معنای این لغت این است که زمان که دائما در حال گذشتن و آمدن است، در هر قطعه ای یک اقتضایی دارد. در هر لحظه ای، در هر وقتی و در هر قرنی، در هر چند سالی یک تقاضایی دارد. به عبارت دیگر (به جای کلمه اقتضا، اگر کلمه تقاضا بگذاریم بهتر فهمیده می شود) زمان، تقاضاهای مختلف دارد؛ یعنی الآن که ما در نیمه دوم قرن چهاردهم هجری و نیمه دوم قرن بیستم میلادی هستیم، این نیمه دوم این قرن تقاضایی دارد که در نیمه اول نبود. در قرن پیش هم نبود. معنای اینکه تقاضا دارد چیست؟ یک وقت هست ما تقاضای قرن را این جور تفسیر می کنیم که در این قرن یک چیزهایی آمده است [اصلاً تقاضا؛ یعنی به وجود آمدن]. پس این قرن، این جور تقاضا دارد. هرچه که در یک زمان به وجود آمد، همین به وجود آمدن، معنایش تقاضا است. تبعیت کردن از مقتضای زمان و از تقاضای زمان؛ یعنی در این زمان یک پدیده هایی پیدا شده است و چون این پدیده ها پیدا شده است، پس این قرن تقاضا دارد. بنابراین، باید خود را با این تقاضا، یعنی با پدیده هایی که در زمان پیدا شده تطبیق داد و آنها را پذیرفت. این [یک] جور تفسیر است. یک تفسیر دیگر برای تقاضای زمان یا اقتضای زمان، تقاضای مردم زمان است؛ یعنی پسند مردم. ذوق و سلیقه مردم، به این معنی که ذوق و سلیقه و پسند مردم در زمان های مختلف، تفاوت دارد. (در این بحثی نیست) در هر زمانی یک ذوق و یک پسند حکم فرماست. مثلاً در مدهای کفش و لباس می بینید که در هر زمانی یک جور کفش میان مردم مد است. یک نوع دوخت لباس مد است؛ یعنی مردم آن طور می پسندند و یک نوع پارچه مد می شود، پسندهای مردم عوض می شود. معنای اینکه انسان باید با مقتضای زمان هماهنگی بکند، این است که ببیند، پسند اکثریت مردم چیست، ذوق عمومی چیست و از پسند عموم پیروی بکند. این همان جمله ای است که از قدیم گفته اند: (خواهی نشوی رسوا، هم رنگ جماعت شو). اکثریت هر رنگ را پذیرفتند، تو هم از جماعت پیروی کن و همان رنگ را بپذیر. اگر معنای مقتضای زمان، هر یک از این دو تفسیر باشد، غلط است که انسان تابع مقتضای زمانش باشد. اگر معنای اول باشد؛ یعنی در هر زمانی هرچه که پیدا شد، چون پدیده قرن است، باید تابع آن باشیم، [سؤالی که در] اینجا پیش می آید[، این است که]: آیا هرچه در قرن جدید پیش می آید؛ خوب است و در جهت صلاح و سعادت بشریت است؟ یعنی آیا بشریت، این جور ساخته شده که هرچیزی که پیدا می شود، آن چیز حتما در جهت صلاح و پیشرفت اوست؟ آیا جامعه انحراف پیدا نمی کند و امکان ندارد یک چیز تازه در قرن پدید بیاید که انحراف و در جهت سقوط باشد؟ بله امکان دارد. پدیده های هر زمانی ممکن است در جهت صلاح بشریت باشد و ممکن است در جهت فساد باشد و دلیلش این است که ما مصلح داریم. به قول این ها مرتجع داریم. مصلح علیه زمان قیام می کند. مرتجع هم علیه زمان قیام می کند، با این تفاوت که مرتجع به کسی می گویند که علیه پیشرفت زمان قیام می کند و مصلح به کسی می گویند که علیه فساد و انحراف زمان قیام می کند. ما سید جمال الدین اسدآبادی را مصلح می شماریم و همه دنیا او را مصلح می شمارند. او علیه اوضاع زمان خودش قیام کرده بود؛ یعنی با آنچه که در زمان خودش وجود داشت، هماهنگی نمی کرد. پس چرا به او مصلح می گوییم؟ برای اینکه این اصل را قبول نکرده ایم که هر چه که در زمان باشد، خوب است. هرچه که اکثریت بر آن باشند، خوب است. می گوییم در زمان او یک سلسله مفاسد و انحرافات وجود داشت که او علیه آنها قیام کرد. در مقابل، هر کسی امروز تاریخ مثلاً فلان اخباری را بخواند، می گوید او یک مرتجع است؛ یعنی علیه پیشرفت و ترقیات زمان خودش قیام کرده است.1 پی نوشت: 1 . اسلام و مقتضیات زمان،علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، ج 1، تهران، صدرا، 1374، چ 10، صص 184 186. www.irc.ir
معنای این لغت این است که زمان که دائما در حال گذشتن و آمدن است، در هر قطعه ای یک اقتضایی دارد. در هر لحظه ای، در هر وقتی و در هر قرنی، در هر چند سالی یک تقاضایی دارد. به عبارت دیگر (به جای کلمه اقتضا، اگر کلمه تقاضا بگذاریم بهتر فهمیده می شود) زمان، تقاضاهای مختلف دارد؛ یعنی الآن که ما در نیمه دوم قرن چهاردهم هجری و نیمه دوم قرن بیستم میلادی هستیم، این نیمه دوم این قرن تقاضایی دارد که در نیمه اول نبود. در قرن پیش هم نبود. معنای اینکه تقاضا دارد چیست؟ یک وقت هست ما تقاضای قرن را این جور تفسیر می کنیم که در این قرن یک چیزهایی آمده است [اصلاً تقاضا؛ یعنی به وجود آمدن]. پس این قرن، این جور تقاضا دارد. هرچه که در یک زمان به وجود آمد، همین به وجود آمدن، معنایش تقاضا است. تبعیت کردن از مقتضای زمان و از تقاضای زمان؛ یعنی در این زمان یک پدیده هایی پیدا شده است و چون این پدیده ها پیدا شده است، پس این قرن تقاضا دارد. بنابراین، باید خود را با این تقاضا، یعنی با پدیده هایی که در زمان پیدا شده تطبیق داد و آنها را پذیرفت. این [یک] جور تفسیر است.
یک تفسیر دیگر برای تقاضای زمان یا اقتضای زمان، تقاضای مردم زمان است؛ یعنی پسند مردم. ذوق و سلیقه مردم، به این معنی که ذوق و سلیقه و پسند مردم در زمان های مختلف، تفاوت دارد. (در این بحثی نیست) در هر زمانی یک ذوق و یک پسند حکم فرماست. مثلاً در مدهای کفش و لباس می بینید که در هر زمانی یک جور کفش میان مردم مد است. یک نوع دوخت لباس مد است؛ یعنی مردم آن طور می پسندند و یک نوع پارچه مد می شود، پسندهای مردم عوض می شود. معنای اینکه انسان باید با مقتضای زمان هماهنگی بکند، این است که ببیند، پسند اکثریت مردم چیست، ذوق عمومی چیست و از پسند عموم پیروی بکند. این همان جمله ای است که از قدیم گفته اند: (خواهی نشوی رسوا، هم رنگ جماعت شو). اکثریت هر رنگ را پذیرفتند، تو هم از جماعت پیروی کن و همان رنگ را بپذیر.
اگر معنای مقتضای زمان، هر یک از این دو تفسیر باشد، غلط است که انسان تابع مقتضای زمانش باشد. اگر معنای اول باشد؛ یعنی در هر زمانی هرچه که پیدا شد، چون پدیده قرن است، باید تابع آن باشیم، [سؤالی که در] اینجا پیش می آید[، این است که]: آیا هرچه در قرن جدید پیش می آید؛ خوب است و در جهت صلاح و سعادت بشریت است؟ یعنی آیا بشریت، این جور ساخته شده که هرچیزی که پیدا می شود، آن چیز حتما در جهت صلاح و پیشرفت اوست؟ آیا جامعه انحراف پیدا نمی کند و امکان ندارد یک چیز تازه در قرن پدید بیاید که انحراف و در جهت سقوط باشد؟ بله امکان دارد. پدیده های هر زمانی ممکن است در جهت صلاح بشریت باشد و ممکن است در جهت فساد باشد و دلیلش این است که ما مصلح داریم. به قول این ها مرتجع داریم. مصلح علیه زمان قیام می کند. مرتجع هم علیه زمان قیام می کند، با این تفاوت که مرتجع به کسی می گویند که علیه پیشرفت زمان قیام می کند و مصلح به کسی می گویند که علیه فساد و انحراف زمان قیام می کند. ما سید جمال الدین اسدآبادی را مصلح می شماریم و همه دنیا او را مصلح می شمارند. او علیه اوضاع زمان خودش قیام کرده بود؛ یعنی با آنچه که در زمان خودش وجود داشت، هماهنگی نمی کرد. پس چرا به او مصلح می گوییم؟ برای اینکه این اصل را قبول نکرده ایم که هر چه که در زمان باشد، خوب است. هرچه که اکثریت بر آن باشند، خوب است. می گوییم در زمان او یک سلسله مفاسد و انحرافات وجود داشت که او علیه آنها قیام کرد. در مقابل، هر کسی امروز تاریخ مثلاً فلان اخباری را بخواند، می گوید او یک مرتجع است؛ یعنی علیه پیشرفت و ترقیات زمان خودش قیام کرده است.1
پی نوشت:
1 . اسلام و مقتضیات زمان،علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، ج 1، تهران، صدرا، 1374، چ 10، صص 184 186.
www.irc.ir
- [سایر] تفسیر نادرستی را که از تطابق اسلام با مقتضیات زمان ارائه شده است، نقد و بررسی کنید؟
- [سایر] رابطه بین اصل برائت با اصل قانونی بودن جرم و مجازات، و فرق تفسیر مضیق با تفسیر به نفع متهم چیست. در صورت امکان مثالی بیاورید.
- [سایر] اصل 110 قانون اساسی، اختیارات رهبر را مقیّد کرده است؛ لذا این اصل، اصل 57 را مقیّد میکند و «ولایت مطلقه» در آن اصل را تفسیر مینماید.
- [سایر] جایگاه و نقش آراء مفسران در تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] آیا اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن از شیوه تفسیر قرآن به قرآن بهره میگرفتند؟
- [سایر] بین تفسیر شیعه و تفسیر سنی چه تفاوتهایی وجود دارد؟
- [سایر] آیا آراء و اندیشه های مفسر در تفسیر قرآن نقش دارد؟
- [سایر] فلسفه تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] تفسیر قرآن یعنی چه؟
- [سایر] منابع تفسیر قرآن کدامند؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله سیستانی] اگر میّت وصیّت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند و بخواهند از اصل مال بردارند ، نباید زیادتر از آنچه در مسأله (561) گذشت مثل مستحبات غیر متعارفه که شأن میّت اقتضاء آن را ندارد ، از اصل مال بردارند . و همچنین اگر بیشتر از قیمت متعارف برای کفن بپردازند نباید زیادی آن را از اصل مال بردارند ، و می شود با اجازه ورثه بالغ از سهم آنان برداشت .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تعزیه و شبیه خوانی اگر مشتمل بر آلات لهو از قبیل طبل و شیپور و صنج نباشد و اشعار دروغ و غنا نخوانند و مرد لباس زن نپوشد و اجتماع مرد و زن در یک جا نباشد، اشکال ندارد. ولی سزاوار است که به تعزیه خوانی تنها اکتفا نکنند و مجالس روضه که در آنها علاوه بر ذکر مصائب حضرت خامس آل عبا علیه السلام ، معارف و عقاید اسلامی و تفسیر آیات و احادیث و احکام شرعیه بیان می شود نیز تشکیل دهند.
- [آیت الله وحید خراسانی] حجی که به استطاعت بر میت واجب است و بدهکاری و حقوقی را که مثل خمس و زکات و مظالم ادا کردن انها واجب می باشد باید از اصل مال میت بدهند اگرچه میت برای انها وصیت نکرده باشد ولی اگر وصیت کرده باشد از ثلث بدهند باید به وصیت عمل کنند و اگر ثلث کفایت نکرد از اصل مال خارج کنند
- [آیت الله جوادی آملی] .خرید و فروش ملکی که آن را به دیگری اجاره داده اند, اشکال ندارد و خریدار نمی تواند مستأجر را بیرون کند . اگر خریدار از اصل اجاره آن ملک آگاه نباشد یا بر فرض اطلاع از اصل اجاره آن، از طولانی بودن مدت اجاره آگاه نباشد, میتواند داد و ستد خود را به هم بزند.
- [آیت الله مظاهری] واجبات مالی نظیر بدهکاری و خمس و زکات و حجّ از اصل مال برداشته میشود گرچه میّت برای آنها وصیّت نکرده باشد امّا واجبات بدنی نظیر نماز و روزه از اصل مال برداشته نمیشود و سزاوار است که ورثه میّت را بری الذمّه نمایند گرچه مال هم نداشته باشد.
- [آیت الله سیستانی] مقدار واجب کفن که در مسأله قبل گفته شد از اصل مال میّت برداشته میشود ، بلکه مقدار مستحب کفن در حدود متعارف و معمول با ملاحظه شأن میّت را هم میشود از اصل مال او برداشت اگر چه احتیاط مستحب آن است که بیشتر از مقدار واجب کفن را از سهم وارثی که بالغ نشده برندارند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مخارج انداختن در دریا و مخارج و محکم کردن قبر میت را در صورتی که لازم باشد باید از اصل مال میت بردارند.
- [آیت الله مظاهری] اگر در نماز احتیاط رکنی را زیاد کند یا مثلاً به جای یک رکعت دو رکعت بخواند نماز احتیاط باطل میشود و باید اصل نماز را بخواند.
- [آیت الله سبحانی] اگر در نماز احتیاط، رکنی را زیاد کند، یا مثلاً به جای یک رکعت دو رکعت بخواند، نماز احتیاط باطل می شود، باید اصل نماز را بخواند.