پاسخ اجمالی: عالم مثال حد فاصل میان دنیا و آخرت است، در واقع این عالم هم مراتبی از عوالم ممکن است که مرتبه آن بعد از دنیا و قبل از آخرت و قیامت است. این عالم مادی نیست ولی برخی از خصوصیات ماده را دارد، از جمله شکل و وضع و بُعد و ... در واقع این عالم با عالم برزخ یکی است که فلاسفه از آن تعبیر به عالم مثال کرده اند، زیرا حد فاصل بین عالم ماده و عالم مجردات می باشد. اینکه قضا و قدر را به عالم مثال برمی گردانند به این جهت است که از لحاظ مرتبه عالم مثال بالاتر از عالم طبیعت و حس قرار دارد و می دانیم که قوس نزول از عالم بالا به پایین می آید. پاسخ تفصیلی: طبق نظر حکما از یک لحاظ سلسله وجود، مشککه محسوب می شود؛ به این معنا که همه در وجود، یکسان هستند ولی شدت و ضعف آنها در بهره وجودی باعث اختلاف در مرتبه آنها شده است و هر چه وجود، اقوی و وسیع تر باشد مرتبه آن در سلسله وجود مقدم تر است . عوالم ممکنات(یعنی ما سوی الله) و به عبارتی عوالم کلی دارای سه مرتبه از وجود اند: 1 .عالم عقل 2 .عالم مثال 3 .عالم ماده یا طبیعت این ترتب وجودی، ترتب در علیت است؛ یعنی عالم عقل علت به وجود آمدن عالم مثال است و عالم مثال علت به وجود آمدن عالم ماده. بر این اساس هر مرتبه از وجود که علت برای دیگری است تمام کمالات معلول خود را دارد،در این صورت عالم مثال که علت عالم ماده معرفی شده یک نظام مثالی است که تمام آثار نظام مادی را در خود جای داده، با این تفاوت که اشرف و اعلی از نظام مادی است و محدودیات ماده را ندارد. [1] به هر حال از دیدگاه فلسفی جایگاه عالم مثال ما بین عالم طبیعت و عالم عقل می باشد. آشنایی ما با عالم مثال در مباحث روایی و کلامی از طریق اصطلاح (برزخ) و عالم پس از مرگ سهل تر می باشد؛ زیرا برزخ همان عالم مثال است . خود واژه برزخ در قرآن، اصطلاحی برای عالم پس از مرگ است که مردم در آن به سر می برند تا قیامت برسد ،این آن معنایی است که سیاق آیه 100 سوره مبارکه مومنون (وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلیَ‌ یَوْمِ یُبْعَثُون؛ و در برابر آنها عالم برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند) و آیاتی دیگر و روایات بسیار از طرق شیعه از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) و نیز از طرف اهل سنت بر آن دلالت دارد . [2] عالم مثال یا برزخ را، عالم خیال منفصل نیز نامیده اند [3] ؛ خیال یعنی عالمی که در آنجا صورت محض است و مادّه ای در آن جا نیست، گرچه صوری که در آنجا موجود است به مراتب از موجوداتی که در عالم مادّه است قوی تر و عظیم تر، حرکتش سریع تر، حزن و اندوه و یا مسرّت و لذّتش افزون تر است ، چون مادّه حاجب و مانع از فراوانیِ این خصوصیّات است، و عالم برزخ چون از مادّه جداست ، لذا این معانی در آنجا بسیار بیشتر از عالم ماده حضور دارد. وجه تسمیه این عالم به خیال منفصل این است که چون عالم خیال ، متّصل به قوای متخیّله انسان است و چون با بدن خاکی او همجوار و قرین است خیال متصل نام می گیرد، خیال منفصل همان ق وای متخیله است اما در وقتی که از بدن مفارقت نموده و به عالم صورت محض پیوسته است . بنابراین تمام موجودات عالم برزخ را (خیال منفصل ) گوین د. باید دانست که عالم خیال، یک عالم بسیار وسیعی است ،نه اینکه آن را به معنای مصطلح فارسی ،یعنی امر توهّمی و موهومی ب پنداریم . این اشتباهی است که در لغت ما وارد شده است و لذا بعضی از اهل ظاهر که چنین جملاتی را مانند عالم خیال، از حکمای أعلام دیده‌اند، تصوّر نموده‌اند که آنها عالم برزخ را که همان مثال است قبول ندارند و قائل به یک عالم توهّمی و تصوّری هستند، و برای آن حقیقت و واقعیّتی قائل نیستند در حالی که چنین نسیتی به آنان درست نیست . [4] همچنین گاه عالم مثال را (مثال اعظم) و صورت های مثالی جزئی در نفس را (مثال اصغر ) نامیده اند . [5] در مورد حقیقت عالم مثال باید گفت که طبق نظر حکما این عالم نه مجرد محض است و نه مادی صرف، بلکه متوسط میان آن دو است. یعنی از ماده و تغیّر و حرکت(حرکت به معنای سیر از قوه به فعل که در فلسفه ملاصدرا مطرح شده نه حرکت به معنای عرفی ) منزّه است، ولی با برخی از آثار ماده مانند شکل ، وضع و بُعد و نظایر آنها همراه است [6] . دلایل نقلی و عقلی مختلفی برای وجودِ چنین جهانی که گاهی از آن به (عالم قبر) و یا (عالم ارواح) تعبیر می‌شود وجو دارد. همچنان که قبلاً اشاره کردیم آیات متعددی در قرآن مجید داریم که بعضی ظهور، و بعضی صراحت در این معنی دارند. آیه مورد بحث (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی‌ یَوْمِ یُبْعَثُونَ ) ظاهر در وجود چنین عالمی است. یعنی وقتی رابطه روح از بدن قطع می شود قبل از آنکه روح به عالم قیامت برود در جایی ما بین دنیا و آخرت می ماند که به آن برزخ گفته می شود . و از نظر روایات: در کتب معروف شیعه و اهل تسنن، روایات فراوانی است که با تعبیرات مختلف از جهان برزخ و عالم قبر و ارواح و خلاصه جهانی که میان این عالم و عالم آخرت قرار دارد سخن می‌گوید [7] . بنابراین: در اصل وجود عالم برزخ یا همان عالم مثال بحثی نیست و مهم آن است که بدانیم: زندگی برزخی چگونه است؟ تصویرهای مختلفی در این مورد ذکر شده است که روشن‌ترین و صحیح ترین آنها آن است که روح انسان بعد از پایان زندگی این جهان در اجساد لطیفی قرار می‌گیرد که از بسیاری از عوارض این ماده کثیف برکنار است. و چون از هر نظر شبیه این جسم است لذا به آن (قالب مثالی) می‌گویند که نه به کلی مجرد است، و نه مادی محض. بلکه دارای یک نوع (تجرد برزخی) است. اینکه گاهی مباحث مربوط به قضا و قدر را به حقایقی در مورد عالم مثال برمی گردانند به این جهت است که از لحاظ مرتبه عالم مثال بالاتر از عالم طبیعت و حس قرار دارد و می دانیم که در قوس نزول امر الاهی از عالم بالا به پایین می آید و به اصطلاح فلسفی از عالم عقل به عالم مثال و بعد به عالم ماده جریان دارد. نکته قابل تذکر این است که عالم مثال یا عالم خیال منفصل، با عالم دنیا از طریق اعمال و افکار و نیات انسان در ارتباط بوده و رابطه ای دو طرفه بین این دو برقرار است. شاید بتوان این عالم را در نظام قضاو قدر که کل مراتب عالم را در بر گرفته است منطبق بر لوح محو اثبات دانست که تقدیرات در آن موقوف به شرایط بوده و دعا و توبه و ... در آن تاثیر گذار است. همچنانکه عالم رویا که ارتباط تنگاتنگی با عالم مثال دارد متاثر از اعمال خوب و بد انسان است ولی امر قطعی و قضای محتوم مربوط به عوالم مجرد محض و به اصطلاح عالم امر الاهی است. برای مطالعه در مورد ویژگیهای این عالم و اینکه آیا همه انسانها پس از مرگ در یک جا هستند یا اینکه با توجه به مراتب ایمانی شان دارای جایگاه های متفاوتی هستند؟و ... به سوال 3891 (سایت: 4160) (برزخ و زندگی برزخی) مراجعه نمایید. پی نوشتها: [1] علامه طباطبایی ، بدایة الحکمة ،المرحلة الثانی عشر،الفصل التاسع، ص 214 ،موسسة النشر الاسلامی ، قم، 1428ق [2] موسوی همدانی ،سید محمد باقر، ترجمه تفسیرالمیزان، ج‌15، ص 98، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم ، قم ، 1374 [3] ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح الحکمة فی شرح یدایة الحمة ، ص 580، ( الفصل الثالث فی المثال )، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی ،قم، زمستان 1386 ،به نقل از اسفار ،ج 1 ، ص 302 [4] علامه تهرانی ، معاد شناسی ، ج 2 ،ص 162 و 163 ،( مجلس یازدهم، تمایزات عالم طبع و برزخ و قیامت ، خصوصیات عالم برزخ )،کتابخانه دیجیتال نور noorlib.ir . [5] همان ،299 [6] ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح الحکمة فی شرح یدایة الحمة ، ص 581، ( الفصل الثالث فی المثال )، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی .،قم، زمستان 1386 [7] نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج‌13، ص 383 ، انتشارات اسلامیه‌،تهران ، 1398 ق‌. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
عالم مثال حد فاصل میان دنیا و آخرت است، در واقع این عالم هم مراتبی از عوالم ممکن است که مرتبه آن بعد از دنیا و قبل از آخرت و قیامت است. این عالم مادی نیست ولی برخی از خصوصیات ماده را دارد، از جمله شکل و وضع و بُعد و ...
در واقع این عالم با عالم برزخ یکی است که فلاسفه از آن تعبیر به عالم مثال کرده اند، زیرا حد فاصل بین عالم ماده و عالم مجردات می باشد.
اینکه قضا و قدر را به عالم مثال برمی گردانند به این جهت است که از لحاظ مرتبه عالم مثال بالاتر از عالم طبیعت و حس قرار دارد و می دانیم که قوس نزول از عالم بالا به پایین می آید.
پاسخ تفصیلی:
طبق نظر حکما از یک لحاظ سلسله وجود، مشککه محسوب می شود؛ به این معنا که همه در وجود، یکسان هستند ولی شدت و ضعف آنها در بهره وجودی باعث اختلاف در مرتبه آنها شده است و هر چه وجود، اقوی و وسیع تر باشد مرتبه آن در سلسله وجود مقدم تر است .
عوالم ممکنات(یعنی ما سوی الله) و به عبارتی عوالم کلی دارای سه مرتبه از وجود اند:
1 .عالم عقل
2 .عالم مثال
3 .عالم ماده یا طبیعت
این ترتب وجودی، ترتب در علیت است؛ یعنی عالم عقل علت به وجود آمدن عالم مثال است و عالم مثال علت به وجود آمدن عالم ماده. بر این اساس هر مرتبه از وجود که علت برای دیگری است تمام کمالات معلول خود را دارد،در این صورت عالم مثال که علت عالم ماده معرفی شده یک نظام مثالی است که تمام آثار نظام مادی را در خود جای داده، با این تفاوت که اشرف و اعلی از نظام مادی است و محدودیات ماده را ندارد. [1]
به هر حال از دیدگاه فلسفی جایگاه عالم مثال ما بین عالم طبیعت و عالم عقل می باشد.
آشنایی ما با عالم مثال در مباحث روایی و کلامی از طریق اصطلاح (برزخ) و عالم پس از مرگ سهل تر می باشد؛ زیرا برزخ همان عالم مثال است .
خود واژه برزخ در قرآن، اصطلاحی برای عالم پس از مرگ است که مردم در آن به سر می برند تا قیامت برسد ،این آن معنایی است که سیاق آیه 100 سوره مبارکه مومنون (وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلیَ یَوْمِ یُبْعَثُون؛ و در برابر آنها عالم برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند) و آیاتی دیگر و روایات بسیار از طرق شیعه از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) و نیز از طرف اهل سنت بر آن دلالت دارد . [2]
عالم مثال یا برزخ را، عالم خیال منفصل نیز نامیده اند [3] ؛ خیال یعنی عالمی که در آنجا صورت محض است و مادّه ای در آن جا نیست، گرچه صوری که در آنجا موجود است به مراتب از موجوداتی که در عالم مادّه است قوی تر و عظیم تر، حرکتش سریع تر، حزن و اندوه و یا مسرّت و لذّتش افزون تر است ، چون مادّه حاجب و مانع از فراوانیِ این خصوصیّات است، و عالم برزخ چون از مادّه جداست ، لذا این معانی در آنجا بسیار بیشتر از عالم ماده حضور دارد.
وجه تسمیه این عالم به خیال منفصل این است که چون عالم خیال ، متّصل به قوای متخیّله انسان است و چون با بدن خاکی او همجوار و قرین است خیال متصل نام می گیرد، خیال منفصل همان ق وای متخیله است اما در وقتی که از بدن مفارقت نموده و به عالم صورت محض پیوسته است . بنابراین تمام موجودات عالم برزخ را (خیال منفصل ) گوین د. باید دانست که عالم خیال، یک عالم بسیار وسیعی است ،نه اینکه آن را به معنای مصطلح فارسی ،یعنی امر توهّمی و موهومی ب پنداریم . این اشتباهی است که در لغت ما وارد شده است و لذا بعضی از اهل ظاهر که چنین جملاتی را مانند عالم خیال، از حکمای أعلام دیدهاند، تصوّر نمودهاند که آنها عالم برزخ را که همان مثال است قبول ندارند و قائل به یک عالم توهّمی و تصوّری هستند، و برای آن حقیقت و واقعیّتی قائل نیستند در حالی که چنین نسیتی به آنان درست نیست . [4]
همچنین گاه عالم مثال را (مثال اعظم) و صورت های مثالی جزئی در نفس را (مثال اصغر ) نامیده اند . [5]
در مورد حقیقت عالم مثال باید گفت که طبق نظر حکما این عالم نه مجرد محض است و نه مادی صرف، بلکه متوسط میان آن دو است. یعنی از ماده و تغیّر و حرکت(حرکت به معنای سیر از قوه به فعل که در فلسفه ملاصدرا مطرح شده نه حرکت به معنای عرفی ) منزّه است، ولی با برخی از آثار ماده مانند شکل ، وضع و بُعد و نظایر آنها همراه است [6] .
دلایل نقلی و عقلی مختلفی برای وجودِ چنین جهانی که گاهی از آن به (عالم قبر) و یا (عالم ارواح) تعبیر میشود وجو دارد. همچنان که قبلاً اشاره کردیم آیات متعددی در قرآن مجید داریم که بعضی ظهور، و بعضی صراحت در این معنی دارند. آیه مورد بحث (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ ) ظاهر در وجود چنین عالمی است. یعنی وقتی رابطه روح از بدن قطع می شود قبل از آنکه روح به عالم قیامت برود در جایی ما بین دنیا و آخرت می ماند که به آن برزخ گفته می شود .
و از نظر روایات: در کتب معروف شیعه و اهل تسنن، روایات فراوانی است که با تعبیرات مختلف از جهان برزخ و عالم قبر و ارواح و خلاصه جهانی که میان این عالم و عالم آخرت قرار دارد سخن میگوید [7] .
بنابراین: در اصل وجود عالم برزخ یا همان عالم مثال بحثی نیست و مهم آن است که بدانیم: زندگی برزخی چگونه است؟ تصویرهای مختلفی در این مورد ذکر شده است که روشنترین و صحیح ترین آنها آن است که روح انسان بعد از پایان زندگی این جهان در اجساد لطیفی قرار میگیرد که از بسیاری از عوارض این ماده کثیف برکنار است. و چون از هر نظر شبیه این جسم است لذا به آن (قالب مثالی) میگویند که نه به کلی مجرد است، و نه مادی محض. بلکه دارای یک نوع (تجرد برزخی) است.
اینکه گاهی مباحث مربوط به قضا و قدر را به حقایقی در مورد عالم مثال برمی گردانند به این جهت است که از لحاظ مرتبه عالم مثال بالاتر از عالم طبیعت و حس قرار دارد و می دانیم که در قوس نزول امر الاهی از عالم بالا به پایین می آید و به اصطلاح فلسفی از عالم عقل به عالم مثال و بعد به عالم ماده جریان دارد.
نکته قابل تذکر این است که عالم مثال یا عالم خیال منفصل، با عالم دنیا از طریق اعمال و افکار و نیات انسان در ارتباط بوده و رابطه ای دو طرفه بین این دو برقرار است. شاید بتوان این عالم را در نظام قضاو قدر که کل مراتب عالم را در بر گرفته است منطبق بر لوح محو اثبات دانست که تقدیرات در آن موقوف به شرایط بوده و دعا و توبه و ... در آن تاثیر گذار است. همچنانکه عالم رویا که ارتباط تنگاتنگی با عالم مثال دارد متاثر از اعمال خوب و بد انسان است ولی امر قطعی و قضای محتوم مربوط به عوالم مجرد محض و به اصطلاح عالم امر الاهی است.
برای مطالعه در مورد ویژگیهای این عالم و اینکه آیا همه انسانها پس از مرگ در یک جا هستند یا اینکه با توجه به مراتب ایمانی شان دارای جایگاه های متفاوتی هستند؟و ... به سوال 3891 (سایت: 4160) (برزخ و زندگی برزخی) مراجعه نمایید.
پی نوشتها:
[1] علامه طباطبایی ، بدایة الحکمة ،المرحلة الثانی عشر،الفصل التاسع، ص 214 ،موسسة النشر الاسلامی ، قم، 1428ق
[2] موسوی همدانی ،سید محمد باقر، ترجمه تفسیرالمیزان، ج15، ص 98، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم ، قم ، 1374
[3] ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح الحکمة فی شرح یدایة الحمة ، ص 580، ( الفصل الثالث فی المثال )، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی ،قم، زمستان 1386 ،به نقل از اسفار ،ج 1 ، ص 302
[4] علامه تهرانی ، معاد شناسی ، ج 2 ،ص 162 و 163 ،( مجلس یازدهم، تمایزات عالم طبع و برزخ و قیامت ، خصوصیات عالم برزخ )،کتابخانه دیجیتال نور noorlib.ir .
[5] همان ،299
[6] ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح الحکمة فی شرح یدایة الحمة ، ص 581، ( الفصل الثالث فی المثال )، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی .،قم، زمستان 1386
[7] نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج13، ص 383 ، انتشارات اسلامیه،تهران ، 1398 ق.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] موقعیت عالم مثال در بین سایر عوالم کجاست؟ آیا مثل این دنیا حقیقت مادی دارد؟ اینکه ادعیه قضا و قدر را بر می گردانند در خصوص عالم یاد شده چگونه قابل توجیه است؟
- [سایر] آیا در عالم برزخ یا عوالم دیگر اذان گفته می شود؟ و اولین مؤذن در روز قیامت کیست؟
- [سایر] حقیقت زندگی در عالم برزخ چگونه است؟
- [سایر] آیا انسان با همین بدن و جسم مادی وارد عالم برزخ می شود؟
- [سایر] در کتاب های فلسفی و عرفانی و کتاب های مشابه در حین بحث از عوالم وجود و تقسیمات آن مثلا عالم لاهوت و جبروت و ملکوت، ملک و ناسوت یا تقسیم های دیگر مانند عالم عقل و عالم مثال، یا به زبان شرع؛ عالم آخرت و عالم برزخ و عالم دنیا و این گونه از تقسیمات. در حقیقت من معنای عالم آخرت و برزخ و دنیا را چون در آیات و روایات توضیح و تبین شده است را می فهم، اما اکنون دوست دارم بر طبق یک استدلال روشن و آسان و متین چگونگی تقسیم عوالم و استدلال بر وجود خارجی آنها را بدانم. به طور مثال چگونه ثابت می کنیم که اکنون عالم جبروتی وجود دارد و در همان حال برخی از خصوصیات را به آن عالم نسبت می دهیم. لذا از شما تقاضا دارم که دلیل بر وجود عالم لاهوت، جبروت، ملکوت، ناسوت، عقل و مثال بیاوریدو بفرمائید که چرا در این عوالم منحصر شد و از کجا ویژگی های آن شناخته شد؟ و چگونه این عوالم با یکدیگر رابطه دارند و وسیله ارتباطی بین این عوالم چیست؟ مثلا مرگ وسیله انتقال از عالم دنیا به عالم برزخ است، آیا چنین انتقالی بین دیگر عوالم نیز وجود دارد؟ تقاضا دارم در استدلال خود از آیات وروایات نیز استفاده کنید.
- [سایر] حقیقت و ماهیت روح انسانی چیست؟ آیا مادی و جزء بدن است؟
- [سایر] در مورد مطابقت مراتب وجود با اصطلاح قرآنی برزخ و قیامت توضیح دهید، آیا مراتب وجود همگی یک حقیقت منبسط است؟
- [سایر] درباره عوالم وجود مانند عالم ملکوت و جبروت توضیح دهید. چگونه انسان می تواند با این عوالم ارتباط پیدا کند؟
- [سایر] خواب نوعی مرگ است و وقتی ما می خواهیم روح ما چقدر می تواند از روح مادی ما جدا بشود و به آینده برود ؟ آیا روح ما می تواند به عالم برزخ برود ؟
- [سایر] آیا لوح محفوظ با عین ثابت ارتباط دارد؟ اگر بله این ارتباط چگونه است؟ و اگر خیر جایگاه لوح محفوظ و همچنین لوح محو و اثبات در کدام مرتبه از عوالم وجودی است؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . در تنگی وقت باید تسبیحات اربعه را یک مرتبه بگوید و در وسعت وقت یک مرتبه کافی است، لکن سزاوار است ترک نشود سه مرتبه مگر در ضرورت.
- [آیت الله علوی گرگانی] در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم مستحب است مگر در شستن دست چپ احتیاط مستحب آن است که از یک مرتبه تجاوز نکند و مرتبه سوم وبیشتر از آن حرام میباشد و این که کدام شستن، اول یا دوم یا سوم است مربوط به قصد کسی است که وضو میگیرد، پس اگر به قصد شستن مرتبه اول مثلاً ده مرتبه آب به صورت بریزد اشکال ندارد، و همه آنها شستن اول حساب میشود، و اگر به قصد این که سه مرتبه بشوید، سه مرتبه آب بریزد مرتبه سوم آن حرام است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر ادامه جهاد نیاز به به کمکهای مادی داشته باشد، بر همه کسانی که تمکّن مالی دارند واجب است به قدر توانایی کمک نمایند.
- [آیت الله مظاهری] اگر ارزش مادّی هبه یا هدیه بالاتر از شأنِ او باشد و یا غیر متعارف باشد، نظیر اینکه یک خانه هدیه شده باشد، باید خمس آن را بدهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله مظاهری] هر ذکری در سجده گفته شود کافی است ولی مستحب است سه مرتبه (سُبْحانَ اللَّهِ) یا یک مرتبه (سُبْحانَ رَبِّیَ الْاَعْلی وَ بِحَمْدِهِ) گفته شود و اگر ذکر دیگر گفته شود، باید از سه مرتبه (سُبْحانَ اللَّهِ) یا یک مرتبه (سُبْحانَ رَبِّیَ الْاَعْلی و بِحَمْدِهِ) کمتر نباشد و مستحب است ذکر سجده سه یا پنج یا هفت مرتبه گفته شود.
- [آیت الله سبحانی] در وضو شستن صورت و دست ها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جایز و مرتبه سوم و بیشتر از آن حرام می باشد. منظور از مرتبه اول آن است که تمام عضو را بشوید; خواه با یک مشت آب باشد یا چندین مشت. وقتی که تمام شد یک مرتبه حساب می شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در وضو، شستن صورت و دستها، مرتبه اوّل واجب و مرتبه دوّم جایز و مرتبه سوّم و بیشتر از آن حرام می باشد، و اگر با یک مشت آب، تمام عضو شسته شود و به قصد وضو بریزد یک مرتبه حساب می شود چه قصد بکند یک مرتبه را، یا قصد نکند.
- [امام خمینی] در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جایز و مرتبه سوم و بیشتر از آن حرام می باشد. و اگر با یک مشت آب تمام عضو شسته شود و به قصد وضو بریزد، یک مرتبه حساب می شود چه قصد بکند یک مرتبه را، یا قصد نکند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . در وضو، شستن صورت و دست ها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم مستحب و مرتبه سوم و بیشتر از آن حرام می باشد. و این که کدام شستن، اول یا دوم یا سوم است مربوط به قصد کسی است که وضو می گیرد، پس اگر به قصد شستن مرتبه اول مثلاً ده مرتبه آب به صورت بریزد، اشکال ندارد و همه آنها شستن اول حساب می شود، و اگر به قصد این که سه مرتبه بشوید سه مرتبه آب بریزد مرتبه سوم آن حرام است.