رابطه بین اصل برائت با اصل قانونی بودن جرم و مجازات، و فرق تفسیر مضیق با تفسیر به نفع متهم چیست. در صورت امکان مثالی بیاورید.
یکی از قواعد مسلمه در حقوق جزا، اصل قانونی بودن جرم و مجازات است که به منظور حمایت از حقوق متهمان وضع شده است و نتیجه اجرای این قاعده منجر به تفسیر قانون به نفع متهم گردیده و یکی از موارد تفسیر قانون به نفع متهم، تفسیر مضیق[1] از قانون است،[2] تا دادرسان در برخی از موارد با تفسیر موسع از قانون در جرم انگاری متهم، نتوانند عملی را که قانون‌گذار مستقیماً جرم اعلام نکرده، جرم محسوب کنند و متهم را مجرم اعلام نموده سپس مجازات نمایند. این اصل از نظر شرعی و فقهی نیز ریشه در «اصل برائت»، «قبح عقاب بلابیان» و «قاعده درء» دارد. و در حقیقت مدرک قانون‌گذار در تدوین این اصل، سه دلیل شرعی ذکر شده می‌باشد. بنابراین با دقت بیشتر می‌توان گفت؛ اصل «تفسیر مضیّق »ریشه در اصل «تفسیر به نفع متهم» دارد و اصل اخیر نیز ریشه در قاعده «قانونی بودن جرم و مجازات» و قاعده قانونی بودن جرم و مجازات ریشه در «اصل برائت» و اصل برائت مبتنی بر قاعده «قبح عقاب بلا بیان» می‌باشد.[3] جایگاه تفسیر قانون هنگام عارض شدن شک است که شک نیز در فرض مسئله در دو مقام قابل تصور است. 1. شک در اراده قانون‌گذار؛ بدین توضیح که گاهی قانون، به جهت ابهام یا اجمال از وضوح و صراحت لازم برخوردار نبوده، یا با قوانین دیگر در تعارض است که این امور سبب ایجاد ضرورت به تفسیر قوانین می‌شوند. 2. شک در اثبات جرم؛ یعنی دلیلی علیه متهم در دست نبوده، یا ادلۀ جرم ناکافی است، به گونه‌ای که نمی‌توان متهم را محکوم کرد. هنگام شک در اراده قانون‌گذار، قاضی موظف است به تفسیر قانون از راه‌های معتبر قانونی بپردازد و تفسیر قانون به نفع متهم در این فرض معنا ندارد، اما هنگام شک در اثبات جرم، قاضی می‌تواند با تفسیر مضیق از قانون، فلان کار ارتکابی را که در قانون تصریح به جرم بودنش نشده، ولی ما شک در شامل شدن عنوان مجرمانه بر آن داریم از تحت عنوان مجرمانه خارج نماید و در نتیجه به استناد ماده 265 قانون آیین دادرسی‌کیفری[4] حکم به برائت متهم صادر کند. تفسیر مضیق یا ادبی در قوانین جزایی، بیشتر در قوانین ماهوی مورد توجه قرار می‌گیرد نه قوانین شکلی؛ زیرا در بیشتر موارد، قوانین شکلی تغییری در تعریف جرم، میزان مسئولیت کیفری مرتکب و در کمیت مجازات‏ها به وجود نمی‌آورند، بلکه ناظر به طرز رسیدگی، تعقیب جرم، صلاحیت دادگاه‏ها، طرق اعتراض به احکام و قرارها می‌باشند و در واقع حقی را برای متهم به وجود نمی‌آورند و حقی را هم از او زایل نمی‌کنند تا بخواهیم آن‌را تفسیر مضیق نماییم. البته اگر در مواردی تفسیر قوانین شکلی نیز به نفع متهم بیانجامد باید تفسیر مضیق شوند. اصل تفسیر مضیّق در قوانین جزایی به منظور حفظ منافع متهم به وجود آمده است. و هرگاه تفسیر مضیّق بر خلاف منافع متهم باشد از آن عدول کرده و به تفسیر موسّع می‌پردازند. بنابراین هر تفسیر مضیقی به نفع متهم نخواهد بود و همچنین تفسیر به نفع متهم نیز همواره مضیّق نمی‌باشد؛[5] برای مثال، در قوانین اسلامی، مجازات مُمسک در قتل عمدی حبس ابد است.[6] اگر در این‌که این حبس از نوع حد است یا تعزیر تردید به وجود آید و دادرس با حد تلقی کردن آن، در مقام ثبوت اتهام به قاعده دفع حدود به شبهات (قاعده درء) تمسک نماید و با اندک شبهه‌‌ای متهم را تبرئه نماید، مسلماً تفسیر به نفع متهم صورت گرفته است، هر چند این تفسیر مضیّق نمی‌باشد. بنابراین به اصطلاح منطقی‌ها میان تفسیر مضیّق و تفسیر به نفع متهم رابطه عموم خصوص من وجه وجود دارد؛[7] یعنی گاهی تفسیر مضیّق بوده ولی به نفع متهم نمی‌باشد،[8] و گاهی تفسیر به نفع متهم بوده ولی مضیّق نمی‌باشد،[9] و گاهی تفسیر هم مضیّق بوده و هم به نفع متهم می‌باشد.[10]   [1] . «نوعی از تفسیر قضایی است که به موجب آن مدلول یک قانون در چهارچوب صریح الفاظ خویش محبوس گردیده و از سرایت دادن آن به موارد سکوت و یا مواردی که احتمال دارد شامل آن موارد باشد، خودداری می‌شود؛ یعنی مضیّق و محدود به منطوق صریح قانون باشد». جعفری لنگرودی، محمدجعفر، ترمینولوژی حقوق، واژه تفسیر؛ گلدوزیان، ایرج، حقوق جزای عمومی ایران، ج 1، ص 165،تهران، موسسه انتشارات جهاد دانشگاهی، چاپ ششم، 1379 ش. [2] . صانعی، پرویز؛ حقوق جزای عمومی، ج 1، ص 115، تهران،‌ گنج دانش، چاپ ششم، 1374ش. [3] . اردبیلی، محمدعلی؛ حقوق جزای عمومی، ج 1، ص 151، تهران، میزان، چاپ هشتم، 1384ش. [4] . مصوّب 1393 ش. [5] . حقوق جزای عمومی، ج 1، ص 151. [6] . برای اطلاع بیشتر، ر.ک: پاسخ شماره 31086. [7] . شامبیاتی، هوشنگ، حقوق جزای عمومی، ص 257، تهران، انتشارت پاژنگ، 1372ش. [8] . «مانند تفسیر مضیّق در علل رافع مسئولیت کیفری یا معاذیر قانونی یا علل موجهه جرم». [9] . «مانند مثال مجازات حبس ابد در مورد ممسک که بیان شد». [10] . «مانند تفسیر مضیّق قوانینی که در مقام معرفی جرایم یا برشمردن علل مشدده مجازات می‌باشند».
عنوان سوال:

رابطه بین اصل برائت با اصل قانونی بودن جرم و مجازات، و فرق تفسیر مضیق با تفسیر به نفع متهم چیست. در صورت امکان مثالی بیاورید.


پاسخ:

یکی از قواعد مسلمه در حقوق جزا، اصل قانونی بودن جرم و مجازات است که به منظور حمایت از حقوق متهمان وضع شده است و نتیجه اجرای این قاعده منجر به تفسیر قانون به نفع متهم گردیده و یکی از موارد تفسیر قانون به نفع متهم، تفسیر مضیق[1] از قانون است،[2] تا دادرسان در برخی از موارد با تفسیر موسع از قانون در جرم انگاری متهم، نتوانند عملی را که قانون‌گذار مستقیماً جرم اعلام نکرده، جرم محسوب کنند و متهم را مجرم اعلام نموده سپس مجازات نمایند.
این اصل از نظر شرعی و فقهی نیز ریشه در «اصل برائت»، «قبح عقاب بلابیان» و «قاعده درء» دارد. و در حقیقت مدرک قانون‌گذار در تدوین این اصل، سه دلیل شرعی ذکر شده می‌باشد.
بنابراین با دقت بیشتر می‌توان گفت؛ اصل «تفسیر مضیّق »ریشه در اصل «تفسیر به نفع متهم» دارد و اصل اخیر نیز ریشه در قاعده «قانونی بودن جرم و مجازات» و قاعده قانونی بودن جرم و مجازات ریشه در «اصل برائت» و اصل برائت مبتنی بر قاعده «قبح عقاب بلا بیان» می‌باشد.[3]
جایگاه تفسیر قانون هنگام عارض شدن شک است که شک نیز در فرض مسئله در دو مقام قابل تصور است.
1. شک در اراده قانون‌گذار؛ بدین توضیح که گاهی قانون، به جهت ابهام یا اجمال از وضوح و صراحت لازم برخوردار نبوده، یا با قوانین دیگر در تعارض است که این امور سبب ایجاد ضرورت به تفسیر قوانین می‌شوند.
2. شک در اثبات جرم؛ یعنی دلیلی علیه متهم در دست نبوده، یا ادلۀ جرم ناکافی است، به گونه‌ای که نمی‌توان متهم را محکوم کرد.
هنگام شک در اراده قانون‌گذار، قاضی موظف است به تفسیر قانون از راه‌های معتبر قانونی بپردازد و تفسیر قانون به نفع متهم در این فرض معنا ندارد، اما هنگام شک در اثبات جرم، قاضی می‌تواند با تفسیر مضیق از قانون، فلان کار ارتکابی را که در قانون تصریح به جرم بودنش نشده، ولی ما شک در شامل شدن عنوان مجرمانه بر آن داریم از تحت عنوان مجرمانه خارج نماید و در نتیجه به استناد ماده 265 قانون آیین دادرسی‌کیفری[4] حکم به برائت متهم صادر کند.
تفسیر مضیق یا ادبی در قوانین جزایی، بیشتر در قوانین ماهوی مورد توجه قرار می‌گیرد نه قوانین شکلی؛ زیرا در بیشتر موارد، قوانین شکلی تغییری در تعریف جرم، میزان مسئولیت کیفری مرتکب و در کمیت مجازات‏ها به وجود نمی‌آورند، بلکه ناظر به طرز رسیدگی، تعقیب جرم، صلاحیت دادگاه‏ها، طرق اعتراض به احکام و قرارها می‌باشند و در واقع حقی را برای متهم به وجود نمی‌آورند و حقی را هم از او زایل نمی‌کنند تا بخواهیم آن‌را تفسیر مضیق نماییم. البته اگر در مواردی تفسیر قوانین شکلی نیز به نفع متهم بیانجامد باید تفسیر مضیق شوند.
اصل تفسیر مضیّق در قوانین جزایی به منظور حفظ منافع متهم به وجود آمده است. و هرگاه تفسیر مضیّق بر خلاف منافع متهم باشد از آن عدول کرده و به تفسیر موسّع می‌پردازند. بنابراین هر تفسیر مضیقی به نفع متهم نخواهد بود و همچنین تفسیر به نفع متهم نیز همواره مضیّق نمی‌باشد؛[5] برای مثال، در قوانین اسلامی، مجازات مُمسک در قتل عمدی حبس ابد است.[6] اگر در این‌که این حبس از نوع حد است یا تعزیر تردید به وجود آید و دادرس با حد تلقی کردن آن، در مقام ثبوت اتهام به قاعده دفع حدود به شبهات (قاعده درء) تمسک نماید و با اندک شبهه‌‌ای متهم را تبرئه نماید، مسلماً تفسیر به نفع متهم صورت گرفته است، هر چند این تفسیر مضیّق نمی‌باشد.
بنابراین به اصطلاح منطقی‌ها میان تفسیر مضیّق و تفسیر به نفع متهم رابطه عموم خصوص من وجه وجود دارد؛[7] یعنی گاهی تفسیر مضیّق بوده ولی به نفع متهم نمی‌باشد،[8] و گاهی تفسیر به نفع متهم بوده ولی مضیّق نمی‌باشد،[9] و گاهی تفسیر هم مضیّق بوده و هم به نفع متهم می‌باشد.[10]   [1] . «نوعی از تفسیر قضایی است که به موجب آن مدلول یک قانون در چهارچوب صریح الفاظ خویش محبوس گردیده و از سرایت دادن آن به موارد سکوت و یا مواردی که احتمال دارد شامل آن موارد باشد، خودداری می‌شود؛ یعنی مضیّق و محدود به منطوق صریح قانون باشد». جعفری لنگرودی، محمدجعفر، ترمینولوژی حقوق، واژه تفسیر؛ گلدوزیان، ایرج، حقوق جزای عمومی ایران، ج 1، ص 165،تهران، موسسه انتشارات جهاد دانشگاهی، چاپ ششم، 1379 ش. [2] . صانعی، پرویز؛ حقوق جزای عمومی، ج 1، ص 115، تهران،‌ گنج دانش، چاپ ششم، 1374ش. [3] . اردبیلی، محمدعلی؛ حقوق جزای عمومی، ج 1، ص 151، تهران، میزان، چاپ هشتم، 1384ش. [4] . مصوّب 1393 ش. [5] . حقوق جزای عمومی، ج 1، ص 151. [6] . برای اطلاع بیشتر، ر.ک: پاسخ شماره 31086. [7] . شامبیاتی، هوشنگ، حقوق جزای عمومی، ص 257، تهران، انتشارت پاژنگ، 1372ش. [8] . «مانند تفسیر مضیّق در علل رافع مسئولیت کیفری یا معاذیر قانونی یا علل موجهه جرم». [9] . «مانند مثال مجازات حبس ابد در مورد ممسک که بیان شد». [10] . «مانند تفسیر مضیّق قوانینی که در مقام معرفی جرایم یا برشمردن علل مشدده مجازات می‌باشند».





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین