خود طبری رد کرده است، این روایت با بیش از ده طریق دیگر از عبد الله بن عباس و جابر بن عبد الله انصاری نقل شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد. هر چند که همین اندازه برای اثبات صحت روایت کفایت میکند؛ اما در عین حال بازهم ما تک تک روات را بررسی خواهیم کرد. بررسی سند روایت: اسماعیل بن موسی السدی 411 إسماعیل بن موسی الفزاری عن مالک وعدة وعنه أبو داود والترمذی وابن ماجة وابن خزیمة والساجی صدوق شیعی توفی 245 د ت ق. اسماعیل بن موسی، بسیار راستگو و شیعه بود. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج1، ص250، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، 1413ه - 1992م. به این نکته باید توجه داشت که در ملاک صحت روایت راستگو بودن راوی است و مذهب او هیچ دخالتی در این قضیه ندارد؛ چنانه دهها نفر از روات بخاری و مسلم از بزرگان شیعه هستند؛ مثل أبان بن تغلب و ... . محمد بن عمر الرومی ابن حبان بستی شافعی در کتاب الثقات، ج9، ص71، شماره 15241 نام او را در زمره راویان ثقه آورده است. برخی مثل ابن حجر تلاش کردهاند که او را تضعیف کنند و گفتهاند که (لین الحدیث) بوده؛ ولی مشخص است که سبب تضعیف او فقط نقل همین روایت است و دلیل دیگری ندارد. به هر حال توثیق ابن حبان بستی شافعی برای اثبات وثاقت او کفایت میکند. البته همین روایت در دیگر کتابها که در ادامه خواهد آمد، از طریق افراد موثق دیگر از شریک بن عبد الله (راوی بعدی) نقل شده است؛ بنابراین حتی اگر وثاقت او در این طبقه ثابت نشود، بازهم ضرری به صحت روایت نخواهد زد؛ چرا که در همین طبقه راوی موثقی دیگری هست که در سند بعدی خواهد آمد. ضمن این که تصحیح خود طبری بهترین دلیل بر وثاقت این راوی است. سوید بن غفلة: 2197 سوید بن غفلة أبو أمیة الجعفی ولد عام الفیل وقدم المدینة حین دفنوا النبی صلی الله علیه وسلم سمع أبا بکر وعدة وعنه سلمة بن کهیل وعبدة بن أبی لبابة ثقة إمام زاهد قوام توفی 81 ع. سوید بن غفله در سال عام الفیل به دنیا آمد، زمانی وارد مدینه شدکه رسول خدا را دفن کرده بودند، از ابوبکر و عدهای یگر روایت نقل کرده است، او ثقه، پیشوای زاهد و ثابت قدم بود. الکاشف ج1، ص473 سایر راویان حدیث، همان راویان روایت ابوطاهر سلفی است که پیش از این بررسی و وثاقت آنها ثابت شد. در نتیجه همان طور که طبری گفته است، سند روایت (صحیح) و یا دست کم (حسن) است. أبونعیم إصفهانی أبونعیم اصفهانی در کتاب معرفة الصحابه، این روایت را با این سند نقل کرده است: (331)- [347] حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ خَلادٍ وَفَارُوقٌ الْخَطَّابِیُّ، قَالا: حَدَّثَنَا أَبُو مُسْلِمٍ الْکَشِّیُّ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ الرُّومِیِّ، حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا. الأصبهانی، ابو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفای430ه)، معرفة الصحابة، ج1، ص106، باب: مَعْرِفَةُ إِعْلامِ النَّبِیِّ (ص) إِیَّاهُ أَنَّهُ مَقْتُولٌ، المحقق: مسعد السعدنی، ناشر: دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة: الأولی، 2002م. بررسی سند روایت: أحمد بن یوسف بن أحمد بن خلاد بن منصور بن أحمد بن خلاد 50 ابن خلاد. الشیخ الصدوق المحدث مسند العراق أبو بکر أحمد بن یوسف ابن خلاد بن منصور النصیبی ثم البغدادی العطار. استاد بسیار راستگو، ناقل حدیث، مسند العراق (کسی که در عراق همه به او سند میدادند و از او روایت نقل میکردند). الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج16، ص69، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه. فاروق بن عبد الکبیر بن عمر 99 فاروق. ابن عبد الکبیر بن عمر المحدث المعمر مسند البصرة أبو حفص الخطابی البصری... حدث عنه... وأبو نعیم الحافظ واخرون وما به باس. فاروق بن عبد الکبیر، مسند بصرة، ابونعیم و دیگران از او روایت نقل کردهاند، اشکالی در او نیست. سیر أعلام النبلاء ج16، ص140 إبراهیم بن عبد الله بن مسلم بن ماعز بن المهاجر الکجی. الشیخ الإمام الحافظ المعمر شیخ العصر أبو مسلم إبراهیم بن عبدالله بن مسلم بن ماعز بن مهاجر البصری الکجی صاحب السنن ولد سنة نیف وتسعین ومئة وثقة الدارقطنی وغیره وکان سریا نبیلا متمولا عالما بالحدیث وطرقه عالی الإسناد. ابراهیم کجی، شیخ، امام و حافظ (کسی که بیش از یک صد هزار روایت حفظ بوده) بود، عمرش طولانی و استاد زمان خود بود. دار قطنی و دیگران او را توثیق کردهاند، بزرگ قوم، شریف و بزرگوار، سرمایهدار، آگاه به علم حدیث و طرق روایت او با سندهای کوتاه بود. سیر أعلام النبلاء ج13، ص423 بقیه سند، همان راویان روایت ابوطاهر سلفی است که پیش از این وثاقت آنها ثابت شده بود و در نتیجه این روایت نیز همانند روایت طبری معتبر است. احمد بن حنبل: احمد بن حنبل در فضائل الصحابه مینویسد: (936)- [1081] حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ، قَالَ: نا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرُّومِیُّ، قَالَ: نا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): " أَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا " الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای241ه)، فضائل الصحابة، ج2، ص634، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403ه – 1983م. تمام راویان این سند، پیش از این بررسی و وثاقت آنها را ثابت شد. ابو بکر القطیعی نیز همین روایت را با همین سند نقل کرده است: (209)- [1: 333] حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْکَجِّیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الرُّومِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): "أَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ وَعَلِیُّ بَابُهَا " القطیعی، أحمد بن جعفر بن حمدان بن مالک بن شبیب البغدادی (متوفای368ه)، جزء الألف دینار، ص54، ح207، تحقیق: بدر عبد الله البدر، ناشر: دار النفائس الکویت، الطبعة: الأولی ابن عساکر دمشقی ابن عساکر دمشقی نیز روایت را با چندین سند نقل کرده است که ما فقط یکی از سندها را بررسی خواهیم کرد: (44629)- [42: 378] أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُظَفَّرِ عَبْدُ الْمُنْعِمِ بْنُ عَبْدِ الْکَرِیمِ، وَأَبُو الْقَاسِمِ زَاهِرُ بْنُ طَاهِرٍ، قَالا: أنا أَبُو سَعْدٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، أنا أَبُو سَعِیدٍ مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرِ بْنِ الْعَبَّاسِ، أنا أَبُو لَبِیدٍ مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِیسَ، نا سُوَیْدُ بْنُ سَعِیدٍ، نا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): "أنا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ بَابَ الْمَدِینَةِ". بررسی سند روایت: عبد المنعم بن عبد الکریم: ذهبی در سیر أعلام النبلا، در باره او میگوید: 367 ابن القشیری. عبدالمنعم الشیخ الإمام المسند المعمر أبو المظفر بن الأستاذ أبی القاسم عبدالکریم بن هوازن القشیری النیسابوری. عبد المنعم بن عبد الکریم، استاد، پیشوای مسند و دارای عمر طولانی بود. سیر أعلام النبلاء ج19، ص623 624 زاهر بن طاهر: زاهر بن طاهر. ابن محمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن یوسف بن محمد بن مرزبان الشیخ العالم المحدث المفید المعمر مسند خراسان... زاهر بن طاهر، استاد، دانشمند، محدث، مفید، دارای عمر طولانی، و مسند خراسان بود. سیر أعلام النبلاء ج20، ص9 محمد بن عبد الرحمن: ذهبی او را این چنین میستاید: 48 الکنجروذی. الشیخ الفقیه الإمام الأدیب النحوی الطبیب مسند خراسان أبو سعد محمد بن عبدالرحمن بن محمد بن أحمد بن محمد بن جعفر النیسابوری سیر أعلام النبلاء ج18، ص101 محمد بن بشر بن العباس: 303 الکرابیسی. الشیخ الصالح المسند أبو سعید محمد بن بشر بن العباس النیسابوری البصری الاصل الکرابیسی. کرابیسی، استاد پرهیزگار و مسند بود. سیر أعلام النبلاء ج16، ص415 محمد بن إدریس: 4 أبو لبید. الإمام المحدث الرحال الصادق أبو لبید محمد بن إدریس بن إیاس السامی السرخسی... حدث عنه إمام الأئمة ابن خزیمة وأحمد بن سلمة الحافظ ابولبید، پیشوا، محدث و راستگو بود و بسیار مسافرت میکرد. پیشوای پیشوایان ابن خزیمه و احمد بن سلمه حافظ از او روایت نقل کردهاند. سیر أعلام النبلاء ج14، ص464 سوید بن سعید: سوید بن سعید. ابن سهل بن شهریار الإمام المحدث الصدوق شیخ المحدثین ابو محمد الهروی. سوید بن سعید؛ پیشوا، محدث، بسیار راستگو، استاد محمدثان بود. سیر أعلام النبلاء ج11، ص410 سایر راویان نیز پیش از این وثاقتشان ثابت شده بود. حاکم نیشابوری حاکم نیشابوری از کسانی است که با کنار گذاشتن تعصبات مذهبی، این روایت را با چندین سند نقل و آنها را تصحیح کرده است: (4574)- [3: 124] حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْهَرَوِیُّ بِالرَّمْلَةِ، ثنا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلامِ بْنُ صَالِحٍ، ثنا أَبُو مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ ". از ابن عباس نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ پس هر کس قصد ورود به شهر را دارد، باید از دروازه آن وارد شود. سپس در تأیید صحت حدیث مینویسد: هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ، وَأَبُو الصَّلْتِ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ. فَإِنِّی سَمِعْتُ أَبَا الْعَبَّاسِ مُحَمَّدَ بْنَ یَعْقُوبَ فِی التَّارِیخِ، یَقُولُ: سَمِعْتُ الْعَبَّاسَ بْنَ مُحَمَّدٍ الدُّورِیَّ، یَقُولُ: سَأَلْتُ یَحْیَی بْنَ مَعِینٍ، عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ، فَقَالَ: ثِقَةٌ. فَقُلْتُ: أَلَیْسَ قَدْ حَدَّثَ عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ "؟ فَقَالَ: قَدْ حَدَّثَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْفَیْدِیُّ وَهُوَ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ. سَمِعْتُ أَبَا نَصْرٍ أَحْمَدَ بْنَ سَهْلٍ الْفَقِیهَ الْقَبَّانِیَّ إِمَامَ عَصْرِهِ بِبُخَارَی، یَقُولُ: سَمِعْتُ صَالِحَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ حَبِیبٍ الْحَافِظَ، یَقُولُ: وَسُئِلَ عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ، فَقَالَ: دَخَلَ یَحْیَی بْنُ مَعِینٍ وَنَحْنُ مَعَهُ عَلَی أَبِی الصَّلْتِ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ، فَلَمَّا خَرَجَ تَبِعْتُهُ، فَقُلْتُ لَهُ: مَا تَقُولُ رَحِمَکَ اللَّهُ فِی أَبِی الصَّلْتِ؟ فَقَالَ: هُوَ صَدُوقٌ. فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّهُ یَرْوِی حَدِیثَ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا "، فَقَالَ: قَدْ رَوَی هَذَا ذَاکَ الْفَیْدِیُّ، عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، کَمَا رَوَاهُ أَبُو الصَّلْتِ (4575)- [3: 124] حَدَّثَنَا بِصِحَّةِ مَا ذَکَرَهُ الإِمَامُ أَبُو زَکَرِیَّا یَحْیَی بْنُ مَعِینٍ، ثنا أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ تَمِیمٍ الْقَنْطَرِیُّ، ثنا الْحُسَیْنُ بْنُ فَهْمٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ الضُّرَیْسِ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْفَیْدِیُّ، ثنا أَبُو مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ، فَلْیَأْتِ الْبَابَ "، قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ فَهْمٍ، حَدَّثَنَاهُ أَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِیُّ، عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ. قَالَ الْحَاکِمُ: لِیَعْلَمَ الْمُسْتَفِیدُ لِهَذَا الْعِلْمِ أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ فَهْمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ حَافَظٌ. وَلِهَذَا الْحَدِیثِ شَاهِدٌ مِنْ حَدِیثِ سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ بِإِسْنَادٍ صَحِیحٍ. (4576)- [3: 124] حَدَّثَنِی أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْفَقِیهُ الإِمَامُ الشَّاشِیُّ الْقَفَّالُ بِبُخَارَی، وَأَنَا سَأَلْتُهُ، حَدَّثَنِی النُّعْمَانُ بْنُ الْهَارُونِ الْبَلَدِیُّ بِبَلَدٍ مِنْ أَصْلِ کِتَابِهِ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ الْحَرَّانِیُّ، ثنا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، ثنا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خُثَیْمٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عُثْمَانَ التَّیْمِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ ". سند این روایت صحیح است؛ ولی بخاری و مسلم نقل نکردهاند و ابو صلت ثقه و مورد اعتماد است؛ چرا که من از محمد بن یعقوب از عباس محمد دوری، شنیدم که میگفت: از یحیی بن معین در باره ابوصلت هروی سؤال کردم؛ پس گفت: ثقه است. گفتم: مگر او همانی نیست که از ابومعاویه از أعمش روایت (أنا مدینة العلم) را نقل کرده؟ پس گفت: محمد بن جعفر الفیدی نیز که مورد اعتماد و امانتدار است نیز آن را نقل کرده است. شنیدم از ابونصر احمد بن سهل، فقیه قبانی و پیشوای زمانش در بخاری که میگفت: شنیدم از صالح بن محمد بن حبیب الحافظ که میگفت: از ابوصلت هروی سؤال شد، پس گفت: یحیی بن معین بر ابو صلت وارد شد؛ در حالی که من نیز همراه او بودم، پس بر او سلام کرد، وقتی از پیش او خارج شد من به دنبالش رفتم و گفتم: نظر شما در باره ابوصلت چیست؟ یحیی بن معین گفت: او بسیار راستگو است. من به او گفتم: او همانی است که روایت اعمش از مجاهد از ابن عباس را نقل کرده که رسول خدا فرمود: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ پس هر کس میخواهد وارد شهر شود باید از دورازه وارد شود؛ پس گفت: این روایت را الفیدی نیز از ابومعاویه از اعمش نقل کردهاند؛ همان طوری که ابوصلت روایت کرده. برای من نقل کرد صحت مطالبی را که از یحیی بن معین ذکر شد، ابوالحسن محمد بن احمد قنطری، از حسین بن فهم، از محمد بن یحیی الضریس، از محمد بن جعفر الفید از ابومعاویه.... از رسول خدا (ص) که: من شهر علم هستم، علی دروازه آن است؛ پس هر کس میخواهد وارد شهر شود، باید از دروازه آن وارد شود، حسین بن فهم گفت: من این روایت را برای ابوصلت هروی از ابومعاویه نقل کردم. حاکم گفت: برای اطلاع بیشتر طالبان علم این که: حسین بن فهم بن عبد الرحمن، ثقه، مورد اعتماد و حافظ بود. برای این حدیث شاهد دیگری از حدیث سفیان ثوری با سند صحیح نقل شده است. عبد الرحمن بن عثمان التیمی گفت: از جابر بن عبد الله شنیدم که میگفت: از رسول خدا (ص) شنیدم که میگفت: من شهر علم هستم، علی دروازه آن است، پس هر کس که طالب علم است، باید از دروازه آن وارد شود. الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج3،، ص137 138، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411ه - 1990م. برای اثبات صحت این روایت، برای کسی که طالب حقیقت است، همین تصحیح جناب حاکم نیشابوری کفایت میکند؛ چرا که او دانشمندی است پرآوازه و از برترین دانشمندان علم حدیث. برای این که مقام و موقعیت او در میان علمای سنی روشن شود، به صورت خلاصه دیدگاه بزرگان سنی را در ستایش او نقل خواهیم کرد: شمس الدین ذهبی، امام الجرح و التعدیل اهل سنت، حاکم نیشابوری را این گونه میستاید: الحاکم الحافظ الکبیر امام المحدثین... ناظر الدارقطنی فرضیه وهو ثقة واسع العلم بلغت تصانیفه قریبا من خمس مائة جزء. حاکم، حافظ بزرگ و پیشوای محدثان است. دار قطنی با او مناظرهای داشت که او را پسندید، او مورد اعتماد و دارای علم بسیار است و نوشتههای نزدیک به پانصد جلد میشود. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، تذکرة الحفاظ، ج3، ص 1039 1040، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الأولی. سیوطی مینویسد: الحاکم الحافظ الکبیر إمام المحدثین أبو عبد الله محمد بن عبد الله محمد بن حمدویه بن نعیم الضبی الطهمانی النیسابوری... وکان إمام عصره فی الحدیث العارف به حق معرفته صالحا ثقة. حاکم، حافظ بزرگ و پیشوای محدثان است... او در زمان خود پیشوای علم حدیث و آن چنان که شایسته بود، با علم حدیث آشنائی داشت، درستکار و قابل اعتماد بود. السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، طبقات الحفاظ، ج1، ص410 411، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403ه. أبو اسحاق شیرازی، حاکم را این گونه معرفی میکند: هو أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن محمد النیسابوری المعروف بالحاکم صاحب المستدرک وتاریخ نیسابور وفضائل الشافعی وکان فقیها حافظا ثقة علیا لکنه یفضل علی بن أبی طالب علی عثمان رضی الله عنهما انتهت إلیه ریاسة أهل الحدیث طلب العلم فی صغره ورحل إلی الحجاز والعراق مرتین وروی عن خلائق عظیمة قال الأسنوی ویزید علی الفیء شیخ وتفقه علی أبی الولید النیسابوری وأبی علی بن أبی هریرة وأبی سهل الصعلوکی وانتفع به أئمة کثیرون منهم البیهقی قال عبد الغافر کان الحاکم إمام أهل الحدیث فی عصره وبیته بیت الصلاح والورع واختص بصحبته إمام وقته أبی بکر الصیغی وکان یراجع الحاکم فی الجرح والتعدیل. محمد بن عبد الله... نیشابوری مشهور به حاکم صاحب کتاب المستدرک، تاریخ نیشابور و فضائل شافعی، فقیه، حافظ، قابل اعتماد و بلند مرتبه بود؛ ولی علی بن أبی طالب را از عثمان برتر میدانست. ریاست اهل حدیث به او میرسد. تحصیل دانش را از کودکی آغاز و دو بار به حجاز و عراق مسافرت کرد. از افراد زیادی روایت نقل کرده... و بزرگان زیادی؛ از جمله بیهقی از او کسب دانش کردهاند. عبد الغافر گفته که حاکم پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و خانه او خانه درستکاری و پرهیزگاری بود، أبی بکر صبیغی که پیشوای زمان خود بود، همواره در کنار حاکم بود و در جرح و تعدیل روات به او مراجعه میکرد. الشیرازی، إبراهیم بن علی بن یوسف أبو إسحاق (متوفای476ه)، طبقات الفقهاء، ج1، ص 222، تحقیق: خلیل المیس، ناشر: دار القلم - بیروت. و ابن خلکان مینویسد: الحاکم النیسابوری الحافظ المعروف بابن البیع إمام أهل الحدیث فی عصره والمؤلف فیه الکتب التی لم یسبق إلی مثلها کان عالما عارفا واسع العلم. حاکم نیشابوری حافظ (کسی که بیش از صد هزار حدیث حفظ است) مشهور به ابن البیع، پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و کتابهای در علم حدیث نوشت که کسی پیش از او همانندش را ننوشته بود، او دانشمند، عارف و دارای دانش بسیاری بود. إبن خلکان، أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر (متوفای681ه)، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، ج4، ص 280، تحقیق: احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان. و أبی الفداء در تاریخش مینویسد: وفیها توفی الحافظ محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدویه بن نعیم الضبی الطهمانی، المعروف بالحاکم النیسابوری إِمام أهل الحدیث فی عصره، والمؤلف فیه الکتب التی لم یسبق إِلی مثلها، سافر فی طلب الحدیث، وبلغت عدة شیوخه نحو ألفین، وصنف عدة مصنفات.... در آن سال (455ه) حافظ محمد بن عبد الله... مشهور به حاکم نیشابوری از دنیا رفت، او پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و کتابهای در علم حدیث نوشت که کسی همانند آنها را پیش از او ننوشته بودند، برای یادگیری حدیث مسافرت میکرد، اساتید او نزدیک به دو هزار نفر بودند، کتابهای بسیاری نوشت... أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای732ه)، المختصر فی أخبار البشر، ج1، ص 247، طبق برنامه الجامع الکبیر. جالب است که بدانید لقب (حاکم) بالاترین درجهای است که میتواند یک محدث به آن دسترسی پیدا کند. ملا علی هروی در باره مراتب علمای علم حدیث مینویسد: (الإمام) أی المقتدی به، وهو إمام أئمة الأنام کالسیوطی، وابن الهمام، والسخاوی، والقسطلانی، وملا قاسم الحنفی، وغیرهم من العلماء الأعلام. (العالم) أی العالم الکامل، والمشهور فی هذا العلم، فإن له تصانیف کثیرة، وتآلیف شهیرة، وأجلها (فتح الباری فی شرح البخاری) الذی هو فی هذا الفن غایة، بل فی سائر العلوم الشرعیة نهایة. (الحافظ): هو من أحاط علمه بمئة ألف حدیث. ثم بعده الحجة: وهو من أحاط علمه بثلاث مئة ألف حدیث، ثم الحاکم: وهو الذی أحاط علمه بجمیع الأحادیث المرویة متناً وإسناداً، وجرحاً وتعدیلاً وتاریخاً، کذا قاله جماعة من المحققین. (امام) کسی است که مردم به او اقتدا میکنند و او پیشوای مردم است؛ افرادی مثل سیوطی، ابن همام، سخاوی، قسطلانی، ملا قاسم حنفی و دیگر علمای اعلام. (عالم) یعنی عالم کامل و مشهور در آن علم؛ کسی که در این علم کتابهای زیاد و مشهوری نشوته است؛ بهترین این کتاب (فتح الباری در شرح صحیح بخاری) است که در این فن (علم حدیث) سرآمد است و بلکه در دیگر علوم شرعی نیز این چنین است. حافظ کسی است که به صد هزار حدیث احاطه دارد، پس از آن حجت است که به سی صد هزار حدیث احاطه دارد و سپس حاکم است و حاکم کسی است که به تمام احادیث نقل شده؛ چه از نظر متن و چه از نظر سند احاطه دارد، به جرح و تعدیل و تاریخ تمام روایات تسلط دارد؛ چنانچه جماعتی از محققان نیز همین مطلب را گفتهاند. ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014ه)، شرح شرح نخبة الفکر فی مصطلحات أهل الأثر، ج1، ص121، قدم له: الشیخ عبد الفتح أبو غدة، حققه وعلق علیه: محمد نزار تمیم وهیثم نزار تمیم، ناشر: دار الأرقم - لبنان / بیروت. بنابراین، ابو عبد الله نیشابوری که به لقب (حاکم) مفتخر شده، کسی است که به تمام روایات اهل سنت؛ چه از نظر سند و چه از نظر متن، احاطه دارد و بر جرح و تعدیل تمام روات سنی مسلط است. با توجه به آن چه گذشت، آیا انسان منصف میتواند به گفته حاکم نیشابوری اعتماد نکند؟ روشن است که اگر کسی که ضمیر پاک داشته باشد، به همین گفته حاکم نیشابوری با این شخصیت ممتاز و عظیمی دارد، اعتماد میکند؛ اما کسی که تمام تلاشش انکار فضائل اهل البیت علیهم السلام است، طبیعی است که به هر بهانهای از قبول حقیقت سرباز زند. تصحیح روایت توسط علمای اهل سنت: علاوه بر تصحیح ابن جریر طبری و حاکم نیشابوری که تفصیل آن گذشت، برخی دیگر از بزرگان تاریخ اهل سنت نیز این روایت را تصحیح و تأیید کردهاند. متقی هندی پس از نقل اشکالاتی که توسط علمای اهل سنت و به ویژه مغرضانی همچون ابن جوزی بر این روایت وارد شده، و برخی دیگر که روایت را (حسن) دانستهاند، این چنین نتیجهگیری کرده است: وقد کنت أجیب بهذا الجواب دهرا إلی أن وقفت علی تصحیح ابن جریر لحدیث علی فی تهذیب الآثار مع تصحیح (ک) لحدیث ابن عباس فاستخرت الله وجزمت بارتقاء الحدیث من مرتبة الحسن إلی مرتبة الصحة - والله أعلم. من نیز همیشه از این روایت، همین جوابها را میدادم؛ تا این که به تصحیح ابن جریر طبری برخوردم که در کتاب تهذیب الآثار روایت علی (علیه السلام) را تصحیح کرده بود و همچنین دیدم که حاکم نیشابوری روایت ابن عباس را تصحیح کرده است، پس از استخاره، یقین کردم به ارتقاء این حدیث از مرتبه (حسن) به مرتبه صحیح. الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای975ه)، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج13، ص65، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1419ه - 1998م. خطیب بغدادی در تاریخ خود، از یحیی بن معین نقل میکند که او در ابتدا صحت روایت را انکار میکرد؛ اما بعد از جستجو متوجه شده است که این روایت را غیر از ابوصلت هروی، کسان دیگر نیز نقل کردهاند؛ به همین خاطر نظرش عوض شده و آن را صحیح دانسته است. واما حدیث الأعمش فان أبا الصلت کان یرویه عن أبی معاویة عنه فأنکره أحمد بن حنبل ویحیی بن معین من حدیث أبی معاویة ثم بحث یحیی عنه فوجد غیر أبی الصلت قد رواه عن أبی معاویة فأخبرنا محمد بن أحمد بن رزق.... عن بن عباس قال قال رسول الله e الله علیه وسلم أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد العلم فلیأت بابه قال القاسم سألت یحیی بن معین عن هذا الحدیث فقال هو صحیح. قلت أراد أنه صحیح من حدیث أبی معاویة ولیس بباطل إذ قد رواه غیر واحد عنه. اما حدیث أعمش که ابوصلت آن را از ابومعاویه نقل کرده، احمد بن حنبل و یحیی بن معین آن را رد کردهاند؛ سپس یحیی جستجوی بیشتری کرد؛ پس سند دیگری پیدا کرد که کس دیگری نیز آن را از ابومعاویه نقل کرده است... قاسم میگوید که از یحیی بن معین در باره این روایت سؤال کردم؛ پس گفت: صحیح است. من (خطیب بغدادی) میگویم: منظور از او از (صحیح) این است که روایت ابو معاویه باطل نیست؛ چرا که تعداد دیگری نیز آن را از او نقل کردهاند. البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوف
آیا روایت (أنا مدینة العلم) با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
پاسخ
ابوطاهر سلفی
خیثمة بن سلیمان
ابوجعفر طبری
أبونعیم إصفهانی
احمد بن حنبل
ابن عساکر دمشقی
حاکم نیشابوری
تصحیح روایت توسط علمای اهل سنت
روایت (حسن) همانند روایت (صحیح) حجت است
اطلاق لقب (باب مدینة العلم) برای امیرالمؤمنین (ع)
17 سند دارد؛ اما ضعیف است!!!
حذف حدیث (أنا مدینة العلم) از صحیح ترمذی
تحریف نظر ترمذی در مورد حدیث أنا دار الحکمة
نتیجه
پاسخ:
یکی از روایاتی که اعلمیت و برتری مطلق امیرمؤمنان علیه السلام را بر دیگر اصحاب و خلفای سهگانه به اثبات میرساند، روایت مشهور (أنامدینة العلم وعلی بابها) است .
همچنین ثابت میکند که مسلمان وظیفه دارند سنت پیامبر صلی الله علیه وآله را تنها از طریق امیرمؤمنان علیه السلام دریافت کنند، راه هدایت تنها منحصر به این خانه است و تنها راه و طریق به سوی خانه منحصر به امیرمؤمنان علیه السلام .
این روایت با تعبیرهای گوناگون در حدود دهها مصدر از مصادر اهل سنت از طریق امیر المؤمنین علیه السلام، عبد الله بن عباس و جابر بن عبد الله الأنصاری با تعبیرات (أنا مدینة العلم وعلی بابها)؛ (أنا مدینة الحکمة وعلی بابها) و (أنا دار الحکمة وعلی بابها) نقل شده است که برخی از سندهای آن صحیح، برخی حسن و تعدادی از آنها ضعیف هستند.
متأسفانه برخی از مغرضان و منکران فضائل اهل البیت علیهم السلام وقتی میخواهند این روایت را بررسی کنند، تنها همان سندهای را ذکر میکنند که ضعیف هستند و بعد به طور کلی حکم میکنند که این روایت سند صحیح و یا حسن ندارد، جعلی و ساختگی است.
به همین خاطر، بر آن شدیم که تعدادی از سندهای آن را که روات آن همگی ثقه و مقبول هستند، بررسی نموده و سپس شهادت بزرگان اهل سنت را مبنی بر صحت روایت ذکر کنیم.
ابوطاهر سلفی
ابوطاهر سلفی این روایت را با تعبیر (أنا دار الحکمة وعلی بابها) با سند صحیح نقل کرده و تمام راویان آن از دیدگاه اهل سنت موثق هستند :
(48)- [48 ] حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْکَشِّیُّ، نَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الدَّوْسِیُّ، نَا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " أَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا "
السلفی، أبو طاهر (متوفای 576ه)، الجزء الثالث من المشیخة البغدادیة لأبی طاهر السلفی، ص16، ح48، مصدر المخطوط: الأسکوریال، طبق برنامه جوامع الکم.
این کتاب را از آدرس ذیل میتوانید دانلود کنید:
http://shamela.ws/index.php/book/30621
بررسی سند روایت:
إبراهیم بن عبد الله بن مسلم الکشی:
ذهبی در باره او میگوید:
الکجی. الشیخ الإمام الحافظ المعمر شیخ العصر أبو مسلم إبراهیم بن عبدالله بن مسلم بن ماعز بن مهاجر البصری الکجی صاحب السنن
ولد سنة نیف وتسعین ومئة وثقة الدارقطنی وغیره وکان سریا نبیلا متمولا عالما بالحدیث وطرقه عالی الإسناد.
ابراهیم کجی، شیخ، امام و حافظ (کسی که بیش از یک صد هزار روایت حفظ بوده) بود، عمرش طولانی و استاد زمان خود بود. دار قطنی و دیگران او را توثیق کردهاند، بزرگ قوم، شریف و بزرگوار، سرمایهدار، آگاه به علم حدیث و طرق روایت او با سندهای کوتاه بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج13، ص423، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413ه .
محمد بن عبد الله بن الزبیر الدوسی:
ابن حجر در شرح حال او مینویسد:
6017 محمد بن عبد الله بن الزبیر بن عمر بن درهم الأسدی أبو أحمد الزبیری الکوفی ثقة ثبت إلا أنه قد یخطیء فی حدیث الثوری.
محمد بن عبد الله زبیری، ثقه و استوار بوده؛ مگر این که گاهی در روایتی از سفیان ثوری نقل کرده، دچار اشتباه شده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، تهذیب التهذیب، ج1، ص487، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م.
اشبتاه او در روایت از ثوری دلیل بر ضعف او و ضعف این روایت نمیشود؛ چرا که این روایت را از ثوری نقل نکرده است.
شمس الدین ذهبی او را این گونه ستوده است:
محمد بن عبد الله بن الزبیر بن عمر بن درهم الحافظ الکبیر المجود أبو أحمد الزبیری الکوفی مولی بنی أسد.
محمد بن عبد الله، حافظ بزرگ و کسی که خیلی خوب روایات را میخواند، بود....
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج9، ص529، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه.
شریک بن عبد الله بن الحارث بن شریک بن عبد الله:
از روات بخاری (تعلیقا) مسلم و سایر صحاح سته، ذهبی در باره او میگوید:
2276 شریک بن عبد الله أبو عبد الله النخعی القاضی أحد الأعلام عن زیاد بن علاقة وسلمة بن کهیل وعلی بن الأقمر وعنه أبو بکر بن أبی شیبة وعلی بن حجر وثقه بن معین وقال غیره سیء الحفظ وقال النسائی لیس به بأس هو أعلم بحدیث الکوفیین من الثوری قاله بن المبارک توفی 177 عاش اثنتین وثمانین سنة خت 4 م متابعة.
شریک بن عبد الله نخعی، از یکی سرشناسان بود، ابن معین او را توثیق کرده و گفته از نظر حافظه خوب نبود، نسائی گفته: اشکالی در او نیست او داناترین شخص به حدیث کوفیها از ثوری بوده است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج1، ص485، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، 1413ه - 1992م.
سلمة بن کهیل:
2046 سلمة بن کهیل أبو یحیی الحضرمی من علماء الکوفة رأی زید بن أرقم وروی عن أبی جحیفة وعلقمة وعنه سفیان وشعبة ثقة له مائتا حدیث وخمسون حدیثا مات 121 ع
سلمة بن کهیل، ثقه است و دویست و پنجاه حدیث از او (در صحاح سته) نقل شده است.
الکاشف ج1، ص454
أبو عبد الله الصنابحی:
3952 عبد الرحمن بن عسیلة بمهملتین مصغر المرادی أبو عبد الله الصنابحی ثقة من کبار التابعین قدم المدینة بعد موت النبی صلی الله علیه وسلم بخمسة أیام.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، تقریب التهذیب، ج1 ص346، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986.
شرح حال ابوطاهر سلفی:
از آن جائی که ممکن است کسی اشکال بگیرد که ما ابوطاهر سلفی و کتاب او را نمیشناسیم، در این جا به صورت کوتاه به معرفی و کتابش خواهیم پرداخت .
شمس الدین ذهبی در کتاب سیر أعلام النبلاء ، حدود 30 صفحه در وصف او سخن گفته است که ما به اختصار برخی از کلمات او در سیایش ابوطاهر سلفی میآوریم:
السلفی . هو الإمام العلامة المحدث الحافظ المفتی شیخ الإسلام شرف المعمرین أبو طاهر أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن إبراهیم الأصبهانی الجروانی ...
قال الحافظ المنذری سمعت الحافظ بن المفضل یقول عدة شیوخ الحافظ السلفی بأصبهان تزید علی ست مئة نفس ومشیخته البغدادیة خمسة وثلاثون جزءا ...
وکان أوحد زمانه فی علم الحدیث وأعرفهم بقوانین الروایة والتحدیث... وقال أبو سعد السمعانی فی ذیله السلفی ثقة ورع متقن متثبت فهم حافظ ... .
سلفی، همان کسی که پیشوا، علامه، محدث ، حافظ (کسی که بیش از یک صد هزار حدیث حفظ است) فتوا دهنده، شیخ الإسلام ، آبروی معمرین (آبروی کسانی که زیاد عمر کردهاند) بود .
حافظ منذری گفته که از حافظ بن مفضل شنیدم که میگفت: تعداد اساتید حافظ سلفی در اصفهان بیش از شش صد نفر بود و کتاب مشیخ البغدادیة او ، سی جزء داشت .
او یگانه زمان خود در دانش حدیث و آشناترین آنها به قوانین روایت و نقل حدیث بود. ابوسعد سمعانی در شرح حال سفلفی گفته: او ثقه، پرهیزگار، استوار، باهوش و فهم قوی و حافظ بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج 21 ص 5 24 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413ه .
حاجی خلیفه در باره کتاب مشیخة البغدادیة مینویسد:
المشیخة البغدادیة للشیخ الامام أبی طاهر أحمد بن محمد السلفی الأصبهانی المتوفی 576 ست وسبعین وخمسمائة جمع فیها الجمع الغفیر مع فوائد مالا توصف مالا تحصی جملتها تزید علی مائة جزء
کشف الظنون ج 2 ص 1696
مشیخه بغدادیه، از شیخ ، امام أبو طاهر سلفی، مطالب بسیاری همراه با فوایدی که قابل توصیف و شمارش نیست، در آن جمع کرده است که همه آنها از صد جزء نیز بیشتر هستند .
نتیجه: سند این روایت کاملا صحیح است.
خیثمة بن سلیمان
(176)- [1: 200] حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْفٍ، حَدَّثَنَا مَحْفُوظُ بْنُ بَحْرٍ الأَنْطَاکِیُّ، حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ مُحَمَّدٍ الأَنْصَارِیُّ الْکُوفِیُّ، عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا مَرْفُوعًا "أَنَا مَدِینَةُ الْحِکْمَةِ، وَعَلِیُّ بَابُهَا"
ابن عباس از رسول خدا (ص) نقل کرده است که فرمود: من شهر حکمت هستم و علی دروازه آن است.
الأطرابلسی، خیثمة بن سلیمان (متوفای343ه)، من حدیث خیثمة بن سلیمان، ص754، ح176، تحقیق: قسم المخطوطات بشرکة أفق للبرمجیات، ناشر: شرکة أفق للبرمجیات، مصر، الطبعة: الأولی، 2004م.
بررسی سند روایت
محمد بن عوف بن سفیان:
6202 محمد بن عوف بن سفیان الطائی أبو جعفر الحمصی ثقة حافظ من الحادیة عشرة مات سنة اثنتین أو ثلاث وسبعین دعس.
محمد بن عوف، ثقه و حافظ بوده است.
تقریب التهذیب ج1، ص500
محفوظ بن بحر:
ابن حبان بستی شافعی در کتاب الثقات ج9، ص204، شماره: 16026 جزء راویان ثقه آورده و گفته:
مستقیم الحدیث.
احادیث درستی دارد.
موسی بن محمد الأنصاری:
ابن أبی حاتم رازی در الجرح و التعدیل در باره او مینویسد:
711 موسی بن محمد الأنصاری یعد فی الکوفیین... سمعت أبی یقول ذلک نا عبد الرحمن نا أبو سعید بن یحیی بن سعید القطان نا محمد بن الصلت أبو جعفر نا موسی بن محمد الأنصاری الثقة والله... عن یحیی بن معین انه قال موسی بن محمد الأنصاری ثقة. نا عبد الرحمن قال سألت أبی عن موسی بن محمد الأنصاری فقال لا بأس به.
از پدرم که میگفت: (به خدا سوگند او ثقه) است، از یحیی بن معین نقل شده است که او (ثقه) است، و با سند دیگر نقل شده است که (اشکالی در او نیست).
ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفای 327ه)، الجرح والتعدیل، ج8، ص711، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولی، 1271ه 1952م.
ابن حبان نیز در کتاب الثقات، ج7، ص456، شماره: 10908، نام او را در زمره راویان ثقه آورده است.
أبومعاویه، محمد بن خازم:
ابن حجر در باره او میگوید:
5841 محمد بن خازم بمعجمتین أبو معاویة الضریر الکوفی عمی وهو صغیر ثقة أحفظ الناس لحدیث الأعمش وقد یهم فی حدیث غیره.
محمد بن خازم، ثقه و برترین شخص از نظر حفظ نسبت به روایات أعمش است؛ اما در حدیث دیگران گاهی دچار اشتباه میشده.
تقریب التهذیب ج1، ص475
سلیمان بن مهران:
ابن حجر در باره او مینویسد:
2615 سلیمان بن مهران الأسدی الکاهلی أبو محمد الکوفی الأعمش ثقة حافظ عارف بالقراءات ورع لکنه یدلس.
سلیمان بن مهران، ثقه، حافظ (کسی که یک صد هزار حدیث حفظ است)، آگاه به قرائتهای مختلف و پرهیزگار بود؛ ولی تدلیس میکرد.
تقریب التهذیب ج1، ص254
البته تدلیس او، ضرری به وثاقتش نخواهد زد؛ چرا که بزرگان اهل سنت؛ مثل بخاری، مسلم و... از مدلسین بودهاند و طبق گفته شعبة بن الحجاج، تمام راویان اهل سنت تدلیس میکردهاند؛ جز عمرو بن مرة و محمد بن عون:
عن شعبة قال: ما رأیت أحدا من أصحاب الحدیث إلا یدلس إلا عمرو بن مرة، وابن عون.
از شعبه نقل شده است که: ندیدم از اصحاب حدیث کسی را که تدلیس نکند، غیر از عمرو بن مره و ابن عون.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج5 - ص 197 – 198، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852ه)، تهذیب التهذیب، ج8 - ص 90، ترجمة عمرو بن مرة الجملی، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م.
ابن حجر عسقلانی در طبقات المدلسین، نام بخاری را جزء مدلسین آورده و مینویسد:
محمد بن إسماعیل بن المغیرة البخاری الإمام، وصفه بذلک أبو عبد الله بن مندة فی کلام له، فقال فیه: أخرج البخاری، قال: فلان، وقال: أخبرنا فلان، وهو تدلیس.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 ه)، طبقات المدلسین، ص24 رقم 23، ناشر: مکتبة المنار الأردن.
و سبط بن العجمی نیز نام وی را در کتاب مشهور أسماء المدلسین آورده است.
التبیین لأسماء المدلسین، سبط بن العجمی، ص177، رقم 64، دار الکتب العلمیة.
ذهبی نیز در سیر اعلام النبلاء در ترجمه ذهیلی مینویسد:
روی عنه خلائق، منهم:... ومحمد بن إسماعیل البخاری ویدلسه کثیراً، لا یقول محمد بن یحیی، بل یقول محمد فقط، أو محمد بن خالد، أو محمد بن عبد الله وینسبه إلی الجد، ویعمی اسمه، لمکان الواقع بینهما، غفر الله لهما.
عده زیای از محمد یحیی ذهیلی روایت نقل کردهاند؛ همچنین محمد بن اسماعیل بخاری؛ اما بخاری همیشه در حق او تدلیس میکرد و نمیگفت که محمد بن یحیی؛ بلکه یا تنها از نام (محمد)، یا محمد بن خالد و یا محمد بن عبد الله برای او استفاده میکرد و او به جدش نسبت میداد و اسمش را مخفی میکرد؛ به خاطر اختلافاتی که با او داشت و اتفاقاتی که بین آنها افتاده بود.
سیر أعلام النبلاء، ج12، ص275.
در نتیجه، اگر تدلیس سلیمان بن مهران دلیل بر ضعف روایت باشد، تمامی روایتهای اهل سنت؛ از جمله تمامی روایتهای صحیح بخاری از درجه اعتبار ساقط هستند.
مجاهد بن جبر:
6481 مجاهد بن جبر بفتح الجیم وسکون الموحدة أبو الحجاج المخزومی مولاهم المکی ثقة إمام فی التفسیر وفی العلم.
مجاهد بن جبیر، ثقه، پیشوای تفسیر و علم بود.
تقریب التهذیب ج1، ص520
عبد الله بن عباس:
صحابی.
شرح حال خیثمة بن سلیمان:
از آن جائی که ممکن است ، خیثمة بن سلیمان برای برخی از افراد که تازه وارد این مباحث شده، شناخته شده نباشد، ما به صورت کوتاه او را از زبان شمس الدین ذهبی معرفی میکنیم:
خیثمة . الإمام الثقة المعمر محدث الشام أبو الحسن خیثمة بن سلیمان بن حیدرة بن سلیمان القرشی الشامی الأطرابلسی مصنف فضائل الصحابة کان رحالا جوالا صاحب حدیث ...
قال أبو بکر الخطیب خیثمة ثقة ثقة قد جمع فضائل الصحابة.
خیثمه، پشوا، ثقه، دارای عمر طولانی، محدث شام ... نویسند کتاب فضائل الصحابة، زیاد مسافرت و تحقیق میکرد و صاحب حدیث بود.
سیر أعلام النبلاء ج 15 ص412
ابوجعفر طبری
محمد بن جریر طبری در کتاب تهذیب الآثار (مسند علی) این روایت را با سه سند مختلف نقل کرده است و بعد از یکی از آنها میگوید که سند این روایت صحیح است:
(1431)- [8] حَدَّثَنِی إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُوسَی السُّدِّیُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الرُّومِیُّ، عَنْ شَرِیکٍ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ، أَنّ النَّبِیَّ (ص) قَالَ: "أَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا"
علی (علیه السلام) از رسول خدا (ص) نقل کرده است که فرمود: من خانه حکمت هستم و علی در آن است.
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، تهذیب الآثار وتفصیل الثابت عن رسول الله من الأخبار (مسند علی)، ص104، تحقیق: محمود محمد شاکر، ناشر: مطبعة المدنی قاهرة.
طبری در ادامه روایت را تصحیح کرده و از اشکالاتی که ممکن است بر آن شود، پاسخ میدهد:
الْقَوْلُ فِی عِلَلِ هَذَا الْخَبَرِ:
وَهَذَا الْخَبَرُ صَحِیحٌ سَنَدُهُ، وَقَدْ یَجِبُ أَنْ یَکُونَ عَلَی مَذْهَبِ الآخَرِینَ سَقِیمًا، غَیْرَ صَحِیحٍ، لِعِلَّتَیْنِ: إِحْدَاهُمَا: أَنَّهُ خَبَرٌ لا یُعْرَفُ لَهُ مَخْرَجٌ عَنْ عَلِیٍّ عَنِ النَّبِیِّ (ص) إِلا مِنْ هَذَا الْوَجْهِ، وَالأُخْرَی: أَنَّ سَلَمَةَ بْنَ کُهَیْلٍ عِنْدَهُمْ مِمَّنْ لا یَثْبُتُ بِنَقْلِهِ حُجَّةٌ، وَقَدْ وَافَقَ عَلِیًّا فِی رِوَایَةِ هَذَا الْخَبَرِ عَنِ النَّبِیِّ (ص) غَیْرُهُ ذِکْرُ ذَلِکَ.
سخنی در باره اشکالات این روایت:
این روایت سندش صحیح است، ممکن است بر طبق مبنای دیگران جواب داده شود که روایت دروغ و غیر صحیح است به خاطر دو اشکال: اولا: طریق دیگری برای این روایت از علی (ع) از رسول خدا (ص) شناخته نمی شود؛ ثانیاً: سلمة بن کهیل از دیدگاه آنها از کسانی نیست که روایت با نقل او حجت شود.
همانند علی (ع) غیر او نیز از پیامبر (ص) نقل کردهاند.
اشکال اول که عدم حجیت روایت سلمة بن کهیل باشد، به هیچ وجه قابل پذیرش نیست؛ چرا که او از بزرگان تاریخ علم حدیث اهل سنت است و بخاری و مسلم در صحیحشان از او روایت نقل کردهاند و به جرأت میتوان گفت که هیچ عالمی از علمای مطرح در علم رجال سنی او را ضعیف نشمردهاند.
اشکال دوم را که خود طبری رد کرده است، این روایت با بیش از ده طریق دیگر از عبد الله بن عباس و جابر بن عبد الله انصاری نقل شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
هر چند که همین اندازه برای اثبات صحت روایت کفایت میکند؛ اما در عین حال بازهم ما تک تک روات را بررسی خواهیم کرد.
بررسی سند روایت:
اسماعیل بن موسی السدی
411 إسماعیل بن موسی الفزاری عن مالک وعدة وعنه أبو داود والترمذی وابن ماجة وابن خزیمة والساجی صدوق شیعی توفی 245 د ت ق.
اسماعیل بن موسی، بسیار راستگو و شیعه بود.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج1، ص250، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولی، 1413ه - 1992م.
به این نکته باید توجه داشت که در ملاک صحت روایت راستگو بودن راوی است و مذهب او هیچ دخالتی در این قضیه ندارد؛ چنانه دهها نفر از روات بخاری و مسلم از بزرگان شیعه هستند؛ مثل أبان بن تغلب و ... .
محمد بن عمر الرومی
ابن حبان بستی شافعی در کتاب الثقات، ج9، ص71، شماره 15241 نام او را در زمره راویان ثقه آورده است.
برخی مثل ابن حجر تلاش کردهاند که او را تضعیف کنند و گفتهاند که (لین الحدیث) بوده؛ ولی مشخص است که سبب تضعیف او فقط نقل همین روایت است و دلیل دیگری ندارد. به هر حال توثیق ابن حبان بستی شافعی برای اثبات وثاقت او کفایت میکند.
البته همین روایت در دیگر کتابها که در ادامه خواهد آمد، از طریق افراد موثق دیگر از شریک بن عبد الله (راوی بعدی) نقل شده است؛ بنابراین حتی اگر وثاقت او در این طبقه ثابت نشود، بازهم ضرری به صحت روایت نخواهد زد؛ چرا که در همین طبقه راوی موثقی دیگری هست که در سند بعدی خواهد آمد.
ضمن این که تصحیح خود طبری بهترین دلیل بر وثاقت این راوی است.
سوید بن غفلة:
2197 سوید بن غفلة أبو أمیة الجعفی ولد عام الفیل وقدم المدینة حین دفنوا النبی صلی الله علیه وسلم سمع أبا بکر وعدة وعنه سلمة بن کهیل وعبدة بن أبی لبابة ثقة إمام زاهد قوام توفی 81 ع.
سوید بن غفله در سال عام الفیل به دنیا آمد، زمانی وارد مدینه شدکه رسول خدا را دفن کرده بودند، از ابوبکر و عدهای یگر روایت نقل کرده است، او ثقه، پیشوای زاهد و ثابت قدم بود.
الکاشف ج1، ص473
سایر راویان حدیث، همان راویان روایت ابوطاهر سلفی است که پیش از این بررسی و وثاقت آنها ثابت شد. در نتیجه همان طور که طبری گفته است، سند روایت (صحیح) و یا دست کم (حسن) است.
أبونعیم إصفهانی
أبونعیم اصفهانی در کتاب معرفة الصحابه، این روایت را با این سند نقل کرده است:
(331)- [347] حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ خَلادٍ وَفَارُوقٌ الْخَطَّابِیُّ، قَالا: حَدَّثَنَا أَبُو مُسْلِمٍ الْکَشِّیُّ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ الرُّومِیِّ، حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا.
الأصبهانی، ابو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفای430ه)، معرفة الصحابة، ج1، ص106، باب: مَعْرِفَةُ إِعْلامِ النَّبِیِّ (ص) إِیَّاهُ أَنَّهُ مَقْتُولٌ، المحقق: مسعد السعدنی، ناشر: دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة: الأولی، 2002م.
بررسی سند روایت:
أحمد بن یوسف بن أحمد بن خلاد بن منصور بن أحمد بن خلاد
50 ابن خلاد. الشیخ الصدوق المحدث مسند العراق أبو بکر أحمد بن یوسف ابن خلاد بن منصور النصیبی ثم البغدادی العطار.
استاد بسیار راستگو، ناقل حدیث، مسند العراق (کسی که در عراق همه به او سند میدادند و از او روایت نقل میکردند).
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 ه)، سیر أعلام النبلاء، ج16، ص69، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413ه.
فاروق بن عبد الکبیر بن عمر
99 فاروق. ابن عبد الکبیر بن عمر المحدث المعمر مسند البصرة أبو حفص الخطابی البصری... حدث عنه... وأبو نعیم الحافظ واخرون وما به باس.
فاروق بن عبد الکبیر، مسند بصرة، ابونعیم و دیگران از او روایت نقل کردهاند، اشکالی در او نیست.
سیر أعلام النبلاء ج16، ص140
إبراهیم بن عبد الله بن مسلم بن ماعز بن المهاجر
الکجی. الشیخ الإمام الحافظ المعمر شیخ العصر أبو مسلم إبراهیم بن عبدالله بن مسلم بن ماعز بن مهاجر البصری الکجی صاحب السنن
ولد سنة نیف وتسعین ومئة وثقة الدارقطنی وغیره وکان سریا نبیلا متمولا عالما بالحدیث وطرقه عالی الإسناد.
ابراهیم کجی، شیخ، امام و حافظ (کسی که بیش از یک صد هزار روایت حفظ بوده) بود، عمرش طولانی و استاد زمان خود بود. دار قطنی و دیگران او را توثیق کردهاند، بزرگ قوم، شریف و بزرگوار، سرمایهدار، آگاه به علم حدیث و طرق روایت او با سندهای کوتاه بود.
سیر أعلام النبلاء ج13، ص423
بقیه سند، همان راویان روایت ابوطاهر سلفی است که پیش از این وثاقت آنها ثابت شده بود و در نتیجه این روایت نیز همانند روایت طبری معتبر است.
احمد بن حنبل:
احمد بن حنبل در فضائل الصحابه مینویسد:
(936)- [1081] حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ، قَالَ: نا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرُّومِیُّ، قَالَ: نا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): " أَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا "
الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای241ه)، فضائل الصحابة، ج2، ص634، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403ه – 1983م.
تمام راویان این سند، پیش از این بررسی و وثاقت آنها را ثابت شد.
ابو بکر القطیعی نیز همین روایت را با همین سند نقل کرده است:
(209)- [1: 333] حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْکَجِّیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الرُّومِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): "أَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ وَعَلِیُّ بَابُهَا "
القطیعی، أحمد بن جعفر بن حمدان بن مالک بن شبیب البغدادی (متوفای368ه)، جزء الألف دینار، ص54، ح207، تحقیق: بدر عبد الله البدر، ناشر: دار النفائس الکویت، الطبعة: الأولی
ابن عساکر دمشقی
ابن عساکر دمشقی نیز روایت را با چندین سند نقل کرده است که ما فقط یکی از سندها را بررسی خواهیم کرد:
(44629)- [42: 378] أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُظَفَّرِ عَبْدُ الْمُنْعِمِ بْنُ عَبْدِ الْکَرِیمِ، وَأَبُو الْقَاسِمِ زَاهِرُ بْنُ طَاهِرٍ، قَالا: أنا أَبُو سَعْدٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، أنا أَبُو سَعِیدٍ مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرِ بْنِ الْعَبَّاسِ، أنا أَبُو لَبِیدٍ مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِیسَ، نا سُوَیْدُ بْنُ سَعِیدٍ، نا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): "أنا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ بَابَ الْمَدِینَةِ".
بررسی سند روایت:
عبد المنعم بن عبد الکریم:
ذهبی در سیر أعلام النبلا، در باره او میگوید:
367 ابن القشیری. عبدالمنعم الشیخ الإمام المسند المعمر أبو المظفر بن الأستاذ أبی القاسم عبدالکریم بن هوازن القشیری النیسابوری.
عبد المنعم بن عبد الکریم، استاد، پیشوای مسند و دارای عمر طولانی بود.
سیر أعلام النبلاء ج19، ص623 624
زاهر بن طاهر:
زاهر بن طاهر. ابن محمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن یوسف بن محمد بن مرزبان الشیخ العالم المحدث المفید المعمر مسند خراسان...
زاهر بن طاهر، استاد، دانشمند، محدث، مفید، دارای عمر طولانی، و مسند خراسان بود.
سیر أعلام النبلاء ج20، ص9
محمد بن عبد الرحمن:
ذهبی او را این چنین میستاید:
48 الکنجروذی. الشیخ الفقیه الإمام الأدیب النحوی الطبیب مسند خراسان أبو سعد محمد بن عبدالرحمن بن محمد بن أحمد بن محمد بن جعفر النیسابوری
سیر أعلام النبلاء ج18، ص101
محمد بن بشر بن العباس:
303 الکرابیسی. الشیخ الصالح المسند أبو سعید محمد بن بشر بن العباس النیسابوری البصری الاصل الکرابیسی.
کرابیسی، استاد پرهیزگار و مسند بود.
سیر أعلام النبلاء ج16، ص415
محمد بن إدریس:
4 أبو لبید. الإمام المحدث الرحال الصادق أبو لبید محمد بن إدریس بن إیاس السامی السرخسی... حدث عنه إمام الأئمة ابن خزیمة وأحمد بن سلمة الحافظ
ابولبید، پیشوا، محدث و راستگو بود و بسیار مسافرت میکرد. پیشوای پیشوایان ابن خزیمه و احمد بن سلمه حافظ از او روایت نقل کردهاند.
سیر أعلام النبلاء ج14، ص464
سوید بن سعید:
سوید بن سعید. ابن سهل بن شهریار الإمام المحدث الصدوق شیخ المحدثین ابو محمد الهروی.
سوید بن سعید؛ پیشوا، محدث، بسیار راستگو، استاد محمدثان بود.
سیر أعلام النبلاء ج11، ص410
سایر راویان نیز پیش از این وثاقتشان ثابت شده بود.
حاکم نیشابوری
حاکم نیشابوری از کسانی است که با کنار گذاشتن تعصبات مذهبی، این روایت را با چندین سند نقل و آنها را تصحیح کرده است:
(4574)- [3: 124] حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْهَرَوِیُّ بِالرَّمْلَةِ، ثنا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلامِ بْنُ صَالِحٍ، ثنا أَبُو مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ ".
از ابن عباس نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ پس هر کس قصد ورود به شهر را دارد، باید از دروازه آن وارد شود.
سپس در تأیید صحت حدیث مینویسد:
هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ، وَأَبُو الصَّلْتِ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ.
فَإِنِّی سَمِعْتُ أَبَا الْعَبَّاسِ مُحَمَّدَ بْنَ یَعْقُوبَ فِی التَّارِیخِ، یَقُولُ: سَمِعْتُ الْعَبَّاسَ بْنَ مُحَمَّدٍ الدُّورِیَّ، یَقُولُ: سَأَلْتُ یَحْیَی بْنَ مَعِینٍ، عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ، فَقَالَ: ثِقَةٌ.
فَقُلْتُ: أَلَیْسَ قَدْ حَدَّثَ عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ "؟ فَقَالَ: قَدْ حَدَّثَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْفَیْدِیُّ وَهُوَ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ.
سَمِعْتُ أَبَا نَصْرٍ أَحْمَدَ بْنَ سَهْلٍ الْفَقِیهَ الْقَبَّانِیَّ إِمَامَ عَصْرِهِ بِبُخَارَی، یَقُولُ: سَمِعْتُ صَالِحَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ حَبِیبٍ الْحَافِظَ، یَقُولُ: وَسُئِلَ عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ، فَقَالَ: دَخَلَ یَحْیَی بْنُ مَعِینٍ وَنَحْنُ مَعَهُ عَلَی أَبِی الصَّلْتِ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ، فَلَمَّا خَرَجَ تَبِعْتُهُ، فَقُلْتُ لَهُ: مَا تَقُولُ رَحِمَکَ اللَّهُ فِی أَبِی الصَّلْتِ؟ فَقَالَ: هُوَ صَدُوقٌ.
فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّهُ یَرْوِی حَدِیثَ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا "، فَقَالَ: قَدْ رَوَی هَذَا ذَاکَ الْفَیْدِیُّ، عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، کَمَا رَوَاهُ أَبُو الصَّلْتِ
(4575)- [3: 124] حَدَّثَنَا بِصِحَّةِ مَا ذَکَرَهُ الإِمَامُ أَبُو زَکَرِیَّا یَحْیَی بْنُ مَعِینٍ، ثنا أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ تَمِیمٍ الْقَنْطَرِیُّ، ثنا الْحُسَیْنُ بْنُ فَهْمٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ الضُّرَیْسِ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْفَیْدِیُّ، ثنا أَبُو مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ، فَلْیَأْتِ الْبَابَ "، قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ فَهْمٍ، حَدَّثَنَاهُ أَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِیُّ، عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ.
قَالَ الْحَاکِمُ: لِیَعْلَمَ الْمُسْتَفِیدُ لِهَذَا الْعِلْمِ أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ فَهْمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ حَافَظٌ.
وَلِهَذَا الْحَدِیثِ شَاهِدٌ مِنْ حَدِیثِ سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ بِإِسْنَادٍ صَحِیحٍ.
(4576)- [3: 124] حَدَّثَنِی أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْفَقِیهُ الإِمَامُ الشَّاشِیُّ الْقَفَّالُ بِبُخَارَی، وَأَنَا سَأَلْتُهُ، حَدَّثَنِی النُّعْمَانُ بْنُ الْهَارُونِ الْبَلَدِیُّ بِبَلَدٍ مِنْ أَصْلِ کِتَابِهِ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ الْحَرَّانِیُّ، ثنا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، ثنا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خُثَیْمٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عُثْمَانَ التَّیْمِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ ".
سند این روایت صحیح است؛ ولی بخاری و مسلم نقل نکردهاند و ابو صلت ثقه و مورد اعتماد است؛ چرا که من از محمد بن یعقوب از عباس محمد دوری، شنیدم که میگفت: از یحیی بن معین در باره ابوصلت هروی سؤال کردم؛ پس گفت: ثقه است. گفتم: مگر او همانی نیست که از ابومعاویه از أعمش روایت (أنا مدینة العلم) را نقل کرده؟ پس گفت: محمد بن جعفر الفیدی نیز که مورد اعتماد و امانتدار است نیز آن را نقل کرده است.
شنیدم از ابونصر احمد بن سهل، فقیه قبانی و پیشوای زمانش در بخاری که میگفت: شنیدم از صالح بن محمد بن حبیب الحافظ که میگفت: از ابوصلت هروی سؤال شد، پس گفت: یحیی بن معین بر ابو صلت وارد شد؛ در حالی که من نیز همراه او بودم، پس بر او سلام کرد، وقتی از پیش او خارج شد من به دنبالش رفتم و گفتم: نظر شما در باره ابوصلت چیست؟ یحیی بن معین گفت: او بسیار راستگو است. من به او گفتم: او همانی است که روایت اعمش از مجاهد از ابن عباس را نقل کرده که رسول خدا فرمود: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ پس هر کس میخواهد وارد شهر شود باید از دورازه وارد شود؛ پس گفت: این روایت را الفیدی نیز از ابومعاویه از اعمش نقل کردهاند؛ همان طوری که ابوصلت روایت کرده.
برای من نقل کرد صحت مطالبی را که از یحیی بن معین ذکر شد، ابوالحسن محمد بن احمد قنطری، از حسین بن فهم، از محمد بن یحیی الضریس، از محمد بن جعفر الفید از ابومعاویه.... از رسول خدا (ص) که: من شهر علم هستم، علی دروازه آن است؛ پس هر کس میخواهد وارد شهر شود، باید از دروازه آن وارد شود، حسین بن فهم گفت: من این روایت را برای ابوصلت هروی از ابومعاویه نقل کردم.
حاکم گفت: برای اطلاع بیشتر طالبان علم این که: حسین بن فهم بن عبد الرحمن، ثقه، مورد اعتماد و حافظ بود.
برای این حدیث شاهد دیگری از حدیث سفیان ثوری با سند صحیح نقل شده است.
عبد الرحمن بن عثمان التیمی گفت: از جابر بن عبد الله شنیدم که میگفت: از رسول خدا (ص) شنیدم که میگفت: من شهر علم هستم، علی دروازه آن است، پس هر کس که طالب علم است، باید از دروازه آن وارد شود.
الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج3،، ص137 138، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411ه - 1990م.
برای اثبات صحت این روایت، برای کسی که طالب حقیقت است، همین تصحیح جناب حاکم نیشابوری کفایت میکند؛ چرا که او دانشمندی است پرآوازه و از برترین دانشمندان علم حدیث. برای این که مقام و موقعیت او در میان علمای سنی روشن شود، به صورت خلاصه دیدگاه بزرگان سنی را در ستایش او نقل خواهیم کرد:
شمس الدین ذهبی، امام الجرح و التعدیل اهل سنت، حاکم نیشابوری را این گونه میستاید:
الحاکم الحافظ الکبیر امام المحدثین... ناظر الدارقطنی فرضیه وهو ثقة واسع العلم بلغت تصانیفه قریبا من خمس مائة جزء.
حاکم، حافظ بزرگ و پیشوای محدثان است. دار قطنی با او مناظرهای داشت که او را پسندید، او مورد اعتماد و دارای علم بسیار است و نوشتههای نزدیک به پانصد جلد میشود.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، تذکرة الحفاظ، ج3، ص 1039 1040، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الأولی.
سیوطی مینویسد:
الحاکم الحافظ الکبیر إمام المحدثین أبو عبد الله محمد بن عبد الله محمد بن حمدویه بن نعیم الضبی الطهمانی النیسابوری... وکان إمام عصره فی الحدیث العارف به حق معرفته صالحا ثقة.
حاکم، حافظ بزرگ و پیشوای محدثان است... او در زمان خود پیشوای علم حدیث و آن چنان که شایسته بود، با علم حدیث آشنائی داشت، درستکار و قابل اعتماد بود.
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، طبقات الحفاظ، ج1، ص410 411، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403ه.
أبو اسحاق شیرازی، حاکم را این گونه معرفی میکند:
هو أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن محمد النیسابوری المعروف بالحاکم صاحب المستدرک وتاریخ نیسابور وفضائل الشافعی وکان فقیها حافظا ثقة علیا لکنه یفضل علی بن أبی طالب علی عثمان رضی الله عنهما انتهت إلیه ریاسة أهل الحدیث طلب العلم فی صغره ورحل إلی الحجاز والعراق مرتین وروی عن خلائق عظیمة قال الأسنوی ویزید علی الفیء شیخ وتفقه علی أبی الولید النیسابوری وأبی علی بن أبی هریرة وأبی سهل الصعلوکی وانتفع به أئمة کثیرون منهم البیهقی قال عبد الغافر کان الحاکم إمام أهل الحدیث فی عصره وبیته بیت الصلاح والورع واختص بصحبته إمام وقته أبی بکر الصیغی وکان یراجع الحاکم فی الجرح والتعدیل.
محمد بن عبد الله... نیشابوری مشهور به حاکم صاحب کتاب المستدرک، تاریخ نیشابور و فضائل شافعی، فقیه، حافظ، قابل اعتماد و بلند مرتبه بود؛ ولی علی بن أبی طالب را از عثمان برتر میدانست. ریاست اهل حدیث به او میرسد. تحصیل دانش را از کودکی آغاز و دو بار به حجاز و عراق مسافرت کرد. از افراد زیادی روایت نقل کرده... و بزرگان زیادی؛ از جمله بیهقی از او کسب دانش کردهاند. عبد الغافر گفته که حاکم پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و خانه او خانه درستکاری و پرهیزگاری بود، أبی بکر صبیغی که پیشوای زمان خود بود، همواره در کنار حاکم بود و در جرح و تعدیل روات به او مراجعه میکرد.
الشیرازی، إبراهیم بن علی بن یوسف أبو إسحاق (متوفای476ه)، طبقات الفقهاء، ج1، ص 222، تحقیق: خلیل المیس، ناشر: دار القلم - بیروت.
و ابن خلکان مینویسد:
الحاکم النیسابوری الحافظ المعروف بابن البیع إمام أهل الحدیث فی عصره والمؤلف فیه الکتب التی لم یسبق إلی مثلها کان عالما عارفا واسع العلم.
حاکم نیشابوری حافظ (کسی که بیش از صد هزار حدیث حفظ است) مشهور به ابن البیع، پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و کتابهای در علم حدیث نوشت که کسی پیش از او همانندش را ننوشته بود، او دانشمند، عارف و دارای دانش بسیاری بود.
إبن خلکان، أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر (متوفای681ه)، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، ج4، ص 280، تحقیق: احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.
و أبی الفداء در تاریخش مینویسد:
وفیها توفی الحافظ محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدویه بن نعیم الضبی الطهمانی، المعروف بالحاکم النیسابوری إِمام أهل الحدیث فی عصره، والمؤلف فیه الکتب التی لم یسبق إِلی مثلها، سافر فی طلب الحدیث، وبلغت عدة شیوخه نحو ألفین، وصنف عدة مصنفات....
در آن سال (455ه) حافظ محمد بن عبد الله... مشهور به حاکم نیشابوری از دنیا رفت، او پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و کتابهای در علم حدیث نوشت که کسی همانند آنها را پیش از او ننوشته بودند، برای یادگیری حدیث مسافرت میکرد، اساتید او نزدیک به دو هزار نفر بودند، کتابهای بسیاری نوشت...
أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای732ه)، المختصر فی أخبار البشر، ج1، ص 247، طبق برنامه الجامع الکبیر.
جالب است که بدانید لقب (حاکم) بالاترین درجهای است که میتواند یک محدث به آن دسترسی پیدا کند.
ملا علی هروی در باره مراتب علمای علم حدیث مینویسد:
(الإمام) أی المقتدی به، وهو إمام أئمة الأنام کالسیوطی، وابن الهمام، والسخاوی، والقسطلانی، وملا قاسم الحنفی، وغیرهم من العلماء الأعلام.
(العالم) أی العالم الکامل، والمشهور فی هذا العلم، فإن له تصانیف کثیرة، وتآلیف شهیرة، وأجلها (فتح الباری فی شرح البخاری) الذی هو فی هذا الفن غایة، بل فی سائر العلوم الشرعیة نهایة.
(الحافظ): هو من أحاط علمه بمئة ألف حدیث.
ثم بعده الحجة: وهو من أحاط علمه بثلاث مئة ألف حدیث،
ثم الحاکم: وهو الذی أحاط علمه بجمیع الأحادیث المرویة متناً وإسناداً، وجرحاً وتعدیلاً وتاریخاً، کذا قاله جماعة من المحققین.
(امام) کسی است که مردم به او اقتدا میکنند و او پیشوای مردم است؛ افرادی مثل سیوطی، ابن همام، سخاوی، قسطلانی، ملا قاسم حنفی و دیگر علمای اعلام.
(عالم) یعنی عالم کامل و مشهور در آن علم؛ کسی که در این علم کتابهای زیاد و مشهوری نشوته است؛ بهترین این کتاب (فتح الباری در شرح صحیح بخاری) است که در این فن (علم حدیث) سرآمد است و بلکه در دیگر علوم شرعی نیز این چنین است.
حافظ کسی است که به صد هزار حدیث احاطه دارد، پس از آن حجت است که به سی صد هزار حدیث احاطه دارد و سپس حاکم است و حاکم کسی است که به تمام احادیث نقل شده؛ چه از نظر متن و چه از نظر سند احاطه دارد، به جرح و تعدیل و تاریخ تمام روایات تسلط دارد؛ چنانچه جماعتی از محققان نیز همین مطلب را گفتهاند.
ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014ه)، شرح شرح نخبة الفکر فی مصطلحات أهل الأثر، ج1، ص121، قدم له: الشیخ عبد الفتح أبو غدة، حققه وعلق علیه: محمد نزار تمیم وهیثم نزار تمیم، ناشر: دار الأرقم - لبنان / بیروت.
بنابراین، ابو عبد الله نیشابوری که به لقب (حاکم) مفتخر شده، کسی است که به تمام روایات اهل سنت؛ چه از نظر سند و چه از نظر متن، احاطه دارد و بر جرح و تعدیل تمام روات سنی مسلط است.
با توجه به آن چه گذشت، آیا انسان منصف میتواند به گفته حاکم نیشابوری اعتماد نکند؟
روشن است که اگر کسی که ضمیر پاک داشته باشد، به همین گفته حاکم نیشابوری با این شخصیت ممتاز و عظیمی دارد، اعتماد میکند؛ اما کسی که تمام تلاشش انکار فضائل اهل البیت علیهم السلام است، طبیعی است که به هر بهانهای از قبول حقیقت سرباز زند.
تصحیح روایت توسط علمای اهل سنت:
علاوه بر تصحیح ابن جریر طبری و حاکم نیشابوری که تفصیل آن گذشت، برخی دیگر از بزرگان تاریخ اهل سنت نیز این روایت را تصحیح و تأیید کردهاند.
متقی هندی پس از نقل اشکالاتی که توسط علمای اهل سنت و به ویژه مغرضانی همچون ابن جوزی بر این روایت وارد شده، و برخی دیگر که روایت را (حسن) دانستهاند، این چنین نتیجهگیری کرده است:
وقد کنت أجیب بهذا الجواب دهرا إلی أن وقفت علی تصحیح ابن جریر لحدیث علی فی تهذیب الآثار مع تصحیح (ک) لحدیث ابن عباس فاستخرت الله وجزمت بارتقاء الحدیث من مرتبة الحسن إلی مرتبة الصحة - والله أعلم.
من نیز همیشه از این روایت، همین جوابها را میدادم؛ تا این که به تصحیح ابن جریر طبری برخوردم که در کتاب تهذیب الآثار روایت علی (علیه السلام) را تصحیح کرده بود و همچنین دیدم که حاکم نیشابوری روایت ابن عباس را تصحیح کرده است، پس از استخاره، یقین کردم به ارتقاء این حدیث از مرتبه (حسن) به مرتبه صحیح.
الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای975ه)، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج13، ص65، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1419ه - 1998م.
خطیب بغدادی در تاریخ خود، از یحیی بن معین نقل میکند که او در ابتدا صحت روایت را انکار میکرد؛ اما بعد از جستجو متوجه شده است که این روایت را غیر از ابوصلت هروی، کسان دیگر نیز نقل کردهاند؛ به همین خاطر نظرش عوض شده و آن را صحیح دانسته است.
واما حدیث الأعمش فان أبا الصلت کان یرویه عن أبی معاویة عنه فأنکره أحمد بن حنبل ویحیی بن معین من حدیث أبی معاویة ثم بحث یحیی عنه فوجد غیر أبی الصلت قد رواه عن أبی معاویة فأخبرنا محمد بن أحمد بن رزق.... عن بن عباس قال قال رسول الله e الله علیه وسلم أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد العلم فلیأت بابه قال القاسم سألت یحیی بن معین عن هذا الحدیث فقال هو صحیح.
قلت أراد أنه صحیح من حدیث أبی معاویة ولیس بباطل إذ قد رواه غیر واحد عنه.
اما حدیث أعمش که ابوصلت آن را از ابومعاویه نقل کرده، احمد بن حنبل و یحیی بن معین آن را رد کردهاند؛ سپس یحیی جستجوی بیشتری کرد؛ پس سند دیگری پیدا کرد که کس دیگری نیز آن را از ابومعاویه نقل کرده است... قاسم میگوید که از یحیی بن معین در باره این روایت سؤال کردم؛ پس گفت: صحیح است.
من (خطیب بغدادی) میگویم: منظور از او از (صحیح) این است که روایت ابو معاویه باطل نیست؛ چرا که تعداد دیگری نیز آن را از او نقل کردهاند.
البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوف
- [سایر] آیا حدیث ثقلین در منابع معتبر اهل سنت ذکر شده است؟
- [سایر] با توجه به منابع اهل سنت، روایت (مرغ بریان/ طیر مشوی) معتبر است؟
- [سایر] ماجرای یوم الدار یا همان یوم الانذار چیست و منابع اهل سنت چگونه آن را نقل کرده اند؟
- [سایر] آیا منابع اهل سنت به حدیث کساء اشاره کرده اند؟
- [سایر] حدیثی از مقام حب اهل بیت در منابع اهل سنت وجود دارد؟ چه کسی از اهل سنت به خاطر نقل آن هزار ضربه شلاق خورد؟
- [سایر] کدامیک از منابع اهل سنت، حدیث غدیر را نقل کرده است؟
- [سایر] در منابع اهل سنت شهادت حضرت زهرا س چگونه نقل شده است؟
- [سایر] میخواستم بدانم هند بنت عتبه در منابع تاریخی و روایی به خصوص اهل سنت چه جایگاهی دارد؟ سند خوردن جگر حضرت حمزه توسط هند را از منابع اهل سنت بیاورید؟
- [سایر] در منابع اهل سنت چه اسنادی در مورد حدیث سفینه نوح موجود است؟
- [سایر] آیا روایت 12 خلیفه بعد از پیامبر (ص) در منابع اهل سنت نیز هست؟
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] هرگاه چیزی را که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسطه آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنّی یا کافری است که در امان مسلمانان است در صورتی که قیمت آن چیز به 12/6 نخود نقره سکّهدار برسد، باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک هفته روزی دو مرتبه و بعد تا یک ماه هفتهاییک مرتبه و بعد تا یکسال ماهی یک مرتبه در محلّ اجتماع مردم اعلان کند واین از باب مثال است بلکه اگر طوری باشد که عرفاً بگویند تعریف همان مال گمشده است، کفایت میکند.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.