روایات مختلف و متعددی درباره معراج و حوادثی که پیامبر اسلام(ص) در معراج با آنها مواجه شد وجود دارد. یکی از این روایات، حدیثی است که عذاب‌هایی برای زنان خطاکار ذکر شده است. متن این روایت به شرح ذیل است: امام علی(ع) می‌فرماید: من به همراه فاطمه(س) بر پیامبر(ص) وارد شدیم. دیدیم که آن‌حضرت به شدت گریه می‌کند. به ایشان عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت ای پیامبر خدا! چه چیزی باعث شده است که شما این‌طور گریه کنید؟ پیامبر فرمود: «شبی که به آسمان رفتم، زنانی از امتم را دیدم که دچار عذاب شدیدی شده‌اند. من از دیدن این صحنه به شدّت متأثّر شدم و به همین دلیل به گریه افتادم. زنی را دیدم که با موهایش آویزان شده و مغز سرش می‌جوشد. زنی را دیدم که با زبانش آویزان است و حمیم(آب جوش جهنم) در حلقوم او ریخته می‌شود. زنی را دیدم که به سینه‌هایش آویزان است. زنی را دیدم که گوشت بدنش را می‌خورد و آتش از زیرش شعله‌ور می‌شود. زنی را دیدم که پاهایش به دست‌هایش بسته شده و مارها و عقرب‌ها بر او مسلط شده‌اند. زنی کر و کور و لال دیدم که در صندوقی از آتش قرار دارد و مغزش از بینی‌اش بیرون می‌آید و بدنش از جزام و برص تکه تکه می‌شود. زنی را دیدم که با پاهایش در تنوری از آتش آویزان شده است. زنی را دیدم که گوشت بدنش را از ابتدا و انتها با قیچی آتشین تکه تکه می‌کند. زنی را دیدم که صورت و دستانش می‌سوزد در حالی او مشغول خوردن امعاء و احشاء خود است. زنی را دیدم که سرش، سر خوک بود و بدنش بدن الاغ و بر روی آن هزاران هزار عذاب مختلف قرار داشت. زنی را به شکل سگی دیدم در حالی‌که آتش از معقدش وارد و از دهانش خارج می‌شد و فرشتگان با گرزهایی از آتش بر سر و بدنش می‌زدند». حضرت فاطمه(س) گفت: ای عزیزم و ای نور چشمم! به من بفرمایید که اعمال و سیرت این افراد چه بود که خداوند این عذاب‌ها را برای آنان قرار داد. پیامبر خدا(ص) فرمود: «زنی که با موهایش آویزان شده بود، کسی بود که موهایش را از مردان نامحرم نمی‌پوشاند. زنی که با زبانش آویزان شده بود، کسی است که شوهرش را اذیت می‌کرد. آن زنی که با سینه‌هایش آویزان شده بود، کسی بود که از همسری با شوهرش سر باز می‌زد. آن زنی که با پاهایش آویزان شده بود، زنی بود که بدون اجازه شوهرش از خانه خارج می‌شد. آن زنی که گوشت بدنش را می‌خورد، زنی بود که بدنش را برای مردم زینت می‌کرد. آن کسی که دست‌هایش به پاهایش بسته و مار و عقرب‌ها بر او مسلط شده بود، آن زنی بود که آب وضو و لباسش ناپاک بود و از حیض و جنابت غسل نمی‌کرد و اهل نظافت نبود و نماز را کوچک می‌شمارد. آن کسی که کر و کور و لال شده بود، زنی بود که از راه زنا صاحب فرزند می‌شد و آن‌را به شوهرش نسبت می‌داد. آن زنی که گوشتش را با قیچی تکه می‌کرد، کسی بود که خودش را به مردان عرضه می‌کرد. آن زنی که امعاء و احشاء خود را می‌خورد در حالی‌که صورتش آتش زده می‌شد، اهل قیادت بود (واسطه رابطه نامشروع می‌شد). آن زنی که سرش مانند سر خوک بود و بدنش مانند بدن الاغ، زنی سخن‌چین و کذّاب بود. زنی که به شکل سگ بود و آتش از پشتش وارد و از دهانش خارج می‌شد، زنی غناء خوان و ناله‌گر و حسود بود». پس از آن فرمود: «وای بر زنی که همسرش را خشمگین کند و خوش به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد».[1] سند این روایت که در کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» شیخ صدوق(متوفای 381ق) آورده شده، بدین شرح است: «علی بن عبدالله ورّاق، محمد بن أبی عبدالله کوفی، سهل بن زیاد آدمی، عبدالعظیم بن عبدالله حسنی، محمد بن علی، رضا، موسی بن جعفر، جعفر بن محمد، محمد بن علی، عن أبیه علی بن الحسین، حسین بن علی، أمیر المؤمنین علی بن أبی‌طالب». همان‌طور که ملاحظه می‌شود، قسمت معظم سند این روایت را امامان معصوم(ع) تشکیل می‌دهند. این حدیث از جانب امام جواد(ع) نقل شده که ایشان نیز به ترتیب و با تفصیل، آن‌را از پدران گرامی خود نقل کرده تا امام علی(ع) که آن‌را از پیامبر خدا(ص) نقل فرموده است. طبیعتاً این بخش از سند روایت، نیازی به بررسی ندارد. اما قبل از معصومان(ع) چهار راوی در سند این روایت قرار دارند که به طور کوتاه به بررسی احوال آنان می‌پردازیم. 1. عبدالعظیم بن عبدالله حسنی: او فرزند عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی‌طالب(ع) است.[2] او از اصحاب امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) به شمار می‌رود. علمای رجال در توصیفش گفته‌اند: «عبد، ورع و مَرضیّ».[3] لذا می‌توان او را امامی، شخصیتی جلیل القدر و گرانسنگ و ثقه(مورد اطمینان) دانست. 2. سهل بن زیاد آدمی: او از اصحاب امام هادی(ع) است. بیشتر علمای رجال و فقها او را اهل غلوّ و ضعیف دانسته‌اند،[4] ولی شیخ طوسی، در جایی اور را این‌گونه فردی ثقه معرفی کرده است.[5] اما در کتاب دیگر خود او را ضعیف می‌داند.[6] همچنین افرادی مانند علی بن محمد علان کلینی روایات زیادی از او نقل کرده‌اند. 3. محمد بن ابی عبدالله کوفی: نام کامل او محمد بن جعفر بن محمد بن عون اسدی کوفی است. او ساکن شهر ری بود. او فردی ثقه و صحیح الحدیث بود، ولی از افراد ضعیف نیز روایت نقل کرده است.[7] 4. علی بن عبدالله ورّاق: او از مشایخ صدوق است و شیخ صدوق بر او رضایت و رحمت می‌فرستد؛[8] بنابر این مبنا می‌توان او را شخصی مورد اطمینان دانست. 5. محمد بن علی بن حسین(معروف به شیخ صدوق): نویسنده کتاب عیون اخبار الرضا(ع) است که مورد اطمینان می‌باشد.[9] با توجه به مطالب مطرح شده، و با توجه به این‌که بیشتر یا بلکه همه راویان این حدیث قابل اعتماد هستند، می‌توان محتوای این روایت را پذیرفت و مشکلی ندارد. [1] . ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، محقق: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 10، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق. [2] . نجاشی، رجال نجاشی، ص 247، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1416ق. [3] . ابن داود حلی، رجال ابن داود، سید محمد صادق آل بحرالعلوم، ص 226، نجف، مطبعه حیدریه، 1392ق؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال، ص 130، قم، دار الذخائر، 1411ق. [4] . رجال نجاشی، ص 185؛ موسوی خویی، سید ابو القاسم‌، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج ‌9، ص 355 – 356، قم، دفتر آیت الله خویی، 1409ق. [5] . الشیخ طوسی، رجال طوسی، تحقیق: قیومی اصفهانی، جواد، ص 387، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، 1415ق. [6] . شیخ طوسی، الفهرست، محقق: آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص 80، نجف، المکتبة المرتضویه، چاپ اول، بی‌تا. [7] . رجال طوسی، ص 425. [8] . معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج 13، ص 91؛ حائری مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج ‌5، ص 37، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1416ق. [9] . رجال نجاشی، ص 261؛ ر. ک: مقاله «شیخ صدوق» در پایگاه اسلام‌پدیا .
اعتبار سند حدیث معراج در رابطه با عذاب زنان به چه صورت است؟ آیا این حدیث به صورت قطعی معتبر است؟
روایات مختلف و متعددی درباره معراج و حوادثی که پیامبر اسلام(ص) در معراج با آنها مواجه شد وجود دارد. یکی از این روایات، حدیثی است که عذابهایی برای زنان خطاکار ذکر شده است. متن این روایت به شرح ذیل است:
امام علی(ع) میفرماید: من به همراه فاطمه(س) بر پیامبر(ص) وارد شدیم. دیدیم که آنحضرت به شدت گریه میکند. به ایشان عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت ای پیامبر خدا! چه چیزی باعث شده است که شما اینطور گریه کنید؟
پیامبر فرمود: «شبی که به آسمان رفتم، زنانی از امتم را دیدم که دچار عذاب شدیدی شدهاند. من از دیدن این صحنه به شدّت متأثّر شدم و به همین دلیل به گریه افتادم. زنی را دیدم که با موهایش آویزان شده و مغز سرش میجوشد. زنی را دیدم که با زبانش آویزان است و حمیم(آب جوش جهنم) در حلقوم او ریخته میشود. زنی را دیدم که به سینههایش آویزان است. زنی را دیدم که گوشت بدنش را میخورد و آتش از زیرش شعلهور میشود. زنی را دیدم که پاهایش به دستهایش بسته شده و مارها و عقربها بر او مسلط شدهاند. زنی کر و کور و لال دیدم که در صندوقی از آتش قرار دارد و مغزش از بینیاش بیرون میآید و بدنش از جزام و برص تکه تکه میشود. زنی را دیدم که با پاهایش در تنوری از آتش آویزان شده است. زنی را دیدم که گوشت بدنش را از ابتدا و انتها با قیچی آتشین تکه تکه میکند. زنی را دیدم که صورت و دستانش میسوزد در حالی او مشغول خوردن امعاء و احشاء خود است. زنی را دیدم که سرش، سر خوک بود و بدنش بدن الاغ و بر روی آن هزاران هزار عذاب مختلف قرار داشت. زنی را به شکل سگی دیدم در حالیکه آتش از معقدش وارد و از دهانش خارج میشد و فرشتگان با گرزهایی از آتش بر سر و بدنش میزدند».
حضرت فاطمه(س) گفت: ای عزیزم و ای نور چشمم! به من بفرمایید که اعمال و سیرت این افراد چه بود که خداوند این عذابها را برای آنان قرار داد.
پیامبر خدا(ص) فرمود: «زنی که با موهایش آویزان شده بود، کسی بود که موهایش را از مردان نامحرم نمیپوشاند. زنی که با زبانش آویزان شده بود، کسی است که شوهرش را اذیت میکرد. آن زنی که با سینههایش آویزان شده بود، کسی بود که از همسری با شوهرش سر باز میزد. آن زنی که با پاهایش آویزان شده بود، زنی بود که بدون اجازه شوهرش از خانه خارج میشد. آن زنی که گوشت بدنش را میخورد، زنی بود که بدنش را برای مردم زینت میکرد. آن کسی که دستهایش به پاهایش بسته و مار و عقربها بر او مسلط شده بود، آن زنی بود که آب وضو و لباسش ناپاک بود و از حیض و جنابت غسل نمیکرد و اهل نظافت نبود و نماز را کوچک میشمارد. آن کسی که کر و کور و لال شده بود، زنی بود که از راه زنا صاحب فرزند میشد و آنرا به شوهرش نسبت میداد. آن زنی که گوشتش را با قیچی تکه میکرد، کسی بود که خودش را به مردان عرضه میکرد. آن زنی که امعاء و احشاء خود را میخورد در حالیکه صورتش آتش زده میشد، اهل قیادت بود (واسطه رابطه نامشروع میشد). آن زنی که سرش مانند سر خوک بود و بدنش مانند بدن الاغ، زنی سخنچین و کذّاب بود. زنی که به شکل سگ بود و آتش از پشتش وارد و از دهانش خارج میشد، زنی غناء خوان و نالهگر و حسود بود».
پس از آن فرمود: «وای بر زنی که همسرش را خشمگین کند و خوش به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد».[1]
سند این روایت که در کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» شیخ صدوق(متوفای 381ق) آورده شده، بدین شرح است:
«علی بن عبدالله ورّاق، محمد بن أبی عبدالله کوفی، سهل بن زیاد آدمی، عبدالعظیم بن عبدالله حسنی، محمد بن علی، رضا، موسی بن جعفر، جعفر بن محمد، محمد بن علی، عن أبیه علی بن الحسین، حسین بن علی، أمیر المؤمنین علی بن أبیطالب».
همانطور که ملاحظه میشود، قسمت معظم سند این روایت را امامان معصوم(ع) تشکیل میدهند. این حدیث از جانب امام جواد(ع) نقل شده که ایشان نیز به ترتیب و با تفصیل، آنرا از پدران گرامی خود نقل کرده تا امام علی(ع) که آنرا از پیامبر خدا(ص) نقل فرموده است. طبیعتاً این بخش از سند روایت، نیازی به بررسی ندارد.
اما قبل از معصومان(ع) چهار راوی در سند این روایت قرار دارند که به طور کوتاه به بررسی احوال آنان میپردازیم.
1. عبدالعظیم بن عبدالله حسنی: او فرزند عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع) است.[2] او از اصحاب امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) به شمار میرود. علمای رجال در توصیفش گفتهاند: «عبد، ورع و مَرضیّ».[3] لذا میتوان او را امامی، شخصیتی جلیل القدر و گرانسنگ و ثقه(مورد اطمینان) دانست.
2. سهل بن زیاد آدمی: او از اصحاب امام هادی(ع) است. بیشتر علمای رجال و فقها او را اهل غلوّ و ضعیف دانستهاند،[4] ولی شیخ طوسی، در جایی اور را اینگونه فردی ثقه معرفی کرده است.[5] اما در کتاب دیگر خود او را ضعیف میداند.[6] همچنین افرادی مانند علی بن محمد علان کلینی روایات زیادی از او نقل کردهاند.
3. محمد بن ابی عبدالله کوفی: نام کامل او محمد بن جعفر بن محمد بن عون اسدی کوفی است. او ساکن شهر ری بود. او فردی ثقه و صحیح الحدیث بود، ولی از افراد ضعیف نیز روایت نقل کرده است.[7]
4. علی بن عبدالله ورّاق: او از مشایخ صدوق است و شیخ صدوق بر او رضایت و رحمت میفرستد؛[8] بنابر این مبنا میتوان او را شخصی مورد اطمینان دانست.
5. محمد بن علی بن حسین(معروف به شیخ صدوق): نویسنده کتاب عیون اخبار الرضا(ع) است که مورد اطمینان میباشد.[9]
با توجه به مطالب مطرح شده، و با توجه به اینکه بیشتر یا بلکه همه راویان این حدیث قابل اعتماد هستند، میتوان محتوای این روایت را پذیرفت و مشکلی ندارد. [1] . ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، محقق: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 10، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق. [2] . نجاشی، رجال نجاشی، ص 247، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1416ق. [3] . ابن داود حلی، رجال ابن داود، سید محمد صادق آل بحرالعلوم، ص 226، نجف، مطبعه حیدریه، 1392ق؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال، ص 130، قم، دار الذخائر، 1411ق. [4] . رجال نجاشی، ص 185؛ موسوی خویی، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج 9، ص 355 – 356، قم، دفتر آیت الله خویی، 1409ق. [5] . الشیخ طوسی، رجال طوسی، تحقیق: قیومی اصفهانی، جواد، ص 387، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، 1415ق. [6] . شیخ طوسی، الفهرست، محقق: آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص 80، نجف، المکتبة المرتضویه، چاپ اول، بیتا. [7] . رجال طوسی، ص 425. [8] . معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج 13، ص 91؛ حائری مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج 5، ص 37، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1416ق. [9] . رجال نجاشی، ص 261؛ ر. ک: مقاله «شیخ صدوق» در پایگاه اسلامپدیا .
- [سایر] آیا در شب معراج پیامبر(ص) که زنان را در حال عذاب عریان میدیده بر آنها محرم بود؟
- [سایر] آیا حدیث معراج بیانگر این است که زنان قابلیت بیشتری برای گناه کردن دارند؟ و آیا این حدیث مخالف قرآن نیست؟
- [سایر] با این که هنوز قیامت نشده است چگونه پیامبراکرم(ص) در معراج عذاب افراد رامشاهده فرمودند؟
- [سایر] می خواستم از اعتبار یا عدم اعتبار این عبارت (خدا هیچ دردی را بدون درمان نیافریده است) که منسوب به حضرت رسول اکرم (ص) است، اطلاعاتی کسب کنم. متن کامل این روایت چیست؟ آیا احادیث معتبر دیگری با مضمونی مرتبط وجود دارد یا نه؟
- [سایر] آیا جمله (الصلاة معراج المؤمن) حدیث است؟ معراج به چه معنا است و چگونه مؤمن میتواند به این مقام برسد؟
- [سایر] آیا روایت «عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم» سند معتبر دارد؟ منظور از این که عقول زنان در زیبایی شان است چیست؟
- [سایر] روایت انقطاع وحی به پیامبر اکرم(ص) به سبب نگفتن إن شاء الله توسط ایشان تا چه اندازه معتبر است و آیا در صورت اعتبار با عصمت آنحضرت منافاتی ندارد؟
- [سایر] در رابطه با عذاب قبر توضیح دهید؟
- [سایر] منظور از «معراج» پیامبراکرم(ص) چیست و در قرآن و حدیث، چگونه به مسأله معراج پیامبر پرداخته شده است؟
- [سایر] سلام ببخشید چند تا حدیث معتبر درباره ولایت فقیه و چند تا حدیث معتبر درباره ولایت مطلقه فقیه برام بفرستید
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر شک کنند بچه به مقداری که علّت محرم شدن است، شیر خورده یا نه و هیچ یک از راههایی که در مسأله قبل گفته شد نبود، رابطه رضاعی ثابت نمیشود، اگر چه گمان داشته باشند که به مقدار معتبر شیر خورده است؛ ولی بهتر آن است که احتیاط کنند.
- [آیت الله اردبیلی] (غَصْب) آن است که انسان از روی ظلم بر مال یا حقّ کسی مسلّط شود. غصب از گناهان بزرگ است و غاصب در قیامت به عذاب سخت گرفتار میشود. از حضرت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده است که: (هر کس یک وجب زمین از دیگری را غصب کند، در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او میاندازند.)(1)
- [آیت الله وحید خراسانی] غصب ان است که انسان از روی ظلم بر مال یا حق کسی مسلط شود و این یکی از گناهان بزرگ است که اگر کسی انجام دهد در قیامت به عذاب سخت گرفتار می شود از حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت شده است که هرکس یک وجب زمین از دیگری غصب کند در قیامت ان زمین را از هفت طبقه ان مثل طوق به گردن او می اندازند
- [امام خمینی] احکام غَصب- غصب آن است که انسان از روی ظلم، بر مال یا حق کسی مسلط شود و این یکی از گناهان بزرگ است، که اگر کسی انجام دهد، در قیامت به عذاب سخت گرفتار میشود. از حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که هر کس یک وجب زمین از دیگری غصب کند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او میاندازند.
- [آیت الله سیستانی] صحت طلاق، از نظر فقه امامیه، شرایطی دارد که از نظر دیگر مذاهب اسلامی، هیچیک یا برخی از آنها در صحت طلاق معتبر نیست، لذا اگر شخص غیر امامی زن خود را به گونهای طلاق دهد که از نظر مذهبش صحیح و از نظر مذهب ما فاسد است، برای پیرو مذهب امامیه بنا به الزام طرف طبق احکام مذهبش جایز است که پس از انقضای عدّه آن زن در صورتی که از کسانی باشد که طبق مذهبشان عدّه دارد با او ازدواج کند. همچنین در صورتی که زن مطلقه از امامیه باشد، میتواند با دیگری، ازدواج نماید. برخی شرایط صحت طلاق از نظر امامیه، که از نظر دیگر مذاهب هیچیک، یا برخی از آنها معتبر نیست، عبارتند از: 1 طلاق در پاکی زن که در آن نزدیکی صورت نگرفته باشد. 2 طلاق قطعی باشد و بر چیزی معلّق نباشد. 3 طلاق با گفتار باشد، نه نوشتار. 4 طلاق از سر اختیار باشد، نه اجباری. 5 طلاق، با حضور دو شاهد عادل باشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] به دست آوردن فتوی یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند. سوم: شنیدن از کسی که انسان به گفته او اطمینان دارد. چهارم: دیدن در رساله مجتهد در صورتی که انسان بدرستی آن رساله اطمینان داشته باشد و در صورتی که نقل شخص معتبر با نوشته رساله معتبره مخالفت کند و اشتباه در یکی معلوم نگردد؛ شخص باید تا روشن شدن فتوای مجتهد عمل به احتیاط کند و اگر ناقل نقل خود را نسبت به رساله بدهد که در آن رساله خلاف نقل مذکور است نقل او اعتبار ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] لازم نیست صیغه وقف را به عربی بخوانند بلکه اگر مثلا بگوید خانه خود را وقف کردم کفایت می کند و همچنین انشاء وقف به عمل نیز محقق می شود مثل این که حصیری را به قصد وقف بودن در مسجد بیندازد و یا جایی را به قصد مسجد بودن بسازد و در موقوفات عامه مثل مسجد و مدرسه یا چیزی را که بر فقراء یا سادات و امثال اینها وقف نمایند قبول کردن کسی در صحت وقف معتبر نیست بلکه در اوقاف خاصه هم مثل وقف بر اولاد اقوی عدم اعتبار قبول است هرچند قبول احوط است
- [آیت الله وحید خراسانی] قرض دادن به مسلمان مخصوصا به مومنین از کارهای مستحب است و در قران مجید به ان امر شده و قرض دادن به مومن قرض دادن به خدا شمرده شده و وعده مغفرت به قرض دهنده داده شده و در اخبار راجع به ان سفارش شده است و از پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت شده که کسی که به برادر مسلمان خود قرض بدهد برای او به هر درهمی که قرض داده به وزن کوه احد از کوههای رضوی و طور سیناء حسنات است و اگر با او در طلب قرض مدارا کند بر صراط مانند برق بدون حساب و عذاب می گذرد و کسی که برادر مسلمان به او شکایت کند و قرض ندهد خداوندعزوجل بهشت را بر او حرام می کند و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که اگر قرض بدهم برای من محبوب تر است از ان که به مانند ان صدقه بدهم
- [آیت الله اردبیلی] (بیمه) قراردادی است بین بیمه شونده (بیمه گزار) و مؤسسه یا شرکت یا شخصی که بیمه را میپذیرد (بیمهگر) که به موجب آن یک طرف تعهّد میکند در ازاء پرداخت وجه یا وجوهی از طرف دیگر، در صورت وقوع حادثه، خسارت وارده بر او را جبران کند و یا وجه معیّنی بپردازد. متعهّد را (بیمهگر)، طرف تعهّد را (بیمه گزار)، وجهی را که بیمهگزار به بیمهگر میپردازد (حقّ بیمه) و آنچه را که بیمه میشود (موضوع بیمه) میگویند و این عقد مثل سایر عقود محتاج به رضایت طرفین است و شرایطی که در عقد و طرفین آن در سایر عقود معتبرند، در این عقد نیز معتبر میباشند و میتوان این عقد را با هر لغت و زبانی منعقد کرد و تعهدات طرفین قرارداد بیمه به اعتبار انواع و اقسام بیمه متفاوت است.
- [آیت الله خوئی] هر گاه نماز جمعهای که دارای شرائط است بر پا شود، بنابر احتیاط حضورش واجب است. و در وجوب حضور چند چیز معتبر است: (اول)- آنکه مکلف مرد باشد، و حضور جمعه بر زنان واجب نیست. (دوم)- آزادی، پس حضور در نماز جمعه بر بندگان (برده) واجب نیست. (سوم)- حاضر بودن، پس بر مسافر واجب نیست و در مسافر فرقی نیست که تکلیف او در نماز قصر باشد و یا تمام مثل مسافری که قصد اقامه نموده باشد. (چهارم) سلامت از بیماری و کوری، پس بر بیمار و کور واجب نیست. (پنجم)- پیر نبودن، پس بر پیرمردان واجب نیست. (ششم)- آنکه بین جای شخص و جائی که نماز جمعه برگزار میشود بیش از دو فرسخ فاصله نباشد و بر کسی که سر دو فرسخی است حضور واجب است و هم چنین بر کسی که حضور جمعه بر او دشوار باشد حضور واجب نیست، بلکه بعید نیست که اگر باران باشد حضور واجب نشود هر چند حرج و مشقتی نداشته باشد.