یکی از ظرافت‌های هر زبان آن است که بتواند در صورت لزوم، کلام را موجز و به اختصار بیان کند؛ در همین راستا در زبان عربی، باب ضمایر،[1] باب عطف،[2] باب تثنیه و جمع[3] و باب حصر به اِلّا و إنما و...، وضع شده تا از طولانی شدن عبارات در رساندن مقصود جلوگیری کرده و با کلام کوتاه معانی زیادی به مخاطب، منتقل شود.[4] یکی از روش‌های جلوگیری از طولانی‌شدن کلام، قصر و حصر به إلّا و إنّما است؛ چون در باب حصر به إلّا و إنّما، یک جمله جای دو جمله می‌نشیند و از طولانی شدن کلام جلوگیری می‌کند. به عنوان مثال به جای این‌که بگوییم «کان زید شاعرا و لایکون کاتبا» می‌گوییم «ما کان زید الا شاعراً» و از آوردن دو جمله خودداری می‌کنیم. معنای قصر و حصر قصر و حصر، عبارت است از اختصاص دادن چیزی به چیز دیگر به طریق مخصوص.[5] به عبارت دیگر؛ اثبات حکمی برای موردی معین و نفی آن حکم از موارد دیگر است.[6] مانند «ما زید الا شاعر»؛ معنای این کلام آن است که زید فقط شاعر است و صفات دیگری مانند نوشتن و... را از او نفی می‌کند و با چنین کلامی اعتقاد نادرست مخاطب مبنی بر این‌که زید هم شاعر است هم کاتب و...، رد می‌شود.[7] ارکان قصر و حصر برای قصر و حصر در یک جمله باید سه رکن اصلی وجود داشته باشند که عبارت‌اند از: الف: ابزار و ادات قصر و حصر؛ ابزار حصر و قصر بسیار است،[8] اما روش‌های مشهور در زبان عرب، عبارت‌اند از: 1. نفی و استثنا به الا؛ مانند «ما محمد إلا رسول». 2. إنما؛ مانند «إنّما یخشی الله من عباده العلماء». 3. عطف با لا، بل، لکن؛ مانند «الارض متحرکه لا ثابتة». 4. مقدم کردن چیزی که جایگاهش مؤخر است؛ مانند «إیّاک نعبدُ وإیّاک نستعین».[9] ب: مقصور؛ به کسی یا چیزی که قصر بر آن صورت گرفته «مقصور» گفته می­شود. ج: مقصور علیه: به فعل یا اسم یا ظرف و...، که یک حالتی بدان اختصاص یافته است «مقصور علیه» می­گویند. مثلاً در مثال «ما زید الا شاعر»، به «ما» و «الا» ابزار قصر و حصر و به ماقبل الا که زید باشد مقصور علیه و به مابعد الا که شاعر باشد مقصور گفته می‌شود.[10] اقسام قصر قصر به اعتبارات گوناگون دارای اقسام متعددی است؛ مانند قصر موصوف بر صفت، قصر صفت بر موصوف، قصر افراد، قصر قلب، قصر تعیین و... برای آگاهی به کتاب‌های بلاغی رجوع شود.[11] فرق قصر به «إلا» با قصر به «إنما» 1. لای عاطفه با «إلا» جمع نمی‌شود ولی با «إنما» قابل جمع است.[12] 2. اصل در قصر به «إلّا» این است که حکم برای مخاطب مجهول باشد؛ یعنی شأن حکم به گونه‌ای باشد که غالباً مخاطب نسبت به آن جهل داشته باشد و مورد انکارش باشد، بر خلاف قصر به إنما که نیازی به جهل و انکار مخاطب نسبت به آن نیست.[13] 3. مقصور علیه «در قصر به نفی و إلا» بعد از إلا قرار می‌گیرد ولی در «قصر به إنما» مقصور علیه در آخر جمله قرار می‌گیرد وجوبا.[14] 4. در حصر به «إلا» تقدیم محصور جایز است برخلاف «إنما» که تقدیم محصور جایز نیست؛ زیرا در حصر به إنما واجب است محصور در آخر کلام باشد و با تقدیمش اشتباه در محصور رخ می‌دهد، بر خلاف محصور به إلا که همیشه بعد از إلا قرار می‌گیرد و فرقی ندارد مقدم باشد یا مؤخر مثلاً در مثال «إنما ضرب عمرا زید» محصور و مقصور، زید است اگر مقدم بر مفعول یا فعل شود گمان می‌شود محصور، «عمرا» است که آخر جمله واقع شد.[15] از آنچه بیان شد، روشن می‌شود که تأثیر الا و إنما بر یک جمله این است که برخی از اطراف جمله را قصر و حصر می‌کند و اختصاص به برخی از افراد و اطراف دیگر جمله می‌دهد، هر چند در چگونگی افاده حصر و قصر بین این دو فرق‌هایی وجود داشته که بیان گردیده است. [1] . «چون ضمیر کوتاه تر از اسم ظاهر است». [2] . «چون حروف عطف سبب بی نیازی از تکرار عامل می‌شود». [3] . «چون با جمع یا تثنیه آوردن یک کلمه از دو یا چند بار تکرار کردن آن بی نیاز می‌شویم؛ زیرا زیدان در حقیقت، زید زید است و زیدون در حقیقت، زید زید زید و..، است». [4] . ابو غربیه، عصام عید فهمی، أصول النحو عند السیوطی بین النظریة و التطبیق‏، ص 318، قاهره، هیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ اول، بی‌تا. [5] . «بکار گیری یک سری از حروف یا روش‌های دیگری که در علم بلاغت بیان گردیده است». برای اطلاع، ر.ک؛ هاشمی، احمد بن ابراهیم، جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع، ص137 - 139، بیروت، المکتبة العصریة. [6] . جواهر البلاغه، ص 135. [7] . همان، ص 134. [8] . «برخی 14 روش برای قصر و حصر بیان کرده‌اند». همان، ص 135. [9] . همان، ص 136. [10] . همان، ص 137 – 139. [11] . همان، ص 137 – 140. [12] . جواهر البلاغه ص 135. [13] . جواهر البلاغه، ص 135. [14] . جواهر البلاغه، ص 136. [15] . ابن مالک، محمد بن عبد الله، تیسیر و تکمیل شرح ابن عقیل علی الفیة ابن مالک‏، شارح: ابن عقیل، عبد الله بن عبد الرحمن، گرد آوری: فئة من المدرسین‏، مقدمه: سلطانی، محمد علی‏، ج 2، ص 153، دمشق، دار العصماء، چاپ اول، بی‌تا.
تفاوت معنایی (إلا) و (إنما)، و تأثیرات آنها بر جمله چیست؟
یکی از ظرافتهای هر زبان آن است که بتواند در صورت لزوم، کلام را موجز و به اختصار بیان کند؛ در همین راستا در زبان عربی، باب ضمایر،[1] باب عطف،[2] باب تثنیه و جمع[3] و باب حصر به اِلّا و إنما و...، وضع شده تا از طولانی شدن عبارات در رساندن مقصود جلوگیری کرده و با کلام کوتاه معانی زیادی به مخاطب، منتقل شود.[4]
یکی از روشهای جلوگیری از طولانیشدن کلام، قصر و حصر به إلّا و إنّما است؛ چون در باب حصر به إلّا و إنّما، یک جمله جای دو جمله مینشیند و از طولانی شدن کلام جلوگیری میکند. به عنوان مثال به جای اینکه بگوییم «کان زید شاعرا و لایکون کاتبا» میگوییم «ما کان زید الا شاعراً» و از آوردن دو جمله خودداری میکنیم.
معنای قصر و حصر
قصر و حصر، عبارت است از اختصاص دادن چیزی به چیز دیگر به طریق مخصوص.[5] به عبارت دیگر؛ اثبات حکمی برای موردی معین و نفی آن حکم از موارد دیگر است.[6] مانند «ما زید الا شاعر»؛ معنای این کلام آن است که زید فقط شاعر است و صفات دیگری مانند نوشتن و... را از او نفی میکند و با چنین کلامی اعتقاد نادرست مخاطب مبنی بر اینکه زید هم شاعر است هم کاتب و...، رد میشود.[7]
ارکان قصر و حصر
برای قصر و حصر در یک جمله باید سه رکن اصلی وجود داشته باشند که عبارتاند از:
الف: ابزار و ادات قصر و حصر؛ ابزار حصر و قصر بسیار است،[8] اما روشهای مشهور در زبان عرب، عبارتاند از:
1. نفی و استثنا به الا؛ مانند «ما محمد إلا رسول».
2. إنما؛ مانند «إنّما یخشی الله من عباده العلماء».
3. عطف با لا، بل، لکن؛ مانند «الارض متحرکه لا ثابتة».
4. مقدم کردن چیزی که جایگاهش مؤخر است؛ مانند «إیّاک نعبدُ وإیّاک نستعین».[9]
ب: مقصور؛ به کسی یا چیزی که قصر بر آن صورت گرفته «مقصور» گفته میشود.
ج: مقصور علیه: به فعل یا اسم یا ظرف و...، که یک حالتی بدان اختصاص یافته است «مقصور علیه» میگویند. مثلاً در مثال «ما زید الا شاعر»، به «ما» و «الا» ابزار قصر و حصر و به ماقبل الا که زید باشد مقصور علیه و به مابعد الا که شاعر باشد مقصور گفته میشود.[10]
اقسام قصر
قصر به اعتبارات گوناگون دارای اقسام متعددی است؛ مانند قصر موصوف بر صفت، قصر صفت بر موصوف، قصر افراد، قصر قلب، قصر تعیین و... برای آگاهی به کتابهای بلاغی رجوع شود.[11]
فرق قصر به «إلا» با قصر به «إنما»
1. لای عاطفه با «إلا» جمع نمیشود ولی با «إنما» قابل جمع است.[12]
2. اصل در قصر به «إلّا» این است که حکم برای مخاطب مجهول باشد؛ یعنی شأن حکم به گونهای باشد که غالباً مخاطب نسبت به آن جهل داشته باشد و مورد انکارش باشد، بر خلاف قصر به إنما که نیازی به جهل و انکار مخاطب نسبت به آن نیست.[13]
3. مقصور علیه «در قصر به نفی و إلا» بعد از إلا قرار میگیرد ولی در «قصر به إنما» مقصور علیه در آخر جمله قرار میگیرد وجوبا.[14]
4. در حصر به «إلا» تقدیم محصور جایز است برخلاف «إنما» که تقدیم محصور جایز نیست؛ زیرا در حصر به إنما واجب است محصور در آخر کلام باشد و با تقدیمش اشتباه در محصور رخ میدهد، بر خلاف محصور به إلا که همیشه بعد از إلا قرار میگیرد و فرقی ندارد مقدم باشد یا مؤخر مثلاً در مثال «إنما ضرب عمرا زید» محصور و مقصور، زید است اگر مقدم بر مفعول یا فعل شود گمان میشود محصور، «عمرا» است که آخر جمله واقع شد.[15]
از آنچه بیان شد، روشن میشود که تأثیر الا و إنما بر یک جمله این است که برخی از اطراف جمله را قصر و حصر میکند و اختصاص به برخی از افراد و اطراف دیگر جمله میدهد، هر چند در چگونگی افاده حصر و قصر بین این دو فرقهایی وجود داشته که بیان گردیده است. [1] . «چون ضمیر کوتاه تر از اسم ظاهر است». [2] . «چون حروف عطف سبب بی نیازی از تکرار عامل میشود». [3] . «چون با جمع یا تثنیه آوردن یک کلمه از دو یا چند بار تکرار کردن آن بی نیاز میشویم؛ زیرا زیدان در حقیقت، زید زید است و زیدون در حقیقت، زید زید زید و..، است». [4] . ابو غربیه، عصام عید فهمی، أصول النحو عند السیوطی بین النظریة و التطبیق، ص 318، قاهره، هیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ اول، بیتا. [5] . «بکار گیری یک سری از حروف یا روشهای دیگری که در علم بلاغت بیان گردیده است». برای اطلاع، ر.ک؛ هاشمی، احمد بن ابراهیم، جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع، ص137 - 139، بیروت، المکتبة العصریة. [6] . جواهر البلاغه، ص 135. [7] . همان، ص 134. [8] . «برخی 14 روش برای قصر و حصر بیان کردهاند». همان، ص 135. [9] . همان، ص 136. [10] . همان، ص 137 – 139. [11] . همان، ص 137 – 140. [12] . جواهر البلاغه ص 135. [13] . جواهر البلاغه، ص 135. [14] . جواهر البلاغه، ص 136. [15] . ابن مالک، محمد بن عبد الله، تیسیر و تکمیل شرح ابن عقیل علی الفیة ابن مالک، شارح: ابن عقیل، عبد الله بن عبد الرحمن، گرد آوری: فئة من المدرسین، مقدمه: سلطانی، محمد علی، ج 2، ص 153، دمشق، دار العصماء، چاپ اول، بیتا.
- [سایر] بیّنه در حدیث «إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ» چه معنایی دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] جمله (مادر جانشین) در آخر رساله شما که تحت عنوان مسائل مورد ابتلاء عموم است چه معنایی دارد؟
- [سایر] آیا نگاه یا نظریه یا مکتب فلسفیای وجود دارد که بر این باور باشد که هیچ چیز معنایی ندارد، جز معنایی که تو به آن میدهی. عبارت انگلیسیاش این میشود: nothing has any meaning except the meaning you give to it. اگر آری، نامش چیست؟ از نظر فلسفه و جهانبینی اسلامی، جمله بالا صحیح است؟ اگر میشود لطفاً نقدی بر این جمله بنویسید و شرح دهید که چگونه باطل و بیاساس است؟
- [سایر] تأثیرات دنیوی دین در دنیای ما چیست؟
- [سایر] در ویژگی های ظاهری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نوشته اند که شکمش چون سینه اش پهن بود یعنی شکم پر بود. این جمله به چه معنایی است ؟
- [سایر] تاثیرات اختلاف پدر و مادر در تربیت فرزندان چیست؟
- [سایر] سند و توضیح روایت (إنما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) چیست؟
- [سایر] لطفا تأثیرات کلام زیدیه را بر کلام شیعه به طور مستند بفرمایید؟
- [سایر] غدیر چه معنایی دارد؟
- [سایر] ولایت به چه معنایی است ؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحبّ است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد بین جمله های اقامه فاصله ندهد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند؛ ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد؛ بین جمله های اقامه ندهد.
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد ، بین جمله های اقامه فاصله ندهد .
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه ارام باشد و ان را از اذان اهسته تر بگوید و جمله های ان را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد بین جمله های اقامه فاصله ندهد
- [آیت الله سبحانی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد، بین جمله های اقامه فاصله ندهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد، بین جمله های اقامه فاصله ندهد.
- [امام خمینی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد، و آن را از اذان آهسته تر بگوید، و جمله های آن را به هم نچسباند. ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد، بین جمله های اقامه فاصله ندهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است گوینده اقامه رو به قبله و آرام باشد و اقامه را از اذان آهسته تر بگوید و فاصله جمله های آن را از فاصله جملههای اذان کمتر کند؛ لیکن جمله ها را به هم نچسباند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر کلمه ای بگوید چنانچه آن کلمه معنی داشته باشد مثل (ق) که در زبان عرب به معنای این است که (نگهداری کن) چنانچه معنی آن را بداند و قصد آن معنی را نماید نمازش باطل می شود، و اگر قصد معنای آن را نکند ولی ملتفت معنای آن باشد نمازش باطل نمی شود و نیز اگر آن کلمه معنایی نداشته باشد و او هم آن را در معنایی استعمال نکند ولی اگر دو حرف یا بیشتر باشد در این دو صورت نیز بنابر احتیاط واجب نماز را باطل می کند.
- [آیت الله جوادی آملی] .ترتیب هجده جمله اذان و هفده جمله اقامه باید محفوظ باشد و اگر بر خلاف آن گفته شد , باید برابر نظم یاد شده دوباره گفته شود، مثلاً اگر (حیّ علی خیر العمل ) پیش از (حیّ علی الفلاح ) گفته شد , دوباره باید (حیّ علی خیر العمل) گفته شود.