این جمله در برخی از کتاب‌های تفسیری و عرفانی شیعه و سنی به عنوان حدیثی –البته بدون سند- از پیامبر اکرم(ص)[1] و در برخی از کتاب‌ها به عنوان کلامی حکیمانه[2] نقل شده است. اصل کلمه «معراج» از مادّه «عرج» به معنای نهایت بالا رفتن است پس صعود به عالی مرتبه را «عروج» می‌گویند.[3] در قرآن اگر چه واژه معراج استفاده نشده، اما از واژه معارج استفاده شده است: «وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَة لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ»؛[4] اگر [تمکّن کفّار از مواهب مادی] سبب نمی‌شد که همه مردم امت واحد [گمراهی] شوند، ما برای کسانی که به [خداوند] رحمان کافر می‌شدند خانه‌هایی قرار می‌دادیم با سقف‌هایی از نقره و نردبان‌هایی که از آن بالا روند. «معارج»؛ یا جمع «معرج» و اسم مکان و یا جمع «معراج» اسم آلت است؛ یعنی وسیله عروج و بالارفتن است. در آیه دیگر خداوند به «ذِی الْمَعارِجِ‏»؛[5] یعنی دارنده پایگاه‌های بلند، متصف شده است که اشاره به جایگاه والا و کبریایی خداوند دارد و مقصود از اتصاف خداوند به این صفت عذاب کردن بندگان از ناحیه خداوند نیست و خدا چنین اراده‌ای به بندگان نکرده است؛ بلکه خداوند خواسته است که بندگانش را به این مقامات برساند، چنان‌که در ادامه همین آیه می‌فرماید: «تَعْرُجُ الْمَلَئکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فیِ یَوْمٍ کاَنَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ»؛[6] فرشتگان و روح، در روزی که اندازه آن پنجاه هزار سال است به سوی او فرا می‌روند.[7] از آن‌جا که نماز سبب تعالی روح مؤمن و رسیدن به درجات بالای معنوی است، از آن به معراج تعبیر شده است. نماز، وسیله عروج مؤمن به سوی خدا است، با نماز روح و ضمیر و قلب مؤمن پرواز می‌کند. همانا انسان زمانی که قلبش به خداوند متصل شد روحش برای قبول اخلاق والا که از ما خواسته شده در زندگی به آن برسیم باز شده و آمادگی پیدا می‌نماید و زمانی که سینه‌اش گشاده گشت و در این محیط وسیع زندگی کرد همتش در خواسته‌های پست فروکش کرده و در این زمان، نفسش هرگز به سراغ خواسته‌های نفسانی که مردم به آن در زندگی دنیایی عادت کرده توجهی ندارد. [1] . رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت‏، علی اصغر، ج ‏2، ص 676، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش؛ عطار، محمد بن ابراهیم، ‏تذکرة الأولیاء، ص 222، دمشق، دار المکتبی‏، چاپ اول، بی‌تا؛ آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، تحقیق، موسوی تبریزی، سید محسن، ج ‏6، ص 250، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ سوم، 1422ق؛ قمی نیشابوری، نظام الدین حسن بن محمد، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، محقق، عمیرات، شیخ زکریا، ج 1، ص 114، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1416ق؛ نخجوانی، نعمت الله بن محمود، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، ص 19، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، 1999م. [2] . مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علی‌پناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج ‏2، ص 6، ‌قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق. [3] . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 76، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش. [4] . زخرف، 33. [5] . معارج، 3. [6] . معارج، 4. [7] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 77.
آیا جمله (الصلاة معراج المؤمن) حدیث است؟ معراج به چه معنا است و چگونه مؤمن میتواند به این مقام برسد؟
این جمله در برخی از کتابهای تفسیری و عرفانی شیعه و سنی به عنوان حدیثی –البته بدون سند- از پیامبر اکرم(ص)[1] و در برخی از کتابها به عنوان کلامی حکیمانه[2] نقل شده است.
اصل کلمه «معراج» از مادّه «عرج» به معنای نهایت بالا رفتن است پس صعود به عالی مرتبه را «عروج» میگویند.[3]
در قرآن اگر چه واژه معراج استفاده نشده، اما از واژه معارج استفاده شده است: «وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَة لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ»؛[4] اگر [تمکّن کفّار از مواهب مادی] سبب نمیشد که همه مردم امت واحد [گمراهی] شوند، ما برای کسانی که به [خداوند] رحمان کافر میشدند خانههایی قرار میدادیم با سقفهایی از نقره و نردبانهایی که از آن بالا روند.
«معارج»؛ یا جمع «معرج» و اسم مکان و یا جمع «معراج» اسم آلت است؛ یعنی وسیله عروج و بالارفتن است. در آیه دیگر خداوند به «ذِی الْمَعارِجِ»؛[5] یعنی دارنده پایگاههای بلند، متصف شده است که اشاره به جایگاه والا و کبریایی خداوند دارد و مقصود از اتصاف خداوند به این صفت عذاب کردن بندگان از ناحیه خداوند نیست و خدا چنین ارادهای به بندگان نکرده است؛ بلکه خداوند خواسته است که بندگانش را به این مقامات برساند، چنانکه در ادامه همین آیه میفرماید: «تَعْرُجُ الْمَلَئکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فیِ یَوْمٍ کاَنَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ»؛[6] فرشتگان و روح، در روزی که اندازه آن پنجاه هزار سال است به سوی او فرا میروند.[7]
از آنجا که نماز سبب تعالی روح مؤمن و رسیدن به درجات بالای معنوی است، از آن به معراج تعبیر شده است. نماز، وسیله عروج مؤمن به سوی خدا است، با نماز روح و ضمیر و قلب مؤمن پرواز میکند. همانا انسان زمانی که قلبش به خداوند متصل شد روحش برای قبول اخلاق والا که از ما خواسته شده در زندگی به آن برسیم باز شده و آمادگی پیدا مینماید و زمانی که سینهاش گشاده گشت و در این محیط وسیع زندگی کرد همتش در خواستههای پست فروکش کرده و در این زمان، نفسش هرگز به سراغ خواستههای نفسانی که مردم به آن در زندگی دنیایی عادت کرده توجهی ندارد. [1] . رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 2، ص 676، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش؛ عطار، محمد بن ابراهیم، تذکرة الأولیاء، ص 222، دمشق، دار المکتبی، چاپ اول، بیتا؛ آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، تحقیق، موسوی تبریزی، سید محسن، ج 6، ص 250، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ سوم، 1422ق؛ قمی نیشابوری، نظام الدین حسن بن محمد، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، محقق، عمیرات، شیخ زکریا، ج 1، ص 114، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1416ق؛ نخجوانی، نعمت الله بن محمود، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، ص 19، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، 1999م. [2] . مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 2، ص 6، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق. [3] . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 76، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش. [4] . زخرف، 33. [5] . معارج، 3. [6] . معارج، 4. [7] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 77.
- [سایر] آیا زن میتواند به مقام مرجعیت برسد؟
- [سایر] معنای این روایت و شرح و توضیح آن چیست؟ (عن أبی حمزة قال: سمعت أبا جعفر(ع) یقول: إن الله عزّ وجلّ أخذ میثاق المؤمن علی بلایا أربع (الاولی) أیسرها علیه: مؤمن مثله یحسده و الثانیة: منافق یقفو أثره و الثالثة شیطان یعرض له یفتنه و یضله و الرابعة: کافر بالذی آمن به یری جهاده جهادا فما بقاء المؤمن بعد هذا).
- [سایر] در قرآن کریم و احادیث هنگامی که اسم موصول استفاده میشود، در قالب یک جمله ترجمه شده و جمله صله تخصیص میکند یا ویژگی صاحبان جمله قبل را بیان میکند؛ مثلاً در عبارت (قد افلح المومنون الذین هم فی الصلاه خاشعون)؛ یعنی: 1. مؤمنانی که در نمازهایشان خاشع هستند، رستگار شدند. 2. مؤمنان رستگار شدند. ویژگی مؤمنان این است که در نمازهایشان خاشع هستند، حال کدامیک مقصود است؟ یا مثلاً عبارت (و یبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات)، همچنین اگر کلمه (مؤمن) یا امثال آن نکره باشد چطور؟ یعنی کسانی که این ویژگیها را ندارند مؤمن نیستند؟
- [سایر] چگونه انسان میتواند به مقام خلیفة اللّهی برسد؟
- [سایر] مقام محمود که در زیارت عاشورا و سوره اسراء آیه 79 آمده به چه معناست ؟
- [سایر] اعتبار سند حدیث معراج در رابطه با عذاب زنان به چه صورت است؟ آیا این حدیث به صورت قطعی معتبر است؟
- [سایر] منظور از «معراج» پیامبراکرم(ص) چیست و در قرآن و حدیث، چگونه به مسأله معراج پیامبر پرداخته شده است؟
- [سایر] منظور از مقام محمود که در سوره اسراء، آیه 79 و همچنین زیارت عاشورا آمده، به چه معناست؟
- [سایر] منظور از مقام محمود که در سوره اسراء، آیه 79 و همچنین زیارت عاشورا آمده، به چه معناست؟
- [سایر] آیا جمله «و عرجت بروحه إلی سمائک» در دعای ندبه مخالف با معراج جسمانی است؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اذان هیجده جمله است: اللّه اکبر چهار مرتبه؛ اشهد ان لا اله الا اللّه؛ اشهد ان محمدا رسول اللّه؛ حی علی الصلاه؛ حی علی الفلاح؛ حی علی خیر العمل؛ اللّه اکبر؛ لا اله الا اللّه هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه اللّه اکبر از اول اذان و یک مرتبه لااله الا اللّه از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود.
- [آیت الله سیستانی] اذان هیجده جمله است : (اللّه اکبر) چهار مرتبه ، (أَشْهَدُ أن لا إِلَه إِلاّ اللّهُ) ، (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) ، (حَیَّ عَلَی الصَلاةِ) ، (حَیَّ عَلی الفَلاحِ) ، (حَیَّ عَلی خَیْرُ الْعَمَل) ، (اَللّهُ أَکْبَرُ) ، (لا الهَ إلاَّ اللّهُ) هر یک دو مرتبه . و اقامه هفده جمله است ، یعنی دو مرتبه (اَللّهُ أَکْبَرُ) از اول اذان ، و یک مرتبه (لا إِلهَ إلاَّ اللّهُ) از آخر آن کم میشود ، و بعد از گفتن (حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قَامَتِ الصَّلاَةُ) اضافه نمود .
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.