در روایتی آمده که پیامبران دارای پنج روح، مؤمنان دارای چهار روح و کفار دارای سه روح می‌باشند. البته تعبیر به روح در اینها تماماً به یک معنا نیست؛ زیرا بعضی از روح‌ها روح نباتی، برخی روح حیوانی، برخی فرشته و برخی نیز روح ملکوتی و الهی هستند. با توجه به این‌که این اقسام با شرحشان در روایت آمده؛ لذا عین روایت را ذکر می‌کنیم. اصبغ بن نباته می‌گوید: مردی خدمت امیر المؤمنین(ع) آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! برخی از مردم عقیده دارند که بنده تا ایمان دارد زنا نمی‌کند، سرقت نمی‌نماید، شراب نمی‌نوشد، ربا نمی‌خورد و خون محترم را نمی‌ریزد. این عقیده بر من گران آمد و از آن دلتنگ شدم؛ زیرا چنان بنده‌‏ای نماز می‌خواند، مانند من دعا می‌کند، او از من زن می‌گیرد و من از او زن می‌گیرم و سپس از یک دیگر ارث می‌بریم، با وجود این برای گناه کوچکی که بدان آلوده شده از ایمان خارج می‌شود؟ امیر المؤمنین(ع) فرمود: راست می‌گویی من هم از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود و دلیلش هم کتاب خدا است که: خدای عز و جل مردم را سه طبقه آفرید و در سه درجه جایگزینشان فرمود، و این همان قول خدا عز و جل در قرآن است: 1. اصحاب میمنه، 2. اصحاب مشأمه، 3. سابقون.[1] اما آنچه در باره سابقون فرمود، آنها پیامبران مرسل و غیر مرسل هستند که خدا در آنها پنج روح قرار داده است. 1. روح القدس، 2. روح الایمان، 3. روح القوة، 4. روح الشهوة، 5. روح البدن. به وسیله روح القدس بعثت آنها به پیامبری مرسل و غیر مرسل انجام شد؛ نیز به وسیله آن همه چیز را دانستند؛ با روح ایمان خدا را عبادت کردند و چیزی را شریک او نساختند؛ با روح قوت با دشمن خود جنگیدند و به امر معاش خود پرداختند؛ با روح شهوت از طعام لذیذ و نزدیکی حلال با زنان جوان برخوردار گشتند؛ و با روح بدن جنبیدند و راه رفتند. این دسته آمرزیده‏‌اند و از گناهانشان(ترک اولای آنها) چشم پوشی شده ... سپس اصحاب میمنه را یاد فرمود. آنها همان مؤمنان حقیقی هستند که خدا در آنها چهار روح نهاده(زیرا روح القدس مختص پیامبران است). روح ایمان، روح قوت، روح شهوت و روح بدن. بنده همواره در صدد تکمیل این ارواح است و حالاتی برایش پیش آید، ... اما اصحاب مشأمه یهود و نصارای هستند که خدای عز و جل می‌فرماید: «کسانی که خدا کتابشان داد او را می‌شناسند، چنان‌که فرزندان خود را می‌شناسند؛[2] یعنی(نبوت) محمد و ولایت(اشیاء او) را در تورات و انجیل می‌شناسند، چنان‌که پسران خود را در خانه‌‏های خویش می‌شناسند «و دسته‌ای از آنها با آن‌که می‌دانند حق را می‌پوشند» «حق و درستی از پروردگار تو است» که تو به سوی آنها فرستاده ‏شده‌‏ای «پس مبادا از آنها باشی که شک و تردد دارند». و چون اینها(یهود و نصاری) آنچه را شناختند انکار کردند، خدا به این بلا گرفتارشان کرد و روح ایمان را از آنها گرفت و تنها سه روح را در پیکرشان جای داد: روح قوت، روح شهوت و روح بدن، سپس آنها را با چارپایان مربوط ساخت و فرمود: «آنها مانند چارپایانند؛[3] زیرا چارپا هم با روح قوت بار می‌کشد، با روح شهوت علف می‌خورد و با روح بدن راه می‌رود». آن‌گاه سؤال کننده به امام گفت: یا امیر المؤمنین دلم را زنده کردی به اذن خدا.[4] با توجه به آنچه در این روایت آمده، پیامبران(ع) دارای پنج روح هستند: روح القدس، روح الایمان، روح القوة، روح الشهوة و روح البدن. بنابر این، از آن‌جا که بعثت پیامبران مرسل و غیر مرسل به وسیله روح القدس انجام می‌شود؛ لذا این روح برای مؤمنان نیست و مؤمنان دارای چهار روح هستند: روح الایمان، روح القوة، روح الشهوة و روح البدن. و از آن‌جا که به وسیله روح ایمان، مؤمنان ایمان پیدا می‌کنند، پس این روح برای کفار نیست، و آنان دارای سه روح هستند(روح القوة، روح الشهوة و روح البدن) و از روح ایمان بی‌بهره‌اند. [1] . واقعه، 8- 10. [2] . «الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُون». بقره، 146. [3] . فرقان، 44. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏2، ص 282 – 284 تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
آیا اینکه گفته میشود در کافر یک روح، در انسان مؤمن چهار روح و در انبیا علاوه بر چهار روحی که در وجود مؤمن هست، دارای روح القدس هستند صحیح میباشد؟
در روایتی آمده که پیامبران دارای پنج روح، مؤمنان دارای چهار روح و کفار دارای سه روح میباشند. البته تعبیر به روح در اینها تماماً به یک معنا نیست؛ زیرا بعضی از روحها روح نباتی، برخی روح حیوانی، برخی فرشته و برخی نیز روح ملکوتی و الهی هستند.
با توجه به اینکه این اقسام با شرحشان در روایت آمده؛ لذا عین روایت را ذکر میکنیم.
اصبغ بن نباته میگوید: مردی خدمت امیر المؤمنین(ع) آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! برخی از مردم عقیده دارند که بنده تا ایمان دارد زنا نمیکند، سرقت نمینماید، شراب نمینوشد، ربا نمیخورد و خون محترم را نمیریزد. این عقیده بر من گران آمد و از آن دلتنگ شدم؛ زیرا چنان بندهای نماز میخواند، مانند من دعا میکند، او از من زن میگیرد و من از او زن میگیرم و سپس از یک دیگر ارث میبریم، با وجود این برای گناه کوچکی که بدان آلوده شده از ایمان خارج میشود؟
امیر المؤمنین(ع) فرمود: راست میگویی من هم از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود و دلیلش هم کتاب خدا است که: خدای عز و جل مردم را سه طبقه آفرید و در سه درجه جایگزینشان فرمود، و این همان قول خدا عز و جل در قرآن است: 1. اصحاب میمنه، 2. اصحاب مشأمه، 3. سابقون.[1]
اما آنچه در باره سابقون فرمود، آنها پیامبران مرسل و غیر مرسل هستند که خدا در آنها پنج روح قرار داده است. 1. روح القدس، 2. روح الایمان، 3. روح القوة، 4. روح الشهوة، 5. روح البدن. به وسیله روح القدس بعثت آنها به پیامبری مرسل و غیر مرسل انجام شد؛ نیز به وسیله آن همه چیز را دانستند؛ با روح ایمان خدا را عبادت کردند و چیزی را شریک او نساختند؛ با روح قوت با دشمن خود جنگیدند و به امر معاش خود پرداختند؛ با روح شهوت از طعام لذیذ و نزدیکی حلال با زنان جوان برخوردار گشتند؛ و با روح بدن جنبیدند و راه رفتند. این دسته آمرزیدهاند و از گناهانشان(ترک اولای آنها) چشم پوشی شده ...
سپس اصحاب میمنه را یاد فرمود. آنها همان مؤمنان حقیقی هستند که خدا در آنها چهار روح نهاده(زیرا روح القدس مختص پیامبران است). روح ایمان، روح قوت، روح شهوت و روح بدن. بنده همواره در صدد تکمیل این ارواح است و حالاتی برایش پیش آید، ... اما اصحاب مشأمه یهود و نصارای هستند که خدای عز و جل میفرماید: «کسانی که خدا کتابشان داد او را میشناسند، چنانکه فرزندان خود را میشناسند؛[2] یعنی(نبوت) محمد و ولایت(اشیاء او) را در تورات و انجیل میشناسند، چنانکه پسران خود را در خانههای خویش میشناسند «و دستهای از آنها با آنکه میدانند حق را میپوشند» «حق و درستی از پروردگار تو است» که تو به سوی آنها فرستاده شدهای «پس مبادا از آنها باشی که شک و تردد دارند».
و چون اینها(یهود و نصاری) آنچه را شناختند انکار کردند، خدا به این بلا گرفتارشان کرد و روح ایمان را از آنها گرفت و تنها سه روح را در پیکرشان جای داد: روح قوت، روح شهوت و روح بدن، سپس آنها را با چارپایان مربوط ساخت و فرمود: «آنها مانند چارپایانند؛[3] زیرا چارپا هم با روح قوت بار میکشد، با روح شهوت علف میخورد و با روح بدن راه میرود». آنگاه سؤال کننده به امام گفت: یا امیر المؤمنین دلم را زنده کردی به اذن خدا.[4]
با توجه به آنچه در این روایت آمده، پیامبران(ع) دارای پنج روح هستند: روح القدس، روح الایمان، روح القوة، روح الشهوة و روح البدن.
بنابر این، از آنجا که بعثت پیامبران مرسل و غیر مرسل به وسیله روح القدس انجام میشود؛ لذا این روح برای مؤمنان نیست و مؤمنان دارای چهار روح هستند: روح الایمان، روح القوة، روح الشهوة و روح البدن. و از آنجا که به وسیله روح ایمان، مؤمنان ایمان پیدا میکنند، پس این روح برای کفار نیست، و آنان دارای سه روح هستند(روح القوة، روح الشهوة و روح البدن) و از روح ایمان بیبهرهاند. [1] . واقعه، 8- 10. [2] . «الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَریقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُون». بقره، 146. [3] . فرقان، 44. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 282 – 284 تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
- [سایر] آیا روایت معروف منقول از پیامبر گرامی اسلام(ص) مبنی بر اینکه (هر پیامبری حواری دارد و حواری من زبیر است) دارای سند صحیح و معتبر است؟
- [سایر] علاوه بر ایمان به خداوند، معاد، رسالت پیامبران و...، آیا ایمان به ملائکه نیز جزو ضروریات است؟!
- [سایر] آیا دشمنان حضرت علی علیه السّلام با توجه به حدیث پیامبر گرامی «لا یحبک الا مؤمن و لا یبغضک الّا کافر» کافر میباشند؟
- [سایر] اینکه میگویند انسان دارای روحی مجرد است به چه معنی است؟
- [سایر] آیا روحی که خداوند به انسان ها عطا می فرماید دارای شکل خاصی است؟
- [سایر] آیا دشمنان حضرت علی علیه السّلام با توجه به حدیث پیامبر گرامی «لا یحبک الا مؤمن و لا یبغضک الّا کافر» کافر میباشند؟
- [سایر] اینکه میگویند انسان دارای روحی مجرد است به چه معنی است؟
- [سایر] اینکه خداوند می فرماید و از روح خود در انسان دمیدیم، به چه معناست؟ مگر خداوند دارای روح است؟
- [سایر] در کتابی خواندم انسان دارای چهار روح است آیا این مطلب ثابت است؟
- [سایر] در کتابی خواندم انسان دارای چهار روح است آیا این مطلب ثابت است؟ با تشکر
- [آیت الله جوادی آملی] .طلاکاری مسجد, مکروه است; نیز تصویر صورت های دارای روح, مانند انسان و حیوان, کراهت دارد.
- [آیت الله اردبیلی] برخی از اجزاء مردار انسان و حیوان (به غیر از سگ، خوک، و کافر غیر کتابی) که روح ندارند، یعنی اگر آسیبی به آنها برسد ایجاد ناراحتی نمیکند، مثل پشم، مو، کرک، و قسمتی از دندان، پاک میباشند.
- [آیت الله اردبیلی] علاوه بر تأمین مخارج فرزند، تربیت صحیح و اِشراف بر امور وی و آموزش خواندن و نوشتن و شنا و نیز تزویج او پس از بلوغ، از حقوق فرزند بر پدر میباشد.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط واجب هر یک از دو خطبه نماز جمعه باید مشتمل بر حمد و ثنای پروردگار، صلوات بر پیامبر اکرم و آل پیامبر علیهمالسلام ، دعوت مردم به پرهیزکاری و تقوا و نیز خواندن یک سوره کامل باشد و خطبه دوم باید علاوه بر آن مشتمل بر ذکر نام ائمه معصومین علیهمالسلام و طلب آمرزش برای مؤمنان باشد.
- [آیت الله مظاهری] حیوان نجاستخوار و حیوانی که انسان با آن نزدیکی نموده حتّی عرق و شیر و سرگین آنها نجس است و نیز تخم اینگونه پرندگان نجس میباشد، ولی اجزای بی روح آنها مانند پر و مو و پشم پاک است.
- [آیت الله مظاهری] تحقیقات روی حیوان در علم پزشکی یا جراحی و مانند اینها، اگر پیشرفت علم متوقف بر آن باشد اشکال ندارد، ولی تحقیقات روی انسان موقعی جایز است که علاوه بر رضایت او خطر جانی و روحی و جسمی برای او نداشته باشد.
- [آیت الله سیستانی] چرمی که از ممالک غیر اسلامی میآورند ، یا از دست کافر گرفته میشود ، در صورتی که احتمال برود از حیوانی است که به دستور شرع کشته شده ، خرید و فروش آن جایز است ، و همچنین نماز در آن صحیح میباشد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] مسلمانی که منکر خدا یا یگانگی خداوند یا رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله شود مرتدّ میشود و انکار حکم ضروری دین (یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه) با اعتراف به توحید و رسالت سبب ارتداد نیست، هر چند ضروری بودن آن را بداند، ولی در مسأله 1107 اشاره شد که کسی که یکی از ضروریات دین را انکار میکند و شبههای در حق وی نباشد و شک داریم که به دو اصل توحید و رسالت ایمان قلبی دارد، شرعاً کافر بشمار میآید، هر چند ضروری بودن آن حکم را نداند.
- [آیت الله بهجت] اگر انسان کاری کند که زن حامله سقط کند، چنانچه چیزی که سقط شده نطفه باشد، دیهاش بیست مثقال شرعی طلاست، که هر مثقال آن هجده نخود میباشد، و اگر عَلقَه، یعنی خون بسته باشد، چهل مثقال، و اگر مُضغه، یعنی پاره گوشت باشد، شصت مثقال، و اگر دارای استخوان شده باشد، هشتاد مثقال، و اگر گوشت آورده ولی هنوز روح در او دمیده نشده، صد مثقال است، اگرچه افضل و احوط در این صورت دیه کامل است، و اگر روح در او دمیده شده، چنانچه پسر باشد، دیه او هزار مثقال و اگر دختر باشد، دیه او پانصد مثقال شرعی است.
- [آیت الله مظاهری] قرآن شریف و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) مؤمن واقعی را کسی میداند که وفای به عهد کند و خلف وعده نداشته باشد. و خلف وعده اقسامی دارد: الف) تخلّف از عقود و شروطی که در اسلام لازم الوفاست، نظیر بیع و شرا و شروط در ضمن عقد بلکه مطلق شروط، و این قسم تخلّف علاوه بر اینکه حرام است، ضمانآور نیز میباشد، مثلاً اگر خانهای را فروخته باشد و در ضمن عقد شرط کرده باشد که مثلاً یک ماه پس از فروش در آن خانه بنشیند، اگر مشتری تخلّف از آن شرط نمود و خانه را پیش از اتمام یک ماه تصرّف کرد، علاوه بر اینکه کار حرامی انجام داده، تصّرف او نیز غصب و حرام است، و اگر خانه در این مدّت خراب شود یا آسیب ببیند ضامن است، همانگونه که اگر فروشنده از تسلیم خانه پس از اتمام یک ماه خودداری کند، علاوه بر حرمت، ضامن نیز میباشد و باید مشتری را راضی کند. ب) تخلّف از وعدههایی که موجب زیان و ضرر شود، نظیر اینکه وعده بدهد که مثلاً شام به خانه کسی برود و او غذا تهیه ببیند و افرادی را برای احترام او دعوت نموده باشد. این قسم از تخلّف وعده گرچه ضمانآور نیست، ولی علاوه بر اینکه خلاف انسانیّت است، از نظر شرعی نیز حرام است. ج) تخلّف از وعدهای که موجب زیان و ضرر مالی نشود، ولی ضرر آبرویی و نظیر آن داشته باشد، نظیر مثالی که گذشت، در صورتی که تنها ضرر آبرویی داشته باشد نه ضرر مالی، این قسم از تخلّف وعده گرچه ضمان ندارد، ولی حرام است و انسان واقعی از این کارها نمیکند. د) تخلّف از وعدهای که موجب اتلاف عمر میشود، نظیر اینکه وعده کند مثلاً در وقت معیّنی در کلاس درس حاضر شود، ولی تخلّف کند و در آن وقت معیّن نرود و یا اصلًا نرود. این قسم علاوه بر اینکه خلاف انسانیّت است حرام نیز میباشد، ولی برای اینکه وقت دیگران را تضییع نموده ضامن نیست. ه) تخلّف از وعدهای که موجب ضرر مالی یا ضرر آبرویی و یا تضییع عمر نیست، این قسم تخلّف وعده اگرچه حرام نیست و ضمانآور نیز نمیباشد، ولی کاشف از این است که مؤمن واقعی نیست: صفحه 398 (الْمُؤْمِنُ اذا وَعَدَ وَفی)[1] (انسان با ایمان هنگامی که وعده کرد، وفا میکند.) و از نظر کمال نیز نقص دارد و از این جهت مورد ملامت عقلا میباشد.