«تشکیک»[1] در لغت به معنای شک و تردید است، و اصل مسئله تشکیک در منطق مطرح است. در منطق می‌گویند کلّی یا متواطی است یا مشکّک. در متواطی، نسبت کلّی به افراد، متفاوت نیست. امّا در مشکّک، کلی بر افراد به تفاوت صدق می‌کند؛ یک فرد اولویت دارد به کلّی تا فرد دیگر.[2] اقسام تشکیک حکما و فلاسفه در آثار خود سه نوع تشکیک را برمی‌شمرند که عبارت است از :1. تشکیک عامی، 2. تشکیک خاصی، 3. تشکیک خاص الخاصی.[3] 1. تشکیک عامی: تشکیک را در موردی عامی گویند که ما به الاختلاف در آن، غیر از ما به الاتحاد باشد. و در حقیقت تشکیک به اموری است که زاید بر ذات و خارج از آن است؛ مانند تشکیک به عوارض.[4] توضیح: تشکیک عامی آن است که صدق یک مفهوم کلی بر مصادیق خود یکسان نبوده، بلکه به طور مختلف بر افراد خود تطبیق کند. آن مصادیق همه در معنای آن اسم مشترک باشند و در عین حال یکسان نباشند؛ مثلا کلمه حرارت بر گرماهای متفاوت صدق می‌کند و یا اشیا در حرارت یکسان نیستند یا سفیدی بر اشیای سفید صدق می‌کند. اما برخی سفیدترند و برخی کم‌تر سفیدند. به عنوان نمونه کلمه سفید بر برف، پنبه و عاج فیل صدق می‌کند، اما یکی اقدم یا اشدّ از دیگری است. در این تشکیک ما به الاختلاف غیر از ما به الاشتراک است؛ یعنی پنبه، برف و عاج فیل در اصل سفیدی مشترک‌اند، اما در امور دیگر با یکدیگر متفاوت‌اند و همین تفاوت‌ها باعث شده است تا یکی سفیدتر از دیگری باشد. در واقع، این‌جا اختلاف به امور زاید بر ذات این اشیا است؛ لذا این نوع تشکیک به تواطؤ بر می‌گردد، ولی افراد ساده اندیش (عموم مردم) این‌را تشکیک می‌پندارند و آن‌را تشکیک عامی گویند.[5] این نوع تشکیک در واقع، تنها یک بحث منطقی است و کم‌تر در مباحث فلسفی مطرح می‌شود؛ زیرا بیش‌تر به بحث لفظی شباهت دارد تا به وجودشناسی.[6] 2. تشکیک خاصی: تشکیک را در موردی خاصی می‌‌گویند که ما به الاختلاف در آن، عین ما به الاتحاد باشد و اختلاف در مراتب ذات باشد نه به ‌امور زاید بر ذات.[7] توضیح: هر کس که سوفسطایی نباشد واقعیاتی را پذیرفته است و طبق اصالت وجود، چیزی غیر از وجود واقعیت ندارد. موجوداتی هم که وجود واقعی دارند با یکدیگر تفاوت واقعی دارند و چون تنها وجود است که واقعیت دارد، پس این اختلافات به خود وجود بر می‌گردد، این موجودات همگی به یک معنا وجود دارند و حمل وجود بر آنها یکسان و به یک معنا است، در عین آن‌که با یکدیگر اختلاف نیز دارند؛ مثلاً برخی از این موجودات مقدم و قوی‌تر و کامل‌تر از برخی دیگرند. به عنوان نمونه وجود علت قوی‌تر و مقدم بر وجود معلول است، هم‌چنین وجود در هر یک از عقول طولی مقدم بر وجود عقل دیگر است. صدق وجود نیز بر جوهر اقدم و اولی از صدق آن بر عرض است.[8] در این قسم تشکیک، ما به الاختلاف موجودات عین ما به الاتفاق آنهاست؛ یعنی تفاوت آنها به خود مرتبه آنها است، نه به امور زاید بر ذات. به بیان دیگر، می‌توان گفت: بنابر مبنای اصالة الوجود چیزی غیر از وجود نداریم؛ لذا ما به الامتیاز این واقعیات خارجی باید از سنخ ما به الاشتراک آنها باشد. وجود دارای درجات و مراتب متفاوتی است که همگی در وجود بودن مشترک‌اند و تفاوت آنها به شدت و ضعف و آثار وجود است. در رأس سلسله و مراتب وجود، خدای متعال قرار دارد که نور وجودش قائم به ذات خود او است و هیچ شرط و قیدی ندارد، حمل وجود بر او یک قضیه ضروریه ازلیه است و هیچ حیثیت تعلیلی و تقییدی ندارد، اما سایر مراتب وجود وابسته و متعلق به خدای متعال هستند، پس وجود خداوند اصل حقیقت وجود است و سایر مراتب وجود، پرتوی از اویند. این‌گونه تشکیک را تشکیک خاصی یا «تشکیک اتفاقی» گویند؛ زیرا ما به الاتفاق عین ما به الاختلاف است. مثال‌های مختلفی برای تشکیک خاصی ذکر شده است، که ما اکتفا به یک مثال می‌کنیم. نور حقیقت واحدی است که دارای درجات متفاوت و متعددی است. تعریف نور هر چه باشد بر تمام نورهای ضعیف، قوی و متوسط صدق می‌کند و تمام نورهای ضعیف و قوی در اصل نور بودن مشترک‌اند، در عین حال تفاوت‌هایی نیز بین درجات مختلف نور وجود دارد، ضمناً روشن است که نور ضعیف، از نور و غیر نور آمیخته نیست، بلکه فقط نور است و نور قوی نیز مرکب از نور و غیر نور نیست، بلکه فقط نور است، پس ما به الاشتراک تمام انوار به نور است، چنان‌که ما به الامتیاز آنها نیز به نور است.[9] 3. تشکیک خاص الخاصی: تشکیک خاص الخاصی، این است که اختلاف در حقیقت وجود است، ولی نه حقیقت در مقابل مفهوم، بلکه حقیقت در مقابل ظل و عکس؛ در این قسم از تشکیک تفاوت نه به تباین وجود است و نه به مراتب و درجات وجود، بلکه به مراتب تجلی و ظهور وجود است.[10] [1] . ر. ک: پاسخ 7861. [2] . ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 7، ص 344، تهران، صدرا، 1381ش. [3] . ر.ک: برهانی فر، محمد حسن، قربانی، معصومه، بررسی تطبیقی تشکیک وجود با وحدت شخصی، فصلنامه حکمت و فلسفه، ش 2، زمستان 88، ص 148. [4] . ر.ک: سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 527، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1373ش. [5] . ر.ک: جوادی آملی، عبد الله، رحیق مختوم، شرح حکمت متعالیه، ج 1، ص 258، قم، مرکز نشر اسراء، 1376 ش. [6] . ر.ک: عابدی، احمد، تشکیک در فلسفه اسلامی، فصلنامه پژوهش‌های فلسفی - کلامی، ش 5 و 6. [7] . فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 527. [8] . ر.ک: صدرالدین شیرازی، اسفار (الحکمة المتعالیه)، ج 1، ص 65، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1981م؛ طباطبایی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 3، ص 385، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1365ش. [9] . ر. ک: تشکیک در فلسفه اسلامی. [10] . ر. ک: بررسی تطبیقی تشکیک وجود با وحدت شخصی.
«تشکیک»[1] در لغت به معنای شک و تردید است، و اصل مسئله تشکیک در منطق مطرح است. در منطق میگویند کلّی یا متواطی است یا مشکّک. در متواطی، نسبت کلّی به افراد، متفاوت نیست. امّا در مشکّک، کلی بر افراد به تفاوت صدق میکند؛ یک فرد اولویت دارد به کلّی تا فرد دیگر.[2]
اقسام تشکیک
حکما و فلاسفه در آثار خود سه نوع تشکیک را برمیشمرند که عبارت است از :1. تشکیک عامی، 2. تشکیک خاصی، 3. تشکیک خاص الخاصی.[3]
1. تشکیک عامی: تشکیک را در موردی عامی گویند که ما به الاختلاف در آن، غیر از ما به الاتحاد باشد. و در حقیقت تشکیک به اموری است که زاید بر ذات و خارج از آن است؛ مانند تشکیک به عوارض.[4]
توضیح: تشکیک عامی آن است که صدق یک مفهوم کلی بر مصادیق خود یکسان نبوده، بلکه به طور مختلف بر افراد خود تطبیق کند. آن مصادیق همه در معنای آن اسم مشترک باشند و در عین حال یکسان نباشند؛ مثلا کلمه حرارت بر گرماهای متفاوت صدق میکند و یا اشیا در حرارت یکسان نیستند یا سفیدی بر اشیای سفید صدق میکند. اما برخی سفیدترند و برخی کمتر سفیدند. به عنوان نمونه کلمه سفید بر برف، پنبه و عاج فیل صدق میکند، اما یکی اقدم یا اشدّ از دیگری است. در این تشکیک ما به الاختلاف غیر از ما به الاشتراک است؛ یعنی پنبه، برف و عاج فیل در اصل سفیدی مشترکاند، اما در امور دیگر با یکدیگر متفاوتاند و همین تفاوتها باعث شده است تا یکی سفیدتر از دیگری باشد. در واقع، اینجا اختلاف به امور زاید بر ذات این اشیا است؛ لذا این نوع تشکیک به تواطؤ بر میگردد، ولی افراد ساده اندیش (عموم مردم) اینرا تشکیک میپندارند و آنرا تشکیک عامی گویند.[5]
این نوع تشکیک در واقع، تنها یک بحث منطقی است و کمتر در مباحث فلسفی مطرح میشود؛ زیرا بیشتر به بحث لفظی شباهت دارد تا به وجودشناسی.[6] 2. تشکیک خاصی: تشکیک را در موردی خاصی میگویند که ما به الاختلاف در آن، عین ما به الاتحاد باشد و اختلاف در مراتب ذات باشد نه به امور زاید بر ذات.[7] توضیح: هر کس که سوفسطایی نباشد واقعیاتی را پذیرفته است و طبق اصالت وجود، چیزی غیر از وجود واقعیت ندارد. موجوداتی هم که وجود واقعی دارند با یکدیگر تفاوت واقعی دارند و چون تنها وجود است که واقعیت دارد، پس این اختلافات به خود وجود بر میگردد، این موجودات همگی به یک معنا وجود دارند و حمل وجود بر آنها یکسان و به یک معنا است، در عین آنکه با یکدیگر اختلاف نیز دارند؛ مثلاً برخی از این موجودات مقدم و قویتر و کاملتر از برخی دیگرند. به عنوان نمونه وجود علت قویتر و مقدم بر وجود معلول است، همچنین وجود در هر یک از عقول طولی مقدم بر وجود عقل دیگر است. صدق وجود نیز بر جوهر اقدم و اولی از صدق آن بر عرض است.[8]
در این قسم تشکیک، ما به الاختلاف موجودات عین ما به الاتفاق آنهاست؛ یعنی تفاوت آنها به خود مرتبه آنها است، نه به امور زاید بر ذات. به بیان دیگر، میتوان گفت: بنابر مبنای اصالة الوجود چیزی غیر از وجود نداریم؛ لذا ما به الامتیاز این واقعیات خارجی باید از سنخ ما به الاشتراک آنها باشد. وجود دارای درجات و مراتب متفاوتی است که همگی در وجود بودن مشترکاند و تفاوت آنها به شدت و ضعف و آثار وجود است. در رأس سلسله و مراتب وجود، خدای متعال قرار دارد که نور وجودش قائم به ذات خود او است و هیچ شرط و قیدی ندارد، حمل وجود بر او یک قضیه ضروریه ازلیه است و هیچ حیثیت تعلیلی و تقییدی ندارد، اما سایر مراتب وجود وابسته و متعلق به خدای متعال هستند، پس وجود خداوند اصل حقیقت وجود است و سایر مراتب وجود، پرتوی از اویند.
اینگونه تشکیک را تشکیک خاصی یا «تشکیک اتفاقی» گویند؛ زیرا ما به الاتفاق عین ما به الاختلاف است. مثالهای مختلفی برای تشکیک خاصی ذکر شده است، که ما اکتفا به یک مثال میکنیم.
نور حقیقت واحدی است که دارای درجات متفاوت و متعددی است. تعریف نور هر چه باشد بر تمام نورهای ضعیف، قوی و متوسط صدق میکند و تمام نورهای ضعیف و قوی در اصل نور بودن مشترکاند، در عین حال تفاوتهایی نیز بین درجات مختلف نور وجود دارد، ضمناً روشن است که نور ضعیف، از نور و غیر نور آمیخته نیست، بلکه فقط نور است و نور قوی نیز مرکب از نور و غیر نور نیست، بلکه فقط نور است، پس ما به الاشتراک تمام انوار به نور است، چنانکه ما به الامتیاز آنها نیز به نور است.[9]
3. تشکیک خاص الخاصی: تشکیک خاص الخاصی، این است که اختلاف در حقیقت وجود است، ولی نه حقیقت در مقابل مفهوم، بلکه حقیقت در مقابل ظل و عکس؛ در این قسم از تشکیک تفاوت نه به تباین وجود است و نه به مراتب و درجات وجود، بلکه به مراتب تجلی و ظهور وجود است.[10] [1] . ر. ک: پاسخ 7861. [2] . ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 7، ص 344، تهران، صدرا، 1381ش. [3] . ر.ک: برهانی فر، محمد حسن، قربانی، معصومه، بررسی تطبیقی تشکیک وجود با وحدت شخصی، فصلنامه حکمت و فلسفه، ش 2، زمستان 88، ص 148. [4] . ر.ک: سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 527، تهران، دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1373ش. [5] . ر.ک: جوادی آملی، عبد الله، رحیق مختوم، شرح حکمت متعالیه، ج 1، ص 258، قم، مرکز نشر اسراء، 1376 ش. [6] . ر.ک: عابدی، احمد، تشکیک در فلسفه اسلامی، فصلنامه پژوهشهای فلسفی - کلامی، ش 5 و 6. [7] . فرهنگ معارف اسلامی، ج 1، ص 527. [8] . ر.ک: صدرالدین شیرازی، اسفار (الحکمة المتعالیه)، ج 1، ص 65، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1981م؛ طباطبایی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 3، ص 385، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1365ش. [9] . ر. ک: تشکیک در فلسفه اسلامی. [10] . ر. ک: بررسی تطبیقی تشکیک وجود با وحدت شخصی.
- [سایر] توثیق خاص و عام در مباحث رجالی به چه معنا است؟
- [سایر] آیا نصیریه در مباحث فقهی از مرجع خاصی تقلید می کنند؟
- [سایر] با سلام منظور از وجود خاص یا تفصیلی و وجود جمعی یا اجمالی در حکمت متعالیه ملاصدرا چیست؟ در مورد وجود جمعی قدری بیشتر توضیح دهید با تشکر
- [سایر] آیا تشکیک در ذات وجود راه دارد؟
- [سایر] چه کسی برای اولین بار در عقیده مهدویت تشکیک کرد؟
- [سایر] ملا صدرا از یک سو معتقد است وجود به نحو تشکیک بر موجودات حمل میشود، یعنی وی قائل به تشکیک در وجود است برخلاف برخی (سهروردی) که قائل به تشکیک در ماهیت است. از سوی وی معتقد به مثل افلاطونی است؛ یعنی معتقد است که همه اشیای عالم و امور مادی در مرتبه عالم عقل، فردی برتر دارد. سؤال این که چگونه این قابل جمع است؟ آیا میشود هم معتقد به مثل افلاطون بود و هم قائل به تشکیک در ماهیت؟
- [سایر] حضرت مهدی (عج) چه هشداری به شعیان درباره تشکیک در روایات موثق دادهاند؟
- [سایر] ملاک مباحث فقهی چیست؟
- [سایر] آیا غایت حکمت نظری همان حکمت عملی است؟
- [سایر] آیا غایت حکمت نظری همان حکمت عملی است؟
- [آیت الله اردبیلی] وقف بر دو نوع است: اوّل:(وقف خاص) مانند آن که چیزی را برای اولاد خود وقف نماید. دوم:(وقف عام) که اختصاص به افراد خاصّی ندارد، مانند آن که چیزی را برای مسجد یا حسینیّه و یا فقرا وقف کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چون برخی از مباحث غنیمت به زمان حضور امام معصوم(علیه السلام)اختصاص دارد، از آوردن آن خود داری می شود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر ملکی نظیر درختان یک باغ را بر افراد خاصّی وقف نمایند به گونهای که میوه آن درختان در ملک آن افراد حادث شود، آنان مالک میوه میشوند و چنانچه سهم هر یک از افراد به حدّ نصاب زکات برسد، باید زکات آن را بپردازد، ولی چنانچه واقف درختان باغ را برای جهتی از جهات عمومی، مانند عنوان فقرا، وقف نماید نه برای افراد خاص، ظاهرا زکات به میوه آنها تعلّق نمیگیرد.
- [آیت الله سبحانی] هرگاه نقطه خاصی از مسجد را برای اعتکاف در نظر بگیرد، اعتکاف در آن نقطه واجب نمی شود. مگر این که آن نقطه از مسجد از فضیلت خاصی برخوردار باشد، در این صورت باید به نیّت خود، جامه عمل بپوشاند.
- [آیت الله بهجت] مستحق زکات باید مؤمن (شیعه) باشد، مگر مورد چهارم و هفتم از مصارف زکات، که شرایط خاص خود را دارد.
- [آیت الله مظاهری] در مواردی که دستور خاصی برای دیه مشخص نشده، تعیین مقدار آن با حاکم شرع است.
- [آیت الله وحید خراسانی] ملکی که به نحو مشاع مقداری از ان وقف است و مقداری از ان وقف نیست اگر متولی خاص داشته باشد متولی با مالک قسمتی که وقف نیست می توانند ان ملک را با نظر خبره قسمت کنند و در صورتی که متولی خاص نداشته باشد حاکم شرع با مالک متصدی قسمت می شوند
- [آیت الله علوی گرگانی] آنچه از احکام مسائلی که در گذشته گفته شد ودارای حالت خاصّ ووضعیّت مخصوصی بودند، بین بانکهای شخصی ودولتی و یا مشترک بین اشخاص ودولت فرق نمیکند و در تمام آنها بستگی به آن وضعیّت وحالت خاصّ دارد، در هر موردی که از مصادیق آن وضعیّت بوده باشد، حکم او همان است که گفته شد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در موقوفات عامه مثل مسجد و مدرسه قبول نمودن لازم نیست و در وقف خاص احتیاط آن است که کسی که چیزی برای او وقف شده یا وکیل یا ولیّ او قبول کند گرچه بعید نیست در وقف خاص هم قبول لازم نباشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] صیغه وقف را می توان به عربی یا به هر زبان دیگر خواند، مثلاً اگر بگوید: (خانه خود را برای فلان منظور وقف کردم) کافی است و احتیاج به قبول ندارد، خواه وقف عام باشد یا وقف خاص، هرچند احتیاط مستحب آن است که حاکم شرع در وقف عام و اشخاصی که برای آنها وقف شده در وقف خاص، صیغه قبول بخوانند.