پاسخ اجمالی: قرآن تمام پیامبران الاهی را به دلیل هدف مشترکشان تأیید می نماید، چه ماجرای آنان در این کتاب آسمانی بیان شده باشد و چه نامی از آن پیامبران در آن وجود نداشته باشد و این گونه نیست که تمام انبیای یاد شده در قرآن، حتی منادیان دین ابراهیمی، از بنی اسرائیل باشند، بلکه پیامبرانی همچون لوط و شعیب نیز در آن وجود دارند که متعلق به این طایفه نیستند. از طرفی، هرچند خداوند به گروه هایی از مردم، توجه بیشتری داشته و انبیا و اولیا را از میان آنان برگزیده، اما مطمئنا دلایل حکیمانه ای برای این انتخاب وجود داشته که خداوند برخی از آنها را برای ما بیان نموده است و برخی دلایل را نیز نزد خود محفوظ داشته است. پاسخ تفصیلی: در راستای تبیین پاسخ ضروری است به چند نکته توجه داشته باشیم: 1. طبق روایات، ده ها هزار پیامبر از طرف خداوند مأمور به تبلیغ و هدایت مردم بودند که بر اساس بیشتر منابع شمار آنان، 124000 نفر بوده است. [1] قرآن نیز اعلام نموده است که صرف نظر از برخی امتیازاتی که تعدادی از پیامبران بر دیگر انبیا داشته اند، [2] اما با توجه به این که پیامشان یکی بوده و همه آنان، مردم را به یک هدف راهنمایی می نمودند، نمی توانیم از این لحاظ، میان آنان تفاوتی قائل شویم. [3] از طرفی، خداوند به پیامبرش اعلام نمود، با این که ماجراهای فراوانی از پیامبران گذشته در قرآن وجود دارد، اما داستان بسیاری از پیامبران نیز نقل نشده است، [4] و این موضوع نیز طبیعی است؛ چون تنها ذکر نام تمام آن پیامبران، حجمی به اندازه کل کلمات قرآن را اشغال می نمود، چه رسد به این که به ماجرای آنان نیز پرداخته شود! براین اساس و با توجه به مشترک بودن پیام تمام آنان، ذکر چند نمونه، برای هدفی که قرآن کریم از نقل داستان گذشتگان دنبال می نمود، کافی بود و چه بهتر و شیواتر که این نمونه ها به گونه ای انتخاب شوند که به سادگی، قابل دست رسی و تحقیق باشند. اگر قرآن کریم، پیامبرانی از چین و هند و قاره آمریکا و اروپا را نام می برد، مخاطبانی که گاه حقایق مسلم را نیز انکار می نمودند، به سادگی می توانستند مدعی شوند که تمام مطالب ارائه شده، دروغ بوده و قابل اثبات نیست، اما ماجرای پیامبرانی چون یوسف و موسی و عیسی (ع)، به سادگی قابل انکار نبود؛ چراکه تقریبا تمام جهان متمدن آن روز، اجمالا از داستان آنان با خبر بودند و به همین جهت، مخاطبان اولیه قرآن نیز توانایی تحقیق در این زمینه را داشته و حتی خود قرآن نیز آنان را بدین کنکاش و جست و جو فرا می خواند. [5] بنابراین، ذکر نام برخی پیامبران در قرآن؛ حتی اگر بیشتر آنان از بنی اسرائیل باشند، نشانگر آن نیست که دیگر پیامبران مورد تأیید قرآن نیستند، بلکه گزینش آنان همانند بیان برخی نعمت های بهشت است که همانند نهر آب و شیر و عسل و شراب، [6] یا زیرانداز و بالش و متکاهای رنگارنگ، [7] در قرآن بدان تصریح شده است، اما این بدان معنا نیست که نعمت دیگری در بهشت نباشد، بلکه در آن جا هرچه بخواهند، وجود داشته [8] و علاوه بر خواسته هایشان، نعمت های بیشتری نیز در اختیارشان قرار خواهد گرفت. [9] 2. مطابق با عقیده مسلمانان در جنبه عام و شیعیان در جنبه خاص، نمی توان به خداوند اعتراض نمود که چرا گروهی را بر گروه دیگری ترجیح داده و به عنوان نمونه، بیشتر پیامبران را از بنی اسرائیل و امامان شیعه را از خاندان پیامبر (ص) برگزیده است. خداوند در قرآن بیان می دارد که برخی خانواده های اصیل را بر دیگر جهانیان ترجیح داده است و فرمود: "او خاندان ابراهیم و عمران را از میان عالمیان برگزیده است". [10] حال، دلیل این انتخاب چه بوده است، موضوعی است که با توجه به حکیم و عادل بودن خداوند، نمی توان آن را امری تصادفی و اتفاقی دانست، بلکه به طور قطع و یقین، دلایلی برای آن وجود دارد که برخی از آنها به ما اعلام شده و برخی نیز از نظر ما پنهان مانده است. یکی از دلایلی که استمرار سلسله نبوت را در خاندان ابراهیم (ع) توجیه می نماید، پاسخ به فداکاری خود او در راه دین خداوند و استجابت دعای او بوده است که خواستار چنین امری شده است. [11] پاسخ خدا این بود که دو فرزندش اسحاق و اسماعیل را نیز پیامبر خود گرداند و تا ظهور آخرین پیامبر، بیشتر پیامبران را از نسل اسحاق قرار داده و نبی خاتم را که دین او تا قیام قیامت استمرار خواهد داشت، از سلاله اسماعیل انتخاب نماید. بنابراین، ما نمی توانیم معترض باشیم که چرا بیشتر پیامبران، از نسل ابراهیم (ع) هستند [12] و چرا بیشتر منادیان ادیان ابراهیمی از بنی اسرائیل برخاسته اند، همان گونه که دوام نسل امامت در فرزندان امام حسین (ع) و وجود نداشتن امامی از نسل امام حسن (ع) را نیز از تدابیر الاهی می دانیم که باید در مقابل آن سر تسلیم فرود آوریم. 3. با این که تقریبا می توان گفت شکی نیست که بیشتر پیامبرانی که بعد از ابراهیم مبعوث شده اند از میان فرزندان یعقوب (ع) و یا همان بنی اسرائیل بوده اند، اما در قرآن کریم به پیامبران دیگری نیز اشاره شده که از این قوم و طایفه نبوده اند، به عنوان نمونه: 1-3. پیامبران قبل از ابراهیم (ع)؛ مانند آدم و نوح و هود و ادریس که هرچند موضوع پرسش شما نبوده و از ادیان ابراهیمی به شمار نمی آیند، اما قرآن به بیان ماجراهای آنان پرداخته است. 2-3. شکی نیست که اسماعیل (ع) [13] ؛ فرزند بلا فصل ابراهیم (ع) که نام او دوازده بار، صریحا در قرآن بیان شده و نیز لوط (ع) پیامبر معاصر با ایشان که نام او 27 بار در این کتاب آسمانی آمده است، [14] از جمله پیامبرانی بودند که دین ابراهیمی داشتند، اما از بنی اسرائیل به شمار نمی آمدند. 3-3. شعیب نبی (ع)- پیامبری که موسی (ع) بعد فرار از فرعون نزد او پناه برده و دخترش را به همسری برگزید-، از بنی اسرائیل نبوده، بلکه از نوادگان ابراهیم و از نسل فرزندی از او به نام "مدین بن ابراهیم" متولد شده است. [15] ایوب نبی (ع) نیز طبق برخی روایات از این طایفه به شمار نمی آمد. [16] 4-3. و از همه مهم تر، خود پیامبر اکرم (ص) که به تعبیر قرآن، از بهترین منادیان دین ابراهیم است، [17] از فرزندان اسماعیل بود. در نهایت باید گفت: پیامبرانی که نام آنان در قرآن بیان شده؛ حتی آنانی که بعد از ابراهیم (ع) بودند منحصر در بنی اسرائیل نیستند و اگر هم چنین انحصاری وجود داشت؛ به دلیل آن که محتوای پیام تمام انبیا، یکی است، ضرری به هدف قرآن در هدایت مردم وارد نمی کرد. پی نوشتها: [1] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 180، ح 5407، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق. [2] بقره، 253، "تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض". [3] آل عمران، 84؛ بقره 136 و 285، "لا نفرق بین أحد من رسله". [4] غافر، 78، "و لقد أرسلنا رسلا من قبلک منهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک". [5] نحل 43، انبیاء 7، "فسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون"، در مورد مطالب بیان شده، مطالعه islamquest.net/fa/archive/question/596 نیز می تواند اطلاعات بیشتری در اختیارتان قرار دهد. [6] محمد، 15، "مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی‌ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبین‌...". [7] غاشیه، 16- 12. [8] زخرف 71؛ فصلت 31، "...لکم فیها ما تشتهی أنفسکم و لکم فیها ما تدعون". [9] ق، 35، "لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید". [10] آل عمران، 33، "أن الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین". [11] بقره، 124، "قال إنی جاعلک للناس إماما قال و من ذریتی..."؛ ابراهیم، 40، "رب اجعلنی مقیم الصلاة و من ذریتی". [12] نساء، 54، "أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله، فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و ...". [13] بقره، 125 و 133 و 136 و 140 و ... [14] انعام 86؛ اعراف 80؛ هود 77 و ... [15] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 12، ص 376- 375 (به نقل از مجمع البیان طبرسی)، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق. [16] بحار الانوار، ج 12، ص 384، ح 9 . [17] آل عمران، 68، "إن أولی الناس بإبراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و ...". منبع: www.islamquest.net
چرا پیامبران دین های ابراهیمی، که توسط قرآن تأیید می شوند، همه از قوم بنی اسرائیل هستند؟
پاسخ اجمالی:
قرآن تمام پیامبران الاهی را به دلیل هدف مشترکشان تأیید می نماید، چه ماجرای آنان در این کتاب آسمانی بیان شده باشد و چه نامی از آن پیامبران در آن وجود نداشته باشد و این گونه نیست که تمام انبیای یاد شده در قرآن، حتی منادیان دین ابراهیمی، از بنی اسرائیل باشند، بلکه پیامبرانی همچون لوط و شعیب نیز در آن وجود دارند که متعلق به این طایفه نیستند.
از طرفی، هرچند خداوند به گروه هایی از مردم، توجه بیشتری داشته و انبیا و اولیا را از میان آنان برگزیده، اما مطمئنا دلایل حکیمانه ای برای این انتخاب وجود داشته که خداوند برخی از آنها را برای ما بیان نموده است و برخی دلایل را نیز نزد خود محفوظ داشته است.
پاسخ تفصیلی:
در راستای تبیین پاسخ ضروری است به چند نکته توجه داشته باشیم:
1. طبق روایات، ده ها هزار پیامبر از طرف خداوند مأمور به تبلیغ و هدایت مردم بودند که بر اساس بیشتر منابع شمار آنان، 124000 نفر بوده است. [1] قرآن نیز اعلام نموده است که صرف نظر از برخی امتیازاتی که تعدادی از پیامبران بر دیگر انبیا داشته اند، [2] اما با توجه به این که پیامشان یکی بوده و همه آنان، مردم را به یک هدف راهنمایی می نمودند، نمی توانیم از این لحاظ، میان آنان تفاوتی قائل شویم. [3] از طرفی، خداوند به پیامبرش اعلام نمود، با این که ماجراهای فراوانی از پیامبران گذشته در قرآن وجود دارد، اما داستان بسیاری از پیامبران نیز نقل نشده است، [4] و این موضوع نیز طبیعی است؛ چون تنها ذکر نام تمام آن پیامبران، حجمی به اندازه کل کلمات قرآن را اشغال می نمود، چه رسد به این که به ماجرای آنان نیز پرداخته شود! براین اساس و با توجه به مشترک بودن پیام تمام آنان، ذکر چند نمونه، برای هدفی که قرآن کریم از نقل داستان گذشتگان دنبال می نمود، کافی بود و چه بهتر و شیواتر که این نمونه ها به گونه ای انتخاب شوند که به سادگی، قابل دست رسی و تحقیق باشند.
اگر قرآن کریم، پیامبرانی از چین و هند و قاره آمریکا و اروپا را نام می برد، مخاطبانی که گاه حقایق مسلم را نیز انکار می نمودند، به سادگی می توانستند مدعی شوند که تمام مطالب ارائه شده، دروغ بوده و قابل اثبات نیست، اما ماجرای پیامبرانی چون یوسف و موسی و عیسی (ع)، به سادگی قابل انکار نبود؛ چراکه تقریبا تمام جهان متمدن آن روز، اجمالا از داستان آنان با خبر بودند و به همین جهت، مخاطبان اولیه قرآن نیز توانایی تحقیق در این زمینه را داشته و حتی خود قرآن نیز آنان را بدین کنکاش و جست و جو فرا می خواند. [5]
بنابراین، ذکر نام برخی پیامبران در قرآن؛ حتی اگر بیشتر آنان از بنی اسرائیل باشند، نشانگر آن نیست که دیگر پیامبران مورد تأیید قرآن نیستند، بلکه گزینش آنان همانند بیان برخی نعمت های بهشت است که همانند نهر آب و شیر و عسل و شراب، [6] یا زیرانداز و بالش و متکاهای رنگارنگ، [7] در قرآن بدان تصریح شده است، اما این بدان معنا نیست که نعمت دیگری در بهشت نباشد، بلکه در آن جا هرچه بخواهند، وجود داشته [8] و علاوه بر خواسته هایشان، نعمت های بیشتری نیز در اختیارشان قرار خواهد گرفت. [9]
2. مطابق با عقیده مسلمانان در جنبه عام و شیعیان در جنبه خاص، نمی توان به خداوند اعتراض نمود که چرا گروهی را بر گروه دیگری ترجیح داده و به عنوان نمونه، بیشتر پیامبران را از بنی اسرائیل و امامان شیعه را از خاندان پیامبر (ص) برگزیده است. خداوند در قرآن بیان می دارد که برخی خانواده های اصیل را بر دیگر جهانیان ترجیح داده است و فرمود: "او خاندان ابراهیم و عمران را از میان عالمیان برگزیده است". [10] حال، دلیل این انتخاب چه بوده است، موضوعی است که با توجه به حکیم و عادل بودن خداوند، نمی توان آن را امری تصادفی و اتفاقی دانست، بلکه به طور قطع و یقین، دلایلی برای آن وجود دارد که برخی از آنها به ما اعلام شده و برخی نیز از نظر ما پنهان مانده است. یکی از دلایلی که استمرار سلسله نبوت را در خاندان ابراهیم (ع) توجیه می نماید، پاسخ به فداکاری خود او در راه دین خداوند و استجابت دعای او بوده است که خواستار چنین امری شده است. [11] پاسخ خدا این بود که دو فرزندش اسحاق و اسماعیل را نیز پیامبر خود گرداند و تا ظهور آخرین پیامبر، بیشتر پیامبران را از نسل اسحاق قرار داده و نبی خاتم را که دین او تا قیام قیامت استمرار خواهد داشت، از سلاله اسماعیل انتخاب نماید. بنابراین، ما نمی توانیم معترض باشیم که چرا بیشتر پیامبران، از نسل ابراهیم (ع) هستند [12] و چرا بیشتر منادیان ادیان ابراهیمی از بنی اسرائیل برخاسته اند، همان گونه که دوام نسل امامت در فرزندان امام حسین (ع) و وجود نداشتن امامی از نسل امام حسن (ع) را نیز از تدابیر الاهی می دانیم که باید در مقابل آن سر تسلیم فرود آوریم.
3. با این که تقریبا می توان گفت شکی نیست که بیشتر پیامبرانی که بعد از ابراهیم مبعوث شده اند از میان فرزندان یعقوب (ع) و یا همان بنی اسرائیل بوده اند، اما در قرآن کریم به پیامبران دیگری نیز اشاره شده که از این قوم و طایفه نبوده اند، به عنوان نمونه:
1-3. پیامبران قبل از ابراهیم (ع)؛ مانند آدم و نوح و هود و ادریس که هرچند موضوع پرسش شما نبوده و از ادیان ابراهیمی به شمار نمی آیند، اما قرآن به بیان ماجراهای آنان پرداخته است.
2-3. شکی نیست که اسماعیل (ع) [13] ؛ فرزند بلا فصل ابراهیم (ع) که نام او دوازده بار، صریحا در قرآن بیان شده و نیز لوط (ع) پیامبر معاصر با ایشان که نام او 27 بار در این کتاب آسمانی آمده است، [14] از جمله پیامبرانی بودند که دین ابراهیمی داشتند، اما از بنی اسرائیل به شمار نمی آمدند.
3-3. شعیب نبی (ع)- پیامبری که موسی (ع) بعد فرار از فرعون نزد او پناه برده و دخترش را به همسری برگزید-، از بنی اسرائیل نبوده، بلکه از نوادگان ابراهیم و از نسل فرزندی از او به نام "مدین بن ابراهیم" متولد شده است. [15] ایوب نبی (ع) نیز طبق برخی روایات از این طایفه به شمار نمی آمد. [16]
4-3. و از همه مهم تر، خود پیامبر اکرم (ص) که به تعبیر قرآن، از بهترین منادیان دین ابراهیم است، [17] از فرزندان اسماعیل بود.
در نهایت باید گفت: پیامبرانی که نام آنان در قرآن بیان شده؛ حتی آنانی که بعد از ابراهیم (ع) بودند منحصر در بنی اسرائیل نیستند و اگر هم چنین انحصاری وجود داشت؛ به دلیل آن که محتوای پیام تمام انبیا، یکی است، ضرری به هدف قرآن در هدایت مردم وارد نمی کرد.
پی نوشتها:
[1] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 180، ح 5407، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 ق.
[2] بقره، 253، "تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض".
[3] آل عمران، 84؛ بقره 136 و 285، "لا نفرق بین أحد من رسله".
[4] غافر، 78، "و لقد أرسلنا رسلا من قبلک منهم من قصصنا علیک و منهم من لم نقصص علیک".
[5] نحل 43، انبیاء 7، "فسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون"، در مورد مطالب بیان شده، مطالعه islamquest.net/fa/archive/question/596 نیز می تواند اطلاعات بیشتری در اختیارتان قرار دهد.
[6] محمد، 15، "مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبین...".
[7] غاشیه، 16- 12.
[8] زخرف 71؛ فصلت 31، "...لکم فیها ما تشتهی أنفسکم و لکم فیها ما تدعون".
[9] ق، 35، "لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید".
[10] آل عمران، 33، "أن الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین".
[11] بقره، 124، "قال إنی جاعلک للناس إماما قال و من ذریتی..."؛ ابراهیم، 40، "رب اجعلنی مقیم الصلاة و من ذریتی".
[12] نساء، 54، "أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله، فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و ...".
[13] بقره، 125 و 133 و 136 و 140 و ...
[14] انعام 86؛ اعراف 80؛ هود 77 و ...
[15] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 12، ص 376- 375 (به نقل از مجمع البیان طبرسی)، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[16] بحار الانوار، ج 12، ص 384، ح 9 .
[17] آل عمران، 68، "إن أولی الناس بإبراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و ...".
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] چرا پیامبران دین های ابراهیمی، که توسط قرآن تأیید می شوند، همه از قوم بنی اسرائیل هستند، چرا خدا این پیامبران را از این طایفه انتخاب کرد؟
- [سایر] چرا پیامبران دین های ابراهیمی، که توسط قرآن تأیید می شوند، همه از قوم بنی اسرائیل هستند، چرا خدا این پیامبران را از این طایفه انتخاب کرد؟
- [سایر] آیا قرآن برای قوم بنی اسرائیل فضیلتی قائل است؟
- [سایر] با سلام چرا در قران فرموده به قوم بنی اسراییل برتری دادم ؟؟؟
- [سایر] چرا در اسلام مانند قوم بنی اسرائیل بعد از پیامبر اکرم پیامبران دیگری نیامدند تا مستقیم از خود خداوند دستور بگیرند؟
- [سایر] علت نامگذاری قوم بنی اسرائیل به یهودی چیست؟
- [سایر] معنای یتیهون چیست؟ آیا حضرت موسی نیز با قوم بنی اسرائیل در تیه بود یا نه؟
- [سایر] چرا خداوند تبارک و تعالی سرگذشت بنی اسرائیل و قوم یهود را بسیار بازگو کرده است؟ آیا تاریخ این قوم دوباره و در آینده تکرار خواهد شد؟
- [سایر] چرا حضرت موسی(ع) قوم بنی اسرائیل را از مصر به فلسطین کوچ داد در حالی که فرعون و سپاهیان او کشته شدند و آنها بازگشتند و طلاهای آنها را برداشتند و حتی با طلاهای زیاد بهدست آمده گوساله ساختند؟ قرآن نیز این مطلب را تأیید میکند، آنجا که میفرماید: (فارسل معی بنی اسرائیل)، که در سه جای قرآن آمده و چرا حضرت موسی سعی بر هدایت قبطیان مصر نکرد، و فقط به بنی اسرائیل پرداخت در حالی که یک پیامبر هدایت همه مردم میبایست برایش مهم باشد؟ آیا این یک عمل نژادگرایانه نیست؟!
- [سایر] وطن اصلی و تاریخی قوم بنی اسرائیل و پیامبرانش همین بیت المقدس و اورشلیم و مناطق مجاور بوده، مگر سلیمان نبی در همین سرزمین ها حکومت نمی کرده؟ مگر یک به یک پیامبران بنی اسرائیل از همین مناطق برنخواستند و ظاهراً مسلمانان بعدها به مناطق شمالی عربستان از جمله فلسطین وارد شدند. پس چگونه است که ما اسراییل را در ادعاهایش محقّ نمی دانیم؟ توضیح دهید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بر بدن کسی که جنب است آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند، باید آب را به گونهای به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد و اسامی مبارک پیامبران و امامان و حضرت زهرا علیهمالسلام به احتیاط واجب حکم اسم خدا را دارند.
- [آیت الله اردبیلی] جهاد از واجبات دین و دری از درهای بهشت است که خداوند آن را برای اولیای خود گشوده است(1) و در جهت حفظ کیان اسلام و امنیت مسلمانان و دفاع در مقابل هجوم کافران و ناپاکان و یاری مستضعفان، مورد تأکید قرآن و معصومان علیهمالسلام قرار گرفته است. امّتی که از جهاد روی گردانند، جامه ذلّت و خواری و ردای بلا و گرفتاری بپوشند و با حقارت و پستی از انصاف و عدالت محروم شوند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مشرک یعنی افرادی که خدایی غیر از خدای یگانه را بپرستند (بت پرست) یا برای خدا شریک قائل باشند و دو یا چند خدا را بپرستند، نجس می باشند ولی کسانی که وحدت خدای سبحان را قبول دارند و یکی از پیامبران الهی را قبول داشته باشند (یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و صابئیان) پاک می باشند. و اهل کتاب اگر به واسطه تحریف در دین خود مشرک شده باشند حکم سایر مشرکین را دارند و نجس می باشند و همچنین کسانی که بی دین بوده و هیچ خدایی را قبول ندارند نجس می باشند. ناصبی ها نیز که دشمن ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند نجس می باشند. خوارج و نیز مسلمانانی که مشرک شده باشند و حضرت علی(علیه السلام) را خدا بدانند یا یکی از ضروریات دین را انکار کنند به نحوی که به انکار خدا و رسول خدا برگردد نجس می باشند.
- [آیت الله مظاهری] قسم خوردن باید به یکی از اسمهای خداوند تبارک و تعالی باشد و قسم خوردن به کلمة (اللَّه) بهتر است، و اگر قسم به یکی از مقدسات دین نظیر قرآن و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه طاهرین علیهم السلام باشد فایدهای ندارد.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [آیت الله وحید خراسانی] غسل جنابت به خودی خود مستحب است و برای واجبات مشروط به طهارت واجب می شود ولی برای نماز میت و سجده سهو مگر سجده سهو در مورد تشهد فراموش شده و سجده شکر و سجده های واجب قران غسل جنابت لازم نیست
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله اردبیلی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدّس به آن اهمیّت زیاد میدهد، مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروری اسلام، باید ملاحظه این اهمیّت بشود و مجرّدِ خوف ضرر، موجب سقوط وجوب آن نمیشود؛ پس اگر حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروری اسلام بر بذل جان و مال توقّف داشته باشد، بذل آن واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] پنج چیز بر جنب حرام است: اوّل: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و نیز بنابر احتیاط واجب، به اسامی مبارکه پیامبران و امامان علیهمالسلام و حضرت زهرا علیهاالسلام . دوم: رفتن در مسجدالحرام و مسجدالنبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، اگرچه از یک در داخل و بدون توقف از در دیگر خارج شود. سوم: توقف در مساجد دیگر، ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر بدون توقف خارج شود، مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان علیهمالسلام نیز توقف نکند. چهارم: ورود به مسجد به قصد گذاشتن چیزی در آن و احتیاط واجب آن است که از گذاشتن چیزی در مسجد بدون وارد شدن به آن نیز اجتناب کند. پنجم: خواندن بعض یا تمام سورهای که سجده واجب دارد و آنها چهار سورهاند: 1 سوره (سجده) یعنی سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل)، 2 سوره (فصّلت) یعنی سوره چهل و یکم قرآن (حم سجده)، 3 سوره (نجم) یعنی سوره پنجاه و سوم قرآن (و النجم)، 4 سوره (علق) یعنی سوره نود و ششم قرآن (اقرء) و خواندن یک حرف از این چهار سوره نیز حرام است.
- [آیت الله مظاهری] از اقسام ظلم، ظلم به نفس است که قرآن شریف مکرراً به آن تذکّر داده است: (وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ)[1] (و هر کس از حدود الهی تجاوز کند، پس به تحقیق بر خویشتن ظلم کرده است.) و مراد از آن، مخالفت پروردگار عالم است در ترک واجبات و یا ارتکاب محرّمات که شقاوت را برای خود تهیه میکند، بلکه در ترک مستحبّات که خود را محروم از فیوضات الهی میکند. [1]. طلاق، 1.