فرق بین تفسیر و تأویل چیست؟ بین این دو چه رابطه ای برقرار است؟
پاسخ دکتر محمد کاظم شاکر: از نظر لغوی، تأویل از کلمات اضداد است؛ از این رو، وقتی در مورد کلام به کار می رود، گاهی به معنای ابتداءالامر است که همان معنای مراد متکلم می باشد و گاهی به معنای انتهاءالامر است که به معنای تحقق مفاد کلام می باشد. امّا تفسیر وقتی در مورد کلام به کار می رود، یعنی رفع ابهام نمودن از کلام، برای رسیدن به معنای مراد متکلم. تأویل نوعاً به معنای مصدری به کار نمی رود و به معنای (مراد متکلم) است؛ ولی تفسیر هم به معنای مصدری به کار می رود، که به معنای رفع ابهام از لفظ یا معنای کلام است، و هم به معنای غیر مصدری به کار می رود، که به معنای (مُفَسَّر) است. رابطه ی منطقی بین تفسیر و تأویل از نوع عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی تأویل، عام و تفسیر، خاص است. اگر تأویل را عبارت از (معنای مراد از الفاظ) بدانیم، بدیهی است که همه ی انواع معانی را شامل می شود؛ چه آنها که لفظ در آنها ظهور دارد و چه آنها که لفظ نسبت به آنها دارای خفا و ابهام است. تفسیر (به معنای غیرمصدری) تنها به آن دسته از معانی اطلاِ می شود که لفظ در دلالت بر آنها صراحت ندارد و مجمل است. البته، سخن ما در مورد معنای لغوی این دو واژه است که در قرآن و حدیث هم به همین معنا به کار رفته است؛ ولی قطعاً این اصطلاحات، در برخی حوزه ها، مانند حوزه ی عرفان و تصوّف، با هم فرق دارند و متأسفانه، گاهی معنای لغوی و معنای کاربردی این الفاظ در قرآن و حدیث با معنای اصطلاحی آنها در عرفان و تصوف و مکتب باطنی گری خلط می شود و عده ای می گویند: الفاظ قرآن که هیچ دلالتی بر آنها ندارند، تأویل است و مواردی که مدلول الفاظ است، تفسیر است! و ما قبلا بیان کردیم که بین الفاظ قرآن با تأویل و باطن آن رابطه ی زبان شناختی برقرار است و هم چنین تفسیر، چه ظاهر و چه باطن، باید با الفاظ رابطه ی دلالی و زبان شناختی داشته باشد. منبع: باطن و تأویل قرآن، گفتگو با حجت الاسلام علی اکبر بابایی و دکتر محمد کاظم شاکر، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).
عنوان سوال:

فرق بین تفسیر و تأویل چیست؟ بین این دو چه رابطه ای برقرار است؟


پاسخ:

پاسخ دکتر محمد کاظم شاکر:
از نظر لغوی، تأویل از کلمات اضداد است؛ از این رو، وقتی در مورد کلام به کار می رود، گاهی به معنای ابتداءالامر است که همان معنای مراد متکلم می باشد و گاهی به معنای انتهاءالامر است که به معنای تحقق مفاد کلام می باشد. امّا تفسیر وقتی در مورد کلام به کار می رود، یعنی رفع ابهام نمودن از کلام، برای رسیدن به معنای مراد متکلم.
تأویل نوعاً به معنای مصدری به کار نمی رود و به معنای (مراد متکلم) است؛ ولی تفسیر هم به معنای مصدری به کار می رود، که به معنای رفع ابهام از لفظ یا معنای کلام است، و هم به معنای غیر مصدری به کار می رود، که به معنای (مُفَسَّر) است.
رابطه ی منطقی بین تفسیر و تأویل از نوع عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی تأویل، عام و تفسیر، خاص است. اگر تأویل را عبارت از (معنای مراد از الفاظ) بدانیم، بدیهی است که همه ی انواع معانی را شامل می شود؛ چه آنها که لفظ در آنها ظهور دارد و چه آنها که لفظ نسبت به آنها دارای خفا و ابهام است. تفسیر (به معنای غیرمصدری) تنها به آن دسته از معانی اطلاِ می شود که لفظ در دلالت بر آنها صراحت ندارد و مجمل است.
البته، سخن ما در مورد معنای لغوی این دو واژه است که در قرآن و حدیث هم به همین معنا به کار رفته است؛ ولی قطعاً این اصطلاحات، در برخی حوزه ها، مانند حوزه ی عرفان و تصوّف، با هم فرق دارند و متأسفانه، گاهی معنای لغوی و معنای کاربردی این الفاظ در قرآن و حدیث با معنای اصطلاحی آنها در عرفان و تصوف و مکتب باطنی گری خلط می شود و عده ای می گویند: الفاظ قرآن که هیچ دلالتی بر آنها ندارند، تأویل است و مواردی که مدلول الفاظ است، تفسیر است! و ما قبلا بیان کردیم که بین الفاظ قرآن با تأویل و باطن آن رابطه ی زبان شناختی برقرار است و هم چنین تفسیر، چه ظاهر و چه باطن، باید با الفاظ رابطه ی دلالی و زبان شناختی داشته باشد.
منبع: باطن و تأویل قرآن، گفتگو با حجت الاسلام علی اکبر بابایی و دکتر محمد کاظم شاکر، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین