پاسخ اجمالی: می دانیم که همه انسانها از یک نفس واحدی خلق شده اند و همه بشریت یک پیکره واحدی را تشکیل می دهد. انسانهای متعالی بیش از دیگران به این وحدت آگاهند و به همین میزان هم از امتیاز شفاعت و هدایت مردم برخوردارند. در برخی روایات به شفاعت مؤمنین پاک و بهشتی در مورد منسوبین گناهکارشان اشاره شده و کلاً روایاتی که در باب شفاعت وارد شده دیدگاه اسلام و قرآن را در این رابطه بیان می کند ضمن این که همه شرایط و تفاصیلی که در بحث شفاعت ائمه و .... مطرح شده در اینجا هم باید مد نظر باشد. پاسخ تفصیلی: تعارض بین علم به عذاب انسان ها و در عین حال برخورداری از آسایش بهشتی در موارد زیادی مطرح شده و در اینجا با توجه به سؤال فوق به این بحث خواهیم پرداخت. می دانیم که همه انسانها از نفس واحدی خلق شده اند و همه بشریت پیکره واحدی را تشکیل می دهند. انسان های متعالی بیش از دیگران به این وحدت آگاه بوده و به همین میزان هم از امتیاز شفاعت و هدایت مردم برخوردارند؛ چرا که درد مردمان را درد خود می دانند و تحمل گمراهی و عذاب آنان را ندارند. در مورد انسان های عادی هم همین وحدت و هم سرنوشتی نسبت به همدیگر را می توان بین هر فردی با منسوبین نزدیک و دوستانش مشاهده کرد. در برخی روایات به این رابطه که بین مؤمنین پاک و بهشتی و منسوبین گناهکارشان وجود دارد اشاره شده و اینکه این مومنین در روز قیامت نسبت به عذاب خویشان خود بی تفاوت نبوده و در نهایت خداوند بین آنان حکم می کند. از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده است: کودکان امت محمد (ص) در روز قیامت در زیر عرش در کنار حوض های بهشتی جمع می شوند، خداوند از حال آنان مطلع می شود می فرماید: چه شده است که سرهایتان را به سوی من بلند کرده اید: می گویند ای پروردگار ما! پدران و مادران ما در عطش گرفتارند و آن گاه ما در کنار حوض های بهشتی هستیم. پس به آنان وحی می شود: وارد صفوف قیامت شوید و پدران و مادران خود را سیراب کنید.[1] در روایت مشابه دیگری نقل شده است که خداوند در ادامه به جبرئیل می فرماید: ای جبرئیل در میان جمع وارد شو و دست پدران و مادران آنان را بگیر و همراه کودکان – به خاطر رحمتی که دارم - وارد بهشت کن.[2] با نقل این روایت و بررسی روایات دیگری که در باب شفاعت مؤمنان وارد شده است به دیدگاه کلی اسلام و قرآن در باب رفع این تعارض می توان پی برد و این که بخش گسترده ای از روایات مربوط به شفاعت اشاره به همین بحث داشته و پاسخی به عطش انسان ها برای نجات هم نوعان خود از عذاب و گمراهی است که خود بازتابی از رحمت مطلق خداوند است. مطلب دیگری که باید ذکر شود مساله عدم رابطه حقیقی بین مؤمن و کافر معاند است که هرچند در ظاهر ممکن است با هم نسبتی داشته باشند اما محبت و دشمنی بالاتری که همان محبت و دشمنی نسبت به خدا و دوستان خداست بین آنها حاکم شده و رابطه نسبی آنان را تحت الشعاع قرار می دهد. خداوند در قرآن می فرماید: ( هرگز قومی نیابی که به خداوند و روز باز پسین ایمان داشته باشند و با کسانی که با خداوند و پیامبر او مخالفت می‌ورزند، دوستی کنند حتی اگر پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا خاندانشان باشند. اینانند که [خداوند] در دلهایشان [نقش‌] ایمان نگاشته است و به فیضی از جانب خویش استوارشان داشته است...)[3]. این عدم وابستگی نسبت به ایمان هرکس دارای مراتبی است و مؤمنین کامل در محبت خداوند به جائی رسیده اند که از همه محبوبهای خود گذشته اند: (یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه‌)؛ بعضی از مردم غیر خدا را مانند خدا گیرند و مثل خداوند آنها را دوست می دارند ولی آنها که ایمان آورده‌اند خدا را بیش از هر چیزی دوست دارند... [4]. بنابراین هرگز یک مؤمن حقیقی برخی از منسوبین خود را که دشمن خدا هستند برخلاف اراده الاهی دوست نخواهد داشت مگر اینکه در گمراهی خود اصرار نداشته و قابل هدایت باشند در تاریخ نمونه های بسیاری در این باب نقل شده و قطع رابطه با این افراد مورد پذیرش فطرت بوده و تعارضی با حیات بهشتی ندارد. در داستان حضرت ابراهیم و آزر در قرآن کریم چنین آمده است: (و طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش(عمویش) جز به خاطر وعده‌ای که به او داده بود صورت نگرفت، ولی هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست از او بیزاری جست. به راستی ابراهیم بسی نیایشگر و بردبار بود)[5]. بنابراین مومنین با تمام محبتی که نسبت به انسان ها دارند در نهایتِ تلاش های خود، وقتی پی می برند که این افراد، خود خواستار رحمت و هدایت خدا نیستند و با آن دشمنی می کنند و با اختیار و اصرار و غرور، همان راه دشمنی با خدا را ترجیح می دهند رسالت خود را تمام شده می بینند و آنها را به اختیار خود رها می کنند. رضایت خداوند هم در دل کندن از دشمنان خدا است چرا که اراده الاهی بر این تعلق گرفته است که اختیار بندگان را شرط اصلی تکامل و هدایت آنان قرار دهد و نمی توان با اجبار کسی را وارد بهشت کرد و بهشت اجباری هم ذاتاً دوزخ خواهد بود. در همین رابطه خداوند به رسول خود که مظهر دلسوزی و رأفت نسبت به انسان ها است می فرماید: (این گونه نیست تو هر کس را دوست بداری هدایت توانی کرد لیکن خدا هر که را خواهد هدایت می‌کند و او به حال آنان که قابل هدایتند آگاه‌تر است)[6]. پی نوشتها: [1]. محدث نوری، مستدرک الوسائل ، ج2، ص401، "قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَجْمَعُ اللَّهُ أَطْفَالَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی حِیَاضٍ تَحْتَ الْعَرْشِ قَالَ فَیَطَّلِعُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ اطِّلَاعَةً فَیَقُولُ مَا لِی أَرَاکُمْ رَافِعِی رُءُوسِکُمْ إِلَیَّ فَیَقُولُونَ یَا رَبَّنَا الْآبَاءُ وَ الْأُمَّهَاتُ فِی عَطَشِ الْقِیَامَةِ وَ نَحْنُ فِی هَذِهِ الْحِیَاضِ قَالَ فَیُوحِی اللَّهُ إِلَیْهِمْ أَنِ اغْرِفُوا فِی هَذِهِ الْآنِیَةِ مِنَ الْحِیَاضِ ثُمَّ تَخَلَّلُوا صُفُوفَ الْقِیَامَةِ فَاسْقُوا الْآبَاءَ وَ الْأُمَّهَاتِ". [2] همان، ج 2، ص390، موسسه آل البیت، 1408ق. "عَنْ أَعْلَامِ الدِّینِ لِلدَّیْلَمِیِّ عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ تَجِی‌ءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَطْفَالُ الْمُؤْمِنِینَ عِنْدَ عَرْضِ الْخَلَائِقِ لِلْحِسَابِ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی لِجَبْرَئِیلَ ع اذْهَبْ بِهَؤُلَاءِ إِلَی الْجَنَّةِ فَیَقِفُونَ عَلَی أَبْوَابِ الْجَنَّةِ وَ یَسْأَلُونَ عَنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ فَتَقُولُ لَهُمُ الْخَزَنَةُ آبَاؤُکُمْ وَ أُمَّهَاتُکُمْ لَیْسُوا کَأَمْثَالِکُمْ لَهُمْ ذُنُوبٌ وَ سَیِّئَاتٌ یُطَالَبُونَ بِهَا فَیَصِیحُونَ صَیْحَةً بَاکِینَ فَیَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی یَا جَبْرَئِیلُ مَا هَذِهِ الصَّیْحَةُ فَیَقُولُ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَعْلَمُ هَؤُلَاءِ أَطْفَالُ الْمُؤْمِنِینَ یَقُولُونَ لَا نَدْخُلُ الْجَنَّةَ حَتَّی یَدْخُلَ آبَاؤُنَا وَ أُمَّهَاتُنَا فَیَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی یَا جَبْرَئِیلُ تَخَلَّلِ الْجَمْعَ وَ خُذْ بِیَدِ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ فَأَدْخِلْهُمْ مَعَهُمُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِی". [3] المجادلة، 22. [4] البقرة، 165. [5] التوبه، 114. [6] القصص، 56. منبع: www.islamquest.net
اگر برخی از بستگان شخص بهشتی در جهنم گرفتار باشند، با این مسئله که در بهشت ملالی نیست منافات ندارد؟
پاسخ اجمالی:
می دانیم که همه انسانها از یک نفس واحدی خلق شده اند و همه بشریت یک پیکره واحدی را تشکیل می دهد. انسانهای متعالی بیش از دیگران به این وحدت آگاهند و به همین میزان هم از امتیاز شفاعت و هدایت مردم برخوردارند. در برخی روایات به شفاعت مؤمنین پاک و بهشتی در مورد منسوبین گناهکارشان اشاره شده و کلاً روایاتی که در باب شفاعت وارد شده دیدگاه اسلام و قرآن را در این رابطه بیان می کند ضمن این که همه شرایط و تفاصیلی که در بحث شفاعت ائمه و .... مطرح شده در اینجا هم باید مد نظر باشد.
پاسخ تفصیلی:
تعارض بین علم به عذاب انسان ها و در عین حال برخورداری از آسایش بهشتی در موارد زیادی مطرح شده و در اینجا با توجه به سؤال فوق به این بحث خواهیم پرداخت.
می دانیم که همه انسانها از نفس واحدی خلق شده اند و همه بشریت پیکره واحدی را تشکیل می دهند. انسان های متعالی بیش از دیگران به این وحدت آگاه بوده و به همین میزان هم از امتیاز شفاعت و هدایت مردم برخوردارند؛ چرا که درد مردمان را درد خود می دانند و تحمل گمراهی و عذاب آنان را ندارند.
در مورد انسان های عادی هم همین وحدت و هم سرنوشتی نسبت به همدیگر را می توان بین هر فردی با منسوبین نزدیک و دوستانش مشاهده کرد.
در برخی روایات به این رابطه که بین مؤمنین پاک و بهشتی و منسوبین گناهکارشان وجود دارد اشاره شده و اینکه این مومنین در روز قیامت نسبت به عذاب خویشان خود بی تفاوت نبوده و در نهایت خداوند بین آنان حکم می کند.
از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده است: کودکان امت محمد (ص) در روز قیامت در زیر عرش در کنار حوض های بهشتی جمع می شوند، خداوند از حال آنان مطلع می شود می فرماید: چه شده است که سرهایتان را به سوی من بلند کرده اید: می گویند ای پروردگار ما! پدران و مادران ما در عطش گرفتارند و آن گاه ما در کنار حوض های بهشتی هستیم. پس به آنان وحی می شود: وارد صفوف قیامت شوید و پدران و مادران خود را سیراب کنید.[1]
در روایت مشابه دیگری نقل شده است که خداوند در ادامه به جبرئیل می فرماید: ای جبرئیل در میان جمع وارد شو و دست پدران و مادران آنان را بگیر و همراه کودکان – به خاطر رحمتی که دارم - وارد بهشت کن.[2]
با نقل این روایت و بررسی روایات دیگری که در باب شفاعت مؤمنان وارد شده است به دیدگاه کلی اسلام و قرآن در باب رفع این تعارض می توان پی برد و این که بخش گسترده ای از روایات مربوط به شفاعت اشاره به همین بحث داشته و پاسخی به عطش انسان ها برای نجات هم نوعان خود از عذاب و گمراهی است که خود بازتابی از رحمت مطلق خداوند است.
مطلب دیگری که باید ذکر شود مساله عدم رابطه حقیقی بین مؤمن و کافر معاند است که هرچند در ظاهر ممکن است با هم نسبتی داشته باشند اما محبت و دشمنی بالاتری که همان محبت و دشمنی نسبت به خدا و دوستان خداست بین آنها حاکم شده و رابطه نسبی آنان را تحت الشعاع قرار می دهد.
خداوند در قرآن می فرماید:
( هرگز قومی نیابی که به خداوند و روز باز پسین ایمان داشته باشند و با کسانی که با خداوند و پیامبر او مخالفت میورزند، دوستی کنند حتی اگر پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا خاندانشان باشند. اینانند که [خداوند] در دلهایشان [نقش] ایمان نگاشته است و به فیضی از جانب خویش استوارشان داشته است...)[3].
این عدم وابستگی نسبت به ایمان هرکس دارای مراتبی است و مؤمنین کامل در محبت خداوند به جائی رسیده اند که از همه محبوبهای خود گذشته اند:
(یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه)؛ بعضی از مردم غیر خدا را مانند خدا گیرند و مثل خداوند آنها را دوست می دارند ولی آنها که ایمان آوردهاند خدا را بیش از هر چیزی دوست دارند... [4].
بنابراین هرگز یک مؤمن حقیقی برخی از منسوبین خود را که دشمن خدا هستند برخلاف اراده الاهی دوست نخواهد داشت مگر اینکه در گمراهی خود اصرار نداشته و قابل هدایت باشند در تاریخ نمونه های بسیاری در این باب نقل شده و قطع رابطه با این افراد مورد پذیرش فطرت بوده و تعارضی با حیات بهشتی ندارد.
در داستان حضرت ابراهیم و آزر در قرآن کریم چنین آمده است:
(و طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش(عمویش) جز به خاطر وعدهای که به او داده بود صورت نگرفت، ولی هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست از او بیزاری جست. به راستی ابراهیم بسی نیایشگر و بردبار بود)[5].
بنابراین مومنین با تمام محبتی که نسبت به انسان ها دارند در نهایتِ تلاش های خود، وقتی پی می برند که این افراد، خود خواستار رحمت و هدایت خدا نیستند و با آن دشمنی می کنند و با اختیار و اصرار و غرور، همان راه دشمنی با خدا را ترجیح می دهند رسالت خود را تمام شده می بینند و آنها را به اختیار خود رها می کنند.
رضایت خداوند هم در دل کندن از دشمنان خدا است چرا که اراده الاهی بر این تعلق گرفته است که اختیار بندگان را شرط اصلی تکامل و هدایت آنان قرار دهد و نمی توان با اجبار کسی را وارد بهشت کرد و بهشت اجباری هم ذاتاً دوزخ خواهد بود. در همین رابطه خداوند به رسول خود که مظهر دلسوزی و رأفت نسبت به انسان ها است می فرماید:
(این گونه نیست تو هر کس را دوست بداری هدایت توانی کرد لیکن خدا هر که را خواهد هدایت میکند و او به حال آنان که قابل هدایتند آگاهتر است)[6].
پی نوشتها:
[1]. محدث نوری، مستدرک الوسائل ، ج2، ص401، "قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَجْمَعُ اللَّهُ أَطْفَالَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی حِیَاضٍ تَحْتَ الْعَرْشِ قَالَ فَیَطَّلِعُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ اطِّلَاعَةً فَیَقُولُ مَا لِی أَرَاکُمْ رَافِعِی رُءُوسِکُمْ إِلَیَّ فَیَقُولُونَ یَا رَبَّنَا الْآبَاءُ وَ الْأُمَّهَاتُ فِی عَطَشِ الْقِیَامَةِ وَ نَحْنُ فِی هَذِهِ الْحِیَاضِ قَالَ فَیُوحِی اللَّهُ إِلَیْهِمْ أَنِ اغْرِفُوا فِی هَذِهِ الْآنِیَةِ مِنَ الْحِیَاضِ ثُمَّ تَخَلَّلُوا صُفُوفَ الْقِیَامَةِ فَاسْقُوا الْآبَاءَ وَ الْأُمَّهَاتِ".
[2] همان، ج 2، ص390، موسسه آل البیت، 1408ق. "عَنْ أَعْلَامِ الدِّینِ لِلدَّیْلَمِیِّ عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ تَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَطْفَالُ الْمُؤْمِنِینَ عِنْدَ عَرْضِ الْخَلَائِقِ لِلْحِسَابِ فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَی لِجَبْرَئِیلَ ع اذْهَبْ بِهَؤُلَاءِ إِلَی الْجَنَّةِ فَیَقِفُونَ عَلَی أَبْوَابِ الْجَنَّةِ وَ یَسْأَلُونَ عَنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ فَتَقُولُ لَهُمُ الْخَزَنَةُ آبَاؤُکُمْ وَ أُمَّهَاتُکُمْ لَیْسُوا کَأَمْثَالِکُمْ لَهُمْ ذُنُوبٌ وَ سَیِّئَاتٌ یُطَالَبُونَ بِهَا فَیَصِیحُونَ صَیْحَةً بَاکِینَ فَیَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی یَا جَبْرَئِیلُ مَا هَذِهِ الصَّیْحَةُ فَیَقُولُ اللَّهُمَّ أَنْتَ أَعْلَمُ هَؤُلَاءِ أَطْفَالُ الْمُؤْمِنِینَ یَقُولُونَ لَا نَدْخُلُ الْجَنَّةَ حَتَّی یَدْخُلَ آبَاؤُنَا وَ أُمَّهَاتُنَا فَیَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی یَا جَبْرَئِیلُ تَخَلَّلِ الْجَمْعَ وَ خُذْ بِیَدِ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ فَأَدْخِلْهُمْ مَعَهُمُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِی".
[3] المجادلة، 22.
[4] البقرة، 165.
[5] التوبه، 114.
[6] القصص، 56.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] اگر نعوذ بالله از خویشان یا آشنایان یک نفر بهشتی در دوزخ گرفتار باشد با اصل مسأله که در بهشت هیچ ملالی نیست منافاتی ندارد؟
- [سایر] ما داریم که خدا می داند جایگاه انسان در بهشت یا دوزخ است . آیا این با اختیار انسان منافات ندارد ؟
- [سایر] شیطان با اینکه می داند در اینده ای نه چندان دور در اتش بزرگ جهنم گرفتار می شود و هم جهنم را دیده و هم بهشت را چرا توبه نمی کند
- [سایر] بهشت « عدن » چگونه بهشتی است؟
- [سایر] آیا زنان دنیا در بهشت برتری بر حوریان بهشتی دارند؟
- [سایر] چطور میتوان به کسی که تازه میخواهد مسلمان شود آدرس بهشت و جهنم را داد؟ جای بهشت و جهنم کجاست؟
- [سایر] بهشت کجاست ؟ آیا بهشت و دوزخ در همین دنیاست ؟
- [سایر] حقیقت بهشت و جهنم چیست؟
- [سایر] بهشت و جهنم چگونه هستند؟
- [سایر] آیا عذاب جهنم و نعمت بهشتی، مانند چیزهایی است که در این دنیا احساس میکنیم؟
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است نمازگزار پس از نماز در حالی که رو به قبله و با طهارت است, به ذکر، دعا، تلاوت و مانند آن که وارد شده, اشتغال داشته باشد. کار نیک, مانند تفکّر در عظمت خدا و گریه هراس از دوزخ یا شوق به بهشت یا اشتیاق به لقای الهی, از نمونههای خوبِ تعقیب نماز است. از بهترین ذکر تعقیبی، تسبیح حضرت زهرا(س) است و آن به این ترتیب است: سی و چهار بار (اللّه اکبر), سی و سه بار (الحمد للّه) و سی و سه بار (سبحان اللّه), هرچند تقدیم (سبحان اللّه) بر (الحمد للّه) صحیح است؛ لیکن اَولی تقدیم (الحمد للّه) بر (سبحان اللّه) است.
- [آیت الله وحید خراسانی] شخص کاسب سزاوار است احکام خرید و فروش را یاد بگیرد بلکه در مواردی که یقین یا اطمینان دارد تفصیلا یا اجمالا که در اثر ندانستن مساله به ترک واجب یا ارتکاب حرامی مبتلا می شود یاد گرفتن مسایلی که مورد ابتلای او است لازم است و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده کسی که می خواهد تجارت کند باید در دین خود دانا باشد تا بداند چه برای او حلال و چه بر او حرام است و کسی که در دین خود دانا نباشد بعد تجارت کند به معاملات شبهه ناک گرفتار می شود
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مردی با کودک یا نوجوانی که اوایل سنین بلوغ است - العیاذ باللَّه - لواط کند، نمیتواند بعد از آن، با خواهر یا دختر - با واسطه یا بیواسطه - یا مادر - با واسطه و بیواسطه - آن شخص ازدواج نماید؛ بلکه اگر با کسی که از اوایل سنین بلوغ نیز گذشته است لواط کند، بنا بر احتیاط این حکم جاریست و اگر شخص در زمان کودکی لواط کرده باشد، بنا بر احتیاط مستحبّ مؤکّد از ازدواج با کسانی که ذکر شد اجتناب نماید. در تمام صورتهای گذشته اگر شک دارد که به مقدار ختنهگاه دخول کرده یا خیر، یا گمان کند که دخول کرده، حرام ابدی نمیشوند، همچنان که در هر صورت هیچ کدام از بستگان لواط کننده بر لواط دهنده حرام ابدی نمیشوند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مردی با کودک یا نوجوانی که در اوائل سنین بلوغ است - العیاذ باللَّه - لواط کند، نمیتواند بعد از آن با خواهر یا دختر یا نوه یا مادر یا مادربزرگ آن شخص اگر چه رضاعی باشند (همانند اقوام نسبی) ازدواج نماید، بلکه اگر با کسی که از اوائل سنین بلوغ گذشته است لواط کند، بنا بر احتیاط این حکم جاریست و اگر در زمان کودکی شخص لواط کرده باشد، بنا بر احتیاط مستحبّ مؤکّد از ازدواج با کسانی که ذکر شد اجتناب نماید و در هر حال هیچ کدام از بستگان لواط کننده بر لواط دهنده حرام نمیشوند. و اگر این کار - العیاذ باللَّه - پس از ازدواج صورت گرفته باشد، چنانچه با برادر رضاعی زن باشد - همانند برادر نسبی - عقد آنان باطل میگردد و بر یکدیگر حرام ابدی میشوند و اگر با غیر او باشد، باعث بطلان عقد و حرمت ابدی نمیشود.
- [آیت الله علوی گرگانی] آنچه از زمین مساجدی که بعد از خیابان کشیدن باقی مانده است اگر به اندازهای باشد که میشود از آنها برای نماز وسایر عبادات استفاده کرد، تمام احکام مساجد بر آن باقیمانده مترتب است و اگر شخص متجاوزی آنجا را دکان و محل کار و یا خانه قرار دهد، آیا جائز است استفاده از آن به همان نحوی که قرار داده شده است؟ در این مورد باید تفصیل قائل شد. اگر استفاده از آن با مسجد بودن منافات ندارد مانند خوردن وخوابیدن در آن محل، در این صورت این نوع استفادهها بیشبهه جائز است، چون مانع از استفاده در جهت مسجدیت مانند اقامه نماز جماعت ومجالس وعظ وتبلیغ از طرف غاصب میباشد و با بودن این مانع وعدم امکان استفاده در آن جهات مسجدیت استفاده در جهات دیگر مانع ندارد مانند این است مسجدی که در یک محل متروک قرار گرفته و از آن استفاده مسجدی نمیشود، مانعی ندارد که زمین آن مسجد محل زراعت قرار داده شود، در صورتی که با این عمل از مسجد بودن عرفاً ساقط نگردد ولی جائز نیست در آن محل کارهای منافیبا مسجدیت انجام داد، مانند این که محل بازی و یا محل لهو ولعب ومانند اینها قرار گیرد، اگر متجاوزی آن مسجد را محل برای کاری که منافات با مسجدیت دارد قرار داده باشد استفاده از آنجا برای آن نوع کارها جائز نیست.
- [آیت الله خوئی] آنچه از زمین مساجدی که بعد از خیابان کشیدن باقی مانده است اگ به اندازهای باشد که میشود از آنها برای نماز و سایر عبادات استفاده کرد، تمام احکام مسجد بر آن باقیمانده مترتب است و اگر شخص متجاوزی آنجا را دکان و محل کار و یا خانه قرار دهد، آیا جایز است استفاده از آن به همان نحوی که قرار داده شده است؟ در این صورت باید تفصیل قائل شد که اگر استفادة از آن با مسجد بودن منافات ندارد مانند خوردن و خوابیدن در آن محل، در این مورد این نوع استفادهها بیشبهه جایز است، چون مانع از استفاده در جهت مسجدی مانند اقامة نماز جماعت و مجالس وعظ و تبلیغ از طرف غاصب میباشد و با بودن این مانع و عدم امکان استفاده در آن جهات مسجدیت استفاده در جهات دیگر مانع ندارد و مانند این است مسجدی که در یک محل متروک قرار گرفته و از آن استفادة مسجدی نمیشود، مانع ندارد که زمین آن مسجد محل زراعت و یا کسب قرار داده شود، ولی جایز نیست در آن محل کارهای منافی با مسجدیت انجام داد، مانند این که محل بازی و یا لهو و لعب و مانند اینها قرار گیرد، و اگر متجاوزی آن مسجد را محل برای کاری که منافات با مسجدیت دارد قرار داده باشد استفاده از آنجا برای آن نوع کارها جایز نیست.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که وضو میگیرد، مستحب است هنگامی که نگاهش به آب میافتد، بگوید: (بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِ الَّذی جَعَلَ الْماءَ طَهُورا ولَمْ یَجْعَلْهُ نَجِسا) یعنی: (با نام خدا آغاز میکنم و با کمک از او وضو میگیرم، همه حمد و سپاس از آنِ خدایی است که آب را پاکیزه قرار داده و آن را نجس قرار نداده است) و هنگامی که پیش از وضو دست خود را میشوید، بگوید: (أَللّهُمَّ اجْعَلْنی مِنَ التَّوّابِینَ وَاجعَلْنی مِنَ المُتَطَهِّرینَ) یعنی: (خدایا مرا از توبهکنندگان و پاکشوندگان قرار بده) و در وقت مضمضه کردن (یعنی آب در دهان گرداندن) بگوید: (أَللّهُمَّ لَقِّنی حُجَّتی یَوْمَ أَلْقاکَ وَأَطْلِقْ لِسانی بِذِکْرِکَ) یعنی: (خدایا روزی که با تو دیدار میکنم، دلیلم را به من تلقین کن و زبانم را به یاد خود بگشا) و در وقت استنشاق (یعنی آب در بینی کردن) بگوید: (أَللّهُمَّ لاتُحَرِّمْ عَلَیَّ ریحَ الجَنَّةِ وَاجْعَلْنی مِمَّنْ یَشُمُّ ریحَهَا وَرَوْحَها وَطیبَها) یعنی: (خدایا بوی بهشت را بر من حرام مگردان، و از کسانی قرارم ده که نسیم و عطر بهشت را میبویند) و در هنگام شستن صورت بگوید: (أَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهی یَوْمَ تَسْوَدُّ فیهِ الْوُجُوهُ وَلا تُسَوِّدْ وَجْهی یَوْمَ تَبْیَضُّ فیهِ الْوُجُوهُ) یعنی: (خدایا رویم را در آن روز که چهرهها سیاه میگردند سپید گردان، و در آن روزی که چهرهها سپید میشوند، رویم را سیاه مگردان) و در وقت شستن دست راست بخواند: (أَللّهُمَّ أَعْطِنی کِتابی بِیَمینی وَالْخُلْدَ فی الْجِنَانِ بِیَساری وَحاسِبْنی حِسابَا یَسیرا) یعنی: (خدایا نامه کردارم را به دست راستم بده، و جاودانی در بهشت را به دست چپم، و حساب مرا آسان فرما) و هنگام شستن دست چپ بگوید: (أَللّهُمَّ لاتُعْطِنی کِتابی بِشِمالی وَلا مِنْ وَراءِ ظَهْری ولا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً إِلی عُنُقی، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّیرانِ) یعنی: (خدایا نامه کردارم را به دست چپ و از پشت سر به من مده، و دستم را به گردنم مبند، و من از پارههای آتش سوزان جهنم به تو پناه میبرم) و هنگامی که سر را مسح میکند، بگوید: (أَللّهُمَ غَشِّنی بِرَحْمَتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَعَفْوِکَ) یعنی: (خدایا مرا با رحمت و برکتها و بخشایش خود در بر گیر) و در وقت مسح پا بخواند: (أَللّهُمَ ثَبِّتْنی عَلَی الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الأَقْدامُ وَاجْعَلْ سَعْیی فی ما یُرْضیکَ عَنّی یَا ذَا الْجَلالِ وَالإکْرامِ) یعنی: (خدایا آن روز که گامها بر صراط میلغزند، گام مرا ثابت و استوار بدار، و کوششم را در آنچه از من خرسند میشوی قرار ده، ای دارنده شکوه و بزرگواری).
- [آیت الله بهجت] دیه چند چیز مثل دیه قتل است که مقدار آن در مسئله 2269 گفته شد: 1 اگر دو چشم کسی را کور کند، یا چهار پلک چشم او را از بین ببرد؛ و اگر یک چشم او را کور کند، باید نصف دیه قتل را بدهد. 2 اگر دو گوش کسی را ببُرد، یا کاری کند که هر دو گوش او کر شود؛ و اگر یک گوش او را ببرد یا کر کند، باید نصف دیه قتل را بدهد؛ و اگر نرمه گوش او را ببرد باید ثلث دیه قتل را بدهد. 3 اگر تمام بینی یا نرمه بینی کسی را ببُرد. 4 زبان کسی را از بیخ ببُرد، در صورتی که شخص لال نباشد. 5 تمام دندانهای کسی را از بین ببرد و دیه هر کدام از دوازده دندان جلو دهان که شش عدد بالا و شش عدد پایین میباشد، پنجاه مثقال شرعی طلاست و هر مثقال شرعی 18 نخود است، و اگر یکی از شانزده دندان عقب را که هشت عدد آنها بالا و هشت عدد پایین است از بین ببرد، باید 2? مثقال شرعی طلا بدهد. 6 اگر هر دو دست کسی را از مچ جدا کند، و اما اگر یک دست را از مچ جدا کند، باید نصف دیه قتل را بدهد. 7 اگر ده انگشت کسی را ببُرد. و دیه هر انگشت، ده یک (1.10) دیه قتل است. 8 اگر پشت کسی را طوری بشکند که دیگر درست نشود و یا خمیده بماند. 9 اگر هر دو پستان زنی را ببرد، و اما اگر یکی از آنها را ببرد، باید نصف دیه قتل را بدهد. 10 اگر هر دو پای کسی را تا مفصل یا بالاتر، یا همه ده انگشت پا را قطع کند؛ و دیه هر انگشت، ده یک (1.10) دیه قتل است. 11 اگر بیضههای مردی را از بین ببرد و یا آلت مردی کسی را از ختنهگاه یا بیشتر قطع کند، و برای حکم دیه زنها در این مورد باید به کتابهای مفصّل مراجعه شود. 12 اگر طوری به کسی آسیب برساند که عقل او از بین برود. 13 اگر به کسی صدمهای بزند که دیگر بوها را احساس نکند. 14 اگر تمام موی سر و یا موی ریش کسی را از بین ببرد، بهطوریکه دیگر نَرویَد، و اگر موی ریش بعداً برویَد، بنابر اظهر و احوط، یک سوم دیه باید داده شود، و اگر موی سر برویَد باید تفاوت قیمت کسی که بنده است و چنین نقصی پیدا کرده داده شود. 15 شکسته یا کوبیده شدن تمام گردن، بهطوریکه نتواند آن را به طرف دیگر برگرداند. 16 کندن و یا قطع کردن تمام دو استخوان فک بهطوریکه همراه دندانها نباشد (مانند کودک یا پیر که دندان ندارند) وگرنه برای از بین رفتن دندانها دیه جداگانه لازم است. 17 از بین بردن یا قطع نخاع، اگرچه صاحبش بعداً زندگی کند. 18 افضا کردن زن به طوری که دیگر سالم نشود، البته اگر شوهر او بعد از تمام شدن نُه سال زن بهوسیله نزدیکی کردن موجب این کار بشود دیه بر او لازم نیست. 19 اگر دو قسمت برجسته پشت (الیتین) کسی را از بین ببرند. 20 اگر هر دو لب کسی را ببُرند. 21 اگر کاری کنند که شخص دید چشمش از بین برود و یا صدایش بیرون نیاید و صوت او از بین برود و یا مبتلا به بیماری ریزش بول شده و نتواند جلو ادرار خود را بگیرد که در هر یک از این موارد دیه کامل است. و بعضی موارد دیگر نیز موجب دیه کامل میشود که به کتابهای مفصل مراجعه شود.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.