محمّد بن علی شلمغانی، از اهالی روستای شلمغان از توابع واسط عراق بود. از ابتدای زندگی او، آگاهی چندانی در دست نیست. شهرت او، به دوران پس از نیابت حسین بن روح، مربوط است. اوّلین ملاقات حسین بن روح با شیعیان پس از آغاز نیابت خاص، در منزل شلمغانی صورت گرفت. شلمغانی، پس از آن هم به عنوان نماینده و واسطه حسین بن روح، نایب سوم امام مهدی(عج) با مردم ملاقات می‌کرد و درخواست‌های آنها را می‌گرفت و جواب امام(ع) را بدانان تحویل می‌داد. به عبارت دیگر؛ او نماینده امام مهدی(عج) محسوب نمی‌شد؛ بلکه دست‌یار حسین بن روح، محسوب می‌شد و برخی کارها را انجام می‌داد. امّ کلثوم، دختر نایب دوم، می‌گوید: «شلمغانی نزد بنی بسطام جایگاه و اعتباری ویژه داشت؛ زیرا حسین بن روح - که خدای از او راضی باشد- او را در میان مردم بزرگ داشته و به او جایگاه و آبرو بخشیده بود».[1] موقعیّت علمی شلمغانی‏ موقعیّت علمی شلمغانی، در کتاب‌های غیبت‌نگاری مورد اشاره قرار گرفته است. در کتاب الغیبة طوسی آمده است: «آن‌گاه که لعن شلمغانی صادر شد، از حسین بن روح درباره کتاب‌های او پرسش شد که با آنها چگونه مواجه شویم در حالی که خانه‌های ما از کتاب‌های او انباشته است؟!».[2] این سؤال مردم، نشانگر شهرت علمی شلمغانی و نگاشته‌های او است. شهرت شلمغانی در دوره پیش از انحراف و حتّی پیش از همکاری با حسین بن روح، به جهت نگاشته‌های حدیثی و غیر حدیثی وی بوده است. نجاشی، کتاب‌های فراوانی برای او برشمرده که نشانگر ذوق و سلیقه وی در نگارش و ارائه نظریات خویش است. معروفیّت کتاب «التکلیف» -که با عبارت «و بیوتنا منها ملأ» توصیف شده است-، نمونه روشن فعالیت‌های شلمغانی در دوران اوّلیه عمر خویش است. نجاشی نیز کتاب‌های متعددی برای او بر شمرده است،[3] اما در هیچ مصدری، کتاب «التأدیب» را به حسین بن روح نسبت نداده‌اند. نجاشی در کتاب خود تألیفی به این نام را به دو نفر: احمد بن عبدالله بن مهران[4] و علی بن محمد بن شیره[5] نسبت می‌دهد. بله، تنها در کتاب غیبت شیخ طوسی چنین آمده است: «جناب حسین بن روح، برای ارزیابی کتاب التأدیب، آن‌را نزد گروهی از فقها در قم فرستاد تا پس از بررسی نظر دهند که چیزی از محتوای آن با نظر آنان، مخالفت دارد یا نه و آنان، همه کتاب، جز یک مسئله آن‌را تأیید کردند».[6] همان‌طور که در متن عربی این نقل آمده است، بیان نشده که کتاب التأدیب اثر حسین بن روح است، اگر چه برخی این کتاب را به وی نسبت داده‌اند،[7] ولی با توجه به جایگاه حسین بن روح و موقعیت او در بین شیعیان بسیار طبیعی است که برخی از تألیفات دیگران را جهت اطمینان به محتوای آن بر عده‌ای از علمای شیعه عرضه کرده و از نظر آنان آگاه شود. حتی این‌گونه نظر خواهی‌ها با توجه مهارت محدّثان قم در تشخیص احادیث صحیح از غیر آن در کتاب شلمغانی هم انجام گرفت. شیخ طوسی که کتاب «التکلیف» شلمغانی را با واسطه از شیخ صدوق و او از پدرش نقل کرده است، چنین گفته که یک حدیث از مجموعه احادیث کتاب «التکلیف» [ظاهراً] توسط پدر شیخ صدوق استثناء شده و مورد قبول واقع نشده است، لذا بعد از این همه علما آن یک روایت را استثناء کردند.[8] بنابراین، در مرحله اول؛ انتساب این کتاب به حسین بن روح انتساب بجایی نیست. در مرحله بعد؛ همان‌طور که بیان شد، چنین کتابی را نیز به شلمغانی نسبت نداده‌اند. نجاشی با این‌که بیش از ده کتاب برای شلمغانی شمرده است از چنین کتابی نام نمی‌برد. البته، شیخ طوسی در «کتاب الغیبة» خود از ارسال کتاب «التأدیب» توسط حسین بن روح به قم خبر داده و در کتاب فهرست خود از نظر علمای قم درباره کتاب «التکلیف» وی خبر می‌دهد و چه بسا این موضوع منجر شده که عده‌ای کتاب «التأدیب» را همان کتاب «التکلیف»؛ اثر شلمغانی بدانند که در این صورت چنین نسبتی صحیح نیست. [1] . طوسی،‌ محمد بن الحسن، الغیبة، ص 403، قم، دارالمعارف الاسلامیه، 1411ق. [2] . همان، ص 389. [3] . نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 378، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش. [4] . همان، ص 91. [5] . همان، ص 256. [6] . «أَنْفَذَ الشَّیْخُ الْحُسَیْنُ بْنُ رَوْحٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ کِتَابَ التَّأْدِیبِ إِلَی قُمَّ وَ کَتَبَ إِلَی جَمَاعَةِ الْفُقَهَاءِ بِهَا وَ قَالَ لَهُمْ انْظُرُوا فِی هَذَا الْکِتَابِ وَ انْظُرُوا فِیهِ شَیْ‏ءٌ یُخَالِفُکُمْ». کتاب الغیبة، ص 390. [7] . طباطبایی، سیدمحمد کاظم، تاریخ حدیث شیعه، ج 2، ص 75، قم، دار الحدیث، 1390ش. [8] . شیخ طوسی، الفهرست، محقق و مصحح: آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص 44، نجف، المکتبة المرتضویه، چاپ اول، بی‌تا.
محمّد بن علی شلمغانی، از اهالی روستای شلمغان از توابع واسط عراق بود.
از ابتدای زندگی او، آگاهی چندانی در دست نیست. شهرت او، به دوران پس از نیابت حسین بن روح، مربوط است.
اوّلین ملاقات حسین بن روح با شیعیان پس از آغاز نیابت خاص، در منزل شلمغانی صورت گرفت. شلمغانی، پس از آن هم به عنوان نماینده و واسطه حسین بن روح، نایب سوم امام مهدی(عج) با مردم ملاقات میکرد و درخواستهای آنها را میگرفت و جواب امام(ع) را بدانان تحویل میداد. به عبارت دیگر؛ او نماینده امام مهدی(عج) محسوب نمیشد؛ بلکه دستیار حسین بن روح، محسوب میشد و برخی کارها را انجام میداد.
امّ کلثوم، دختر نایب دوم، میگوید: «شلمغانی نزد بنی بسطام جایگاه و اعتباری ویژه داشت؛ زیرا حسین بن روح - که خدای از او راضی باشد- او را در میان مردم بزرگ داشته و به او جایگاه و آبرو بخشیده بود».[1]
موقعیّت علمی شلمغانی
موقعیّت علمی شلمغانی، در کتابهای غیبتنگاری مورد اشاره قرار گرفته است. در کتاب الغیبة طوسی آمده است: «آنگاه که لعن شلمغانی صادر شد، از حسین بن روح درباره کتابهای او پرسش شد که با آنها چگونه مواجه شویم در حالی که خانههای ما از کتابهای او انباشته است؟!».[2]
این سؤال مردم، نشانگر شهرت علمی شلمغانی و نگاشتههای او است. شهرت شلمغانی در دوره پیش از انحراف و حتّی پیش از همکاری با حسین بن روح، به جهت نگاشتههای حدیثی و غیر حدیثی وی بوده است. نجاشی، کتابهای فراوانی برای او برشمرده که نشانگر ذوق و سلیقه وی در نگارش و ارائه نظریات خویش است. معروفیّت کتاب «التکلیف» -که با عبارت «و بیوتنا منها ملأ» توصیف شده است-، نمونه روشن فعالیتهای شلمغانی در دوران اوّلیه عمر خویش است.
نجاشی نیز کتابهای متعددی برای او بر شمرده است،[3] اما در هیچ مصدری، کتاب «التأدیب» را به حسین بن روح نسبت ندادهاند. نجاشی در کتاب خود تألیفی به این نام را به دو نفر: احمد بن عبدالله بن مهران[4] و علی بن محمد بن شیره[5] نسبت میدهد.
بله، تنها در کتاب غیبت شیخ طوسی چنین آمده است: «جناب حسین بن روح، برای ارزیابی کتاب التأدیب، آنرا نزد گروهی از فقها در قم فرستاد تا پس از بررسی نظر دهند که چیزی از محتوای آن با نظر آنان، مخالفت دارد یا نه و آنان، همه کتاب، جز یک مسئله آنرا تأیید کردند».[6] همانطور که در متن عربی این نقل آمده است، بیان نشده که کتاب التأدیب اثر حسین بن روح است، اگر چه برخی این کتاب را به وی نسبت دادهاند،[7] ولی با توجه به جایگاه حسین بن روح و موقعیت او در بین شیعیان بسیار طبیعی است که برخی از تألیفات دیگران را جهت اطمینان به محتوای آن بر عدهای از علمای شیعه عرضه کرده و از نظر آنان آگاه شود. حتی اینگونه نظر خواهیها با توجه مهارت محدّثان قم در تشخیص احادیث صحیح از غیر آن در کتاب شلمغانی هم انجام گرفت. شیخ طوسی که کتاب «التکلیف» شلمغانی را با واسطه از شیخ صدوق و او از پدرش نقل کرده است، چنین گفته که یک حدیث از مجموعه احادیث کتاب «التکلیف» [ظاهراً] توسط پدر شیخ صدوق استثناء شده و مورد قبول واقع نشده است، لذا بعد از این همه علما آن یک روایت را استثناء کردند.[8]
بنابراین، در مرحله اول؛ انتساب این کتاب به حسین بن روح انتساب بجایی نیست. در مرحله بعد؛ همانطور که بیان شد، چنین کتابی را نیز به شلمغانی نسبت ندادهاند. نجاشی با اینکه بیش از ده کتاب برای شلمغانی شمرده است از چنین کتابی نام نمیبرد. البته، شیخ طوسی در «کتاب الغیبة» خود از ارسال کتاب «التأدیب» توسط حسین بن روح به قم خبر داده و در کتاب فهرست خود از نظر علمای قم درباره کتاب «التکلیف» وی خبر میدهد و چه بسا این موضوع منجر شده که عدهای کتاب «التأدیب» را همان کتاب «التکلیف»؛ اثر شلمغانی بدانند که در این صورت چنین نسبتی صحیح نیست. [1] . طوسی، محمد بن الحسن، الغیبة، ص 403، قم، دارالمعارف الاسلامیه، 1411ق. [2] . همان، ص 389. [3] . نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 378، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش. [4] . همان، ص 91. [5] . همان، ص 256. [6] . «أَنْفَذَ الشَّیْخُ الْحُسَیْنُ بْنُ رَوْحٍ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ کِتَابَ التَّأْدِیبِ إِلَی قُمَّ وَ کَتَبَ إِلَی جَمَاعَةِ الْفُقَهَاءِ بِهَا وَ قَالَ لَهُمْ انْظُرُوا فِی هَذَا الْکِتَابِ وَ انْظُرُوا فِیهِ شَیْءٌ یُخَالِفُکُمْ». کتاب الغیبة، ص 390. [7] . طباطبایی، سیدمحمد کاظم، تاریخ حدیث شیعه، ج 2، ص 75، قم، دار الحدیث، 1390ش. [8] . شیخ طوسی، الفهرست، محقق و مصحح: آل بحر العلوم، سید محمد صادق، ص 44، نجف، المکتبة المرتضویه، چاپ اول، بیتا.
- [سایر] چرا حسین بن روح کتاب (التأدیب) خود را به قم فرستاد تا علمای قم تصحیح نمایند؟ چرا به امام زمان(ع) عرضه نکرد؟
- [سایر] چرا کلینی(ره) با توجه به اینکه کتابش کافی را در زمان نائب سوم امام زمان (عج) نوشت آن کتاب را به امام (ع) عرضه ننمود؟
- [سایر] آیا ازدواجهای متعدد حضرت سکینه بخصوص با مصعب بن زبیر صحت دارد؟
- [سایر] آیا صحت دارد که امام حسین علیه السلام خون علی اصغر علیه السلام را به سوی دشمنان پرتاب کرده است؟
- [سایر] ابن غضائری کیست؟ آیا کتاب رجالی (الضعفاء) نزد علمای شیعه معتبر است؟
- [سایر] آیا طلب آب از دشمن توسّط امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا برای حضرت علی اصغر (علیه السلام) صحّت دارد؟
- [سایر] 1. آیا آنچه در رابطه با ارینب همسر عبدالله بن سلام و خواستگاری توأمان یزید بن معاویه و امام حسین (ع) از ارینب نقل می شود صحت دارد؟ 2. در صورت صحت آن لطفاً جزئیات آن را بیان فرمایید. 3. به نظر جناب عالی هدف امام حسین (ع) از ورود به این موضوع چه بوده است؟ 4. آیا آن گونه که نقل می شود یکی از علل رخداد حادثه خونین کربلا کینه یزید از امام (ع) در ماجرای ارینب بوده است؟ اگر لطف بفرمایید و در این موضوع کتاب های فارسی برای مطالعه بیشتر هم معرفی فرمایید ممنون می شوم.
- [سایر] آیا داستان (ارینب) و اینکه یزید عاشق وی بود، ولی او با امام حسین(ع) ازدواج کرد، صحت دارد؟
- [سایر] میگویند شمر و امام حسین(ع) در کودکی با همبازی میکردند و خانه آنها در یک محل بود! آیا صحیح است؟
- [سایر] مسیحیها میگویند مسعودی در مروج الذهب نوشته است: علی علیه السلام در جنگ صفین در یک شبانهروز 525 نفر کشت آیا این، سخن دروغ است؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان نداند معاملهای که انجام داده صحیح است یا باطل، نمیتواند در مالی که گرفته تصرّف نماید؛ ولی چنانچه در هنگام معامله، احکام آن را میدانسته و بعد از معامله در صحّت آن شک کرده، تصرّف او در آن مال اشکال ندارد و =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، کتاب التجارة، باب 1 از (أبواب مقدّماتها)،ج17،ص9 - 13. 2 همان، باب 4،ح5،ص21. 3 همان، (أبواب آداب التجارة)،ص381 به بعد. معامله صحیح است.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله وحید خراسانی] در صحت مضاربه اموری معتبر است اول ان که مالک و عامل بالغ و عاقل و مختار باشند و مالک ممنوع از تصرف در اموالش به سبب سفاهت یا افلاس نباشد و مضاربه با عامل سفیه بدون اذن ولی جایز نیست دوم تعیین سهم سود هر یک از مالک و عامل که مثلا نصف یا ثلث یا ربع و مانند ان باشد سوم ان که سود بین مالک و عامل باشد پس اگر شرط شود که مقداری از ان برای کسی باشد که کاری برای شرکت انجام نمی دهد مضاربه باطل است چهارم ان که عامل قدرت بر تجارت داشته باشد هر چند به کمک گرفتن از دیگری باشد
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله اردبیلی] دوازده چیز نماز را باطل میکند و آنها را (مُبطِلات نماز) میگویند: * اوّل: آن که در بین نماز یکی از شرطهای صحّت آن از بین برود، مثلاً در بین نماز بفهمد که مکان نماز او غصبی است. * دوم: آن که در بین نماز عمدا یا سهوا یا از روی ناچاری، چیزی که وضو یا غسل را باطل میکند پیش آید، مثلاً ادرار از او بیرون آید؛ ولی کسی که نمیتواند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خودداری کند، اگر در بین نماز ادرار یا مدفوع از او خارج شود، چنانچه به دستوری که در احکام وضو گفته شد رفتار نماید، نمازش باطل نمیشود و نیز اگر در بین نماز از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتی که به دستور استحاضه رفتار کرده باشد، نمازش صحیح است.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام دروغ است و معنای آن فریب دیگران است به چیزی که در نظر او واقعیّت ندارد و قرآن شریف به طور مؤکّد، سلب ایمان از دروغگو نموده است: (انَّما یَفْتَرِی الکَذِبَ الَّذین لایُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّه).[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.) بلکه در روایات آمده است که دروغگو دشمن خداست و آن اقسامی دارد: الف) نسبت دروغ دادن به پیامبران گرامی و ائمّه طاهرین(سلاماللهعلیهم) و این قسم از دروغ که بدعت به آن میگویند، شدیدترین عذاب الهی را دارد و از همه اقسام دروغ بزرگتر و از اکبر کبائر است، مخصوصاً اگر سبب گمراهی کسی شود. ب) دروغ مفسدهآمیز نظیر دروغی که روابط بین دو مسلمان را تیره کند و نظیر دروغی که آبروی کسی را ببرد و نظیر دروغی که کسی را در خطر اندازد و مانند اینها. و قدر متیقّن از آیات و روایاتی که در مذمّت دروغ است همین قسم از دروغ میباشد. ج) نسبت دادن عیبی به کسی که آن عیب را نداشته باشد؛ نظیر نسبت زنا به زن عفیفه و یا مرد عفیف و نظیر نسبت سرقت به کسی که سرقت نکرده باشد و نظیر اینها، و به آن تهمت هم میگویند و این قسم علاوه بر اینکه دروغ است، غیبت نیز میباشد و در روایات آمده است کسی که تهمت بزند، در روز قیامت او را بر تپّهای از چرک و خون که صورت برزخی آن تهمت است نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند. د) دروغی که مفسده آمیز نباشد، نظیر تعریف بیجا از خود یا دیگران و نظیر اظهار محبّت و ارادت به کسی که محبّت و ارادت به او ندارد و مانند اینها، و حرمت این قسم دروغ نزد فقها مسلّم است و از آیات و روایات نیز به خوبی استفاده حرمت میشود. ه) دروغی که علاوه بر اینکه مفسده ندارد، فریب کسی هم نیست، نظیر قصّهها و داستانهای دروغ آمیز و شوخیهای دروغ آمیز و مانند اینها، و این قسم از دروغ گرچه حرام نیست، ولی از روایات به خوبی استفاده میشود که مسلمان واقعی از مثل این دروغها نیز پرهیز میکند. صفحه 401 و) توریه، و معنای آن این است که لفظی بگوید و معنایی را اراده کند که مخاطب توجّه به آن معنی نداشته باشد، و این قسم از دروغ نیز جایز نیست. و اینکه مشهور در میان مردم است که توریه بدون ضرورت جایز است، صحّت ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] مرسوم در بانکها این است که یک امضأ را نمیخرند ولی اشخاصی هستند که یک امضأ را هم معامله میکنند وچون عموماً این اشخاص وجه میدهند وسفته میگیرند وغالباً بعنوان قرض است و در قرض زیاده ربا است لهذا معاملات مزبور حرام وزیاده ربا است، ولی اگرخواسته باشند معاملهشان صحیح باشد وزیادهای که میگیرند ربا نباشد چند راه دارد، ودو راهش که آسانتر از بقیه است ذکر میشود: 1 - آن که وجه را که میدهد بعنوان معامله منتقل نماید نه بعنوان قرض واستقراض )مثلاً( صد هزار ریال نقد را بفروشد به پانصد دینار عراقی در زمان مشخص آن را تحویل گیرد. 2 - آن که یک جعبه کبریت یا یک طاقه دستمال یا چیز دیگری را بفروشد به ده هزار ریال بشرط این که صد هزار ریال تا مدّتمثلاً یک سال بدون منفعت قرض بدهد و یا این که کسی که قرض گرفته است ومدت آن سر آمده و میخواهد تمدید نماید طلبکار یک جعبه کبریت را به مقروض میفروشد به هزار ریال بشرط این که طلب خود را تا مدّت یک ماه بدون منفعت تمدید نماید واین چارهجویی به این نحو برایتجدید وتمدید مدت بملاحظه این است که جائز نیست ابتدأً در مقابل تجدید یا تمدید مدت طلبکار چیزی از بدهکار بگیرد وتوهّم این که این معامله صوری است زیرا که هیچکس یک جعبه کبریت را که قیمتش یک ریال است به هزار ریال نمیخرد، توهّم بیجایی است زیرا که احدی بدون جهت چنین معاملهای نمیکند اما در صورتی که صد هزار ریال قرض دادن بدون منفعت تا یکسال ضمیمه شود همه میخرند و در این موضوع چند روایت در کتاب وسایل الشیعه ابواب احکام عقود نقل فرمودهاند وما برای رفع شبهه یک روایت از آن را در اینجا نقل مینماییم: شیخ طوسی قدس ا& روحه بسند صحیح از محمّد بن اسحاق بن عمّار که موثق است روایت نموده میگوید به حضرت موسی بن جعفر8 عرض کردم: )وَیَکونُ لی عَلَی الرَّجُلِ دَراهِمُ، فَیَقولُ أخّرْنی بِها وَأنا أرْبَحُکَ فَأَبیعُهُ جُبًَّْ تَقومُ عَلَیَّ بِألْفَ دِرْهَمً بِعَشَرَِْ آلافِ دِرْهَمً أو قالَ: بِعِشْرینَ ألفَاً وَأُؤَخِّرُهُ بِالمالِ؟ قالَ: لا بَأسَ(، ترجمه: من چند درهم از شخصی طلبکارم و آنشخص خواهش میکند او را مهلت دهم و به من منفعتی برساند من جبهای را که قیمتش هزار درهم است به او به ده هزار درهم یا بیست هزار درهم میفروشم وطلب خود را تأخیر میاندازم؟ حضرت فرمودند: عیبی ندارد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهانی که قرآن شریف آن را پلید و نظیر شرابخواری میداند، قمار است: (انَّما الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ ... رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوه)[1] (همانا شراب و قمار، پلیدی و از عمل شیطان است پس از آن بپرهیزید.) لذا علاوه بر حرمت، موجب تباهی روح و ضعف اعصاب و افسردگی دل نیز میشود، و بدتر از همه اینها موجب تباهی دین و دنیای انسان است، و چنانکه در احکام قمار نیز گفته شد، قمار بر پنج قسم است: اوّل: بازی کردن با آلات مُعِدِّه، یعنی آلاتی که برای قمار کردن ساخته شده است، همراه با قصد برد و باخت. دوّم: بازی کردن با آلات معدّه، بدون قصد برد و باخت. سوّم: بازی کردن با آلات غیر معدّه، یعنی چیزی که از آلات قمار نیست، همراه با قصد برد و باخت. چهارم: بازی کردن با آلات غیر معدّه، بدون قصد برد و باخت. پنجم: مسابقاتی که در این زمان متداول است نظیر تیراندازی، قایقرانی، طریقه حمله به دشمن یا فرار از او، گرچه با قصد برد و باخت باشد. قسم اوّل و دوّم و سوّم حرام است و قسم چهارم گرچه حرام نیست، ولی بسیاری از مفاسد آن اقسام سهگانه را دارد و یک مسلمان واقعی عمر خود را صرف اینگونه کارها نمیکند و قسم پنجم، اشکالی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله شبیری زنجانی] کافر؛ یعنی کسی که منکر خدا است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبد اللَّه صلی الله علیه و آله را قبول ندارد نجس است و انکار چه به قلب باشد و چه به زبان سبب کفر میگردد و همچنین غلات (یعنی کسانی که یکی از معصومین علیهمالسلام را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی کسانی که دشمنی اهل بیت علیهمالسلام را دین خود قرار دهند) نجسند و لکن اهل کتاب (یعنی یهودیان و مسیحیان) و زردشتیان بنا بر احتیاط نجس میباشند. و کسی که یکی از ضروریات دین مانند نماز و روزه را که تمام مسلمانان آنها را جزء دین اسلام میدانند انکار کند، شرعاً کافر به شمار میآید، مگر در دو صورت: اوّل: بدانیم که انکار وی از روی شبهه است، مثلاً تازه مسلمانیست که از احکام اسلامی آگاهی چندانی ندارد؛ دوم: بدانیم که انکارکننده به خدا و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ایمان قلبی دارد، در این دو صورت اگر انکارکننده شهادتین را بر زبان جاری ساخته، مسلمان میباشد.