شرح پرسش: آیا این حقیقت دارد که خداوند بلند مرتبه از حق خود در آن دنیا در مقابل بندگان خود میگذرد ولی از حق مردم نه؟ چون من بارها شنیدهام که خداوند مهربان بخشنده هست و از حق خود نسبت به بندگانش در آن دنیا میگذرد. مثلا بنده در یکی از برنامههایی که از ماهواره در ماه محرم امسال پخش میشد شنیدم که: پیامبر (ص) چندین بار از خداوند خواهش می کنند که در لحظه ای که مسلمانان در حال جان دادن هستند گناهان آنها را ببخشد و خداوند پس از چند شرایط مثل اینکه انسان اگر یک سال قبل از مرگش توبه کند و به او بر گردد او را میبخشد و دفعهی دوم که پیامبر از خداوند میخواهد این شرط را آسان تر کند خداوند می گوید اگر انسان 6 ماه قبل از مرگش توبه کند تمام گناهان او را می بخشد و در نهایت خداوند به پیامبر می گوید اگر انسان در لحظهی مرگ فقط صورت خود را به طرف قبله بچرخاند تمام گناهان او را میبخشم. پاسخ اجمالی: توبه راهی برای نجات انسان از پستی و عقاب الاهی است. توبه به معنای برگشتن از گناه و به درگاه خدا روی آوردن است. خداوند انسان را به خاطر گناهانش مأیوس نمی کند و او را به توبه نصوح و خالص و راست فرا می خواند و وعده قبولی توبه اش را نیز می دهد. توبه کردن کار ساده ای نیست و گناه نکردن آسان تر از توبه کردن است. یکی از شرایط قبولی توبه به جا آوردن حق الله و حق الناس است و اگر این حقوق بر آورده نگردد توبه پذیرفته نمی شود. آن چه از متون دینی استفاده می شود این است که خداوند درباره حق الناس سخت گیر تر است نسبت به حقوق الاهی ولی این به معنای آسان گیری و بخشش بدون حکمت او در حقوق خود نیست. پاسخ تفصیلی: ابتداء باید یاد آورشد که گاهی در روایات و معارف اسلامی برای این که بخواهند عظمت حق الناس را گوشزد کنند، آن را با حق الله می سنجند و چنین بیان می کنند که خداوند از حق خود می گذرد ولی از حق الناس نمی گذرد. این مطلب اگر چه صحیح است ولی ملاحظاتی را در مورد آن باید رعایت کرد. اول آن که: حق الله بسیار عظیم و سنگین است، برخی از حقوق الاهی هستند که از همه حق الناس ها مهم تر هستند و اگر کسی آن را مراعات نکند در حقیقت گناه بزرگی مرتکب شده است‌، یکی از آنها شرک است که اگر کسی با شرک بمیرد هرگز این گناه از سوی خداوند بخشیده نمی شود! اما پایین‌تر از آن را برای هر کسی که بخواهد و شایسته بداند می‌بخشد.[1] روایاتی درباره عظمت حقوق الاهی داریم که بسیار این حقوق را محترم و واجب دانسته است. نماز یکی دیگر از حقوق الاهی است که برای ترک کننده آن عذابی همانند عذاب کافران در نظر گرفته شده است.[2] دوم : باید مواظب بود تا بخشنده بودن خداوند، انسان را از انجام وظایف الاهی باز ندارد و موجب تأخیر در توبه نشود. سوم: بنا بر برخی از آیات، توبه در زمانی که انسان مطمئن به مرگ شود مورد قبول نیست. خداوند از قول فرعون می فرماید:( چون در حال غرق شدن بود، گفت: ایمان آوردم که بدرستی خدایی جز خدای بنی اسرائیل نیست و من از تسلیم شدگانم. آیا اکنون ایمان می آوری! در حالی که قبلاً عصیان می کردی و از مفسدان بودی)[3] . در ذیل این آیه امام کاظم (ع) می فرماید:( چون فرعون در حالی که شدت و سختی مرگ را دید ایمان آورد، ... ایمان او مورد قبول واقع نشد.)[4] پس روایاتی مانند آن چه شما ذکر کرده اید را باید طوری بیان و توضیح داد که با این اصل قطعی قرآنی، منافاتی نداشته باشد. همه این روایات وقتی است که، شخص سختی های مرگ را مشاهده نکرده باشد و با اختیار و بدون عامل خارجی ایمان آورده باشد. (توبه) یک لغت عربی و به معنای (برگشتن) می باشد.[5] توبه از گناه به معنای برگشتن از گناه می باشد. در متون دینی ما از جمله در قرآن هم (توبه عبد) مطرح است و هم (توبه خدا). توبه عبد به معنای برگشتن عبد به سوی خدا با ترک گناهان خود است. توبه خدا به معنی برگشت خدا به سوی عبد خود با نظر لطف و مرحمت است. توبه انسان گناهکار در بین دو توبه خدا قرار دارد.[6] به این صورت که ابتدا خدا به سوی انسان گناهکار بر می گردد و گناهکار به این وسیله توفیق توبه پیدا می کند و بار دوم خدا بعد از توبه عبد به سوی بنده خود بر می گردد و توبه او را می پذیرد و او را می بخشد. توبه واقعی آن چه از متون دینی استفاده می شود این است که توبه کردن کار ساده ای نیست. حضرت امیر المؤمنین (ع) می فرماید: (ترک گناه، آسان تر از توبه کردن است)[7] توبه تنها استغفر الله گفتن نیست. توبه یعنی این که انسان با تمام وجود خویش به سوی خدا برگردد. از گناه خود پشیمان شود و تصمیم جدی بگیرد که دیگر آن را تکرار نکند و اگر تضییع حقی کرده است حق الله باشد یا حق الناس آن را بر آورده سازد. قرآن مؤمنین را به (توبه نصوح)[8] دعوت می کند. امام علی (ع) می فرماید: (توبه نصوح یعنی توبه ای که گناهکار؛ در درون خود، پشیمان شود و با زبان استغفار کند و تصمیم بگیرد که گناه خود را تکرار نکند)[9] . روایت شده است که امیر المؤمنین (ع) از مردی شنید که استغفر الله می گفت. فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! آیا می دانی استغفار به چه معناست استغفار درجه (علٌیٌین) است و برای تحقق آن شش شرط است. اول پشیمانی از گناه گذشته؛ دوم: تصمیم جدی بر تکرار نکردن آن سوم: حقوق مردم را بپردازی و با پاکی خدا را ملاقات کنی به گونهای که هیچ گناهی بر تو نباشد. چهارم: انجام بدهی هر واجبی را که بجا نیاورده ای پنجم: همت کنی گوشتی را که از حرام بر تن تو روییده ذوب کنی تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت تازه ای بروید ششم: رنج عبادت را به تن بچشانی؛ چنان که شیرینی معصیت را به آن چشانده ای، پس آن گاه بگو: استغفر الله)[10] چنان که از این حدیث شریف دانسته می شود شرط قبولی توبه جبران کردن واجبات فوت شده و بجا آوردن حقوق الناس است. برای این که گناه انسان بخشیده شود حقوقی را که از خدا و مردم تضییع کرده است باید جبران کند. خداوند در باره حقوق الناس سخت گیر تر است و تا زمانی که صاحب حق راضی نشده خداوند هم راضی نمی شود و توبه گناهکار را نمی پذیرد. در حدیثی آمده است که (ظلم و ستم در یک ساعت در نزد خدا از شصت سال گناه بدتر است)[11]. در حدیثی دیگر می خوانیم: (ظلم سه قسم است ظلمی که خدا آن را می آمرزد و ظلمی که خدا نمی آمرزد و ظلمی که خدا از آن صرف نظر نمی کند؛ ظلمی که خدا نمی آمرزد شرک به خدا است و ظلمی که می آمرزد ظلمی است که انسان به خودش می کند در آن چه میان او و خدای عزیز است و اما ظلمی که از آن صرف نظر نمی کند حقوقی است که بندگان بر گردن یکدیگر دارند)[12]. تأخیر در توبه همواره پیش گیری بهتر از درمان است انسان باید بکوشد که مرتکب گناه نگردد و در صورت ارتکاب معصیت فوری توبه کند و امروز و فردا ننماید؛ چرا که تسویف در توبه و به عبارتی به تأخیر انداختن توبه از وساوس شیطان است تا به این ترتیب توفیق توبه را از انسان سلب کند. توبه، واجب فوری است و بلا فاصله واجب است بعد از گناه توبه کرد. لقمان به فرزندش سفارش می کند:( ای پسرم! توبه را به تأخیر نینداز؛ زیرا مرگ ناگهانی فرا می رسد)[13]. مرگ خبر نمی کند و ممکن است پیش از آن که گناهکار موفق به توبه شود مرگش فرا رسد و بدون توبه از دنیا رود. هم چنین در اثر کثرت گناه، اعتقاد و ایمان انسان ضعیف تر شده و نه تنها توبه نمی کند حتی ممکن است که بسیاری از اعتقادات را تکذیب کند و کافر شود و با کفر از دنیا رود. (سر انجام آنان که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که کافر شده و آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند)[14]. درست است که (توبه از هر کسی تا زمانی که از حیات خود مأیوس نشده قبول است)[15]؛ولی باید توجه داشت که هر چه توبه به تأخیر انداخته شود، سخت تر خواهد بود؛ چون نفس انسان مزه گناه را هر چه بیشتر بچشد، ترکش سخت تر خواهد بود. پی نوشتها: [1] نساء، 48، إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَری‌ إِثْماً عَظیماً. [2] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 4، ص 22. [3] یونس، 90. [4] وسائل الشیعه،ج 16،ص 90. [5]. ابن فارس، مقاییس اللغة، ج1، ص 357، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ه ق. [6]. اقتباس از سوره توبه،117. [7]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج2، ص 451، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ه ش. [8]. تحریم، 8. [9]. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص 210، جامعه مدرسین، قم، 1404ه ق. [10]. نهج البلاغه، نسخه فیض الاسلام، کلمات قصار، حدیث 409. [11]. جامع السعادات، ج2، ص 221. [12]. کلینی، کافی، ج2، ص 331. [13]. دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، ج1، ص 72، شریف رضی، 1412ه ق. [14]. روم، 10. [15]. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص 85، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ه ق. منبع: www.islamquest.net
آیا این حقیقت دارد که خداوند بلند مرتبه از حق خود در آن دنیا در مقابل بندگان خود میگذرد ولی از حق مردم نه؟
شرح پرسش:
آیا این حقیقت دارد که خداوند بلند مرتبه از حق خود در آن دنیا در مقابل بندگان خود میگذرد ولی از حق مردم نه؟ چون من بارها شنیدهام که خداوند مهربان بخشنده هست و از حق خود نسبت به بندگانش در آن دنیا میگذرد. مثلا بنده در یکی از برنامههایی که از ماهواره در ماه محرم امسال پخش میشد شنیدم که: پیامبر (ص) چندین بار از خداوند خواهش می کنند که در لحظه ای که مسلمانان در حال جان دادن هستند گناهان آنها را ببخشد و خداوند پس از چند شرایط مثل اینکه انسان اگر یک سال قبل از مرگش توبه کند و به او بر گردد او را میبخشد و دفعهی دوم که پیامبر از خداوند میخواهد این شرط را آسان تر کند خداوند می گوید اگر انسان 6 ماه قبل از مرگش توبه کند تمام گناهان او را می بخشد و در نهایت خداوند به پیامبر می گوید اگر انسان در لحظهی مرگ فقط صورت خود را به طرف قبله بچرخاند تمام گناهان او را میبخشم.
پاسخ اجمالی:
توبه راهی برای نجات انسان از پستی و عقاب الاهی است. توبه به معنای برگشتن از گناه و به درگاه خدا روی آوردن است. خداوند انسان را به خاطر گناهانش مأیوس نمی کند و او را به توبه نصوح و خالص و راست فرا می خواند و وعده قبولی توبه اش را نیز می دهد. توبه کردن کار ساده ای نیست و گناه نکردن آسان تر از توبه کردن است. یکی از شرایط قبولی توبه به جا آوردن حق الله و حق الناس است و اگر این حقوق بر آورده نگردد توبه پذیرفته نمی شود. آن چه از متون دینی استفاده می شود این است که خداوند درباره حق الناس سخت گیر تر است نسبت به حقوق الاهی ولی این به معنای آسان گیری و بخشش بدون حکمت او در حقوق خود نیست.
پاسخ تفصیلی:
ابتداء باید یاد آورشد که گاهی در روایات و معارف اسلامی برای این که بخواهند عظمت حق الناس را گوشزد کنند، آن را با حق الله می سنجند و چنین بیان می کنند که خداوند از حق خود می گذرد ولی از حق الناس نمی گذرد. این مطلب اگر چه صحیح است ولی ملاحظاتی را در مورد آن باید رعایت کرد.
اول آن که: حق الله بسیار عظیم و سنگین است، برخی از حقوق الاهی هستند که از همه حق الناس ها مهم تر هستند و اگر کسی آن را مراعات نکند در حقیقت گناه بزرگی مرتکب شده است، یکی از آنها شرک است که اگر کسی با شرک بمیرد هرگز این گناه از سوی خداوند بخشیده نمی شود! اما پایینتر از آن را برای هر کسی که بخواهد و شایسته بداند میبخشد.[1] روایاتی درباره عظمت حقوق الاهی داریم که بسیار این حقوق را محترم و واجب دانسته است. نماز یکی دیگر از حقوق الاهی است که برای ترک کننده آن عذابی همانند عذاب کافران در نظر گرفته شده است.[2]
دوم : باید مواظب بود تا بخشنده بودن خداوند، انسان را از انجام وظایف الاهی باز ندارد و موجب تأخیر در توبه نشود.
سوم: بنا بر برخی از آیات، توبه در زمانی که انسان مطمئن به مرگ شود مورد قبول نیست. خداوند از قول فرعون می فرماید:( چون در حال غرق شدن بود، گفت: ایمان آوردم که بدرستی خدایی جز خدای بنی اسرائیل نیست و من از تسلیم شدگانم. آیا اکنون ایمان می آوری! در حالی که قبلاً عصیان می کردی و از مفسدان بودی)[3] . در ذیل این آیه امام کاظم (ع) می فرماید:( چون فرعون در حالی که شدت و سختی مرگ را دید ایمان آورد، ... ایمان او مورد قبول واقع نشد.)[4] پس روایاتی مانند آن چه شما ذکر کرده اید را باید طوری بیان و توضیح داد که با این اصل قطعی قرآنی، منافاتی نداشته باشد. همه این روایات وقتی است که، شخص سختی های مرگ را مشاهده نکرده باشد و با اختیار و بدون عامل خارجی ایمان آورده باشد.
(توبه) یک لغت عربی و به معنای (برگشتن) می باشد.[5] توبه از گناه به معنای برگشتن از گناه می باشد. در متون دینی ما از جمله در قرآن هم (توبه عبد) مطرح است و هم (توبه خدا). توبه عبد به معنای برگشتن عبد به سوی خدا با ترک گناهان خود است. توبه خدا به معنی برگشت خدا به سوی عبد خود با نظر لطف و مرحمت است. توبه انسان گناهکار در بین دو توبه خدا قرار دارد.[6] به این صورت که ابتدا خدا به سوی انسان گناهکار بر می گردد و گناهکار به این وسیله توفیق توبه پیدا می کند و بار دوم خدا بعد از توبه عبد به سوی بنده خود بر می گردد و توبه او را می پذیرد و او را می بخشد.
توبه واقعی
آن چه از متون دینی استفاده می شود این است که توبه کردن کار ساده ای نیست. حضرت امیر المؤمنین (ع) می فرماید: (ترک گناه، آسان تر از توبه کردن است)[7] توبه تنها استغفر الله گفتن نیست. توبه یعنی این که انسان با تمام وجود خویش به سوی خدا برگردد. از گناه خود پشیمان شود و تصمیم جدی بگیرد که دیگر آن را تکرار نکند و اگر تضییع حقی کرده است حق الله باشد یا حق الناس آن را بر آورده سازد. قرآن مؤمنین را به (توبه نصوح)[8] دعوت می کند. امام علی (ع) می فرماید: (توبه نصوح یعنی توبه ای که گناهکار؛ در درون خود، پشیمان شود و با زبان استغفار کند و تصمیم بگیرد که گناه خود را تکرار نکند)[9] .
روایت شده است که امیر المؤمنین (ع) از مردی شنید که استغفر الله می گفت. فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! آیا می دانی استغفار به چه معناست استغفار درجه (علٌیٌین) است و برای تحقق آن شش شرط است. اول پشیمانی از گناه گذشته؛ دوم: تصمیم جدی بر تکرار نکردن آن سوم: حقوق مردم را بپردازی و با پاکی خدا را ملاقات کنی به گونهای که هیچ گناهی بر تو نباشد. چهارم: انجام بدهی هر واجبی را که بجا نیاورده ای پنجم: همت کنی گوشتی را که از حرام بر تن تو روییده ذوب کنی تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت تازه ای بروید ششم: رنج عبادت را به تن بچشانی؛ چنان که شیرینی معصیت را به آن چشانده ای، پس آن گاه بگو: استغفر الله)[10] چنان که از این حدیث شریف دانسته می شود شرط قبولی توبه جبران کردن واجبات فوت شده و بجا آوردن حقوق الناس است. برای این که گناه انسان بخشیده شود حقوقی را که از خدا و مردم تضییع کرده است باید جبران کند. خداوند در باره حقوق الناس سخت گیر تر است و تا زمانی که صاحب حق راضی نشده خداوند هم راضی نمی شود و توبه گناهکار را نمی پذیرد. در حدیثی آمده است که (ظلم و ستم در یک ساعت در نزد خدا از شصت سال گناه بدتر است)[11]. در حدیثی دیگر می خوانیم: (ظلم سه قسم است ظلمی که خدا آن را می آمرزد و ظلمی که خدا نمی آمرزد و ظلمی که خدا از آن صرف نظر نمی کند؛ ظلمی که خدا نمی آمرزد شرک به خدا است و ظلمی که می آمرزد ظلمی است که انسان به خودش می کند در آن چه میان او و خدای عزیز است و اما ظلمی که از آن صرف نظر نمی کند حقوقی است که بندگان بر گردن یکدیگر دارند)[12].
تأخیر در توبه
همواره پیش گیری بهتر از درمان است انسان باید بکوشد که مرتکب گناه نگردد و در صورت ارتکاب معصیت فوری توبه کند و امروز و فردا ننماید؛ چرا که تسویف در توبه و به عبارتی به تأخیر انداختن توبه از وساوس شیطان است تا به این ترتیب توفیق توبه را از انسان سلب کند. توبه، واجب فوری است و بلا فاصله واجب است بعد از گناه توبه کرد. لقمان به فرزندش سفارش می کند:( ای پسرم! توبه را به تأخیر نینداز؛ زیرا مرگ ناگهانی فرا می رسد)[13]. مرگ خبر نمی کند و ممکن است پیش از آن که گناهکار موفق به توبه شود مرگش فرا رسد و بدون توبه از دنیا رود. هم چنین در اثر کثرت گناه، اعتقاد و ایمان انسان ضعیف تر شده و نه تنها توبه نمی کند حتی ممکن است که بسیاری از اعتقادات را تکذیب کند و کافر شود و با کفر از دنیا رود. (سر انجام آنان که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند این شد که کافر شده و آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند)[14].
درست است که (توبه از هر کسی تا زمانی که از حیات خود مأیوس نشده قبول است)[15]؛ولی باید توجه داشت که هر چه توبه به تأخیر انداخته شود، سخت تر خواهد بود؛ چون نفس انسان مزه گناه را هر چه بیشتر بچشد، ترکش سخت تر خواهد بود.
پی نوشتها:
[1] نساء، 48، إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظیماً.
[2] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 4، ص 22.
[3] یونس، 90.
[4] وسائل الشیعه،ج 16،ص 90.
[5]. ابن فارس، مقاییس اللغة، ج1، ص 357، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ه ق.
[6]. اقتباس از سوره توبه،117.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج2، ص 451، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ه ش.
[8]. تحریم، 8.
[9]. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص 210، جامعه مدرسین، قم، 1404ه ق.
[10]. نهج البلاغه، نسخه فیض الاسلام، کلمات قصار، حدیث 409.
[11]. جامع السعادات، ج2، ص 221.
[12]. کلینی، کافی، ج2، ص 331.
[13]. دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، ج1، ص 72، شریف رضی، 1412ه ق.
[14]. روم، 10.
[15]. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص 85، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ه ق.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] آیا این حقیقت دارد که خداوند بلند مرتبه از حق خود در آن دنیا در مقابل بندگان خود میگذرد ولی از حق مردم نه؟ چون من بارها شنیدهام که خداوند مهربان بخشنده هست و از حق خود نسبت به بندگانش در آن دنیا میگذرد. مثلا بنده در یکی از برنامههایی که از ماهواره در ماه محرم امسال پخش میشد شنیدم که: پیامبر (ص) چندین بار از خداوند خواهش می کنند که در لحظه ای که مسلمانان در حال جان دادن هستند گناهان آنها را ببخشد و خداوند پس از چند شرایط مثل اینکه انسان اگر یک سال قبل از مرگش توبه کند و به او بر گردد او را میبخشد و دفعهی دوم که پیامبر از خداوند میخواهد این شرط را آسان تر کند خداوند می گوید اگر انسان 6 ماه قبل از مرگش توبه کند تمام گناهان او را می بخشد و در نهایت خداوند به پیامبر می گوید اگر انسان در لحظهی مرگ فقط صورت خود را به طرف قبله بچرخاند تمام گناهان او را میبخشم.
- [سایر] خداوند با بندگان مومن که در دنیا از نعمت ها محروم بوده اند، چگونه برخورد می نماید؟
- [سایر] آیا حقیقت دارد که؛ کسی که در دریا (آب) شهید شده باشد خداوند علاوه بر حق الله، از حق الناس آن شخص نیز میگذرد؟
- [سایر] چرا خدا بعضی از بندگان را بیشتر از باقی بندگان دوست دارد؟
- [سایر] آیا خداوند نسبت به ما بندگان مهربان است؟
- [سایر] آیا تقاضای خدا از بندگان برای عبادت، برای نیاز اوست؟
- [سایر] آیا خداوند دینداری را برای بندگان کاری سخت می داند؟
- [سایر] حقیقت ذکر خدا چیست؟
- [سایر] از بندگان صالح خداوند که دو نسل از انسانها در زمان حکومتش منقرض شدند، کیست؟
- [سایر] دیدگاه قرآن نسبت به حاکمیت بندگان شایستة خدا بر زمین چیست؟
- [آیت الله بروجردی] اگر در مسألهای به فتوای مجتهدی عمل کند و بعد از مردن او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمیتواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد، ولی اگر مجتهد زنده در مسألهای فتوی ندهد و احتیاط نماید و مقلّد مدّتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره میتواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید، مثلاً اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه (سُبحانَ اللهِ وَ الَحمدُ لِله وَ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَ اللهُ اَکبرُ) را در رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند و مقلّد مدتی به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلّد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید، دوباره میتواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.
- [آیت الله سبحانی] اگر در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل کرده و یا فرا گرفته باشد ولی پس از درگذشت او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد. ولی اگر مجتهد زنده در مسأله ای فتوی ندهد، و احتیاط نماید و مقلد مدتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید مثلاً اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُللهِ وَلا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَر، را در رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند و مقلّد مدتی به این شیوه عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.
- [امام خمینی] اگر در مسألهای به فتوای مجتهدی عمل کند، و بعد از مردن او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمیتواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد. ولی اگر مجتهد زنده در مسألهای فتوی ندهد و احتیاط نماید و مقلد مدتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره میتواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید. مثلًا اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه (سُبحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ) را در رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند و مقلد مدتی به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید دوباره میتواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سبْحان ربی الاْعْلی و بحمْده: پاک و منزه است خداوند بلند مقام من و او را سپاس می گویم.
- [آیت الله مکارم شیرازی] السلام علیْک ایها النبی و رحْمة الله و برکاته: سلام بر توای پیغمبر و رحمت خدا و برکات او بر تو باد. السلاْم علیْنا و علی عباد الله الصالحین: سلام بر ما و بر تمام بندگان صالح خدا. السلام علیْکمْ و رحْمة الله و برکاته: سلام بر شما ای جمعیت نمازگزاران و رحمت و برکات او بر شما باد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل کند، و بعد از مردن او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد. ولی اگر مجتهد زنده در مسأله ای فتوی ندهد، واحتیاط نماید و مقلد مدتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید، مثلاً اگرمجتهدی گفتن یک مرتبه "سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ للهِ ولا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ "را در رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند، و مقلد مدتی به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنان چه آن مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.
- [آیت الله سبحانی] خوابیدن در مسجد، اگر انسان ناچار نباشد و صحبت کردن راجع به کارهای دنیا و خواندن شعری که نصیحت و مانند آن نباشد مکروه است. و همچنین گمشده ای را طلب کند و صدای خود را بلند کند ولی بلند کردن صدا برای اذان مانعی ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . خوابیدن در مسجد، اگر انسان ناچار نباشد و صحبت کردن راجع به کارهای دنیا و مشغول صنعت شدن و خواندن شعری که نصیحت و مانند آن نباشد مکروه است و نیز مکروه است آب دهان و بینی و اخلاط سینه را در مسجد بیندازد و گمشده ای را طلب کند و صدای خود را بلند کند ولی بلند کردن صدا برای اذان مانعی ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] خوابیدن در مسجد اگر انسان ناچار نباشد و صحبت کردن راجع به کارهای دنیا و مشغول صنعت شدن و خواندن شعری که نصیحت و مانند آن نباشد؛ مکروه است. و نیز مکروه است آب دهان و بینی و اخلاط سینه را در مسجد بیندازد و گمشده ای را طلب کند و صدای خود را بلند کند؛ ولی بلند کردن صدا برای اذان مانعی ندارد.
- [امام خمینی] خوابیدن در مسجد اگر انسان ناچار نباشد و صحبت کردن راجع به کارهای دنیا و مشغول صنعت شدن و خواندن شعری که نصیحت و مانند آن نباشد، مکروه است. و نیز مکروه است آب دهان و بینی و اخلاط سینه را در مسجد بیندازد، و گمشده ای را طلب کند و صدای خود را بلند کند، ولی بلند کردن صدا برای اذان مانعی ندارد.